عنوان: 1-اگر خانه ای را پول خمس نداده بخرد 2- نکته‌ی اخلاقی
شرح:

أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.

 

فرموده­اند در امر سیزدهم:

13. إذا اشتری دارا من المال الغیر المزکّی أو الغیر المخمّس یکون بالنسبة إلی مقدار الزکاة أو الخمس فضولیا و یجب فیه اذن الحاکم الشرعی.

مسأله در زمان ما خیلی فراوان است، 100 تا 90 درصد مردم خمس نمی­دهند. و داد و ستد هم در زندگی آنها فراوان است؛ می­فرماید: این خرید و فروشها همه باید با اذن حاکم شرع باشد و اگر حاکم شرع اجازه ندهد این معامله­ها باطل است.

14. من مات و علیه من حقوق الناس أو الزکاة أو الخمس-  لا یجوز لورثته التصرف فی ترکته ـ الا ان یأذن حاکم الشرعی.

 باز مصداق است دیگر، یک کسی مرده است، خمس و زکات خود را نداده است؛ ورثه بخواهند تصرف در این مال بکنند نمی­شود. و اگر بخواهند تصرف، تصرف صحیح باشد اذن حاکم شرع می­خواهد.

15. اذا مات و علیه دین مستغرق لترکة لا یجوز للورثه و لا لغیرهم التصرف فی الترکتة و کذا فی الدّین الغیر المستغرق.

کسی که مرده است و بدهکار است؛ ورثه باید اوّل دِین او را ادا کنند. به قول قرآن که می­فرماید: (مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِي بِهَا أَوْ دَيْنٍ) باید اول طبق وصیت او عمل شود، بدهکاری­های او داده شود، بعد مال او قسمت بشود، و تصرف در این مال نمی­شود کرد، برای اینکه مال مشترک از مرده و دیگران است.

این سه مسأله که مشهور در میان اصحاب است، یک مصداق است، و مسأله بر می­گردد به اینکه اگر کسی در مالش بخواهد تصرف کند، باید مخمس باشد. باید مزکی باشد، باید مال خودش باشد، و إلّا اگر مال خودش نیست و اگر خمس و زکات در آن هست، تصرف در آن اموال نمی­تواند بکند، مسأله حرف ندارد، و مشهور در میان اصحاب است، محشّین عروه هم در اینجا حرفی ندارند.

مسألۀ شانزدهم که مسألۀ سیالی است، در همه جا به درد می­خورد؛ می­فرماید:

لا یجوز التصرّف حتّی الصلاة فی ملک الغیر،إلّابإذنه الصریح.

اگر کسی در مال کسی بخواهد تصرف کند، نماز بخواند، باید صاحب آن اجازه بدهد. می­فرماید: صاحب او اجازه بدهد منقسم می­شود به سه قسم:

قسم اول: کسی می­گوید من می­خواهم در خانۀ شما یا در مغازۀ شما نماز بخوانم، اجازه می دهید یا نه؟ می­گوید بله.

قسم دوم: می­فرماید: (کان یقول اذنت لک اول الفحوی کاذنه لاکل و الشرب) کسی می­آید در یک مغازه­ای می­گوید که من با خانمم می­خواهیم در مغازۀ شما ناهار بخورم، اجازه بدهید تا بیاییم و کنار مغازۀ شما ناهار بخوریم، او اجازه می­دهد.

می­فرماید اینها دیگر بدون اجازه می­توانند نماز هم بخوانند. در فحوی و اولویت، اینکه اجازه داده ناهار بخورید به طریق اولی اجازه می­دهد نماز هم بخوانید.

قسم سوم: می­فرماید: شاهد حال، شاهد حال را مثال می­زنند، می­گویند کالمضائف، مثلاً قهوه­خانه­ها، حمام عمومی، کاروانسراها، هتل­ها، مثلا اگر کسی برود در هتل، معلوم است دیگر، به طریق اولی بلکه در او خوابیده است، اگر این شخص، بخورد یا بیاشامد و یا زندگی کند، من جمله نماز بخواند.

لذا مثال می­زند که همه قهوه­خانه­ها و کارونسراها و حمام­های عمومی به این صورت است. کسی که می­رود حمام عمومی؛ صاحب حمام اجازه می­دهد برود غسل کند و خودش را بشوید، معلوم است دیگر اجازه هست که اینکه نماز هم بخواند. به آن می­گویند شاهد حال.

