جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ ارديبهشت


 
  • میزان زکات فطره و کفّاره در سال ۱۴۰۳
  • پیام در پی شهادت سردار مجاهد، سرتیپ پاسدار محمدرضا زاهدی
  • پیام به نوزدهمین نمایشگاه قرآن و عترت اصفهان
  • پیام در پى ارتحال عالم جليل القدر مرحوم آيت‌الله امامى كاشانى«قدّس‌سرّه»
  • پیام در آستانۀ برگزاری ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان رهبری و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • شرکت در ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • پیام در پی ارتحال عالم‌جلیل‌القدر آیت‌اللّه آقای حاج سید محمّد موسوی بجنوردی «رضوان‌اللّه‌علیه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت آيت‌الله آقاى حاج شيخ عبدالقائم شوشترى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت مرحوم آيت‌الله نمازى«رضوان‌الله‌علیه»

  • -->

    عنوان درس: روايات
    موضوع درس:
    شماره درس: 190
    تاريخ درس: ۱۳۷۶/۳/۱۳

    متن درس:

    اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم. بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

    روايت ديگرى كه به او تمسك شده براى استصحاب، روايت على بن محمد قاسانى است. اين روايت را مرحوم صاحب وسائل در جلد 7 وسائل صفحه 184، روايت 13 از باب3، از ابواب احكام شهر رمضان نقل كرده است. «و باسناده عن محمد بن الحسن الصفار عن على بن محمد القاسانى». يعنى شيخ بزرگوار سند دارد به صفار، كه سند بسيار عالى كه او از على بن محمد قاسانى نقل مى‏كند: «قال: كتبت اليه»؛ نوشتم بسوى او.

    در اين روايت شريف دو تا اشكال شده از نظر سندى، يكى راجع به على بن محمد قاسانى كه گفته‏اند اين مجهول است و توثيق نشده است الا اينكه همين طور است و لومرحوم نجاشى، مرحوم كشى و مرحوم شيخ اين را توثيق نكرده‏اند، اما شيخ صدوق و ابن وليد اورا توثيق كرده‏اند. بعدش هم مرحوم آقا باقر بهبانى در تعليقه او را توثيق كرده است و كسى كه ابن وليد با آن سخت‏گيرى كه در رجال دارد او را توثيق كند، معلوم است موثق است. بعدش هم نقل شده محمد بن احمد بن يحيى، از هر كه روايت بكند، آن مروى معتبر است. اين محمد بن يحيى از اين على بن محمد در جاهاى ديگر روايت زياد نقل مى‏كند، لذا روايت از نظر سند اشكال ندارد. از نظر اضمارش هم معنا ندارد كه بگوييم يك شيعه از يكى روات سنى نقل بكند، اين هم خيلى بعيداست، در حالى كه همين على بن محمد قاسانى را از اصحاب امام جواد و امام هادى و امام عسگرى عليهم‏السلام نقل مى‏كنند و همين طور كه در آن روايت اول و دوم مضمره زراره را گفتند ضرر نمى‏زند، سيما اينكه مضمر زراره باشد، همان حرف در همه اضمارها هست، چرا اضمارش كرده، چون در تقيه بوده و تقيه نمى‏گذاشته اسم امام عليه‏السلام آورده شود، لذا روايت از نظر سند اشكال ندارد، از نظر دلالت هم اين است.

    «قال: كتبت اليه و انا فى المدينة» مثل اينكه آمده بوده براى مسئله پرسيدن، آمده بوده براى زيارت امام عليه‏السلام مى‏گويد من در مدينه بودم، مكاتبه كردم، يعنى نمى‏توانستم خدمت امام عليه‏السلامبرسم، نامه نوشتم. «اسأله عن اليوم الذى يشك فيه من رمضان»؛ روزى را كه شك داريم كه ماه رمضان شده است يانه،؟ از اين سؤال كردم: «هل يصام ام لا؟» آيا آن روز را روزه بگيرم؟

