جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ جمعه ۱۰ فروردين


 
  • پیام به نوزدهمین نمایشگاه قرآن و عترت اصفهان
  • پیام در پى ارتحال عالم جليل القدر مرحوم آيت‌الله امامى كاشانى«قدّس‌سرّه»
  • پیام در آستانۀ برگزاری ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان رهبری و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • شرکت در ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • پیام در پی ارتحال عالم‌جلیل‌القدر آیت‌اللّه آقای حاج سید محمّد موسوی بجنوردی «رضوان‌اللّه‌علیه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت آيت‌الله آقاى حاج شيخ عبدالقائم شوشترى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت مرحوم آيت‌الله نمازى«رضوان‌الله‌علیه»
  • پيام تسليت در پى حادثه تروريستى در شهر كرمان
  • اطّلاعیّه

  • -->

    عنوان درس: ادله حجّيت خبر واحد/ روايات / اجماع
    موضوع درس:
    شماره درس: 66
    تاريخ درس: ۱۳۷۵/۴/۱۰

    متن درس:

    اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

    بنا شد امروز به طور فشرده بحث ديروز را تكرار كنم و بعد مطلبى كه مربوط به امروز است، عرض كنيم و سرّ مطلب هم اين بود كه شايد بهتر بشود
    از شما استفاده كنيم و اين كلمات مرحوم آخوند را بتوانيم حل كنيم.

    مرحوم آخوند تمسك مى‏كنند به روايات براى حجيت خبر واحد، بعد اشكال مقدر مى‏شودبه ايشان، كه اثبات حجيت خبر واحد را به واسطه خبر واحد، اين يلزم من الوجوه العدم و دور است و توقف است. لذا براى رفع اشكال مى‏فرمايند: روايتها تواتر دارد و چون روايتها تواتر دارد، مانعى ندارد با
    روايات متواتر اثبات كنيم كه خبر واحد مطلقا حجت است.

    بعد مى‏بينند از نظر خودشان كه تواترى در كار نيست، تواتر اجمالى درست مى‏كنند و مى‏فرمايند: روايات ولو تواتر معنوى و تواتر لفظى ندارد، امّا تواتر اجمالى دارد.

    تواتر اجمالى را معنا مى‏كنند و معناى او اينكه مى‏دانيم يكى از اين روايتها از امام عليه‏السلام صادر شده، پس او مى‏شود حجت و بواسطه آنكه حجت است، مى‏گوييم خبر واحد حجت است. بعد اشكال مقدر مى‏آيد جلو به اينكه اين تواتر اجمالى كه ده تا روايت است و يكى از آنها را مى‏دانم صادر شده كدام است؟

    مى‏فرمايند: اخص مضمونا را مى‏گيريم، آن روايتى كه مضمون او اخص باشد. به عبارت ديگر مضمونى كه همه روايتها، آن مضمون را دلالت داشته
    باشد، به اين مى‏گوييم اخص مضمونا، آن روايت را مى‏گيريم و آن روايت اين
    جورى است كه بايد صحيح السند آن هم مذكى به تزكيه عدلين باشد. اين تواتر اجمالى به ما مى‏گويد اين حجت است، يعنى روايتى كه همه راوى‏هايش مذكى شده باشند، توثيق شده باشد به عدلين، مى‏فرمايند اين روايت حجت مى‏شود. لذا روايت ضعيف حجت نيست، روايت موثق حجت نيست، روايت حسن حجت نيست، روايت مقبوله حجت نيست، روايت صحيح السند هم حجت نيست، بلكه روايت صحيح السندى كه همه راوتش مذكاى به عدلين باشد حجت است.

    تا اينجا مى‏بينند اين به درد نمى‏خورد، براى اينكه بر فرض هم اگر چيزى باشد، ده روايت مى‏شود حجت. مى‏فرمايند: وقتى چنين شد ما يك روايتى در ميان روايات پيدا مى‏كنيم كه اين جورى باشد، يعنى مذكى باشد بتزكيه عدلين، كه او بگويد خبر واحد مطلقا حجت است، او را مى‏گيريم و مى‏گوييم خبر واحد مطلقا حجت است. بعد هم مى‏گويند فافهم. اين خلاصه حرف مرحوم آخوند است كه چه دردسر عجيب علمى براى ايشان درست شده است، ولى بالاخره آخوند است ومى تواند از اشكال بگذرد و از اشكال مى‏گذرند. يك جا گير مى‏كنند، مى‏گويند فافهم.

