جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۱ ارديبهشت


 
  • میزان زکات فطره و کفّاره در سال ۱۴۰۳
  • پیام در پی شهادت سردار مجاهد، سرتیپ پاسدار محمدرضا زاهدی
  • پیام به نوزدهمین نمایشگاه قرآن و عترت اصفهان
  • پیام در پى ارتحال عالم جليل القدر مرحوم آيت‌الله امامى كاشانى«قدّس‌سرّه»
  • پیام در آستانۀ برگزاری ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان رهبری و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • شرکت در ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • پیام در پی ارتحال عالم‌جلیل‌القدر آیت‌اللّه آقای حاج سید محمّد موسوی بجنوردی «رضوان‌اللّه‌علیه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت آيت‌الله آقاى حاج شيخ عبدالقائم شوشترى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت مرحوم آيت‌الله نمازى«رضوان‌الله‌علیه»

  • -->

    عنوان درس: مفهوم حصر
    موضوع درس:
    شماره درس: 180
    تاريخ درس: ۱۳۸۳/۱/۱۷

    متن درس:

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم .رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی .

    آیا کلمه ای که دلالت بر حصر دارد ، درآن کلمه ؛ درآن جمله مفهوم هست یا نه ؟

    کلمات حصر زیاد است ، مثل الا ، انما ، بل اضرابیه ، تقدیم ما هو حقه التأخیر ، حمل چیزی که مصدر به الف و لام جنس است بر فرد ؛ زیدٌ الرجل و امثال این ها ، آیا این کلماتی که برای حصر وضع شده است ، مفهوم دارد ؟ به این معنا که در " ما رأیت الا زید " بگوئیم یک ثبوت عند الثبوت ، یک انتفاء عند الانتفاء است . ثبوت عند الثبوت ؛ زید را دیدم ، انتفاء عند الانتفاء ؛ غیر از زید هیچ کس را ندیدم . آیا استفاده ی این جوری ازما رأیت الا زید می شود یا نه ؟ مشهور در میان اهل اصول گفته اند بله ، کلمات حصر مفهوم دارند ، دلیلی هم که آورده اند این است که گفته اند ما رأیت الا زید ، معنایش این است که آن که آن حکمی که قبل از الاست ، دیگر بعد از الا نیست ؛ اصلاً الاّ وضع شده است برای این که بگوید قبل من با بعد من دو تاست ، پس ما رأیت الا زید معنایش این جور می شود که ما رأیت شیئاً و الاّزید ؛ یعنی رأیت زیدا و این الا آمده است مستثنی ، دیدن و برای مستثنی منه ، ندیدن . معنای ما رأیت الا زید این است که احدی را ندیدم ، غیراز زید ؛ زید را دیدم و همین که می گوید قبل من و بعد من دوتاست ، یعنی مفهوم . اگر کفایه مطالعه کرده باشید ، مشهور در میان اهل اصول گفته اند ادوات حصر مفهوم دارد ، دلیلش هم این است که مستثنی و مستثنی منه دو تا حکم دارد . ایرادی که در مسأله هست ، همان ایرادی است که دیروز در غایت حکم داشتیم و گفتم اگر بگوید کل شیء طاهر حتی تعلم ، اتموا الصیام الی اللیل ، خب شکی نیست که قبل الی و بعد الی دوتا حکم است ؛ اصلاً معنای غایت حکم یعنی همین ، یعنی حکم استمراردارد تا غایت – حالا غایت داخل در مغیی باشد ،یا نباشد ، دیگر فرق نمی کند – غایت دیگر معلوم است که حکمی نیست ، اتموا اصیام الی اللیل معلوم است که روزه را تا شب واجب است ،  اماشب دیگر روزه نیست کفتیم این ها درست است ، اما اگر ما بخواهیم مفخوم درست کنیم، باید علت منحصره درست کنیم و این علت تامه درست می کند ، اما علت منحصره ، نه . به این معنا که اگر یک دلیل دیگر آمد و گفت روزه زا شب هم تا دو ساعت ادامه بده ، با هم منافات ندارد و همین که منافات ندارد، معلوم می شود مفهومی در کار نیست ، علت منحصره نیست ، که مثال می زنیم به کل شیء طاهر حتی تعلم، دلیل دیگری می آید می گوید کل شیء طاهر حتی یخبرک ذوالید، هر دوی این ها درست است ، منافاتی هم با یک دیگر ندارد ، چرا ؟ برای این که هعلت تامه اند ، نه علت منحصره .

