جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ ارديبهشت


 
  • میزان زکات فطره و کفّاره در سال ۱۴۰۳
  • پیام در پی شهادت سردار مجاهد، سرتیپ پاسدار محمدرضا زاهدی
  • پیام به نوزدهمین نمایشگاه قرآن و عترت اصفهان
  • پیام در پى ارتحال عالم جليل القدر مرحوم آيت‌الله امامى كاشانى«قدّس‌سرّه»
  • پیام در آستانۀ برگزاری ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان رهبری و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • شرکت در ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • پیام در پی ارتحال عالم‌جلیل‌القدر آیت‌اللّه آقای حاج سید محمّد موسوی بجنوردی «رضوان‌اللّه‌علیه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت آيت‌الله آقاى حاج شيخ عبدالقائم شوشترى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت مرحوم آيت‌الله نمازى«رضوان‌الله‌علیه»

  • -->

    عنوان درس: خودسازى
    موضوع درس:
    شماره درس: 175
    تاريخ درس: ۱۳۸۰/۶/۲۱

    متن درس:

    اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم رب اشرح‏لى صدرى و يسرلى امرى و احلل عقدة من لسانى يقفهوا قولى.

    بحث هفته گذشته راجع به يك كلمه مقدسى بود كه بايد بگويم از مقدس‏ترين كلمات و آن هم توكل اعتماد به خدا براى دنيا خود براى آخرتمان اين كلمه خيلى ارزنده است هفته گذشته مى‏گفتم كه قرآن وعده داده است خدا وعده داده است و سندش هم قرآن است اينكه راستى اگر كسى در زندگى اعتمادش براى خدا باشد نه چيزى نه بر كس ديگرى  پروردگار عالم او را از شر شياطين درونى و برونى انسى، جنى حفظ مى‏كند و ديگر غير خدا بر او نفود ندارد بر فكر او تسلط ندارد و قرآن شريف اين جمله را با يك تأكيد بالامى‏گويد هم مفهوم مى‏گويد هم منطوب مى‏گويد كه يك نحو تأكيد بالاى است همه كلمه انَّ مى‏آورد هم ضمير شأن مى‏اورد «اِنَّه ليس له سلطان على الذين امنوا و على ربهم يتوكلون انما سلطانه على الذين يتولون» اگر كسى زير پرچم خدا باشد اعتمادش بر خدا باشد كسى چيزى حتى عقل خودش شعور خودش دخالت در زندگى‏اش نداشته باشد فقط خدا مى‏فرمايد كه ديگر شيطان تسلط بر اين ندارد تسلط بر فكرش تسلط بر دلش تسلط بر خودش ندارد ديگر دل اين مى‏شود جاى خدا ديگر خود اين مى‏شود مال خدا ديگر گفتار و كردار اين مى‏شود مال خدا و خدا هم مى‏شود در زندگى ياور اين، پناه اين، مونس اين و در بن‏بستها حتما ديگر ذلالتى نيست كه در آيه ديگر مى‏فرمايد «من حيث لا يحتسب» گره‏ها باز مى‏شود «و من يتَّقِ الله يجعل‏الله مخرجا و يرزقه من حيث لا يحتسب و من يتوكل على اللّه فهو حَسْبُهُ» طلاق (2)  گره‏ها باز مى‏شود به تجربه هم اثبات شده چنين است استاد بزرگوار ما علامه طباطبائى يك توكل خاصى داشت انصافا چنانچه يك عزت نفسى داشت انصافا من عزت نفس مثل ايشان كم ديده‏ام چنانچه توكل و اعتماد به خدايشان را هم كم ديده‏ام ايشان مى‏فرمودند در