عنوان: اگر عين موجود نزد محجور ناقص شود يا نما پيدا کند آيا باز هم صاحب عين به اين عين احق است؟
شرح:

اعوذ باللَّه من الشيطان الرجيم بسم اللَّه الرحمن الرحيم رب اشرح لي صدري و يسر لي امري واحلل عقدة من لساني يفقهوا قولي.

مرحوم محقق سه، چهار تا مسئله در اينجا بار کرده‏اند به آن مسئله اول و آن مسئله اول اين بود که اگر عين موجود باشد مال صاحب عين است و غرماء حقي به آن عين ندارند و اين مسئله راما قبول نداشتيم و مي‏گفتيم که عين ولو صاحب عين هم موجود است آن مفلس مالک است وقتي مفلس مالک باشد مال او بايد تقسيم بشود بر غرماء و من جمله همين عين را غرماء به نسبت به قسمت مي‏برند مي‏گفتيم مثلاً اگر يک مغازه خريده و پول مغازه را نداده و ورشکست همين طور که سرمايه‏اش بايد قسمت بشود بين غرماء آن مغازه هم بايد قسمت بشود بين غرماء و آن آقاي صاحب مغازه از جمله غرماست. بلکه يک مسئله هست آن هم نه به طور حتم، به طور اخلاقي آنجا که اگر دين مستوعب باشد يعني به اندازه دين آن مفلس چيز داشته باشد، مثلاً 100 ميليون ورشکسته اما 100 ميليون هم دارد من جمله آن مغازه خب آن صاحب مغازه ممکن است بگويد مغازه من را به من بدهيد و ما بقي پولها را هم شما قسمت بکنيد. ممکن است اخلاقاً اين را بگوييم اما همين جا هم اگر غرماء راضي نباشند وجهي نيست از براي اين که بگوييم صاحب مغازه بگويد مغازه مال من. درباره اين مسئله صحبت شد.اما مشهور اين است که اگر عين موجود باشد اين مال صاحب عين است ولو اين که اين آقا هيچ چيز هم نداشته باشد جز اين مغازه، مغازه مال صاحب مغازه، صاحب اولي است. سر غرماء ديگر بي‏کلاه مي‏ماند، آن عين را مي‏دهيم به آن صاحب عين، مابقي هم هيچ. اگر شهرتي در کار باشد و کسي هم از شهرت بترسد و اينها خيلي خوب و اما اگر نه قاعده اقتضاء مي‏کند اين که اين عين مثل رأس المالش قسمت بين غرماء بشود.

حالا بحث امروز ما که سه، چهار تا فرع است بار بر آن مسئله‏اي است که مرحوم محقق فرموده‏اند. از نظر ما مسائل سالبه به انتفاء موضوع است اما از نظر مشهور من جمله محقق، صاحب جواهر مسئله موضوع دار است.

مسئله اول اين که اگر عين ناقص شده باشد حالا در اين جا باز هم صاحب عين، عين را مي‏برد يا نه؟ خب فرموده‏اند بله مثلاً مثل اين که سقف مغازه را خراب کرده باشد دکورهاي مغازه را برداشته باشند حالا باز هم الان صاحب عين احقّ است يا نه؟ خب مرحوم محقق مي‏فرمايند آري احقّ است، همان مغازه بدون سقف را مي‏برد و ما بقي را هم که ضرري دارد آن نقص را با غرماء شريک مي‏شود و مثلاً اگر يک ميليون ضرر به اين خورده باشد آن يک ميليون را با غرماء شريک است مثلاً اگر توماني 5 ريال باشد 500 هزار تومان مي‏برد، مغازه را هم مي‏برد. روي فرمايش مرحوم محقق، روي قاعده، مشهور، اگر عين مال صاحب عين است معلوم است ديگر فرقي نيست بين اين که ناقص باشد يا کامل باشد. آن مغازه سقف خراب را مي‏برد خب يک ضرري هم هست آن ضرر را بستانکار است با غرماء شريک مي‏شود ظاهراً درست است مسئله ديگر. ما مي‏گوييم مغازه را نمي‏برد و همه، همه شريک با غرماء است اما روي حرف مشهور بايد بگوييم همين جور که محقق فرموده‏اند مغازه ناقص مال آن و باقي مانده هم شريک با غرماء. و مما ذکرناه يظهر اين که مي‏فرمايند اگر معيب شد مثل اين که مثلاً اتومبيل را خريده و هنوز پولش را نداده رانندگي خوب بلد نبود عيب دارش کرده حالا الان ورشکسته خب بنابراين که اتومبيل استثناي از دين نباشد که مسئله بعد است حالا اين از باب مثال خب اتومبيل را صاحب عين، صاحب اتومبيل، صاحب اولي مي‏برد، عيبش را چکار بکنيم؟ عيبش را هم شريک مي‏شود با غرماء. مثلاً اگر يک ميليون ضرر به اين اتومبيل خورده اين يک ميليون ديگر مي‏رود در آن مالهايش و مثلاً توماني 5 ريال، 500 هزار تومان به او مي‏دهند از باب اين که شريک با غرماء بوده، اين هم مسئله معلوم است.

