عنوان: أنفال
شرح:

أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.

 

به تناسب آیۀ مبارکۀ انفال (یسْأَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ ...) و روایاتی که در ذیل این آیۀ شریفه نازل شده است، فقهاء کتاب انفالی نوشته‌اند. دیروز می‌گفتم  در این کتاب خیلی توضیح داده نشده است و به طور فشرده آیۀ مبارکه را معنا کردند و انفال را منقسم کردند به اقسامی. انفال یعنی مالهایی که صاحب ندارد. گفتند لغتاً از نفل است و نفل به معنای زیاده است، لذا (یسْأَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ ...) یعنی مالهایی که از مردم نیست و مردم تملّک ندارند.

دیروز گفتم بعضی انفال را پنج مورد شمردند و بعضی هفت مورد شمردند. مشهور در میان فقها و من جمله صاحب جواهر، نُه مورد شدند و به نظر ما دوازده مورد می‌آید، و همینطور که قرآن می‌فرماید انفال چون صاحب ندارد، از حکومت اسلامی است. مربوط به اسلام هم نیست بلکه در هر حکومتی انفال آن مملکت زیر نظر حکومت آن مملکت است، لذا در آیۀ شریفه که می‌فرماید (یسْأَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ ...) نباید بگوییم تعبّد هم هست. بلکه همۀ ملّتها دارای حکومت بودند و آن حکومت اموالی که صاحب مخصوص نداشته از خودش حساب می‌کرده است و در حکومتش مصرف می‌کرده است. دیروز می‌گفتم که انفال مال حکومت اسلامی است و در زمان پیغمبر، از پیغمبر اکرم و در زمان ائمۀ طاهرین از ائمۀ طاهرین و وقتی دسترسی به ائمۀ طاهرین نباشند، از کسی است که خدا و پیغمبر و ائمۀ طاهرین برای حکومت نصب کردند. چه زمانی که دسترسی به ائمۀ طاهرین نبوده اما زمان حضور بوده و چه زمان غیبت که اصلاً ائمۀ طاهرین ظاهر نبودند و یازده نفر آنها شهید شده بودند و آقا امام زمان هم غائب از نظرها بودند. لذا برمی‌گردد به (یسْأَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ ...) و اگر رسول نباشد، نائب خاصشان دوازده نفر و نائب عامشان مجتهد جامع‌الشرایط. همان که خود پیغمبر فرموده «علماء أمّتی» و یا علمای بنی‌اسرائیل یا افضل از علمای بنی‌اسرائیل. افضلیت هم اینست که انبیای بنی‌اسرائیل علم لدُنی داشتند اما چون لیاقت نبوت داشتند، نبوت به آنها واگذار شده است. در یک زمان هم مثلاً هزار نفر از انبیا بودند و تبلیغ دین می‌کردند و در زمان غیبت اگر کسی بخواهد مثل انبیای بنی‌اسرائیل باشد، یک عمر ریاضت می‌خواهد. هم ریاضت علمی و هم ریاضت عملی. لذا پیغمبر اکرم فرموده: «علماء امّتی أفضل من انبیای بنی‌اسرائیل»، یا «علماء امّتی ورثتی» و اینگونه روایتها از پیغمبر اکرم زیاد است، و علاوه بر این بخصوص هم در زمان حضور که دسترسی به ائمۀ طاهرین نبوده و مثل اینکه امام صادق «سلام‌الله‌علیه» در مدینه بودند یا زندان بودند و ائمۀ طاهرین جانشین خودشان را مجتهد جامع‌الشرایط نصب کردند. «قَدْ رَوَى حَدِیثَنَا وَ نَظَرَ فِی حَلَالِنَا وَ حَرَامِنَا وَ عَرَفَ أَحْکَامَنَا فَلْیَرْضَوْا بِهِ حَکَماً فَإِنِّی قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَیْکُمْ حَاکِماً»، این روایت هم زمان غیبت و هم زمان حضور را می‌گیرد، اما بخصوص در زمان غیبت «و أما الحوادث الواقعه فارجعوا الی رواة‌ أحادیثنا فانّهم حجتی علیکم و أنا حجة الله».

روایتها پرمحتواست و از نظر دلالت هم دلالت خوبی دارد، لذا انفال از خدا می‌شود برای اینکه احترام به بعدیها بگذارد. بعد از آن رسول گرامی و در نبود رسول گرامی، ائمۀ طاهرین و در نبود ائمۀ طاهرین و یا دسترسی نداشتن به ائمۀ طاهرین، حاکم شرع یعنی مجتهد جامع‌الشرایط.

