عنوان: جلسه دوازدهم؛ عامل نهم: تجمّل گرایی(1)
شرح:

بِسْمِ‏ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‏

«رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري‏ وَ يَسِّرْ لي أَمْري وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني يَفْقَهُوا قَوْلي‏»

 

بحث چند جلسۀ گذشته دربارۀ یک امر مهمی بود که همه، خصوصاً جوان‌ها باید به آن توجه داشته باشند. بحث این بود که چند عامل است که باعث سقوط انسان است. انسان را به شقاقت می­کشاند و نمی­گذارد سعادتمند بشود. لذا باید این چند عامل سقوط در زندگی انسان نباشد. بعضی از آن عوامل، در جلسات قبل بیان و پیرامون آن صحبت شد.

بحث این جلسه دربارۀ یک امر فوق العاده مهم است که متأسفانه در میان مردم مشهور شده و آن «زندگی تجمّل‌گرایی، زندگی مصرفی و زندگی توأم با اسراف و تبذیر» است.

در شعری که منسوب به امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» است، زندگی تجمّلی، عامل سقوط انسان شمرده شده است:

و قد دقّت و رقّت و استرَقّت                    فضول العیش اعناق الرجال

زندگی تجملی، زندگی مصرفی و زندگی که در آن اسراف و تبذیر باشد، انسان را نابود ساخته، موجب ضعف عصب برای او می‌شود؛ باعث می‌شود تا انسان ذلیل و خار بشود و در نهایت مجبور می‌گردد در مقابل هر کس و نا کسی گردن کج کند. همین زندگی که متأسفانه برای اکثر مردم وجود دارد. هرکسی به اندازۀ وسعش تجمل گرا است. هرکس به اندازه­ای که می‌تواند در زندگی اسراف و تبذیر دارد. این طرز زندگی انسان را رو به سقوط می‌برد و نمی­گذارد سعادتمند بشود و دنیا و آخرتش را از دست می­دهد.

قرآن کریم در آیۀ شریفه‌ای علامت مؤمن را چنین بیان می‌کند که زندگی به حد توسّط دارد، به عبارت دیگر زندگی ساده زیستی دارد  و در زندگی از اسراف و تبذیر پرهیز می‌کند. می­فرماید:

«وَ الَّذينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً»[1]

یعنی مؤمن آن کسی است که زندگی تجملی ندارد. البته در زندگی هم بخیل نیست که خانواده‌اش در مضیقه باشند. مؤمن آنست که در زندگی حد توسّط را مراعات می­کند. در زندگی‌اش نه اسراف و تبذیر دارد و نه بخل وجود دارد، بلکه یک زندگی متوسّط و ساده زیستی دارد، که این علامت مؤمن است.

قرآن کریم دربارۀ تجمل گرایی، اسراف و تبذیر می­فرماید:

«وَ أَصْحابُ الشِّمالِ ما أَصْحابُ الشِّمالِ، في‏ سَمُومٍ وَ حَميمٍ، وَ ظِلٍّ مِنْ يَحْمُومٍ، لا بارِدٍ وَ لا كَريمٍ، إِنَّهُمْ كانُوا قَبْلَ ذلِكَ مُتْرَفينَ، وَ كانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظيمِ»[2]

یعنی دست چپی‌ها در روز قیامت چقدر شوم هستند. آنان کسانی هستند که زندگی تجملی و مصرفی دارند، در زندگی اسراف و تبذیر دارند. رسوایی و نامۀ عملشان به دست چپشان داده می‌شود و بالاخره در صف کفار و منافقین و فجّار قرار می‌گیرند. قرآن در ادامه می­فرماید: زیر دود جهنّم و زیر هُرم آن باید حساب پس بدهند. زیرا این زندگی مصرفی و این زندگی تجملی موجب می­شود مرتکب گناهان بزرگ بشوند.

اگر برای مذمّت زندگی تجملّی، مصرف گرایی و زندگی اسرافی و تبذیری، در قرآن شریف و روایات اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم»، جز همین آیۀ شریفه که در سورۀ واقعه آمده، مطلب دیگری نداشتیم، برای انسان کافی بود تا مواظب باشد که در زندگی، تجمّل نداشته باشد.

انسان باید مواظب باشد تا حدّ توسط در زندگی‌اش مراعات بشود. باید مواظب باشد که همیشه به فکر خوراک، مسکن و ازدواج باشد، ولی نه از نوع تجملّی.

