عنوان: سحرخيزى و راز ونياز با خدا و اهميت نمازهاى واجب
شرح:

اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم رب اشرح‏لى صدرى و يسرلى امرى و احلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

بحث اين بود كه گفتم در اوّل سوره مزّمّل براى پيشرفت كار دستورالعملى به پيغمبر اكرم(ص) داده شده است كه با اين دستورالعمل بايد جلو رفت. و اين دستورالعمل براى همه مخصوصا براى ما طلبه‏ها هست به تجربه هم اثبات شده، خيلى كمك مى‏كند. و دستور داده شده پيغمبر اى كسى كه عباى نبوت بر دوشت آمده «انا سنلقى عليك قولا ثقيلاً» بار سنگينى به دوش تو آمده است. و اين بار سنگين را بايد به منزل برسانى. لذا اين بار سنگين طلبگى ـ كه انصافا بار سنگينى است ـ كه حتى نقل مى‏كنند از آقا باقر بهبهانىرضوان‏اللّه‏تعالى‏عليه كه فرموده بودند اگر مى‏دانستم اين قدر سنگين است وارد نشده بودم. و انصافا همين طور كه نبوت و امامت سنگين است همين طور اين طلبگى، حالا رهبريت‏اش باشد، مرجعيت‏اش باشد، يا امام جماعت‏اش باشد سنگين است. از همه سنگين‏تر تبليغش است و بايد خدا كمك كند. از همين جهت هم آن كسانى كه راستى توجّه به مطالب داشتند از آن كارهاى بالايش فرار مى‏كردند. مشهور است كه وقتى ميرزاى بزرگ از دنيا رفت اختلاف شد بين ميرزاى كوچك و محمّد فشاركى كه هر دو هم مباحثه بودند با شاگردهاى مرحوم ميرزاى بزرگ. كه بالاخره هيچ كدام قبول نكردند، حالا اينجا مرادم هست. بعد مرحوم ميرزاى كوچك مرحوم آشيخ محمدتقى كه خيلى ملّا بوده است. انصافا اين حاشيه بر مكاسب‏اش به ما مى‏گويد كه خيلى ملّا بوده است، بزرگان هم مى‏گويند خيلى ملّا و متّقى بوده است. ديگر روى منبر مى‏خواست اين مرجعيت را گردن مرحوم كربلايى بگذارد كه يك معلم اخلاق بوده است امّا او هم خيلى ملّا بوده است. و بعضى اوقات مى‏گفته كه مرجع او است. مرحوم كربلايى براى او پيغام فرستاد كه نكن نكن. دفعه دوّم سوّم پيغام داد كه نكن نكن. ولى اين دست برنمى‏داشت. چون يقين داشت كه او اعلم است. اعلم اتقى. لذا يك دفعه مرحوم آقاى كربلايى آمد درب خانه ميرزاى كوچك، عصبانى درب زد و گفت در روز قيامت شكايت مى‏كنم از دست تو به مادرم زهرا(س) چرا اينقدر مرا اذيت مى‏كنى؟ نكن. و بالاخره با اين جمله‏اى كه با عصبانيت به ميرزاى كوچك به آشيخ محمدتقى گفتند ديگر ايشان دست برداشت. آنها مى‏فهميدند بار سنگينى است و از همين جهت وقتى تعريفش را مى‏كردند مى‏گفتند چرا تعريف مرا مى‏كنى؟ چرا مرا تعيين مى‏كنى براى اين كار؟ نفرينش مى‏كردند كه چرا تعريف مرا مى‏كنى. اين بار سنگين را، ديروز گفتم اين نسخه‏اى كه داده شده در اوّل سوره مزمل، دستور هشت‏گانه يا يازده‏گانه كه بعد درباره‏اش صحبت مى‏كنم اولش سحرخيزى است. اين سحرخيزى معلوم است خيلى كار مى‏كند و هفته گذشته درباره‏اش صحبت كردم و از همه شما عزيزان تقاضا دارم يك كارى بكنيد برنامه‏ريزى بكنيد كه نيم ساعت قبل اذان صبح بيدار باشيد. اين خيلى براى دنيا و آخرتتان براى نورانيت خودتان براى نورانيت علم‏تان براى بركت علمتان، براى بركت عمرتان خيلى مفيد است و حتما اين كار را بكنيد و اگر بگويم براى ما طلبه‏ها لازم است اين كار را بكنيم. قطعا اشتباه نكرده‏ام لزوم اخلاقى دارد. لزوم عقلى دارد. لزوم مقدّمى‏دارد. اين كار را حتما انجام دهيد.

