جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ سه شنبه ۴ ارديبهشت


 
  • میزان زکات فطره و کفّاره در سال ۱۴۰۳
  • پیام در پی شهادت سردار مجاهد، سرتیپ پاسدار محمدرضا زاهدی
  • پیام به نوزدهمین نمایشگاه قرآن و عترت اصفهان
  • پیام در پى ارتحال عالم جليل القدر مرحوم آيت‌الله امامى كاشانى«قدّس‌سرّه»
  • پیام در آستانۀ برگزاری ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان رهبری و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • شرکت در ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • پیام در پی ارتحال عالم‌جلیل‌القدر آیت‌اللّه آقای حاج سید محمّد موسوی بجنوردی «رضوان‌اللّه‌علیه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت آيت‌الله آقاى حاج شيخ عبدالقائم شوشترى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت مرحوم آيت‌الله نمازى«رضوان‌الله‌علیه»

  • -->

    عنوان درس: دوران امر بين متباينين / اصل در اطراف علم اجمالى جارى است يانه؟
    موضوع درس:
    شماره درس: 132
    تاريخ درس: ۱۳۷۵/۹/۱۰

    متن درس:

    اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم. بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

    بحث ما درباره امر متباينين بود كه علم اجمالى روى او داشته باشيم، نظير انائين مشتبهين، نظير دو لباس كه مى‏دانيم يكى از آنها نجس است، يا در
    تكليف، مثل اينكه در روز جمعه مى‏دانم بايد نماز بخوانم، نمى‏دانم جمعه است
    يا ظهر.

    مشهور در ميان اصحاب گفته‏اند بايد از انائين مشتبهين اجتناب كرد، روز جمعه هم بايد حتما دو تا نماز بخواند براى اينكه اشتغال يقينى برائت يقينى
    مى‏خواهد ؛ اين علم دارد نجس در ميان است، اشتغال يقينى برائت يقينى
    مى‏خواهد. برائت يقينى به اين است كه از هر دو ظرف اجتناب كند، برائت يقينى اين است كه روز جمعه دو تا نماز بخواند. در اين باره عرض كردم كه بعضى از بزرگان گفته‏اند در اطراف علم اجمالى اصلى جارى است و تقريب اينجور است كه مولى بواسطه اصل در اطراف علم اجمالى رفع يد مى‏كند از اصل تكليف، لذا علم تفصيلى را اين آقايان از ما گرفته‏اند. چون كه ما علم به حرمت داريم اما اينها مى‏گويد بعد از جريان اصل، علم به حرمت نداريم.

    گفتيم مرحوم آقاى داماد بعد از آنكه حرف مرحوم آقاى داماد را مى‏پذيرفتند رواياتى مى‏آوردند كه آن روايات به ما مى‏گويد اشتغال يقينى
    برائت يقينى مى‏خواهد و اصل در اطراف علم اجمالى جارى نيست. كه ما از آن
    روايات مى‏فهيم تكليف منجز در اطراف علم اجمالى هست. كه گفتيم اگر بدانيم تكليف منجز هست، معنا ندارد.اصل جارى بشود؛ تناقض صدر و ذيل است و انصراف روايت از علم اجمالى است.

    بحث امروزمان اين است كه مرحوم حضرت امام «رضوان اللّه‏ تعالى عليه» مدعى بودند روايات حل اطراف علم اجمالى را مى‏گيرد و مى‏فرمودند همين
    جور كه شما مى‏خواهيد بگوييد رواياتى داريم كه آن روايات به ما مى‏گويد در
    اطراف علم اجمالى اصل جارى نيست. روايات حل مى‏گويد در اطراف علم
    اجمالى اصل جارى است، الا اينكه ايشان در آخر كار بطور جزئى اين حرف را
    مى‏زدند و مى‏فرمودند: الا اينكه روايات حل ضعيف السند است. از اين جهت نمى‏توانيم تمسك به روايات بكنيم.

    امروز روايات را بخوانيم، كه اگر ضعيف السند باشد و روايات حل مربوط به علم اجمالى باشد، اين روايات مى‏گويند اصل در اطراف علم اجمالى جارى
    است و شما مى‏توانيد در هر دو طرف اصل جارى كنيد و آن تكليف منجز را به
    واسطه اصل برداريد.

    روايات در جلد 17 وسائل، در كتاب اطمعه و اشربه، باب 61 از ابواب اطعمه مباحه صفحه 90 آمده است. كه مرحوم صاحب وسائل تيتر را اينجور
    زده‏اند: باب جواز اكل‏الجبن و نحوه مما فيه حلال و حرام حتى يعلم انه من قسم
    الحرام بشاهدين.

