عنوان: امدادهاى غيبى
شرح:

اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم. بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى و احلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

بحث هفته گذشته به مناسبت ماه رجب، ماه شعبان بود و ماه مبارك رمضان و راجع به امدادهاى غيبى و گفتم كه امدادهاى غيبى اگر براى كسى نباشد خذلان است بدبختى است گمراهى است و بايد انسان مورد امدادهاى غيبى الهى باشد همين طور كه امدادهاى غيبى مظهر كن رحمانى است و بايد در عالم وجود باشد و الا عالم وجود نابود است امدادهاى غيبى كه مظهر كن رحيميت است آن هم بايد براى ما باشد مخصوصا براى ما طلبه‏ها و  سفارش هم زياد شده كه ما خودمان را در معرض امدادهاى غيبى قرار بدهيم پيغمبر اكرم مى‏فرمايد «ان فى ايام دهركم نفخات و الا فتعرضوالها» يك امدادهاى غيبى يعنى آن هدايت‏هاى خاص الهى عمومى است و شما بايد خودتان را در معرض اين نسيم‏ها قرار بدهيد و اگر ما خودمان را در معرض نسيم قرار ندهيم عمر ما بركت پيدا نمى‏كند علم ما بركت پيدا نمى‏كند زندگى ما آشفته مى‏شود كلاف سر در گم مى‏شود بايد از اين امدادهاى غيبى استفاده بكنيم بايد يك كارى بكنيم ما طلبه‏ها عمرمان پر بركت باشد اين علامه مجلسى شصت و چهار سال بيشتر عمر نكرده است كتابهايش را اگر روى هم بگذاريم مى‏رسد تا به سقف ورق بزنيم مشكل است چه برسد مطالعه بكنيم به قول حضرت امام «رضوان اللّه
تعالى عليه» راجع به صاحب جواهر مى‏فرمودند كرامت كرده است راستى يك مجتهد جامع الشرايطى يك مرجع دوره جواهر را خوب نگاه كرده باشد يك كرامت است براى اين امدادهاى غيبى و ما بايد در معرض اين امدادهاى غيبى باشيم مسلم كه شما تجربه كرديد بعضى اوقات انسان يك مطلبى را مى‏خواهد به دست بياورد خيلى طول مى‏كشد مطلب را پيدا مى‏كند و بعضى اوقات كه يك مطلب كوچكتر از اينهاست يك ساعت دو ساعت به جاى نمى‏رسد اين يك چيز خيلى جزئى است ديگر كم كم برسد به آنجا كه صاحب جواهر و جواهرش علامه مجلسى و آن خدمتش و راستى بعضى از اين بزرگان بعضى از اين علما بعضى از اين طلبه‏ها خيلى كار براى اسلام كردند خيلى كار براى تشيع كردند و اينها نيست مگر از امدادهاى غيبى حق دست عنايت خدا روى سرش باشد و آن دست عنايت كار مى‏كند حسابى كار مى‏كند و اين روايت را هم تقاضا دارم از همه تان هميشه در نظر داشته باشيد «الا ان فى ايام دهركم نفخات الا و فتعرضوالها» گاهى يك جرقه زده مى‏شود يك دنيا روشن مى‏شود به عكسش اگر امدادهاى غيبى نباشد چه جور اگر آن امدادهاى غيبى عمومى نباشند معدوم مى‏شود اين وجود ذهنى شما اگر امداد غيبى شما، امدادهاى غيبى شما توجه شما باشد موجود است به صرف اين كه توجه شما نباشد معدوم است اين عالم وجود به نسبت حق تبارك و تعالى نظير وجود ذهن ما و ما آن راجع به امدادهاى غيبى عمومى راجع به امدادهاى غيبى خصوصى يعنى مظهر رحيميت حق و عنايات خاص خدا اگر اينها نباشد خذلان است خدا نكند خدا يك آن دست عنايتش را از روى سر ما بر دارد ديگر گمراه است ديگر خذلان است ديگر بدبختى است بعضى اوقات يك قدم يك بى توجهى گمراه مى‏شود تا به جاهاى باريك باريك مى‏رسد به خذلان مى‏رسد به آن اندازه كه در دين خودش هم شك دارد من زياد ديدم كه بعضى از طلبه‏ها با سواد هم هست امّا دنيا محبت دنيا اين را مى‏برد يك كلاف سر به گمى كرده است مسئله قضا و قدر و مسئله جبر و تفويض و انقلت قلت و ناگهان مى‏بينيم دين هم رفت اصلاً شك دارد خدا هست يا نه خدا عادل است يا نه بعضى اوقات هم به زبان مى‏آورد ما كه نمى‏دانستيم درست خدا عادل باشد اين وزرو وبال است يك طلبه‏اى كه بايد بشود علامه مجلسى با قضيه جبر و تفيض قضيه قضا و قدر نه با برهان با عبادت «و اعبد ربك حتى يأتيك اليقين»