    ما نحن فیه هم همین طور است ، ما رایت الا زید ، خب شکی نیست که این عبارت می گوید : قبل الا و بعد الا با هم تفاوت دارد ، یعنی کسی را ندیده است ، زید را دیده است . حالا اگر دلیل دیگری بگوید : ما رایت الا عمرو ، این ها با هم می جنگند یا نه ؟ اگر بجنگند ، می شود علت تامه ، به عبارت دیگر اگر از " اذا" یک فقط بیرون بکشیم ؛ بگوییم ما رایت الا زیداً فقط ، این می شود مفهوم و اما اگر این فقط را نتوانیم از" اذا" بیرون بکشیم ، خب آن چه هست این است که زید را دیده است و اما اگر یک دلیل دیگر آمد ، گفت عمرو هم دیده ام ، آن وقت مقتضی نبود که بگوید ما رایت الا زیداً و عمراًً ، و این مفهوم نیست ، نظیر همان غایت حکم است با قبل و بعدش که علت تامه است ، اما علت منحصره نیست ، عت منحصره آن جا ست که ما از " الا " فقط بیرون بیاوریم ؛ اگر فقط بیرون بیاوریم ، می شود مفهوم ، اگر نه ، نه .

    و این که بزرگان نظیر مفهوم غایت این جا گفته اند که مفهوم در کار نیست ، بری این که قبل الا و بعد الا دو تا حکم است و الا لغویت لازم می آید و الا لازم می آید که مستثنی و مستثنی منه یک حکم داشته باشد ، خب این ها نمی تواند برای ما مفهوم درست کند ، مسلم است که مستثنی و نستثنی منه دو تا حکم دارد ؛ مسلم است که غایت و مغیی دو تا حکم داردمسلم است که ما رایت الا زید دلالت می کند که احدی را جز زید ندیده است ، این ها مسلم است اما حالا ما رایت القوم الا زید بگوید فقط ، به این معنا که اگر یک دلیل دیگر گفت ما رایت القوم الا عمرو ، بگوییم این ها با هم منافات دارد، اگر یک فقط از الا بیرون بکشیم ، درست است ؛ می گوییم این ها با هم منافات دارند و اما اگر نتوانیم این الا را بیرون بکشیم ، نمی شود بگوییم چون که ما قبل و ما بعد الا دو تا حکم است ، پس مفهوم هست. قوم انسباق را نفرموده اند ، آن که قوم فرموده اند مثل همان مفهوم غایت است ، بله مرحوم آخوند – اگر مطالعه کرده باشید که حتماً مطالعه کرده اید – در مفهوم غایت ادعای انسباق می کنند ،یعنی تبادر . اما این جاها چون مطلب را خیلی واضح می دانسته اند ، همان حرفی که در غایت زدند ، این جا هم می زنند و مطلب را تمام می کنند ، می فرمایند اگر چیزی از ادات حصر باشد ، این مفهوم دارد ، چرا؟ برای این که لاً وضع شده برای این که بگوید مستثنی و مستثنی منه دو تا حکم دارند .

    به مرحوم آ خوند می گوییم بله ، الا وضع شده برای این که بگوید مستثنی و مستثنی منه دو تا حکم دارد، اما آیا علاوه بر این وضع هم شده برای این که بگوید یک فقط از الا بیرون می کشیم یا نه ؟ اگر نتوانیم این وضع را درست بکنیم ؛ اگر نتوانیم این عرف را درست بکنیم ؛ اگر نتوانیم این تبادر را درست بکنیم ، فقط دلالت می کند بر این که قبل و بعد الا دو تا حکم دارد ، اما آیا علت تامه است یا علت منحصره ؟ دلالت ندارد .

    حالا اگر هم کسی الا را معنای حرفی بداند ، این ها فرقی نمی کند که آیا الا حرف است که مشهور ادباأ گفته اند ؟ یا الا به منزله اَستثنی است ، که مثل رضی درشرح رضی گفته است؟ این ها فرق نمی کند اگر کلمه گرفتید ، کلمات بر روی هم ، اگر هم الا را از اسماء افعال درست کردید که مرحوم رضی درست می کند ، خب اسم فعل خودش یک جمله است . حالا اگر در این جمله استثنی ، فقط خوابیده باشد ، کلام مفهوم پیدا می کند ، و اگر نخوابیده باشد ؛ فقط وضع شده باشد برای این که بگوید اختصاص ما قبل ، نه مال بعد ؛ بگوید مستثنی و مستثنی منه دو تا حکم است ، چون نمی توانیم فقط از آن بیرون بیاوریم ، مفهومی در کار نیست – یعنی علت منحصره – اما علت تامه است و در ما رایت الا زید ، ظاهرقضیه این است که ندیده است جز زید ؛ زید را دیده است ، می گوید نه ، تناقض نیست ، من آن وقت نمی توانستم بگویم عمرو را هم دیده ام ، حالا می توانم بگویم ، لذا می گوییم ما رأیت الا زید ، ما رأیت الا عمرو.

