عنوان: جلسۀ هفتم: حق‌ّالنّاس مالی(3)
شرح:

بسم ‌الله الرّحمن الرّحيم

«رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي»

 

بحث ما رسيد به اينجا که حقّ‌النّاس مالی منقسم می‌شود به اقسامي؛ قسمت اول دزدی کردن کسی از ديگری است؛ و تفاوت هم نمی‌کند دزدی از مال غير باشد يا از مال خودی باشد. پسر يا دختر از مال پدر بدزدد يا پدر از مال پسر يا دختر بدزدد يا زن از شوهر و شوهر از زن دزدی کند. همۀ اينها دزدی است و اگر رضايت اينها تحصيل نشود و با حق مردم بميرد عالم برزخش مشکل است، عالم قيامتش مشکل‌تر است.

قسم دوم از دزدی، کم‌کاری و بيکاری و بدکاری در اداره‌هاست. اين مصيبتی که الان هست. علاوه بر اينکه دزدی است، حقوقی که می‌گيرد مالک آن نمی‌شود، اينکه کار مردم را مهمل گذاشته، کم‌کاری يا بيکاری يا بدکاری کند، گناه بسيار بزرگی است. به اندازه‌ای که در روز قيامت خدا به او خطاب می‌کند: ای خائن به من، ای خائن به رسول الله و ای خائن به مردم![1]

قسم سوم از دزدی اين وضعی است که الان هست. اينکه کارگر یا تولید کننده کار را خوب انجام ندهد و سرهم بندی کند. مشهور در ميان مردم است که اين خانه، ‌خانه‌ای است که برای فروختن ساخته شده است. این کار، دزدی است و گناهش بزرگ است و گاهی ضمانت چند صد ميليونی یا میلیاردی هم می‌آورد. مثلاً لوله‌کش خوب لوله‌کشی را انجام ندهد و آب نشت کند. بعضی اوقات ميليون‌ها تومان خسارت روی دست صاحب خانه می‌گذارد. اين لوله‌کش و بنا و عمله ضامن اين پولند که بايد کار را خوب انجام می‌دادند، اما کوتاهی کرده‌اند. يعنی علاوه بر اينکه گناه خيلی بزرگ است و دزدی است و دزدي، حقّ‌النّاس است و حقّ‌النّاس ظلم است و خدا از ظلم نمی‌گذرد، علاوه بر اينها، ضمانت‌آور هم هست.

پيغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» به مسلمانان سفارش فرموده‌اند که وقتی کاری را انجام می‌دهند، عالی و محکم انجام دهند. شخصی مرده بود و پيامبر«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» او را تشييع جنازه کردند. چون آدم خوبی بود، آن حضرت لحد او را بستند، امّا خيلی محکم کاری می‌کردند. کسی گفت يا رسول الله! اين محکم کاری چه فايده دارد؟ چند روز ديگر اين لحد نابود می‌شود. پيغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» فرمودند: بله،‌ می‌دانم، اما حرف ديگری هست و آن اينست که: «اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يُحِبُّ عَبْداً إِذَا عَمِلَ عَمَلًا فَأَحْكَمَهُ»[2]؛ خداوند عزّوجل دوست دارد وقتی بنده کاری را انجام می‌دهد، محکم انجام دهد. خواه کار خودش باشد يا کار ديگران باشد،‌ سرهم بندی غلط است. خواه مثل بستن لحد باشد، بايد مستحکم باشد و غيرمستحکم بودن غلط است. من از همۀ شما تقاضا دارم اين روايت پيغمبر را حفظ کنيد و هميشه در نظر داشته باشيد. همۀ کارها بايد مستحکم باشد.

