عنوان: تقيّد به ظواهر شرع
شرح:

اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم رب اشرح‏لى صدرى و يسرلى امرى و لبدئو  احلل عقدة من لسانى يقفهوا قولى.

 پيرو بحث هفته‏هاى گذشته دو تا حرف از بزرگان علماى علم اخلاق است و اينها روى اين دو تا حرف خيلى اهميت مى‏دهند حتى نقل مى‏كنند از مرحوم محقق همدانى آخوند ملاّ حسين قلى كه بارها مى‏فرموده است «اياك ثم اياك ثم اياك و توقل فى المشتيهات» من به شما سير و سلوكيها سفارش مى‏كنم سفارش مى‏كنم سفارش مى‏كنم كه در لذتهاى دنيا فرو نرويد مشتيهات نفس شما را نبرد اگر مى‏شود به اندازه ضرورت در زندگى اكتفا كنيد اگر نمى‏شود ديگر به هر اندازه كه مى‏شود توقل در مشتهيات نفس نداشته باشيد اين فرمايش ايشان فقط راجع به خوردن و آشاميدن و شهوت نيست راجع به نگاه كردن هم هست امام صادق(ع) مى‏فرمايند كه «اياك و فضول العين فانّه يقرص الهوا» اينها همه حرف مرحوم آخوند ملاّ حسين قلى است ديگر اين قدر اين طرف آن طرف نگاه نكن همين نگاههاى بى جا نگاههاى غيرضرورى براى تو قساوت مى‏آورد «فانّه يقرص الهوى» هوى و هوس را دل مى‏كارد ريشه‏دار مى‏كند بارور مى‏كند نتيجه او قساوت است نتيجه او لذت نبردن از عبادات و بالاخره نتيجه او اينكه انسان ديگر گناه براى او سبك مى‏شود راجع به پر شنيدن او هم همين است راجع به پر گفتن آن هم همين است چنانچه راجع به پر خوردن و پر استراحت كردن پر خوابيدن خوب اين هم همين است اينها نمى‏سازد با تزكيه نفس با سير و سلوك اگر ما بخواهيم قساوت نداشته باشيم اگر ما بخواهيم قساوت را رفع بكنيم بايد اطراف لذات نفس نباشيم البته كارى است بسيار مشكل مخصوصا اينكه در وضع فعلى و بودن زن و بچه و آن توقعات مردم و توقعات خويشان و توقعات زن و بچه در روايات داريم در دوره آخر زمان افراد خوب را «يغيرون بضيع المعيشه» سرزنش مى‏كنند زن و بچه او را سرزنش مى‏كند ديگران آنها را سرزنش مى‏كنند اين كه ديگر چه هستند تو چنين هستى مشكل است اما خوب معلوم است سير و سلوك مشكل است معلوم است بخواهيم قساوت نداشته باشيم بتوانيم درخت رذالت را بكنيم لااقل ريشه‏دار آن را نكنيم خوب اين جمله مرحوم ملاحسين قلى همدانى را بايد عمل بكنيم مشهور است از شاگردان ايشان و ايشان مرتب اين جمله را تكرار مى‏كردند «اياك، ثم اياك ثم اياك و توقل فى المشتهيات» آدم دلبستگى پيدا كند به سيگار مثلاً خوب معلوم است اين با خودسازى نمى‏سازد دلبستگى زياد پيدا كند به پرخورى دلبستگى پيدا كند به پر گفتن به پر خوابيدن به پر استراحت كردن خوب اين معلوم است با دنياى انسان نمى‏سازد به آخرت انسان نمى‏سازد و اينكه هى اصرار مى‏كنند تا مى‏توانى كم بگو به اندازه ضرورت بگو تا مى‏توانى نخور اگر بنا هست بخورى هنوز سير نشده تا گرسنه نشده نخور وقتى هم كه سر غذا نشستى تا سير نشده پاشو اينها همه روايت هست ما متأسفانه اين رواياتى كه خيلى ارزش اخلاقى دارد خيلى ارزش طبى دارد خيلى ارزش روانى دارد به نام اينكه مكروه است به نام اينكه مستحب است و امثال اينها از كار مى‏اندازيم و آنهايى كه راستى مقيد بودند مقيد هستند روى اين چيزها خيلى حساب مى‏كنند