    «فكتب: اليقين لايدخل فيه الشك»؛ يقين داخل نمى‏شود در او شك. يعنى چه؟ يعنى «صم للروية و افطر للرؤيه»؛ روزه بگير در وقتى كه ماه را ديدى، افطار كن در وقتى كه ماه را ديدى. مرحوم شيخ انصارى «رضوان اللّه‏ تعالى عليه» مى‏فرمايند: اين روايت اظهر همه روايات است. چرا؟ مى‏فرمايند: اليقين لايدخل فيه الشك، معنايش اين است كه تو يقين به ماه شعبان داشتى و اين شك نمى‏تواند مزاحم اين يقين بشود. پس چه كن؟ اگر ماه را ديدى افطار كن و الانه. كه مرحوم شيخ انصارى اين كلمه يقين را گفته است: يقين به شعبان و يقين به رمضان، يقين به شعبان شك مزاحم او نمى‏شود و روزه واجب نيست. كى روزه واجب مى‏شود؟ فرموده صم للرؤيه. آخر ماه رمضان هم گفت يقين، يقين به ماه رمضان، شك داخل در اين نمى‏شود. كى روزه را داخل اين كنم؟ در وقتى كه يقين كنى ماه شوال است. ماه شعبان است، نمى‏داند ماه رمضان آمده يانه، استصحاب ماه شعبان مى‏كند، ماه رمضان است نمى‏داند ماه شوال آمد يانه، استصحاب ماه رمضان مى‏كند، صم للرؤيه به استصحاب و افطر للرؤيه به استصحاب، پس بنابراين اليقين لايدخل فيه الشك، پس وظيفه تو اين است كه بايد به استصحاب عمل كنى،[1] اين حرف مرحوم شيخ انصارى است و حرف خوب است و بلااشكالى است. مرحوم آخوند «رضوان اللّه‏ تعالى عليه» و بعدش مرحوم نائينى، شاگرداهايشان، اين دو تا خيلى با يك طمطراق در مقابل شيخ انصارى ايستادگى كرده‏اند و مرحوم آخوند در كفايه مى‏فرمايند: اين روايت اصلا هيچ ربطى به استصحاب ندارد و مى‏فرمايند: مايك رواياتى داريم - كه مرادشان از آن روايات، روايات باب13 است كه مرحوم صاحب وسائل بيش از ده تا روايت در همين باب 3 آورده است - مرحوم آخوند مى‏فرمايند: مايك رواياتى داريم و آن روايات اين است كه مى‏گويد ما اگر بخواهيم روزه بگيريم، يقين به دخول رمضان مى‏خواهيم، مى‏گويند مراد از اين يقين يعنى يقين به دخول رمضان، اين معناى صم للرؤيه است و اگر بخواهيم افطار بكنيم يقين به دخول شوال مى‏خواهيم. اين يقين به قبل نمى‏خورد، بلكه اين يقين به بعد مى‏خورد. يقين به دخول رمضان، يعنى يقين به دخول شعبان، اين را مى‏خواهيم تا بگوييم صم للرؤيه و افطرللرؤيه و مى‏فرمايند ما روايات فراوانى داريم كه تاييد مى‏كند اين حرف را، كه مراد از اين يقين يعنى يقين به دخول رمضان. نمى‏دانم چه چيزى در نظر مرحوم آخوند را نمى‏دانم بوده و ايشان جرئت ندارد در مقابل مرحوم شيخ عرض اندام كند و مى‏بينيد مرحوم آخوند در مقابل مرحوم شيخ خيلى متواضع است، هم از نظر ادب استادى و هم از نظر ادب علمى و هم از نظر ادب دينى  واخلاقى، اما بعضى از اوقات بدون اسم – ومن جمله اينجا- در مقابل شيخ بزرگوار قد علم كرده‏اند و مى‏فرمايند: تو كه گفتى اين روايت اظهر روايات است از براى باب استصحاب، هيچ ربطى به باب استصحاب ندارد و اين روايت از آن رواياتى است كه مى‏گويد روزه يوم الشك نمى‏شود گرفت و ماه رمضان را اگر بخواهى روزه بگيرى بايد يقين داشته باشى كه ماه رمضان شده، پس اليقين به رمضان مى‏خورد، مرحوم شيخ مى‏فرمودند: اليقين به شعبان، ايشان مى‏فرمايند: اليقين به رمضان لايدخل فيه الشك، يعنى شك داخل در ماه رمضان نمى‏شود، حالا كه شك داخل در ماه رمضان نمى‏شود صم للرؤيه و افطر للرؤيه.[2] اين حرف مرحوم آخوند است.