قرآن می‌فرمايد: قرض‌الحسنه بده که خيلی ثواب دارد. در دو سه آیه می‌فرمايد قرض‌الحسنه، قرض دادن به خداست. بعد هم می‌فرمايد من قدرت خريد را جبران می‌کنم. اگر يک سال پول تو پيش او ماند و قدرت خريدت کم شد، من به چندين برابر جبران می‌کنم: «مَنْ ذَا الَّذِی يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافاً کَثِيرَةً وَ اللَّهُ يَقْبِضُ وَ يَبْسُطُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ»[3]‌، اما می‌گويد اگر قرض برادر به برادر يا پدر و پسر به يکديگر يا همکارها به يکديگر باشد، بايد محکم باشد و همراه با نوشتن باشد. در آن زمان که محضر نبوده، بايد دو شاهد روی آن شهادت دهند. قرآن می‌فرمايد: ضمانت و محکم‌کاری باشد.[4] الان مصيبتی که در بازار و در جاهای ديگر هست، تسامح و تساهل در معاملات و در اسناد و مدارک آن است که منجر به ورشکستگی عده‌ای شده است.

محکم کاری در معاملات به قدری اهمیبت دارد که قرآن می‌فرمايد: اگر در سفر بودید و نتوانستید بنویسید، به جای آن، وثیقه و رهن بگیرید: «فَرِهَانٌ مَقْبُوضَةٌ»[5].

قرآن کتاب خوبيست و اسلام دين خوبيست و رسالۀ مرجع تقليد خيلی به درد شما می‌خورد. يک جمله در رساله‌هاست که از قرآن گرفته شده، که راجع به نسيه دادن و قرض دادن و وام دادن، بايد محکم و مستحکم باشيم. بايد ذره‌ای راه فریب باز نباشد. قراردادها، محضری با دو شاهد و خيلی صريح و با مدت معلوم منعقد گردد. حتی فقها می‌گويند اگر کسی نسيه بدهد و مدت نداشته باشد، اين بيع نيست و تجارت نيست. تجارت آنست که مدت‌دار و محکم و مستحکم باشد.

قرآن می‌فرمايد: علاوه بر اين، سند کتبی و گرفتن شاهد باشد و علاوه بر اين، تفحص کن که آیا او می‌تواند پول را پرداخت کند يا نه؟ بعضی اوقات اين‌طور می‌شود که می‌خواهد قدری گران بفروشد و می‌گويد به او بدهيم و ان‌شاء الله پولش را می‌دهد. ناگهان ورشکسته می‌شود يا خودش را به ورشکستگی می‌زند. چند نفر  ورشکسته می‌شوند، برای اينکه آدم بی‌عقلی، سفاهت کرده است. قرآن می‌فرمايد همۀ کارهای تو بايد محکم و مستحکم باشد.

در ازدواج هم باید محکم کاری رعایت شود. امروزه ازدواج، سخت شده و طلاق هم فراوان است و این مصیبت‌ها در اثر این است که محکم کاری نمی‌شود. قرآن می‌گويد: اگر می‌خواهی زن بگيری يا شوهر کنی، تحقيق کن. اگر شبهه در آن است و اگر دينش خيلی عالی نيست و اگر اخلاقش خوب نيست، صرفنظر کن. اما تساهل به جايی رسيده که از طریق موبايل و اينترنت ازدواج می‌کنند. با يک محبت ظاهری و زودگذر که اسمش را عشق می‌گذارند و عشق نيست، نوعی بیماری است. يکی دو ماه نمی‌گذرد که اختلاف شروع می‌شود و به طلاق می‌انجامد و دو طايفه نابود می‌شوند، در اثر اينکه محکم‌کاری نکرده‌اند. در اثر اینکه به جای تحقیق و مشورت، عشق‌بازی کرده‌اند که البته گفتم عشق نيست، بلکه بیماری یا ديوانگی است و با اين ديوانه‌بازي‌ها ازدواج پا نمی‌گيرد.

