عنوان: سخنان معظم‌له به مناسبت دهه محرم
شرح:

أعوذ بالله من الشّیطان الرجیم بسم الله الرّحمن الرّحیم رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ يَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی يَفْقَهُوا قَوْلِي‏

 

شب عيد غدير بحثی‌ به مناسبت عمامه گذاری‌ اين عزيزان داشتم و به ذهنم آمد که بحث آنجا را برای‌ شما عزيزان به مناسبت دهۀ محرم تکرار کنم.

بحث اينست که ما قدر بالايی‌ در اسلام عزيز داريم، اما خود ما قدر خود را نمی‌‌شناسيم. شما می‌‌دانيد وقتی‌ ما به ديگری‌ لقب می‌‌دهيم، مثل ثقة‌الاسلام يا حجةالاسلام يا آيت‌الله يا آيت‌الله‌العظمی‌ که از القابی‌ است که در ميان ما مشهور شده و به هرکسی‌ به اندازۀ علمش و به اندازۀ شهرتش يکی‌ از اين القاب را می‌‌دهيم.

پروردگار عالم در قرآن لقبی‌ به ما طلبه‌ها و به روحانيت داده که خيلی‌ بالاتر از اينهاست. يعنی‌ بالاتر از ثقة‌السلام و حجة‌الاسلام و بالاتر از آيت‌الله و آيت‌الله‌العظمی‌ است و آن نبی‌ تبليغی‌ است. پيغمبر در قرآن ما را رسول‌الله گفته است و اين انصافاً خيلی‌ بالاست. راجع به ما طلبه‌ها و راجع به روحانيت فرموده: (الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالاَتِ اللَّهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لاَ يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ وَ کَفَى بِاللَّهِ حَسِيباً) ﴿الأحزاب‏، 39﴾. روحانيت،‌ رسول‌الله است، اگر روحانی‌ باشد و آن مقام خشيت را داشته باشد.

