عنوان: تقوا
شرح:

بحث ما درباره ی کلمه ی تقوا بود.این کلمه ی نورانی،این کلمه ای که بهترین کلمات است در قرآن،و گفتم این کلمه در قرآن بیش از 200 جا تکرار شده است،وعبارت دیگر 200 فائده بالاتر بر آن مترتب شده است.درمیان این فوائد،20 فایده را انتخاب کردیم و الحمد... در این مدت  درباره ی 18 فایده از فوائد تقوا را با شما صحبت کردیم ، و2چیز مانده است که فوق العاده هم اهمیت دارد.فائده ی نوزدهم درباره ی این است که قرآن می فرماید اگر راستی متقی شدی،سیر تو،کمال تو متوقف نخواهد شد.اینطور نیست که به مجرد مردن ،رفتن در بهشت حتی آن مرتبه ی آخر مقام عنداللهی حرکت متوقف می شود.چنین نیست،بلکه تا خدا خدائی می کند این انسان حرکت کمالی دارد اگر متقی باشد.اگر بتواند کمالاتی که باید دراین دنیا بدست بیاورد،بیاورد و بالاخره بهشتی شود آنجا حدیقف  برای این انسان نیست.این بحث امشب است که بخواست پروردگار عالم و لطف حضرت ولی عصر(عج) درباره اش صحبت می کنم و نتیجه ی بیستم که شاید مهمتر از همه ی این نتایج نوزده گانه باشد،این است که قرآن می گوید اگر کسی با تقوا باشد بتواند این درجه را از پروردگار عالم بگیرد از کارگردان درزمان امام زمان است.علاوه بر اینکه در رکاب امام زمان است،علاوه بر اینکه بدست او به رهبری امام زمان پرچم اسلام روی کره ی زمین افراشته می شود از کارگردان است،تا ببینیم چقدردرجه دارد.ممکن است از کارگردان نمره ی اول در زمان امام زمان باشد تا بالاخره برسد به آنجا که از افرادی باشد که دخالت در دولت امام زمان داشته باشد، ومعلوم است بحث دوم ولو بحث اول که امشب بحث ماست،خیلی بالاست اما بحث دوم ،پیش کسانی که عاشق حضرت ولی عصرند.شب را سرمی کنند،روز را سر می کنند به یاد امام زمان،آن نتیجه هم هست بحث امام زمان به تناسب پانزدهم شعبان به خواست پروردگار عالم اگرعمرعنایت کند وخدا بخواهد هفته ی آینده از نظر قرآنی درباره اش صحبت می کنم. اما بحث امشب راجع به این آیه ای است که خیلی کوچک است ، اما خیلی رسا، این آیه در سوره ی مریم ظاهرا آیه ی بیست و سوم است.می فرماید:« یوم نحشرالمتقین الی الرحمن و فدا » ما مومن را محشورش می کنیم، اما بداندحد یقف ندارد،بداند که محشور می شود بهشت می رود،بهشت مردم بهشت عدن ،بهشت عدن ،بهشت رضوان،مقام عنداللهی ولی بالاخره بداند حد یقف  ندارد که پیغمبراکرم ذیل این آیه ی شریفه به امیرالمومنین(ع) می فرماید:یا علی مراد این است که متقی سوار می شود و بواسطه ی آن سواری اش دائما در حال حرکت است به سوی قرب خدا در حرکت است به سوی خدا، می فرمایند مراد از این آیه ی شریفه که می فرماید« یوم نحشرالمتقین الی الرحمن و فدا» معنایش همین است که یک عده ای هستند در روز قیامت این ها سیر وسلوک دارندیک عده ای هستند این ها در روز قیامت دائما در سیر کمالی هستند.از این کمال به کمال دیگر، از آن کمال به کمال دیگرو حد یقف نیست برای این چنانچه برای خدا و مقام قرب خدا حدیقف نیست برای این انسان متقی هم حد یقف  نیست و مرتب رو به کمال است، رو به سیر و سلوک است که نظیراین روایت روایت دیگری هست که آن هم روایت فوق العاده مهمی است.در آن روایت آمده است که خطاب شد به پیغمبر در شب معراج که یا رسول ا... یک بنده هائی دارم در بهشت که اینهامنقمردرعالم وحدت اند.