عنوان: قرآن و عترت / ثقلین
شرح:

بحثی که این ماه مبارک رمضان داریم به خواست پروردگار عالم و لطف حضرت ولی عصر(عج)بحث قران و عترت است بحث ثقلین بحث انس با قران و انس با عترت معلوم می شود از خود عنوان که بحث مهم است از مهم ترین بحثها همین بحث قرآن و عترت است به خواست پروردگار عالم لطف حضرت ولی عصر (عج) این یک ماهه در اطراف روایت ثقلین صحبت می کنیم  آن روایتی که از هر فرصتی پیغمبر اکرم استفاده می کردند و روایت را برای مردم مخصوصاً در جمعیت ها خوانده اند و روایت می تواند بین سنی و شیعه مرحوم صاحب عقبات 504 سند برای این روایت می اورد و شاید در اسلام روایتی به این اندازه سند دار نداشته باشیم و از روایتی که قطعاً از نظر سنی و شیعه در موارد مختلفه از پیغمبر اکرم صادر شده است پیغمبر اکرم از هر فرصتی استفاده می کردند و می فرمودند(انی تارکم فیکم الثقلین کتاب الله....) می فرمودند من از میان شما میروم دو چیز با قیمت که پشتوانه اسلام است برای شما می گذارم یکی قران یکی عترت و مسلمان ان است که به یک دستش قران به دست دیگری اهل بیت عترت باشد و می فرمودند اگر جامعه اسلامی به یک دستش قران به دست دیگری اهل بیت عترت باشد آقاست هدایت است نجات است اما اگر نه ذلالت و گمراهی و بدبختی است (ما ان تمسکتم....)و پیغمبر اکرم به این روایت خیلی اهمیت می دادند هر کجا یک فرصتی جلو می امد که ان فرصت از زنده بود می شد از آن فرصت استفاده کنیم پیغمبر اکرم این روایت را می خواندند و بالاخره در آخر کار دم مرگشان مسجد آمدند نماز را نشسته خواندند و بین نماز ظهر و عصر منبر رفتند اما روی پله اول نشیته و این زوایت را برای مردم خواندند بعد هم آمدند خانه دم مرگ فرمودند قلم و دوات بیاورید تا بنویسم و نگذاشتند پیغمبر اکرم بنویسد اما همه سنی ها شیعه می گویند که پیغمبر اکرم میخواستند دم مرگ بنویسد همین روایت ثقلین را بنویسد آنچه پیش از هزار مرتبه فرموده بودند می خواستند که در آخر کار که در مدت عمرشان ننوشته بودند بنویسد و اول نوشته به دست مبارک پیغمبر همین روایت(ثقلین انی تارکم فیکم...) آی مسلمان باید یه یک دست تو قرآن باشد و به یک دست تو عترت اهل بیت اگر هدایت می خواهی همین است اگر آقایی می خواهی همین است اگر نجات از دشمن درون و برون می خواهی همین است و بالاخره اگر سعادت می خواهی این است والا اگر قرآن منهای اهل بیت باشد ذلالت است اهل بیت منهای قران ذلالت است نبود قرآن اهل بیت ذلالت است و آنچه باید باشد به یک دست قرآن و به یک دست اهل بیت عترت و این روایت از افتخارهای شیعه است شیعه افتخار خیلی دارد و از جمله افتخار ها همین روایت ثقلین بالاخره شیعه میگوید و چون من به یک دستم قرآن به به یک دستم عترت بالاخره من کی هستم که به رهبری امام زمانم پرچم اسلام را روی کره زمین افراشته می کنیم و عدالت اسلامی را سر تا سر جهان منتشر میکنم بحث امروز ما راجع به معنای تمسک به قرآن تمسک به اهل بیت است این تمسک به قران یعنی چه؟ این تمسک به اهل بیت علیهم السلام یعنی چه؟ این تمسک مراتب دارد تمسک به قرـن مرتبه اولش اعتقاد به قرآن است ما بدانیم این قرآن معجزه تا روز قیامت برای این اسلام است ما عقیده داشته باشیم اینکه این قرآن تا روز قیامت می تواند جامعه بشریت را اداره کند عقیده داشته باشیم که مثل این قرآن نیامده تا روز قیامت نخواهد امد و اگر هم دنیا پشت به پشت یکدیگر کنند مثل این قران را نخواهند اورد (قل...) اگر عالم پشت به پشت یکدیگر کنند همه عقلا همه علما جمع شوند و بخواهند مثل این قرآن بیاورند بخواهند هرگز نمی توانند و این یکی از معجزات بزرگ قرآن است که به او می گوئیم مبارزه به مثل عرب به او می گوید تحدی قران شریف گاهی تحدی می کند می فرماید مثل این قران بیاورید من دست از دائیه بر می دارم