          خوب اين يكى از اجزاء اين نسخه است. اين نسخه كه جزء اولش «قم الليل الّا قليلا» است به اندازه وسعت، خوب يك دفعه پيرمردها خوب خوابشان نمى‏آيد. به جاى اينكه در رختخواب بلولند نظير پيغمبر اكرم(ص) نماز شب بخوانند. حالا شما طلبه‏ها كه جوان هستيد و اينطورها نمى‏شود حالا هرچه مى‏شود. اين آيه شريفه مى‏گويد هرچه مى‏شود. «قم الليل الّا قليلا نصفه او نقص منه قليلا او زد عليه» يعنى هرچه مى‏شود. به اندازه وسعت. ديگر نيم ساعت قبل از اذان صبح مى‏شود. اين ديگر بخواهيم نه، اين ديگر ظلم است در حق خودمان. اين ديگر ظلم است در حق اجتماع‏مان. اين ديگر ظلم است در حق عمرمان و همچنين آن بيدارى در طلوع فجر كه آن هم خيلى مهم است و از اين آيه شريفه فهميده مى‏شود. به اندازه ميسور. آنكه براى ما طلبه‏ها واجب است لازم است به مقدار خواندن نافله صبح و نماز صبح. يعنى هفت هشت ده دقيقه. يك ربع. خوب اين يك ربع اوّل اذان صبح حتما بايد باشد. نباشد به تجربه اثبات شده همان تبعاتى كه بر خواب بين الطلوعين هست خوب همين است. راستى كسالت‏آور است، زمين حتى از دست انسان عصبانى مى‏شود. و بالاخره ملائكه، هم ملائكه‏اى كه مى‏آيند هم ملائكه كه مى‏روند از دست اين ناراحت مى‏شوند و مذمّت در خواب موقع اذان صبح خيلى شده است. به تجربه هم اثبات شده است كه اين خواب اوّل اذان صبح خيلى تبعات دارد و مخصوصا براى خوب‏ها. ممكن است اين چيزها براى بدها خيلى اهميت نداشته باشد امّا براى خوب‏ها، براى طلبه‏ها، براى افرادى كه سر و كار با خدا دارند اين اوّل طلوع فجر، «و الفجر و ليال عشر و الشفع و الوتر» قسم به فجر حتما بايد باشد. خوب مابقى‏اش خوب است بين الطلوعين همه‏اش بيدار باشد. ديگر اگر بخوابد ظاهرا طورى نيست. ديگر بخوابيد هر وقتى كه موقع كارتان است پا شويد. و امّا اينكه اوّل طلوع فجر خواب باشيم اين هم نمى‏شود. خيلى تبعات دارد. و يكى از تبعاتش كه اثبات هم شده است: تسلط نفس امّاره بر انسان است. تسلّط هوا و هوس بر انسان است. بزرگان مى‏گويند يكى از تبعات خواب اوّل طلوع فجر اين است. خوب اگر هيچ چيزى نبود جز اين؛ همين بس بود كه بگوئيم لازم و واجب است. بس بود كه بگوئيم معنا ندارد يك طلبه اوّل طلوع فجر خواب باشد. حالا مذمتهايش به كنار، امّا اين به تجربه اثبات شده است. حتى برخى از بزرگان مى‏گويند خواب اوّل طلوع فجر موجب مى‏شود كه انسان در مشتهيات نفس فرو رود. توغّل در مشتهيات نفس. لذت خواب و خوراك و لذت جنسى و لذت غرايز را بهتر از لذت معنوى بداند. خورد و خوراك و خواب براى او لذت‏بخش‏تر باشد تا نماز شب يا نماز اوّل وقت.