    ايرادى كه ما داريم به مرحوم آخوند اين است كه اگر حرف شما باشد اولش را خوب مى‏توانيد درست بكنيد، اما آخرش چى؟ يعنى آخر ماه رمضان است نمى‏داند آيا رمضان باقى است يا نه، الان بايد روزه بگيرد يانه؟ روزه شك دار مى‏گيرد. اگر حرف مرحوم آخوند باشد كه بگوينداليقين به رمضان، ديگر خواه ناخواه آخرش هم بايد اينجورى باشد، كه روزه شك دار در ماه رمضان نشود گرفت. در حالى كه مسلم اولش همين است، كه روزه شك دار بعنوان ماه رمضان نمى‏شود گرفت، همين طور كه در رساله‏ها نوشته‏اند بايد يقينا قصد ماه شعبان بكنند. حالا ما مى‏گوييم بدون قصد روزه بگيرد، يا با قصد ترديدى، ما مى‏گوييم درست است، امافقهاء معمولا، مخصوصا در توضيح المسائل مى‏فرمايند كه اگر نمى‏داند ماه رمضان است يانه، حتما بايد قصد ماه شعبان بكند. به مرحوم آخوند عرض مى‏كنيم اولش خيلى خوب است و اما آخرش روزه شكى است و حتما بايد بگيرد واينكه ما بگوييم ماه رمضان حتما بايد روزه‏اش يقينى باشد مورد فتواى خود مرحوم آخوند هم نيست. اولش را گفته‏اند و در رساله‏ها هم آمده، كه بايد حتما بداند رمضان است تا بتواند روزه ماه رمضان بگيرد و الا بايد روزه شعبان بگيرد. اولش، اليقين به رمضان يدخل فيه الشك و اين يقين به رمضان بايد باشد. به مرحوم آخوند عرض مى‏كنيم: حالا درست است للرؤيه، اما آخرش چى؟ يعنى افطر للرؤيه يعنى روزه شك دار بگير، يعنى اگر نمى‏دانى ماه شوال آمده يانه، بايد روزه بگيرى، چرا؟ افطر للرؤيه. وقتى اينجور باشد حرف مرحوم شيخ درست است نه حرف  شما، مرحوم شيخ اين را مى‏گويند يقين به شعبان دارد و چون يقين به شعبان دارىصم للرؤيه، آخر كار هم يقين به رمضان دارى، باز هم افطرللرؤيه، يعنى روزه بگير. لذا مرحوم شيخ مى‏گويند اگر شك دارى، اگر اولش است، روزه نگير بعنوان شعبان، آخرش روزه بگير بعنوان رمضان، و يقين به شعبان است اول و يقين به رمضان است آخر كار، مى‏شوداستصحاب. لذا اين حرف مرحوم آخوند با اين طمطراق كه دارد اتفاقا آخر كار گير مى‏كند.

    و ايراد دوم من به مرحوم آخوند اين است كه آن روايات باب13 همه‏اش غير استصحاب چيزى نمى‏گويد. در آنها هم مرتب سؤال مى‏كنند از روزه يوم الشك، حضرت مى‏فرمايند: صم للرؤية، افطر للرؤية، يعنى استصحاب، يعنى تو كه يقين ندارى ماه رمضان است، به چه دليل مى‏خواهى قصد رمضان بكنى؟ نمى‏شود. اين استصحاب شعبان است وبه چه دليل افطار مى‏كنى آخر كار؟ اين نمى‏شود. استصحاب رمضان است. چرا صم للرؤيه؟ چون استصحاب ماه شعبان است. چرا افطر للرؤيه؟ چون استصحاب ماه رمضان است. لذا به مرحوم آخوند مى‏گوييم آن روايتها كه شما مى‏فرماييد آنها هم به ما مى‏گويد اين يقين، يقين تعبدى نيست، بلكه همان روايتها هم خود استصحاب را آورده بدون اينكه اسم استصحاب را بياورد.