گاهی می فرماید که 10 تا سوره گاهی در سوره بقره اول سوره بقره می فرماید یک سوره مثل این قرآن بیاورید من دست از دائیه برمیدارم و عرب پشت به پشت یکدیگر که در زمان پیغمبر اکرم که اسلام را نابود کند نتوانست چنانچه عقلا شان علماشان پشت به پشت یکدیگر کردند که مثل این قرآن بیاورند نتوانستند و ما همه مسلمانها سنی شیعه الان این مبارزه به مثل را داریم می گوئیم جامعه بشریت تو که علمت بالا رفته است ای جامعه بشریت تو در هر فنی علمی داری اگر بتوانید پشت به پشت یکدیگر کنید و مثل این قرآن را بیاورید ما دست از اسلام برمی داریم مطابعت از شما می کنیم یا نسرانی می شویم یا یهودی به قول قرآن هرگز نمی توانند (قل ا...) اگر همه پشت به پشت یکدیگر کنند قطعاً نمی توانند مثل این قرآن آورند هزار و چهارصد سال است نشده و قرآن هم می فرماید تا روز قیامت هم نخواهد شد ما باید عقیده داشته باشیم به این چیزها یک مقدار کم کم بودیم بالا عقیده داشته باشیم هر چه بخواهیم در این قرآن هست می فرماید من اینم (اتبیانن لکل شی) هر چه بخواهی دارم (ما فرد نافی الکتاب من شی) چیزی باقی نمانده است از علم که در من نباشد این ادعای قرآن است ما باید عقیده به این چیز داشته باشیم که قرآن (ولا رتب و ...) هیچ چیزی نیست که در قرآن نباشد اگر بخواهیم مثال بزنیم یک مثالی از مرحوم حاجی سبزواری آن مرد فیلسوف عارف بزرگ می فرماید قرآن یعنی کپی عالم وجود این عالم وجود را اگر ما بخواهیم تشریح کنیم او تکوین است تشریعش قرآن است کپی عالم وجود اما بالاترین این حرفهاست حضرت امام (رض) می فرماید قرآن این است پروردگار عالم تجلی کرد تجلی ذاتی با همه اسماء و صفاتش من جمله اسماء و صفات مستعمره اش قرآن پیدا شد لذا قرآن چیه خدا کلام الله به قول حضرت عالم تجلی ذاتی خدا با همه اسماء و صفاتش حتی اسماء و صفات مستعمره اش آن اسماء و صفاتی که انبیاء به غیر پیغمبر خاتم اوسیاء به غیر 12 امام نمی دانند اما در این قرآن هست ما باید عقیده داشته باشیم این عقیده را باید استدلالش بکنیم این عقیده را باید باور بکنیم که قرآن این است و باید همه مخصوصاً جوانها روی این کار بکنند این مرتبه اول تسمک به قرآن است از همه شما آقایان و خانم ها که اینجائید مخصوصاً جوان ها اگر بپرسند قرآن چیست باید خوب بتوانید جواب بدهین نه طوطی وار هضم شده باور شده اگر از شما بپرسند شما که مسلمان اید معجزه پیغمبر شما فعلاً چیست که ادعای خاتمیت می کنید باید فوراً بگوئید قرآن. به چه دلیل فوراً جواب بدهید آن هم نه طوطی وار هضم شده باور شده که بتوانید در مقابل دشمن عرض اندام کنید مخصوصاً در این زمان که دارند شبه روی شبه برای جوانها نان می آورند باید دانشگاههای ما دبیرستانهای ما پدر و مادر جامعه ما جمهوری اسلامی ما راجع به قرآن کار بکنند خیلی کار بکنند و ادل کاری که راجع به قرآن باید بشود و نشده اینهاست که تا الآن گفتند اینها چیست و این قرآن که معجزه برای پیغمبر اکرم است معجزه الان برای اسلام عزیز است به چه دلیل معجزه است این تمسک مرتبه اول تمسک مرتبه دوم بعد از اینکه زیربنا درست شد روبنا روبنا اول خواندن قرآن همه باید بتوانند قرآن بخوانند خوب بخوانند همه باید حافظ قرآن باشند در زمان پیغمبر اکرم سواد الفبا نبود خیلی کم بود این طوری که تاریخ می نویسد 10 – 17 نفر در حجاز بیشتر سواد الفبا نداشته اما همه شان قرآن بلد بودند حافظ قرآن بودند خود پیغمبر اکرم هم معلم قرآن بود لذا همه همه حافظ قرآن همه همه خوب می توانستند قرآن بخوانند و همان قرآنی که آنها می خواندند همان قرآنی که آنها حافظ بودند که معلمشان پیغمبر اکرم بود معلمشان امیرالمومنین بود سینه به سینه دست به دست رسیده الان به ما چیزی که اصلاً ابدا دست خوردگی پیدا نکرده حتی زیر و زبر قرآن شریف است لذا