جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ جمعه ۱۰ فروردين


 
  • پیام به نوزدهمین نمایشگاه قرآن و عترت اصفهان
  • پیام در پى ارتحال عالم جليل القدر مرحوم آيت‌الله امامى كاشانى«قدّس‌سرّه»
  • پیام در آستانۀ برگزاری ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان رهبری و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • شرکت در ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • پیام در پی ارتحال عالم‌جلیل‌القدر آیت‌اللّه آقای حاج سید محمّد موسوی بجنوردی «رضوان‌اللّه‌علیه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت آيت‌الله آقاى حاج شيخ عبدالقائم شوشترى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت مرحوم آيت‌الله نمازى«رضوان‌الله‌علیه»
  • پيام تسليت در پى حادثه تروريستى در شهر كرمان
  • اطّلاعیّه

  • -->

    عنوان درس: تنبيهات استصحاب/ تعارض استصحابين
    موضوع درس:
    شماره درس: 248
    تاريخ درس: ۱۳۷۶/۸/۱۲

    متن درس:

    اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

    بحث ما در تنبيه بيست و يكم بود كه مباحثه آخر است و بعد مباحثه تعادل و تراجيح است. بحث ديروز اين بود كه اگر دو تا استصحاب با هم تعارض بكنند چه بكنيم. گفتيم اين دو تا استصحاب اگر اطراف علم اجمالى باشد، يا اصلاً دو تا استصحاب جارى نيست، براى اينكه علم اجمالى مقدم براستصحاب است و هر دواستصحاب سالبه به انتفاء موضوع است؛ علم اجمالى منجز تكليف است ثبوتا و سقوطا و اگر اصل در اطراف علم اجمالى جارى كرديد ديگر دو تااستصحاب خواه ناخواه با هم تعارض نمى‏كنند، هر دو جارى است و بر طبق هر دو عمل مى‏كنيم. اين راجع به علم اجمالى است كه ديروز صحبت كردم كه دائرمدار اين است كه ما تكليف منجز را اگر بدانيم هست استصحاب جارى نيست، اگرندانيم هست يا نه، استصحاب جارى است و با هم تعارض ندارد. مثلاً بر انائين مشتبهين حكم طهارت بار مى‏كنيم ولو اينكه درواقع احدهما نجس باشد. آنجا كه سبب و مسبب باشد، احدهما براى ديگرى سبب باشد، گاهى استصحاب در سبب موجب مى‏شود كه يك موضوع درست بشود براى يك حكم اجتهادى، كه آن حكم اجتهادى براى ما كار مى‏كند، مثل اينكه آبى مشكوك الكرية است، دست من هم يقينا نجس است. اين دست را مى‏زنم در آن مشكوك الكرية، نمى‏دانم پاك شد يا نه. اگر آن آب كر باشد، دست من پاك است، اما اگر آب كر نباشد، علاوه بر اينكه دست من نجس است آن آب هم نجس شده است. حالا شك دارم آب كر است يا نه، شك دارم دست من پاك شد يا نه. در اينجا در واقع و نفس الامر شك من ازكجا ناشى شده؟ ناشى شده از اينكه آب كر است يا نه، اما اينكه آب كر است يا نه از نجاست دست من ناشى نشده است. دست من پاك است يا نه نشأ از آن شك مشكوك الكرية، كه آيا آن آب كر است يا نه. اين رامى‏گويم سبب و مسببى، يعنى شك در اينكه دست من نجس است يا نه، اين مسبب است از اينكه آن آب كر است يا نه. استصحاب مى‏كنم كريت آب را، ولى اگر استصحاب كردم در دست و گفتم اين نجس بود، الان يكون كذلك، اگر عقل ما بخواهد كار كند، مى‏گويد پس آن آب كر نيست. لذااستصحاب در دست يك احتياج پيدا مى‏كند و آن اينكه اصل مثبت حجت باشد، بگويد دست من نجس بود الآن يكون كذلك، پس آن آب كر نيست، اگر اصل مثبت حجت باشد. اصل استصحاب در مسبب براى ما اثبات كرد رفع شك از سبب را، براى ما اثبات كرد سبب را. لذا اگر گفتيد دست نجس بوده الآن يكون كذلك و اصل مثبت را هم حجت كرديد، مى‏گوييد اين آب نجس است، پس اين آب كر نبوده و اما اگر استصحاب جارى كرديد در سبب، گفتيد اين آب سابقا كر بود الآن يكون كذلك، مى‏گوييم پس دست من پاك است، براى اين كه اين آب كر بود الآن يكون كذلك؛ دست من خورد در او و اين دست من پاك است. لذا ازاين نظر نه اصل سببى مقدم برمسببى است و نه اصل مسببى مقدم بر سبب است، براى اينكه هردوى آنها مى‏شود اصل مثبت، وقتى هر دو شد اصل مثبت با هم تعارض مى‏كنند؛ آن استصحاب كريت مى‏گويد دست پاك است، آن استصحاب در نجاست مى‏گويد دست نجس است و آب هم نجس است، چون كر نبوده است. لذا اگر كسى اصل مثبت را حجت بداند، خواه ناخواه بخواهيم بگوييم اصل سببى مقدم بر اصل مسببى است وجهى ندارد.