می‌‌دانيد که انبياء هم مثل ثقة‌الاسلام و حجة‌الاسلام و آيت‌الله،‌به چند قسم تقسيم می‌‌شوند. بعضی‌ از آنها آيت‌الله‌العظمی‌ هستند اما به جای‌ اين، اولوالعزمند. حضرت نوح،‌ حضرت ابراهيم،‌ حضرت عيسي، حضرت موسی‌ و پيغمبر عظيم‌الشان ما. اينها مقام خاصی‌ دارند که ساير پيامبرها ندارند. علاوه بر اينکه صاحب کتاب هستند،‌رسالات آنها رسالات دنيوی‌  و عالمی‌ است و برای‌ همه مبعوث شدند. به اينها اولوالعزم می‌‌گويند. يک قسمت اينها را رسو‌ل‌الله می‌‌گويند و اينها صد و چهارده نفرند و اين صد و چهارده نفر کتاب داشتند و با بی‌‌عرضگی‌ مردم کتابهای‌ آنها از بين رفته و کتابی‌ غير قرآن نداريم. يهوديها و نصرانيها می‌‌گويند اين تورات و انجيل جمع شدۀ خود ماست و از خدا نيست. حال اگر از خدا هم باشد، اما غالب آن جمع شده از طرف خود ماست. فقط قرآن است که (لاَ يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ ...) است. صد و بيست و چهار هزار پيغمبر کارشان مثل ماست و به آنها نبی‌ تبليغی‌ می‌‌گويند. مثل علمای‌ بنی‌‌اسرائيل که دين حضرت موسی‌ را ترويج می‌‌کردند. يا علمای‌ نصرانی‌ که مذهب حضرت عيسی‌ را ترويج می‌‌کردند و همچنين تا آخر. خودشان چيزی‌ نداشتند و به آن اندازه که داشتند علم لدُنی‌ بود. خطا و اشتباه نداشتند و معصوم بودند اما بالاخره کارشان، کار ما روحانيت بود. به اين نبی‌ تبليغی‌ می‌‌گويند. لذا بايد بگوييم نود و نه درصد از پيامبرها، نبی‌ تبليغی‌ هستند و کارشان هم کار ما طلبه‌هاست و کار ما طلبه‌ها هم کار آن انبياست. قرآن هم راجع به آن انبيا و ما طلبه‌ها می‌‌فرمايد: (الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالاَتِ اللَّهِ)،‌يعنی‌ تبليغ دين به شرط خشيت و ما بايد به اين سمتی‌ که خدا به ما داده خيلی‌ افتخار کنيم. من کسی‌ هستم که در قرآن به من گفته تو نبی‌ تبليغی‌ هستي،‌ لذا بايد برای‌ اين نبی‌ تبليغی‌ دو بال تهيه کني. يکی‌ تلاش و کوشش و جديّت در عالم شدن به دين و آشنا شدن به احکام اسلام عزيز و آشنا شدن به اعتقادات اسلام عزيز و آشنا شدن به اخلاق اسلام عزيز. دين مرکب از اين سه چيز است، اخلاق، اعتقادات و احکام؛ و ما اگر بخواهيم به اين سمت برسيم بايد با تلاش و کوشش اين سمت را به دست آوريم. اينکه داريم «علماء امّتی‌ کأنبياء بنی‌‌اسرائيل» در روايت آمده «علماء أمتی‌ أفضل من أنبياء بنی‌‌اسرائيل». سببش هم اينست که آنها تلاش و کوشش نمی‌‌خواستند و لدُنّی‌ بودند و پروردگار عالم آنها را انتخاب می‌‌کرد و آشنا به دين می‌‌کرد و معصوم هم بودند که اين را هم خدا کمک می‌‌کرد،‌آنگاه نبی‌ تبليغی‌ می‌‌شدند. اما ما تلاش و کوشش و عمر شبانه‌روزی‌ در دين می‌‌خواهيم تا لاأقل اگر متخصص نشويم، اما آشنا شويم به احکام و اخلاق و به اعتقادات،‌تا اينکه نبی‌ تبليغی‌ شويم؛ و الاّ‌اگر د اعتقادات گير باشيم و وقتی‌ شبهه‌ای‌ جلو بيايد، نتوانيم جواب دهيم،‌در احکام ولو در نقل احکام يعنی‌ رساله گير باشيم و در اخلاق مطالعۀ کمی‌ داشته باشيم، نمی‌‌توانيم تبليغ کنيم و مصداق نبی‌ تبليغی‌ نيستيم. وقتی‌ مصداق نبی‌ تبليغی‌ هستيم که يا متخصص باشيم يعنی‌ آيت‌الله‌العظمی‌ باشيم يا نيمه متخصص باشيم يعنی‌ آيت‌الله و يا آشنا باشيم يعنی‌ حجةالاسلام يا بتوانيم دهی‌ يا شهری‌ را اداره کنيم يعنی‌ ثقةالسلام باشيم و الاّ اين سمتی‌ که خدا داده، هيچکدام از ما نيست. سمتهايی‌ هم که مردم يا شهرت دادند مثل ثقة‌الاسلام و حجة‌الاسلام و آيت‌الله و آيت‌الله‌العظمي، اگر بخواهيم راست باشد و دروغی‌ نباشد،‌بايد متخصص باشيم و لا‌‌أقل به دين يعنی‌ اخلاق و احکام و اعتقادات آشنا باشيم و اينها را برای‌ مردم بگوييم. مردم مسئله بلد نيستند. مسئله گفتن مشکل است و مسئله فهميدن مشکلتر است و اتفاقاً ما زير بار مسئله گفتن نمی‌‌رويم و اين نقص بزرگی‌ برای‌ ما طلبه‌هاست. مردم احکام می‌‌خواهند. اين رساله‌ای‌ که شما هفتاد هشتاد سال نوشتيد، بايد همۀ مبلغين برای‌ مردم بگويند. من سراغ دارم بعضيها در ماه رمضان يک ربع يا بيست دقيقه مسئله می‌‌گويند و يک رساله را در اين يک ماه می‌‌گويند.