شاهد حال تقریبا بر می گردد به همان فحوی، برای اینکه کسی که اجازه می­دهد که برود حمام، معلوم است که به طریق اولی اجازه می­دهد که نماز هم در حمام بخواند.

لذا این مشهور در میان فقها شده، در همه جا می­گویند تصرف در مال غیر، باید با اذن صریح باشد، یا باید با فحوی و شاهد حال باشد.

راجع به قسم اول و دوم، مرحوم سید حرف ندارند. راجع به قسم سوم می­فرمایند علم می­خواهد. و إلّا اگر علم نباشد، چون دلیلی نداریم که اطلاق داشته باشد لذا باید حال علم باشد، مثلا ماشین نگه می­دارد و مسافرین در قهوه­خانه می روند، صاحب قهوه­خانه، قهوه­خانه را باز کرده است تا آنها بروند و چایی بخورند، اما آنها می­روند برای نماز؛ مرحوم سید می­فرمایند: این شاهد حال است، این جایز است و قهوه­خانه را باز کرده برای استفاده دیگران، پس اگر او برود نماز بخواند جایز است.

مشکل است گفتن آن، ولی علی قول الحال، مشهور شده تصرف در مال غیر باید با اذن باشد، یا باید با فحوی و طریق اولی باشد، یا باید شاهد حال باشد.

شاهد هم، کسی شاهد حال را برگرداند به همان فحوی، بگوید یا باید اذن باشد یا چیزی باشد نظیر اذن به طریق اولویت، اذن را شامل بشود.

و علی کل الحال، این قهوه­خانه­های در وسط راه که مثلا یک ساعت اتومبیل را نگه می­دارد آنجا، آنهایی که می­خواهند نماز بخوانند اگر شاهد حال در کار است، مشکل است، برای اینکه قهوه­خانه را باز کرده تا مردم چایی بخورند به طریق اولی نماز بخوانند؛ مجانی مشکل است گفتنش، اما مشهور در میان اصحاب شده مرحوم سیّد فرموده اند: دیگران هم  امضاء کرده­اند، اما مرحوم سیّد چون می­بینند مسأله اشکال دارد، می­فرمایند که:

17. ولا بدّ ‏ ‏فی هذا القسم من حصول القطع بالرضا؛ لعدم استناد الإذن فی هذا القسم إلی ‏‏اللفظ،ولا دلیل علی حجّیة الظنّ الغیر الحاصل منه.

مظنه کفایت نمی­کند، و باید این علم داشته باشد که صاحب قهوه­خانه راضی است، اگر ما برویم در قهوه­خانه­اش و تطهیر و وضو بگیریم و نماز بخوانیم و چایی هم نخوریم، پیدا شدن این علم انصافا کار مشکلی است. همیشه چنین بوده است.

لذا بر می­گردد به اینکه تصرف در مال غیر، علم می­خواهد. هر کجا علم دارید، می­شود تصرف در مال غیر کرد، هر کجا علم ندارید، نمی­شود. مظنّه حجّت نیست، و این نظیر خبر واحد نیست که بنای عقلا روی آن باشد بنابراین مظنّه فایده ندارد و تصرف در مال غیر باید قطعی و با علم باشد.

اما گفتم اگر مطالعه کرده باشید، مرحوم صاحب جواهر فرموده­اند، مرحوم سیّد هم اینجا با این جمله می­فرمایند، و محشّین بر عروه هم امضاء می­کنند.

و اگر مرحوم سیّد فرموده بودند: (لا یجوز تصرف بالصلاة فی ملک الغیر الا باذنه صریح کان یقول اذنت لک)، این می­شود فحوی به طریق اولی بالاتر از علم. آن شاهد حال هم یعنی علم، معنا بر می­گردد به اینکه تصرف در مال غیر جایز نیست (إلّا باذنه لا یجوز ان یتصرف فی مال الغیر الا باذن). 

مظنّه حجّت نیست، یعنی اگر مظنّه دارد که صاحب قهوه­خانه راضی است، این مظنّه فایده ندارد؛ باید از او سؤال بکند اگر اجازه داد می­تواند نماز بخواند ولی اگر اجازه نداد، نه.