بله يک حرفي مرحوم محقق اينجا دارند و آن اين که اگر عيب از اين آقا نباشد و مثلاً مثل اين که اتومبيل را پارک کرده بود و يک کسي آمد زد به اتومبيل و اتومبيل را خدشه دار کرد در اينجا هم همين طور است يا نه؟ مرحوم محقق در اينجا مي‏فرمايند عين را مي‏برد بدون اينکه که شريک با غرماء بشودو اين يک قدري زور است براي اين که اگر آقاي مفلس مالک اين عين باشد ديگر خواه ناخواه اين ضرري که به اين مال واقع شد در ملک مفلس واقع شده خب اگر عين را بخواهد بدهد ضررش مال کيست؟ مال مفلس، مثل اين مثلاً ماشين را خريده و مغبون شده حالا ماشين خراب است اما تلف است نه اتلاف و خب ديگر از ملک مفلس است اينجا هم همين است و وقتي از ملک مفلس شد ديگر خواه ناخواه بايد بگوييم ماشين را مي‏برد و آن عيب را هم شريک با غرماء است اين عيب را خود اين آقا معيوب کرده باشد يانه، من قبل اللَّه که اسمش را مي‏گذارند من قبل اللَّه، خودش نکرده باشد من قبل اللَّه باشد ظاهراً تفاوتي ندارد مسئله اما مرحوم محقق تفاوت مي‏گذارند، مرحوم صاحب جواهر هم قبول مي‏کنند اين که عيب اگر از طرف مفلس باشداين آقا شريک با غرماء مي‏شود اما اگر عيب من قبل اللَّه باشد و از قبل خودش نباشد تلف باشد، نه اتلاف اين ضرر را شريک با غرماء نمي‏شود آن وقت که شريک با غرماء نمي‏شود چه؟ ديگر خواه ناخواه يا بايد بگوييم عين ناقص را ببرد بدون اين که با غرماء شريک بشود يا اين که اصلاً عين را نبرد و هر چه ارزش دارد شريک با غرماست. يا بايد عين را ببرد يا بايد شريک با غرماء بشود اگر عين را ببرد ديگر هيچ. يک ضرري خورده من قبل اللَّه به اين مي‏خورد. با قواعد جور نمي‏آيد با قواعد فقهي هم که راجع به فسخ مي‏گويند معامله را اگر فسخ بکند بگويندکه در خيار عيب فرق باشد بين آنجا که خود آن مشتري معيوب کرده باشد يا اين که معيوب شده باشد ظاهراً انجاها هم فرقي نيست. حالا علي کل حال درمسئله ما ظاهراً فرقي نيست اين که مرحوم محقق فرق گذاشته بين عيبي که اتلافي باشد و عيبي که تلفي باشد ظاهراً وجه نيست ما مي‏گوييم که اصلاًعين را نمي‏تواند برگرداندهر چه هست حالا مثلاًماشين 5 ميليون قيمتش بوده و حالا چهار ميليون اين مي‏آيد در ملک مفلس، خب ملک مفلس هست قسمت مي‏شود بين غرماء. اين هم مسئله دوم.

