عنوان: توبه اخص الخواص
شرح:

اعوذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم. بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم. رب اشرح لى صدرى و يسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى يفقهوا قولى.

بحث ما در منزل دوم از منازل سير و سلوك بود و آن منزل، منزل توبه. اينكه انسان يك حال خجالت زدگى، يك حال شرمندگى، يك حال قصور و تقصير در عمق جانش پيدا بشود هر كه باشد ولو پيغمبر اكرم، ائمه طاهرين عليهم‏السلامبه اين مى‏گويند توبه كه اين حالت اگر براى انسان پيدا بشود بالاترين اعمال است، افضل اعمال است و قرآن راجع به فضيلتش خيلى صبحت كرده است اين حال قصور و تقصير، اين حالت خجالت زدگى بدهكارى به خدا، گفتم كه به نسبت افراد سه قسمت تقسيم مى‏شود به آن گفته‏اند توبه عوام، توبه عموم، توبه خواص، خصوص، توبه اخص الخواص، راجع به توبه عموم يك مقدارى صحبت كردم و اينكه اگر كسى گناه بكند و آن حال شرمندگى برايش پيدا بشود يا اينكه آن حال شرمندگى آن ملكه هست اما بالاخره گاهى از دستش در مى‏رود، گناه مى‏كند خوب اين توبه عموم است، ثوابش خيلى بالاست «يبدل اللّه‏ سيئاتهم حسنات» پروردگار عالم آن گناه را «هم اثر تكليفى هم اثر وضعى آن را نابود مى‏كند» يك پرونده درخشانى كه صفحه اولش ثواب توبه است برايش جلو مى‏آورد، گفتم ما نبايد در اين باره صحبت بكنيم، براى اينكه انشاءاللّه‏ چشمتان، گوشتان، زبانتان، كليد دارد ملكه عدالت داريد، و انشاءاللّه‏ گناه نداريد، بايد هم چنين باشد، و گناه ما وصله ناهمرنگ ماست مثل اينكه يك طلبه يك وصله سرخى بزند به پشت عبا يابه روى عبا و بيايد توى كوچه، خب اين زشت است طلبه غيبت بكند، ابهت غيبت را از دلها ببرد، چشم چران باشد، العياذ باللّه‏ «موسيقى، فيلم‏هاى مبتذل» خب اينها نيست در ميان شما، براى اينكه وصله ناهمرنگ است براى اينكه ما بايد گناه نداشته باشيم، چكش ما، مثل آهنگر كه وسيله‏اش، چكش است منشى ابزاراش قلم است، ابزار كار ما عدالت است و اگر اين عدالت نباشد ما لنگ هستيم نه مى‏تواند رهبرى قبول كند نه مى‏تواند مرجعيت قبول كند نه مى‏تواند تصرف در اموال مردم بكند، نه مى‏تواند امام جماعت بشود حالا امام جماعتش را درست كردند براى خاطر اين اجزاءش را درست كردند و الا وقتى شرطش نباشد اين نماز باطل است اما چون كه اين نماز باطل است خودش اركان نماز را به جا آورده، نماز فراداى خودش درست است، بالاخره درست است اما فرادا درست است اما اگر ما راستى نماز جماعت بخواهيم بايد عادل باشيم، هم ثوابش براى خودمان است هم براى ديگران، اگر عادل نباشيم، نمازمردم درست است، نماز خودمان هم درست است اما آن فضيلت جماعت، آن شرطش نيامده، حالا درباره امام جماعت يك حرف است اما ديگر در باب قضاوت و در باب مرجعيت و در باب اينها نيست، اگر مرجع تقليد غيبت كند خود به خود از مرجعيت مى‏افتد لازم نيست كسى از مرجعيت بيندازدش، رهبر دروغ بگويد خود به خود از رهبرى مى‏افتد خوب اسلامى داريم خيلى دقيق است، خيلى عالى است، بنابراين ابزار كار ما طلبه‏ها، عدالت است بايد همه ما عادل باشيم، روح