اصلا چیزی نمی بینند چیزی نمی خواهند جز من و به آن ها خطاب می کنم می گویم بنده های من بگذار بهشتی ها در بهشت،در قصرشان و در حورشان در نعمت هایشان متنعم باشند، اما نعمت تو،لذت تو، حرف زدن من با تو،حرف زدن تو با من.بگذار بهشتی ها در بهشت متنعم باشند اما تو همین عالم وحدت.همین متنعم بودن درعالم وحدت.نظر کردن به من این لذت تو باشد.بعد در آن روایت دارد که پروردگار عالم به رسول گرامی می فرماید یا رسول ا... من به این بنده ها نظر دارم و درهر نظری ملک این ها را زیاد می کنم ، که معنایش باز همین است که من نظر به اینها دارم و این ها درهرنظری که به آنها می کنم یک سر یک حرکت، یک کمال و بعضی اوقات با یک نظرراه هزار ساله را می پیمایدو بالاخره این انسان همین طور که بحث ماست، بحث در مورد سیرانسان بود،رسید به کلمه ی تقوا که قرآن می فرماید«یا ایها الناس انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه » ای انسان تو در سیری ،البته سیر تو پر رنج است تکلیف است.تکلیف پر رنج است، پرمشقت است،ریاضت دینی مشکل است، اجتناب از گناه مشکل است.اما بالاخره منتهی سیر این حرکت ملاقات با من است.یعنی اگرچه برایت مشکل است بدست آوردن تقوا،اما نتیجه فوق العاده بالاست. « انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه » ودر بحث های ماه مبارک رمضان گذشته می گفتم که دراین دنیاباید هفت منزل را طی کنی تا برسد به این مقام لقاء  که آن هفت منزل عبارت ازاین بود که منزل توبه ، منزل یقظه و بیداری وتنبه،منزل تقوا،منزل تخلیه و صفات رذیله را از دل کندن ،منزل تخلیه و صفات خوب را،فضائل انسانی را در دل غرس کردن،بارور کردن و بالاخره مقام جلیه یعنی نور خدا را بدست آوردن ، منزل هفتم می شود لقاء اگر راستی توانست به مقام ششم برسد دیگرحکومت خدا بر دل ومعنای حکومت خدا بر دل همین معنایش است که دیگر هیچ چیزی،هیچ کسی در دل نداردجز خدا این دعای شعبانیه،این مناحات شعبانیه خیلی مناجات بالائی است.این مناجات دلیل برامامت آن کسی است که گفته است،یعنی امیرالمومنین سلام ا... علیه و این مناجات شعبانیه را همینطوری که مرحوم محدث قمی در مفاتیح می فرماید همه ی ائمه می خوانند وازکسانی که خیلی علاقه به این مناجات شعبانیه داشتند ودراوخر عمرشان هم بارها به این مردم می گفتند حضرت امام (رضوان ا... تعالی علیه) بود.خیلی ایشان علاقه داشتند به این مناجات شعبانیه و در این مناجات شعبانیه آنکه از خدا می خواهد از اینجا شروع می شود.«اللهم حبلی کمال الانقطاع الیک » یعنی خدایا مرا برسان به یک جائی که دلبستگی به دنیا وآنچه در دنیاست از بین برود.این دلبستگی از بین برود.آنچه در دل است از غیر تو بیرون رود.آنچه مهم است کمال انقطاع یعنی در دل من چیزی نباشد جزتو برای من پیدا شود.بعد در همین مناجات شعبانیه می فرماید نتیجه اش در همین دنیا این است کار می رسدبه آنجا که این کسی که مقام لقائ در این دنیا پیدا می کند نه فقط مناجات با خدا می کند نه بالاتراز این است.خدایاتو با این مناجات می کنی وناجیته،خدایاتو باش مناجات می کنی و مناجات تو را این می شنود.