عنوان: شرح اخلاقی برخی آیات قران کریم
شرح:

أعوذ بالله من الشّیطان الرجیم  بسم الله الرّحمن الرّحیم رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ يَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی يَفْقَهُوا قَوْلِي‏

 

بحث اين چند هفته بحث مهمي بود و ما به اينگونه بحثها خيلي بايد اهميت دهيم. بحث اين بود که اين انسان شخصيت دارد و کرامت دارد. شخصيت و کرامتش هم از نظر خدا و از نظر قرآن اندازه ندارد. شخصيت مالايتناهي دارد. و اين کرامت و اين شخصيت مرهون تلاش و کوشش است. با تلاش و کوشش بايد اين شخصيت و اين کرامت را بدست آورد.

کار و کوشش را منقسم کردند به 5 قسم. يکي کار عبادي که في الجمله درباره‌اش صحبت کردم و هفته گذشته درباره تهذيب نفس صحبت کردم. بهترين تلاشها و کوششها و بهترين کارها اينست که انسان بتواند درخت رذالت را از دل بکند و درخت فضيلت به جاي آن بکارد و مواظبت کند و ميوه دار کند و شجره طيبه قرآن بشود و از ميوه آن هم خود استفاده کند و هم ديگران.

دوم چيزي که بحث امروز است، تلاش و کوشش در کار فرهنگي است. ذره‌اي غفلت از اين کار و تلاش و کوشش نداشته باشد. به قول پيغمبر اکرم مي‌فرمايد اگر بناست به جبهه روي و خط مقدم جبهه و لشکر مهيا باشد اگر يک ساعت تأخير داشته باشد به دنبال کار فرهنگي برو تا لشکر مجهز شود و وارد لشکرشو.

اين کار فرهنگي براي عموم مردم دو قسمت است. براي ما طلبه‌ها سه قسمت است. براي عموم مردم کار فرهنگي اين قسمت اول است و مربوط به آخرت است. يعني يک مسلمان و يک شيعه بايد آشنايي کامل به فرهنگ اخلاق و احکام و اعتقادات داشته باشد که متأسفانه نود و پنج درصد مردم در اينجا لنگند. درحالي که اگر در شبانه روز يک ساعت کار فرهنگي کنند، آشنايي کامل پيدا مي‌کنند، هم به اخلاق و هم به احکام و هم به اعتقادات. اما حاضر است عمرش را بيهوده دهد و رساله مطالعه نکند و کتابهاي اخلاقي نبيند و يا کتابهاي اعتقادي نبيند. ولي اين از اوجب واجبات است و در روز قيامت به او مي‌گويند (هل لاعملت؟) مي‌گويد نمي‌دانستم و خطاب مي‌شود (هل لا تعلمت؟). لذا عملت و تعلمت در پيش هم گذاشته شده است. دختر نه ساله تا مرد نود ساله از نظر احکام و اخلاق و اعتقادات بايد آشنايي کامل داشته باشد. اين از همه چيز واجبتر است. از مکه و کربلا و ثوابهاي بالا. از همه ثوابتها بالاتر، تعليم و تعلّم در دين است. آشنايي به احکام اسلام با رساله و آشنايي به اعتقادات تشيع و آشنايي به اخلاق انسانيت، و متأسفيم از اينکه مردم به اينها نمي‌رسند، درحالي که از اوجب واجبات است و بايد اين اخلاق و اعتقادات و احکام درست شود و آشنايي کامل داشته باشد.