          و اين نسخه‏هايى كه علماى علم اخلاق به شاگردانشان مى‏دهند من ديده‏ام نُسخه اولش همين است «اياك ثم اياك ثم اياك و التوغل فى المشتهيات» خيلى مواظب باش هوا و هوس مسلط بر سر تو نشود. لذات جسمى تو را نبرد. فرو رفتن در لذات جسمى. و مى‏گويند اگر كسى طلوع فجر خواب باشد اين توغل فى المشتهيات به سرش مى‏آيد. معلوم است اين بيدارى در اوّل فجر اراده را قوى مى‏كند و اين را هم گفته‏اند. يعنى از چيزهايى كه سؤال مى‏شود چه چيز اراده را قوى مى‏كند؟ خوب يعنى اجتناب از گناه، اراده را قوى مى‏كند. اهميت به واجبات مخصوصا نماز اراده را قوى مى‏كند، مخالفت نفس اراده را قوى مى‏كند و از جمله بيدارى طلوع فجر  اراده را قوى مى‏كند. و انصافا از الطاف جليّه خداست كه انسان اراده‏اش قوى باشد. اين قوت اراده يك نعمت خيلى بالايى است. و اين هم به تجربه اثبات شده است كه بيدارى طلوع فجر اراده را قوى مى‏كند. پس بنابراين طلوع فجر هم بايد بيدار باشيم. نمى‏شود بيدار نباشيم. حالا اين بين الطلوعين هم كسى بتواند بيدار باشد تا آفتاب بزند كه چه بسيار خوب. و اگرنه اين طلوع فجر را بيدار باشد نماز اوّل وقت بخواند و بخوابد. على كل حالٍ اين جزء اين مركب دو تا لازم هم دارد. يعنى «قم الليل إلّا قليلا» دو تا لازم هم دارد. يك نماز شب يعنى اينكه فرموده «قم الليل الا قليلا نصفه او نقص منه قليلا او زد عليه و رتل القران ترتيلا» نماز شب يا لازمه‏اش است. يا نه اصلاً اين كنايه باشد. از اينكه قم الليل يعنى صل صلاة الليل. كه چطورى نماز شب را بخوانيم هر كه به اندازه وسعش. آنكه مى‏تواند خوب به تفريق. چهار ركعت بعد از ساعت دوازده، چهار ركعت در وقت سحر و سه ركعت هم در قبل طلوع فجر. و در آن ركعت وتر هم آن راز و نيازهايى كه چه لذتها دارد براى اهل دل. اين گفتن العفو العفوها خيلى لذت دارد براى كسى كه درك كرده باشد اينگونه لذات را. لذا آن خصوصيات در نماز وتر كه خودش تقريبا نيم ساعت بيشتر طول مى‏كشد اين يك جور نماز شب است. خوب اين براى ما ظاهرا نيست. اينطور از ما نمى‏خواهند. شايد هم اصلاً نبايد اينطور نماز شب خواند براى اينكه ما درس داريم. ما بايد خوب درس بخوانيم. اين نمك آش است. ما بايد آش را درست كنيم و آن نمك آش اگر نباشد بى‏مزه است و به درد نمى‏خورد. لذا ما نماز شب‏مان ظاهرا همين نيم ساعتى كه گفتم خوب مى‏شود يك نماز شب خواند. عمده همان يازده ركعت. حالا در نماز وترش هفت هشت دقيقه، ديگر عاشق با معشوق راز و نياز مى‏كند. شما عاشق خدا هستيد، بنده خدا هستيد. بالاترين لذت‏ها براى شما همين قنوت نماز وتر است. اين شايد كسى بتواند بگويد اين «قم الليل الا قليلا» اين كنايه است. صل صلاة الليل به اندازه وسعت. اگر اينطور نگوئيم ديگر خواه‏ناخواه بايد اينطور بگوئيم سحرخيزى خيلى عالى است. در سحر نماز شب خواندن لازمه او است. خوب اين هم معناى خوبى است ديگر. على كل حالٍ اين نسخه يك ملزوم دارد قم الليل إلا قليلا. يك لازم دارد خواندن نماز شب و اين نماز شب ديگر