جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۱ ارديبهشت


 
  • میزان زکات فطره و کفّاره در سال ۱۴۰۳
  • پیام در پی شهادت سردار مجاهد، سرتیپ پاسدار محمدرضا زاهدی
  • پیام به نوزدهمین نمایشگاه قرآن و عترت اصفهان
  • پیام در پى ارتحال عالم جليل القدر مرحوم آيت‌الله امامى كاشانى«قدّس‌سرّه»
  • پیام در آستانۀ برگزاری ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان رهبری و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • شرکت در ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • پیام در پی ارتحال عالم‌جلیل‌القدر آیت‌اللّه آقای حاج سید محمّد موسوی بجنوردی «رضوان‌اللّه‌علیه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت آيت‌الله آقاى حاج شيخ عبدالقائم شوشترى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت مرحوم آيت‌الله نمازى«رضوان‌الله‌علیه»

  • -->

    عنوان درس: تنبيهات دوران امر بين محذورين/ اگر بعضى از اطراف علم اجمالى محل ابتلاء نباشد، مى‏توان در اطراف ديگر اصل جارى كرد يا نه؟
    موضوع درس:
    شماره درس: 138
    تاريخ درس: ۱۳۷۵/۹/۲۶

    متن درس:

    اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

    بحث ما اين بود كه اگر يك طرف از علم اجمالى از مورد ابتلاء بيرون رفت يا بيرون بود آيا اين علم اجمالى منجز تكليف است يا نه؟ يعنى از آن
    اطرافى كه مبتلاءبه است بايد اجتناب كنيم يا نه؟ مشهور در ميان علما كه از شيخ بزرگوار گرفته‏اند، فرموده‏اند فرق مى‏كند، اگر علم اجمالى اول بوده، بعد از محل ابتلا بيرون رفته است، علم اجمالى تنجيز تكيف كرده است و از اطراف ديگر بايد اجتناب كنيم، اما اگر از محل ابتلا بيرون رفت، ثم علم اجمالى آمد ديگر علم اجمالى نمى‏تواند تكليف را منجز بكند.

    ما گفتيم نمى‏تواند تكليف را منجز كند براى اين كه تكليف بالفعل كه بدرد ما نمى‏خورد، بايد به ما بگويد اجتناب كن، يا از اين يا از آن و چون طرف ندارد،
    علم اجمالى نمى‏تواند به ما بگويد اجتناب كن از طرفى كه الان محل ابتلاء تو نيست و يا از اين طرفى كه محل ابتلا تو است و چون تنجيز تكليف شرط او اين است كه محل ابتلاء باشد، پس بنابراين علم اجمالى نمى‏تواند تنجيز تكليف بكند. بالاخره شيخ بزرگوار هم همين را مى‏فرمودند اما با راه ديگر كه ما آن را اشكال داشتيم.

    بحث امروز اين است كه اگر ما شك كرديم كه آيا طرفى محل ابتلا است يا نه، آيا علم اجمالى اينجا منجز است يا منجز نيست؟ مثلاً يك ترشحى شد، نمى‏دانم به عباى من يا به عباى شما؛ اين علم اجمالى هست كه حتما يا عباى من نجس است يا عباى شما، حالا شك مى‏كنم كه عباى شما محل ابتلا من هست يا نه؟ اين را عرف نمى‏گويد محل ابتلاء. غير محل ابتلاء آنجاست كه بحسب عرف دقى نتوانيم بگوييم محل ابتلا، چنانچه ديروز مرحوم شيخ مثال مى‏زدند به كاسه‏اى كه پيش پادشاه هند است كه عقلاً آن كاسه هيچ وقت مورد ابتلا من نمى‏شود، نه عقل دقى فلسفى، بلكه عقل عرفى. اما راجع به عباى شما ممكن است شما وعده من را بگيريد، بيايم خانه شما با عباى شما نماز بخوانم.
    حالا شك مى‏كنم كه آيا اينجور چيزها محل ابتلا است يا نه؟