ما از نظر اعتقادات بايد خودمان آشنا باشيم به تشيع و ريشه‌ها و شاخه‌های‌ تشيع يعنی‌ اين شجرۀ طيبه قرآن؛ تا اگر شبهه‌ای‌ جلو آمد، نمانيم. مخصوصاً که الان دنيا شده دنيای‌ شبهه. الان بيش از پانصد رسانه عليه ما يعنی‌ عليه تشيع کار می‌‌کند و همه با ايجاد شبهه است و جوانها هم در شبهه می‌‌مانند و نمی‌‌توانند جواب بدهند و بعضيها هم دنبال بهانه می‌‌گردند و ناگهان همين شبهه‌ها آنها را بی‌‌دين می‌‌کند. پس ما بايد کار کنيم و زحمت بکشيم. الحمدلله کتاب در تشيع زياد نوشته شده است. ما عبقات و احقاق‌الحق و الغدير داريم و هزاران کتاب مختصر از اين سه کتاب داريم و خيلی‌ بايد از تشيع مواظبت کنيم. ما بايد راجع به اخلاق هم متخلق به خلاق باشيم و هم صحبت روی‌ اخلاق زياد داشته باشيم. مردم اخلاق نمی‌‌دانند و از همين جهت خيلی‌ اوقات کارهايی‌ می‌‌کنند و خيال می‌‌کنند درست است درحالی‌ که از نظرشريعت مقدس اسلام درست نيست. حتی‌ کارهايی‌ به عنوان خيرات و به عنوان آقا امام زمان و ائمۀ طاهرين می‌‌کنند اما اصل آن درست نيست برای‌ اينکه اخلاق نمی‌‌دانند و ما بايد برای‌ مردم اخلاق بگوييم. آن وقت که خودمان اين سه چيز را دانستيم و برای‌ مردم گفتيم، نبی‌ تبليغی‌ می‌‌شويم. اما قرآن می‌‌گويد کافی‌ نيست بله چيز ديگری‌ دوش به دوش اين می‌‌خواهد و آن تقواست. بعد قرآن می‌‌گويد تقوای‌ عمومی‌ نه و برای‌ ما طلبه‌ها تقوای‌ عمومی‌ کم است. همه مسلمانها بايد اهميت به واجبات و اهميت به مستحبات و اجتناب از گناه داشته باشند و الا فاسقند و «انّ الله لايحبّ الفاسقين» و اما ما طلبه‌ها بايد عدالتمان عدالت ملکه‌ای‌ باشد و خشيت داشته باشيم. لذا همۀ فقها در رساله‌هايشان می‌‌نويسند که امام جماعت بايد عادل باشد. بعد معنا می‌‌کنند که عدالت يعنی‌ اجتناب از گناه به طور ناخودآگاه و حالت خشيت و اينکه دل متقی‌ باشد. حالتی‌ داشته باشد که اجتناب از گناه و اهميت به واجباتش ناخودآگاه باشد. همۀ فقها اين را گفتند و شايد از قرآن گرفتند. در قرآن آمده: (الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالاَتِ اللَّهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لاَ يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ وَ کَفَى بِاللَّهِ حَسِيباً). ما بايد عدالت داشته باشيم و نه به خاطر اينکه ابزار کارمان است. شکی‌ نيست که بايد ابزار کارمان باشد اما قرآن می‌‌گويد (يَخْشَوْنَهُ وَ لاَ يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ)، بايد آشنا به دين باشيم و ملکۀ عدالت داشته باشيم و اين دو بال است که ما را پرواز می‌‌دهدو از طرف خدا صفتی‌ به ما داده می‌‌شود که از دنيا و آخرت بالاتر است و آن صفت نبی‌ تبليغی‌ است،‌ (الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالاَتِ اللَّهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لاَ يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ وَ کَفَى بِاللَّهِ حَسِيباً).

اميدوارم دهۀ محرم انشاء الله آقا امام زمان توجه خاصی‌ به شما داشته باشد و بتوانيد گره‌ای‌ برای‌ مردم بگشاييد. مخصوصاً دهۀ محرم موقع استجابت دعا، برای‌ خودتان و برای‌ روحانيت و برای‌ اين نظام و برای‌ مردم،‌اين توسلها خيلی‌ به درد می‌‌خورد و خيلی‌ گره باز می‌‌کند. از همۀ شما تقاضا دارم خيلی‌ به فکر مردم باشيد. هم به فکر دينشان و هم به فکر دنيايشان باشيد. به فکر دينشان باشيد و برايشان بگوييد و به فکر دنيايشان باشيد و برايشان دعا کنيد.

اميدوارم آقا امام زمان نظر لطفی‌ در اين دهۀ محرم به همۀ ما عنايت کند و انشاء‌الله دنيا و آخرتمان اصلاح شود.

و صلّی الله علی محمّد و آل محمّد