    روايت 1: «محمد بن يعقوب، عن محمد بن يحيى، عن احمد بن محمد بن عيسى، عن ابى ايّوب، عن عبداللّه‏ بن سنان، عن عبداللّه‏ بن سليمان» سند روايت را حضرت امام «رضوان اللّه‏ تعالى عليه» مى‏فرمودند ضعيف است، براى خاطر عبداللّه‏ بن سليمان، الا اينكه اين عبداللّه‏ بن سليمان و لو اينكه در كتب اصلى رجال يعنى نجاشى، كشى و شيخ طوسى توثيق نشده است و مرحوم حضرت امام از اين جهت مى‏گفتند روايت ضعيف السند است، الا اينكه چيزهاى فراوان مهمتر از اين چهار كتاب عبداللّه‏ سليمان دارد، كه روايت مى‏شود صحيح السند. اول اينكه اينجا احمد بن محمد بن عيسى روايت را نقل مى‏كند و اين لا يروى الا عن ثقة.

    دوم اينكه عبداللّه‏ بن سنان نقل مى‏كند كه از اصحاب اجماع است.

    سوم اينكه محمد بن يحيى از اين آقا روايت نقل مى‏كند و محمد بن يحيى از اصحاب اجماع است و لا يروى الا عن ثقة.

    چهارم اينكه ابن قولويه در كامل الزيارات از او روايت نقل مى‏كند و انّه لايروى الا عن ثقة.

    و از همه اينها مهم‏تر ايشان از مشايخ صدوق است، كه آخر من لا يحضر، اين عبداللّه‏ بن سليمان را از مشيخه خود حساب مى‏كند، يعنى مرحوم صدوق در من لا يحضر ايشان را بخصوصه توثيق كرده است .لذا روايت با اين عرض من مسلم است الا اينكه حضرت امام ره سخت‏گيرى مى‏كردند در سند و ايشان مى‏خواستند راوى در كتب اربعه باشد و اگر در كتب اربعه نبود مى‏گفتند روايت ضعيف است.

    پس روايت از نظر ما صحيح السند است. حالا اگر ضعيف باشد از آن جهت است، اما از اين چهار جهتى كه من عرض مى‏كنم. روايت صحيح السند است.

    «قال سألت اباجعفر عليه‏السلام عن الجبن فقال لى لقد سألتنى عن طعام يعجبنى»؛ فرمودند يك طعامى را سؤال كردى كه من دوست دارم.

    «ثم اعطى الغلام درهما»، يك درهم دادند به غلام و فرمودند برو پنير بخر و بيا؛«فقال يا غلام ابتع لنا جبنا ثم دعا بالغداء فتغذينا معه»، سفره را پهن كردند و من با امام باقر عليه‏السلام صبحانه خورديم.

    «فاتى بالجبن فاكل و اكلنا فلما فرغنا من الغداء قلت: ما تقول فى الجبن؟»؛ بعد از صبحانه دو مرتبه از امام سؤال كرد كه ما تقول فى الجبن؟ چه مى‏فرماييد در اكل پنير؟

    «قال: اولم ترنى آكله»؛ مگر نديدى خودم خوردم؟«قلت بلى ولكنى احب ان اسمعه منك»؛ دوست دارم از شما بشنوم.

    «قال ساخبرك فى الحبن و غيره»؛ يك قاعده كلى به تو بدهم. «كل ما كان فيه حلال و حرام فهو لك حلال حتى تعرف الحرام بعنيه فتدعه»[1] هر چيزى
    كه در او حلال است، در او حرام است، اين براى تو حلال است؛ مى‏توانى كل
    شى‏ء لك حلال در او جارى كنى، تا اينكه حرام بعينه را بشناسى. وقتى شناختى، آنوقت فتدعه. حضرت امام حرفى دارند، كه اين حرف را مرحوم نائينى و كمپانى هم احتمال داده‏اند، مخصوصا مرحوم آقاى كمپانى خيلى اينطرف و آن طرف مى‏زنند. حضرت امام مى‏گفتند كه اين كل ما فيه حلال و حرام مربوط مى‏شود به علم اجمالى، كه چون يك چيز كه حلال و حرام نيست، وقتى فيه حلال و حرام فرض مى‏شود كه دو تا ظرف باشد، كه حلال است هر دو تا اينكه بعينه حرام را بدانى، بدانى يكى از كاسه‏ها حرام است.