    پس خلاصه حرف مرحوم آخوند اين شد كه تمسك مى‏كنند به خبر واحد، امّا خبر واحدى كه تواتر اجمالى داشته باشد. اخص مضمونا را مى‏گيرند -
    مذكى به عدلين - در ميان آن روايات يك روايت پيدا مى‏كنند كه بگويد مطلق
    خبر واحد حجت است و به واسطه آن مى‏فرمايند خبر واحد مطلقا حجت
    است.
    [1]

    اشكال اوّلى كه به مرحوم آخوند داشتيم اين بود كه تواتر اجمالى يعنى چه؟ اين همان تواتر معنوى است، براى اينكه تواتر معنوى كه قوم مى‏گويند،
    مى‏گويند: تواتر لفظى داريم و تواتر معنوى. تواتر معنوى را كه مى‏خواهند معنا
    كنند، مى‏گويند به اندازه‏اى روايت باشد كه مضمون روايات مقطوع به باشد. ايشان در تواتر اجمالى هم همين را مى‏گويند كه تواتر اجمالى آن اين است كه يقين داشته باشم يكى از روايات از امام عليه‏السلامصادر شده است اخص مضمونا را مى‏گيريم و مى‏گوييم آن حجت است. اين همان تواتر معنوى است، لذا فرمايش ايشان بر مى‏گردد به اينكه ما ده تا روايت داريم، كه اين روايتها مختلف است راجع به حجيت خبر واحد؛ يكى مى‏گويد مطلقا حجت است، يكى مى‏گويد صحيح السند حجت است، يكى مى‏گويد موثق حجت است، يكى مى‏گويد ضعيف حجت است، يكى مى‏گويد مذكى به عدلين حجت است. اخص مضمونا او كه همه او را قبول دارند كدام است؟ آنكه مذكى به عدلين باشد، همه روايتها اين را قبول دارد. پس مورد قطع ما اخص مضمونا است از ده روايت. برمى‏گردد به اينكه آن ده روايت حجت نيست، آنكه حجت است مورد قطع ماست. تواتر لفظى همين است، تواتر معنوى هم همين است.

    در تواتر لفظى يكى يكى از روايات حجت نيست، بلكه آنكه حجت است، قطع شماست و مرحوم آخوند هم بالاخره برگشت حرفهايشان به اين است كه ده تا روايت يك مشترك دارد، اخص مضمونا، يعنى يك مشترك، مثل جنس قريب و جنس بعيد كه آن جنس قريب همه اجناس را در بر دارد.اخص مضمونا هم همين است كه همه را در بر مى‏گيرد.

    به مرحوم آخوند مى‏گوييم چرا آن حجت است؟ براى خاطر آن روايت؟ نه، براى آن ديگرى؟نه، پس براى چى؟ مى‏گويد چون مورد قطع توست.

    خب تواتر معنوى يعنى همين و ما وراى تواتر معنوى يك چيز ديگر داشته باشيم به نام تواتر اجمالى، نداريم. اين ايراد اوّل ما بود.

    ايراد دوم ما به مرحوم آخوند اين بود كه فرضا ما فرمايش مرحوم آخوند را بپذيريم، امّا اين قدر برويم بالا تا بگوييم مذكى به تزكيه عدلين، اين را هيچ
    كس نگفته است؛ احدى نگفته است كه در روايات مذكى به تزكيه عدلين
    مى‏خواهيم. اين يك فرضى است خارج از حجيت خبر واحد. ما داريم بحث مى‏كنيم كه آيا خبر ثقه واحد حجت است يا نه و اينكه مرحوم آخوند مى‏خواهند بروند روى بينه و بگويند بينه حجت است، اصلاً از بحث ما بيرون است. بايد اخص مضمونا درست بكنند روى خبر صحيح، نه اينكه اخص مضمونا درست بكنند روى مذكاى بتزكيه عدلين.