نجف يك وقتى زندگى برايم خيلى مشكل شد اطرافم را قرض گرفته بود و نمى‏دانستم چه بايد بكنم اما اعتماد داشتم به خدا و مى‏دانستم درست مى‏شود مى‏فرمودند يك عصرى مطالعه مى‏كردم اما ديدم پيشرفت نيست و فكرم را قرضها و معيشتها كه برايم جلو آمده بود و نداشتن حتى شام فكرم را برده بود حالا اينجا مراد من هست مى‏فرمايد تا فكرم را برد يكى در زد رفتم در را باز كردم سلام كرد گفت من از طرف خدا آمده‏ام خدا مى‏فرمايد هيجده ساله كى من تو را به حال خودت گذاشته‏ام كه حالا نتوانى  طالعه بكنى مى‏فرمايد كه ايشان رفت كه بعد هم مى‏فرمود كه من هفته بعد رفتم وادى السلام اتفاقا چشمم افتاد روى قبر ديدم آن اسمى كه گفت همين صاحب قبر است بعد مى‏فرمودند آمدم نشستم استغفار كردم و كه چرا فكر من برود كه چرا من پناه به خدايم كم بشود اما فكرم آمد به اينجا كه اين هيجده سال يعنى چه اگر نجف بود چهار پنج سال است كه نجف بودم اگر تحصيل باشد بيست و پنج سال است كه تحصيل مى‏كنم يادم آمد كه هيجده سال است نصمم شدم و پروردگار عالم روى اين عمامه من حساب كرد و فرمودند هيجده سال است من كى تو را به خودت واگذاشتم كه حالا رفتى به فكر معيشت بعد هم مى‏فرمود كه همان روز گره باز شد قرض‏ها داده شد و زندگى توسعه پيدا كرد و آن فكر من كه رفته بود در حاليكه خدا ادبم كرد اما گره را باز كرد همين نظام ما مرحوم حضرت امام رضوان‏اللّه تعالى عليه به علاوه ايشان هم همين طور بود من كم ديدم عزت نفس مثل ايشان عزت نفس ايشان مثل آقاى طباطبايى خيلى بالا بود آنهم يك سال و سال كه من بيش از بيست سال زير نظر آقاى طباطبايى بودم بيش از چهل سال زير نظر امام بودم و انصافا عزت نفس اين دو تا خيلى بالا بود توكل هم خيلى بالا بود حضرت امام اين نظام را نياورد جز بواسطه توكل از همين جهت هم ديگر در آخر كار وقتيكه پيروز شد از اول تا آخر در رسانه‏ها گوش زد مى‏كرد مى‏گفت كه خدا احدى نكرد جز خدا علت خوب است اما كار را نكرد جز خدا روحانيت اقدام كرد و تشكر مى‏كنيم اما او نكرد جز خدا و اين توحيد افعالى ايشان اين توكل ايشان اين نظام را براى ايشان آورد كارى نظير در عالم اسلام و راستى توكل مى‏خواهد در مقابل امريكا قد علم بكند توكل مى‏خواهد يك  طلبه معمولى كه نيست يك آدمى كه دنيا رويش حساب مى‏كند به شوروى بنويسد نابودى آمريكا هم نابود مى‏شود ان شاءالله از امروز شروع مى‏شود به نابوديش نابود است ما مى‏دانيم اين حرف حضرت امام جامعه عمل مى‏پوشد اميدواريم ان شاءاللّه از امروز به بعد باشد ولى اينجا مرادم است كه ايشان يك نامه بنويسد به رئيس جمهور شوروى سابق با آن قاطعيت و بهش هم بگويد نابود هستى اين چه جرأتى است اين جرأت از كجا سرچشمه گرفته است از توكل اعتماد به خدا انسان اگر راستى توى زندگى هيچ چيزى هيچ كسى نداشته باشد جز خدا قطعا پروردگار عالم در بن‏بست‏ها به فريادش مى‏رسد بلكه بالاتر بگويد آنچه مى‏خواهد خداوند به او مى‏دهد و يك مقدار با تجربه