عنوان: شرح اخلاقی برخی آیات قران کریم
شرح:

أعوذ بالله من الشّیطان الرجیم  بسم الله الرّحمن الرّحیم رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ يَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی يَفْقَهُوا قَوْلِي‏

 

بحث روز چهارشنبه ما بحث مفيد و ارزنده‌ای است. اصل بحث راجع به اين بود که هر سعادتی مرهون تلاش و کوشش و کار است؛ به قول قرآن عمل صالح، و گفتم در قرآن هرکجا ايمان آمده به دنبالش عمل صالح آمده است. خيلی کم است عمل صالح بدون ايمان و يا ايمان بدون عمل صالح، لذا می‌توان گفت نود و پنج درصد در قرآن (آمنوا و عملوا الصالحات) آمده و بنا شد که عمل صالح فقط عبادات نباشد. فقط نماز و روزه و حج و خمس و زکات و خدمت به خلق خدا نباشد، بلکه عمل شايسته است. عملی را که خدا و مردم بپسندند و عملی که حرام نباشد و لاأقل مکروه نباشد. لذا می‌توانيم بگوييم قرآن روی کار و تلاش و کوشش خيلی پافشاری دارد و دوش به دوش ايمان است، مخصوصاً برای ما طلبه‌ها،‌وبايد بگوييم جداً نقص و عيب است که ما طلبه‌ها بيکار باشيم و بيکار بمانيم. عمرمان ولو يک ساعت به بيهودگی تلف شود.

بله، از بحث فهميديم راجع به ما طلبه‌ها، چون طلبه‌ها از خواصند، بيشتر و الاّ هرکه باشد حتی مسلمان هم نباشد بايد از اين نعمت عمر استفاده کند. «لا تزول قدما العبد يوم القيامة حتى يسأل عن أربع: عن عمره فيما أفناه، وعن شبابه فيما أبلاه ...»، يک بازپرسی قبل از حساب و کتاب است که عمرت چه شد و جوانيت چه شد! معنای بازپرسی اينست که اگر نتواند جواب دهد، گير است. علی کل حال لاأقل می‌توان گفت يک امر فوق‌العاده مهمی است که خدا قبل از حساب و کتاب او را به حساب آورده است.

اين کار را منقسم کردند به اقسامي:

1ـ کار عبادی

صحبت کرديم به حسب ظاهر اهميت به واجبات و اجتناب از همه‌ی گناهان، و اگر گناهی جلو آمد جبران و تدارک کند و جداً خجالت زدگی و عذرخواهی باشد، و اما مهمتر از اينها تهذيب نفس از اوجب واجبات است، و ما طلبه‌ها به اين تهذيب نفس خيلی بايد اهميت دهيم. معمولاً علمای علم اخلاق، آنها که کتاب نوشتند وبحث کردند، اين جمله را دارند که از اوجب واجبات تهذيب نفس است و يا از اوجب واجبات، اخلاق است. و همه و مخصوصاً ما طلبه‌ها بايد درخت رذالت را بکنيم، اين شجره‌ی خبيثه قرآن اما اين کافی نيست بلکه بايد شجره طيبه‌ی قرآن را در دل بکاريم. اما باز کافی نيست و بايد کار کنيم و گفتگو کنيم و مبارزه کنيم تا اين شجره‌ی طيبه‌ی قرآن را بارور کنيم. آنگاه از ميوه‌ی آن هم خود استفاده کنيم و هم ديگران و مدينه‌ی فاضله درست کنيم. مدينه‌ی فاضله مرهون همين است. معنا ندارد و محال است مدينه‌ی فاضله درست شود اما هنوز صفت رذيله در دل باشد. فرقی هم نمی‌کند و هر صفت رذيله‌ای به نوبت خودش ريشه‌ی تقوا و ريشه‌ی انسانيت را می‌کند. لذا اين کار و تلاش و کوشش عبادی مقدم بر همه چيز است و به قول بزرگان و مخصوصاً از مرحوم آخوند ملاحسينقلی همدانی اين جمله را زياد نقل می‌کنند که هرکه از ايشان می‌پرسيد چه کنم، ايشان می‌فرمودند من چيزی بالاتر از تقيد به ظواهر شرع نمی‌بينم و نمی‌دانم، و اين تقيد به ظواهر شرع همين است که گفتم، فقط نماز و فقط خدمت به خلق خدا نيست ولو خدمت به خلق خدا از هر حج و عمره‌ای بالاتر است، بلکه مهمتر از همه، اخلاق است. تقيد به ظواهر شرع يعنی حسود نباشد و کنترل باشد و متکبر نباشد، که معمولاً گناهان از همين جاها سرچشمه می‌گيرد.

