عنوان: ذبح حیوان به طرف غیر قبله
شرح:

أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.

 

مسئله 2:

إذا ذبح أو نحر إلی غیر القبلة عالماً عامداً حرم المذبوح ‏والمنحور، و إن کان ناسیاً أو جاهلاً أو لم یعرف جهة القبلة لا یکون حراماً، وکذا ‏لو تعذّر استقباله، کأن یکون عاصیاً أو واقعاً فی بئر أو نحوه ممّا لا یمکن ‏ ‏استقباله فإنّه یذبحه و إن کان إلی غیر القبلة. ‏

مسئله مسلّم پیش اصحاب است. مرحوم سید «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» هم طبق آن تسلّم فتوا دادند که رو به قبله بودن برای اینکه گوسفندی را ذبح کنند یا شتری را نحر کنند، شرط ذُکری است و نه شرط واقعی. لذا اگر کسی عالماً، عامداً گوسفند را رو به قبله ذبح نکند، آن گوسفند میته و حرام است. و اما اگر عالماً و عامداً نباشد، مثل اینکه نسیان کرد که گوسفند را رو به قبله کند و یا جاهل بود که باید گوسفند را رو به قبله ذبح کرد و یا معذور بود از اینکه گوسفند را رو به قبله ذبح کند. آنگاه قبله ساقط است و این گوسفند هم حلال است و می‌توان از گوشت آن استفاده کرد. روایات هم در این باره زیاد است.

 

روایت 4 از باب 14 از ابواب الذبائح، وسائل الشیعه، جلد 24، صفحه 28:

صحیحه مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیهِ اَلسَّلاَمُ عَنْ ذَبِیحَةٍ ذُبِحَتْ لِغَیرِ اَلْقِبْلَةِ؟ فَقَالَ: كُلْ وَ لاَ بَأْسَ بِذَلِكَ مَا لَمْ یتَعَمَّدْهُ.

اگر تعمد در کار نباشد، قبله ساقط است و آن گوسفند حلال گوشت است.

بنابراین این شرط، شرط ذُکری است و اگر عالماً‌و عامداً رو به قبله ذبح نکند حرام گوشت است و اگر عالماً و عامداً نباشد، امام صادق «سلام‌الله‌علیه» می‌فرمایند: «مَا لَمْ یتَعَمَّدْهُ».

 

روایت 1 از باب 10 از ابواب الذبائح، وسائل الشیعه، جلد 24، صفحه 19:

صحیحة الحلبی قال: قال أبو عبد الله علیه السلام فی ثور تعاصى فابتدره قوم بأسیافهم وسموا فأتوا علیا علیه السلام، فقال: ذكاة وحیة، ولحمه حلال.

گاوی فرار کرده و مجبور شدند آن را با شمشیر و نیزه و امثال اینها از پا درآورند. حضرت فرمودند معلوم است هرکسی که فرار کند، سزایش همین است که با شمشیر و نیزه او را از بین ببرند. بالاخره فرمودند «لحمه حلال».

 

روایت 6 از باب 10 از ابواب الذبائح، وسائل الشیعه، جلد 24، صفحه 21:

صحیحه عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ بَعِیرٍ تَرَدَّى فِی بِئْرٍ فَذُبِحَ مِنْ قِبَلِ ذَنَبِهِ فَقَالَ لَا بَأْسَ إِذَا ذُكِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَیهِ.

اگر بسم الله بگوید و چاقویی به پشت او بزنند و بکشند و او را ذبح نکنند، فرمودند مانعی ندارد و گوشت او حلال است.

 

اختلافی در مسئله نیست، روایات هم در این باره، در باب قرائت و باب ذبایح داریم؛ لذا مسئلۀ مرحوم سید، اجماع و روایت دارد که: إذا ذبح أو نحر إلی غیر القبلة عالماً عامداً حرم المذبوح ‏والمنحور، و إن کان ناسیاً أو جاهلاً أو لم یعرف جهة القبلة لا یکون حراماً، وکذا ‏لو تعذّر استقباله، کأن یکون عاصیاً أو واقعاً فی بئر أو نحوه ممّا لا یمکن ‏ ‏استقباله فإنّه یذبحه و إن کان إلی غیر القبلة. ‏

لذا مسئله، مسئلۀ خوب و مبتلابهی است و اختلاف هم در مسئله نیست و روایت هم در مسئله زیاد است. فقط یک چیز باقی می‌ماند و آن اینست که منافات دارد با آن حرف دیروز که مرحوم سید فرمودند.