قرآن کریم در مورد ملّت تجمّل‌گرا می­فرماید: این ملّت نابود است. می­فرماید: وقتی که تجمل گرایی در میان مردم زیاد شد، آنان استحقاق عقوبت پیدا می­­کنند و بالاخره نابود می­شوند، می‌فرماید:

«وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنا مُتْرَفيها فَفَسَقُوا فيها فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْناها تَدْميراً»[3]

وقتی که زندگی تجملی شد، وقتی ملتی تجمل گرا شد، گناه هم در این ملت زیاد می­شود. در واقع لازمۀ تجمل گرایی گناه است، لازمۀ تجملی‌گرایی، حقّ‌النّاس است، لازمۀ تجمل گرایی آنست که انسان به حق خود قانع نباشد و بخواهد از هر راهی که می‌شود کسب مال بکند تا این زندگی تجملی را ادامه بدهد.

بر اساس این آیه، ملت تجمل‌گرا مستحق عذاب است، زیرا در بین آنان، گناهان بزرگ و بی‌حجابی و بدحجابی رخ می‌دهد. حتی گاهی تجمّل‌گرایی منجر به بی‌عفّتی می‌شود و آن ملت به سقوط کشیده می‌شود و در نهایت نابود خواهد شد.

اگر در قرآن کریم راجع به مذمّت تجمّل‌گرایی آیه­ای جز همین آیۀ شریفه نبود، برای انسان کافی بود تا مواظب باشد که در زندگی، حدّ توسط را رعایت کند. البته نه آن زندگی که پیامبران و اوصیای الهی و اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» داشته‌اند. آن طرز زندگی را نه از ما خواسته‌اند و نه مردم عادی می‌توانند به آن اندازه ساده‌زیست باشند، ولی همه باید از آنان سرمشق بگیرند. به قول قرآن کریم:

«لَقَدْ كانَ لَكُمْ في‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ»[4]

یعنی هرکه خدا و رضای خدا و بهشت را می‌خواهد و دوست دارد در روز قیامت در رفاه باشد، باید از اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» سرمشق بگیرد. دقت کند که زندگی آنها چطور بوده است، نه آنکه مثل آنان باشد، اما سعی کند شباهت به ایشان داشته باشد. اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» حتی از ضروریات هم پرهیز می­کردند، برای اینکه بتوانند به دیگران کمک بکنند، مردم باید با اسوه قرار دادن ایشان، زندگی تجمّلی و تشریفاتی نداشته باشند و از آنچه خدا روزی آنان کرده، انفاق کنند.

زندگی به سه قسم منقسم می­شود:

قسم اوّل: زندگی ضروری و تأمین نیازهای اولیۀ زندگی است.

قسم دوّم: زندگی رفاهی است، یعنی زندگی متوسط و ساده‌زیستی که در آن، انسان از نظر خوراک، پوشاک، مسکن و ازدواج در رفاه است، اما رنگ تجمل، اسراف و تبذیر ندارد. قرآن کریم می‌فرماید: مؤمن باید چنین زندگی رفاهی را داشته باشد: «وَ الَّذينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً».

و قسم سوّم آن، زندگی تجملّی است. زندگی که اکثر مردم به آن مبتلا هستند؛ از بلاهای بزرگ است و به قول قرآن ملت را نابود می­کند.

شاخه‌هایی از این زندگی تجملی، عروسی‌ها، مهریه‌ها و جهیزیه‌های سنگین است.

مهریه­های امروزه تجملی است. اولش می­نویسند مهریۀ حضرت زهرا«سلام‌الله‌علیها»، بعد مثلاً هزار سکه به آن اضافه می‌کنند. این طرز رفتار، تجمّل‌گرایی است، اسراف و تبذیر است. این زندگی با زندگی حضرت زهرا«سلام‌الله‌علیها» سازگاری ندارد.

جوان‌های زیادی برای مهریّه‌های تجمّلی و تشریفاتی زندان می‌روند و بدبخت می‌شوند. البته تقصیر پدر و مادرهای عروس و داماد است. یک مهریۀ عجیبی تعیین کرده‌اند، بعد هم با آنکه داماد توانایی نداشته، عروس مطالبه کرده است و او را به زندان انداخته است.

جهیزیه­ها هم تجمّلی است. جهیزیۀ حضرت زهرا«سلام‌الله‌علیها» چه بود؟ همه بر روی هم شصت و سه درهم بوده است. یک زندگی فوق‌العاده ساده. یک دست لباس، یعنی یک پیراهن یا یک چادر. زندگی ضروری، یک کاسۀ گِلی و یک آفتابۀ گِلی. پیغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» وقتی به جهیزیه نگاه کردند، گریۀ شوق کردند و فرمودند: خدایا این جهیزیه را تو مبارک کن که بیشترش از گِل است. اما جهیزیه­های فعلی، پدر و مادر دختر را به عزا می­نشاند. باید وام‌هایی بگیرند که رباخوری و ربادادن است. این می­شود مصرف‌گرایی و تجمل‌گرایی.