تا اینجا حرفی نیست و همه امضا فرمودند. دیروز می‌گفتم معلوم است اما روایت هم داریم و اینکه مالکیت، مالکیت منصبی است و نه مالکیت شخصی. یعنی منصب حکومت در زمان پیغمبر اکرم و منصب حکومت در زمان ائمۀ طاهرین و منصب حکومت در زمان غیبت، موجب شده است که پروردگار عالم انفال را به این سمت بدهد و نه به شخص. لذا مثلاً اگر امام باقر «سلام‌الله‌علیه» مال شخصی داشتند و از دنیا می‌رفتند، آن مال شخصی بین ورثه قسمت می‌شد. و اما اگر مال سمتی داشتند، یعنی چیزی مربوط به حکومت و منصبشان بود، در وقتی که از دنیا می‌رفتند به ورثه نمی‌رسید بلکه به امام بعدی می‌دادند. لذا روایات در این باره هست و عمل نیز چنین بوده است و در زمان غیبت کبری هم چنین بوده است. مالهایی که مربوط به حکومت است، وقتی یک نفر که متصدّی حکومت بوده و این اموال را تصرف می‌کرده فوت شود یا شهید شود، آنچه هست مربوط به حکومت بعدی می‌شود. این معلوم است برای اینکه چیزهایی که مربوط به حکومت است اصلاً مربوط به شخص نیست تا اینکه بگوییم به ارث به دیگران می‌رسد. وقتی مرد، منصبش به دیگری منتقل می‌شود، پس وجوه بریه هم باید به دیگری منتقل شود.

 

روایت 6 از باب 2 از ابواب انفال، وسائل‌الشیعه، جلد9، صفحه 537:

صحیحه عن أبی علی بن راشد قال: قلت لأبی الحسن الثالث(علیه السلام): إنّا نؤْتَی بِالشَّیْءِ فَیُقَالُ هَذَا کَانَ لاَبِی جَعْفَر عِنْدَنَا فَکَیْفَ نَصْنَعُ فَقَالَ مَا کَانَ لِأَبِی عَلَیهِ السّلام بِسَبَبِ الْإِمَامَةِ فَهُوَ لِی وَ مَا کَانَ غَیْرَ ذَلِکَ فَهُوَ مِیرَاثٌ عَلَی کِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِیِّه

پول به ما می‌دهند و می‌گویند این مال أبی جعفر «سلام‌الله‌علیه» ‌است. حضرت فرمودند این پولی که دادند و نزد توست، اگر از پولهایی باشد که به سبب ولایت به امام دادند، مربوط به من است و  اما اگر وجوه بریه نباشد، مثلاً نذر کرده باشد پولی به امام «سلام‌الله‌علیه» دهد و الان امام از دنیا رفتند، باید این پول را به ورثه بدهد. یا امام مال شخصی داشته‌اند و الان از دنیا رفته‌اند و به قول روایت علی کتاب الله و سنة نبیه، آن مال باید پسروار و دختروار قسمت شود.

تا اینجا مقدمۀ انفال را عرض کردم اما گفتم این انفال عند المشهور نُه مورد است. اول: غنائم دارالحربی که در آن حرب، صلح شده باشد، مثل خیبر که چنین بود. خیبر جنگ فوق‌العاده مهمی بود از بین آن هشتاد و چهار جنگ، برای اینکه یهودیها به صحنه آمده بودند و خیبر هم فوق‌العاده از نظر مالی بالا بود و یهودی‌ها هم از نظر مالی خیلی بالا بودند و برای خودشان غله مستقل و زراعات فراوان داشتند و بالاخره برای توطئه‌هایی که دربارۀ ‌اسلام عزیز کردند و به عبارت دیگر جنگ خندق را جلو آوردند و همۀ این هشتاد و چهار جنگ دفاع بوده است. در جنگ خیبر اینطور شد که مسلمانها نتوانستند در مقابل یهودی‌ها مقاومت کنند و روز اول و دوم شکست حسابی خوردند و با جُربزه‌ای که هشتاد و چهار جنگ را با نبود امکانات پشت سر گذاشته بودند، اما در این خیبر شکست حسابی خوردند، لذا ولوله و اضطرابی در لشکر اسلام پیدا شده بود. پیغمبر اکرم فرمودند فردا علم را به دست کسی می‌دهم که خدا و پیغمبر را دوست دارد و پیغمبر و خدا هم او را دوست دارند. معلوم بود که علم به چه کسی داده می‌شود و رئیس لشکر چه کسی می‌شود. لذا بعد از نماز صبح امیرالمؤمنین علی «سلام‌الله‌علیه»‌ را خواستند و علم را روی شانۀ‌ایشان گذاشتند و ایشان را رئیس لشکر کردند. جمله‌ای هست که این جمله برای ما خیلی ارزش دارد. پیغمبر اکرم فرمودند یا علی!‌اگر قدرت داشته باشی یک نفر را مسلمان کنی، برای تو بهتر از دنیا و آنچه در دنیاست. یعنی در یک جنگ طوفانی می‌روی و جنگی که مسلمانها شکست خوردند و همه ناراحتند. معلوم است که پیروز برمی‌گردی و ثواب زیادی هم دارد اما ثواب بالاتر اینست که بتوانی یک نفر را مسلمان کنی و بتوانی یک نفر را در راه بیاوری.