در همۀ کارها بايد محکم و مستحکم باشيم. قرآن کریم در آیۀ دیگری می فرماید:

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلاً سَدِيداً، يُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمَالَکُمْ وَ يَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ»[6]

ای مؤمن کارهايت محکم و مستحکم و گفتارت محکم و مستحکم باشد. اگر به راستی محکم‌کاری کردی، خدا کارت را اصلاح می‌کند و خدا تو را می‌آمرزد. اگر تقصير هم نداشتی و ورشکسته شدي، خدا تو را می‌آمرزد. اما وقتی در جامعه می‌رويم، هشتاد درصد اين ورشکستگی‌ها تقصير خود مردم است، برای اينکه تسامح‌ می‌کنند و رفيق‌بازی و رودربايستی می‌کنند و ناگهان پولش خورده شده و اين هم پول ديگران را خورده و وای به کسی که مال مردم خور باشد.

به هر حال، اين قسم سوم حق‌ّالنّاس، یعنی رعایت نکردن محکم کاری، اگر از قسم اول و دوم مهم‌تر نباشد، کمتر نيست و بايد در زندگی سرمشق ما باشد. ما بايد محکم‌کاری مخصوصا راجع به حقّ مردم داشته باشيم. خيلی جاها را سراغ دارم که خانه‌اش نم پيدا کرده، در اثر يک تسامح قيرکار. يک مصيبت روی سر صاحب خانه آمده، برای نيم ساعت اهمال کاری آن کسی که بايد محکم کاری می‌کرده است. تقاضا دارم در کارهايتان همين‌طور که پيغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» سفارش کرده و خودشان هم عمل ‌کرده‌اند، محکم و مستحکم باشيد. در ازدواج، محکم و  عالی باشيد. تسامح‌هايی که الان می‌شود گناهش خيلی بزرگ است. مگر می‌شود با عشق و عاشقی زن گرفت يا شوهر کرد؟

قرآن کریم، این عشق‌بازی‌ها و ارتباط و دوستی افراد نامحرم با یکدیگر را در کنار عمل ناشایست زنا و مثل آن بیان کرده، می‌فرمايد: آدم صالح و شايسته از اين کارها نمی‌کند. اسم آن را هم خُدن گذاشته است. می‌فرمايد:

«... مُحْصِنينَ غَيْرَ مُسافِحينَ وَ لا مُتَّخِذي أَخْدان‏ ...»[7]  

«... مُحْصَناتٍ غَيْرَ مُسافِحاتٍ وَ لا مُتَّخِذاتِ أَخْدان ...»[8]

زن شايسته کسی است که اهل زنا نیست، رفيق‌بازی هم ندارد؛ مرد شايسته، کسی است که اهل زنا نیست و رفيق زن ندارد. یعنی این دو کار را مثل هم می‌داند.

وقتی حرف قرآن را نشنويم، همين ازدواج‌هايی می‌شود که در بسیاری از موارد، منجر به طلاق می‌شود و هر گناهی که می‌شود تقصير اين تسامح‌ها است. بعضی اوقات کار به جايی می‌رسد که بچه دارند و طلاق می‌گیرند و اين بچه بی پدر و بی مادر می‌شود و اين بچه، گاهی يک بلا برای جامعه می‌شود و گناهش برای پدر و مادر است که بايد در ازدواجشان محکم کاری می‌کردند، اما نکردند.

قسم بعدی حق‌ّالنّاس،‌ سد معبر یا گرفتن راه مردم است که در خيابان‌ها و بازارها ديده می‌شود. مثلاً نصف ميز و ويترين مغازه‌دار در پیاده‌رو آمده است، در حالی که اين پياده‌روها برای رفت و آمد مردم است. يا اينکه ماشينش را در کوچه‌  یا پياده‌رو پارک می‌کند و می‌رود. کسی حق ندارد وسیلۀ خود را در پياده‌رو یا کنار کوچه بگذارد و مانع رفت و آمد مردم شود. کاسب حق ندارد اجناسش را در پياده‌رو بگذارد و راه مردم را تنگ کند. همۀ اينها حق‌ّالنّاس است و مثل تصرف در مال مردم است. الان اين پارک کردن ماشین و موتور، مصيبت بزرگی شده است. کسی که ماشين می‌خرد يا کارخانه که ماشين می‌فروشد، بايد فکر پارکينگش را بکند. دولت بايد اول پارکينگ را درست کند و بعد اجازۀ فروش دهد. کسی که ماشين می‌خرد بايد اول فکر پارکينگ آن را بکند و بعد ماشين بخرد.