    در كل شى‏ء فيه حلال و حرام فتدعه بعينه آن لفظ حتى تعرف الحرام بعينه مراد يعنى علم اجمال و وقتى علم اجمالى باشد، اين روايت به ما مى‏گويد اصل در اطراف علم اجمالى جارى است، مگر اينكه ما بخصوصه بدانيم حرام را. حيث اينكه در انائين مشتبهين نمى‏دانم حرام بخصوصه كجاست، پس كل شى‏ء فيه حلال و حرام فهو لك حلال. اين يك احتمال است.

    احتمال ديگر اينكه كل شى‏ء يحتمل فيه حلال و حرام، كه مى‏شود شبهه بدويه، كه يك يحتمل در تقدير باشد. كل شى‏ء يحتمل فيه حلال و حرام فهو لك حلال حتى تعرف الحرام بعينه فتدعه، يعنى حتى تا اينكه بدانى بشخصه حرام است ولى تا ندانى بشخصه اين حرام است، فهو لك حلال.

    اگر ما بخواهيم بگوييم تقدير يحتمل، خلاف ظاهر است، اولاً مرحوم فرمايش حضرت امام هم خلاف ظاهر است براى اينكه اينجا كل شى‏ء است و روى فرمايش مرحوم حضرت امام بايد بگويند كل مجتمع، چون انائين مشتبهين دو تا است و نگفته است كه كل شيئين فيه حلال و حرام. لذا اگر ما علم
    اجمالى را بخواهيم روى فرمايش حضرت امام بگوييم اين هم خلاف ظاهر
    است و در انائين مشتبهين اينجورى است كه نمى‏دانم آن حلال است و او حرام، يا حلال است و آن حرام. اين جبن كه جلو من است، حلال است يا حرام .يك چيز است.

    اگر حرف ما باشد كه بگوييم كل شى‏ء يحتمل فيه حلال و حرام، مى‏شود شبهه بدويه و عالى است و آن اين است كه اين پنيرى كه در مقابل تو گذاشته شده و نمى‏دانى حلال است يا حرام، اين پنير را بخور؛ طورى نيست. اما اگر بخواهيم فرمايش  مرحوم حضرت امام را درست كنيم و بگوييم اين مربوط به علم اجمالى است، كل دو طرف علم اجمالى، كه فهى حلال و حرام باشد، حلال است. براى  اينكه كل شى‏ء فيه حلال و حرام نيست، بلكه كل شيئين است و بخواهيم بگوييم جنس پنير، يك قسم او حلال است، يك قسم او حرام است؛ كل شى‏ء يعنى كل شى‏ء له قسمين: قسم فيه حلال،قسم فيه حرام؛ آن چيزى كه الآن در مقابل توست، حلال است. اگر اين را بگوييم، اين هم برمى‏گردد به شبهه بدويه و همين جور هم‏است، چون كه اين پنيرها بعضى از آنها را مى‏دانستند نجس است و نمى‏دانستند نجاست كدام است. حضرت مى‏فرمودند: اين پنيرى
    كه الان در مقابل توست بخورى طورى نيست. باز مى‏گردد به شبهه بدوى لذا
    حرف مرحوم حضرت امام با آن شأن نزول هم جور نمى‏آيد براى اينكه اين راوى اشكال توى اين پنير بخصوصه داشت و اينكه علم اجمالى نبود، كه حضرت فرمودند:«كل ما كان فيه حلال و حرام فهو لك حلال»، يعنى چيزى، چيز واحدى كه احتمال مى‏دهى در او حلال باشد، حرام باشد، فهو لك حلال. لذا حرف مرحوم حضرت امام با شأن نزول روايت هم جور نمى‏آيد.

    يك حرف ديگر هم هست و آن اين است كه كل شى‏ء طاهر حتى تعلم انه قذر را حرام شما چه جور معنا مى‏كنيد؟ اينكه ديگر اين حرفها در او نيست. كل شى‏ء لك حلال حتى تعلم انه حرام. كل شى‏ء طاهر بقرينه حتى تعلم، يعنى كل مشكوك، هر چه آنجا معنا كرديم، اينجا هم معنا مى‏كنيم.

    ظاهرا و لو اينكه فيه حلال و فيه  حرام تاييد مى‏كند فرمايش مرحوم حضرت امام را و لو لفظ بعينه تاييد ديگرى است براى حضرت امام، اما ما
    بدهيم دست عرف و يك يحتمل در تقدير بگيرد، براى او آسان‏تر است تا اينكه
    از كل شى‏ء، شيئين اراده بكند، براى اينكه اگر علم اجمالى باشد بايد از شى‏ء شيئين اراده كند اگر شبهه بدوى باشد از شى‏ء، شى‏ء اراده مى‏كند، الا اينكه يك يحتمل در تقدير مى‏گيرد، يا اينكه از شى‏ء بقرينه حتى تعلم مشكوك اراده مى‏كند.