    همان كه صاحب معالم در منتقى الجمان[2]، كه نوشته شده از صاحب معالم است، روايات صحيح السند را آورده است و مى‏گويد روايت ضعيف حجت
    نيست، روايت موثق حجت نيست.

    روايتى درست است كه صحيح است، يعنى عدل امامى.

    و امّا يك كسى پيدا بكنيم در ميان شيعه يا در ميان سنى كه بگويد عدل مذكى بتزكيه عدلين، اين ديگر نيست. هيمن مقدار كه نجاشى بگويد ثقةٌ، عدل، مرحوم شهيد اوّل مى‏گويد كفايت مى‏كند. اخص مضمونا همين است و بيش از اين ديگر نمى‏شود گفت. اين هم ايراد دوم ماست.

    ايراد سوم اين است كه روايتى كه به ما بگويد  خبر واحد حجت است، ما نداريم و اگر باشد روايت موردى است و در بيان خصوصيات است و به درد ما
    نمى‏خورد.

    لذا عرض كردم كه در روايات فراوانى تواتر معنوى درست مى‏كند به يك مضمون و آن حجيت خبر ثقه است و يك روايت هم نداريم كه بگويد خبر
    الواحد حجة. نه در خبر ثقه، نه در خبر صحيح  و نه در خبر مذكاى به عدلين
    چنين روايتى نداريم، يك چيز داريم كه مربوط به حرف آخوند نيست و آن
    اينكه روايات به تواتر معنوى مى‏گويد خبر واحد حجت است، امّا نه اينكه لفظ
    بگويد حجت است و بالاتر از اينها مفروغ عنه گرفته كه خبر واحد حجت است، اما نه اينكه لفظ بگويد حجت است، هم راوى پيش او مسلم و مفروغ بوده كه خبر واحد حجت است، هم پيش امام او مسلم بوده كه خبر واحد حجت است و روى آن فرض روايات صادر شده است. اين هم دليل دوم.

    دليل سوم براى حجيت خبر واحد اجماع است.

    مرحوم آخوند «رضوان اللّه‏ تعالى عليه» در اينجا براى اجماع سه تقرير كرده‏اند:

    تقرير اوّل: مى‏فرمايند اجماع داريم از زمان ما تا زمان شيخ طوسى -اجماع محصل - بلكه با تتبع اقوال، اجماع‏هاى منقول داريم بر اينكه خبر
    واحد حجت است.

    بعد ايراد مى‏كنند به خودشان، مى‏فرمايند اين اجماع نيست براى خاطر اينكه در حجيت خبر واحد اختلاف است. يك دسته مى‏گويند  خبر ثقه حجت
    است، يك دسته مى‏گويند خبر صحيح حجت است، يك دسته مى‏گويند نه
    بلكه اعم از ثقه و صحيح و حسن، اگر امامى باشد كه تعريف او شده باشد، حجت است. پس بنابراين با اين اقوال مختلفه چه جور مى‏توانى ادعاى اجماع بكنى؟ بعد مى‏فرمايند ولو اين اختلاف‏ها هست، ولى آن قضيه طبيعيه و مهمله همه‏شان اجماع دارند كه خبر واحد حجت است، الا اينكه يك خصوصيت دارد، مى‏گويد خبر صحيح حجت است. يك كسى يك خصوصيت ديگر به او مى‏زند، مى‏گويد خبر حسن، كس ديگر يك خصوصيت ديگر به آن مى‏زند و مى‏گويد خبر ثقه، امّا يك مشترك همه آنها دارند و آن اين است كه خبر واحد حجت است. مى‏گويند: «دون اثباته ذلك خرط القتاد»، ما اين حرف را بخواهيم بزنيم به اندازه‏اى مشكل است كه مثل اين است كه بخواهيم دست را بر يك چوب خاردار بكشيم، اثبات كردن اين مطلب، كه بخواهيم بگوييم همه فقهاء مى‏گويند خبر واحد حجت است به قضيه مهمله و طبيعيه اين قدر مشكل است. اين حرف مرحوم آخوند است.[3]