نمى‏شود نباشد. راستى هم يك طلبه نماز شب نداشته باشد من الآن سراغ ندارم كه راستى به يك مقامى كه بتواند گره از كار اسلام بگشايد رسيده باشد امّا نماز شب‏خوان نباشد. يعنى مثل علامه مجلسى شصت و سه سال عمر بكند و به اندازه‏اى كتاب نوشته باشد كه شمردن آن يكساعت طول بكشد و اين بدون نماز شب به اينجا رسيده باشد. «نه» آنها چيزها داشتند. آنها توسل‏ها داشتند آنها در حالى كه كار مى‏كردند خيلى، امّا به قول استاد بزرگوار ما آقاى بروجردى مى‏فرمودند مرحوم شيخ طوسى علاوه بر اينكه عالم بود عابد بود و مى‏فرمودند اين مصباح المتهجد را ايشان نوشت يك دوره عمل كرد. بعد از يك دوره واداشت زن و بچّه عمل كنند بعد اجازه داد چاپ و منتشر شود. عابد بود و اين راستى علاوه بر اينكه كار مى‏كردند عالى، امّا رابطه با خدا داشتند عالى. و خيال نمى‏كنم شما بتوانيد كسى را پيدا كنيدن كه نماز شب نداشته باشد، ولى مثل علامه مجلسى، مثل صاحب جواهر، مثل شيخ انصارى و اينهايى كه افتخار شدند براى شيعه، شده باشند. نماز شب حتما بايد باشد. حتما. به هر نحوى كه مى‏شود. حالا يك دفعه حالا نگوئيد نمى‏شود قبل اذان صبح (البته اگر كسى بخواهد مى‏شود.) خوب اين را اوّل شب، آن وقتى كه مى‏خواهد بخوابد. حالا لااقل قضايش را. كه در بعضى از روايات دارد قضايش بهتر از آنطورى است. همان بين الطلوعين، قبل نماز صبح، بعد نماز صبح. كه در روايات هم داريم كسى كه نمى‏تواند بخواند قضايش را بخواند همان قضا موفق مى‏كند او را به اينكه بتواند. روايت از امام صادق سلام‏اللّه‏عليه است. روايت صحيح السند هم هست. كه اگر قضايش را بخوانيد موفق مى‏شويد. ولى على كل حالٍ بايد خواند و قبل از اذان صبح بيدارى‏اش كه گفتم لازم و لازم‏تر از اين نماز شب. و خود قرآن هم مى‏گويد اگر كسى بخواهد علامه مجلسى، شيخ بهايى و... بشود اين نماز شب را مى‏خواهد. «اقم الصلوة لدلوك الشمس إلى غسق الليل و قرآن الفجر إن قرآن الفجر كان مشهودا و من الليل فتهجد به نافلة لك عسى ان يبعثك ربّك مقاما محمودا.» (الاسراء آيات 78 و 79) مقام محمود يعنى مقام شيخ بهايى، علامه مجلسى، شيخ طوسى، اين مقام محمود است. اين آيه شريفه مى‏گويد اگر مقام محمود بخواهى اين نماز شب بايد باشد. و ما طلبه‏ها كه انصافا محروميت خيلى هست. خوب اين محروميت‏ها حتما بايد نتيجه داشته باشد. اگر راستى‏ها مثلاً ما معمّم بشويم در همين دنيا غوطه‏ور باشيم و كم‏كم پير شويم و به جايى نرسيم نتوانيم گره‏اى از اسلام بگشائيم و بميريم. حالا چه شد؟ با آن تاجر چه فرق كرد؟ آن تاجر هم يك تكرار مكرّرات. صبح مى‏آيد بازار ظهر مى‏رود ناهار مى‏خورد. عصر مى‏آيد بازار شب مى‏رود خانه مى‏خوابد صبح پا مى‏شود صبحانه مى‏خورد و دوباره تكرار مكرّرات. اگر اين تكرار مكررات باشد خيلى خسران است. خيلى. خيلى و راستى هم اگر انسان وارد زندگى غيرطلبه‏ها بشود مى‏بيند آنها بسيارى‏شان خيلى خوش‏تر هستند كه اين طلبه‏ها اگر در مسير آنها افتاده بود بالاتر از آن را نمى‏توانست بدست آورد و