عنوان: انتقاد و انتقادپذیری در آیات و روایات
شرح:

رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي‏

یک بحثی هست راجع به انتقاد که این انتقاد بد مشهور شده است و بد معنا شده است. اینکه مثلاً در روزنامه هر غلطی می­خواهد می­کند و آبروی اشخاص را می­برد و بعد می­گوید ما انتقاد می­کنیم و این در میان ما طلبه­ها هم آمده است. غیبت می­کند و تهمت می­زند و شایعه پراکنی می­کند و بعد می­گوید که انتقاد لازم است و باید انتقاد کرد. و این یک حرف غلطی است که در میان ما مشهور شده است. لذا در این جلسۀ مقدس تصمیم گرفتم که یک مقداری راجع به انتقاد صحبت کنم و بحث خوبی هم هست و توجه به آن خیلی لازم است. معنای انتقاد اینست که اگر ما عیبی از هم دیدیم مثلاً عیب اجتماعی، عیب اخلاقی، خوبست که به یکدیگر تذکر دهیم. مثلاً طرز نشستن من روی منبر غیرمتعارف بوده و یا طرز صحبت کردن من مؤدبانه نبوده و مثلاً حرفهای رکیک داشته و یا مراعات ادب در مجلس را نکردم، این واجب است بر شما که تنها بیایید و بدون اینکه آبروی من برود و بدون اینکه تعییر و سرزنش باشد به من تذکر بدهید و من هم باید از این انتقاد تشکر کنم و قبول کنم. این از مصادیق امر به معروف و نهی از منکر است. امر به معروف و نهی از منکر مربوط به واجبات و محرمات است. اگر شما دیدید که یک کسی نماز نمی­خواند و یا نماز بد می­خواند، واجب است بر شما که او را نمازخوان کنید و به او بگویید. و یا مراعات حجاب نمی­­کند واجب است که به او بگوییم که مراعات حجاب بکن. یک کسی غیبت می­کند، باید جلوی او را گرفت و به او بگوییم که غیبت نکن. به این می­گویند امر به معروف و نهی از منکر. یکی هم راجع به عیوب اجتماعی که مسلمان باید مؤدب باشد. اگر کسی این ادب را مراعات نکرد، مثل همان امر به معروف و نهی از منکر، ما باید به او تذکر بدهیم که این آداب و رسوم اجتماعی که مراعات نمی­کنی به شخصیتت ضربه می­خورد و چرا مراعات نمی­کنی. به این می­گوییم انتقاد. این همان امر به معروف و نهی از منکر است اما یک شعبه­ای از اوست و یک مرتبه­ای از اوست و همینطور که امر به معروف و نهی از منکر واجب و لازم است، انتقاد به یکدیگر هم واجب و لازم است. همینطور که قبول کردن امر به معروف و نهی از منکر واجب و لازم است، قبول کردن انتقاد هم واجب و لازم است. به این می­گویند انتقاد. یک روایت هست که بحث امروزمان راجع به همین روایت است که: المؤمن مرآة المؤمن. مؤمن باید آئینه برای دیگران باشد. همینطور که آینه عیوب را می­نمایاند و شما اگر در آینه نگاه بکنید اگر یک قی در گوشۀ چشم شما باشد، این آینه آن را می­نمایاند و شما با زبان حالتان از این آینه تشکر می­کنید. عملتان اینست که دست می­گذارید گوشۀ چشم و آن قی را پاک می­کنید. آن آینه می­شود انتقاد و آن عمل شما می­شود انتقادپذیری. و این المؤمن مرآت المؤمن باید باشد. گفتم یک مرتبه­ای از امر به معروف و نهی از منکر است. به اندازه­ای مهم است که مسلمانهای صدر اسلام بعضی اوقات یکی از آنها بلند می­شد و در نماز می­گفت: رحم الله امرء اهدی إلی عیوبی. نمی­گفت که خدا رحمت کند کسی که بیاید و عیبهای من را بگوید بلکه می­گفت خدا رحمت کسی که به من هدیه بدهد و عیبهای من را بگوید و اگر هم یک کسی عیبش را می­گفت، جداً از او تشکر می­کرد. انتقاد و انتقاد پذیری. این آیۀ: فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذِينَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْباب‏(سوره مبارکه زمر، آیه 17-18)، در صدد همین انتقاد است. مؤمن آنست که انتقادپذیر باشد. قرآن می­فرماید اصلاً دست عنایت خدا روی سر آن ملتی که در آن ملت انتقاد باشد. آئینۀ یکدیگر باشند. ملت عاقل آن ملتی است که در آن ملت انتقاد باشد و مثل آئینه عیب یکدیگر را بگویند و آنهم انتقادپذیر باشد. لذا قرآن به ما می­گوید که باید ما انتقاد داشته باشیم و روایت به ما می­گویم که باید انتقاد داشته باشیم. این انتقاد به جای غیبت است. اسلام می­گوید گناه غیبت کردن خیلی بزرگ است. معنای غیبت چیست؟