در قدیم بازاري‌ها از خانه‌شان قدم زنان با لذت بعد از صبحانه به بازار می‌آمدند و بعد هم از بازار به خانه می‌رفتند. هم پیاده‌روی می‌کردند و هم آلودگی و سر و صدا درست نمی‌شد. من طلبه بودم و خانۀ ما نزديک خانۀ مرحوم آيت الله مفيد، يکی از فلاسفۀ بزرگ در اصفهان بود. ایشان در روحانيت جاه و مقامی داشت. ساعت هفت و نيم صبح با يکديگر، پیاده از خانه به مدرسه می‌آمديم. ايشان تا نيم ساعت قبل از ظهر درس می‌گفتند و من هم به درس ايشان و ديگران می‌رفتم و بعد دوباره پياده برمی‌گشتیم و بعد از نماز به خانه می‌رفتیم؛ نه خستگی بود و نه بی‌نشاطی بود و نه چه کنم چه کنم بود. همه بايد اين‌طور باشند. حال اگر همۀ شما ماشين می‌خواهيد، پارکينگ داشته باشيد. کوچه‌ها پارکينگ شده و پياده‌روها پارکينگ شده و اين حق‌ّالنّاس است. اينها حرام است و غصب و دزدی و تصرف در مال مردم است و اين تقصير دولت و مردم است. 

ما گيريم و گير بودن ما برای اين است که به اسلام عمل نمی‌کنيم. اگر به اسلام عمل کنيم، شاد هستيم و زندگی با نشاطی داريم، اما عمل به اسلام نمی‌کنيم و يک زندگی پردرد و بی‌نشاطی داريم. در قدیم مرضی به نام ضعف عصب نداشتيم. الان يک نفر پيدا نمی‌شود که اعصابش سالم باشد. اين در اثر غم و غصه و زندگی بی‌نشاط و چشم و هم چشمی است. اين را خودمان به سر خودمان آورده‌ايم. روايت داريم مردم گناه تازه تازه می‌کنند و ما هم بلای تازه تازه می‌فرستيم.[9] اصلاً دکتر و مريض‌خانه‌ها به این تعداد نبود. شما به يکی از بیمارستان‌ها بروید و ببينید چقدر شلوغ است! در خيابان ترافيک ماشين و آنجا ترافيک آدم است. همۀ پول‌هايشان را هم بايد خرج مرضشان کنند. آن روزها در تمام اصفهان سه تا دکتر بود و بعضی اوقات اين دکترها بيکار بودند. مردم هم سالم بودند و هم با نشاط و هم خوش و خرم بودند. خودمان به سر خودمان اينها را آورده‌ايم، با زندگی تجمل‌گرايی و هرچه هست بايد صرف تجمل شود. خودش بعضی اوقات زندگی سختی دارد، اما مهمان‌خانۀ او بايد عالی باشد. حال ای کاش اين تجمل‌گرايي‌ها از خودمان بود، اما وقتی در نخ مردم رويم می‌بينيم که در اکثر موارد از دزدی و حيف و ميل است و بالاخره می‌بينيم مال مردم تجمل‌گرايی شده است.

قرآن می‌فرمايد: «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لاَ يَحْتَسِبُ»[10]؛ اگر متقی باشی از راهی که گمان نداري، همۀ گرفتاري‌ها اصلاح می‌شود.

