عنوان: مکان سجده در نماز؛ به چه چیز باید سجده کرد
شرح:

أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي.

 

بحث در باب مکان مصلی اینست که در نماز باید به چه چیز سجده کرد. یک قاعدۀ کلی، هم روایات ما و هم اصحاب دست دادند. فرمودند مکان مصلی در نماز باید زمین باشد، یا چیزی که از زمین روییده می­شود، نظیر علف و درخت و هرچه از زمین روئیده می­شود. به شرط اینکه خوردنی نباشد، مثل گندم. پوشیدنی نباشد، مثل پنبه. معدنی نباشد، مثل طلا و نقره و مس و امثال اینها. لذا اولاً باید بر زمین باشد و غیر زمین نمی­شود. بعد هم باید از زمین باشد، اما خوردنی و پوشیدنی و معدنی نباشد. آنگاه هرچه باشد، سجده کردن بر آن اشکال ندارد. روایات ما همین جمله­ای که من گفتم فرمودند و اصحاب هم تبعاً از روایات اهل بیت همین قاعدۀ کلی را فرمودند و من جمله مرحوم سیّد «رضوان­الله­تعالی­علیه» در عروه فرمودند و محشین بر عروه هم امضا کردند. روایتها زیاد است و احتیاج به خواندن روایتها نیست، از جمله روایتها صحیحه هشام است.

روایت 1 باب 1 از ابواب ما یسجد علیه، وسائل الشیعه، جلد 5، صفحه343:

قَالَ هِشَامُ بْنُ الْحَکَمِ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَخْبِرْنِی عَمَّا یَجُوزُ السُّجُودُ عَلَیْهِ وَ عَمَّا لَا یَجُوزُ قَالَ السُّجُودُ لَا یَجُوزُ إِلَّا عَلَى الْأَرْضِ أَوْ عَلَى مَا أَنْبَتَتِ الْأَرْضُ إِلَّا مَا أُکِلَ أَوْ لُبِسَ...

در بعضی از روایتها آمده: الاّ ما أکل أو لبس أو یکون معدنا. در روایت هشام جملۀ «أو یکون معدنا» نیامده و شاید برای اینست که اصلاً صدق زمین بر آن نمی­کند. علی کل حال هم روایات ما و هم اصحاب ما و هم در کتابهای فقهی درسی و هم در رساله­های عملیه این جمله را فرمودند: «لا یجوز الصلاة إلاّ علی الأرض أو ما أنبتت الأرض بشرط أن لا یکون مأکول أو ملبوس أو معدنا».

بنابراین در اصل قضیه کسی ایراد ندارد إلاّ اینکه گاهی از نظر مصداق ایرادهایی شده است. مثلاً در خوردنی گفتند روی گندم یا جو نمی­شود سجده کرد اما اگر علف باشد، می­توان روی آن سجده کرد و اما اگر علفی است که مردم هم از آن علف استفاده می­کنند، مانند سبزیجات، آیا می­توان سجده کرد یا نه؟! بعضیها گفتند بله برای اینکه ما أنبتت الأرض است و ما أکل در آن صادق نیست. خیلیها نیز همینطور که مثلاً حیوانشان شبدر می­خورد، خودشان هم شبدر را می­خوردند، حال بعضیها گفتند روی این شبدر نمی­شود سجده کرد و بعضیها گفتند می­شود. کسانی که گفتند می­شود، چون ما أکل است و آنها که نمی­شود، گفتند معمولاً ما أکل نیست و نادراً است و باید به طور معمول مأکول و ملبوس باشد. یا مثلاً بعضی از لباسها از حصیر است، در اینکه می­توان به آن سجده کرد یا نه، اختلاف است. بعضیها گفتند ملبوس عرفی نیست و بعضیها گفتند ملبوس است ولو نادرا و مصداق ما یلبس است.

همچنین راجع به معدن، معلوم است که به مثل طلا و نقره نمی­توان سجده کرد اما گل سرشور آیا معدن است یا نه؟! اگر معدن باشد، نمی­توان سجده کرد وگرنه می­شود و الان هم در رساله­ها بعضیها گفتند نمی­شود و معدن است و بعضی گفتند نه، اینها معدن معمولی نیست و باید معدن معمولی باشد. یا مثلاً می­توان به سنگ سجده کرد برای اینکه یکون من الأرض. اما آیا می­توان به سنگ مرمر سجده کرد یا نه؟!

