عنوان: خلوص
شرح:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهوا قولی

 

کلمه خلوص از آن کلماتی است که تصور آن هم نشاط‌آور است دیگر چه به وجود خارجی برسد چنانچه کلمه‌ ریا از آن کلماتی است که انسان تصور آن را بکند یک تاریکی خاصی از آن ساطع است دیگر چه برسد که جامعه‌ عمل بپوشد و قرآن در این باره علاوه بر اینکه عمل را باطل می‌کند، باطل می‌داند گناه را تا سرحد کفر می‌داند (ولا تبطلوا اعمالکم بالمن والاذی کالذی ینفق ماله رئاء الناس و لایومن با‌لله و الیوم الاخر) اگر یک عمل خوبی کردید اگر هم عمل صالح کردید مواظب باشید رنگ ریا نداشته باشد که اگر منت بگذارید عمل باطل می‌شود ریا بکنید عمل باطل می‌شود اما فقط باطل‌ها نیست و لا یومن بالله و الیوم الاخر گناه در سرحد کفر است.

روایت آن را خواندم مرحوم شهید در منیه که استاد بزرگوار علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه بعضی اوقات متذکر او می‌شوند می‌فرمایند او را به صف محشر می‌آورند می‌گویند چه کاره بودی؟ می‌گوید یک عمر طلبگی قال الباقر و قال الصادق ترویج دین به او خطاب می‌شود نگاه کن چه تاریکی دارد تو آدم ریاکاری بودی و خطاب می‌شود او را به آتش جهنم بیندازید گناه کرده است ریاکاری کرده است ریا‌ کاری از گناه بدتر است او را به صف محشر می‌آورند می‌گویند یک عمر خدمت به خلق خدا کردم می‌گویند درست است برای فقرا خانه خریدی به مستمندان کمک کردی خمس دادی اما تظاهر بوده است خطاب می‌شود او را به آتش جهنم بیندازید و لایؤمن بالله و الیوم الاخر این معنای آن است اما مهم‌تر از این‌ها شهید را می‌آورند به جبهه، خط مقدم رفتم کشتم تا کشته شدم فی سبیل الله خطاب می‌شود درست است اما فی سبیل‌الله درست نیست برای اینکه رفتی به خاطر اینکه مردم به تو آفرین بگویند خطاب می‌شود او را هم به آتش جهنم بیندازید علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه می‌فرمایند ببینید امر خیلی مهم است طلبگی (مداد العلماء افضل من دماء الشهدا) خیلی مهم است بتواند یک نفر را بسازد (فکانما احیا الناس جمیعاً) مقام ما خیلی بالاست من احیاها فکانما احیا الناس جمیعاً شهادت در راه خدا معلوم است، ائمه طاهرین ما هر ثوابی را می‌خواستند خیلی بالا ببرند در روایات ثواب شهید دادند اما وقتی که این رنگ نداشت ای کاش این بود که به پر کاهی ارزش ندارد اما بالاتر از این است به پر کاهی ارزش ندارد این تظاهر این بالاترین گناهان است ریاکاری بالاترین گناهان است.

چون که امروز آیه ولایت هم نازل شده است علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه به همین آیه ولایت تمسک می‌کردند می‌فرمودند لااقل 300 آیه در قرآن راجع به امیرالمؤمنین است اگر قول سنی را بگوییم قول شیعه را بگوییم لااقل 300 آیه راجع به امیرالمؤمنین است بالاترین همه آیات این آیه ولایت است خیلی درخشندگی دارد ولایت تشریعی آن هم ولایت مطلقی، روایت تکمیلی آن هم مطلقی تالی تلو خدا و پیغمبر خیلی آیه عجیبی است هم از نظر فلسفه و عرفان و هم از نظر ولایت و حکومت و این برای خاطر یک انگشتر، به قول علامه طباطبایی این انگشتر مثل پیراهن امیرالمؤمنین یک درهم ارزش داشت اما خلوص امیرالمؤمنین به این آیه خورد از دنیا و آنچه در دنیا است ارزش آن بیشتر است پیامبر با خوشحالی عجیبی به صحرا آمدند قبل از نماز تبسم و افتخار که آیه‌ ولایت آمده است.