خداترسى در عمق جان ما رسوخ داشته باشد، آن هم عدالت منفى نه، اين عدالت، عدالت مثبت، عدالت ملكه، اهميت به واجبات در وقتى كه ظهر مى‏شود يك تلاطم درونى، قبل از اذان صبح، لازم نباشد كه ساعت بگذارد خودش بيدار بشود براى نماز شبش، يك تلاطم درونى هم براى نماز شب هم براى نماز صبح تا آخر، راستى كه اگر يك غيبت بشنود راستى مار او را گزيد، عقرب او را گزيد، من زياد ديدم، در بزرگان، راستى تو جلسه وقتيكه يك غيبت مى‏شد رنگش تغيير مى‏كرد حضرت امام تب مى‏كرد من بارها ديدم علامه طباطبايى راستى اگر يك شبهه غيبت تو مجلس بود و ايشان خيلى هم با حيا بودند خجالت مى‏كشيدند رد بكنند ديدم كه رنگشان تغيير مى‏كند، و راستى يك گناه بايد انسان را به لرزه در آورد . خب حالا اين به درد ما نمى‏خورد براى اينكه شما كه گناه نداريد تا ما بگوييم كه توبه عموم داشته باشيد خواه ناخواه قسم دوم، توبه خواص، اين توبه خواص مراتب دارد يك مرتبه‏اش كه بزرگان متوجه شده‏اند ترك اولى‏ها، براى انبياء انبياء ترك اولى داشته‏اند و از اين ترك اولى‏ها گريه‏ها داشته‏اند ناله‏ها داشتند اما از آن طرف عقابهاى عجيب  داشتند يك ترك اولى اين همه زجر را به حضرت آدم داده از بهشت بيرون شدن ،توى آن دنيا مبتلا شدن، اما عمده آن حالت درونى حضرت آدم است كه مى‏گويند: 200 سال گريه مى‏كرده است 200 سال سر به زير بوده است سرش را نمى‏توانست بالا كند ترك اولى است ديگر اما بالاخره پا گذاشتن روى خواست خدا، حالا ولو اينكه واجب هم نباشد، پا گذاشتن روى اينكه گندم را بخور ولو ارشادا و اين اوضاعى كه براى انبياء هست و اين ترك اولى اينها داشتند اما كتكش را هم حسابى مى‏خوردند ديگر نمى‏گذاشتند به جاى ديگر بخورد كتك حسابى مى‏خوردند از همين جا پى مى‏بريم اين كتك خوردن ماها از الطاف خفيه ماست چون كه خدواند لطف دارند به آن بنده‏هاى مقربش اگر يك ترك اولى آمد كتك مى‏زند حسابى هم مى‏زند در دنيا گرفتارش مى‏كند، در دنيا ذليلش مى‏كند در دنيا آبرويش را مى‏برد، و اينها از الطاف خفيه خداست ما اگر شعور خدايى داشته باشيم شعور توحيدى داشته باشيم بايد بدانيم كه اينها از الطاف خفيه خداست خيلى خوب است خيلى خوب است، لذا راجع به انبياء، همه چنين بودند كه فورا كتكش را مى‏خوردند يعنى تا حضرت آدم آن گندم را خورد ناگهان آبرويش ريخت به قول قرآن، حالا قرآن دارد كه لباسهايش ريخت، ظاهرا معنايش همين است آبرويش ريخت پيش عالم ملكوت، بعد هم خيلى عجيب خطاب شد «اهبطوا» شيطان و حضرت آدم را پهلوى هم گذاشت گفت «اهبطوا» ناگهان آن بهشت آدم نابود شد، يعنى اراده حق از آن برداشته شد نابود شد، نابود شد يكى از آنها روى كوه صفا، يكى از آنها روى كوه مروه، 200 سال فراق تا بالاخره به هم رسيدند اما يك عمر زجر كشيدند و همچنين تا آخر كه درباره‏اش مقدارى صحبت كردم. حضرت يوسف با يك جمله هشت سال زندانى كشيد «واذكرنى عند ربك»، «فلبث فى السجن بضع سنين» كتكش را مى‏خورد، فورا مى‏خورد و از همين جا پى ببريد

هر كه در اين بزم مقربتر است،              جام بلا بيشترش مى‏دهند

