عنوان: بررسی تعریف آخوند خراسانی برای موضوع علوم
شرح:

أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.

 

بحث ديروز درباره‌ی اين جمله مشهور در کتاب‌ها، من جمله کفايه بود که فرموده‌اند: «موضوع كل علم ما يبحث فيه عن عوارضه الذاتية»؛ موضوع هر علمی اين است که از عوارض ذاتی آن موضوع بحث شود. 

اشکال مشهوری که شده است این است که مسائل کتاب، از عوارض ذاتی موضوع کتاب نيست؛ چه کتاب اصول و چه کتاب فقه و چه کتاب فلسفه و چه هر کتابي، مسائل کتاب، ‌محمولاتی است که بر موضوع خودش بار می‌شود. اين عوارض ذاتی است؛ اما اگر بر موضوع کتاب يا موضوع علم بار شود، اين عرض غريب است و عرض ذاتی نيست، چون واسطه می‌خورد.

معمولاً اشکال را پذيرفته‌اند و حتی مثلاً بعضي ها گفته‌اند: اين يک اشتباه است و «موضوع كل علم ما يبحث فيه عن عوارضه الغريبة» است. حتی مثل حضرت امام (رضوان‌الله‌تعالی‌عليه) اصل قضيه را منکر شده‌اند و گفته‌اند: اصلاً اين حرف غلط است؛ برای اينکه همه‌ی کتاب‌ها اين‌طور نيست که از عوارض موضوع کتاب صحبت شود، بلکه مسائل متشتّت و متفرق در جايی جمع می‌شود و اسم آن را کتاب می‌گذارند؛ اسمش را کتاب فقه، يا کتاب اصول می‌گذارند و اما اينکه مسائل مربوط به موضوع و موضوع مربوط به مسائل باشد، اين‌طور نيست.[1]

ديروز عرض کردم: مرحوم آخوند، جواب خوبی می‌دهند و می‌فرمايند: مسائل کتاب و مسائل هر علمي، موضوع و محمول دارد و غالباً موضوعات اين مسائل با موضوع کتاب عينيت دارد. به قول ايشان موضوع کتاب کلّی است و موضوع مسائل جزئی است و از مصاديقش است، يا موضوع کتاب کلّی طبيعی است و آن مسائل همان کلّی طبيعی است که فرد شده است؛ بنابراين موضوع مسائل، با موضوع کتاب سنخيت دارد و يک نحوه اتحادی با هم دارند. به قول مرحوم آخوند، اتحاد کلی طبيعی با فرد، يا اتحاد کلی با مصداق است و وقتی چنين باشد، پس همه‌ی محمول ها بدون واسطه بار بر موضوع کتاب است؛ برای اينکه بين کلّی و فرد، عينيت است. در «اکرم العلماء»، «العلماء» در خارج با «زيدِ عالم» و «بکرِ عالم» و «عمروِ عالم» عينيت دارد؛ عنوان در خارج آمده و عوارض مشخصه گرفته است و به آن فرد يا مصداق می‌گويند، يا مثلاً کلی طبيعی در خارج می‌آيد و با عوارض مشخصه عينيت می‌گيرد. لذا موضوع هر علمی کلی طبيعی است و موضوع همه مسائل، يعنی موضوعاتی که سنخيت دارد. موضوع هر علمی می‌آيد در کتاب و می‌آيد در خارج و فرديت و عينيت پيدا می‌کند و در خارج کلّی طبيعی است. يعنی «جئنی برجل» کلی طبيعی است؛ «زيدٌ رجل» است، فقط عوارض مشخصه دارد و الا عين همان رجل است. به قول حاشيه‌ی ملاّ عبدالله: «الحق انّ وجود الطبيعی بمعنی وجود افراده». 

ديروز عرض کردم: اين حرف مرحوم آخوند، حرف متينی است. لذا می گوييم: مسائل هر علمی با موضوع آن علم سنخيت دارد؛ موضوع آن علم و موضوع مسائل آن علم با هم عينيت و وحدت دارند. وقتی وحدت دارند، محمول‌ها که بر موضوعات مسائل بار می‌شود، در حقيقت بر موضوع علم شده بار است. لذا «موضوع كل علم ما يبحث فيه عن عوارضه الذاتيه» و به قول مرحوم آخوند «‌أی بلاواسطة فی العروض»؛[2]  اگر مسأله‌ای بر موضوع خاصی عارض شود که آن موضوع خاص، مصداق کلی باشد، همان محمول بار بر موضوع کلی شده است. اگر بگويند: «‌‌‌أکرم العلماء»، و کسی اين زيد را اکرام کند، عالم را اکرام کرده، اگر هم عمرو را اکرام کند، عالم را اکرام کرده است. لذا بگوييم: عالم من حيث هو هو، در خارج نيست و آنچه در خارج است، عالم با عوارض مشخصه است. در «أکرم العلماء»، عنوان «العلماء» در خارج نيست و با عوارض مشخصه در خارج است؛ يعنی «زيدِ عالم، بکرِ عالم و عمروِ عالم است و تا اين عمرو و بکر و زید نباشد، اين عنوان در خارج متحقق نمی‌شود و وقتی متحقق می‌شود که عوارض مشخصه بيايد و آن عالم را زيد يا عمرو و يا بکر کند. رجل، من حيث هو رجل، نمی‌تواند در خارج باشد، مگر اينکه عوارض مشخصه رجوليت بيايد و آن رجل کلّی طبيعی را بياورد در خارج، وقتی در خارج آمد، رجل کلی طبيعی است.

