جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ شنبه ۱ ارديبهشت


 
  • میزان زکات فطره و کفّاره در سال ۱۴۰۳
  • پیام در پی شهادت سردار مجاهد، سرتیپ پاسدار محمدرضا زاهدی
  • پیام به نوزدهمین نمایشگاه قرآن و عترت اصفهان
  • پیام در پى ارتحال عالم جليل القدر مرحوم آيت‌الله امامى كاشانى«قدّس‌سرّه»
  • پیام در آستانۀ برگزاری ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان رهبری و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • شرکت در ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • پیام در پی ارتحال عالم‌جلیل‌القدر آیت‌اللّه آقای حاج سید محمّد موسوی بجنوردی «رضوان‌اللّه‌علیه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت آيت‌الله آقاى حاج شيخ عبدالقائم شوشترى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت مرحوم آيت‌الله نمازى«رضوان‌الله‌علیه»

  • -->

    عنوان درس: غرور
    موضوع درس:
    شماره درس: 259
    تاريخ درس: ۱۳۸۳/۱۰/۲

    متن درس:

     اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم. بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

    بحث اين دو جلسه قبل ما درباره يك امر مهمى بود در اخلاق و آن اينكه ما بايد غرور نداشته باشيم و شيطان غرور ما را تابع خودش نكند و پروردگار عالم اسم شيطان را در آيات فراوانى غرور گذاشته است كه اين آدم غرور هم گول مى‏زند خودش هم به واسطه سمتى كه داشت گول خورد و هر كسى هم مغرور باشد غرور او را گول بزند اين تابع شيطان است «يا ايهاالناس انّ وعداللّه‏ حق فلاتغرنكم الحياة الدنيا و لايغرنكم باللّه‏ الغرور» و اين غرور در اهل علم زياد هست و بايد پناه به خدا برد از اينكه يك دفعه عمل ما، مريدهاى ما،علم ما شهرت ما، ما را گول نزند. يك بحث راجع به اين است كه انسان بايد به واسطه اعمالش گول نخورد و اينكه خدا ارحم الراحمين است گول نخورد و يك حرف هم كه جلسه قبل درباره‏اش صحبت كردم اين كه غرور علمى او را نگيرد اگر ما يك توجه مختصرى بكنيم اين علمهاى ما علم نيست حجت است به قول حضرت امام مى‏فرمودند: كه تنور گرم باشد براى اينكه تشيع به واسطه همين روحانيت تا اينجا آمده و اينكه امام صادق عليه‏السلام خوب بود يك رساله بنويسند بدهند دست مردم مى‏گفتند نكردند اين كار را براى اينكه با همين ان قلت، قلت ما اين تشكيل حوزه‏هاى ما، تشيع را تا اينجا آورديم اما راستى اين علم ما علم است در جلسه قبل صحبت كردم كه آن آقا از دنيا مى‏رود آن آقا چقدر ان قلت قلت به او دارد آن  كتاب مى‏نويسد آن چقدر ان قلت قلت به او دارد خودما چقدر تغيير فتوا داريم و على كل حال يك مشت ان قلت قلت اين ديگر غرور ندارد سفاهت مى‏خواهد انسان به واسطه اينجور چيزها غرور پيدا بكند حالا چيزى كه توجه به آن خيلى خوب است كه بعضى اوقات علم هم ندارد اما مغرور است حالا غرور چى؟ حالا اين غرور كاذبى است عمامه‏اش، شهرتش و امثال اينها او رامغرور مى‏كند ديگر اين خطرش خيلى است يك كسى علم نداشته باشد اما مغرور به علم، مغرور به عمامه‏اش، مغرور به مسجد و منبر، شهرتش بشود اين خيلى خطر دارد و من تقاضا دارم از همه شما درباره اين غرور خيلى مطالعه داشته باشيد من بعضى اوقات ديدم كه اين آقا سواد ندارد اما مى‏نشيند با همه مراجع مى‏جنگد حرفش را مقدم بر همه بزرگان مى‏داند و همين حرفش راتحميل بر مريدها مى‏كند و ناگهان مى‏بينيم كه همين آقا چه بدعتها، چه حرفها در ميان مردم آورده معمولاً اين كسانيكه بدعت گذاشته‏اند، دين  آوردند اينها يك آدمهاى بيسوادى بودند اما مردم اطرافشان را گرفتند از مردم گول خوردند و كم كم كار رسيد به آنجا كه ادعا خدايى كردند اين ميرزا على محمد بهايى، خب يك طلبه بوده از شاگردهاى سيدكاظم رشتى بوده و همين آقا كه اول ادعاى تشرف مى‏كرده و بعد نيابت خاص كم كم ادعاى خدايى كرد. در همين اصفهان خب خيلى هم دنبالش را گرفتند اگر علماى اصفهان تكفيرش نكرده بودند بيرونش نكرده بودند در اصفهان سر و صدايى درست كرده بود. و وقتى انسان يك قدرى ريشه يابى بكند مى‏بيند غرور اين آقا را گرفت كار رسيد به اينجا. من زياد ديده‏ام كه يك افراد بى‏سوادى يك حرفهايى مى‏زنند اين حرفها كم كم خودشان هم باورشان مى‏شود اين قضيه ملا نصرالدين كه يك مثال است اين مثالها را ما نبايد كم بگيريم، آمد دروغ گفت كه دامنه كوه آش قسمت مى‏كنند، همه رفتند خودش هم رفت، بعد گفت: كه من ديدم دسته دسته مى‏روند باور كردم كه نكند آش قسمت مى‏كنند اين را من ديده‏ام در طلبه‏ها، كه مى‏داند بيسواد است اما وقتى كه حرفش را پذيرفتند و چند تا مريد پيدا كردمى گويد نكند راست بگويد و اين غرور را مى‏رساند كم‏كم ادعاها مى‏كنند. در همين اصفهان كه زنهاى بيسوادى كه اصلاً سواد ندارند اما چون زنها دورش را گرفتند اول چيزى نمى‏گفت به عنوان يك زن سيد به عنوان اداره كردن جلسه اما كم‏كم رسيد به آنجا كه ادعا كرد امام زمان مى‏آيد خانه ما. هر هفته مى‏آيد من خدمتشان مى‏رسم. بعد هم گفت امام زمان مرا صيغه كرده و من زن امام زمان هستم سببش هم همين بود اين زنها دستش را مى‏بوسيدند سينه را مى‏بوسيدند، مى‏گفتند: سينه تو بوى امام زمان مى‏دهد. كم‏كم خودش هم باورش شد. و الان هم تو مردها هم تو زنها اينها هست يعنى غرور اينها را گرفته از كجا از مردم. حضرت امام بعضى اوفات ما را نصيحت مى‏كردند و مى‏گفتند: يك دعا كه نفرين است درباره خودتان بكنيد و آنكه خدايا اگر بناست من شهرت پيدا كنم اما تقوا نداشته باشم شهرت پيدا كنم اما علم نداشته باشم هرچه زودتر من جوان مرگ بشوم شايد حضرت امام آن را از صحيفه سجاديه گرفتند در صحيفه سجاديه هم هست امام سجاد مى‏فرمايند: «اللهم ان كان عمرى مرتعا للشيطان فاقبضنى اليك سريعا» خدايا اگر بناست عمر من چراگاه شيطان باشد هر چه زودتر بميرم خيلى دعاى خوبى است و حضرت امام راجع به شهرت كاذب مى‏گفتند امام سجاد راجع به بى تقوايى مى‏فرمايند و راستى بعضى اوقات ديديم كه مثلاً آخوند يك دهى شده اين دهاتيها حسابى مريدش شده‏اند كم كم اين آقا رفته بالا مراجع را قبول ندارد علما را قبول ندارد از خودش چيز داره؟ اين از كجاپيدا شده غرورى كه مردم به او دادند و اين رواياتى كه ما داريم يكى از ضررهاى مهم براى انسان اين است يك عده‏اى پشت سرش راه بيفتد اين صداى كفش‏ها انسان را به جاهاى بدى مى‏برد حرف خوبى است انصافا از مريد مغرور نشويد از عمامه مغرور نشويد اگر يكدفعه منبرتان گرفت مغرور نشويد اگر يكدفعه محرابتان گرفت مغرور نشويد اينها همه‏اش غرور است، يعنى شيطان آمده جلو غرور را براى شما آورده و بدانيد حد يقف ندارد و بدانيد حد يقف ندارد. حد يقف به اين معنا كه از اولش خيلى ساده است شيطان از كم شروع مى‏كند به كم قانع نيست يكدفعه مى‏شود همين آدم بى سواد يك عنوانى هم درست مى‏كند يك عنوان شيرين، اما دشمن همه مراجع اين صوفى‏ها، خوب براى خاطر همين كه يك عده اطرافشان را گرفتند خوب خيلى ادعاها  دارند خيلى بدعتها دارند و ما طلبه‏ها همين طور من اسم نمى‏آورم نمى‏شود بياورم اما در خودتان وقتى كه سواد نباشد اما شهرت باشد منبرش بگيرد محرابش بگيرد اگر متقى نباشد به جاهاى بد بدى مى‏رسد و غرور انسان را غرور علمى، اما اين ديگر شبه علم است گاهى غرور علم دارد خب اگر مغرور به علم باشد به جاهاى بدى مى‏رسد بعضى اوقات مى‏بينيم كه يك بزرگى راستى بزرگ بوده تكفيرش كردند تكفير كردنش هم براى خاطر همين بود كه اين غرور علمى‏اش موجب شده بود روى منبر تو كتابها، عليه آن بزرگان، عليه قدما، عليه شيخ انصارى حرفهاى عجيب وغريب مى‏زد شيخ انصارى ريشش رادر مركب زده و ماليده تو كتاب. مى‏خواسته اين جورى رد شيخ انصارى بكند بعضى اوقات آدم راستى عالم است عالم به اين معنا اصطلاحات را خوب بلداست خوب دستش است آن غرور موجب مى‏شود مقابل همه قد علم بكند اما جسارت بكند و اين جسارتها متأسفانه تو كلمات بعضى از بزرگان هم هست يعنى بعضى از بزرگان هم قلمشان ادب ندارد زبانشان ادب ندارد و به جاى اينكه مؤدبانه حرف را رد بكند بى ادبانه حرف راردمى كند خب از غرور سرچشمه گرفته است ديگر غرور علمى، اما ديگر يك وقت مى‏رسد به آنجا ديگر علم هم ندارد عمامه‏اش، شهرتش، مسجدش، منبرش، شبيه العلم «كسراب بقيعه» اين موجب غرور اين آقا مى‏شود و اين خيلى ضرر داد اين بدعتها، دين درست كردنها همه و همه از اينجا سرچشمه مى‏گيرد و چون جلسه، جلسه اهل علم است بگويم بعضى از چيزها را خدا درجاتشان عالى است عالى‏تر گرداند حضرت امام مى‏فرمودند كه هر چه هست زير اين عمامه هاست ايشان مى‏فرمودند خب درست است براى اينكه شيخ انصارى زير اين عمامه است شيخ طوسى زير اين عمامه است. ميرزا على محمد بهايى هم زير اين عمامه است و هر چه هست زير اين عمامه هاست اگر غرور نباشد خب شيخ طوسى، شيخ انصارى و مروجين اسلام. اما اگر غرور آمد لذا حضرت امام مى‏گفتند وقتى تو تاريخ نگاه بكنيم مى‏بينيم هر دين از زير اين عمامه‏ها پيدا شده دينهاى خرافى اول يك شهرتى پيدا