معمولا اين جابلاها براى خاطر اين ترك اولى هاست حالا اگر هم العياذ باللّه‏ شما خواص گناه داشته باشيد اين زجرها براى كفاره گناهان است، حالا ارتقاء درجه هم هست بعضى اوقات يا هميشه، ولى عمده براى همين رفع همين ترك اولى هاست، راجع به انبياء اين است، راجع به غير انبياء هم همين است . مثلا انسان فكرش را بكند، از خجالت بايد بميرد مثلا همه ما كه اينجا نشسته‏ايم، اگر يك جلسه تفريحى باشد افراد خوب، مقدس محبوب شما، راستى محبوب شما، تا سرحد عشق آنها را دوست داريد با هم بگو و بخند داريد، جلسه بزمى است، خب شما يك ساعت، دو ساعت از اين جلسه خسته نمى‏شويد، هيچ خسته نمى‏شويد، توجه تان هم هيچ كجا نمى‏رود حتى پيش زن و بچه تان هم نمى‏رود توجه تان به همين جلسه است، گوش بدهيد آن آقا چه مى‏گويد بخنديد، جلسه تفريحى است، جلسه حلال، عالى، بالا، باهم دوست، رفيق، نه توى جلسه دروغ است، نه غيبت است، نه تهمت است، نه شايعه، تمام توجه شما در اين دو سه ساعت توى جلسه است حالا مى‏خواهيد دو ركعت نماز بخوانيد از وقتى كه مى‏گوييد اللّه‏ اكبر تا السلام عليكم و رحمة اللّه‏ و بركاته همه جا هستيم الاّ در نماز، اصلا به قول قرآن نماز براى ما سنگين است اين سنگين بودن نماز خيلى مصيبت است معلوم مى‏شود ما خدا را دوست نداريم، چطور آن جلسه دو سه ساعته اين قدر براى ما اهميت داشت لذت بخش بود اما مثلا قرآن داريد مى‏خوانيد خدا با زبان اين دارد با اين حرف مى‏زند كلام است، حالا يك حزب مى‏خواند خسته مى‏شود ديگر حال خواندن ندارد، خيلى مرد باشد يك جزء مى‏خواند، حالا در اين حضور قلب هم نيست اگر بود خيلى خوب بود، راستى مكالمه بود، معاشقه با خدا، خب اين معاشقه با خدا را نداريم، نماز يك معاشقه است ديگر. يعنى گاهى خدا با بنده حرف مى‏زند، گاهى بنده با خدا، از اول نماز تا آخر، يك معاشقه اما در همين معاشقه ما، نه توجه به كلام اللّه‏ داريم نه توجه به ذكر و ورد خودمان، اما عمده به قول قرآن خسته هم مى‏شويم و اين خسته شدن در نماز، سنگين بودن نماز براى ما توبه مى‏خواهد و ما توجه نداريم و الا انسان بايد دقّ كند، چه جور مى‏شود كه انسان با خدا حرف مى‏زند اما توجه نداشته باشد كه در محضر خداست يعنى حضور قلب نباشد و همين كه حضور قلب نيست معلوم مى‏شود خيلى مريض هستيم، معلوم مى‏شود خيلى بدبخت هستيم، و اين توبه مى‏خواهد، نماز نبايد براى ما سنگين باشد، نماز شب نبايد خواب مقدم بر نماز شب ما باشد، بايد بيدار شويم لااقل بيدارمان بكنند «عالم ملكوت» و آن يكساعت راستى مناجات بكنيم مثلا در اين عشقهاى مجازى كه سر تاپا كثافت است خب بالاترين لذت براى عاشق اين است با معشوقه‏اش حرف بزند، اگر دنيا و آنچه كه در دنياست از او بگيرند، داشته باشد و بدهد و يك شب با اين معشوقه‏اش حرف بزند بالاتر از اين توجه معشوق به عاشق است در وقتى كه دارد حرف مى‏زند ببيند كه معشوقه توجه خاصى به او دارد دعوتش كرده خانه شان آمده توى خانه، او حرف مى‏زند، معشوقه دارد لذت مى‏برد توجه مى‏كند، بالاتر از اينها خلوت عاشق بامعشوق، هيچ كس نباشد، خب اين براى همين. حالا نماز شب چيست؟ اول خلوت بنده با خدا، خدا كجا و معشوقه مجازى كجا.