    كه ديروز من مى‏گفتم اينها عرفا محل ابتلا نيست، اگر هم حجره باشد چيزى، يا پدر و پسر باشد، بگوييم آنچه ابتلاء پسر است، ابتلاء پدر هم هست و
    اما دو تا آشنا كه هيچ رفت و آمد با هم ندارند و عرفا و عادتا نه عباى او محل ابتلاى اين است، نه عباى آن محل ابتلاى اين، مى‏گفتيم اين از محل ابتلا بيرون است. حالا همين جا اگر شك كرديم كه محل ابتلا چيست، محل ابتلا يك قدر متيقن دارد و آن عباى خودم است، يك موارد مشكوك دارد و آن، عباى شماست، محل ابتلا نبودن هم يك قدر متيقن دارد، مثل اين كه مى‏دانم اين عبا را برداشت و رفت. در مورد مشكوك، عباى من و عباى شما كه نمى‏دانيم مورد ابتلا واقع مى‏شود يا نه، حالا علم اجمالى اينجا منجز است يا نه؟

    مرحوم شيخ انصارى بطور فشرده و اجمالى فرموده‏اند تمسك مى‏كنيم به اطلاق دليل و مى‏گوييم مشكوك محل ابتلا است، يعنى «اجتنب عن النجس فى البين» مى‏گويد لا فرق به اينكه محل ابتلا باشد يا محل ابتلاء نباشد. آن وقت آنجا كه يقينا بيرون است، آن اجتنب او را نمى‏گيرد. اما اگر شك داريم، اجتنب عن النجس مى‏گويد: مورد مشكوك علم اجمالى منجز تكليف است. اين حرف مرحوم شيخ بزرگوار است.

    اين حرف بحسب ظاهر خيلى ناتمام است براى اين كه تمسك به عام در شبهه مصداقى خود عام است. اكرم العلماء، نمى‏دانم زيد عالم است يا نيست، تمسك كنم به اكرم العلماء براى مورد مشكوك و مورد مشكوك را بگويم عالم است، اين نمى‏شود «اجتنب عن النجس فى البين»، حالا من نمى‏دانم اين كه مشكوك است اين بين بر او صادق است يا نه، چون نمى‏دانم محل ابتلا است يا نه، اگر محل ابتلا نباشد «اجتنب عن النجس فى البين» نداريم، اگر محل ابتلا باشد «اجتنب عن النجس فى البين» داريم. تمسك كن به «اجتنب عن النجس فى البين» و بگو مورد مشكوك محل ابتلا است. خيلى ايراد واضحى است به مرحوم شيخ بزرگوار كه تمسك به اطلاق در صورت شك در موضوع تمسك به عام است در شبهه مصداقى خود عام.

    مرحوم حاج آقا رضا ديده‏اند اين مطلب خيلى نارسااست كه ما بخواهيم بگوييم تمسك به اطلاق دليل براى اثبات فرد مشكوك، لذا ايشان گفته‏اند
    مراد شيخ اين است كه ما يك دليلى داريم «اجتنب عن النجس فى البين»، يك مخصص داريم كه آن مخصص مى‏گويد الا آنجا كه محل ابتلا نباشد، اين
    تخصيص مى‏دهد. عام مى‏گويد «اجتنب عن النجس فى البين» چه محل ابتلا باشد و چه محل ابتلا نباشد، يك دليل ديگر داريم مى‏گويد الا آنجا كه محل ابتلا نباشد. وقتى اينجور باشد مرحوم حاج آقا رضا مى‏فرمايند مخصص ما مجمل است، مخصص ما مجمل است يعنى چه؟ يعنى الآن اينكه نمى‏دانم از محل ابتلا بيرون است يا نه مخصص آيا او را مى‏گيرد يا نه، چون مخصص مجهول است، فرموده‏اند بايد قدر متيقن بگيريم. قدر متيقن از مخصص ما آنجاست كه قطعا از محل ابتلا بيرون باشد. وقتى چنين شد ديگر مخصص ما نمى‏تواند تخصيص بدهد الا بقدر متيقن. عام ما به حال خود باقى مى‏ماند و آن اين است كه «اجتنب عن النجس فى البين» مطلقا، من جمله فرد مشكوك كه نمى‏دانى آيا از محل ابتلا بيرون است يا نه، پس از فرد مشكوك بايد اجتناب كرد. اين حرف مرحوم حاج آقا رضا همدانى است.