خيلى روى همين روايات خيلى جزئى به قول عوام روايت دست و پا افتاده و بالاخره پرخوردن، پرخوابى، پر استراحت، پر گفتن پر شنيدن و هر چه مربوط به لذات نفس است متوقل در آن لذات شدن اين با اخلاق سازگار ندارد اين با تهذيب نفس نمى‏سازد و من از همه تقاضا دارم اين جمله از اين مرد بزرگ هميشه در نظرتان باشد «اياك ثم اياك ثم اياك و توقل فى المشتهيات» و از نظر اقتصادى اين جمله خيلى نتيجه دارد از نظر اجتماعى اين جمله خيلى نتيجه دارد از نظر علم اخلاق و خودسازى اين جمله خيلى نتيجه دارد يك دنيا نتيجه هم تربيتى اخلاقى هم اجتماعى هم اقتصادى زير سر همين جمله يعنى مرهون اين جمله الان يك عده مى‏خورند و توقل در مشتهيات يك عده هم چقدر وضع بدى اگر آن زوائد را بدهند به آن طرفى همه مى‏شوند در رفاه اين از نظر اقتصادى نمى‏دانم حساب كرديد يا نه حساب سر انگشتى ببينيد چه جور همين است از نظر اجتماعى اين تبعيض‏ها اين اختلاف طبقاتى‏ها اين زد و بندها اين دشمنى‏ها كه الان پيدا شده با همين جمله محقق همدانى از بين مى‏رود چنانچه اثر تربيتى خيلى بالا است من نمى‏دانم تا چه اندازه درست باشد به شيطان به يكى از پيامبرها گفت مسلط بر سر تو نميتوانم بشوم اما به اين اندازه كه گاهى وسوسه بكنم سير بخورى كه آن پيغمبر گفت كه از اين به بعد سير نخواهم خورد و انسان مى‏بيند آدمى كه پر خور باشد نه مى‏تواند مطالعه بكند نه مى‏تواند عبادت بكند و اين پرخورى‏ها چه امراضى مِن جمله اين چاقى‏ها كه الان برش بار شده است اينها در اثر چى است ولى حالا اين اندازه كه مى‏خواهم بحث اين سير و سلوكى است آنكه مرحوم ملاحسين قلى همدانى در نظر داشته آن خودسازى‏اش است و گفتم هم مراد ايشان فقط پرخورى و شهوت نيست در گفتن در شنيدن و در نگاه كردن در راه رفتن در استراحت كردن و خوابيدن در همه اينها يك افراط و تفريط دارد، افراط غلط است تفريط غلط است حد متوسط همين است كه انسان به اندازه ضرورت بگويد به اندازه ضرورت بشنود به اندازه ضرورت بخورد به اندازه ضرورت بخوابد تا آخر و اين براى رفع قساوت خيلى بالا است خيلى خوب است مهمتر از اين آن جمله دوم است كه از اينها مشهور است كه معمولاً دستور اول به شاگردها همين است تقيد به ظواهر شرع اين قدم اول است بقول مرحوم اقاى بهارى همچنين آقاى ملكى مى‏فرمايند كه من چيزى را سراغ ندارم مهمتر در خودسازى در تقيد به ظواهر شرع اهميت به واجبات همه و همه مخصوصا نماز اهميت به مستحبات همه و همه مخصوصا با خدمت به خلق خدا و مهمتر از اين دو اجتناب از گناه حالا ديگر گناه صغيره باشد يا كبيره بقول امام صادق(ع) فكرش را بكن ببين مخالفت كى كردى فكرش را نكن گناه صغيره است يا كبيره در اينكه مخالفت خدا است صغيره باشد يا كبيره يك نگاه آلوده باشد يا زنا هر دو از اين جهت خيلى مهم است چنانچه از نظر سقوط انسان هم مهم است اين مورچه يك متر رفته باشد بالا يا ده متر وقتيكه پرت شد ديگر پرت است گناه صغيره باشد يك نگاه آلوده يا كبيره باشد زنا باشد از جهت مخالفت با خدا از جهت اينكه انسان را سقوط مى‏كشاند مهم است و اين تقيد به ظواهر شرع و اگر ما به اين جمله عمل بكنيم