بعضی گفتند نه، زیرا معدنی است و بعضی گفتند می­توان سجده کرد برای اینکه معدنی که در روایتها آمده مثل طلا و نقره و مس و آهن است و اما سنگ مرمر، سنگ مصفایی است، لذا آیا بر سنگهای سیاه و قرمز مثل سنگهای مرمر، می­توان سجده کرد یا نه؟!

اختلافی که در میان فقها هست، اختلاف مصداقی است. او می­گوید معدن است، پس نمی­توان به آن سجده کرد و دیگری می­گوید معدن نیست، پس می­توان به آن سجده کرد. الان هم این در ذهن مبارک شما آمده که سنگ مرمر یا سنگ سیاه یا سنگ قرمز و امثال اینها یعنی سنگهایی که برای تزیّن به کار می­رود، سنگ است و از زمین است و می­شود بر آنها سجده کرد. اما بعضی از شما هم در ذهنتان هست که این معدن است، چون غیرمعمولی است و از زیر زمین بیرون می­آید و  سجده بر آن نمی­شود. بنابراین اختلاف روی نظر است. بعضیها می­گویند مطلق سنگ مرمر از زمین است و هیچکدام معدن نیست و معدن یعنی طلا و نقره و آهن. بنابراین می­توان به آن سنگها سجده کرد. بعضیها هم می­گویند این سنگها مثل گل سرشور است و از زیر زمین بیرون می­کشند و عرفاً معدن است، پس نمی­توان بر آنها سجده کرد.

تا اینجاها مسئله معلوم است و اختلاف هم معلوم است. مثلاً آیا به موزائیک می­توان سجده کرد یا نه؟

الان در رساله­ها بعضیها گفتند می­توان به موزائیک سجده کرد برای اینکه از زمین است. بعضی هم گفتند نه، از زمین نیست. یا مثلاً آیا بر آجر می­توان سجده کرد یا نه؟ گفتند پخته شده، بنابراین از زمین بیرون رفته، پس نمی­توان بر آن سجده کرد، برای اینکه ارض نیست و باید زمین باشد یا جزء زمین باشد و مثل آجر، چون پخته شده است، این پختگی آن را از زمین بیرون برده و الان هم در رساله­ها هست که بعضیها می­گویند جایز است و بعضیها می­گویند جایز نیست.

تا اینجا معلوم است و اختلاف در رساله­ها هم معلوم است از کجا نشأت گرفته و مثلاً ما در رساله­های عملیه به همۀ اینها می­گوییم صدق زمین می­کند و سجده کردن بر اینها اشکال ندارد و اینکه صدق زمین نکند مثل گل سرشور و سنگ مرمر و آجر و موزائیک و امثال اینها، زمین است و پختگی آن را از زمین بیرون نمی­برد. اما الان قطع نظر از فتوای من در رساله، در رساله­های بزرگان اختلاف بالایی است و بعضیها می­گویند به آجر نمی­شود سجده کرد و بعضیها می­گویند که می­شود. کسانی که می­گویند می­شود، علتش را می­گویند که پختگی آن را از زمین بیرون نمی­برد و کسانی که می­گویند نمی­شود، علتشان اینست که پختگی آن را از زمین بیرون می­برد.

اشکالی که در مسئله هست، اینست که اگر شک کنیم چه می­شود. اگر شک کنیم که آیا این از زمین است یا نه! مثل اینکه در سنگ مرمر شک کنیم و بگوییم زمین نیست بلکه معدن است. در مثل سنگ معدنی و گل سرشور و امثال اینها اصل دارد و اصلش هم استصحاب است. زمین بوده و نمی­دانیم از زمین بیرون رفته یا نه؛ بنابراین استصحاب می­کنیم که زمین بوده و الان هم زمین است. در بعضی چیزها مثل خوردنی­ها، مثلاً شبدر که بعضی از مردم می­خورند، آیا مأکول است یا نه؟! بگوییم خوردنش نادر است و وقتی نادر باشد، غلبه می­گوید نخوردنی است و مختص به حیوانات است، بنابراین زمین است و «ما أنبتت الأرض». لذا سجده کردن بر مثل شبدر مثل سجده کردن بر یونجه است و اشکال ندارد. لذا اگر شک کنیم، استصحاب می­تواند کار ما را درست کند یا آن را جزء زمین کند یا آن را از زمین بیرون کند.