یک مسأله مشکلی هست، مسأله تفسیری؛ که مرحوم سیّد محتوا و معنای آیۀ شریفه را اینجا آورده است. و روی آن فتوا داده­اند، آیۀ شریفه این است که مانعی ندارد بعضی از خورد و خوراک بعضی دیگر استفاده بکنند.

قرآن هم ندارد با اذن، مثلا پسر برود سر یخچال پدرش و غذا بردارد و بخورد یا پدر برود سر یخچال پسر یا عروس و میوه بخورد، قرآن هشت دسته را فرموده است، مفسرین هم اگر یادتان باشد طبق او فتوا داده­اند.

مرحوم سیّد می­خواهند درستش بکنند، گفتند علم به رضایت می­خواهد، این هم که نمی­شود، برای اینکه اگر علم به رضایت بخواهد هشت طایفه نیست، آن بیگانه است ولی علم دارد که او رضایت دارد برود سر یخچال و چیزی بخورد، بیگانه هم هست، مسلم است، القطع حجة، لذا مرحوم سیّد می­خواهند آیه را روی علم درست بکنند، اما این ایراد مرحوم سیّد وارد است. عبارت این است:

18. یجوز الصلاة فی بیوت من تضمّنت الآیة جواز الأکل فیها ‏ ‏بلا إذن،مع عدم العلم بالکراهة، کالأب والاُمّ و الأخ و العمّ و الخال و العمّة ‏ ‏والخالة،ومن ملک الشخص مفتاح بیته،والصدیق،و أمّا مع العلم بالکراهة ‏ ‏فلا یجوز.

آیۀ شریفه را اینطور معنا می­کند. می­گوییم اگر این مع العلم بالکراهة بود، باید علم بدست بیاوریم مختص هشت نفر نمی­شود و عمومیّت پیدا می­کند روی همه افراد ولا بیگانه.

از آقایان مفسرین هم ندیدم یک کسی این مسأله را حل بکند، همه به طور مطلق گفته­اند: هشت طائفه هستند که می­توانند تصرف در اموال دیگران بکنند. در اموال خودشان بکنند. مثل عمو، عموزاده، عمه، عمه زاده، مثل رفیق، اینها می­توانند سر سفره آنها غذا بخورند در حالی که آنها نیستند، مرحوم سید دیدند نمی­شود درست کنی، گفتند آنجا که علم به رضایت داشته باشد. یا لااقل آنجا که علم به رضایت ندارد اما علم به کراهت هم نداشته باشد. مرحوم سید اینطور حل می­کنند. می­شود تصرف در مال غیر بلا اذنه، و این هم خیال نمی­کنم مرحوم سیّد جای دیگر ملتزم بشود و آیۀ شریفه را مثلا بخواهد بگوید تعبد است؛ کار مشکلی است بخواهیم اجازه بدهیم مشکلتر است. بخواهیم بگوییم با علم، می­گوییم اگر قضیه علم در کار آمد، کاری به هشت طایفه ندارد، همۀ طوایف همینطور هستند، یک کسی با اخلاق درستش بکند، بگوید این مسأله، مسألۀ اخلاقی است نه حکمی، و معنایش این است که خودمانی­ها باید طوری باشند که بدانند تصرف در اموال آنها برای خودمانی­ها، مثل پدر و پسر و مادر ، رفیق و، باید از نظر اخلاقی چنین باشند.

یک روایت داریم: شخصی آمد خدمت امام صادقA و خیلی تعریف شیعیان آن شهر را کرد، حضرت فرمودند: خیلی داغ صحبت می­کند ازش پرسیدند که شما شیعه­ها اگر محتاج شدید می­روید سر جیب یکدیگر پول بردارید؟ آن شخص تعجب کرد و گفت: نه یابن رسول الله! حضرت دست به کمر گذاشت و گفت: شما شیعه نیستی، شیعه آن است که ایثار و گذشت و فداکاری آن به حدی باشد که بتوانند در جیب یکدیگر بدون اجازه یکدیگر پول بردارند، مسأله می­شود مسألۀ اخلاقی.