تمام قضايا يعنى خودسازيها بتوانيم درخت رذالت را از دل بر كنيم درخت فضيلت به جاى او غرس كنيم به مرور زمان خواهد شد بارها سؤال مى‏كنند چه كنيم خودسازى كنيم آدمهاى علم اخلاق چيزها فرموده‏اند اما آنكه اين بزرگوارها مى‏گويند بهترين چيزها است نماز خود يك معلم اخلاق‏است و راستى معلم اخلاق است هر كارى معلم اخلاق مى‏كند نماز مى‏كند معلم اخلاق انسان را باز مى‏دارد از گناه نماز هم انسان را باز مى‏دارد از گناه معلم اخلاق انسان را مى‏رساند به آنجا كه درخت رذالت را از دل مى‏كند درخت فضيلت به جاى آن غرس مى‏كند نماز هم همين كار را مى‏كند «انَّ الانسان خلق هلوعا اذا مسَّه الشَّر جزوعا و اذا مسَّه الخير منوعا الاّ المصلّين» معارج 19 و 20 و 21 و 22 يعنى نماز است كه انسان را مى‏رساند به آنجا كه راستى درخت رذالت كند مى‏شود درخت فضيلت به جاى او غرس مى‏شود و بالاخره در آخر كار معلم اخلاق انسان را مى‏تواند به مقام لقاء به مقام فناء برساند نماز هم همين است راستى انسان مى‏تواند با نماز به همان مقام لقاء قرآن مقام فناء عرفا انسان برسد چيزيكه اهميت بهش مى‏دهند خدمت به خلق خدا انسان بتواند يك دلى را بدست آورد اين تقيد به ظواهر شرع يعنى ببينيم چه چيزى را ائمه طاهرين دوست دارند اين ثوابهايى كه بار شده بر خدمت به خلق خدا همين دليل بر اين است كه اين خدمت به خلق خدا خيلى كار مى‏تواند بكند عوان ابن تقلب است مى‏گويد كه من خدمت امام‏صادق(ع) بودم در طواف يك كسى منرا صدا كد من نرفتم دفعه دوم، سوم حضرت برگشتند به من گفتند كه اين با تو كار دارد گفتم بله گفتند چرا نمى‏روى، مى‏گويد رفتم كارش را انجام دادم دو دفعه برگشتم طواف را بجا آوردم رفتم خدمت امام صادق و آن كار عجيب و غريب و طواف را رها كرده و رفته براى رفع حوائج امام صادق(ع) فرمودند كارش را انجام دادى گفتم بله فرمودند كسى بتواند دلى را خوش كند گره‏اى از كار يك مسلمانى باز كند ثواب بيست حج و عمره مقبول خدا به او عنايت مى‏كند اين ثوابها كه استحقاقى نيست اين ثوابها تفضلى است بقول حضرت امام دانه مى‏ريزند كبوتر مى‏گيرند ثواب بيست حج بيست عمره مقبول اين دليل بر اين است كه راستى دل بدست آوردن انسان را به خيلى جاها مى‏رساند و افراديكه با عالم برزخ سروكار دارند زياد ديده شده كه آن مرده‏ها همين را مى‏گويند كه حوائج مردم را برآوريد ثوابش مال ما ما از شما راضى مى‏شويم به شرطى كه بتوانيد يك دلى را بدست بياوريد و حتى دل حيوان‏ها اينها مقيد هستند وقتيكه برف مى‏آيد پرنده‏ها نتوانند دانه براى خودشان تهيه بكنند مى‏روند دانه مى‏ريزند روى برفها براى اينكه پرنده‏ها گرسه نمانند يكى از اينها نقل كردهه بود كه من مى‏رفتم نماز ديرم شده بود غروب بود ديدم بچه‏ها دارند با يك بچه گنجشكى بازى مى‏كنند و من چون ديرم شده بود با بى‏اعتنايى گذشتم نرفتم اين بچه گنجشك را از دست اين بچه‏ها نجات بدهم گذشتم رفتم نماز مغرب و عشا را خواندم و ديدم يك حال قبضى برايم ايجاد شد يعنى بى‏توفيقى يعنى لذت نبردن از عبادت يعنى حال نداشتن عبادت يعنى ترك شدن نماز شب و بالاخره اينرا اسمش را مى‏گذارند حال قبض منقبض شد