    نمى‏شود ما توى آب برويم و پايمان تر نشود، بالاخره يك جور بايد اين روايت را درست كنيم. حالا مائيم و عرف يعنى مائيم و اصطلاحات. كل شى‏ء
    فيه حلال و حرام را معنا بكنيم يعنى كل شيئين كه فيه حلال  و حرام يا جنس
    بگيريم و بگوئيم كل جنس كه يك قسمت او حلال است، يك قسمت حرام است و الان هر دو قسمت پيش تو است، براى تو حلال است، اين را معنا بكنيم، يا بگوييم كل شى‏ء فيه حلال و حرام يعنى كل مشكوك، كل شى يحتمل فيه حلال و حرام. كدام اظهر است؟

    اگر يادتان باشد مرحوم شيخ انصارى اين روايتها را مبدّل كردند به كل شى‏ء لك حلال حتى تعلم ـ كه روايت هم الآن مى‏خوانيم ـ كه ديگر فيه حلال و
    حرام هم ندارد. كل شى‏ء لك حلال حتى تعلم، مثل كل شى‏ء طاهر حتى تعلم،

    يعنى مثل اينكه راوى هم همين را فهميد لذا بجاى كل شى‏ء فيه حلال و حرام، گفت كل شى‏ء لك حلال. شيخ انصارى هم فيه حلال و حرام را انداختند و گفتند روايات حل را داريم و آن كل شى‏ء لك حلال حتى تعلم است.[2]

    على الظاهر اين جور است و نمى‏شود حرف حضرت امام را قبول كنيم. احتمال او هست، اما اينكه از شى‏ء مشكوك اراده بكنيم خيلى اظهر است، تا
    اينكه از شى‏ء اراده كنيم جنس را، يعنى مجموعه را.

    روايت 2:«و عن احمد بن محمد الكوفى عن محمد بن احمد النهدى عن محمد بن الوليد، عن ابان بن عبدالرحمن، عن عبد اللّه‏ بن سليمان، عن ابى
    عبداللّه‏ عليه‏السلام». رواية صحيح السند است. باز حضرت امام در عبداللّه‏ بن سليمان
    اشكال داشتند و ايشان مى‏گفتند يك روايت است در حالى آن روايت اولى از ابى جعفر عليه‏السلام بود و اين روايت از ابى عبداللّه‏ عليه‏السلام است. لذا عبداللّه‏ بن سليمان گاهى از امام باقر عليه‏السلام و گاهى از امام صادق عليه‏السلام روايت نقل كرده است .

    روايت دوم كه ابن عبداللّه‏ نقل مى‏كند اين است:

    «فى الجبن قال»؛ امام صادق عليه‏السلام فرمودند:«كل شى لك حلال حتى يجيئك شاهدان يشهدان ان فيه ميتة».[3]

    در اين روايت بجاى كل شى‏ء فيه حلال و حرام فرمودند: كل شى‏ء لك حلال حتى تعلم انه حرام. لذا همه روايتها را مرحوم شيخ انصارى گذاشتند كنار
    و اين روايت را آوردند.

    اين شاهدان كه اينجا آمده است، لمّ او اين است كه آيا در موضوعات دو نفر مى‏خواهيم يا نه .مشهور در ميان اصحاب مى‏گويند دو نفر مى‏خواهيم و ما گفتيم يك نفر مى‏خواهيم.

    اينجا كه مى‏گويد دو نفر براى اين است كه مى‏خواهد سوق را بزند، اصالة الصحة فى فعل المسلمين را مى‏خواهد بزند و آنجا يك شاهد بايد باشد در
    مقابل سوق و يك شاهد ديگر باشد. كه مقدم بشود بر سوق، مقدم بشود بر
    اصالة الصحة.

    لذا روايت 2 همان است كه شيخ انصارى مى‏گويند كل شى‏ء لك حلال حتى تعلم يانه احرام و ديگر بعينه را ندارد و فيه حلال و حرام را هم ندارد و اين
    روايت 2 قرينه بر اينكه از روايت اول هم از كل شى‏ء مشكوك معنا مى‏كنيم. لذا
    چون حضرت امام اصرار زياد روى او داشتند بعضى روايات را هم فردا بخوانيم تا ببينيم حق با ايشان است يا نه.

    و صلى اللّه‏ على محمد و آل محمد.



    [1]-وسائل الشيعه ج 17، ص 90، باب 61، از ابواب الاطعمة المباحة، ح 1.  

    [2]-فرائد الاصول، ج 1، ص 520.

    [3]-وسائل الشيعه ج 17، ص 91، باب 61، از ابواب الاطعمة المباحة، ح 2.

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365