مسئله سوم راجع به نماء، اگر يک عيني را خريد اگرمثلاً يک گوسفندي را خريد و بعد ورشکست اما پول گوسفندها را هنوز نداده است حالا الان که ورشکسته روي فرمايش مشهور روي فرمايش صاحب جواهر محقق گوسفندها را آن آقا مي‏تواند برگرداند و بگويد پول گوسفندها را ندادي گوسفندها مال خودم، گوسفندها مي‏شود مال آن صاحب اولي ولو هيچ چيزي هم آن نداشته باشد سر غرماء بي کلاه مي‏ماند و اگر هم چيز داشته باشد قسمت مي‏شود بين غرماء مثلاً توماني 5 ريال خب اين عين در اينجا برگشت حالا اين عين اگر نماء دارد مثل اين که مثلاً گوسفند زاييد آيا آن که عين را برمي گرداند نمايش هم برمي گردد يا نه؟ خب معلوم است نه، براي اين که اين نماي منفصل ديگر مربوط به عين نيست تا بگوييم عين که برگشت نمايش هم برگردد. بنابراين گوسفندها اگر بتواند روي قول مشهور که مي‏گويند مي‏تواند اگر بتواند وقتي اين آقا ورشکست بجاي بستانکاري گوسفندها را بگيرد اما ديگر بره‏ها را نمي‏تواند بگيرد آن وقت اگر اين آقا باز هم بستانکار است شريک مي‏شود با غرماء اگر بستانکار نيست هيچ. ديگر ما بقي غرماء مال را قسمت مي‏کنند من جمله اين بره‏ها را. لذا ما در باب خيارات هم اين راگفته‏ايم و مشهور هم هست حالاالان اينجا کاري به باب خيارات هم ندارد يک فسخ خاصي است که گفتم حتي در باب خيارات هيچ کسي حتي مثل شهيد که مقيد بوده خيارات را همه را بشمارد صاحب عين خيار داشته باشد براي برگرداندن هيچ کس نگفته در آنجاها نگفته‏اند در اين جاها فرموده‏اند همين شهيد «رضوان اللَّه تعالي عليه» در اينجا مي‏فرمايد عين اگر موجود است آن صاحب عين احق است فسخ مي‏کند معامله را و عين رامي برد، حالا آن که هست اين است اگر نماء نماي منفصل است و چون که اين نماء در ملک مفلس پيدا شده ديگر خواه ناخواه بايد بگوييم که آن نماي منفصل مال غرماء، آن عين هم که موجود است صاحب عين، صاحب گوسفندها مي‏تواند گوسفندها را برگرداند روي عرض ما هم، نه مي‏تواند گوسفندها را برگرداند نه مي‏تواند بره‏ها را برگرداند بلکه شريک با غرماء است غرماء مال را قسمت مي‏کنند من جمله بره‏ها را و من جمله گوسفندها را اين هم اين مسئله.