قبلاً زمین بوده و نمی­دانم آیا از زمین بیرون رفته و مفهوم زمین بر آن صادق هست یا نه؛ بنابراین استصحاب دارد. ولو شبهۀ مفهومی است، استصحاب مفهومی می­کنیم.

علی کل حال یک قاعدۀ کلی داریم که باید عرفاً زمین باشد و آنچه عرفاً از زمین روئیده می­شود. عرفاً مأکول یا ملبوس یا معدن نباشد. و اگر شک کردیم، شبهۀ مفهومی یا شبهۀ مصداقی برایمان تفاوت ندارد، و می­گوییم زمین بوده و الان هم زمین است. می­گوییم مثلاً گل سرشور زمین بوده است و الان نمی­دانیم از زمینیت بیرون آمده یا نه؛ بنابراین می­گوییم زمین بوده و الان هم زمین است.

حرفی راجع به کاغذ است و در روایت آمده که می­توان به کاغذ سجده کرد. الان هم در رساله­ها و من جمله مرحوم سیّد اسم آوردند و می­فرمایند سجده کردن بر کاغذ جایز است. حال آیا از روایت گرفتند و می­خواهند تعبّد بگویند و یا اینکه بگویند اصل این کاغذ مأکول و ملبوس و معدنی نبوده است. مثلاً الان می­گویند کاغذ را از مواد کاهی درست می­کنند. اگر اینطور باشد، می­توان بر آن سجده کرد. اگر ندانیم که آیا مأکول است یا نه، باز می­توان به آن سجده کرد و اما اگر کسی بداند این کاغذ از پنبه است، ظاهر روایت اینست که سجده به کاغذ اشکال ندارد و ظاهر حرفها در رساله­ها هم اینست که سجده به کاغذ اشکال ندارد و می­خواهند مصداق درست کنند و بگویند چون پنبه نیست پس می­توان به آن سجده کرد و یا تعبد درست کنند و بگویند روایت می­گوید سجده بر کاغذ می­شود، پس می­توان به کاغذ سجده کرد.

در آن زمانها مثلاً کاغذ از کاه بوده و سوال می­کند که آیا می­شود به کاغذ سجده کرد یا نه، و ایشان فرمودند بله. اما اگر بدانیم این کاغذ از پنبه است، روایت آن را نمی­­گیرد و روایت کاغذی را گفته که از کاه باشد. لذا روی این فکر کنید که فقها طبق روایت که گفتند به کاغذ می­شود سجده کرد، برای اینست که مأکول و ملبوس و معدن نیست و اصلش از زمین است. یا برای تعبد است که گفته به کاغذ می­توان سجده کرد، بنابراین اینها هم گفتند به کاغذ می­شود سجده کرد. من بعید می­دانم که تعبد باشد. علی کل حال شک هم کنیم، برای ما بس است و اینست که اگر کاغذ از پنبه باشد، نمی­توان به آن سجده کرد و اما اگر از کاه باشد، می­توان به آن سجده کرد. لذا اگر شبهۀ مصداقی باشد، باید بگوییم که نمی­دانیم از چیست و شک می­کنیم که آیا ملبوس است یا نه؛ پس ملبوس نیست، بنابراین می­توان بر آن سجده کرد. لذا نمی­توانم بگویم که فقها که فرمودند به کاغذ می­توان سجده کرد، تعبد گفتند برای اینکه در روایت آمده که به کاغذ می­توان سجده کرد و یا اینکه به تعبد نگفتند بلکه با قاعده جلو آمدند و گفتند نمی­دانیم این کاغذ ملبوس است یا نه، بنابراین از زمین است و سجده کردن بر آن جایز است.

صلّی الله علي محمّد وَ آل محمّد