حالا قطع نظر از اينكه قرآن داريم روايت داريم با تجربه خودتان را بسازيد  قلاً مرتبه اول توكل در زندگى شما باشد و اگر نباشد پرت هستيد يقين داشته باشيد مخصوصا در بن‏بست‏ها نمى‏توانيد خودتان را حفظ بكنيد توى امتحانها حتما رفوزه مى‏شويد و اين توكل نه فقط عزت نفس مى‏آورد نه فقط شجاعت مى‏آورد تقوى مى‏آورد اگر انسان توكل داشته باشد چرا منفى نباشد تقوى در اثر اين است كه توكل ندارد چرا ترس داشته باشد با كمال شهامت مى‏تواند بگويد واللّه تا حال نترسيدم آنوقتى كه منرا مى‏بردم مى‏لرزيدند من به آنها دل‏دارى مى‏دادم حضرت امام به من مى‏فرمودند كه موقع نماز شد به اينها مى‏گفتم كه نماز اما جرأت نداشتند اين جيپ را نگهدارند تا من يك تيمم بكنم گفتم پس اقلاً نگهداريد من از توى ماشين دستم را بزنم روى خاك و برويد بعد مى‏لرزيدند نمى‏دانم رئيس فلان و امثال اينها و من دلداريشان مى‏دادم رسيديم به منظريه بيابان سياه شده بود از اثر نفت كه نمى‏دانيم نفت قم هم چطور شد از يكدامشان شايد هم مى‏خواست مسخره كند گفت اينجا كجا است گفتم اينجا آنجا است كه الان من و تو را به درد سر انداخته است اين حرفها از كجا سرچشمه مى‏گيرد اينجا آنجا است كه من و تو را الان به درد سر انداخته است ديگر ترس نيست چون خدا را دارم كسى كه خدا را دارد چرا بترسد كسى كه خدا را  دارد چرا تقوى نداشته باشد كسى كه خدا را داشته باشد چرا عزت نفس نداشته باشد و «من حيث لا يحتسب» درست مى‏شود «من حيث لا يحتسب» گره باز مى‏شود ممكن است طول هم بكشد چونكه دار، دار امتحان است بدونه امتحان چيزى به كسى نمى‏دهند بايد رفوزه نشويم بايد نمره بياوريم تا اينكه بهمان بدهند حتى راجع به چهارده معصوم در دعاى ندبه يك جمله دارد اين جمله را فراموش نكنيد كه در دعاى ندبه مى‏فرمايد اين چهارده معصوم را ما بهشان داديم از ازل اما اگر هم نمى‏داديم با امتحانشان مى‏گرفتند و شرط تكوينى رويش بود معنايش اين است كه همه و همه امتحان جلو مى‏آيد «احسب الناس ان يتركوا أن يقولو اءامنا و هم لا يفتنون و لقد فتنَّا» عنكبوت(2) اين بعضى اوقات ممكن است امتحانها جلو بيايد اما اينكه اگر انسان توكل داشته باشد به مطلوب نرسد گره باز نشود و بالاخره در مضيقه‏اى واقع بشود كه مجبور بشود رو بزند قطعا اينها جلو نمى‏آيد مسلم نمى‏آيد و «من حيث لا يحتسب» قضيه درست مى‏شود ما به تجربه اثبات كرديم چنين است براى خودمان براى ديگران ديديم كه اين اعتماد به خدا خيلى كار مى‏كند البته مشكل هم هست يعنى خيلى مشكل است انسان بتواند از نظر دل برسد به آنجا كه پناهى در زندگى نداشته باشد جز خدا چشم داشتى به كسى به چيزى نداشته باشد جز خدا كه اين توحيد افعالى هم هست و اگر راستى انسان فقط چشمش به خدا باشد كه قرآن اسمش را گذاشته تبهل انقطاع عن الناس انقطاع الى اللّه چشم ببرد از همه كسى از همه چيز چشم داشته باشد فقط به خدا انقطاع الى اللّه «و تبتل اليه تبتيلا» مزمل(8) مسلم درست مى‏شود