و مسئله آخر راجع به نماي متصل است که مثلاً گوسفند حال آمده، پشم پيدا کرده يا اين که قضيه تورم است مثلاً مغازه را فروخته به 10 ميليون و مغازه الان 20 ميليون قيمتش است حالا اين آقا ورشکست حالا که ورشکست روي قاعده اين که عين را بتواند ببرد که مشهور مي‏فرمايند خب مي‏آيد مي‏گويد مغازه‏ام را بده آيا با آن نما مي‏برد يعني مغازه‏اي که 10 ميليون بوده و حالا 20 ميليون قيمتش است مغازه را مي‏برد حالا 10 ميليون يا 20 ميليون. يا گوسفند را مثلاً با همان پشم‏ها مي‏برد يا نه؟ مثلاً گوسفند بره بوده حالا حسابي بزرگ شده، چهار پنج من آمده روي اين گوسفند الان مي‏خواهد گوسفند را ببرد اين وضعش چيست؟ چه بايد بگوييم؟ مرحوم محقق مي‏فرمايد نماء اگر متصل شد همه‏اش مال صاحب عين است در حالي که اين ترقي يا اين کيف، اين کمّ در ملک مشتري پيدا شده در حاليکه در ملک مشتري پيدا شده مي‏فرمايند صاحب عين اگر بخواهد عين را ببرد مي‏تواند ببرد با نمايش هم مي‏تواند ببرد. مرحوم صاحب جواهر هم نسبت مي‏دهد به مشهور که مشهور هم همين است اين حرف در خيارات هم مي‏آيد اگر کسي مثلاً خيار عيب دارد، خيار شرط دارد، خيار غبن دارد حالا الان معامله را مي‏خواهد فسخ کند مثلاً اين آقا 10 هزار تومان خرج اين خانه کرده اين خرجها مال کيست؟ بايد وقتي اعمال خيار کرد آن 10 هزار توماني که خرج اين خانه کرده بدهد يا ندهد يا اين که مثلاً گوسفند در ملک اين حال آمده بزرگ شده و مثلاً آن وقت 10 هزار تومان قيمتش بوده حالا 20 هزار تومان قيمتش است حالا الان عين را با خيار غبن مثلاً گوسفند را برمي گرداند آن چاقي‏ها که در ملک مشتري بوده چه جوري مي‏شود؟ حتي ترقي. مغازه 10 ميليون قيمتش بوده اين فروخته به 10 ميليون و هنوز پولش را نداده حالا ورشکسته مي‏آيد مي‏گويد مغازه‏ام را بده اما مغازه الان 20 ميليون قيمتش است 10ميليون قيمت در ملک اقاي مشتري پيدا شده در باب خيارات اگر يادتان باشد ادعاي شهرت مي‏کردند و ادعاي اجماع کردند قاعده درست مي‏کردند اين که نماي متصل تابع عين است و پذيرفتنش خيلي مشکل است انصافاً که ما بگوييم نماي متصل تابع عين است عين درملک هر کس باشد نمايش مال اوست بنابراين تا اين گوسفند در ملک مشتري است نمايش مال مشتري است و وقتي که رفت درملک بايع با نما مي‏رود در ملک بايع بنابراين اين نماي متصل ولو پولش هم خيلي است مي‏آيد درملک بايع، يا نه در باب خيارات، خيار شرط داشته، خيار غبن داشته، خيار عيب داشته، حالا معامله را به هم مي‏زند حالا که معامله را به هم زد اين مثلاً دو، سه ميليون خرج اين ماشين کرده مي‏گويند که نما تابع عين است دو سه ميليون اين آقا ولو درملک خودش هم بوده و خرج هم کرده در ملک خودش هيچ و اين آقا که فسخ معامله مي‏کند به عنوان خيار عيب يا خيار غبن آن دو، سه ميليون را هم نفع مي‏کند مشهور گفته‏اند. اما انصافاً پذيرفتنش مشکل است، عرفيت ندارد يعني معمولاً اين گوسفند يک بره بوده اين آقا خريده، پولش را هنوز داده حالا اين ميش شده و قيمت بره تا ميش مثلاً دو برابر است حالا الان که معامله را فسخ مي‏کند يا درمسئله ما معامله را فسخ مي‏کند گويد عين موجود است عين من رابده حالا اين ميش را بايد بدهد بدون اينکه چيزي به آقاي مفلس بدهد چيزي به آقاي مشتري بدهد، نمي‏پسندد عرف. درنماي متصل فرق نگذاشته‏اند بين اين که خرج کند يعني من قبل المشتري باشد يا من قبل اللَّه چنانچه در عيبش هم ما فرق نگذاشتيم و مرحوم محقق فرق گذاشت اگر فرق گذاشت مرحوم محقق اينجا هم بايد فرق بگذارند که فرق هم نمي‏کند حالا اين من قبل اللَّه باشد مثلاً گوسفند در بيابان خودبخود چاق شد، خودبخود بزرگ شد يا اين که اين خرج اين گوسفند کرده و حالا گوسفند بزرگ شده، حال آمده ظاهراً اينها ديگر فرق هم ندارد. مرحوم محقق فرق نمي‏گذارند بين نماي متصل که من قبل اللَّه باشد يا من قبل المشتري. براي اين که درملک خودش بوده علف هم داده گوسفند خورده حالا اگر هم حال نيامده بوداز ملک همين اقا رفته، اگر هم اين گوسفند 50 ميليون قيمتش بود و مريض شد و امثال اينها و لاغر شد و قيمتش کم شد خب وقتي قيمتش کم شد خب حالا اين خيار غبن دارد مي‏آيد گوسفند را مي‏برد حالا اين گوسفند را برد مي‏تواند بگويد اين معيوب است خسارت من را بده يا نه؟ همين الان مرحوم محقق گفتند اگر معيوب باشد مي‏تواند براي اين که گفتند شريک مي‏شود با غرماء خب در حال آمدن گوسفند هم بايد همين را بگوييد اين گوسفند وقتي که اين آقا خريده مثلاً 10 هزار تومان خريده، يک برّه بوده است حالا الان پولش را نداده اين 10 هزار تومان را نداده اما حالا اين آقا ورشکست ندارد که 10 هزار تومان را بدهد عين موجود است محقق مي‏فرمايد عين که الان يک ميش 50 هزار تومان قيمتش است بيا بردار برو، اين آقاي مشتري هم هيچ، غرماء هم هيچ، عين موجود است مال ان آقاست ولو اين که مثلاً 10 هزار تومان، شده 50 هزار تومان. لذا هم در ضررش مي‏گوييم هم در نفعش و خيال نمي‏کنم کسي بتواند ملتزم بشود از نظر عرفي. بله مشهور است در باب خيارات مشهور است روايت هم نداريم بااين جمله که نماي متصل تابع عين است عين در ملک هر کسي باشد نماء هم در آن ملک است درملک آن آقاست، لذا آنجا قبول نداريم اينجا هم قبول نداريم يعني بايد بگوييم اين نماي متصل مثل نماي منفصل است درنماي منفصل شرکت نمي‏آيد، نماي منفصل مال مشتري است و عين مال بايع اگر فسخ کرد معامله را، دراين جا هم بايد بگوييم که شرکت پيدا مي‏شود نمايش مال آقاي مشتري است عينش هم مال بايع که معامله را فسخ مي‏کند ظاهراً اينجور بايد بگوييم اين که ملک اين اقا برمي گردد به ملک او آخر اين را نمي‏شودگفت اين آقا مالک نيست اين الان اين نما در ملک اين آقا بوده، آقا مالک است مالک اين نماست يعني گوسفندي که 10 هزار تومان خريده و الان 50 هزار تومان قيمتش است اين 40 هزار تومان مال اين آقاست حالا مي‏گويد که نداري بدهي گوسفند را بده خب اين گوسفند اگر همان 10 هزار تومان بود مي‏گفت اين گوسفند را بردار و برو، سر غرما هم بي کلاه مي‏ماند و اما گوسفند را مي‏گويد آقا آن وقتي که گوسفندرا از تو خريدم 10 هزار تومان بود حالا 50 هزار تومان قيمتش است 40 هزار تومان حال آمده، بزرگ شده اين نما هم از طرف من بوده علفش دادم، از طرف خدا بوده بزرگ شده بالاخره الان شده 50 هزار تومان ومن گوسفند را همين جور بدهم به تو تا برداري و بروي! لذا عقد هم منفسخ مي‏شود ما هم مي‏گوييم ديگر، عقد منفسخ مي‏شود خب بله عقد منفسخ مي‏شود وقتي فسخ کرد عقد منفسخ مي‏شود اما عقد روي چه آمده؟ روي گوسفند 10 هزار توماني. اين را هيچ کس نگفته که عقد کلا عقد مي‏شود در باب خيارات که اينها را نمي‏گوييم مسلم در باب خيارات حتي خيار شرط مسلم وقتي که خريد اين مالک است استفاده مي‏تواند از آن بکند در خانه مي‏تواند بنشيند با ماشين مي‏تواند مشهد برود بعد هم که فسخ کرد نمي‏تواند بگويد اين مشهد رفتن را پولش را بده يا اجاره خانه را بده احدي هم نگفته نمي‏شود هم گفت، حالا الان معامله را فسخ کرد يعني مي‏تواند برگرداند خب حالا که مي‏تواند برگرداند هر چه مالک است برگردد و اما اين، دو سه ميليون خرج ماشين کرده اين هم هيچ. اين گوسفند چاق شده، بزرگ شده اين هم هيچ، اينها همه براي آقاي بايع! علي الظاهر نمي‏شود پذيرفت. لذا فرقي بين نماي متصل و نماي منفصل نداريم چه اينجا چه در باب خيارات که اصلاً هر خياري باشد وقتي فسخ مي‏کند نماي متصلش، نماي منفصلش مال آن کسي است که اين نما در ملک او پيدا شده اگر منفصل است که برمي دارد و مي‏رود اگر هم متصل است با هم شريک مي‏شوند ديگر اينجا چيزي نداريم.