ملت باید دست از این کارهای اشتباهش بردارد و اگر به قرآن عمل نشود، دردسر عجیبی برای همه به وجود می آید.

جوان‌های عزیز، خداوند متعال ضامن شده است که خرج را بدهد. خداوند انسان را خلق کرده و خرجش را هم حتماً می‌دهد. خداوند حتی موجودات زیر زمین را گرسنه نمی­گذارد. پرنده­ها صبح می‌روند و عصر برمی­گردند، هم سیر می‌شوند و هم برای بچه­هایشان غذا می­آورند. نمی­شود که خداوند انسان را خلق بکند و روزی او را نرساند. قرآن کریم دربارۀ رزاقیّت خداوند می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِين»[5]؛ یعنی خداوند  قدرت دارد بر اینکه روزی انسان را برساند، پس مخارج زندگی او را، در حد توسط می‌دهد. اما خداوند هزینه‌های زندگی تجمّلی را نمی‌رساند. در واقع خود انسان باید مخارج اضافی را تهیه کند، البته با قرض، با وام و گاهی هم به آنجا می رسد که با مال مردم‌خوری و ربادادن فراهم می‌کند. خداوند متعال چنین زندگی را نهی کرده و فرموده است:  خرجش با من است، ولی تجمّل با من نیست. اگر زندگی تشریفاتی شد، خودت باید جوابش را بدهی و جوابش هم در دنیا بدبختی است.

مسألۀ عزوبت و مسألۀ تجرّد برای جامعه خیلی مشکلات درست کرده است. به خاطر ترویج تجمّل‌گرایی ازدواج برای همه سخت شده است. الان غربی‌ها ساده‌زیست­تر از ما هستند؛ هم از نظر خوراک و هم از نظر پوشاک و هم از نظر مسکن و هم از نظر ازدواج.

ساده‌زیستی را از تعالیم اسلام یاد گرفته‌اند. از نظر پایه و ریشه و ارز و پشتوانه بسیار عالی و از نظر صنعت بسیار بالا هستند، اما در زندگی بسیار ساده هستند، یعنی آنچه اسلام در نوع زندگی می‌خواهد را دارند.

امت اسلامی باید ساده زیستی را جایگزین زندگی تجمّلی کند. الان اقتصاد کشور مریض است و یکی از دلایل مهم‌ّ آن، تجمّل‌گرایی است. من بیش از چهل سال قبل، چهار جلد کتاب نوشتم به نام «مقایسۀ بین سیستم‌های اقتصادی». در آن مجموعه، اقتصاد اسلام را با اقتصاد سرمایه­داری و با اقتصاد کمونیستی و با اقتصادهای دیگر دنیا سنجیدم و اثبات کردم که اقتصاد اسلام، مهم‌تر از همۀ اقتصادهاست و اگر به آن عمل شود، هیچ‌گونه کمبود، نارسایی و هیچ معضل اقتصادی باقی نمی‌ماند. الان کار ما رسیده به اینجا که اقتصادمان مریض است و نارسایی دارد. این معضل در اثر تجمل‌گرایی و حیف و میل است.

من تضمین می­کنم اگر همه اراده کنند و تلاش داشته باشند، مسألۀ عزوبت به واسطۀ حذف خرج و مخارج اضافی و حذف تجمّل‌گرایی از بین می­رود و همۀ جوان‌ها از دختر و پسر، به آسانی ازدواج می‌کنند.



[1]. فرقان، 67: «و كسانى‏اند كه چون انفاق كنند، نه ولخرجى مى‏كنند و نه تنگ مى‏گيرند، و ميان اين دو [روش‏] حد وسط را برمى‏گزينند.»

[2]. واقعه، 41 تا 46: «و ياران چپ؛ كدامند ياران چپ؟ در [ميان‏] باد گرم و آب داغ. و سايه‏اى از دود تار. نه خنك و نه خوش. اينان بودند كه پيش از اين ناز پروردگان بودند. و بر گناه بزرگ پافشارى مى‏كردند.»

[3]. اسراء، 16: «و چون بخواهيم شهرى را هلاك كنيم، خوشگذرانانش را وا مى‏داريم تا در آن به انحراف [و فساد] بپردازند، و در نتيجه عذاب بر آن [شهر] لازم گردد، پس آن را [يكسره‏] زير و زبر كنيم.»

[4]. احزاب، 21: «قطعاً براى شما در [اقتدا به‏] رسول خدا سرمشقى نيكوست: براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد.»

[5]. ذاریات، 58: «خداست كه خود روزى‏بخشِ نيرومندِ استوار است.»