من یادم نمی‌رود پیش اهل دل در اصفهان طلبه بودیم و پیش آقای ادیب درس می‌خواندیم مطول پیش آقای ادیب می‌خواندیم وقتی که درس را گفتند ایشان فرمودند این آیه ولایت بالاترین آیات برای اثبات امیرالمؤمنین است چرا نازل شده است؟ به خاطر دادن یک انگشتر؟ این انگشتر این قدر ارزش داشت؟ نه خلوص حضرت علی است بعضی اوقات آدم تعجب می‌کند بعضی هم سئوال می‌کنند و من الناس من یشتری نفسه این هم همین است امیرالمؤمنین ترس نداشتند به جای پیامبر خوابیدند پیامبر رفتند چرا این آیه و من الناس من یشتری نفسه باید نازل شود؟ این‌ها معلوم می‌شود آن فقط خوابیدن نبوده است آن فقط شجاعت نبوده است آن ایثار و گذشت و فداکاری که ایشان همیشه در جبهه‌ها داشتند نبوده است 84 جنگ جلو آمد در این 84 جنگ یک جنگ امیرالمؤمنین نبودند دو جنگ هم شکست خوردند و تقصیر مسلمان‌ها بود و بالاخره 80 جنگ به دست امیرالمؤمنین پیروز شدند لذا به جای پیامبر اکرم خوابیدند و پیامبر اکرم رفتند برای امیرالمؤمنین افتخار نیست که این آیه به بلندی است؟ چرا این آیه دارد و من الناس من یشتری نفسه برای این نبود که پیامبر اکرم خوشش بیاید برای این نبود که مردم به او آفرین و شجاع بگویند فقط خدا اقرا بسم ربک خوشا به حال آنها که جداً فقط خدا است الله مشکل است به همه هم نمی‌دهند یعنی یک مرتبه ریا، یک مرتبه خلوص، ریا عوامانه و خلوص عوامانه، وقتی که ریا عوامانه نباشد و خلوص عوامانه باشد 4 رکعت نماز به جا می‌آورم قربه الی الله، نماز او هم درس است اما روی مراتب خلوص برویم که ان‌شاءالله درباره آن صحبت می‌کنم چه کسی می‌تواند؟

مرحوم آیت‌الله مطهری در این کتاب عدل الهی یک مثال می‌زند انصافاً خوب مثالی است شاید شنیده باشید اما دلم می‌خواهد مثل آقای مطهری و این‌ها که به روحانیت حق دارند ایشان در کتاب عدل الهی می‌گوید بهلول می‌گذشت دید یک نفر مسجد می‌ساخت گفت آقا اجازه می‌دهید من هم در ساختن مسجد خشتی آجری، سهم داشته باشم گفت باشد آقای بهلول روی خشت نوشتند مسجد بهلول، سر در مسجد نصب کرد صاحب مسجد آمد سر و صدا کرد گفت من زحمت کشیدم من خون جگر خوردم آقا بهلول آقا چقدر عصبانی هستید؟ من بسازم یا تو اگر برای خدا باشد دیگر من و تو نداریم حالا اسم آن مسجد بهلول باشد لذا بدست آوردن آن مخصوصاً در ما طلبه‌ها خیلی مشکل است نزاع طلبگی خیلی مشکل است اما این را بگویم بعضی چیزها خصوصیتی دارد که به همه نمی‌دهند مثلاً حضور قلب چه کسی می‌تواند بگوید من 2 رکعت نماز خواندم فکرم در نماز بود؟ گمان بکنم هیچ کدام از شما نتوانید این حرف را بزنید حضور قلب معنای یعنی وقتی الله اکبر می‌گوید همه چیز پشت سر دست‌های خود را جداً بلند کند همه چیز پشت سر جز خدا، خود را در محضر خدا بیابد ادب حضور را مراعات کند وقتی‌که بسم‌الله‌ الرحمن ‌الرحیم می‌گوید جدی با خدا حرف بزند کلام الله است خدا با زبان این با او حرف می‌زند این را حضور قلب می‌گویند این را همین طوری نمی‌دهند ولی اگر تقوا باشد پاداش آن تقوا یکی حضور قلب است و یکی هم این کلمه خلوص است به همه نمی‌دهند خیلی ریاضت می‌خواهد خیلی کار می‌خواهد خیلی پا روی نفس اماره و هوی و هوس گذاشتن می‌خواهد تا این خلوص در عمق جان او نفوذ بکند.