    در حالى كه اگر اين حرفها باشد كه مرحوم آخوند گفته‏اند، حرف خيلى ناتمام است. اوّلاً تا زمان شيخ طوسى، بلكه تا زمان قدماء مسلم است، اين 24 كتابى كه از قدماء پيش ماست، همه مى‏گويد خبر واحد حجت است. فقط ابن زهره است كه مى‏گويد نه و نمى‏دانم مراد او چيست. به سيد مرتضى هم مى‏خواهند نسبت بدهند كه مى‏گويد خبر واحد حجت نيست، كه آن هم معلوم نيست. كه ما قبلاً معنا كرديم كه سيد مرتضى نمى‏خواهد بگويد خبر واحد حجت نيست بلكه مى‏گويد خبر ضعيف حجت نيست. لذا تشبيه به قياس مى‏كنيم.

    از زمان شيخ طوسى هم تا الان، مرحوم صاحب مجمع البيان است كه نسبت به او مى‏دهند، در حالى كه مجمع البيان ده هزار روايت مرسل دارد. آيا
    مى‏شود كسى خبر واحد را حجت نداند و ده هزار روايت مرسل در كتابش
    بياورد؟ خيلى مشكل است. مابقى هم بر اين عنوان هستند كه خبر معتبر حجت است، الا اينكه يك كسى مى‏گويد خبر معتبر يك شرط دارد و آن اين است كه صحيح السند باشد، يكى مى‏گويد آنكه امامى باشد، اگر سنى باشد نه، يكى هم مى‏گويد اين دو شرط نه، بلكه خبر معتبر باشد خبر معتمد عليها عند الاصحاب باشد. اين خصوصيات چه ضررى مى‏زند به اينكه ما بگوييم خبر واحد حجت است؟ لذا «دون اثباته خرط القتاد». چه چيز در نظر مرحوم آخوند بوده.

     ظاهرا مطلب خيلى آسان است.

    فقط چيزى كه مرحوم آخوند نگفته‏اند، اينكه اين اجماع محصل شما، اجماع منقول شما محتمل المدركيه است، بلكه مقطوع المدركيه است و حجت نيست. شما تمسك به آيه كردى، تمسك به روايت مى‏كنى، بعد هم تمسك به سيره مى‏كنى و در اين ميان تمسك به اجماع مى‏كنى و اجماعِ اين طورى كه حجت نيست.

    اين را مرحوم آخوند نگفته‏اند. آنكه مرحوم آخوند بايد بگويند، در كفايه نيامده است، آنكه نبايد بگويند، در كفايه آمده است. چرا؟ مرحوم آخوند نبايد
    بگويند اجماع از زمان ما تا زمان شيخ طوسى. اين حرف يعنى چه؟

    بعد بگويند اختلاف است در حجيت خبر واحد، در خصوصيات. بعد هم بگويند اين خصوصيات را بخواهيم برداريم و قضيه طبيعيه درست بكنيم،
    ممكن نيست.

    ايرادى كه به ايشان هست، اينكه اجماع هست تا زمان قدماء، همه فقهاء مى‏گويند.

    بعد هم اينكه مى‏گويند خصوصيات را نمى‏شود نديده بگيريم، چرا نشود خصوصيات را نديده بگيريم؟ بلكه مى‏شود خصوصيات را نديده بگيريم. همه
    مى‏گويند خبر معتبر حجت است، پس اجماع هم هست روى خبر معتبر.

    بله ايرادى كه به دليل سوم هست اين است كه اين اجماع شما چون گنگ نيست، حجت نيست و الا اگر محتمل المدركيه باشد، يا مقطوع المدركيه باشد، ديگر نمى‏تواند كاشف از نص معتبر باشد، بلكه اجماع فقط يك تأييدى بر مطلب مى‏شود، نه اينكه دليل مستقلى باشد.

     وصلى اللّه‏ على محمد و آل محمد



    [1]- كفاية الاصول، ص 346 و 347.

    [2]- منتقى الجمان فى الاحاديث الصحاح و السان.

    [3]- كفاية الاصول، ص 347.

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365