    و ايراد سومى كه به مرحوم آخوند داريم اين است كه آن روايتها براى ما يك تعبد درست بكند و بگويد خصوص ماه رمضان يقين مى‏خواهد، بگوييد چنين حرفى را كه بعضى از فقهاء زده‏اند اماچرا آن روايتها دليل براين باشد كه اين روايت نخواهد استصحاب را بگويد؟ چه ربطى به هم دارد؟ اين روايت اليقين لايدخل فيه الشك دارد، مرحوم شيخ مى‏فرمايند: يعين شك در مقابل يقين ايستادگى نمى‏تواند بكند. حالا كه نتوانست ايستادگى بكند، صم للرؤيه و افطر للرؤيه، يعنى استصحاب. اين روايت استصحاب را مى‏گويد. آن روايتها را بگوييد قاعده يقين در ماه رمضان را مى‏خواهد بگويد، چه ربطى به هم دارد؟ بلكه يك كسى بيايد بگويد اين روايت دليل بر اين است كه آن روايتها هم استصحاب را مى‏خواهد بگويد، قضيه را عكس آنچه مرحوم آخوند «رضوان اللّه‏ تعالى عليه» گفته‏اند بكنيم. مرحوم آخوند مى‏گويند آن روايتها دليل بر اين است كه اين روايت هم قاعده يقين به رمضان را مى‏خواهد بگويد، ما بگوييم اين روايت استصحاب را مى‏گويد و دليل بر اين است و تاييد مى‏كند كه آن روايتها هم مى‏خواهند استصحاب را بگويند، نه اينكه يك يقين تعبدى در خصوص ماه رمضان بخواهند اعمال كنند. فتلخص مماد ذكرنا، اين روايت شريف خيال مى‏كنم از نظر سند كه خوب است از نظر دلالت اظهر نه، اما من اظهر الروايات است كه اليقين لايدخل فيه الشك و ظاهرا روايت ديگرى در مسئله نداريم.