مرحوم سید در مسئلۀ قبل گفتند جاهل به حکم، کالعامد و اینجا می‌فرماید جاهل به حکم، معذور است. اگر یادتان باشد مسئلۀ قبل، مسئلۀ معرکه‌آرا بود و مرحوم سید دو سه احتیاط روی مسئله داشتند که جازم به مسئله نبودند، اما بالاخره گفتند جاهل به حکم در ذبح حکم عامد دارد. و در باب ذبیحه فرمودند «الجاهل المقصر کالعامد»؛ اما در اینجا می‌فرمایند «الجاهل بالحکم یا جاهل به موضوع، حکم میته را ندارد و قبله دربارۀ آن شرط نیست و قبله شرط ذُکری است، و اما اگر عمدی در کار نیست، نسیان باشد یا جهل یا غفلت یا اضطرار و حرجی باشد، شرط ذبح ساقط است و مثل اینست که این گوسفند را ذبح کرده باشند و لحمه حلال.

در مسئلۀ قبل جهل بود و گفتند حکم عمد را دارد و اینجا هم جهل است و می‌فرمایند حکم سهو را دارد.

مسئلۀ قبل این بود که:‏‏ ‏لو أخلّ بالاستقبال عالماً عامداً بطلت صلاته مطلقاً، و إن أخلّ ‏ ‏بها جاهلاً ‏أو ناسیاً أو غافلاً أو مخطئاً فی اعتقاده أو فی ضیق الوقت.

در اینجا گفتند فیه اشکالٌ، و مرحوم سید دو سه وجه گفتند و بالاخره ما نپذیرفتیم و گفتیم «‌و أمّا اذا أخلّ جاهلاً أو ناسیاً أو غافلاً أو مخطئاً أو بضیق الوقت، لحمه حلال».

مرحوم سید همان عبارت را دارند و حرف مرا می‌گویند. ایشان می‌فرمایند: إذا ذبح أو نحر إلی غیر القبلة عالماً عامداً حرم المذبوح ‏والمنحور، و إن کان ناسیاً أو جاهلاً أو لم یعرف جهة القبلة لا یکون حراماً، وکذا ‏لو تعذّر استقباله، کأن یکون عاصیاً أو واقعاً فی بئر أو نحوه ممّا لا یمکن ‏ ‏استقباله فإنّه یذبحه و إن کان إلی غیر القبلة. ‏

لذا این روایتها به ما می‌گوید که قبله در ذبح یک شط ذُکری است. اگر عالماً و عامداً این شرط را نیاورد، این گوسفند یا شتر، حرام گوشت است، و اما «و إن کان ناسیاً أو جاهلاً أو لم یعرف جهة القبلة لا یکون حراماً، وکذا ‏لو تعذّر استقباله، کأن یکون عاصیاً أو واقعاً فی بئر أو نحوه ممّا لا یمکن ‏ ‏استقباله فإنّه یذبحه و إن کان إلی غیر القبلة».

بله، حرف من خلاف مشهور است و اینکه می‌بینیم مرحوم سید این تهافتها را دارد و در اینجا بین یمین و یسار و بین استدبار فرق گذاشته است و بین مابین مغرب و مشرق و امثال اینها فرق گذاشته، همه به خاطر آن شهرت است که نمی‌تواند و نمی‌گذارد مرحوم سید بفرمایند ذبح و نحر یک شرط ذُکری است، و اگر عالماً و عامداً نیامد، میته است؛ اما اگر جاهلاً، ناسیا، مخطئاً یا متعذراً نیامد، مانعی ندارد و ذبح از این گوسفند و شتر برداشته شده است. و الاّ عبارات مرحوم سید در مسئلۀ قبل و الان یکی است.