مسلم اصلاح مى‏شود من قبل از آنكه وارد مراتب توكل بشوم يك جمله‏اى به شما بگويم تقاضا دارم از همه با خدا رفيق باشيد خدا با ما رفيق است از هفتاد پدر مهربان مهربانتر است اين از باب مثال است ديگر مى‏خواهند به يك عدد كثير برسند در روايات دارد از هفتاد پدر مهربان مهربانتر است نه اين حرفها نيست خدا مهربان است خدا به اندازه بزرگيش ما را دوست دارد چقدر بزرگ است به همان اندازه ما را دوست دارد ما هستيم كه با خدا قهر هستيم كه چشم داشت به ديگران داريم نه به خدا ما هستيم كه مخالفت مى‏كنيم با خدا و بالاخره ما هستيم كه فاصله مى‏گيريم با خدا يك كارى بكنيد با خدا رفيق باشيد به يك اهل دلى گفته بودند كه يك نصيحت به ما بكن چه نصيحت خوبى گفته بود كه در شبانه‏روز اقلاً چهار پنج دقيقه خلوت كن با خدا خودمانى با خدا حرف بزن يعنى رفاقت چهار پنج دقيقه ديگر آنوقت كه خلوت با خدا مى‏كنى خود را هم  نبين توجه صد در صد به خدا كه معناى حضور قلب هم همين است صد در صد توجه به خدا يعنى انقطاع الى اللّه حتما دعا در آن وقت هم مستجاب است براى اينكه اگر دعا مستجاب نمى‏شود براى خاطر اين است كه مانع است و الا «ادعوى استجب لكم» اين وعده قرآن است «انَّ الَّذين يستكبرون عن عبادتى سيدخلون جهنَّم داخرين» غافر(60) اين تهديد براى عدم دعا است دعا بايد مستجاب بشود مانع هست معمولاً مانع كى است تو خود مانعى بقول حافظ از ميان برخيز تو خود  جاب خودى و راستى اين حجاب برداشته بشود انسان رفيق با خدا بشود خيلى مزه‏دار است و كارى بكنيد كه در نماز رفيق با خدا باشيد و يك كارى بكنيد در زندگى چشم داشتى به چيزى به كسى نداشته باشيد جز خدا و اين رفاقت با خدا كه خدا با ما رفيق است و ما با او قهر هستيم كه خدا موافقت با ما دارد صد در صد و ما مخالفت داريم يك كارى بكنيم كه اين موانع‏هاى كه از هر سدى محكمتر است اينها برداشته شود ديگر كارها اصلاح مى‏شود اين جمله را فراموش نكنيد اين نحو توكل است «من اخلص لله اربعين صباحا» نمى‏گويد عمل نمى‏گويد دل، خودش، خودش مال خدا باشد «جرت ينابيع الحكمه من قلبه الى لسانه» و ما ديده‏ايم اين جورها كه راستى سواد ندارد اما تفسير قرآن مى‏كند خيلى بالا، خيلى عالى يكى از اين آزاده‏ها كه رنج كشيده بود آنجا خيلى اما رياضت هم كشيده بود خيلى و وقتى هم ازادش كردند او را مثل اينكه خدا ديد كه حيف در ميان مردم باشد طولى نكشيد كه تصادف كرد از بين رفت من با اين جلساتى داشته‏ام مى‏ديدم راستى چيز دار سواد نداشت سواد غربى اما راستى تفسير قرآن مى‏كند تزكيه را از قرآن بيرون مى‏كشد راجع به تزكيه سوره مربوط به و الشمس در يازده قسم آن حرف دارد حرفهايى كه در كتابها نيست در كتاب تكوينى آن آقا است در الهاماتى است كه از عالم ملكوت مى‏گيرد و اين «من اخلص لله اربعين صباحا جرت ينابيع الحكمه من قلبه الى لسانه» اين به تجربه اثبات شده من خيلى كسانى ديده‏ام كه سواد ندارد اما راجع به معارف از هر مرجعى