فرقِ زید و رجل اين است که گاهی اين رجل فرد ندارد و اسمش را کلی طبيعی می‌گذاريم، گاهی فرد دارد و اسمش را زيد می‌گذاريم و الاّ‌ زيد با رجل هيچ تفاوتی ندارد؛ الاّ‌ اینکه آن زيديت زيد، با عوارض مشخصه؛ کلی طبيعی را در خارج می‌آورد. بنابراين هر صفتی که برای کلی طبيعی هست، برای زيد هم هست و هر صفتی که برای زيد هست، برای کلی طبيعی هم هست. شما صفتی پيدا کنيد که برای زيديت زيد باشد، اما برای رجل نباشد، اين معقول نيست. لذا در ان قلت قلت‌هايی که شده، ظاهراً حرف مرحوم آخوند، حرف زيبايی است و اينکه مشهور شده «موضوع كل علم ما يبحث فيه عن عوارضه الذاتيه»، غلط است و بايد بگوييم: «موضوع كل علم ما يبحث فيه عن عوارضه الغريبه»؛ برای اينکه واسطه می‌خورد، اين درست نيست. مرحوم آخوند می‌فرمايند: واسطه می‌خورد، اما واسطه‌ی کلی و فرد است و واسطه‌ی کلی طبيعی و فرد است و واسطه‌ی کلی با فرد يا کلی با مصداق دو تا نيستند تا اينکه واسطه بخورد، بلکه عينيت دارد. لذا همه‌ی محمولات عارض بر موضوعات می‌شود و موضوعات عين موضوع علم است.

ان‌شاء الله امروز يا فردا در اين باره صحبت می‌کنيم که موضوع علم اصول چيست. مثلاً گفته‌اند: «موضوع علم اصول ادلّه‌ی اربعه- يعنی کتاب و سنت و عقل و اجماع- است».[3] حال مثلاً اولین بحث علم اصول راجع به اوامر است. می‌گوييم: آيا اين اوامر دالّ بر وجوب است يا نه؟ می‌گوييد: دالّ بر وجوب است؛ حال که دالّ بر وجوب شد، معنايش اين‌طور می‌شود که اوامر در قرآن و اوامر در کتاب و سنت و در اجماع دالّ بر وجوب است. این مسأله‌ که امر دال بر وجوب است يا نه، جزیی است؛ اما در اوامر قرآن، بين امر کلی با مصاديق اوامر روايات، عينیت برقرار است؛ آن امر، کلی طبيعی است و اوامر در کتاب و سنت مصاديق آن امر است؛ آن‌وقت می‌شود «موضوع كل علم ما يبحث فيه عن عوارضه الذاتية».