    بنا براین این که قوم فرض کرده اند که ما رأیت الا زید مفهوم دارد ، برای این که قبل الا و بعد الا دو تا حکم است ، این دلیل اعم از مدعا ست ؛ این دلیل نمی تواند مدعا را درست بکند ، مدعا این است که ما می خواهیم علت منحصره درست بکنیم ، ذلیل علت تامه درست می کند ، مثل همان غایت .بله مگر این که کسی اصلاً نزاع مفهومی – همان حرف استاد بزرگوار ما آیت الله العظمی بروجردی – را بگوید که ایشان فرمودند به قاعده ی اذا انتفی القید انتفی المقید ، هم مفاهیم حجت است ؛ چه مفهوم شرط باشد ، چه مفهوم شد ،چه مفهوم حصر باشد ، چه مفهوم عدد ؛ آن مطلب برمی گردد به یک مطلبی که سابقا صحبت کردیم .

    دربحث ما اگر بخواهیم علت منحصره درست کنیم ،باید بگوییم ظهورما رایت الا زید ، یعنی ما رایت الا زید فقط ؛ این ظهور کلام است ؛ انسباق است ؛ تبادر است خب اگر کسی بگوید ، آن وقت همه ادوات حصر مفهوم دارند .

    این استنباق دیگر یک معنای تحمیلی نیست ، ممکن است من بگویم انسباق دارد ؛ ظهور عرفی دارد ، شما بگویید ما چنین ظهوری نمی فهمیم ،آ نچه می فهمیم ، همین است که الا آمده است ، یک مستثنی منه درست بکند و اما اینکه مستثنای فقط است ، این را دیگر نمی شود درست کرد ، این یک مطلب است .

    مطلب دوم که قوم هم از آن غفلت کرده اند و باید مقداری روی آن صحبت کنیم این است که اگر ما حصر هم درست کردیم ، این منطوق است یا مفهوم ؟ این ظاهراً است ، نه اینکه مفهوم باشد ، مثلاً انمّا را ببیند ، می گویند در فارسی لغتی نداریم که به جای انما بگذاریم ،لذا می گویند اگر بخواهی معنا کنی بگو این است و جز این نیست ، آن وقت این ، این است و جز این نیست منطوق است ،؛ حصر است اما منطوق است ، دیگهوم نیست ، اگر شما گفتید به معنای استث نی است ، ظهور دارد در این که قبل الا دو حکم است و این فقط انسباق دارد ، این انسباق دیگر مفهومی نیست ، منطوقی است ، باید بگوییم ادوات حصر دلالت می کند بر این که ما قبل و ما بعدش دو تا است و یک فقط هم از آن استفاده می شود ، اصلاً اگر بخواهیم به حساب مفهوم بیاوریم ، لغویت درکلام است ، یعنی همان که منطوق است ، می خواهیم مفهوم هم باشد. به عبارت دیگر اگر مفهوم هم درست کردید ، منطوق مستثنی را بر داشته اید ، مفهومش کرده اید؛ هم منطوق است ، هم مفهوم و این که یک نحو لغمیت در بحث است ، خب بفرمایید ادوات حصر دلالت بر حصر می کند ، مفهوماً ، بلکه خود این ادوات وضع شده برای این که این است جز این نیست ، می شود منطوق. بزرگان این را بحث نکرده اند ، نمی دانم چرا و در حقیقت اصلاً باید ما بحث ادوات حصر را از مفاهیم بیرون ببریم و در آخر کار که بحث مفهوم را کردیم ، بگوییم بعضی از منطوق ها هم مفهوم است، هم منطوق ؛ صدرش منطوق است ، ذیلش مفهوم است ، به اسن معنا که مفهوم انتفاء عند الانتفاء است ، از این هم انتفاء عند الانتفاء درست می کنیم . لذا اگر گفتیم ما رأیت الا زید فقط ، آن وقت معنایش این جور می شود که زید را دیدم و غیر زید را ندیدم . هر دوی این ها منطوق است و هیچ کدام مفهوم نیست . حالا چرا رویش بحث نکرده اند ، نمی دانم ؛ چرا رفته اند روی مفهوم ، در حالی که این جاها اصلاً مفهوم نیست ، منطوق است ، پس اگر کسی قائل به مفهوم باشد ، باید بگوید منطوق کلام دو دلالت دارد: یکی ثبوت عند الثبوت ، یکی انتفاء عند الانتفاء . مسئله سومی که بحث مصداقی است ، مرحوم آخوند در ادوات حصر می فرمایند همه ی این ها دلالت بر حصر می کند ، اما اسم جنس مصدر بر الف و لام دلالت بر حصر نمی کند ، می گویند زیدٌ الرجل . مشهور – چه قدماء و چه متأخرین – گفته اند این زید الرجل گاهی ادعاست و می خواهد بگوید همه تو ، گاهی هم ادعا نیست ، یک فرد منحصر به فرد است ، اسم جنس رابر آن حمل می کند ، دلالت می کند بر حصر . مرحوم آخوند می فرمایند نه، چرانه؟ می فرمایند برای این که اسم جنس با الف و لامش یک طبیعت می شود و حمل کردن طبیعت بر فرد –دال برحصرنیست ، چه جور زید رجل – حمل کلی طبیعی بر فرد – دال بر حصر نیست ، برای این که زیدٌرجل ، عمروٌرجل،بکرٌرجل، زیدالرجل هم همین جور است ؛ کلی طبیعی را برفرد حمل کردیم و حمل کلی طبیعی بر فرد افاده ی حصر نمی کند .[1]