بالاتر است از هر فيلسوفى بالاتر است اين شيخ رجب على خياط اين سواد الفبا هم نداشت اما خيلى چيز داشت بله در بن‏بستها به فرياد او مى‏رسيدند همين شيخ رجب على خياط گفته بود كه من اجاره‏نشين بودم و صاحب خانه شب به من گفت كه ديگر راضى نيستم در اين خانه باشى مى‏گويد كه من همان شب اسباب خانه را گذاشتم بيرون، مخالفت با خدا را ضرورت اينها در زندگى آنها نيست مى‏گويد كه گذاشته‏ام بيرون خانه و زن و بچه و هم نشستند بيرون خانه خودم هم سرگردان بودم شايد يك ساعت يا دو ساعت طول نكشيد آقا امام  مانى آمده بودند به خواب كسى يا بيدارى حالا نمى‏دانم آمده به خواب يك كسى گفته بودند يك كسى توسل به من كرده و خانه‏اش را مى‏خواهد بفروشد يك كسى هم توسل به من كرده آقا شيخ رجب على اين خانه ندارد تو حتما همين امشب برو آن خانه را بخر به نام آقا شيخ على تا هر دو توسلها  رست بشود خانه را خريده بود اول صبح كليدش را داده بود به شيخ رجب على گفته بود برو در خانه بنشين راستى اگر رفاقت با خدا بكنيد همين جور همين شيخ رجب على سواد فارسى نداشت اين جور چيزها داشت اما اين هم به شما بگويم كه خيلى چيز داشت اينها كه با او بودند خيلى عالى حتى آن مباحث عرفانى دقى مباحث فلسفى دقى مى‏گفتند كه سؤال مى‏كرديم يك كمى صبر مى‏كرد و بعد هم به يكى از خواص گفته بود مى‏خواهم پرده عقب برود پرده عقب مى‏رفت جواب مى‏داد ما طلبه‏ها بايد با خداى خود رفيق باشيم و الا كميتمان لنگ است و الا خضلان است و الا بدبختى است و الا همين عمامه ما بدبختى براى ما مى‏شود برسد به جايى كه پاى آن لب گور باشد اما هنوز رياست‏طلبى و پول‏پرستى امثال اينها روى آن حكم‏فرما باشد خيلى بدبختى است ديگر يكى از اين ظالمان در زمان ناصرالدين شاه پسرش ظله‏سلطان يك آدم فوق‏العاده خيلى بد بوده است خيلى ظلم در اصفهان كرده مرادم اين است كه در زمان مرحوم آيت‏العظمى آقا نجفى بوده آقا نجفى خيلى بالا بوده همه چيز آن بالا بوده اما اينها با هم شوخى داشتند يك روزى اين ظله سلطان به آقا نجفى گفته بود كه ما خيلى بهتر از شما طلبه‏ها هستيم به خاطر اينكه اول جوانى خود به عيش و نوش و همه چيز خوش در آخر كار هم توبه مى‏كنيم مى‏رويم يك جا مجاور مى‏شويم بالاخره هم خدا توبه ما را قبول مى‏كند بهشتى مى‏شويم اما شما آخوندها اول عمرتان در طلبگى آن حجره‏هاى نمناك و آن وضع نان و پنير هم كه الان هم نيست آن وضع مضيقه اما در وقتى كه مى‏رسيد به يك مقامى اول رياست‏طلبى شما مى‏شود اول پول‏پرستى مى‏شود عاقبتتان به خير نمى‏شود اين آقا نجفى كه هم دنيا داشت هم آخرت داشت هم افتخار براى عالم اسلام و تشيع اما راستى بعضى اوقات فكرش را مى‏كند اين جمله ظله سلطان را فكرش مى‏كنيم به خود مى‏لرزم نكند انسان يكدفعه عاقبتش به خير نشود و پاى او لب گور باشد هنوز به فكر رياست باشد هنوز غيبت كند در مجالس بنشيند تهمت بزند غيبت بكند شايعه‏پراكنى بكند كى مى‏ميرد شايد نتواند از آن خانه