امام باقر «سلام‌الله‌علیه» ‌در آیۀ (مِنْ أَجْلِ ذٰلِکَ کَتَبْنَا عَلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً وَ مَنْ أَحْیاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیا النَّاسَ جَمِیعاً ...) می‌فرمایند مراد از آیه اینست که اگر کسی بیجا کسی را منحرف کند، مثل اینست که جهان را کشته باشد. اما اگر کسی بتواند یک مسلمان بسازد، مثل آنست که جهان را زنده کرده باشد. شاید ترغیب و تحریصی بود برای امیرالمؤمنین و کسانی که به دنبالش بودند بر اینکه پیروزید و ثواب این جبهه ثواب جبهه‌های گذشته نیست بلکه ثوابش اینست که اگر بتوانی یک نفر را در راه بیاوری مثل اینست که جهان را زنده کرده باشی.

امیرالمؤمنین «سلام‌الله‌علیه» آمدند و قضیه در خیبر و کشتن محوری و بالاخره پیروزی بدون دردسر پیش آمد. همۀ یهودیها بدون کراهت تسلیم پیغمبر اکرم شدند و هرچه داشتند به پیغمبر اکرم واگذار کردند. به این انفال می‌گوییم. یعنی قسم اول انفال،‌ غنائم جنگی است که در آن جنگ صلح شود و خونریزی نشود و زمینهای آنها به پیغمبر یا امام یا حکومت اسلامی واگذار شود. به خلاف غنائم دارالحرب که سابقاً گفتیم خمس دارد. غنائم دارالحرب این بود که جنگ روند و با جنگ بر مردم و اموالشان مسلط شوند. گفتند این غنائم از جنگجویان است و خمسش از پیغمبر اکرم است. پیغمبر اکرم اعمال حکومتی هم کردند و این خیلی در فقه ما اثر دارد و اینکه قبل تقسیم همۀ اموال را به مهاجرین و تازه مسلمانها بخشیدند. بعضیها هم گفتند ما جنگ کردیم و نتیجه را آنها بردند. پیغمبر اکرم با تحریک عاطفه مردم را ساکت کرد و فرمود آنها با مال می‌روند و شما با پیغمبر، کدام بهتر است؟ معلوم بود پیغمبر را دوست داشتند و گفتند با پیغمبر. لذا اگر یادتان باشد، گفتند غنائم دارالحرب خمس دارد اما از کار پیغمبر اکرم معلوم می‌شود که پیغمبر اکرم و ائمۀ طاهرین و مجتهد جامع الشرایط ولایت عامه دارند و اگر منصب حکومت داشته باشند همۀ اموال را ببخشند حتی به جنگجویان چه رسد به بعضیها، که پیغمبر اکرم به مهاجرین بخشیدند.

و اما غنائمی که «لم یوجب فیه خیل و لا رکاب» است مثل جنگ خیبر، همه از سمت و حکومت است. لذا ما عقیده داریم که پیغمبر اکرم این مال خیبر را به عنوان فدک به حضرت زهرا «سلام‌الله‌علیها» دادند و قرآن گفت این کار را بکن (وَ آتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ ...). این مال یهودیها بود که تسلیم شدند و اموالشان را به پیغمبر یعنی به سمت و منصب بخشیدند و آیۀ شریفه آمد که فدک از زهراست. سببش این بود که حضرت خدیجه «سلام‌الله‌علیها» این فدک را داشت و یهودیها در شعب ابی طالب جمع کرده بودند. مثلاً یک باغ را به یک بار خرما داده بودند یا مزرعه‌ای را به یک شتر داده بودند و مال حضرت خدیجه اینگونه در شعب ابی طالب صرف شد و حضرت خدیجه وقتی از دنیا رفت هیچ چیز نداشت و همه را در راه اسلام داده بود و در عوض آن خدا به پیغمبر گفت (وَ آتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ ...).

جنگ غنیمت دارد و این جنگ بدون دردسر بوده و این انفال است و از توست و تو حق داری هرکار صلاح می‌دانی انجام دهی و صلاح در اینست که غنائم دارالحرب خیبر را به حضرت زهرا «سلام‌الله‌علیها» ببخشی. البته حضرت زهرا دخالت نمی‌کردند و با نان جو و زحمت امیرالمؤمنین زندگی می‌کردند. استفادۀ فدک هم از مسلمانها بود اما مالک حضرت زهرا «سلام‌الله‌علیها» بود. لذا همیشه جرّ و بحث بود و کسانی که ظالم بودند فدک را می‌خوردند و آنها که ظالم نبودند مثل عمر بن عبدالعزیز و بعضی دیگر، فدک را برمی‌گرداندند به ائمۀ طاهرین «سلام‌الله‌علیهم».

این اول چیزی است که از انفال است و شاید بیش از پنجاه روایت روی این جملۀ انفال هست. اگر جنگی جلو آمد و کفار تسلیم شدند، بدون اینکه جنگی شود، مثل جنگ خیبر، اموال و غنائم از سمت و منصب است و مربوط به مسلمانها نیست.

و صلّی الله علی محمد و آل محمد