گاهی انسان با خدا حرف می زند،دعا،راز و نیازبا خدا،مناجات،توبه،تضرع،زاری،گاهی زبانی است،گاهی راستی از دل است،گاهی هم می رسدبه آنجا وقتی دعا می کندتوجه می کند،خدا متوجه است و این خیلی مقام است اما بالاتر از این مقام در این دعای شعبانیه،در این مناجات شعبانیه آمده می گوید خدایا من دلم می خواهدبه مقام لقاء برسم،برسم به آنجا که در دلم هیچ کسی هیچ چیزی نباشد جز تو،تا اینکهتو مناجات با من کنی و من مناجات تورابشنوم.این دنیایش است.یعنی انسان مسلم است از نظر قرآن،از نظر روایات اهلبیت می رسد در همین دنیابه این مقام در همین دنیا از حرکت نمی افتد یعنی وقتی هم که رسیدبه مقام لقاء وقتی رسید به همین مقامی که خدا با این مناجات می کندواین با گوش دل مناجات خدا را می شنود،اما حد توقف نه به قول علمای علم اخلاق می گویند تازه اول کار است که اسمش را می گذارند سیرمن الحق فی الحق تازه اول کاراست .حضرت امام «رضوان ا...تعالی علیه» می فرمودند:همه ی آنها مقدمه است و این خیلی حرف بالائی است از حضرت امام همه ی اینها مقدمه است.اگر توبه است،اگر یقظه است،اگر تقوا است،اگر تخلیه و تحلیه است،اگر تجلیه و لقاست همه ی اینها مقدمه ی چیز دیگر است و آن اینکه سیرمن الحق فی الحق شروع شودو این سیرمن الحق فی الحق شروع شود یعنی انسان برسد یه یک جائی که دیگر دل بشود مال خدا وقتی دل شد مال خدا از عرش خدا ارزشش بیشتر است.قلب المومن عرش الرحمن دیگر این دل دائما در حال حرکت است. به قول قرآن می فرماید که :«لا تلهیهم تجاره و لا بیع عن ذکرا... »این ممکن است دارد درس می خواند،دارد کاسبی می کند اما دل جای دیگراست این دارد با مردم حرف می زند اما دل جای دیگراست .«لا تلهیهم تجارة ولا بیع عن ذکرا... » واین مقام که جای دیگر که جای دیگر است و جسمش جای دیگر این دائما در حال حرکت است.از این منزل به آن منزل اما الآن دیگه بخواهم این منازل رابرای شما بگویم نه می شود گفت نه کسی گفته نه قابل درک است و باید رفت دید که معنایش از این منزل به آن منزل، تا خدا خدائی می کند یعنی چه، چه جور می شود این انسان حد یقف نداشته باشد در این دنیا حد یقف نیست وقتی هم که بمیرد حد یقف نیست مگر اینکه جهنمی باشد سقوط کند از راه بیراهه بشود.دیگر آن وقت در این دنیا معلومه سیر الی ا... ندارد.کسی که راهش راه تقوا نباشد راه مستقیم نباشد معلوم است که سقوط کرده است و سقوط او هم حد یقف ندارد.بعضی اوقات می رسد به آنجا که طبقه ی دهم جهنم همین الآن دارد می پیماید تا اینکه صورت عینی پیدا کند دم مر گش، در روایات می خوانیم که جبرئیل خدمت پیغمبر اکرم بود یک صدای مهیبی جبرئیل و پیغمبر شنید،جبرئیل گفت:یا رسول ا... هفتاد سال قبل یک سنگی در جهنم انداختند الآن رسید ته و این صدا مال آن سنگی است که به ته جهنم رسیده است که حضرت امام «رضوان ا...تعالی علیه» معنا می کردند در روایات هم آمده این معنائی که حضرت امام می کردند که یک یهودی بدجنسی مزاحم پیغمبر،مزاحم حق و حقیقت این مرد.جبرئیل گفت این 70 سال راه جهنم را پیمود.این ها معلومه حد یقف دارند.