این اختلاف در قرائات که در بعضی از مجالس هم الان خوانده می شود یک خرافت است حتماً باید نباشد اختلافات در قرائات ملکه و مالکه و امثال اینها، اینها غلط است قرآن را خدا حتی طرز خواندنش را به پیغمبر داده است پیغمبر اکرم به مسلمانها داده مسلمانها دست به دست سینه به سینه تا رسیده است الان به ما یک زیر و زبر یک مد و یک جزم فرقی نکرده است همان اولش سوره حمد آخرش سوره ناس همین طرز که الان قرآن است همین قرائتی که الان قرآن دارد این پیغمبر اکرم به ما رسیده زمان پیغمبر اکرم همه حافظ قرآن بودند لذا بعد پیغمبر اکرم یک کسی ادعای پیغمبری کرد زنش هم ادعای پیغمبری کرد این زن و شوهر پیشرفت هم کردند یک جنگی به پا کردند هفتصد مسلمان را به کشتن دادند در آن جنگ تاریخ نویسان می نویسند هفتصد حافظ قرآن کشته شدند یعنی همه همه حافظ قرآن بودند و این افت کرد و این کم کم رسید به آنجا که زمان طاغوت دکتر بود متخصص بود اما قرآن نمی توانست بخواند حتی در میان روحانیت این ننگ آمده بود آن طور که باید قرآن بخواند بعضی از آقایان نمی توانستند قرآن بخوانند و این ننگی بود در اسلام ننگی بود در میان مسلمانها الحمدالله جمهوری اسلامی آمد است ننگ برداشته شد و اگر جمهوری اسلامی امتیازی نداشت جز همین بس بود که ما از جمهوری اسلامی خیلی تشکر کنیم و این خواند قرآن در میان جواندها نوجوانها زنها و مردها این حفظ قرآن این شهرت حفظ قرآن الان در میان جوانها نوجوانها خیلی امتیاز بالاست و این مرتبه دوم تمسک به قرآن ما شکر می کنیم خدا را مرتبه اول را نداریم یعنی جمهوری اسلامی باید آن مرتبه اول را یعنی باور کند قرآن چیست باور کند قرآن معجزه است بتوان آن را پیاده کند این کوتاه داریم کم داریم اما راجع به مرتبه دوم که خواندن قرآن است این تمسک الان هم هست خیلی باید شکر کنیم البته ما یک قدم دو قدم بیشتر نرفتیم باید بیش از اینها پیرمردها پیرزنها باید حافظ قرآن باشند و نگوئید نمی شود یکی از امتیازهای جمهوری اسلامی این است که وقتی آمد 180 بیشتر مردم بی سواد بودند سواد الفبا هم نداشتند دهاتی ها مخصوصاً زن هاشان مردهاشان اما الان 190 به بالای مردم باسوادند این جمهوری اسلامی است دیگر باید راجع به حفظ قرآن مثل آن نهضت سوادآموزی که انصافاً کارکرد باید راجع به قرائت قرآن نگوئید نمی شود آن پیرمرد و پیرزن دهاتی با آن همه کارش توانست سواد یاد بگیرد خوب بنویسد و خوب بخواند معلوم می شود همان پیرمرد حافظ قرآن بشود قرآن سرمشق زندگی ما باید باشد یک روایتی برایتان بخوانم امروز دیگر بس باشد پیغمبر اکرم می فرماید (اذا التبست ... ) وقتی که فتنه ها هجوم آورد فتنه های زندگی را مثل شب تار کرد برای شما در آن موقع اگر بخواهید زندگی روشن داشته باشید بلاها رفع بشود فتنه ها از بین برود باید تمسک به قرآن علیکم بالقرآن بعد می فرماید (فانهو شافع ...) این قرآن شفاعت می کند شفاعتش پذیرفته می شود این قرآن نفرین می کند نفرینش پذیرفته می شود بعد پیغمبر اکرم می فرماید (فمن جعلهو ا...) هر که قرآن سرمشق زندگی اش باشد بهشتش از همان جا شروع می شود تا به بهشت موعود برسد (و من جعلهوا...) و هر که پشت پا به قرآن بزند به قرآن عمل نکند سرمشق زندگی اش قرآن نباشد جهنمش از همان جا شروع می شود تا به جهنم موعود برسد این روایت به ما می گوید اگر سعادت می خواهیم باید سرمشق زندگی ما قرآن باشد و بدانیم اگر سرمشق زندگی ما قرآن نشد بدبختی بلا روی بلا نکبت روی نکبت به این می گویند تمسک به قرآن این که پیغمبر اکرم فرمودند (انی تارکم فیکم ...) تمسک به قرآن 4 مرحله داشت اعتقاد به قرآن خواندن قرآن خواندن تفسیر و برداشت از قرآن عمل به قرآن انشاء ا.. فردا درباره تمسک به عترت تمسک به اهل بیت علیهم السلام را معنا می کنیم مراتبش را انشاء ا... می گویم.