راجع به دنيا نيز همين است. بايد ملت از نظر احتياجش از نظر فرهنگ بالا باشد. مصيبت است که بعد از سي و پنج سال جمهوري اسلامي هنوز سوزن زنها از خارج بيايد‌چه رسد به قطعات يدکي و هواپيما و بالاخره در صنعت بايد ما در اين سي و پنج سال خودکفا شده باشيم. اين واجب است و الاّ محتاج دشمن مي‌شويم و الان که دشمن مسلط بر سر ماست،‌براي همين است و هواپيماي ما يک ساعت دو ساعت يا يک شبانه روز تأخير دارد براي اينکه بلد نيستيم قطعات يدکي آن را بسازيم و براي همه محتاج به دشمن هستيم. احتياج بد است مخصوصاً‌ احتياج به دشمن. ما الان محتاج غرب هستيم. قرصهاي ما اگر از خارج آمد، بيايد وگرنه مريض ما مي‌ميرد. قرصي که يک تومان قيمت دارد چون تحريم اقتصادي داريم، هر قرص را يک ميليون يا دو ميليون بايد براي مريض سرطاني بخورد. همه اينها حرام است. اين تلاش و کوشش در کار فرهنگي واجب و لازم است و معنا ندارد که شيعه محتاج باشد. اينها خيلي تأسّف دارد. غصه‌هاي ما صرف اين چيزها شود، خيلي جا دارد. حاضر است تا يک ساعت بعد از نصف شب فيلم ببيند و فوتبال و مسابقات را ببيند اما حاضر نيست يک صفحه کتاب اخلاقي مطالعه کند. لذا حسابي در چاه مي‌افتد. واجب را خودش حلال مي‌کند و حلال را واجب مي‌کند. معلوم است کسي که رساله بلد نباشد، تحليل حرام و تحريم حلال در زندگي او زياد پيدا مي‌شود. لذا از نظر دنيا هم واجب است که همه ملت در فرهنگ خودکفا باشد و احتياج به دشمن نداشته باشد. غربيها دشمن سرسخت ما هستند و اگر بتوانند يک ساعته مارا نابود مي‌کنند و خيلي مصيبت است که ما هنوز در خوراکمان محتاج به امريکا باشيم و از آنجا گندم بياوريم. ما بايد در اين سي و پنج ساله خودکفا شده باشيم و نه تنها واردات نداشته باشيم بلکه صادرات داشته باشيم. نگوييد که اين نمي‌شود. چند سال قبل از نظر خوراک انسان و خوراک دام خودکفا شديم و حتي صادر هم کرديم. ولي الان هرساله چندين ميليون تن گندم و علوفه از خارج مي‌آوريم. اينها ننگ است و احتياج به دشمن حرام است و سر به زيري در مقابل دنيا حرام است و تشيع بايد آقا باشد. لذا اين واجب است و اولي هم واجب است و علي کل حال مي‌دانيم که بايد احکام يعني رساله و اخلاق يعني کتابهاي اخلاقي و اعتقادات بدانيم. الان بعضي از استادان در دانشگاه شبهه افکني مي‌کنند و مثلاً چادر را يک ننگ مي‌کنند. دختر ما بايد بتواند جواب اين استاد رابدهد.

دو سه روز قبل مي‌گفت معلم سر کلاس گفت انشاء الله سال آينده چادر را نداريم و من براي بي چادرها درس مي‌دهم. دخترها بايد جواب او را بدهند و بگويند بيست آيه از قرآن راجع به حجاب است اما بلد نيستند و لذا دشمن از جهل ما حسابي سوءاستفاده کرده و مي‌کند. به قول يکي از بزرگان خوش گفت که جهل ماست که ما را به جهنم مي‌برد و الاّ‌ اگر جاهل نبوديم، دشمن نمي‌توانست ما را جهنمي کند.

اين راجع به مردم است که بايد خيلي کار فرهنگي داشته باشند. ژاپن در بيست و چهار ساعت، شش ساعت کار دارد اما ايران در بيست و چهار ساعت، بيست و دو دقيقه کار دارد يعني مابقي صرف اباطيل مي‌شود. يا خواب و خوراک و يا مجالس لهو و لعب و غيره مي‌شود و اما صرف کار و تلاشش و کوشش نمي‌شود. ژاپني شش ساعت و ايراني بيست و دو دقيقه کار دارد.

ما طلبه‌ها بايد اينها را بگوييم. اين کار و تلاش و کوشش در  غير از ما طلبه‌ها راجع به آخرت، منحصر مي‌شود به سه قسم احکام و اخلاق و اعتقادات. و کار و تلاش و کوشش راجع به دنيا رفع احتياجها و خودکفا شدن است  و اينکه در مقابل دشمن سر به زير نباشيم. اينها که با تحريمها ما را بيچاره کردند، براي اينست که ما تحريم پذيريم. چرا ما بايد تحريم داشته باشيم و بعد از سي و پنج سال احتياج به دشمن داشته باشيم!‌استعدادمان که کم نيست و همه آنها مي‌گويند استعداد ايراني خيلي بيشتراست. فهم و ذهن و حافظه و درکمان نيز کم نيست و همه غربيها و شرقيها مي‌گويند ايراني از اين نظرها نمره خوب داد، اما حيف که اين استعدادها به هدر نمي‌رود. البته آنها خوشحالند که استعدادهاي ما به هدر مي‌رود.