بيرون بيايد خوب خيلى بدبختى است كى اين جور مى‏شود وقتى توكل نباشد وقتى در زندگى خدا نباشد و من از همه شما تقاضا دارم يكى از دعاهاى مهم شما در نماز شبشان بعد از نمازهاى اول وقتتان بعد از نمازهاى جماعتتان همين باشد كه خدايا اين مقام توكل را ولو ضعيفش را خدايا جورى باشد كه من در زندگى چشم‏داشتى به كسى نداشته باشم جز تو خدايا يك كارى بكن كه اين امر مهم را من بدست بياورم خيلى مشكل است اما خدايا براى تو دادنش آسان است يك جرقه ديديم هم بعضى اوقات يك جرقه به عبارت ديگر آنان كه خاك را به نظر كيميا كنند يك گوشه چشم ديگر كار درست مى‏شود ديگر حالا اين گوشه چشم مال اولياء خدا باشد مثل حضرت ولى عصر يا مال خود خدا راستى چه جور مى‏شود انسان آن لذت فوق‏العاده حضرت ابراهيم وقتى مى‏خواستند در آتش بيندازند ببين ديگر رسيده بود به آنجا كه مقام دعا او هم گمشده بود ميكائيل آمد اضرائيل، ملكه باران آمد ملكه باد آمد همين طور آمدند جبرئيل هم بود مى‏گفتند كارى ندارى مى‏گفت با تو نه جبرئيل گفت پس با كى گفت با خدا نه با تو در حالى كه اينها از خدا هستند اما در آن موقع رسيده بود به آنجا كه ديگر همه اينها نه، خدا آرى اصلاً نمى‏بيند بعضى اوقات انسان مى‏رسد به آنجا كه ديگر هيچ چيزى هيچ كسى نمى‏بيند جز خدا جبرئيل گفت اگر خدا چرا دعا نمى‏كنى گفت «علمهُ به حالى و حسبى من سؤالى» يعنى حتى دعا هم افتاد و اين خيلى بالا هست و انسان مى‏رسد به جايى كه ديگر مى‏شود پروردگار عالم همه چيز او به قول «من اخلص للّه اربعين صباحا جرت ينابيع الحكمه من قلبه الى لسانه...» مى‏شود خودش مال خدا گاهى اعمال ما مال خدا است اين خلوص است خلوص در عمل گاهى دل ما مال خدا است اين بالاتر است اين مى‏شود «قلب المؤمن عرش الرحمن» گاهى بالاتر از اينها است خود ما مال خدا هستيم يعنى ما مال شيطان نيستيم مال هوى و هوس نيستيم مال دنيا نيستيم مال هيچ چيزى هيچ كسى حتى مال آخرت مال حورالعين هم نيستيم پس مال چه كسى هستيم «مَن اخلص لله» خودش مال خداست و خوشا به حال اينها ديگر همين حالات است كه ديگر هيچ كسى هيچ چيزى نمى‏تواند درك آن را بكند يعنى فلسفه و عرفان نمى‏تواند اينها را به ما بدهد اخلاق و فقه اصول نمى‏تواند ديگر اينها را به ما بدهد و اصلاً نمى‏تواند كسى دركش را بكند جز خودش كلاهى از اين نمد داشته باشد «تتجافى جنوبهم عن المضاجع يدعون ربِّهم خوفا و طمعا و مِمّا رزقناهم ينفقون فلا تعلم نفسً ما اخفى لهم من قُرَّةِ اعين جزاءً بما كانوا يعملون»
    سجده(16) مفسرين گفتند در بهشت ولى خيال نمى‏كنم اين جورى باشد اعم است راستى مى‏رسد به آنجا در همين دنيا «فلا تعلم نفس ما اخفى لهم من قرَّة اعين جزاء بما كانوا يعملون» مى‏خواستم در مراتب توكل صحبت كنم و ان شاء الله در جلسات آينده صحبت مى‏كنم.

     

     

                و صلى اللّه‏ على محمّد و آل محمّد.

     

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365