معلومه بد بخت اند معلومه راه بی راهه است. معلومه  این جا کورند آنجا کورند« من کان فی هذه اعمی فهو فی الآخره اعمی اضل سبیلا» اما آنهائی که در راهند دیگه وقتی در راه باشد در این دنیا در راه است در آخرت در راه است در این دنیا چیزی نمی بیند جز خدا کاری نمی کند جز رضایت خدا چیزی نمی خواهد جز رضایت خدا و این بالاترین لذت است از برای این خیال هم نکنید که  این ها لذت ندارد.نه،استاد بزرگوار ما علامه ی طباطبائی «رضوان ا...تعالی علیه»این مردی که راه را پیموده بود می فرمود که ما وقتی می رفتیم درس مرحوم آقای قاضی آن عارف کامل هر وقتی که خنده های ایشان تبسم های ایشان،شوخی های ایشان بیشتر بود می فهمیدیم که ایشان مشکل بیشتر دارد.واین مقام ،مقامی است انصافا  انسان وقتی که    مشکل برایش جلو بیایدخوشحال بشود.یعنی درک کند «البلاء لا ولاء ثم الولی والاولی» یعنی بلا یک تحفه است نمی شود ما درک نکنیم نمی شود که بچه ی مکتبی کلاس اول این بخواهد آن کلاس دوازدهم را درک بکند.این  نمی شود اما همین مقدار از نظر قرآن،از نظر روایات می فهمیم که راستی یک افرادی هستند که اینها بلا برایشان تحفه است می گوید این بلاء که برایم آمده یا از طرف خداست برای ارتقاء درجه من تحفه است و یا خودم درست کردم و کفاره ی گناه من است آن هم خوشحالم کفاره ی گناهم باشد خوشحالم ارتقاء درجه هم باشدخوشحالم پس بنابراین یک تحفه است برایمن این همان است که زینب مظلوم به ابن زیاد می گفت « ما رایت الا جمیلا» گفت سکلتک امک یابن مرجانه مردشورت را ببرد،نمی فهمی من درکربلا الآن به غیر خوبی هیچ نمی بینم هیچ ندیدم « ما رایت الا جمیلا» این مربوط به انان حسین و حضرت زینب است .هستند مثل مرحوم قاضی ها که وقتی مشکل برای این ها جلو بیاید آن  روز شادترند .این ها می بینند که این راه پررنج است.«یا ایها النسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه» این راه پررنج است اما نتیجه ی این رنج ها،نتیجهِ این مشکل ها،نتیجه ی این مشقت ها بالاخره رسیدن به مقام لقاء و ارزش دارد.مقام لقاء مسلم از هر بهشتی قطعا بالاتر است.همینطور که الآن روایتش را واندم در روایات می خوانیم که بعضی ها در بهشت این ها مثل آدم های مبهوت ،مبهوتند به اندازه ای که حورالعینش،همسرش

                  ،همرازش شکایت می کند به خدا ،خدایا تو مرا برای

ِِِِ                    ای خلق کردی،اما این مبهوت است و این اصلا اعتنا به من ندارد.خطاب می شود بگذار به حال خودش این منقمردرعالم وحدت است ،این می نگرد جمال مرا لذت او این است،همین را قرآن شریف می فرماید:«وجوه یومـئذ ناظره الی ربها ناظره» یک افرادی هستند این ها خیلی نشاط دارند این قرآن است خیلی نشاط دارند لذت اینها چی؟به جمال خدا می نگرند.اصلامعنایش چی است؟لذا مفسرین همه می گویند که« وجوه یومـئذ ناظره الی ربها ناظره»   (ای الی رحمة ربها ناظرة) این امید به رحمت خدا دارد.در روز قیامت امید به رحمت خدا دارد.اما انصافا این معنایش نیست.پیش قاضی ها،پیش علامه  ی طباطبائی ها،پیش حضرت امام ها، این ها یک معنای دیگری دارد.به قول مرحوم آقای ملکی «رضوان ا...تعالی علیه» در این اسرارالصلوة می فرماید آخر 21 جا لقاء  در قرآن شریف آمده ما چه داریم که همه جا یک تقدیر بگیریم،معنا ندارد که 21 جا  هی تقدیر،لقائک ای رحمة لقائک چرا؟اما حرف از هر دهنی نمی شوود بیرون بیاید.حرف ا زهر کسی نمی تواند بزند یا ادعا بکند.