و ما ما طلبه‌ها اول بايد مثل همه مردم آشنا باشيم به دين و هرچه از ما بپرسند، بتوانيم جواب دهيم. مسلط بودن بر رساله بر همه واجب است. مسلط بر علم اخلاق و اينکه بتوانيم يک درس اخلاق مفيد براي مردم بگوييم. يا راجع به اعتقادات و اينکه يک شبهه راجع به اميرالمؤمنين داشته باشد،‌فوراً جواب اول و دوم و سوم دهيم و حسابي او را قانع کند و اميرالمؤمنين را خوشحال کند و متأسفانه ما طلبه‌ها و اهل علم ازاين نظرلنگيم. يعني کدام طبه مسلط بر رساله عمليه مرجع تقليد است؟! کدام طلبه و کدام اهل بيت مسلط بر علم اخلاق است. اينها کار ندارد و اگر در بيست و چهار ساعت يک ساعت از عمرتان را به اخلاق دهيد، آنگاه معلم اخلاق مي‌شويد. اين همه کتابهاي اعتقادي هست. صاحب عبقات چه زحمتها کشيد و در آخر جانش را فدا کرد يعني به شهادت رسيد اما براي ما عبقات نوشت.

مرحوم علامه اميني گاهي از لبنان به عراق و گاهي به ايران و گاهي به اين شهر و آن شهر مي‌رفت براي اينکه شنيده بود يک سني درباه اعتقادات در کتابي نقل کرده است. اين روايات را اينگونه برداشت و جمع مي‌کرد و علامه اميني اين دوازده جلد کتاب را اينگونه جمع کردند. در الغدير يک روايت از شيعه نيست و دوازده جلد براي شيعه است و عليه دشمن شيعه است. از کتابهاي خيلي بالا مثل صحاح سته گرفت و الغدير شد. حال چرا ما لنگيم. بعضي اوقات ديدم از يک طلبه يک مسئله خيلي ساده مربوط به اعتقادات سوال کردند و نتوانسته جواب دهد. در وقتي ما نتوانيم در احکام و اخلاق و اعتقادات به خوبي منبر رويم، منبر را از دست ما مي‌گيرند. يکي از فضلا به من مي‌گفت يکي از آخوندهاي زن که منبر مي‌روند و من يک ميليون به او دادم به من تلفن کرده و مي‌گويد نرخ من سه ميليون و دويست هزار تومان است و تو به من يک ميليون دادي. مي‌گويم خانم چرا چنين است. مي‌گويد نرخ من سه ميليون است و برايم سه ميليون بفرست و دويست هزار تومان هم براي راننده‌ام بفرست. مردم بدکاري مي‌کنند اما ما طلبه‌ها نيز کوتاه مي‌آييم. آنها را سير نمي‌کنيم و ناگهان مي‌رود يک روضه خوان زن مي‌گيرد و فقط صدا و اطوار دارد و سه ميليون براي خودش و دوست تومان هم براي راننده مي‌گيرد. اين تقصير ما آخوندهاست. ما بايد جلسه را اغني کنيم. بهترين چيزها بگوييم و قصه و غيره خيلي اهميت ندارد و نقل خرافات به جايي نمي‌رسد بلکه من در همين اصفهان طلبه بودم و در مسجد سيد حجره داشتم و غالبا روضه بود اما اينطور بود که در اول شب بلافاصله نماز مي‌خواندند و چند نفر مثل آقاي حصه‌اي و آقاي حسام و امثال اينها منبر مي‌رفتند و نوبت به مداحي و زن سه ميليوني نمي‌رسيد. ما نمي‌توانيم مردم را اغني کنيم. البته مردم تقصير دارند و روضه خواني بعضي از آنها تظاهر شده و به جايي رسيده که منبر را از دست ما آخوندها گرفتند. ما فقط براي مردم اعتقادات و احکام و اخلاق مي‌گوييد و اصلاً‌مسئله گفتن براي شما ننگ است و زير بار نمي‌رويد که يک مسئله بگوييد. هفتاد هشتاد سال است که زير بار نمي‌رويد که يک مسئله از مرجع تقليدي براي مردم بگوييد. اثر وضعي هم اين مي‌شود که زنها منبر را از دست ما مردها و شما فضلا مي‌گيرند.