يک مسايل خوبي هست که مي‏خواستيم فردا متعرض بشويم الا اينکه شماها نق زديد و کم کم هم مديريت امضا کرده که در سال يک ماه تعطيلي و ما هم تابع مديريت هستيم مي‏گوييم چشم. اما من موافق باتعطيلي نيستم نه بوده و نه هستم و نه خواهم بود اما چون مديريت امضا کرده، يک تقويم حوزوي هم درست کرده و من تقويم را هنوز نديده‏ام و بالاخره از جمله تقويمها اين است که حوزه اصفهان يکماه تعطيلي. مثل حوزه قم که سه ماه تعطيلي که آن هم بي جا، بي جا، بي جا. حالا بالاخره شماها کرديد و حالا هم خوشحال مي‏شويد همه شما يعني ازاين کار مديريت همه خوشحال هستيد ازاين يک ماه تعطيل.

بنابراين مرداد تعطيل است ديگر انشاءاللَّه بحث ما اول شهريور. حالا ما يک تقاضا داريم که اين تقاضاي ما هم پذيرفته نمي‏شودو آن اين است اين که به قول شيخ انصاري مي‏گويند روز چهارشنبه ملا هستيم، روز شنبه عامي. و انسان راستي مي‏بيند روز چهارشنبه زد و بند علميش خيلي بهتر از روز شنبه است که 2 روز تعطيل است و اين تعطيلي‏ها به قول حضرت امام به اينجا مي‏رسد که يک ملکه‏اي درست مي‏شود در ايام تعطيلي تعطيل که مي‏شود آن ملکه از بين مي‏رود و ديگر دو دفعه اول سال که مي‏شود کالاول. اين هم که افت علمي داريم از همين جاها سرچشمه مي‏گيرد ديگر و معلوم است ديگر ملکه پيدا بشود بعد از دو، سه ماه دو دفعه ملکه پيدا مي‏شود تمام مي‏شود ملکه پيدا مي‏شود تمام مي‏شود.

حالا يک تقاضا دارم از شما يک برنامه درسي داشته باشيد مثلاً اين يک ماه من همين چند روز جزوه‏اش را نوشته‏ام اين يک ماه اين مسايل اين فلس راکه خيلي مسايل ارزنده‏اي هم هست پيش مطالعه داشته باشيد کتاب فلس را شما تمام بکنيد وقتي انشاءاللَّه اگر زنده هستم و زنده هستيم و بحث را شروع کرديم ديگر هم پيش مطالعه داشته باشيد تا اين که از شما نيتجه ببريم يعني يک ماه تعطيلي يک کاري بکنيد انشاءاللَّه در تحصيلات ازشماها استفاده ببريم.

اميدواريم اين يک ماه ماه خوش و خرمي. غالب شماها حالا خيلي از شماها که نيامده‏ايد براي اين که هر کسي هرکجا مي‏خواسته برود بدون اجازه مي‏رود ديگر. آنها خيلي اهميت ندارد اما علي کل حال اين يک ماه مواظب زن و بچه هايتان هم باشيد آنها هم حتماً حق دارند مي‏خواهند جايي بروند اگر مي‏توانيد جايي ببريد آنها را و اميدواريم اين يک ماه، يک ماه خيلي شيريني براي همه شما باشد و ماه موفقيت‏آميزي هم براي همه شما باشد و ازهمه شما التماس دعا داريم.

وصلي اللَّه علي محمد و آل محمد.