ولی ملکی ها ،قاضی ها راستی می رسند به اینجا که می تواند بگوید «وجوه یومـئذ ناظره الی ربها ناظره» خوب معلومه وقتی که مشکل برای او تحفه شد چنین است.همین آقای قاضی از باب خیلی کارهای ساده همین آقای قاضی را یکی از علمای بزرگ گفته بود که در بازارنجف می رفتم دیدم یک آقاسیدی خم شده دارد کاهو ضبط می کند.رفتم جلودیدم مرحوم آقای قاضی است و عقب ایشان دیدم آقای قاضی دارند کاهو بدها را جمع می کنند،کاهو خوبها را می گذارند برای صاحب مغازه،تعجب کردم خوب همه دنبال خوبند نه بد،این رفته دنبال کاهو گندیده ها ، کاهوها را خرید تو راه من سلام کردم گفتم آقا این کاهوهاخوب بود چرا شما خوب ها را برنداشتید؟ فرمود آخه این پیرمرد این ظهری که می شود دیگه کاهوهایش می گندد.از بین می رود و اگر این کاهوهای بد را من برندارم می گندد باید بریزد دورومن حیفم آمد که این ضرر بکند.آدم مقدسی است،آدم مستضعفی است برای ما فرق نمی کندحالا کاهوی پلاسیده بخوریم یا کاهوی تازه این کوچکهایش است بله وقتی که انسان برسد به اینجا معلومه که می تواند برسد به یکجا،همینطور که اینجا دیگه زرق و برق برایش پوچ است در بهشت هم زرق و برق ها برایش پوچ است ، پوچ است دیگرآنجا هم چنین است والحمدلله نشانه ها و نمونه هامخصوصا در روحانیت زیاد است زیاد،این ها را به جوان ها می گویم جوان ها یک مقدارملکوتی بشویدفیک مقدار بجنبید،یک مقدار نگاه بکنید نه این عالم ماده،بدانید خبرها هست بدانید حرفها هست بدانید بزرگان یک سیردیگری دارند که ما نمی توانیم درک بکنیم این چیزها را یکی ازمراجع بزرگ مرحوم آقا سید ابراهیم قزوینی،این از علماء از مراجع بزرگ تقلید بوده اما درکربلا بوده و قبل ازمرحوم آقا سید ابوالحسن اصفهانی و مرحوم آخوند خراسانی و این ها در زمان مرحوم آخوند خراسانی و سید صاحب عروة بوده ملائی بوده اما با تقوا این برای اینکه حوزه ی کربلا شکسته نشود،نجف را رها کرد،یک ایثار،گذشت،فداکاری برای اینکه حوزه ی کربلا را آباد کند،آمد کربلا                آمد کربلا برای اینکه حوزه ی علمیه ی کربلا را نگه دارد.حالا این مرد این یک گذشت ،این خیلی گذشت است از نظرما طلبه ها،شما خیلی نمی توانید توجه به این مطلب بکنیداما آنکه شما می نتوانید توجه بهش بکنید اینجاست دختر فتحعلی شاه این شوهرش مرد یک زن زیبائی یک زن جوانی دیگر نخواست شوهر بکند نخواست در ایران بماند آمد کربلا مجاور شد خوب تنها آمد کربلا اول کاری که کردفرستاد پیش این آقا،پیش آقا سید ابراهیم قزوینی که آقا من دختر فتحعلی شاه ،دختر شاه هستم آمده ام اینجا و تنها هستم دلم می خواهد دست عنایت شما روی سرم باشد. مرحوم آقا سید ابراهیم قزوینی دیدند که بد دردسری درست شده بهش پیغام دادند که آخرمن با تو ،اصلا کفو همدیگر نیستیم تو دختر شاهی من یک طلبه ام من به تو چه، تو به من چه؟ 