    به ايشان عرض مى‏كنيم كه حالا ما اينها را درست هم بكنيم برمى‏گردد به تمسك به عام در شبهه مصداقى مخصص كه آن هم جايزنيست. تمسك به عام در شبهه مصداقى مخصص، مثل اكرم العلماء، لا تكرم الفساق منهم، مى‏دانم زيد عالم است، اكرم العلما او رامى گيرد، نمى‏دانم فاسق است يا نه، لاتكرم الفساق او را نمى‏گيرد. وقتى اكرم العلما او را گرفت و لا تكرم الفساق او را نگرفت، چى مى‏شود؟ آنها گفته‏اند تمسك به عام بكن، مخصص هم كه كارى به او ندارد، لذا مى‏گويند تمسك به عام در شبهه مصداقى مخصص مى‏شود كرد. مرحوم آقاى بروجردى «رضوان اللّه‏ تعالى عليه» و مرحوم آقا ضياء عراقى هم مى‏گويند اين تمسك مى‏شود و دليل هم همين است.

    قديما و حديثا اين دو بزرگوار را رد كرده‏اند به اين كه لا تكرم الفساق منهم در واقع و نفس الامر متصل به اكرم العلما است؛ جد مولى اين است: اكرم
    العلماء الا الفساق منهم. وقتى اين جد مولى شد، زيد عالمى كه نمى‏دانم فاسق است يا نه، اين مصداق مجهول اكرم العماء الا الفساق منهم است. لذا مى‏گويند تمسك به عام در شبهه مصداقى مخصص نمى‏شود كرد، چون شبهه مصداقى اصالة الجد است، يعنى جد مولى روى اكرم العلماء نيست، جد مولى روى اكرم العلماء الا الفساق منهم است و زيدى كه عالم است و نمى‏دانم فاسق است يا نه، نمى‏دانم مصداق اكرم العلماء الا الفساق منهم است يا نه، بخواهم تمسك به عام بكنم مى‏گويم شبهه مصداقى اصالة الجد است. برمى‏گردد به اينكه تمسك به عام در شبهه مصداقى خود عام و هو لا يجوز. اين بحث اصولى است.

    حالا در بحث خودمان يك دليل داريم «اجتنب عن النجس فى البين» است. يعنى علم اجمالى شما كه ترشح كرد اين نجاست يا به عباى من يا به عباى شما، اين مى‏گويد «اجتنب عن النجس فى البين». يك دليل ديگرى هم هست كه مى‏گويد الا آنجا كه محل ابتلا نباشد؛ اين هم مخصص است. يك جا را مى‏دانم محل ابتلا نيست - آن ظرف پيش پادشاه هند - يك جا را مى‏دانم محل ابتلا است - عبا و قباى خودم - يك جا را نمى‏دانم محل ابتلا من هست يا نه - عباى شماست - مى‏شود شبهه مصداقى، به اين مخصص كه الا محل ابتلا نباشد نمى‏توانم تمسك كنم، اين را خارج كنم چرا نمى‏توانم تمسك كنم؟ چونكه شبهه مصداقى اوست.