 هفته‌ گذشته می‌گفتم عمل برای خدا بشود یک مقدار جلوتر برود دل برای خدا بشود (قلب المؤمن عرش الرحمن) (لا یسعنی ارضی و لا سمائی و لکن یسعنی قلبُ عبدی المؤمن) این دل برای خدا بشود ما دل نداریم در دل هم نداریم اما کسانی که جدی دل دارند عرش خدا دارند یعنی دل آنها از آن خدا است از آن هوی و هوس صفات رذیله، مرده است

 یکی از استادهای ما در اصفهان خیلی خوب بود حاج آقا احمد مقدس خدا او را رحمت کند خیلی دل داشت منبر داشت مردم اصرار می‌کردند من این اندازه را قبول ندارم اصرار می‌کردند آقا مسجد است ما نماز 6 صبح می‌خواندیم تا ظهر تمام می‌شد آقا بلند شوید نماز بخوانید مردم اقتدا کنند می‌گفت من هر وقتی که بتوانم در محراب رو به خدا بروم آن وقت نماز جماعت می‌خوانم و علی کل حال دل برای خدا شود کم کم عمل برای خدا و بعد دل برای خدا شود.

 (سبقه الله و من احسن الله سبقه) رنگ خدا بر آن می‌خورد و عبدی شود مهم‌تر از رسالت است مقام عبودیت پیامبر اکرم بالاتر از مقام رسالت او است لذا در شهادت هم اول سر می‌دهیم و بعد شهادت، رسالت، مقام عبودیت، رفته یک بنده بخرد یک بنده ضعیف و نحیفی را برای او آورد گفت این چقدر است؟ مثلاً عبد هزار تومان بود گفت ده هزار تومان گفت قیمت عبد هزار تومان است چرا ده ‌هزار تومان می‌گوید؟ گفت این رسم عبودیت بلد است گفت من می‌خرم اما به شرط اگر رسم عبودیت را بلد نبود می‌آیم و او را برمی‌گردانم او را به خانه آورد دید به حدی عبد است به او چیز بدهد می‌خورد ندهد نمی‌خورد به او بگویند کار بکن کار می‌کند کار نکن کار نمی‌کند گفت باید او را امتحان کنم چوب و فلک آوردند او را به چوب و فلک بستند و زدند مثل بعضی‌ها ما را که خدا می‌زند خیال می‌کنیم این زدن‌ها کتک است نمی‌دانیم که از الطاف خفیه خدا است مرگ مصطفی از الطاف خفیه خدا است کتک حسابی به او زد دید هیچ چیز نگفت گفت بلند شو، گفت چرا؟ گفت دردت نمی‌گیرد؟ گفت بله درد می‌گیرد پس چرا هیچ چیز نگفتی؟ گفت من بنده‌ی تو هستم اگر من بخورم بنده تو هستم اگر هم من را کتک بزنی باز بنده تو هستم وقتی رسم عبودیت را داشت، دیگر مقام تسلیم و رضا هم جداً برای او پیدا می‌شود ما بعضی اوقات روی مقام تسلیم و رضا بازی‌مان می‌آید جداً این‌طور است.

مرگ مصطفی از الطاف خفیه خدا است می‌گوید معنا ندارد که از طرف خدا لطف نباشد اگر لطف باشد گاهی لطف جلی است قبل از اینکه او را عالم می‌کند او را پول‌دار می‌کند او را دارای شهرت می‌کند غم و غصه را از او می‌برد گاهی لطف خفی است بچه‌اش را می‌کشد فقر و هلاکت و گرفتاری و مصیبت‌ها ولی اگر او جدی بنده باشد همین را لطف می‌داند از الطاف خفیه خدا است یک دلیل به طور ناخودآگاه فلسفه نمی‌داند اما به طور ناخودآگاه لمی آن هم نه عینه در عمق جان او رسوخ می‌کند می‌گوید خدا عالم است خدا قادر است خدا حکیم است خدا قادر است پس هر چه از او سر زد صددرصد حکمت است زبان و دل نه عمق جان انسان بتواند این‌طور حرف بزند این مقام عبودیت است خیلی گرفتار است.

    استاد بزرگوار ما علامه طباطبایی می‌فرمودند هر روزی که مرحوم قاضی شوخی می‌کردند و خوشحال بودند ما می‌فهمیدیم گرفتاری او بیش از دیروز است علامه طباطبایی اوقات من بررسی می‌کردم می‌دیدم جان او می‌گوید خدا به حال من عالم است خدا قادر برای رفع حوائج من است چندین جا گفته است حکیم حکیم هر چه از او سر بزند لطف است لذا پیش اهل دل الطاف خفیه خیلی بهتر از الطاف جلیه است در روایات هم داریم خیلی بالاتر است.