مسئلۀ قبل این بود که: «‏‏لو أخلّ بالاستقبال عالماً عامداً بطلت صلاته مطلقاً، و إن أخلّ ‏ ‏بها جاهلاً ‏أو ناسیاً أو غافلاً أو مخطئاً فی اعتقاده أو فی ضیق الوقت، فیه اشکالٌ».

مسئلۀ امروزمان هم اینست که: «إذا ذبح أو نحر إلی غیر القبلة عالماً عامداً حرم المذبوح ‏والمنحور، و إن کان ناسیاً أو جاهلاً أو لم یعرف جهة القبلة لا یکون حراماً، وکذا ‏لو تعذّر استقباله، کأن یکون عاصیاً أو واقعاً فی بئر أو نحوه ممّا لا یمکن ‏ ‏استقباله فإنّه یذبحه و إن کان إلی غیر القبلة».

آنجا فرمودند معذور نیست و اینجا فرمودند معذور است. علی کل حالٍ ما دست از حرفمان برنمی‌داریم و روایت هم داریم و روایت را امروز خواندیم و روایت صحیح‌السند است و دیروز می‌گفتم یک جا نیست بلکه شصت و چهار جا در عروه داریم که جاهل مقصر، معذور است و یکی از آنها اینجاست که این عبارتها با هم تهافت دارد و در مسئلۀ یک می‌فرمودند اخلال به قبله، اگر عالم و عامد باشد ذبیحه را فاسد می‌کند و اگر جاهل به حکم هم باشد، باز فاسد می‌کند. و امروز می‌گویند اگر عالم باشد فاسد می‌کند و اگر جاهل به حکم باشد، فاسد نمی‌کند.

مثل صاحب جواهر هم تمسک می‌کنند به روایت 4 از باب 14: «مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیهِ اَلسَّلاَمُ عَنْ ذَبِیحَةٍ ذُبِحَتْ لِغَیرِ اَلْقِبْلَةِ فَقَالَ: كُلْ وَ لاَ بَأْسَ بِذَلِكَ مَا لَمْ یتَعَمَّدْهُ»؛ یعنی جاهل مقصر، معذور است. دوباره مصداق می‌آورد که جاهل مقصر معذور است در آنجا که نتواند ذبح کند. مثل اینکه گاو فراری و خطرناک شده و باید از شر آن نجات پیدا کنند، لذا با شمشیر و کارد به سینۀ او می‌زنند و او را می‌کشند و آنگاه «لحمه حلال». یا در چاه افتاده و نمی‌توانند او را ذبح کنند و کاردی به پشت یا سینۀ او می‌زنند و او می‌میرد، در اینجا میته نیست و «لحمه حلال»؛ لذا روایت امروز که گفتم محشین هم حاشیه ندارند و می‌فرمایند جاهل مقصر، معذور است.

 

مسئله 3:

لو ترک استقبال المیّت وجب نبشه ما لم یتلاش ولم یوجب هتک ‏حرمته؛ سواء کان عن عمد أو جهل أو نسیان کما مرّ سابقاً.‏

اگر میتی را دفن کردند. یک دفعه صورت عمد است و یک دفعه صورت جهل یا اضطرار است و بالاخره دفن کردند اما نمی‌دانستند قبله کجاست و رو به غیر قبله دفن کردند. می‌فرمایند اگر می‌توانند، نبش قبر کنند و اشکالی ندارد. اما اگر دو سه روز گذشت و مثلاً بوی تعفّن پیدا کرده و یا نبش، هتک حرمت به این آقاست و حرف مردم راجع به این نبش قبر زیاد می‌شود، نبش نکنند. اولش مانعی نداشت چون جاهل بودند و دوم هم لازم نیست نبش قبر کنند، زیرا هتک مؤمن است و گناه هتک مؤمن از همه چیز بیشتر است و باید مواظب مؤمن باشیم، چه مرده و چه زنده، احترام او را حفظ کنیم.

و صلّی الله علی محمد و آل محمد