                    پیغام را که بردند این دختر فتحعلی شاه خیال کرد که آقا به خاطر وضع اقتصادی اش می گوید.پیغام داد که آقا من خانه ی شما را اداره می کنم خانه ی خودم را اداره می کنم طلبه هایتان را اداره می کنم .من اصلا ابدا به اقتصاد شما به پول شما احتیاج ندارم و به قول عوام این را من می گویم او نگفته بود ،نانت در روغن است بیا شوهر من شو،حالا اینجا مرادم است چی جواب داد؟اگر شما بودید چی می گفتید،چه می کردید؟این مرد بزرگ این کسی که در عالم ملکوت سیر می کند نه دراین عالم ماده این که توانسته است شهوت را کنترل کند اینکه توانسته است ملکوت را مقدم بر این ناسوت بیندازد،جواب داد گفت:سلام مرا به این دختر خانم برسانید بگویید که من یک زنی دارم 50-40سال است با فقر من با کوخ من ،با زندگی مشکل من ساخته است و حیف است،سزاوار نیست من بعد از 40-30سال زحمت این الآن هوو بیاورم سر این ،برو دنبال کارت.من با این زنم ،زنم با من نه من به درد تو می خورم نه تو به درد من،معلومه به کجا می رسد باید هم چنین باشداصلا انسان خلق سده برای همین انسان که خلق نشده برای خوردن و آشامیدن و اطفاء شهوت ،خوب اگر برای خوردن وآشامیدن باشد یک الاغ بهتراز ما می خورد ،هم می آشامد،هم اطفاء شهوت می کند.این جور نیست،

            یک آهو در بیابان حسابی می خورد بی دردسر،حسابی می آشامد سر آب،چشمه ی آب بدون دردسر،در آن بیابان با آن صفا زندگی می کند،وقتی هم دلش اطفاء غریزه ی جنسی بخواهد اطفاء غریزه ی جنسی می کند بدون دردسر،خوب این خوردنش،این آشامیدنش وآن هم اطفاء غریزه ی جنسی بعد یک غاری هم پیدا می کند،منزل می کند،خوش و خرم اصلا نه غمی دارد نه غصه ای ،اما حالا ما یک خوردن و آشامیدن ببین چه دردسرها درست می شود.یک غذا این خانم باید از صبح تا ظهر بپزد از ظهر تا شب باید بشورد شما با این زحمت باید این غذا را پیدا کنید پیدا کردن غذا در زمان فعلی کار مشکلی است .یک خانه را اداره کردن این خوردن وآشامیدن اما همه اش توام با غم،با غصه با رنج یک جوان اول که در وضع فعلی نمی تواند ازدواج بکند باید بسوزد و بسازد چه سوختنی ،چه ساختنی که همه ی باید بمیریم ازاین غربتی که برای جوانان ماست و هیچ کس هم به فکرنیست و نمی تواندکاربکند.خوب این حالا یک زن می گیرد.چه دردسرها بعضی اوقات زیاد اتفاق افتاده که این قرض ازدواجش را درپیری،بعضی اوقات می میرد وارث باید قرض ازدواجش را بدهند.اما آن آهو،این حرفها نیست دیگرحالا راستی انسان خلق شده برای این ،برای این خوردن ،آشامیدن،اطفاء غریزه ِ جنسی برای این،این انسان خلق شده باری اینکه مثل یک عروسک بیاید در کوچه مزاحم این جوانها بشود.عصری از منزل می آمدم چشمم افتاد به یک دختر خانمی جدا برایش گریه کردم.این دختر خانم مانتوا ش رفته بود بالا، بالا، بالا... وهمان که من سال اول تو همین اصفهان در حسینیه بنی فاطمه داد می زدم می گفتم ای ن مانتو کم کم خیلی مصیبت درست می کند شلوارکنده می شود،دکمه ها یاز می شود خودش بالا می رود راستی دیدم این دختر یک عروسک حالا این عروسک چه می گوید می گوید من احتیاج به یک نگاه جوان یک نگاه به من کن خوب حالا راستی یک انسان است این یک شیطان است این یک محتاج است این یک بدبخت است یعنی وضع فعلی ما،این نکبتی که الآن در خیابان ها آمده در پارک ها آمده این انسانیت که نیست این شیطانیت است حالا متاسفانه به عنوان آزادی هم می خواهند شیطان بازی درآورندچه شیطنت هائی این شیطان است،شیطان. راستی انسان خلق شده برای این؟یعنی جوان که این جوان مخصوصا الآن با روح جوانیش،با آن انرژی می تواند یک روز ،حتی یک ساعت راه پنجاه ساله را بپیماید.