روح من كتل شد روح من كه فكر مى‏كردم چرا چنين شد توى خواب شايد هم خواب نبوده اسمش را خواب مى‏گذارند عالم كشف بهش گفتند كه يك بچه گنجشك پيش خدا از دست تو شكايت كرده مى‏گويد خوابم كشفم تمام شد متوجه شدم آن بچه گنجشك را من بايد نجاتش مى‏دادم ندادم حالا چه بكنم مى‏گويد منتها به حال اين قبض بودم غصه مى‏خوردم حالا چه بايد كرد انقباض را چگونه بايد انبساط كرد يك روزى توى صحرا ديدم كه يك بچه گنجشكى از درخت افتاده پايين يك مار آمد و مى‏خواست اين بچه گنجشك را بخورد من عصايم را بلند كردم آن مار رفت و اين بچه گنجشك را من به مادرش رساندم مادرش دور دور صدا مى‏كرد و اين بچه گنجشك را به مادرش رساندم شب توى خواب يعنى عالم كشف به من گفتند كه بچه گنجشك پيش خدا از تو تشكر كرد مى‏گويد حال ق بضم خوب شد اينها زياد است اين تقيد به ظواهر شرع كه اينقدر ثواب روى آن است و مهمتر در مستحباتش مهمتر از همه چيز راجع به خلق خدا دلى را بدست آوردن اين براى خاطر همين است حال انقباض را مى‏برد حال انبساط مى‏آورد قساوت را مى‏برد نورانيت مى‏آورد و بالاخره آنهم باز آن بزگان «اياك ثم اياك ثم اياك و توقل فى المشتهيات» مى‏گويند كه عليكم ثم عليكم ثم عليكم و خدمت به خلق خدا اين خدمت به خلق خدا و به هر اندازه انسان بتواند همين روايتى داريم كه اگر خدا كسى را دوست داشته باشد او را در معرض به خدمت خدا قرار مى‏دهد ديگر معلوم است اين تقيد به ظواهر شرع گفتم اهميت به واجبات هر واجبى مخصوصا نماز اهميت مستحبات هر مستحبى مخصوصا خدمت به خلق خدا و اجتناب از گناه هر گناهى ولو خيلى كوچك مخصوصا حق الناس آنكه راستى وقتى اسمش را مى‏شنيدند مى‏لرزيدند چه برسد العياذ بالله گناهش را انجام بدهند از اين چيزها نگذريد اينها را من مى‏گويم نمى‏دانم در خودم در شما چقدر تأثير مى‏كند گفتم مرحوم آقا اشنى از مرحوم آقاى خوانسارى حاج سيد احمد خوانسارى نقل مى‏كرد با هم مى‏رفتيم خوانسار ماشين در وسط راه ايستاد حدود نيم ساعت و بعد سوار شديم وقتى سوار شديم بچه آقاى خوانسارى از مادرش آب خواست مادر بچه به بچه آب داد آقاى خوانسارى گفت اين آب را از كجا آوردى گفت آنجا كه ماشين ايستاد رفتم آب برداشتم آقاى اشنى به من مى‏گفتند مثل مار گزيده رنگ  ايشان تغيير كرد اينها پيش ما اصلاً يك نحو ديوانگى است مثل مار گزيده رگ ايشان تغيير كرد بعد به من گفت حالا چه كار كنم گفتم چى را گفت آن وقتى كه ما بارها را ببينيم و من آفتابه را گذاشتم روى بارها آفتابه آب نداشت توى وسط راه اين آفتابه آب پيدا كرد اين بارها سنگين شد به اندازه يك آفتابه آب حق ناس است اينرا بايد به كى داد اين راننده كه صاحب ماشين نيست اين صاحب ماشين كى است اينها شنيدنش براى ما مشكل است اما وقتيكه برويم توى روايات مى‏بينيم كه نه بالاتر از اينها است اين جمله مال نهج‏البلاغه نيست مى‏گويد كه «و اللّه‏ لو اعطيت الاقاليم السَّبعه بما تحت افلاكها على ان اعصى اللّه‏ فى نمله اسلبها جلب شعيرةٍ ما فعله» نهج‏البلاغه خطبه 244 مهمتر از كلام آقاى خوانسارى است چونكه آقاى خوانسارى را مى‏شود مسخره كرد ما توى دلمان يا زبانمان مسخره مى‏كنيم