    بله در ما نحن فيه يك وجه ديگرى پيدا مى‏شود و آن اين است كه وقتى اصل سببى جارى كرديد، موضوع درست مى‏شود براى يك دليل اجتهادى و آن «الماء اذا بلغ قدر كر لا ينجسه شى‏ء»[1] است كه آن دليل اجتهادى به ما مى‏گويد دست پاك است. آن اماره ودليل اجتهادى مى‏آيد و نجاست در دست را سالبه به انتفاء موضوع مى‏كند، يك صغرى و كبرى درست مى‏كند، مى‏گويد: هذا كرٌ به استصحاب و كلما يكون كر لا ينجسه شى‏ء، با دليل، پس اين آب لا ينجسه شى‏ء با دليل. پس خواه ناخواه آن الماء اذا بلغ قدر كر مى‏گويد دست شما پاك است. اينجا است كه مى‏شود استصحاب سببى مقدم بر استصحاب مسببى و تقدم او هم نه بخاطر اينكه سببى يك خصوصيتى داشته باشد، اصل سببى هيچ خصوصيتى ندارد، چنانچه تاخر اصل مسببى هيچ خصوصيتى ندارد. اگرما نتوانيم بواسطه اصل يك دليل اجتهادى درست كنيم، نه اصل سببى مقدم است بر اصل مسببى و نه اصل مسببى مقدم است بر اصل سببى و اينكه مشهور شده در اصول كه استصحاب سببى مقدم است بر استصحاب مسببى، اين را قبول نداريم تبعا لاستادمان مرحوم حضرت امام قدس‏سره و اينكه مرحوم آخوند اينجا پافشارى مى‏كند و مى‏خواهد با دليل عقلى اصل مسببى را مقدم بر اصل مسببى بيندازند، ظاهرا وجهى ندارد. وقتى امر عقلى را جلو آوردى، با هم تعارض مى‏كنند؛ دردست استصحاب مى‏كنم مى‏گويم كان نجسا الآن يكون كذلك، عقل ما مى‏گويد پس اين آب كرنيست و الا دست پاك بود. استصحاب در كر هم بكنيد - كان كرا الان يكون كذلك - عقل ما مى‏گويد اگر آب كر باشد دست پاك است. با هم تعارض مى‏كنند، تعارض او هم عرضى است، او مى‏گويد دست پاك است، من هم كر هستم، آن مى‏گويد من نجس هستم اين آب هم كر نيست.