اين قسم اول کار است که به آن کار عبادی و عمل عبادی می‌گويند.  و در (الذين آمنوا و عملوا الصالحات) معمولاً از عموم چه در کتابها و غير کتابها پرسند عملوا الصالحات يعنی چه ، به ذهنشان می‌آيد يعنی واجبات و يعنی اجتناب از گناه.

2ـ کار فرهنگی

کار فرهنگی برای ما طلبه‌ها غير کار فرهنگی برای يک دانشگاهی يا دبيرستانی يا عموم مردم است، ما کار فرهنگی برای خود و برای ديگران داريم. برای خود داريم و اينکه آشنايی کامل به احکام داشته باشيم. ننگ و عيب است از يک طلبه مسأله‌ای بپرسند و بلد نباشد. خودش يا زنش مسئله داشته باشد و بلد نباشد. ما بايد حسابی در احکام اگر مجتهد نيستيم، مقلّد باشيم، مقلّد يعنی بداند و برای خود عمل کند و برای ديگران هم نقل کند. ما بايد در اخلاق خيلی کار کنيم و آشنا باشيم. چهل فضيلت داريم و چهل رذالت داريم و بايد اينها را از هم تميز دهيم و ضررها و نفع‌هايش را بدانيم و اين خيلی کار می‌کند اما اتفاقاً در اخلاق کار نشده است. مثلاً بهترين اخلاقها معراج السعاده و قبل از آن جامع السعادات است که آنوقتها خيلی روی آن حساب می‌کردند و در زمان صاحب کتاب جامع السعادات، خيلی از علما و بزرگان از ايشان تشکر می‌کردند و مرحوم نراقی برای همين کتاب به نجف رفت و به خاطر ايشان نجف تعطيل شد و مثل اينکه عيد بود و همه می‌رفتند و می‌آمدند و معمولاً‌مراجع از ايشان تشکر می‌کردند. اين خيلی خوب است و از آن آقايان بايد تشکر کرد که از يک عالم اخلاق اينقدر قدردانی کردند، اما اولاً‌بايد بدانيم که ما بايد جامع السعادتها داشته باشيم، نه فقط اينطور باشد که وقتی کسی کتابی نوشته و جا افتاد و عالی شد، نجف تعطيل شود، اين دليل بر اينست که در اخلاق کار نکرديم. بعد از آن هم جامع السعادات خيلی خوب است اما جزئيات در اخلاق و دقتهای در اخلاق ندارد. اگر داشت به جای سه جلد،‌سی جلد می‌شد. دقتها در اخلاق خيلی بالاتر از دقتها در فقه است. الحمدلله خيلی بايد شکر کنيم که در فقه مثل صاحب جواهرها زياد پيدا شدند و خوب کار کردند و عالی کار شده است، البته باز کم است و اين فقه پويا حرف خوبيست و هميشه بايد تازه باشد و هميشه دقتها رو بيفتد. اما بگويم در فقه تحقيقها خوب شده اما راجع به اخلاق اصلاً کتاب نيست که روی رذائل دقت کنند و اينکه احکام خمسه دارد يا ندارد و اصلاً‌فرق اين رذيله و آن رذيله چيست و اگر با هم تظاهم شد، چه بايد کرد. اينها نيست و اين تقصير ما طلبه‌هاست. اين چيزها استاد می‌خواهد.

در اخلاق دوگونه استاد می‌خواهيم. يکی استاد عملي، يعنی مثلاً مرحوم آخوند ملاحسينقلی پيدا شود و صد نفر اطراف ايشان باشند و به مرور زمان صد آدم درست کند.