اما اميرالمؤمنين(ع) را نمى‏شود مسخره كرد لذا سرسرى ازش مى‏گذريم اين مهمتر است مولا اميرالمؤمنين(ع) مى‏گويد اگر جهان را به من بدهند آنهم و اللّه‏ و بگويند كه به يك مورچه ظلم كن، ظلم چى بكشند او را نه پوسته جو را كه به دهان دارد از آن بگير، من كه على هستم نمى‏كنم «ما فعله» معلوم مى‏شود حق‏الناس خيلى اهميت دارد خيلى خيلى در منبرتان من تقاضا دارم راجع به اين حق‏الناس خيلى صحبت بكنيد مردم معمولاً لاابالى در حق الناس هستند ما طلبه‏ها معمولاً لاابالى در اجوه بريه هستيم و آنچه آنها با آن وضع دارند ما نداريم و ما هم   براى خودمان هم براى مريدهايمان راجع به حق‏الناس خيلى بايد صحبت كنيم خيلى‏خيلى و اينهايى كه به يك جايى رسيدند اين حاج شيخ رجب على خياط خوب اين تازه مرده است يعنى خيلى افراد در تهران شاگرد اين بودند اين را مى‏شناختند اين سواد «الفبا» نداشته است اما همين كه سواد الفبا نداشته براى خاطر خدمت به خلق خدا به خيلى جاها رسيده است براى اينكه گناه نمى‏كرده است به خيلى جاها رسيد خانه نداشته و در فكر كه بگيرد و خانه پيدا كند اما خيلى ناراحت بوده است اين خوب وضع وضع خيلى بدى بوده است يك توسل به آقا امام زمان پيدا كرده است آقا امام زمان به يك كسى گفته بودند يا خواب يا بيدارى يك كسى خانه‏اش را مى‏خواهد بفروشد آقا شيخ رجب على هم خانه ندارد هر دوى آنها توسط به من پيدا كرده‏اند تو برو اين خانه را بخريده به شيخ رجب على برو كليدش را بده به ايشان زن و بچه‏اش در وسط راه هستند كه خوب از خواب بيدار شد رفت آن خانه كه آن مى‏خواست بفروشد خريد و اين خانه را كليدش را داد به شيخ رجب على قبل از اينكه كليدش را بدهد آقا امام زمان آمدند اينجا مراد من هست آقا امام زمان آمدند از آن تشكر كردند كه بارك‏اللّه‏ حق الناس نكردى بگوى كه امروز و فردا صبر بكن حالا همين مقدار كه صاحب منزل گفت راضى نيستم ديگر در خانه باشى از خانه آمدى بيرون بارك‏اللّه‏ اما خوب صبر كن آقا شيخ رجب على ديد كه خيلى برايش مشكل بوده آقا امام زمان به او گفت صبر كن اجداد ما خيلى اذيت كشيدند گفت كه يابن رسول‏اللّه‏ اجداد شما خيلى اذيت كشيدند اما اجاره‏نشينى هم نكردند اين است كه برايش خيلى مشكل بوده اما بالاخره اين مشكل را خريد است براى خود بى‏خودى كه آقا امام زمان نمى‏ياى نه بى خودى كه امام زمان خانه نمى‏دهد اين مراعات حق‏الناس يك تقيد به ظواهر شرع مى‏گويم كه شيخ رجب على سواد فارسى نداشته اما يك تقيد به ظواهر شرع آن اين تقيد به اينكه گناه نشود اصلاً و ابدا خوب به خيلى جاها رسيده خيلى چيز داشته اين شيخ رجب على خيلى بالاخره بحث امروز ما اين شد من تقاضا دارم از شما به اين دو جمله معلمهاى علم اخلاق نظير آقاى ملكى، آقاى بهارى، آقاى قاضى، آقاى ملاحسين قلى همدانى، آقاى قاضى بزرگ اينها اين دو جمله در كلماتشان زياد ديده مى‏شود يك فرو نرويد در مشتهيات نفس بدبختان مى‏كند 2) تقيد به ظواهر شرع داشته باشيد تا نردبانى باشد براى عروج شما خدايا بحق اينها و اين تقيداتشان، تقيد به ظواهر شرع را ولو كمرنگ به همه ما عنايت بفرما.

و صلى اللّه‏ على محمّد و آل محمّد.