، همان عیب را پشت سر گفتن و به دیگران گفتن. باید در رو به عنوان تعییر و سرزنش و آبروریزی نباشد و اینهم گناهش بدتر از غیبت و یا مثل غیبت است. عیب دیگران را فاش کردن و بردن در روزنامه­ها و نشستن در مجلس و عیب دیگران را گفتن که به این می­گویند لمزه و قرآن می­فرماید: ویلٌ لکل همزةٍ لمزه. وای بر کسی که غیبت کند یا زخم زبان بزند. عیب کسی را پشت سر بگوید و یا آبروریزی کند. ای وای در قرآن دو تا معنی دارد یعنی معنای فارسی که می­گوییم وای به تو و قرآن هم بعضی اوقات می­گوید وای به تو و لذا در این آیۀ شریفه می­­گوید وای به کسی که غیبت کند و عیب مردم را پشت سر بگوید. وای به کسی که سرزنش کند یعنی آبروی مردم را بریزد و در مجالس عیب مردم را بگوید ولو اینکه باشد، قرآن اسم این را می­گوید تعییر و سرزنش. اینهم گناهش مثل همان غیبت است. لذا اسلام غیبت ندارد. اسلام تعییر و سرزنش و آبروی دیگری را بردن، ندارد. گناهش هر دو در سرحد کفر است. اما به جایش انتقاد دارد و واجب هم هست. غیبت نه و آبروریزی نه، اما انتقاد مثل آئینه که عیب طرف را به طرف گفتن با تلطف و با احترام، این واجب و لازم است. متأسفانه الان عکس این شده است. ما انتقاد نداریم. همۀ شما عزیزان آدمهای خوبی هستید اما انتقاد ندارید. انتقاد به خانمتان و انتقاد به بچه­هایتان و انتقاد با رفقایتان ندارید و در رودربایستی گیر می­کنید و به قول، یک مثالی هست که می­گویند دو چیز آدم را می­کشد، یکی ثقل صدر و یکی رودربایستی. بسیاری از گناهان از همین رودربایستی سرچشمه می­گیرد. ما به همدیگر انقاد نمی­کنیم و رودربایستی داریم و خجالت می­کشیم اما همین آقا از خدا خجالت نمی­کشد و همین که باید با تلطف و مهربانی بگوید، پشت سرش غیبت می­­کند و گناهش در سرحد کفر است. این آقا به جای اینکه بیاید و با تلطف و احترام و مهربانی به او بگوید، می­برد در روزنامه و می­برد در جلسه و بالاخره می­گوید ما می­خواهیم انتقاد کنیم یعنی می­خواهیم آبروی مردم را بریزیم و یعنی می­خواهیم جنگ با خدا بکنیم. من اهان ولیاً فقد بارزنی بالمحاربه. در کافی این روایت را از امام صادق(ع) نقل می­کنند که امام صادق (ع) می­فرمایند که خیال نکن ولی در اینجا یعنی اولیاء الله، نه، ولی در اینجا یعنی شیعیان ما ولو گناهکار. انسان اگر بخواهد آبروی یک مسلمان را ببرد، گناه است و جنگ با خداست. اگر انسان بخواهد پشت سر یک کسی صحبت کند و آبرویش را ببرد، گناه در سرحد کفر است. یک روایتی هم از امام حسین (علیه السلام) و هم از امام سجاد (علیه السلام) است که هر دو یک لفظ است که: الغیبةُ إِدَامُ كِلَابِ أَهْلِ النَّار. غیبت نان خورش سگهای جهنم است. استاد بزرگوار ما حضرت امام معنا می­کردند که اگر کسی ملکۀ غیبت پیدا کند. مرتب غیبت روی غیبت، این غیبتها این را به صورت سگ در می­آورد. آن کسانی که چشم بصیرت دارند، می­بینند که این سگ است. اما حالا می­میرد و در روز قیامت، یوم تبلی السّرائر است و به صورت سگ به صف محشر می­آید و این را می­برند به جهنم و در آنجا که غذا می­­خواهد، آن غیبتها که گوشت گندیده است که قرآن می­گوید گوشت مرده، اینها غذایش می­شود و می­برند در جهنم و غیبتها تجسم و او گوشتهای مرده را می­خورد. الغیبةُ ادام کلابٍ اهل النار، گناه خیلی بزرگ است.