    این از عجایب کلام مرحوم آخوند است ، برای این که فرق است بین زید رجل و طبیعت من حیث هی هی ، یعنی کلی عقلی ، کلی منطقی را بر فرد حمل بکنیم ، دیگر حمل کلی طبیعی برفرد نیست و معنایش این است که این ماهیت زید است ؛ زید این ماهیت است آن وقت گاهی ادعا ست ؛ می خواهیم بگوییم مرد ،فقط امیرالمومنین علی علیه السلام است، گاهی هم ادعا نیست ؛یک جاهایی پیدا می کنیم که نوع منحصر به فرد رابرفرد حمل می کنیم ، می شود حصرواشتباه بزرگ مرحوم آخوند این است که کلی طبیعی راباکلی عقلی اشتباه کرده اند ؛آن که آنها می گویند ، حمل کلی عقلی برفرد است ،این که مرحوم آخوند می گوید ،حمل کلی طبیعی برفرداست،دلالت برحصرندارد ،اما حمل کلی عقلی ، حمل کلی منطقی برفرد ، دلالت برحصر دارد . به عبارت دیگر حمل ماهیت برفرد به حل هوهو ، نه به حمل شایع صناعی ، مثل الانسان انسانٌ .

    گاهی می گویند زیدٌرجلٌ،مثل الانسان انسان ، حمل هوهوست ،مسلم است که این دلالت برحصر می کند ، حالا یا ادعاست یا واقعیت ،اما اگر کلی طبیعی –یعنی آن کلی که آمده است در خارج –رابرفرد حمل کنیم ، این حمل کلی بر مصداق است و دلالت برحصر ندارد ، برای خاطر این که به اندازه افراد ،کلی طبیعی در خارج موجود است . مرحوم آخوند این جاها یک تناقضهای در الف ولام دارند ودر حالی که چهار پنج نفر از شاگردانشان هم مدعی هستند که کفایه را دیده اند و بعد چاپ شده است ودروغ که نمی گویند ؛ همه ی این ها دیده اند بعد چاپ شده است ،حسابی ویرایش شده ،مرحوم آخوند حسابی کفایه را دیده اند ، بعد چاپش کرده اند ،مرحوم آخوند در الف و لام گاهی می فرمایند الف و لام جنس است – مثل این جا – گاهی می فرمایند الف و لام زایده است ، گاهی می فرمایند الف و لام برای فرد است مرحوم آخوند این اواخر سه ، چهار تا قول در الف و لام دارند که از این جا شروع می شود ، تا آخر باب مطلق و مقید که ان شاء الله اگر مباحثه کردیم ،به شما می گوئیم و این چه تناقضی است که ایشان گیرند در این که الف و لام برای چه وضع شده است. در آخر می فرمایند الف ولام برای زینت وضع شده است ، الف و لام همه جا تزئینی است ولی اینجا می فرمایند الف ولام برای جنس وضع شده است ، حالا روی این هم یک مقدار مطالعه کنید .

    مباحثه فردایمان این است که به کلمه طیبه لااله الا الله اشکال کرده اند که این لا اله الا الله دلالت بر توحید ندارد . ان شاء الله فردا درباره ی این اشکال صحبت می کنیم .

    و صلی الله علی محمد وآل محمد .

     



    [1] . کفایه الاصول،ص249 ؛" ...والتحقیق انه لایفیده الافیما اقتضاهالمقام".

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365