می‌گفت مرحوم آقای نخودکی خدا او را رحمت کند بعضی اوقات می‌گفت خدا نمی‌داند با این بنده‌ها چه کار کند؟ این‌ها همیشه زیاد حرف می‌زنند در دنیا می‌گوید خدا چرا ندارم؟ چرا مصیبت دارم؟ در آخرت می‌گوید خدا چرا رفع مصیبت از من کردی؟ و روایات فراوانی از حرف‌های آقای نخودکی داریم که در روز قیامت خیلی حسرت می‌خورد به اندازه‌ای که در روایات داریم که روز قیامت می‌گوید ای کاش در دنیا من را قطعه قطعه ذره ذره می‌کردند تا حالا پاداش شود، ما سر در نمی‌آوریم هیچ کس هم سر در نمی‌آورد الا علم او مربوط به علم خدا باشد مثل چهارده معصوم و الا چه کسی از این چیز‌ها سر در می¬آورد اما این دلیلی که من گفتم همه‌ ما سر در می‌آوریم فلسفه و منطق و عرفان و اصول هم نمی‌خواهد بلکه هرچه سواد کمتر بیشتر می‌تواند آن را درک کند.

دلیل لمی برای مقام تسلیم و رضا برای پیدا کردن خلوص، خدا عالم است یا نیست؟ آری خدا قادر برای رفع گرفتاری ما است یا نیست؟ آری خدا رئوف و جواد و مهربان است؟ آری کارهای خدا صددرصد وقف حکمت است؟ آری پس این مصیبت من صددرصد مصلحت تامه‌ ملزمه دارد دیگر راحت می‌شوید (الا ان اولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون) دیگر از گذشته غم و غصه ندارد از آینده نگرانی ندارد شاد است بالاخره این خلوص است اگر لااقل ما بتوانیم به اعمال خود بزنیم البته باید کار کنیم مخصوصاً ما طلبه‌ها خیلی خوب است یک مقدار بیشتر بتوانیم به دل بزنیم دل از آن خدا است خیلی خوب است اما کار دارد و بالاخره بتوانیم به خود بزنیم ما صددرصد عبد شویم به مقام عبودیت برسیم مراتب دارد اما همان مرتبه اول هم خیلی لذت دارد به دنیا و آنچه در دنیا است آن خیلی بیشتر است بلکه به عقیده من به آخرت و آنچه در آخرت است ارزش آن خیلی بیشتر است که انسان عبد باشد جدی عبد است جدی رنگ سبقه الله و من احسن من الله سبقه به او خورده باشد باید کار کرد باید ما شبانه روز 3-2 ساعت راجع به این حرف‌ها کار کنیم تا بتوانیم ریشه ریا را از دل بکنیم.

من نمی‌دانم این‌ها چقدر درست است اما احتمال آن هم آدم را می‌رنجاند می‌گویند مرحوم بحرالعلوم با آن همه مقام‌ها در آن اواخر یک روز آمد برای طلبه‌ها درس بگوید گفت طلبه‌ها من یک خوشحالی به شما بدهم من توانستم ریشه ریا را از دل بکنیم من دیگر توانستم بگوید مخلص هستم معلوم است خیلی پیش بحرالعلوم‌ها کار دارد و ما باید این درخت رذالت را این درخت ریا را از دل بکنیم به جای او درخت فضیلت درخت خلوص غرس کنیم شجره‌‌ طیبه قرآن کنیم (تؤتی اکلها کل حین باذن ربها) درس ما، کار ما، مسجد و محراب ما مرید و مرید داری ما خلوص بشود بلکه خورد و خوراک و غریزه جنسی و بالاخره ارضاء کردن غرائز خلوص بشود همان که گفتم حضرت امام رضوان الله تعالی علیه در سال 4-3 مرتبه این آیه را برای ما می‌خواندند (قل انما اعظکم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فردا) یا رسول الله بگو تنها موعظه من همین است چه در کارهای فردی و چه در کارهای اجتماعی مخلص باشید بلکه اگر بتوانیم مخلص باشیم.

خدایا حرف‌ها خوب است اما عمل کردن مشکل است خدای به حق کسانی که از مقام مخلصیت به مقام مخلصیت رسیدند آن کلمه مقدس را به همه ما عنایت بفرما.    

                                                                                                                                وصلی الله علی محمد و آل محمد