الغیبة أشدُّ من الزنا. درحالی که زنا گناهش خیلی بزرگ است و در روایات می­خوانیم که زن زنا دهنده و مرد زنا کن اگر توبه نکرده باشد و بمیرد، در جهنم عورتینش بوی گند می­دهند و جهنمیان آزرده خاطر می­شوند. استاد بزرگوار ما حضرت امام وقتی می­خواستند این روایت را معنا کنند، یک طور دیگر هم می­گفتند و می­فرمودند که در روایات داریم که دو دسته هستند که اینها بدنش بوی گند می­دهد و جهنمیان آزرده خاطر می­شوند. یکی زن فاحشه یا مرد زناکن که بدون توبه برود و لاابالی در زنا کردن و یکی هم عالم بی عمل. بعد حضرت امام می­فرمودند این عالم بی عمل را باید ببینیم که در دنیا چقدر گندانده. اگر زن و بچه­اش را بدبین کرده و اگر اطرافیان و رفقایش را به روحانیات بدبین کرده، به همان اندازه و اما اگر یک دفعه خیلی گندانده باشد و مملکتی را گندانده باشد در جهنم همۀ جهنم را می­گنداند. لذا این الغیبةُ ادام کلابٍ اهل النار، یعنی گناه در سر حد کفر. ماها باید غیبت نداشته باشیم. بزرگان و آنهایی که به جایی رسیدند غیبت نداشتند. من هیچ فراموش نمی­کنم در مجالس سیاسی که جلسۀ خصوصی با حضرت امام بود و هفت هشت نفر بودند و یک کسی گزارش می­داد و گزارشش واجب بود اما یک دفعه اگر یک میلیمتر یا یک کلمه غیبت در کلامش می­آمد، حضرت امام همانجا جلوی او را می­گرفت و می­گفت این که مربوط به بحث ما نبود، چرا غیبت کردی. ما طلبه­ها باید غیبت نکنیم. گناهش خیلی بزرگ است. طلبه­ای که غیبت کند به هیچ جا نمی­رسد و عاقبت بخیر نمی­شود. طلبه­ای که غیبت کند مسلماً نمی­تواند مروّج اسلام عزیز باشد. ما باید غیبت نکنیم و ما باید آبروریزی نداشته باشیم و باید مواظب آبروی مردم باشیم. مردم آبرویشان را دوست دارند. بسیاری از افراد پیدا می­شود که آبرویش را بهتر از جانش دوست دارد و بهتر از ناموسش دوست دارد و بیشتر از بچه­هایش دوست دارد. آبروریزی گناهش خیلی بزرگ است. ویلٌ لکلّ همزة لمزه. امام صادق (سلام الله علیه) این ویل را در اینجا معنا می­کنند که یک چاهی است در جهنم که آدمهای غیبت کن را در آن چاه می­برند، به صورت غل و زنجیر شده. آدمهایی هم که آبروی مردم را بردند به آن چاه و سلول می­برند. ویلٌ لکلّ همزة لمزه. لذا اسلام غیبت ندارد. اسلام سرزنش و آبروریزی ندارد. اما اسلام به جایش انتقاد دارد. هرچه آنها بد است این انتقاد خوب است و خیلی باید مواظب باشیم. استاد باید مواظب شاگرد باشد و شاگرد مواظب استاد باشد. هم مباحثه مواظب هم مباحثه باشد. من هیچ فراموش نمی­کنم که در همین اصفهان نزد مرحوم آقای اشنی ما فرائد می­خواندیم و ایشان خیلی مرا دوست داشت. یک وقت من جلو بودم و ایشان عقب و من ایشان را نمی­دیدم و من در خیابان که راه می­رفتم به دکانها نگاه می­کردم. فردا ایشان به من اینطور گفتند که دیروز در بازار تو را دیدم به نشانی که مرتب در مغازه­ها نگاه می­کردی. این خاطرۀ خوبی برای من شد که استاد باید اینطور مواظب شاگردش باشد و شاگرد باید مواظب استادش باشد. اگر استاد خوب نمی­نشیند و یا اگر در زبانش، خوب استخدام لغت نمی­کند و اگر استاد حرف رکیک دارد، شاگرد باید اینطور باشد که جرئت داشته باشد و استاد به او جرئت بدهد که بیاید و این نواقص را بگوید. همینطور که ما در حرفهایمان ان قلت قلت داریم که خیلی از اینها هم بد است. یعنی این چیزها که مشهور شده در میان طلبه­ها که وقتی استاد حرف می­زند در میان حرفش یک کسی حرف می­زند. اگر حرف خوب بزند که خوب است