على كل حالٍ ما طلبه‏ها بخواهيم يك تكرار مكررات داشته باشيم تا تمام شود كه نمى‏شود. ما طلبه‏ها بايد به آنجا برسيم كه مقام محمود پيدا بكنيم راستى يك جلوه‏اى، يك تجلّى از حقّى و بالاخره يك شباهتى به امام زمان(عج). يصدق اينكه شاگرد امام زمان(عج) است و اينها نماز شب مى‏خواهد. بدون نماز شب نمى‏شود. و اگر ما چيزى درباره نماز شب نداشتيم جز همين آيه شريفه، بس بود اينكه ما طلبه‏ها حتما نماز شب‏خوان باشيم. آقا نمى‏شود حتما نمى‏شود بدانيد نمى‏شود. تقاضا دارم از شما اين نيم ساعت قبل از اذان صبح، اوّل اذان صبح، اين نماز شب ولو مختصر، اين نماز اوّل وقت ولو مختصر. خوب اين نماز شب زبان انسان را نگاه مى‏دارد ديگر. آقا زشت است يك طلبه غيبت كند. آخر با اين عمامه نمى‏سازد كه گوشت مرده بخورد! اگر نبيند ما طلبه‏ها بايد ببينيم ديگر وقتى كه دارد غيبت مى‏كند لقمه حرام نه، لقمه ميته برمى‏دارد در دهانش مى‏گذارد، پايين مى‏دهد. خوب ديگر اين قرآن را كه نمى‏شود كارى‏اش كرد. و با اين عمامه و غيبت كردن!! آخر زشت است بين دو طلبه اختلاف باشد در دنيا. ننگ است زشت است. حالا خودمان متوجه نيستيم. ملائكه كه متوجه هستند. ملائكه كه مى‏بينند. بعضى اوقات حضرت امام رضوان‏اللّه‏تعالى‏عليه به ما نصيحت مى‏كرد چه نصيحت بالايى مى‏فرمود: «الدنيا جيفة و طالبها كلاب» بعد مى‏فرمودند اين مصاديق دارد. يك مصداقش اين است كه دو تا رياست جمهورى آمريكا و شوروى مثل گربه خف كرده‏اند و او مى‏خواهد ديگرى را پاره كند و ديگرى هم همين طور. اين «الدنيا جيفة و طالبها كلاب.» يك دفعه مى‏آيد آنجا كه دو تا طلبه سر يك منبر...، اين هم «الدنيا جيفة و طالبها كلاب»!! چه فرقى مى‏كند به قول حضرت امام(ره). همه اينها در روز قيامت به صورت سگ هستند و همه خورد و خوراكشان جيفه است. آن جيفه‏اى كه خود در دنيا تهيه كرده‏اند. خوب راستى چه بايد كرد اين توجّه‏ها را پيدا كنيم؟ «نماز شب» «نماز اوّل وقت» «و استعينوا بالصبر و الصلوة» اين در قرآن تكرار هم شده است. حالا در معنوياتش كه روايت زياد است. پيغمبر اكرم(ص) رفتند سراغ حضرت سلمان كه كمرشان درد مى‏كرد حتى به اندازه‏اى كه نتوانست در خدمت پيامبر از جا پا شود. حضرت فرمودند نماز بخوان. همانطور كه خوابيدى نماز بخوان. گفت يا رسول‏اللّه‏ نماز براى كمردرد من خوب است؟ فرمودند مگر نخواندى «و استعينوا بالصبر و الصلوة»؟ خوب ما نماز شب بخوانيم از نماز شب‏مان يك حالى پيدا بكنيم ديگر براى خاطر مثلاً يك محراب، يك منبر، نمى‏دانم براى خاطر يك ده، يك شهر، يك دنيا!! با هم نجنگيم. غيبت نكنيم پشت‏سر هم. العياذباللّه‏ به يكديگر تهمت نزنيم و اينها نماز شب مى‏خواهد. بايد اين نماز شب باشد و به قول امام عسگرى سلام‏اللّه‏عليه حتما طلبه به جايى نمى‏رسد، سير و سلوك بدون نماز شب معنا ندارد. خوب اين يك لازمه‏اش است. يك لازمه ديگر كه فحوايش است اين جزء اوّل كه «قم الليل إلّا قليلا نصفه او نقص منه قليلا» يك فحوا، يك اولويت و آن اين اهميت دادن به