[1] با اين جورى برايش حل بشود به مقام حق اليقين برسد به مقام ضلالت رسيده است و بدانيد اين امتحانهاى غيبى را مى‏خواهيم اين امتحانهاى غيبى گاهى استثنا است كه علتش دست خود ما نيست امّا علت دارد چرا دارد ما چرايش را نمى‏دانيم براى اينكه علم ما در مقابل جهل ما يك قطره از دريا و اين استثناها زياد است كه راستى انسان موجب مى‏شود امدادهاى حق تعالى شامل حالش بشود نمى‏داند از خدا سرچشمه دارد استاد بزرگوار ما علامه طباطبائى مى‏گفتند كه يكى از موثقين براى من تعريف كرد يك هم صندلى بود براى كربلا تا رسيديم به خاك كربلا شروع كرد بلند بلند گريه كند گفتيم چى شده است گفت كه امام حسين عليه‏السلام به ما مشرف باد گفت گفتيم از كجا به اين مقام رسيدى گفت گناه كار بودم از يك جلسه گناه بيرون آمدم جرقه زده شد براى من و اين جرقه چرا زده شد از كجا اين را ديگر نمى‏دانم يك جرقه زد يك حالى پيدا كردم گفتم خدا از گناه خسته شدم دست من را بگير مى‏گويد وقتى انسان زمينه پيدا كند براى خودش يعنى زمينه امدادهاى غيبى ديگر امداد غيبى مى‏آيد مى‏گويد فردا صبح رفتم پيش عالم شهر، و زنجانى بوده و يك مقدار شاگردى و استادى رابطه با خدا درست كردم و يك آدم متقى شدم آن عالم به من گفت برو كربلا تا رنگ ولايت بگيرى توسل هم درست مى‏شود مى‏گويد آمد كربلا و شنيدم امام حسين  عليه‏السلام به همه ما خوشامد گفت به اين مى‏گوئيم امداد غيبى امّا استثنا است آنجا چرا اين حالت پيدا شد نمى‏دانيم و اين استثناها زياد است همين علامه مجلسى را، علامه مجلسى اول گفته بود توى نماز شبم توى قنوت و ترم فكر چه دعائى بكنم ناگهان بچه گريه كرد همين مجلسى دوم تا گريه كرد به نظرم رسيد اين را بگويم خدايا خدايا اين را مروج دين بكن يك جرقه زده شد شد علامه مجلسى دوم اينها يك استثناهائى است كه زياد است و اين استثناها گاهى شامل حال انسان مى‏شود فرق هم نمى‏كند طلبه يا غير طلبه، گناه كار غير گناه كار، امّا بخواهيم ريشه يابى بكنيم نمى‏توانيم امّا مى‏دانيم هست زمينه پيدا مى‏شود مثل اين كليد برق خود به خود كليد زده مى‏شود امّا آنكه بحث ما است اين است كه ما بايد به طور طبيعى در معرض امدادهاى غيبى باشيم «بسم اللّه الرحمن الرحيم الم ذلك الكتاب لا ريب فيه هدى للمتقين» «قد جائكم من اللّه‏ نور و كتاب مبين يهدى باللّه‏ من اتبع رضوانه سبل السلام» اين «سبل السلام» يعنى اين امدادهاى غيبى اين راههاى سلامتى اين غير صراط مستقيم است اين غير اسلام است اين يك چيزهائى است در اسلام كه نمى‏دانيم چيست براى اينكه قرآن درباره سبل السلام بهش راهنمائى مى‏كند «و يهديهم الى صراط مستقيم» «قد جائكم من اللّه‏ نور و كتاب مبين يهدى به اللّه‏ من اتبع رضوانه سبل السلام و يخرجهم من الظلمات الى النور باذنه و يهديهم الى صراط مستقيم»[2] اين سبل السلام غير «يخرجهم من الظلمات الى نور» است غير اين «يهديهم الى صراط مستقيم» است معلوم مى‏شود يك چيز هائى ديگر است ولى على كل حال اين دعاى كه نظيرش در قرآن زياد است اين همين امدادهاى غيبى است براى آن آدم متقى امدادهاى غيبى فراوان است همين روايتى كه خواندم اين نسيم‏هاى رحمت واقع مى‏شود اين نسيم‏هاى رحمت يكى پس از ديگرى مى‏وزد مرتب چنان در معرض