اما معمولاً حرف خوبی نیست. اما به جای این ان قلت قلتها ما باید انتقاد داشته باشیم. شاگرد از استاد و استاد از شاگرد. ما باید در رفتارمان مؤدب باشیم. یک طلبه باید لباسهای چرکین نباشد و نمی­گوییم که لباسهایش گران قیمت باشد اما مسلماً باید لباسهایش چرکین نباشد و حتماً باید تذکر بدهیم. حتی پیغمبر اکرم (ص) به اندازه­ای تمیز بودند و پیراهنشان خیلی قیمتش کم بود و یک درهم بود و یک وقت که پیراهن نداشتند یک کسی سه درهم به پیغمبر اکرم (ص) دادند تا پیراهن تهیه کند. امیرالمؤمنین رفتند با سه درهم پیراهن تهیه کردند. پیغمبر اکرم فرمودند این پیراهن گرانقیمت است. بالاخره رفتند پیراهن را پس دادند و یک پیراهن خریدند یک درهم . پیراهن یک درهم بود اما خیلی تمیز و هر روز می­شستند. پیغمبر اکرم (ص) با یک حوله دو دفعه صورت را پاک نمی­کردند. پیغمبر اکرم (ص) وقتی می­خواستند از خانه بیرون بیایند، اگر آینه نبود در آب نگاه می­کردند، برای اینکه جمع و جور بیرون بیایند. طلبه باید عمامه­اش حسابی جمع و جور باشد و لباسش جمع و جور باشد و باید حسابی تمیز باشد. طلبه باید در گفتارش استخدام الفاظ دهاتی نکند و متعارف حرف بزند. باید رکاکت در زبان نباشد. باید حسابی در استخدام لغتش و در طرز حرف زدنش که یک دفعه اگر در دهات بود که باید مثل همان دهاتیها حرف بزند اما حالا که آمده و طلبه شده نمی­شود که مثل آنها حرف بزند و حسابی لهجه را عوض کند و حسابی استخدام لغت را عوض کند. و بالاخره باید حسابی متعارف حرف بزند. به عبارت دیگر که روایت هم داریم که آلت غیبت دیگران نشود. تمام آداب و رسوم اجتماعی را همه و همه مسلمان باید رعایت کند. اگر یک جا لنگ باشد، اسلام می­گوید چرا لنگی. فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذِينَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْباب. بعضی اوقات می­بینیم که آقا با عمامه­اش و یک وجاهتی هم دارد اما مرتب دست در دماغش می­کند. این گناهش خیلی بزرگ است. گناه نه به معنای اینکه غیبت کرده باشد و نه به معنای اینکه زنا کرده باشد اما یک رندی و یک بزرگی می­گوید انگشت انسان با دماغ مثل زن و شوهر است. همانطور که زن و شوهر اگر در میان مردم یک کاری بکنند، حرام نیست اما خیلی بد است. حالا همینطور آدم بنشیند و دست در دماغش بکند و یا آقا نشسته و مرتب فین فین بکند این گناه نیست اما بدتر از گناه است. به قول آن آیت الله العظمی که فرموده بودند بعضیها عادلند اما از شمر بدترند. بعضی اوقات اینطور است که آدم گناه نمی­کند اما بدتر از گناه می­کند. آبروی طلبه، آبروی روحانیت و آبروی اسلام را می­ریزد با راه رفتنش. خیال نکنید فقط راه رفتن این زنها در کوچه ها خیلی زشت و دیوانگی است، همین آیۀ شریفه هم مصداق دیوانگی درست می­کند. پیغمبر اکرم رد می­شدند و دیدند که اطراف یک زن را گرفتند. پیغمبر (ص) فرمودند چه خبر است. گفتند یک زن دیوانه است. پیغمبر (ص) فرمودند این که دیوانه نیست، این مریض است و مغزش خراب شده و یکی از رگها خراب شده و عقل نمی­تواند به او فرمان بدهد و این مریض است. پس فرمودند می­خواهید دیوانه را به شما نشان دهم. دیوانه آن کسی است که در کوچه به گونه­ای راه برود که جلب نظر مردها را بکند. مثل حالا که این دخترها و این زنها که اینطور راه می­روند و با این اوضاع راه می­روند، پیغمبر اکرم (ص) می­فرمایند اینها دیوانه هستند. ماها هم اگر انتقاد نداشته باشیم و اگر انتقادپذیر