می تواندبیفتد تو راه بیست سال نشده مقام لقاء پیدا بکند.دیگر پشت پا بزند به آنچه در دنیاست به جز خدا مصداق                    «لا تلهیهم تجارة ولا بیع عن ذکرا... » بشود حالا کارش این است که دنبال دخترها راه افتاده و اسمش هم گذاشته دختر بازی،دختر دوستی،مزخرف بازی،مزخرف بازی،حالا این یک انسان است این یک شیطان است ما گم شدیم چه گمی و این سقوط است واین سقوط هم بالاخره جهنم است.دنیایمان جهنم است آخرتمان جهنم است و بالاخره قرآن می گوید که این آخرت ندارد،این عاقبت ندارد بالاخره گناه روی گناه«ثم کان عاقبـة الذین اساء والسوی ان کذبو بآیات الله»آنکه من می ترسم آنکه بزرگان می ترسند اینجاست گناه روی گناه کم کم یک دفعه زیر پل همه چیز می زندومی گوید دین چی،روحانیت کی،نظام چیه،همه ی این هاپوچ،پس چی غیر پوچ چی مغز دار،آمریکا چی مغز دار لولیدن دختر و پسر باهم چی مغزدار؟هر فیلمی که شهوتش بیشتر باشد خوب قرآن می گویدآخر می رسد به اینجا حالا بالاخره چی؟بالاخره جهنم «یوم یعض الظالم علی یدیه یقول یا لیتنی اتخذت معه الرسول سبیلا یا ویلنا لیتنی لم اتخذ فلانا خلیلا-لقد اضلنی عن الذکر بعداذ جاءنی و کان الشیطان لانسان خزولا» می گویداین ها درروز قیامت مرتب بنا می کنندپشت دستشان رادندان بگیرند.دیدید بعضی اوقات یک کسی رسوا می شودهی لب می گزد.قرآن می گوید پشت دستش را هی دندان می گیرد.چی می گوید می گوید ای کاش در راه بودم کاش با رسول گرامی،کاش با قرآن با اهلبیت با روحانیت با منبر و محراب ای کاش سروکار داشتم ای وای به من،ای کاش فلان کس رادوست خود نگرفته بودم،یعنی ای کاش این راه انحرافی رانگرفته بودم،دیدی که شیطان با من چه کرد؟شیطان جنی!شیطان انسی!دیدی چه کرد؟حالا آنکه کمر شکن است اینجاست قرآن می فرماید این دارد اینجوری به خود می پیچد.پیغمبر اکرم که رحمةللعالمین است می گوید که یا رب «ان قوم اتخذوا هذا القرآن مهجورا» خدایا بازخواست مرا از این جوان بکن،خدایا بازخواست مرا از این ملت بکن،این ملت پشت پا زدند به قرآن ما،خوب راستی وقتی پیغمبر نفرین کند چه می شود؟ته جهنم،نه طبقه ی اول، ته جهنم دیگه حالا کی بیرون بیایدنمی دانم،چه می شود نمی دانم ،اما می دانم که اگر انسان منحرف شد روز قیامتش این است جهنمش آن است دیگه این را هم به جوان ها بگویم اگر خدای نکرده انسان سقوط کرد،دیگه یک حال تنفری از معنویت پیدا می کند.یک حال تنفری از حتی خدا پیغمبر روحانیت مسجد محراب نماز پیدا می کنند حالا ای کاش این فقط اینجا بود،کیفرش هم جهنم بود.نه بالاتر ازاین است.در روایات می خوانیم پیغمبر اکرم گاهی به جهنم می زند مثل مرغی  یک دانه بگیرد واین شیعیان گنه کار ببیند می تواند نجات بدهد.می گردد نسیم پیغمبر اکرم در جهنم می وزد.آن کورها آن کرها آن افرادی که متنفرازروحانیت اند،متنفرازمعنویت اند.این ها می گویند چه خبرا ست؟مس گویندپیغمبر اکرم آمده ببیند می تواند دانه ای یک گناهکاری رانجات بدهد.