كرده بعد غرورش و مريدها بعدها كم كم رسيده به آنجا كه ناگهان كتاب نوشته ركن رابع شده از خواص امام زمان شده بعدهم خدا شده به قول حضرت امام، هرچه هست زير اين عمامه هاست اما گاهى غرور مى‏آيد در اين عمامه‏ها و راستى من نمى‏توانم هضم كنم چه جورى مى‏شود يك معمم كه مى‏گويد من سرباز امام زمان هستم بنشيند در حجره، از صبح تا ظهر غيبت بكند آن هم حالا غيبت پشت سر يك آدم معمولى گناهش بزرگ است اما يكدفعه غيبت پشت سر بزرگان، هر كس را مى‏آورند جلو يك انگ رويش بزند يك غيبت رويش بكند. حجره امام زمان شده جاى زنا دادن، زنا كردن از زنا بالاتر غيبت از زنا بالاتر است. جاى تهمت زدن، جاى مسخره كردن كتابها، مسخره كردن علما، مسخره كردن مراجع، مسخره كردن نظام، مسخره كردن حضرت امام و امثال اينها، خب اينها فراوان هست و اينها وقتى كه ريشه يابى كنيم مى‏بينيم از غرور سرچشمه گرفته يكى از چيزهايى كه ما را بى سوادميكند زير بار ديگران نمى‏رويم يك مقدار شهرت پيدا مى‏كنيم ديگر درس نميرويم زير بار درس رفتن، زير بار مباحثه كردن نمى‏رويم خب اينها از غرور سرچشمه مى‏گيرد و به عبارت ديگر بى سواد مى‏شود از غرور، بى دين مى‏شود از غرور، مردم رابى دين مى‏كند از غرور، ابهت روحانيت را از دل مردم مى‏برد از غرور و شما هفت، هشت تامثل اين كه من گفتم مى‏توانيد درست كنيد از غرور، غرور علمى. البته غرور علمى اسمش است و الا علم كه ندارد كه بگوييم غرور علمى، همان شيطان از راه عمامه جلو آمده شيطان از راه عنوان جلو آمده، شيطان از راه منبر جلو آمده، خب ما ديده‏ايم آقا اصلاً سواد ندارداما حالا منبرش گرفته حالاكه منبر گرفته مى‏بينيم كه خيلى توهين مى‏كند خيلى ادعامى كند و بالاخره خيلى از خود درآورى درست مى‏كند الآن اين وضعى كه جلو آمده، در غير اهل علم اينها كه الآن جسارت به خدا، پيامبر و ائمه طاهرين مى‏كند خب اينها علم كه ندارد اينها الفباى فلسفه را هم بلد نيست اما خوب چون كه حالا يك مدرك فلسفه گرفته مغرور شده حالا كه مغرور شده كارش به كجا رسيده، اينكه تصرف بكند در دين تصرف بكند در رساله مراجع، رساله مراجع را خرافت بداند كم كم برسدبه آنجا كه اصلاً تصرف در دين بكند به قول حضرت امام در كشف اسرار، كتاب خوبى است كشف اسرار. كشف الاسرار را خيلى مطالعه كنيد كتاب روز است انصافا در حاليكه چهل، پنجاه سال قبل نوشته شده الآن كتال روز است ايشان بعضى اوقات مى‏گفتند تصرف كردن كسروى در دين، در روحانيت  مثل تصرف كردن جامه دار حمامى در وزارت كشور. ما الآن مى‏بينيم كه تصرف در روحانيت، در دين مى‏شود از افرادى كه يك  مدركى دارند آن مدرك آنها را رسانده به آنجا كه تصرف در قرآن مى‏كند و فكر خودش را تحميل بر قرآن مى‏كند فكر خودش را تحميل بر روايات اهل بيت مى‏كند فكر خودش راتحميل برگفته مراجع و رساله‏هاى مراجع مى‏كند و اينها همه از كجا سرچشمه گرفته؟ از غرور، خيلى صفت بدى است از تكبر بدتر اين غرور است از بخل بدتر غرور است از خوديت و منيت بدتر، غرور است و شيطان براى اينكه ما را به جهنم بكشاند آلت خوبى دارد «يا ايها الناس ان وعداللّه‏ حق فلاتغرنكم الحياة الدنيا» اين حيات دنيا فقط پول نيست بله متمول است مغرور مى‏شود اول غرورش اين است ديگر زير بار نمى‏رود به مسجد برود زياد اينها ديده شده است در صف اول بوده حسابى با مردم بوده روضه مى‏رفته است سينه مى‏زده، اما حالا يك خانه پيدا كرده و يك مقدار كاسبى‏اش گرفته، اول كارى كه مى كند ديگر زير بار نمى‏رود در آن محله باشد كم‏كم اول كارى كه مى‏شود، مسجد را رها مى‏كند ديگر روضه را رها مى‏كند زير بار نمى‏رود برود در مردم درون صف پيش فقرا بنشيند و كم‏كم مى‏رسد به آنجا كه اصلاً روحانيت را قبول ندارد شيطان از كم شروع مى‏كند به كم قانع نيست پول، او را گول مى‏زند شهرت، او را گول مى‏زند. من يك روايت اما نمى‏دانم روايت است يا نه اما خيلى چيز خوبى است مى‏فرمايد «العلم ثلاثة اشيا من دخل فى شبر الاول تكبر و من دخل فى شبر الثانى تواضع و من دخل فى شبر الثالث يعلم انه لا يعلم شيأ» خيلى حرف خوبى است. انصافا كه ادبيت آدم را متكبر مى‏كند زير بار نرو، مغرور، اگر راستى وارد صحنه دوم نشود مثل شيخ انصارى مثل بزرگان در آن شبر اول بماند همين غرور است درس، او را مغرور مى‏كند عمامه، او را مغرور مى‏كند شهرت، او را مغرور مى‏كند منبر، او را مغرور مى‏كند مخصوصا اگر منبرش يا محرابش بگيرد و اين يك مصيبت هم هست بيسواد، اما منبرش بگيرد بيسواد،اما مسجدش بگيرد العياذ باللّه‏ ديگر اگر غير متقى هم باشد كه ديگر وامصيبتا وامصيبتا. حالا يك مقدار بياييم پايين‏تر شايد تو جلسه ما باشد از او مسئله مى‏پرسند خب مى‏دانيد شماها مسئله بلد نيستيد يعنى صدى نود شما مسئله بلد نيستيد ديگر، و مسأله ياد گرفتن رساله مى‏خواهد زير بار رساله خواندن نمى‏رويد براى مردم هم مسأله بگوييد زير بار نمى‏رويد يعنى شماها كه اينجا نشستيد زير بار نمى‏رويد براى مردم مسأله بگوييد حالا يك دفعه به عنوانتان برنخورد اما تو عمومى مسأله نمى‏گوييد مسأله هم بلد نيستيد حالا از شما يك مسأله سؤال مى‏كند بلد نيستيد مى‏گويد مسأله اختلافى است خدا رحمت كند يكى از مراجع بزرگ اصفهان، وعده داشته بود برزان، خب آن وقتها رفتن به برزان مشكل بوده. رفته بوده آن آقا با هفت هشت نفر همراه و يك سور حسابى داده بود بعد اين سه تا مسأله داشته است صاحب آن خانه، ميزبان. مسأله اول را پرسيده بود اين آقا گفته نمى‏دانم مسأله دوم را پرسيده گفته نمى‏دانم مسأله سوم را پرسيده گفته نمى‏دانم. گفته اين غذايى كه خوردى حرامت باشد براى اينكه من هر چه از تو پرسيدم گفتى نمى‏دانم. آقا سيد محمد باقر درچه‏اى  وقتى چيزى را نمى دانست  بلند مى‏گفت نمى‏دانم تا مردم بشنوند و اما اگر مى‏دانسته آهسته مى‏گفته جورى كه همان كسى كه سؤال مى‏كرده بشنود اين نمى‏دانم خيلى چيز خوبى است كدام‏مان زير سؤال مى‏رويم تو مسجدمان روى منبرمان مسأله از ما مى پرسيدند خب نمى‏دانيم بعضى اوقات از خود درآورى يك