نباشیم، قرآن می­گوید ما هم دیوانه هستیم. ما باید انتقاد داشته باشیم، اما معنای انتقاد را نباید فراموش کنیم که این فراموش شده و مصیبت شده است. آدم می­رود در این سایتها و بعضی اوقات نمازش شبش به خاطر این سایتها از بین می­رود. ما مجبوریم سایت ببینیم و مجبوریم که روزنامه ببینیم اما می­بینیم که روی شب اثر می­گذارد. یکی از بزرگان که خیلی بزرگ است می­گوید که من از کارم و آن وردم و آن رابطۀ با خدایم یک حال انقباضی برایم پیدا شد و به من گفتند برای اینکه به یک طلبه توهین کردی. بعضی اوقات می­بینیم که در این سایتها و در این روزنامه­ها و در این مجله­ها چه غیبتها و چه تهمتها و چه شایعه­ها و مربوط به جمهوری اسلامی هم هست و ما هم مطالعه می­کنیم و او که می­نویسد حرام است و ما هم که مطالعه می­کنیم اگر مجبور نباشیم، حرام است. اینها انتقاد نیست اما عیب یکدیگر را گفتن است. طلبه باید مواظب باشد که دهانش بوی گند ندهد. اگر به راستی این مسواکی که اسلام دارد که می­فرماید اصلاً من اگر سخت نبود مسواک را واجب می­کردم. ما باید روزی دو سه مرتبه مسواک کنیم . وقتی مسواک نکند دهانش بوی گند می­­دهد و باید هم مباحثۀ او با تلطف به او بگوید و باید او هم، همان موقع بلند شود و مسواک کند. چرا دهان طلبه باید بوی گند بدهد. چرا باید طلبه بوی عرق بدهد. بعضی اوقات طلبه است و می­­آید در مسجد و عرق پایش باعث می­شود که مسجد بوی گند بردارد و مسجد را آزرده خاطر می­­کند، این حرام است و این زشت است و بد است. اتفاقاً مسجدهای ما که باید معطر باشد و باید بالاترین نظافت را داشته باشد، الان مسجدهای ما نظافت ندارد و بوی گند دارد، از این بدن نمازگزارها. بعضی اوقات هم، همین چیزها را برای ما دست می­گیرند و می­گویند مؤمن یعنی کثیف و نمازگزار یعنی کثیف. اینها گناه است و گناهش بزرگ است. باید مواظب باشیم و جمع و جور باشیم و مواظب باشیم و مؤدب باشیم و مواظب باشیم و دیگران را آزرده خاطر از عرقمان و از بوی دهانمان نداشته باشیم. و اتفاقاً اینها رعایت نمی­شود. این النظافة من الایمان را ما باید فراموش نکنیم. به راستی مسلمان کسی است که نظیف باشد و مسلمان کثیف مخصوصاً طلبۀ کثیف که مسلمان نیست. حال باید انتقاد کنیم و بگوییم. معنای انتقاد پذیری همان هدیه است. رحم الله امرء اهدی علی عیوبی. باید هدیه باشد و باید خوشحال بشود و باید اگر تعریفش را بکنید اصلاً چیزی نشود و بدش بیاید اما اگر از او انتقاد کنید خیلی خوشش بیاید. من که سراغ ندارم و انتقاد نداریم اما انتقادپذیری هم اصلاً نداریم. چه کسی هست که انتقادپذیر باشد؟. اگر تعریف ما را بکنند خیلی خوشحال می­شویم و از او تشکر می­کنیم، درحالی که صد نود تعریفها دروغ است. آیت الله العظمی مثل تو نیامده و نخواهد آمد. اینها همه دروغ است و این خوشش می­آید. اما اگر یک انتقاد از او بکنند، بدش می­آید. این مسلمان نیست و به قول قرآن این اصلاً عاقل نیست. انتقاد پذیری خیلی خوب است و نداریم. انتقاد کردن نداریم اما به جایش غیبت و تهمت و شایعه و توهین و تعییر و سرزنش داریم حتی ما طلبه­ها و خیال نکنید که اینها بلا نیست بلکه بلا خیلی بزرگ است و ما توجه به بلا نداریم.

من خیال می­کنم که بحث امروز، بحث خوبی بود به شرط اینکه هم من و هم شما هم منتقد باشیم و هم این انتقاد را پذیرا باشیم و از انتقادها خوشمان بیاید و از تعریفها که صد نود تعریفها دروغ است، بدمان بیاید.

 

و صلّی الله علی محمد و آل محمد