کار دوم ما طلبه‌ها که خيلي مهم است، اينکه به راستي آيه نَفر به ما مي‌گويد اي طلبه بايد مهيا شويد براي اينکه (وَ مَا کَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا کَافَّةً فَلَوْ لاَ نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ‌) ﴿التوبة، 122﴾،‌ بايد طلبه درست شود. (...فَلَوْ لاَ نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ) يعني حوزه‌هاي علميه، يعني طلبه‌ها، يعني کار کردن طلبه‌ها يعني رسيدن به آنجا که بتوانند جوابگوي جامعه بشريت باشند. هميشه در حوزه هم نباشد بلکه بايد از اين ده به آن ده و از اين شهر به آن شهر براي تبليغ روند. مرحوم آيت الله حاج شيخ غلامرضا يزدي، آقاي نمره اول در يزد بود. از هر حيث آقا بود. هم از نظر سواد آقا بود و همه او را قبول داشتند و مراجع هم او را قبول داشتند. هم از نظر تقوا آقا بود و همه مراجع ايشان را قبول داشتند. ايشان نماز مي‌خواند و منبر مي‌رفت. مرحوم حاج شيخ مظاهري مي‌گفتند که ايشان مي‌گفتند اصلاً‌ اگر بناست من منبر نروم،‌نماز نمي‌خوانم و نماز مي‌خوانم براي اينکه پنج دقيقه منبر روم.

آقا شيخ غلامرضا الاغي داشت و قدري نان خشک و ماست ترش در خرجين اين الاغ داشت و از يزد به ده اولي مي‌رفت و يکي دو روز آنجا مي‌ماند و مردم هم اورا شناخته بودند و به او احترام مي‌گذاشتند. دو روز در اين ده و دو روز در آن ده تا اينکه به آباده شيراز و اقليد شيراز مي‌رفت. اين اقليد خيلي مرهون اين مرد است. در اقليد چون جمعيت زياد بود،‌خيلي مي‌ماند. بعد دوباره از اين ده به آن ده مي‌آمد و بعد از دو ماه به يزد برمي گشت. اين کار آقا شيخ غلامرضا بود. اما ما لنگيم و آيه نَفر را زير پا گذاشتيم و بايد اين آيه نَفر جامه عمل بپوشد. بايد همه اولاً ‌آشنا باشند و ثانياً‌يک نحو تخصص و اما مهمتر از اين دو تلاش و کوشش براي اينکه براي ديگران سازندگي داشته باشيم. حتماً درست مي‌شود و عالي مي‌شود. حتماً اين کار فرهنگي خيلي کار مي‌کند و اين کار فرهنگي براي ما طلبه‌ها لازمتر و براي همه مردم لازم است. ما براي دين و مردم هم براي دينشان اما به طور تقليدي و با نشستن پاي منبر و اما با تلاش و کار و کوشش و دانشگاههاي ما تخصص و فوق تخصص و رفع احتياج از غربيها باشد.

اين غربيها انصافاً‌خيلي بد هستند و بدي مي‌کنند و اين تحريمها در اثر تنبلي ماست. ما بايد علاوه بر اينکه خودکفا باشيم، صادرات هم داشته باشيم. بايد دارو درست کنيم و به عراق و پاکستان و ترکيه و غيره يا مجاني و يا با قيمتي که خرج کرديم، بدهيم؛ آنگاه ببينيد که اسلام ترقي مي‌کند يا نه!‌

خدايا حرفها خوب است. تو را به حق امام جعفر صادق و به حق نبي اکرم که اين چند روز عيد نبوت و عيد امامت بوده است، گوش شنوا و جُربزه کار و تلاش و کوشش به همه ما عنايت بفرما.

صلّی الله عليه محمّد وَ آل محمّد