يکی از بزرگان گفته بود که مرحوم محقق همدانی با شاگردانش در ايام تعطيل به کربلا رفتند و من از راه دجله در يک قايقی نشستم و رفتم. شب در وسط دجله مشتی عرب باديه نشين به اين قايق ريختند و يکی از آنها پيش من نشست و بدنش بو می‌داد. علاوه بر اين سرش را روی شانه‌ی من گذاشت و خوابيد. قدری صبر کردم و ديدم نمی‌توانم صبر کنم و می‌خواستم او را بيدار کنم، به من گفته شد اين زائر امام حسين است و اين شيعه است، بالاخره سوختم و ساختم تا اينکه از قايق بيرون آمديم و به کربلا آمديم. شاگرد ملاحسينقلی جلسه داشتند و می‌ديدند اين مرد بزرگ می‌گويد آقا سيد سعيد بارک الله. اين آقا سيد سعيد آقايی بود که صبر کرده بود به بوی آن آقا و سنگينی تنه‌ی او و خواب او. مرتب می‌گفت آقا سيدسعيد بارک الله!‌اما نمی‌فهميدند چه می‌گويد.

اول آفتاب که ايشان آمده بودند صبحانه بخورند و درس بگويند و جلسه داشته باشند، اما ما ديديم که مهياست. ناگهان آقا سيد سعيد در زد. خود مرحوم محقق همدانی دوان دوان رفتند و در را باز کردند و او را بوسيدند و گفتند آقا سيد سعيد بارک الله! ديشب خيلی راه را رفتي. به اين اخلاق عملی می‌گويند و به راستی می‌پروراند، و اين هميشه خيلی کم بوده اما خيلی عالی بوده است.

استاد بزرگوار ما علامه طباطبائی «رضوان‌الله‌تعالی‌عليه» نقل می‌کردند و می‌گفتند در بازار نجف مرحوم قاضی جلو بودند و من دنبال بودم و آقای قاضی مرا نمی‌ديدند و رسيدم در مغازه ميوه فروشی و من عقب ايستادم تا ايشان ميوه جمع کنند و ديدم کاهوهای بد را جمع می‌کند که ببرد. تعجب کردم و گفتم همه کاهوهای خوب را جمع می‌کنند و اين بدها را جمع می‌کند. بالاخره جمع کرد و کشيد و در ظرف گذاشت و راه افتاد. من جلو رفتم و سلام کردم و سوال کردم که چرا کاهوهای بد را جمع کردي! گفت راست فکر کردم اين کاهوهای بد اگر يک ساعت ديگر بماند خراب می‌شود اما کاهوهای خوب مشتری دارد، و اين ميوه فروش ضرر نمی‌کند. من کاهوهای بد را به خانه می‌برم و رويش را می گيرم و کاهوی خوب می‌شود. به اين اخلاق عملی می‌گويند.

استاد بزرگوار ما علامه طباطبائی می ‌فرمودند در بازار نجف ديدم کسی دست روی شانه‌ام گذاشت و برگشتم و ديدم مرحوم آقای قاضی است. گفت فرزندم اگر دنيا بخواهي، نماز شب و اگر آخرت بخواهی نماز شب و اگر دنيا و آخرت بخواهی نماز شب و مواظب باش که نماز شبت عالی باشد. خودشان هم جداً مواظبت کامل داشتند. به اين اخلاق عملی می‌گويند. اما هميشه کم بوده است.دوم، اخلاق دقّی و اخلاق تميزی است. يعنی وقت می‌خواهد صفت رذيله‌ای را تدريس کند، اول صفات رذيله ديگری که شبيه به آن هست، بياورد مثلاً در مورد حسادت را بفهماند که اين حسادت است در مقابل غبطه و در مقابل چيزهايی که نظير حسادت است، بعد روی اين حساب کند گناهش را و ضررهايش را و بالاخره جزئيات و اقسامش را. به اين اخلاق دقّی می‌گويند و اين هم هميشه کم بوده است. کتابها نيز همينطور است و الان کتابها نمی‌شود اخلاق عملی داشته باشد الاّ اينکه مثالهايی بزند و اخلاق دقّی هم خيلی کم است. همين معراج السعادت از اين نظر بهتراز جامع السعادات است،‌گرچه معراج السعاده برای ما سنگين است اما انصافاً خوب کتابی است. پدر جامع السعادات را نوشت و پسر معراج السعاده را نوشت و هر دو از مراجع بزرگ بودند. مخصوصاً صاحب معراج السعاده از مراجع بزرگی بود که شيخ انصاری مختص ملااحمد نراقی به کاشان آمد و چند سال کاشان ماند و در فقه و اصول شاگرد صاحب معراج السعاده بود و لذا شيخ افتخار شاگردی صاحب معراج السعاده را نيز دارد. پس همين معراج السعاده خوب است مخصوصاً‌ اينکه پياده کردن و اشعاری که هم خودش شعر دارد و هم مسلط بر اشعار اخلاقی بوده و آن دقت در تميز بين صفات خوب و صفات بد را دارد اما شايد بتوان گفت يک در هزار است.