همچنین قرآن می‌فرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلاً سَدِيداً، يُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمَالَکُمْ وَ يَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ»[11] ؛ تو به راستی دروغگو نباش و به راستی کارهايت طبق دستور اسلام باشد،‌ مسلّم بدان که خدا اول کارهايت را اصلاح می‌کند و بعد تو را می‌آمرزد. اين وعدۀ قرآن است. پس چرا گرفتاريم؟ برای اينکه گناه فردی و گناه اجتماعی و گناه ظلم و گناه حقّ‌النّاس داريم. اگر به راستی گناه نباشد، همۀ کارها اصلاح خواهد شد.

طلبه‌ای آمده بود نزد یکی از علمای بزرگ و گفته بود يک دستورالعمل به من بدهید. آن عالم گفته بود: دروغ نگو. چه کسی می‌تواند بگويد من در شبانه‌روز دروغ نمی‌گويم؟!‌ گناه دروغ خيلی بزرگ است. قرآن می‌فرمايد: «وَ قُولُوا قَوْلاً سَدِيداً»،‌ گفتار تو حق باشد ‌و مخالف با واقع نباشد و دروغ در زندگيت نباشد.

اين هم يک قسمت از حق‌ّالنّاس است که متأسفانه عام البلواست. اين خيلی رنج دارد. من خيلی رنج می‌برم که در جمهوری اسلامی چرا بايد چنين باشد؟! چرا بايد دزدی باشد؟! چرا بايد کم کاری و بيکاری و بدکاری باشد؟! چرا بايد محکم‌کاری نباشد و بالاخره چرا بايد اين گناهان اجتماعی نظير ترافيک با اين همه گناهش باشد؟ خدا نکند يک پليس سر چهارراه نباشد. ناگهان می‌بينيم فوج فوج از چراغ قرمز رد می‌شوند. خدا را به اندازۀ يک پليس هم ناظر و حاضر نمی‌دانند. رد شدن از چراغ قرمز حرام است. در هر مملکتی، بايد طبق قوانين آن مملکت عمل شود. شما اگر به لندن رفتيد، در لندن راننده طرف چپ ماشين می‌نشيند. شما هم بايد مثل او باشيد و اگر بخواهيد مثل ايران رانندگی کنید، نمی‌شود و حرام است. دولت مالک است، ولو دولت کفر باشد. تخلف از قوانين جمهوری اسلامی غلط است. آنکه ماليات می‌گيرد و اجحاف می‌کند، دزدی است و آنکه ماليات نمی‌دهد و کلاه سر ديگران می‌گذارد، اين هم دزدی است. در فرانسه همين است و در امريکا هم همين است. انسان در هر مملکتی که زندگی کند بايد طبق قوانين آن مملکت عمل کند. بالاخره ما بايد صاف و باصفا و با حقيقت باشيم تا خدا هم گناهانمان را بيامرزد و هم کارمان را اصلاح کند. مرتب تلقين کنيد که: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلاً سَدِيداً، يُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمَالَکُمْ وَ يَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ»[12]

 

 



[1] . الكافي، ج‏2، ص367

[2] . بحارلانوار، ج 70، ص 298

[3] . البقرة، 245

[4] . البقرة، 282

[5] . البقرة، 283

[6] . الأحزاب‏، 70-71

[7] . المائده، 5

[8] النساء، 25

[9] . الكافي، ج‏2، ص 268: «كُلَّمَا أَحْدَثَ‏ الْعِبَادُ مِنَ الذُّنُوبِ مَا لَمْ‏ يَكُونُوا يَعْمَلُونَ أَحْدَثَ‏ اللَّهُ لَهُمْ مِنَ الْبَلَاءِ مَا لَمْ‏ يَكُونُوا يَعْرِفُونَ»

[10] . الطلاق‏، 2و 3

[11] . الأحزاب‏، 70-71

[12] . الأحزاب‏، 70-71