چيزهاى مى‏گوييم كه بدعت است گناهش بزرگ است آدم نداند و بگويد خب خيلى گناه بزرگ است و ما داريم همين شما عزيزان كه از خوبها هستيد مقدس. نمى‏دانم، عالم و خوب بخواهيم خوبها را نشان بدهيم شما، اما همين شما مسأله از ما مى‏پرسند نمى‏دانمش را خيلى مشكل است بگوييم بالاخره سر آقا را مى‏كوبيد به طاق، مسأله اختلافى است ديگر و زير بار مسئله گفتن هم هيچ  داممان نمى‏رويم اصلاً مسأله گفتن شأن اين آقا نيست اينها همه غرور است نظيرش زياد است يك قدرى روش فكر بكنيد ببينيد يكدفعه سر تاپا غرور نباشد و همه‏اش، اسمش را مى‏گذاريم غرور علمى مردم دو قسمند يكى اين دانشگاهيها كه اينها غرور علميشان مى‏رسد به آنجائيكه تصرف در دين مى‏كنند خيلى خطرناك است الآن در اين جمهورى اسلامى يكى از مصائب بزرگى كه جلو آمده از مسأله صدام بدتر همين است كه اين رفتن دانشگاه و مدرك گرفتن و اينها، اينها تصرف در دين مى‏كنند كه اهل علم هم ماها ندانسته تصرف در دين مى‏كنيم خيلى خطرناك است اما مريدهاى ما، يعنى مردم، بازاريها. زير اين طاقيها، اين‏ها غرور مالى دارند و اين غرور مالى بازاريها مخصوصا اگر نو كيسه هم باشد و اين غرور علمى دانشگاهيها را و ما را.پدر همه مان را درآورده اگر مساجد خلوت است از اينجا سرچشمه گرفته اگر پامنبرها خلوت است از اينجا سرچشمه گرفته اگر وحدت حوزه و دانشگاه به هم خورده از اينجا سرچشمه گرفته و بالاخره يك قدرى بالاتر، اگر دين اختراعى داريم از اينجا سرچشمه گرفته اگر الان  از نظر فرهنگى، تهاجم فرهنگى و آمريكا توانسته استفاده بكند بواسطه همين دانشگاهيهاست تصرف در دين از اينجا سر چشمه گفته و من خيال مى‏كنم بحث اين دو سه هفته، اگر يك مقدار رويش فكر بكنيم بحث خيلى ارزنده‏اى باشد و مواظب باشيد يكدفعه  شيطان بواسطه غرور علمى يكدفعه  شما را نكشاند در صحنه شيطنت كه اگر كشاند ديگر حد يقف ندارد، حد يقف ندارد به جاهاى بد بدى مى‏رسد و بايد پناه به خدا برد چه بسيار من ديدم عالم است متقى است آخوند بود منبرى حسابى در تبريز بود و رونقى داشت رونقى داشت و آن سوادى كه بايد داشته باشد نداشت كتاب عليه تشيع نوشته در آنجا به همه چهارده معصوم مخصوصا به امام صادق عليه‏السلامخيلى جسارت كرده و ادعا پيغمبرى كرد اين اواخر اينها كه كشتندش، واجب القتل بود ديگر. براى خاطر اينكه ادعا پيغمبرى كرده خب اين آقا كه مى‏گويند من كه سابقه‏اش را نمى دانم اين طور كه به من گفتند آدم مقدسى، منبرهاى خوبى و شهرت خوبى چرا چنين شد وقتى شيطان انسان را بكشاند در صحنه از كم شروع مى‏كند به كم قانع نيست ناگهان ادعاى پيغمبرى مى‏كند در همين اصفهان، تو زنها هست  تو مردها هم هست الحمدللّه‏ شما خيلى سراغ نداريد چه چيزهايى مى‏گذرد ولى مواظب خودتان خيلى باشيد مواظب خودتان باشيد به واسطه غرور يكدفعه شيطان شما را گول نزند .

    و صلّى اللّه‏ على محمد و آل محمد.

     

    چاپ دانلود فايل صوتي
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365