این ها می روند در سلول در سلول جهنم می گوید درسلول را روی من ببندند نه نسیم پیغمبر را بفهمم نه چشم به پیغمبر بیفتد،اگر دنیا چنین شد،آخرت چنین است که اصلا پیغمبر را نمی خواهد ببیند نسیم پیغمبر اکرم را نمی خواهد به او بوزد،آدم سرما خورده را ببین نسیم شمال می آید،اما می گوید در اتاق را ببندید نسیم نیاید خلاصه ی حرف این شد جوان ها ما آمده ایم برای سیر برای حرکت ،حرکت به سوی خدا این حد یقف ندارد،خدا خطاب به ما می کندخطاب به شماها می کند در بهشت نامه به شما  می نویسد«من الحی الذی لا یموت الی الحی الذی لا یموت به همین یک جمله به تمام بهشت ارزش دارد می گوید این از زنده ای است که هرگز نمی میرد به کسی که زنده است و هرگز نمی میرد و دائما درسیر و سلوک است انسان برای این خلق شده و اما اگر سقوط کند خود را محصورکند،اصلا دیگر معنویت برای او خرافات است.برای او پوچ است وآنکه لازم است،واجب است همه ی مان مخصوصا در وقتی که حالی پید می کنیمدعا کردن به نسل جوان فعلی این ها در مخاطره ی عجیبی هستند من ازهمه ی شما تقاضا دارم مواظب جوان ها باشیدو من از همه ی شما تقاضا دارم مواظب دختر و پسرتان باشید.با تلطف با مهربانی،با عزیزم تا می شود به آن ها بخوانید،آن ها را همراه کنید،به آنها بگوئید مواظب باشید داد سر آن ها نزنید،مواظب باشید خشن با آن ها برخورد نکنید و مواظب باشید صد در صد.مواظب نباشید خیلی خطردارد. برای شما هم خطر دارد.پیغمبر اکرم رد میشدند رسیدند به یک مشت  بچه ها داشتند بازی می کردند،پیغمبر ایستادند فرمودند وای به حال بچه های دوره ی آخرالزمان ازدست پدر و مادرهایشان گفتند یا رسول الله پدرومادرهایشان کافرند؟لذا این ها را کفر می دهند؟فرمودند نه مسلمانند اما به فکردنیای بچه هایشان هستند اما به فکر آخرت بپه هایشان نیستند.مثل الان به فکردبستانش بیاید باشی بله به فکردبیرستانش باید باشی بله ،به فکردانشگاهش باید باشیم بله به فکر تامین آتیه اش باید باشیم بله به فکر اینکه شوهر خوب،زن خوب برای او پیدا بشود،زندگی خوب،باید به فکر باشیم،باید به فکرنماز او به فکر حجاب او،به فکر معنویت او،به فکر سروکار داشتن با منبر و محراب او و بالاخره فکرهای خرافی را ازاو زدودن افکار معنویت اسلامی را در او رسوخ دادن والا پیغمبر فرمود وای به این بچه ها از دست پدرو مادرهایشان،دیگر خواه ناخواه پیغمبر فرموده وای به این پدر و مادرها که با این بچه ها باید جهنم بروند دیر شد آقایان،خانم ها وضع بدوضعی شده شما بعضی اوقات نگاه کن می بینم که سه تا زن یک زن اما روبگیر حسابی رویش را گرفته عالی یک زن مسن چادر سرش است اما صورتش باز است یک دخترخانم اما بی چادرول فکلی چه به شما می گوید؟به شما چه می گوید خدا رحمتش کند یک منبری را زمان طاغوت می گفت که ماوقتی که بچه بودیم پدرومادرهایمان چادری،قرآن خوانی مسجد بروواول اذان بیدار،نماز شب، آن بودند این شدیم بعد می گفت حالا اینیم چه خواهیم شد؟حالا این سیر قهقرا که دختر دیگر چادر جده اش،چادر مادرش برایش یک خرافت است و این را خرافی می داندوخودش چی را مد می داند چی را ارزش می داند؟نشان دادن فکل خودش را به نامحرم-دوست یابی این ها معلومه به کجا می رسد ما فکرش را نمی کنیم و این وضعی که الآن جلو آمده باید یک فکری برایش کرد همه ی مان دوست،ملت،بزرگان،کوچک ها،پدر و مادرها باید یک فکر کرد. بدوضعی قهقرائی است برای همه ی ما برای ملت ما،برای دین ما،برای نظام ما جلو آمده است.