اصلاً روی اخلاق کار نشده است. حال چه کسی بايد روی اخلاق کار کند! اين مربوط به دانشگاه و دبيرستان و آخوند مکتبيها نيست بلکه مربوط به ما طلبه‌هاست. اگر به راستی بخواهيم کار کنيم، نوبت به ديدن فيلم نمی‌رسد و نوبت به نشستن و تخريب کردن ديگران نمی‌رسد. نوبت به غيبت و شايعه پراکنی نمی‌رسد. نوبت به اين می‌رسد که می‌گويد من کسی هستم که بايد درخت رذالت را از دل بکنم و اين از اوجب واجبات است. اما باز کافی نيست و من طلبه کسی هستم که علاوه بر اينکه درخت رذالت را می‌کنم بايد درخت فضيلت بکارم. آن هشتادتا را از بين ببرم و هشتادتای ديگر به جای آن بکارم. باز کافی نيست بلکه بايد بارور کنم. به قول حضرت امام «رضوان‌الله‌تعالی‌عليه» که خيلی اوقات می‌فرمودند بچه بازی نيست و يکی از اين کارها يک عمر خون جگر می‌خواهد. جداً چنين است و اين مختص ما طلبه‌هاست. به اين کار فرهنگی برای طلبه‌ها می‌گوييم. اما ما سبک شمرديم و سبک می‌شماريم و لذا خيلی از فوايد را از دست داديم و کتاب اخلاق خيلی کم داريم.

الحمدلله در احکام و فقه کار شده است و خوب است و الحمدلله در اعتقادات کار شده است، مخصوصاً درباره‌ی ولايت خيلی خوب کار شده است. صاحب عبقات و صاحب احقاق الحق و صاحب الغدير خيلی کار کردند و خيلی زحمت کشيدند. همين شبهای پيشاور را يک نفر نوشته و ايشان منبری بود و من ايشان را ديده بودم، يک نفر نوشته و انصافاً اين شبهای پيشاور معاند را له می‌کند. اگر انصاف داشته باشد، هر سنی را متواضع می‌کند. لذا در اعتقادات کارهای خوبی شده است و مخصوصاً‌در ولايت. من از همه‌ی شما تقاضا دارم به اينها خيلی دعا کنيد و برايشان قرآن بخوانيد و به نيت آنها منبر رويد. بالاخره آنها خدمت کردند و ما بايد در پاداش خدمت خيلی به آنها خدمت کنيم و برای آنها کار کنيم. لذا در احکام و اعتقادات کار کردند و خوب است. اما ماطلبه‌ها هيچ کاری نکرديم. با کمال تأسف جمهوری بايد هزار برابر فعلی راجع به تشيع و اسلام عزيز کار کرده باشد که مرکب از سه چيز است، احکام و اخلاق و اعتقادات. اما درجمهوری اسلامی کار نشده و ما از ديگران می‌خوريم و اما ما بايد ابتکار داشته باشيم. ما جيره‌خوار ملااحمد نراقی هستيم و جيره‌خوار صاحب جواهر هستيم و جيره‌خوار مرحو م امينی صاحب الغدير هستيم. اگر کار کنيم تازه جيره خوار هستيم اما کاری نکرديم و اينها کار می‌خواهد و شبانه روز زحمت می‌خواهد.

آقای بروجردی «رضوان‌الله‌تعالی‌عليه» خيلی بالا بود هم از نظر علم و هم از نظر اخلاق و هم از نظر عمل. ايشان بعضی اوقات به ما نصيحت می‌کردند. ايشان از اول شب تا صبح کار می‌کردند و بعضی اوقات از بس غرق در مسئله بودند، همه چيز فراموش می‌شد و ناگهان مؤذن اذان می‌گفت. اينصور کار کرده که آقای بروجردی شده است درحالی که عابد بود. به قول خودشان راجع به شيخ طوسی می‌فرمود هم ملا بود و هم عابد بود. اين آقای بروجردی از اول شب تا صبح کار می‌کردند و به ما هم نصيحت می کردند.

ما طلبه‌ها فعلاً در اين کار فرهنگی نقص داريم و نقص هم بالاست. ما در اين اوجب واجبات کوتاه آمديم و بايد جبران کنيم.

صلّی الله عليه محمّد وَ آل محمّد