از اين امدادهاى غيبى به معنى كن رحمانى استفاده مى‏كند از امدادهاى غيبى خاص مظهر كن رحيميت استفاده مى‏كند مثل كسى كه در معرض باد شمال واقع بشود مرتب باد بر او مى‏وزد مرتب خنك مى‏شود مرتب لذت مى‏برد و قرآن مى‏گويد آدم متقى چنين است البته اين تقواى در اينجا فقط آن ملكه نيست هدى للمتقين فقط اين نيست بايد اين دل لياقت پيدا بكند بايد رابطه با خدا محكم باشد رابطه با مردم محكم باشد تقواى دل باشد تقواى ظاهر باشد ولى راستى اگر دل تقوا داشته باشد اين دل كه قرآن روى آن پافشارى دارد با تقواى فكرى عدالت روح خدا ترسى در عمق جان همين طور كه امدادهاى غيبى به معناى عام مى‏وزد هميشه برايش اين امدادهاى غيبى دست عنايت خدا روى سرش است ديگر كم كم مى‏رسد به آنجا خوشا به حال آنها مى‏رسد به آنجا كه شيطان كار برد بر او ندارد «انه ليس له سلطان على الذين آمنو و على ربهم يتوكلون انما سلطانه على الذين يتولونه»[3] اگر كسى زير پرچم خدا باشد مورد عنايت خاص خدا باشد دست عنايت خدا روى سرش باشد شيطان كى است كه كاربرد روى او داشته باشد «انه ليس له سلطان» دو سه تا تأكيد حسابى دارد شما مى‏دانيد كه شيطان چندين مرتبه تشر زد به خدا از جمله تشرها كه در قرآن تكرار شده اين است كه «فبعزتك لاغوينهم اجمعين الا عبادك منهم المخلصين» [4] مخلص يعنى انسان بشود خودش مال خدا به اين مى‏گويند مخلص گاهى عملش مال خدا است اين مخلص است گاهى دلش مال خدا است اين هم باز مخلص است امّا كاهى خودش مال خدا رسيده به مقام عبوديت وقتى خودش مال خدا شد به اين مى‏گويد شيطان دو سه مرتبه تشر زده امّا اين استثنا را آورده است «فبعزتك لاغوينهم اجمعيم الا عبادك منهم المخلصين» و اينها يعنى مقام عبوديت از خدا داشت امدادهاى غيبى يعنى اصلاً معناى امدادهاى غيبى يعنى همين كه انسان را از اين منزل به آن منزل تا مى‏رساند به مقام عبوديت اصلاً براى همين توى دنيا آمديم، آمديم تا برسيم به مقام عبوديت زمينه مى‏خواهد زمينه چى ماه مبارك رمضان، ماه مبارك شعبان، مخصوصا اين مستحبات ثواب واجباتش خيلى بالاتر از مستحب است والا واجب نمى‏شد از نظر ثواب واجبات خيلى بالاتر است امّا از نظر اين بحث ما مستحبات خيلى مهم‏تر از واجب است اين روزه‏هاى مستحبى روزه در ماه رمضان در ماه شعبان دعا، راز و نياز با خدا، نماز شب امام مى‏فرمودند معقول نيست كسى مورد امدادهاى غيبى قرار بگيرد امّا نماز شب نخواند راستى اين جور است اين نماز شب اين بيدارى‏ها قبل طلوع فجر اينها موجب مى‏شودما مورد عنايت امدادهاى غيبى حق تعالى بشويم به تجربه هم اثبات شده اين كسانى كه راستى شب بيدار هستند حالا ولو نيم ساعت، يك ساعت قبل طلوع همين نيم ساعت خيلى مقام دارد چه خوش گفت مرحوم آقاى قاضى استاد بزرگوار ما علامه طباطبائى مى‏فرمود كه ديدم يكى دست مى‏زند روى شانه‏ام برگشتم ديدم مرحوم آقاى قاضى است گفت در حالى كه شاگرد استاد بوديم ولى هر روز پيش استاد بودم اصلاً آقاى طباطبائى مى‏فرمودند من وارد نجف شدم سرگردان بودم كه چى كار كنم هنوز فرشهايم را پهن نكرده بودم يكى در زد رفتم ديدم يك سيد بزرگوارى است گفت مى‏خواهم بيايم توى خانه تو چه جور مى‏شود انسان اين استثناها برايش مى‏آيد گفت من هنوز فرش پهن نكرده بوديم يك چيزى پهن كرديم ايشان نشستند و خودشان را معرفى كردند و خويش و قومى من و خودشان را گفتند بعد هم فرمودند فرزندم تو بايد درس فقه و اصولت عالى باشد امّا يك درس اخلاق هم مى‏خواهى بيا درس من يك بزرگى يك شعرى راجع به