اگر این حرف مرا بپسندید، آیۀ شریفه می­شود اخلاق، دیگر حکم نیست، و اگر بخواهیم حکم بگوییم باید بگوییم این هشت نفر هم مثل مابقی (لایجوز ان یتصرف فی مال الغیر الا باذنه)، مسأله مشکل است مخصوصا اینکه مفسّرین متعرض نشدند، مرحوم سیّد هم می­خواهد متعرض بشود ولی نمی­شود، لذا فکر کنید تا روز شنبه شاید بشود از شما عزیزان یک استفادۀ بکری راجع به این آیه شریفه داشته باشیم.

  

درس اخلاق:

و اما مسأله اخلاق، بحث ما خیلی بحث مهمی است، راجع به تجسم عمل بود، گفتم از نظر قرآن این تجسم عمل منقسم می­شود به اقسامی.

یک قسم: اعمال ما خوب یا بد، تأثیر دارد در سعادت و شقاوت ما.

درباره­اش صحبت کردم، از قرآن استفاده کردم، در آیات فراوانی می­فرماید: (وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً * وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لاَ يَحْتَسِبُ ) این یک قسم است .

یک قسمت اعمال خوب ما ، اعمال بد ما، تأثیر دارد در سعادت و شقاوت بچه­های ما. (وَ لْيَخْشَ الَّذِينَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعَافاً خَافُوا عَلَيْهِمْ فَلْيَتَّقُوا اللَّهَ وَ لْيَقُولُوا قَوْلاً سَدِيداً)(النساء، 9)، اگر می­خواهی عاقبت بچه­هایتان بخیر بشود متقی باشید. بدان اگر متقی نشدی شقاوت، بدبختی برای بچه­هایت درست می­کنی. نگویید آن بچه تقصیر ندارد، اگر بخواهیم مثال بزنیم، این است که یک بابای دیوانه­ای اتاق را آتش بزند، بزرگترها در این اتاق می­سوزند، بچه در گهواره هم در اتاق می­سوزد، بالعکس هم یک اتاق پاک و پاکیزه و منظم و مرتب، بزرگترها استفاده می­کنند، کوچکترها هم استفاده می­کنند، قرآن می­فرماید: اعمال ما در سرنوشت ما که تاثیر دارد در سرنوشت بچه­های ما هم تاثیر دارد، قرآن می­فرماید اگر بچه­هایت را دوست داری متقی باش، اگر بچه­هایت را دوست داری مراقب زبانت باش، (وَ لْيَقُولُوا قَوْلاً سَدِيداً) و بدان اگر لاابالی شدی و آبروی مردم را بردی، این در شقاوت بچه­ها، در گرفتاری بچه­هایت تأثیر دارد. چنانچه اگر آدم خیرخواه و خدمت به اجتماع، اگر آدم با اخلاق شدی، در سعادت بچه­هایت تاثیر دارد، قرآن می­فرماید فقط مواظب این نباش که مثلا مال و خانه برای بچه­هایت بگذاری، نه، بالاتر و بهتر از این، سعادت و شقاوت بچه­هایت را تأمین بکن. و این آیه خیلی آیۀ خوبی است. (وَ لْيَخْشَ الَّذِينَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعَافاً خَافُوا عَلَيْهِمْ فَلْيَتَّقُوا اللَّهَ وَ لْيَقُولُوا قَوْلاً سَدِيداً)، همینطور که زبان نیشدار ما در بدبختی و شقاوت ما تأثیر دارد، همینطور که زبان تلطف و مهربانی و خدمت به خلق خدا در سرنوشت خود ما تأثیر دارد، در سرنوشت بچه­هایمان هم تأثیر دارد، اگر خودت را دوست داری متقی باش، اگر بچه­هایت رادوست داری متقی باش، و بدان گناه در سرنوشت خود تو تأثیر دارد در سرنوشت اجتماع تأثیر دارد، در سرنوشت اولاد تو هم تأثیر دارد، اگر اعمال ما خوب باشد بچه­های ما عاقبت بخیر می­شوند. و اگر زبان ما رفتار و کردار ما بد باشد، مال ما شبهه ناک باشد در شقاوت بچه­ها در گرفتاری بچه­های ما تأثیر بسزا دارد. و به تجربه هم این مطلب علاوه بر اینکه در قرآن و  روایات دارد، به تجربه هم ثابت شده است.

و صلّی الله علی محمد و آل محمد