    مى‏آئيم سر «اجتنب عن النجس فى البين»، آيا به او مى‏توانم تمسك كنم يا نه؟ مرحوم شيخ مى‏گويند بله. مى‏گويم اين هم نمى‏شود، چرا؟ چون اصالة الجد «اجتنب عن النجس فى البين» اين است كه  «اجتنب عن النجس فى البين» الا آنجا كه محل ابتلا نباشد و اينجا را نميدانم محل ابتلا هست يا نه، مى‏شود شبهه مصداقى اصالة الجد. برمى‏گردد به اينكه ايرادى كه به مرحوم حاج آقا رضا داريم اين است كه آقا تمسك به عام نكرديد، اما بالاخره تمسك به عام در شبهه مصداقى مخصص است و تمسك به عام در شبهه مصداقى مخصص برگشت او به تمسك عام در شبهه خود عام مى‏شود، البته اصالة الجد. لذا اگر حرف حاج آقا رضا نباشد، ظاهر حرف مرحوم شيخ خيلى نارسا است. براى اين كه مرحوم شيخ مى‏فرمايند در صورت شك تمسك كن به عام. اگر حرف مرحوم حاج آقا رضا باشد تمسك به عام نيست، اما تمسك به عام است در شبهه مصداقى مخصص و اين برگشتش به تمسك به عام است در شبهه مصداقى خود عام.

    فتلخص اينكه اگر شك كرديم كه چيزى محل ابتلا است يا نه بايد بگوييم محل ابتلا نيست، براى اين كه نمى‏دانيم «اجتنب عن النجس فى البين» او را
    مى‏گيرد يا نه، پس نمى‏توانيم تمسك كنيم به «اجتنب عن النجس فى البين».

    هذا كله اگر ما «اجتنب عن النجس فى البين» داشته باشيم، اگر يك مخصص - الا آنجا كه محل ابتلا نباشد - داشته باشيم، در حالى كه ما نه چنين
    عامى داريم و نه چنين خاصى و اين فرمايش مرحوم شيخ و فرمايش مرحوم حاج آقا رضا كه تمسك به عام، تمسك به خاص، خاص مجهول، عام معلوم، اينها اصلاً سربى‏صاحب تراشيدن است. چرا؟ براى اين كه بحث ما اصلاً يك بحث عقلى است؛ ما «اجتنب عن النجس فى البين» نداريم. علم الاجمالى كالعلم التفصيلى فى ثبوت التكليف، فى اسقاط التكليف، اين لفظ نيست بلكه اين عقل است، مقام تنجيز تكليف است. عقل ما كه لفظ ندارد، عقل ما كه عام ندارد، عقل ما حكم دارد. البته حكم مى‏كند روى يقينيات، روى قدر متيقن، ما هستيم كه «اجتنب عن النجس فى البين» درست مى‏كنيم و الادليل عقلى لسان ندارد كه شما بخواهى بگويى دليل عقلى عام است. مخصص ما هم دليل عقلى است.

    ديروز گفتم آنجا كه محل ابتلا نيست لازم نيست اجتناب كنى، گفتيم براى خاطر اين كه علم اجمالى نمى‏تواند منجز تكليف باشد اين حكم عقلى ماست، به قول خود مرحوم شيخ مى‏گفتند استهجان خطاب است، اين عقل است، عام ما عقل است، خاص ما عقل است، نه عامى در كار است نه خاصى. در شرع مقدس اسلام اجتنب عن هذا او هذا نداريم، در شرع مقدس اسلام اين را داريم كه خون نجس است. شما يك دفعه علم تفصيلى پيدا مى‏كنى كه هذا دمٌ، كه علم تفصيلى شما صغرى واقع مى‏شود، آن دليل شرع مقدس كبراى واقع مى‏شود، مى‏گويى: «هذا دمٌ وكل دمٍ يجب الاجتناب عنه فهذا يجب الاجتناب عنه». اينها ديگر حكم عقلى است، يعنى صغرى و كبرى تشكيل دادن و نتيجه گرفتن كه اسم او را مى‏گذاريم تنجيز تكليف، عقلى است. آنكه شرعى است، آن كبراى كلى است. اين در علم تفصيلى.