حسن يوسف را به عالم كس نديد                   حسن آن دارد كه يوسف آفريد

خلوت با خدا به اين مى‏گويند نماز شب، حرف زدن خدا با اين، حرف زدن اين با خدا، بارك اللّه‏ گفتن خدا در وقت حرف زدن با اين، حتى در روايات داريم كه خدا افتخار مى‏كند به آن جوانى كه دارد نماز شب مى‏خواند، خب اين نماز شب است  حالا متأسفانه خيلى از ما طلبه‏ها نماز شب نمى‏خوانيم، آقا امام زمان فرمودند «ننگ است براى طلبه نماز شب نخواند» حالا نماز شب هم بخوانيم، دلش همه جاست جز خدا، در نماز شب خسته مى‏شود، خواب را مقدم بر نماز شب مى‏اندازد، ما خيلى ننگ داريم، خيلى عيب داريم، خيلى بايد توبه كنيم، اينها رامى گويند توبه خواص، خيلى بايد توبه كنيم و نداريم از اين جور توبه‏ها، اينها گناهش بزرگ است، حالا يك دفعه گناه براى عموم مردم است، خب گناه بر عموم مردم مراتب دارد، مثل غيبت كردن خيلى گناهش بزرگ است اما براى خواص، غيبت كه نمى‏كند اما بعضى از چيزها، از آن غيبت، به عنوان توبه عرفانى، گناهش بزرگتر است، آدم لذت نبرد از خلوت با خدا، با معاشقه باخدا، مكالمه با خدا اين گناه به اندازه‏اى بزرگ است كه اگر دق كند كافى است ما دنده پهن هستيم، ما توجه به اين حرفها نداريم، و الا آنكه توجه به اين حرفها دارد از گريه غش مى‏كند، مدهوش مى‏شود، آنكه مى‏بيند گاهى توجه‏ها به غير از اين وجود حقه حقيقى است راستى مدهوش مى‏شود راستى خود را گنهكار مى‏داند و گناه هم هست يك مقدار انسان بحث را باز بكند، مى‏بيند راستى اينها گناه است، البته براى شما، براى خواص، ما در حالى كه مثلا اين 17 ركعت نماز چقدر طول مى‏كشد آن 51 ركعت نماز چقدر طول مى‏كشد شما يك نماز ظهر و عصر بخوانيد خيلى هم تعقيب و همه نوافل را همه بخوانيد چقدر طول مى‏كشد نيم ساعت طول مى‏كشد هم تعقيب بخوانيد هم نافله بخوانيد نماز را هم شمرده شمرده بخوانيد فقط واجبات را هم عمل نكنيد مستحبات هم توى واجبات باشد نيم ساعت طول مى‏كشد و ما در اين نيم ساعت لنگ هستيم، اولا حاضر نيستيم در شبانه روز نيم ساعت صرف نمازها بكنيم، صرف هم بكنيم يك عادت مى‏بينم كه حضور قلب نداريم، آن مكالمه، آن معاشقه نيست بنابراين اين توجه خواص كه همان معنايش است يعنى روح قصور و تقصير، روح خجالت زدگى از خدا، روح شرمندگى از خدا، روح بدهكارى به خدا، در عمق جان ما باشد و آن حالت راستى ما را متلاطم بكند، برايش گريه بكنم، برايش عذر خواهى بكنم، استغفار بكنم، تا آن استغفارها كار بكند آن استغفارها، ديگر هم اين عبادتها را كاريش بكند و هم «يبدل اللّه‏ سيئاتهم حسنات» لذا اين ترك اولى را معمولا انبيا داشتند قرآن هفت هشت جا نقل مى‏كند مى‏خواهد بفهماند كه انبياء معصوم هستند، قرآن حسابى دلالت دارد كه انبياء معصوم هستند، قاعدى عقلى مى‏گويد، انبياء بايد معصوم باشند، براى اينكه قاعده لطف كه مى‏گويد نبى بايد باشد، همان قاعده لطف مى‏گويد