حرف ديگری هم که خيلي‌ها قبول کرده‌اند،‌ حرف شيخ ‌الرئيس در اشارات است که شيخ الرئيس گفته است[4] و بعد از شيخ‌ الرئيس هم خيلي‌ها، من جمله خواجه نصيرالدين طوسی در شرح همين اشارات[5] و مرحوم صدرالمتألهين، در جلد اول اسفار، اين حرف را قبول کرده‌اند. خيلي‌ها و مخصوصاً کسانی که مربوط به فلسفه هستند؛ گفته‌اند: اشتباهی شده است و اشتباه اين است که عوارض ذاتی منطق را در اين تعريف آورده‌اند، درحالی که آن يک بحث علمی دارد و ربطی به اين تعريف ندارد و اين تعريف ما، تعريف عرفی است و معنايش اين‌طور می‌شود که مسائل مرتبط به موضوع داريم که آن مسائل، موضوع کتاب می‌شود؛ مسائل هم مسائل اين کتاب می‌شود؛ حال گاهی از عوارض ذاتی از باب منطق است و گاهی از عوارض غريبه است؛ اما يک اصطلاح شده که عرض ذاتی در اينجاها اصطلاح است. معنايش اين‌طور می‌شود که مسائل، مربوط به موضوع است و موضوع مربوط به مسائل است؛ آن‌وقت می‌شود «موضوع كل علم ما يبحث فيه عن عوارضه»؛ يعنی «عن خصوصياته». حال اين خصوصيات گاهی عرض ذاتی است و گاهی عرض غريب است و به «موضوع كل علم ما يبحث فيه عن عوارضه الذاتيه»، اشکال کرده‌اند که عرض غريبه است و عرض ذاتی نيست. اشتباه از اين‌جا سر چشمه گرفته است که اصلاً اين «موضوع کل علم» مربوط به منطق نيست، بلکه اصطلاحی در کتاب نويسی است و در کتاب نويسی وقتی می‌خواهند راجع به مطلبی حرف بزنند و اين مطلب، مسائل متفرق و متشتّتی دارد، يک موضوع برايش قرار می‌‌دهند به نام کتاب اصول یا کتاب فلسفه و آن مسائلی که مربوط به اصول و فلسفه است را در آن کتاب می‌آورند؛ آن‌وقت يک کتاب فلسفه یا يک کتاب اصول یا يک کتاب فقه‌ می‌شود و موضوعش، مسائل مربوط به آن موضوع را تعيين می‌کند. حال خواه محمول آن موضوعات از عوارض غريبه باشد، يا از عوارض ذاتی باشد.

اين خوب است، اما يک ادّعا است و نمی‌دانم اين ادعا از کجا آمده است. بايد روی اين فکر کنيم که مرحوم شيخ الرئيس که مسأله را به طور کلی منکر می‌شوند، از کجا اين را می‌فرمايند که عوارض ذاتی در اين مسأله مربوط به منطق نيست؛ بلکه يک اصطلاح است و عَرَض گفته‌اند و عرض غريب و عرض ذاتی و عرض بعيد و عرض ذاتی و هر عرضی را اراده کرده‌‌اند. محمولات يک علم را که بار بر موضوعات می‌کنند، بار بر آن موضوع اصلی هم می‌کنند؛ برای اينکه ربطی با هم دارد؛ که این گاهی عرض غريب و گاهی عرض ذاتی است. حرف خوبی است و من ديده‌ام که بعضي‌ها، علاوه بر شيخ‌الرئيس و صدرالمتألهين، همين فرمايش را در کتاب هايشان آورده‌اند و اين حرف را قبول کرده‌اند و اين حرف خوبي است؛ اما بايد اين‌طور بگوييم که شيخ‌الرئيس گفته، اما نمی‌دانم شيخ‌ الرئيس از کجا گفته است، يا صدرالمتألهين گفته و می‌گويد که شيخ‌ الرئيس گفته و يا حتی خواجه نصيرالدين طوسی در شرح اشارات می‌گويد: «قال الاستاد».

پس حرف از شيخ‌ الرئيس است و متابعت از مثل خواجه نصيرالدين طوسی است؛ يعنی گوينده خيلی بالا است و ناقل هم خيلی بالا است؛ اما اينکه شيخ‌ الرئيس، اصل اين حرف را از کجا آورده، نمی‌دانم. اگر بتواند درست کند که از کجا آورده، خوب است و اما اگر نتواند، ايراد قوم وارد است و آن اين است که «موضوع كل علم ما يبحث فيه عن عوارضه الذاتيه» را نمی‌توان درست کرد؛ برای اينکه مسائل علم با موضوع علم هميشه عارض و معروض است و عرض غريب است و عرض ذاتی نيست.

بر روی هم اگر حساب کنيم، حرف مرحوم آخوند رساتر از همه است. حرف مرحوم آخوند هم اصل مطلب را درست می‌کند و هم خلاف اصطلاح نيست و هم بالاخره يک مطلب علمی هم به ما می‌دهد که کلّی طبيعی با افراد، عين يکديگر هستند؛ يا کلّی استغراقی با افراد، عين يکديگر هستند و اگر عارضی بر فرد عارض شد، بر کلّی عارض شده است. پس عرض بلا واسطه است و وقتی بلا واسطه شد، عرض ذاتی می‌شود؛ پس اينکه گفته‌اند: «موضوع كل علم ما يبحث فيه عن عوارضه الذاتيه»، اين حرف درست است.

وَصَلَّي اللهُ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد



[1]. تهذیب الاصول (تقریر بحث اصول سید روح الله خمینی)، جعفر سبحانی، ج1، ص8

[2]. کفایة الاصول، آخوند خراسانی، ج1، ص7

[3]. الفصول الغرویه فی الاصول الفقهیه، محمد حسین اصفهانی، ص 11

[4]. الاشارات و التنبیهات، ابن سینا، ص51

[5]. شرح الاشارات و التنبیهات، نصيرالدين الطوسى، ج1، ص298