    در علم اجمالى او هم همين است؛ مى‏گويى شارع فرموده است خون نجس است، علم اجمالى پيدا كردى كه يا دست تو نجس است، يا عباى تو، يك صغرى و كبرى تشكيل مى‏دهى، مى‏گويى الدم موجود فى البين اما فى اليد و اما فى العباء. اين صغرى است. كبرى چيست؟ يجب الاجتناب عن الدم. نتيجه چيست؟ فيجب الاجتناب اما عن هذا او هذا. كه اسم او را مى‏گذارند يجب الاجتناب عن النجس فى‏البين. اين صغراى شما عقلى است، نتيجه شما هم عقلى است، كبرى كه يك كبرى كلى است، شرعى است. لذا اجتنب عن النجس فى البين ما اصلاً در شرع مقدس نداريم. آنكه شارع دارد، اين است كه خون نجس است. اين كبرى كلى است و شما بايد تعيين مصداق بكنيد به علم تفصيلى يا به علم اجمالى، كه به آن مى‏گوييم تنجيز تكليف. اينكه شما تنجيز تكليف بكنيد، يعنى عقل شما كه مى‏گويد اجتنب عن هذا يا مى‏گويد اجتنب عن هذا او هذا، اين امر شرعى نيست، اين تنجيز تكليف است. گاهى هم مخالف با واقع است، گاهى هم موافق با واقع است، يعنى همان طور كه علم تفصيلى شما گاهى جهل مركب است، گاهى هم علم اجمالى شما جهل مركب است و اصلاً چيزى در كار نيست، اما عقل شما تنجيز مى‏كند تكليف را. شارع مقدس جايى ندارد كه بگويد اجتنب عن هذا، اين عقل ماست كه مى‏گويد اجتنب عن هذا. لذا ما اصلاً اجتنب عن النجس فى البين نداريم. عقل ماست كه مطلق درست مى‏كند، عقل ماست كه صغرى تشكيل مى‏دهد، كبرى را منطيق بر صغرى مى‏كند و عقل ماست كه نتيجه مى‏گيرد و عقل ما هر كجا شك كرد، قدر متيقن‏گيرى مى‏كند و ما از نظر شرع «اجتنب عن النجس فى البين» نداريم كه بگوييم تمسك مى‏كنيم به اطلاق دليل؛ عقل ما كه اطلاق ندارد، عقل ما نه اطلاق دارد و نه عام. هر كجا شما شك بكنيد عقل مى‏گويد ما اينجا ديگر كاره‏اى نيستيم و قدر متيقن‏گيرى
    مى‏كند. برمى‏گردد به اينكه اينجا را نمى‏دانم محل ابتلا من هست يا نه؟ عقل ما مى‏گويد ما اينجا حكم نداريم، ما حكم روى يقينيات داريم. «اجتنب عن النجس فى البين»، اينجا نمى‏دانم نجس فى البين هست يا نه نيست، از اول نه تمسك به اطلاق است و نه تمسك به عدم اطلاق، تمسك به اين است كه در مشكوكات عقل حكم ندارد وقتى نداشت آنجا كه محل ابتلا نيست عقل ما مى‏گويد تنجيز تكليف نيست. روى مشكوك هم كه حكم ندارد و وقتى نداشت برمى‏گردد به اينكه اين چيزى كه مبتلا به من است طرف ندارد عقلاً، وقتى طرف نداشت، تنجيز تكليف نيست. رفع مالا يعلمون يا كل شى‏ء طاهر مى‏گويد پاك است.

    روى حرف من حرف مرحوم شيخ سالبه به انتفاء موضوع مى شود، حرف حاج آقا رضا هم سالبه به انتفاء موضوع مى‏شود.

    بحث خوبي بود.

    و صلى اللّه‏ على محمد و آل محمد.

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365