اين نبى بايد معصوم باشد يا «لاينال عهدى الظالمين» خب صريح در اين است كه بايد معصوم باشد كه حضرت ابراهيم براى ذريه‏اش نبوت خواست، امامت خواست خطاب شد بله مى‏دهم يك پيام براى همه «و لاينال عهدى الظالمين» بنابراين خب معصوم هستند، اصلا شيطان نمى‏تواند بااينها كار داشته باشد «فبعزتك لاغوينهم اجمعين الا عبادك منهم المخلصين» كه هفت هشت جا شيطان تشر زد به خدا و تشرش هم معمولا همين بود، لج كرده بود، مى‏گفت حالا كه من رانده شدم آنها را هم بدخت مى‏كنم، اما همين آقا شيطان مى‏گويد كار به مخلَص ندارد «فبعزتك لاغوينهم اجمعين الا عبادك منهم المخلصين» خب قدر متقين مخلص انبياء هستند، انبياء و اوصياء اينها مخلَص هستند لذا شيطان كارى به آنها ندارد «لاينال عهدى الظالمين» آن عهد به غير ظالمها اما كسى كه ظالم به نفس است، ظالم به خدا، ظالم به مردم خب اين معلوم است كه نمى‏شود نبى باشد، اما توبه از ترك اولى‏ها، آن هم يك قسمش مربوط به پايين تر از انبياء است مثل همين مثالهايى كه زدم، يك قسمش هم مربوط به انبياءست ترك اولى است.

براى اينكه نه گناه، نه توبه خاص، نه توبه ترك اولى يك چيز ديگر بايد گفت و بهترين چيزها، همين است كه مرحوم حاجى سبزوارى در اين شعرش
دارد «مراتب التوب كمراتب التقى من حرمةٍ او حلٍ او غير لقاء» گناه آنها اين است، گناه بزرگى هم هست، و آن اين كه تمام توجه بايد به خدا باشد، گاهى اين دوام توجه از بين مى‏رود، وقتى اين دوام توجه از بين رفت، خب معلوم است براى ما گناه نباشد براى انبياء گناه نباشد براى پيغمبر، حضرت زهرا، ائمه طاهرين گناه است، گناهش هم بزرگ است گناه كبيره براى آنهاست و آن گناه كه اميرالمؤمنين توى دل شب آن طور مى‏كند كه در دعاى كميل و در روايت آمده «يتململ كتململ السليم» لذا راجع با چهارده معصوم نبايد حرف بزنيم، خيلى هم نبايد اين بحث را باز بكنيم راجع به انبياء هم خب بحث اعتقادى است خوب است فى الجمله همين طور كه گفتم. راجع به آن توبه عموم هم براى عوام مردم، همان كه گفتم بايد باشد اما عمده براى خودمان اين توبه خواص اين مثالها كه زدم بايد برايش خيلى توبه كنيم، حال خجالت زدگى داشته باشيم و راستى اصلا معناى توبه همين است راجع به چهارده معصوم همين است راجع به انبياء همين است راجع به خواص همين است، راجع به عوام همين است اينكه يك روح خداترسى، يك روح خجالت زدگى، يك روح بدهكارى، يك روح شرمندگى از خدا در عمق جان انسان باشد، گفتم حتى پيغمبر اكرم بايد اين حالت را داشته باشد، دارد هم، براى اينكه آن هم گناه آن جورى دارد انبياء بايد داشته باشند، براى اينكه گاهى ترك اولى داشتند، خواص بايد داشته باشد مثل مثالهايى كه زدم براى خودمان، عوام بايد داشته باشند براى خاطر گناهشان، اين هم مرتبه دوم، منزل سوم، تقوى است انشاءاللّه‏ يك قدرى درباره تقوى بايد صحبت كنيم.

و صلى اللّه‏ على محمد و آل محمد.