امام زمان بعضى اوقات مى‏خواند روى منبر مى‏خواند چه قدر شيرين بود مى‏گفت   صياد بى صيد دويدن عجب نيست صيد از پى صياد دويدن مزه دارد آقاى طباطبائى مى‏فرمودند به جاى اينكه صياد پى صيد برود صيد آمده پى صياد فرزندم بيا درس من بعد آهى مى‏كشيدند و مى‏گفتند هر چه دارم از او دارم و آقاى طباطبائى خيلى چيز داشتند در سير و سلوك خيلى چيز داشتند ما خيلى از ايشان استفاده كرديم در فلسفه و عرفان راستى چيز داشتند حالا اين جا مرادم است اين شاگرد استاد در حالى كه هميشه پهلوى هم بودند يا در شبانه روز دو سه ساعت پيش هم بودند مى‏گفت كه توى بازار نجف يكى دست مى‏زند روى شانه‏ام برگشتم ديدم آقاى قاضى است سلام كردم فرمودند فرزندم اگر دنيا مى‏خواهى نماز شب بخوان اگر آخرت مى‏خواهى نماز شب بخوان اگر سير و سلوك مى‏خواهى نماز شب بخوان بدون نماز شب كسى به جاى نمى‏رسد و ما طلبه‏ها راستى چه مى‏گوئيم اين بيدارى «و بالاسحار هم يستغفرون» اين مستحبت موجب مى‏شود كه ما مورد لطف خدا واقع بشويم گفتم مسئله فقهى آوردم نبايد فراموش كنيم مسلم هر واجبى چندين هزار برابر از مستحبش ثوابش بيشتر است امّا آن مستحبات نظير نمك آش باشد شايد غذاى كسى نمك نداشته باشد اين نمك آش روى زندگى همه مخصوصا ما طلبه‏ها بايد باشد خمس دادن واجب است يك وظيفه دينى است امّا كمك كردن به ديگران مجانى اين است كه «فلا تعلم نفس ما اخفى لهم من قرة اعين جزاء بما كانوا يعملون» [5] اين است كه انسان بعضى اوقات به يك جاهاى عالى عالى مى‏رسد. مرحوم سيد رشتى شفتى صاحب اين مسجد سيد يك طلبه بوده امّا يك آدم شده خيلى عمر پر بركت بوده انصافا خيلى خدمت كرده در زمان قاجار هم بود اين در مخاطره عجيب بوده و اين اصفهان را اين مرد زير و رو كرد و اين مسجد هم راستى با روح و معنويت است من وقتى كه طلبه آنجا بودم يك حجره در اين مسجد سيد داشتم چيزها در اين مسجد سيد و اين حجره ديدم راستى يك معنويت عجيبى اين مسجد سيد دارد اين مرحوم شفتى گفته بود كه وضع معيشتم خيلى بد بود دو سه روز چيز نداشتم بخورم مجبور شدم قدرى پول قرض كردم رفتم غذا تهيه كردم آمدم بيايم ديدم يك سگ توى جوى افتاده بچه هايش به پستانش و اين شير ندارد و دلم براى اين سگ و بچه هايش سوخت گفت كه ما كه دو سه روزى گرسنگى كشيديم حالا هم تحمل مى‏كنيم و اين غذا را داد به اين سگ خود مرحوم سيد  گفته بودند كه تاريخ به من گفت كه وقتى من اين كار را كردم دو سه روز بعد يك كسى يك وصيت ثلث مال كرده بود براى من اين دين شد آمدند گفتند فلانى ثلث مالش را داده به شما و از آنجا شروع از نظر دنيايش اين مسجد را اين جا ساخت از نظر معنويت يك مرجع تقليد حسابى شد از نظر عمر پر بركت يك دوره فقه خوبى هم نوشته است على كل حال ما بايد خودمان را در معرض امدادهاى غيبى قرار بدهيم قرآن مى‏گويد «هدى للمتقين» رابطه با خدا مى‏خواهد زبان بايد كليد داشته باشد چشم كليد داشته باشد گوش كليد داشته باشد كم كم برسد به آنجا دل كليد داشته باشد وقتى دل كليد پيدا كرد ديگر جاى خدا است «قلب المومن عرش الرحمن» ديگر امدادهاى غيبى يكى پس از ديگرى براى انسان مى‏آيد.

خدايا به حق آن كسانى كه مورد امدادهاى غيبى تو بودند الان هستند اين نعمت بزرگ را به همه ما ولو كمرنگش عنايت بفرما.

 

            و صلّى اللّه‏ على محمد و آل محمد.

 

 



[1]- سوره حجر آيه 99.

 

[2]- سوره مائده آيه 16

 

 

[3] ـ سوره نحل، آيه 100.

 

[4]- سوره ص آيه 83.

 

[5]- سوره سجده آيه 17.