    خواه ناخواه در اين اصل سبب و مسببى سه صورت پيدا مى‏شود كه يكى را ما قبول مى‏كنيم وآن اين است كه اصل سببى دليل واقع مى‏شود براى يك دليل اجتهادى، يعنى استصحاب ما يك دليل اجتهادى براى ما زنده مى‏كند، مثل همين كه مى‏گويى الماء كان كرا الآن يكون كذلك، كه موضوعِ الماء اذا بلغ قدر كر را توسعه مى‏دهد؛ يك صغرى و كبرى درست مى‏كنيد، كبراى او را يك دليل اجتهادى قرار مى‏دهيد، كه اسم او را مى‏گذاريم استصحاب ما آمده، موضوع درست كرده براى يك حكم اجتهادى. آن الماء اذا بلغ قدر كر مى‏گويد دست تو پاك است. چرا پاك است؟ چون دستت را زده‏اى در كر پاك است. الماء اذا بلغ قدر كر مى‏آيد موضوع شما را - يعنى موضوع استصحاب را- از بين مى‏برد. مى‏شود تقدم اماره بر اصل، مى‏شود تقدم اماره بر استصحاب. اسم اينجا را مى‏گذاريم اصل سببى مقدم بر اصل مسببى است.

    پس ما اگربخواهيم اصل سببى را مقدم بيندازيم بر اصل مسببى، آنجا درست است كه يك دليل اجتهادى درست كنيم. هركجا يك دليل تعبدى و اجتهادى پيدا كرديم در اصل سببى، آن دليل اجتهادى مى‏آيد مقدم مى‏شود بر استصحاب مسببى. چرا مقدم مى‏شود؟ براى اينكه تقدم الامارة على الاصول؛ ورود پيدا مى‏كند. يعنى الماء اذا بلغ قدر كر مى‏گويد تو اصلاً شك ندارى كه دست پاك است يا نجس، در اينجور جاها ما مى‏گوييم اصل سببى مقدم براصل مسببى است.

    اما اگر دليل اجتهادى نداشته باشيم، وقتى دليل اجتهادى نداشته باشيم، يك دفعه شما اصل مثبت را حجت مى‏دانيد، اگر اصل مثبت را حجت دانستى مثل ما، تعارض بين دو تا استصحاب مى‏شود، به اين معنا كه آن آب مشكوك الكرية است، بگو هذا الماء كان كرا الان يكون كذلك. يك لازمه عقلى دارد، پس دست تو پاك است. همين استصحاب را در دست هم بكن، بگو اين دست كان نجسا الآن يكون كذلك. عقل ما مى‏گويد اگر آن دست نجس باشد، آن آب كر نيست. با هم مى‏جنگند، آن استصحاب مى‏گويد آب كر است و پاك، آن استصحاب مى‏گويد دست نجس، آب هم نجس است؛ با هم تعارض مى‏كند و وقتى تعارض كرد نه آن حجت است و نه آن، بايد رجوع كنيم به اصول ديگر. اين هم قسم دوم.

    قسم سوم اينكه اصل مثبت را حجت ندانيم. اين قول مشهور است. ما كه اصل مثبت را حجت مى‏دانيم، خواه ناخواه لوازم را حجت مى‏دانيم، وسائط را حجت مى‏دانيم و وقتى لوازم حجت شد، دو تا استصحاب با هم تعارض مى‏كند و اما اگر قول مشهور را گفتيد كه اصل مثبت حجت نيست، اينجا دو استصحاب پيدا مى‏كنيد، يكى راجع به سبب و يكى راجع به مسبب، تعارضى هم با هم ندارد. مثلاً مى‏گويد اين آب سابقا كر بود الآن يكون كذلك. دست تو پاك است يا نه؟ مى‏گويد من كارى به آن ندارم. بياييم سراغ دست، دست هم سابقا نجس بود الآن يكون كذلك. آن آب كر است يا نه؟ مى‏گويد من كارى ندارم، چون معناى عدم حجيت اصل مثبت همين است، يعنى لازم رانگير. همين اصل استصحاب را بگير.

    وصلى اللّه‏ على محمد و آل محمد.



    [1]- شيخ محمد بن حسن حر عاملى، وسائل الشيعه الى تحصيل مسائل الشرعيه، 20 جلد چاپ ششم، كتابخانه اسلاميه، تهران، 1403 (ه‏ق ج 1، ص 117، باب 9 از ابواب الماط المطلق، ح 1 و 2.

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365