    جلسه بعد راجع به اين قاعده اباحه و قاعده طهارت است و مرحوم آخوند مى‏خواهند يك معما درست بكنند و مى‏خواهند بگويند كل شى‏ء طاهر حتى تعلم دلالت مى‏كند بر استصحاب. ولى خيلى اهميت ندارد، آنكه اهميت داشت اين روايات ما بر روى هم براى ما استصحاب درست مى‏كند. حالا مرحوم شيخ و امثال مرحوم شيخ مى‏گويند اين روايتها براى ما تعبدا يك اصل عملى درست مى‏كند، يعنى مثل قاعده طهارت، مثل قاعده حل كه يك امر تعبدى است و شارع مقدس وضع كرده تسهيلا للامر، استصحاب هم يك تعبد است نظير قاعده طهارت، نظير قاعده حل و قبلا و ديروز ما گفتيم استصحاب يك امر عقلائى است، مثل برائت عقلى و اشتغال و تخيير مى‏ماند و ما اين ايراد را به قوم داريم كه اين چهار اصل عملى بناى عقلاء روى او است و وقتى بناى عقلاء روى او باشد، ديگر اصل عملى شرعى نداريم، الا قاعده طهارت، قاعده حل و امثال اينها كه مرحوم شيخ روى او بحث نكرده‏اند. اما اين چهار اصلى كه داريم همچنين اصولى كه بعد مى‏آييم، مثل قاعده يد، قاعده فراغ، قاعده تجاوز، قاعده سوق مسلمين، همه قواعد عقلائى است، من جمله اين چهار اصل، برائت و احتياط و تخيير و استصحاب. يعنى عقلاء برائت عقلى دارند - قاعده قبح عقاب بلا بيان - عقلاء قاعده اشتغال دارند - اشتغال يقينى برائت يقينى - عقلاء قاعده تخيير دارند - دوران امر بين محذوين- عقلاء استصحاب دارند - يقين سابق شك لاحق - وبه يقين سابق عمل مى‏كنند. وقتى اينطور شد خواه ناخواه روايات اينجا ارشادى مى‏شود يعنى امضاء عقلاء را درست مى‏كند وقاعده اشتغال وتخيير را كه خودشان هم قبول دارند عقلى است، اما عجب اينجا است كه اسم اورا نمى‏آورند، يعنى مى‏گوييم ما چهار اصل عملى شرعى داريم، دوتا را مى‏گوييم قاعده تخيير و اشتغال و وقتى وارد مى‏شوند، مى‏گويند عقل ما مى‏گويد اشتغال يقينى برائت يقينى، قاعده تخيير را مى‏گويند عقل ما مى‏گويد دوران امر بين محذوين، تو مخيرى و اگر بپذيريد، ما اصل عملى شرعيه خيلى كم داريم. من جمله چهار اصلى كه اصول شرعيه عقلائى است، احكام عقلائى است، اما شرعى، يعنى شارع مقدس امضاء فرموده و رواياتى كه خوانديم تعبد در كار نيست و در باب برائت خودشان قاعده عقلى، قاعده قبح بلابيان درست كردند، در باب اشتغال و تخيير هم خودشان تصريح كردند اينكه، اينها امر عقلائى است.

    در باب استصحاب مرحوم شيخ چيزى نداشتند، مرحوم آخوند ديروز مى‏گفتم اسم او را آورده و خودش را نمى‏آورد. حالا چرا؟ نمى‏دانم  و ايشان هم مدعى هستند كه استصحاب يك ارتكاز عقلاء است، يك بناى عقلاء است. بنابراين رواياتى كه تا اينجا خوانديم همه ارشادى است و ان قلت قلت طلبگى كه روى اينها كرديم، نمى‏چسبد، نه اطلاق دارد و نه عام دارد و نه تقييد دارد و همه مجملش را عقلاء بايد تعيين كنند، بايد عامش را، تقيدش را، عقلاء تعيين بكنند و بايد ما ببينيم عقلاء عام مى‏دانند، عام بدانيم، مقيد مى‏دانند، مقيد بدانيم، مطلق مى‏دانند، مطلق بدانيم و هر جور كه معناكردند معنا كنيم و معناى ارشاد هم همين است يعنى تابع مايرشد اليه است، يعنى آن بناى عقلاء را در استصحاب شارع مقدس مى‏فرمايد: قبول دارم و مى‏شود نظير خبر واحد. در باب معاملات همين را مى‏گوييم، كه همه و همه امضائى است نه تاسيسى، امضائى است، يعنى برود در عرف، اينها بيع دارند، بمراتب، تو هم بگو بيع بمراتب، اگر جائى را شارع رد كرده، بگو تخطئه و اگر رد نكرده، بپذير. همين طور كه در معاملات بمعنى الاعم گفتيم، در باب اصول عمليه هم مى‏گوييم. لذا ما مدعى هستيم كه همين طوركه اصول عمليه داريم، عقلاء هم اصول عمليه دارند و من جمله اصول عمليه عقلائيه اين چهار اصل است.برائت و تخيير و اشتغال و استصحاب.

    و صلى اللّه‏ على محمد و آل محمد.



    [1]- «و الانصاف، ان هذه الرواية اظهر ما فى هذا الباب من اخبار الاستصحاب، الا ان سندها غير سليم». شيخ مرتضى انصارى، همان كتاب، ج 2، ص 211.

     

    [2]- شيخ محمد كاظم خراسانى آخوند، همان كتاب، ص 452.

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365