نمازهاى واجبى است. اين ديگر هم كاربردش بيشتر از نماز شب است. هم اهميتش بيشتر است. و هم اگرنباشد بر آن گناه بار است. و اگر ما هيچ چيز ديگر نداشتيم (كه زياد داريم روايات فراوان است.) براى نماز اوّل وقت و اهميت دادن به نماز همين بس بود. و موقع نماز ديگر همه چيز بايد فراموش بشود. «فويل للمصلّين الذين عن صلاتهم ساهون» يعنى در وقت نماز غافل از نماز. يعنى اوّل طلوع فجر، خواب است. آيه شريفه مى‏گويد واى به اين كه وقت نماز خواب است. اوّل ظهر در بازار مشغول خريد است يا دارد ناهار مى‏خورد. اوّل شب كَعده (گوده) دارد. مغازه‏اش باز است (آن غيرطلبه). اين طلبه درس دارد. خوب اين آيه شريفه مى‏گويد اين نامسلمان است. براى اينكه اولش مى‏گويد «افرأيت الذى يكذب بالدين» مى‏گويد اين نامسلمان است و واى به حال اين نامسلمان. و اين نماز اوّل وقت كه ديگر اينجا بزرگان به آن خيلى اهميت مى‏دادند. من يادم نمى‏رود يك خاطره شيرين از حضرت امام(ره). كه من با ايشان يك جايى ناهار بوديم و سه چهار نفر بيشتر نبوديم. اين طلبه، طلبه فاضلى هم بود. نمى‏دانم مى‏خواست احترام كند...؟ تا مؤذن داشت مى‏گفت اللّه‏ اكبر و حضرت امام(ره) مهياى نماز مى‏شدند آمد در مقابل حضرت امام(ره) سفره پهن كرد. به جان شما حضرت امام(ره) به التماس افتاد كه آقا اقلاً اجازه بده نماز ظهرمان را بخوانيم. و بالاخره نماز ظهر و عصر را خواندند و بعد نشستند سر سفره ناهار.

          عايشه مى‏گويد، ام سلمه مى‏گويد، ديگران مى‏گويند، ديگران نوشتند در وقتى كه مؤذن مى‏گفت اللّه‏ اكبر يك تلاطمى درونى در پيغمبر اكرم(ص) ايجاد مى‏شد و رنگ چهره ايشان تغيير مى‏كرد. ديگر به قول عايشه هيچ چيز سرشان نمى‏شد بجز نماز. ديگر هيچ توجّه به هيچ چيز نداشتند جز نماز.

          يك چيزى كه مرا در اين اصفهان مى‏آزارد اين است كه ـ بارها هم گفته‏ام ـ ما نداريم در قرآن كه نماز بخوان. در قرآن داريم كه نماز اقامه شود. اقيموا الصلوة. اين را هزار جا داريم تقريبا. امّا يك جا بگويد نماز بخوان «صلّوا» نداريم. خوب اين اقامه نماز غير از خواندن نماز است. معنايش اين است كه اوّل ظهر ديگر بايد همه جا، مغازه، مدرسه، درس، خيابان تعطيل باشد. همه با هم در مسجد بگويند «اللّه‏ اكبر» به اين مى‏گويند اقامه نماز. اگر بازار باز باشد اين ديگر بازار اسلامى نيست. طلبه درس بخواند آن موقع، اين ديگر طلبه اسلامى نيست. اگر طلبه در خانه‏اش باشد در مسجد نباشد اين طلبه واقعى نيست و بالاخره طلبه‏اى كه نماز جماعت نخواند اين طلبه نيست. مگر مى‏شود طلبه نماز جماعت نخواند. آن موقعى كه ما بوديم صف اوّل جماعت مرحوم آقاى خوانسارى بعدش هم مرحوم آقاى اراكى، صف اوّل جماعت تشكيل داده مى‏شد از مراجع بزرگ و من جمله كسانى كه خيلى اهميت به اين نماز جماعت مى‏دادند مرحوم حضرت امام(ره) و مرحوم علامه طباطبايى رضوان‏اللّه‏تعالى‏عليه بودند. كه ديگر مرحوم علامه طباطبايى در صف اوّل نمى‏رفتند مى‏رفتند در بين طلبه‏ها عبايشان را زمين مى‏انداختند و نماز مى‏خواندند حالا اين نماز جماعت اگر نباشد...؟

          و مصيبت ديگرى كه هست مسجدها صبح‏ها دربش بسته است و ما طلبه‏ها نمى‏رويم در اين مساجد نماز بخوانيم. و اين نمى‏شود آقا. ما بايد نماز را زنده كنيم و ما بايد زنده كنيم. ما بايد ترغيب و تحريص عملى كنيم. و انصاف قضيه در اين نقصى كه الآن هست ما طلبه‏ها كمتر از بازارى‏ها نيستيم! ما مى‏رويم دنبال ناهار و خانه‏مان آنها هم همين طور. بعضى اوقات من در حال رفتن به مسجد هستم مى‏بينم اين بازارى‏ها با اين موتورها مثل اينكه از زندان نجات پيدا كرده‏اند اين طورى صف كشيده دارند مى‏روند براى ناهار. يعنى قرآن مى‏گويد دارند مى‏روند براى جهنم! خوب اين است ديگر. نمى‏شود كارى‏اش كرد. شما هرچه تأويل و تفسيرش كنيد بالاخره اينها هست. اين‏ها ظواهر است. ديگر مابقى است تأويل است، تفسير است و ما طلبه‏ها...؟ طلبه اوّل اذان ظهر در مسجد نباشد، نه بالاتر از اينها اوّل نماز صبح در مسجد نباشد چطور مى‏شود گفت اين طلبه است؟ چطور مى‏شود گفت اين آقا است؟ إلا اينكه معذور باشد كه آن حرف ديگرى است. و الا اگر معذور باشيم ـ حالا همين الآن يك كسى نگويد ما همه‏مان مذوريم. نه بابا هيچ كدام معذور نيستيم. كه حالا همين جا بگوئيم آقا من معذور هستم! ـ اين مسجدها بايد پر شود. اين مسجدها اوّل اذان صبح بايد امام جماعت داشته باشد. بايد ما طلبه‏ها بيش از صد برابر از بازارى‏ها اهميت به نماز جماعت دهيم. خوب آقا اين قم را ببينيد. مدرسه فيضيه راونماز جماعتش را. خوب يك افتخار است. يك افتخار براى عالم تشيع. صعودى مى‏نازد به نمازش البته نازيدن هم دارد. امّا خوب نماز ندارد. نماز بى‏روح. امّا على كل حالٍ آنها كه مشرف شده‏اند مى‏دانند يك اذان نافله دارند. يك ساعت قبل اذان صبح. خوب اذان شب مى‏گويند ديگر. خوب اينها پا مى‏شوند. نماز اوّل اذان صبح در مسجدالحرام و مسجد مدينه شلوغ‏تر از نماز ظهر و عصر است. خوب نماز شب‏شان را مى‏خوانند. نماز اوّل وقت‏شان را مى‏خوانند. اينها همه‏اش نماز مى‏خوانند مخصوصا در ماه رمضان. اگر هميشه ولايت هم داشتند آنوقت چقدر عالى مى‏شد. ما كه ولايت داريم، راستى كه ماگوشت و پوست و استخوان‏مان روئيده شده از محبت اميرالمؤمنين و حضرت زهرا(س) است حيف نيست ما نماز اوّل وقت نداشته باشيم؟ اين را بايد جبران كنيم. ما طلبه‏ها بايد جبران كنيم بنشينيد ببينيد چطورى بايد جبران كنيم و ترميم كنيم. امّا در اين كه بايد اوّل اذان صبح مسجدها را پر كنيم نبايد اشكالى باشد. در اين اشكال نكنيد. ما بايد مثل مدرسه فيضيه، راستى جماعت‏هاى اينطورى داشته باشيم، و آن وقت‏ها مدرسه حجتيه كه من بودم مسجد حجتيه پر مى‏شد از طلبه‏ها. غيرطلبه‏ها كه كسى نبود ديگر. نماز ظهر و عصر، نماز مغرب و عشاء و بالاخره ما طلبه‏ها بايد براى فحواى اين آيه شريفه فكرى بكنيم.

خدا را قسمش مى‏دهم به حق نماز، توفيق به همه ما عنايت كند بتوانيم اين نقصى كه الآن هست جبران بكنيم. إن‏شاءاللّه‏.

و صلى اللّه‏ على محمّد و آل محمّد