عنوان: منازل معاد: منزل سوم: برزخ
شرح:

بسم ‌الله الرّحمن الرّحيم

«رَبِّ اشْرَحْ لي‏ صَدْري، وَ يَسِّرْ لي‏ أَمْري، وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني‏، يَفْقَهُوا قَوْلي‏»

 

از منظر قرآن کريم، موضوع قيامت و معاد، جزء مهمترين مسائل و موضوعات است. تأکيد فراوان آيات قرآن کريم و اختصاص نزديک به يک چهارم آيات قرآن کريم به اين موضوع و مسائل پيرامون آن، حاکي از اهميّت مسألۀ معاد و قيامت مي‌باشد.

از سوي ديگر، فراواني آيات مربوط به قيامت، نشان ‌دهندۀ اين حقيقت است که اعتقاد به معاد و باور مرگ، يک نيروي کنترل کنندۀ قوي براي انسان‌ها به شمار مي‌رود. نيرويي که به خوبي مي‌تواند مانع از سقوط انسان باشد. لذا در توصيۀ علما و بزرگان، سفارش فراواني به ياد مرگ و توجّه به قيامت شده است.

در مورد منزل اوّل از معاد، يعني احتضار، و منزل دوّم يعني قبر، به طور مختصر و فشرده در جلسات قبلي بحث شد. در اين جلسه پيرامون منزل سوّم، يعني عالم برزخ سخن خواهيم گفت.

 

منزل سوّم: برزخ

به فاصلۀ ميان مرگ انسان تا وقوع قيامت کبري، برزخ گفته مي‌شود و از نظر زماني، ممکن است ميليون‌ها سال طول بکشد. انسان براي طي اين منزل، بايد ذخيره و توشۀ مناسبي در دنيا تهيه کرده باشد؛ زيرا در عالم برزخ، بهشت و جهنّم وجود دارد، بهشت و جهنّمي که ساخته و پرداختۀ اعمال آدميان در دنيا است. قرآن کريم مي‌فرمايد عدّه‌اي دم مرگ پشيمان هستند که چرا براي عالم قبر و برزخ و قيامت کاري نکرده‌ و توشه‌اي فراهم نساخته‌اند و با التماس خاصي از خداوند متعال مي‌خواهند که به دنيا برگردند.

«قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ، لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فيما تَرَكْتُ كَلاَّ إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها»[1]

آنها مي‌گويند: خدايا ما را برگردان تا يک عمر ديگري و يک زندگي ديگري داشته باشيم و در زندگي جديد، فکري براي قبر و قيامت خود بکنيم. در پاسخ به آنان خطاب مي‌شود: «كَلاَّ»! برگشتني در کار نيست. سپس قرآن شربف در ادامۀ آيه مي‌فرمايد:

«وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ»[2]

بعد از گذر از اين عالم، برزخ وجود دارد که بايد انسان‌ها تا فرا رسيدن روز قيامت و حشر، در آن بمانند. بنابراين براي طي کردن اين منزل مهم، بايد چاره‌جويي کرد تا عالم برزخ براي انسان، ملالت آور و به صورت جهنّم نباشد.

 

زمان برزخ

اگر به ما گفته‌اند دوران فعلي، دورۀ آخرالزّمان است، معنايش اين نيست که قيامت نزديک است، بلکه معنايش اين است که ما خاتميّت داريم. يعني در دوران ما و بعد از ما پيغمبري مبعوث نمي‌شود و تا روز قيامت، دين، دين اسلام عزيز است. لذا به اين دوران، دورۀ آخرالزّمان مي‌گويند و معلوم نيست چند سال طول بکشد.

در واقع، عالم برزخ که خيلي بايد به ياد آن باشيم، ممکن است يک ميليارد سال طول بکشد و پس از آن قيامت بر پا شود. شيعه معتقد است بالأخره به دست شيعيان و به رهبري امام زمان«ارواحنافداه»، پرچم اسلام روي کرۀ زمين افراشته خواهد شد و يک جامعۀ بهشتي و منهاي ظلم تشکيل مي‌شود که در آن، همه، بدون فقر، تبعيض، اختلاف، غم، غصّه، اضطراب خاطر، نگراني و نا امني زندگي خواهند کرد. به عبارت ديگر  بعد از ظهور حضرت وليّ عصر«ارواحنافداه»، حکومت، حکومت اهل بيت «سلام‌الله‌عليهم» است و همۀ چهارده معصوم مي‌آيند و در اين جهان حکومت مي‌کنند که به آن دوران نوراني و با نشاط، دوران رجعت مي‌گويند. حکومت آن بزرگواران هم ده سال و صد سال نيست بلکه در روايات مي‌خوانيم که مثلاً امام حسين«سلام‌الله‌عليه» بيش از هزار سال بر جهان حکومت مي‌کنند.

بعد از دوران رجعت، نوبت به قيامت مي‌رسد و قيامت به پا خواهد شد. از اين جهت خيال نکنيد که عالم برزخ يک سال و صد سال و هزار سال ديگر تمام مي‌شود. بلکه شايد ميليون‌ها سال يا بيشتر طول مي‌کشد و از اين رو بايد براي آن زمان طولاني که در خانۀ قبر به سر مي‌بريم، چاره‌اي بينديشيم و آن خانۀ ابدي را به باغي از باغ‌هاي بهشتي مبدّل سازيم.

 

مکان برزخ

همان‌گونه که بيان شد، اصل وجود عالم برزخ، از مسلّمات مطروحه در آيات نوراني قرآن کريم و روايات شريف اهل بيت«سلام‌الله‌عليهم» و بلکه يکي از ضروريات در اسلام است، امّا نکتۀ مهم در مورد اين منزل آن است که عالم برزخ کجاست؟

قرآن کريم با يک بيان شيوا، مي‌فرمايد: عالم برزخ، «عِنْدَ اللَّه» است، يعني مانند خداوند متعال، جا نمي‌خواهد. به عبارت ديگر، خداوند متعال همه جا هست و فاقد زمان و مکان است، روح نيز چون مجرّد است و زمان و مکان ندارد، نزد خداست و نيازمند زمان و مکان نيست.

در برخي از روايات آمده است که انسان‌هاي نيکوکار و خوب، در وادي السّلام گرد هم قرار مي‌گيرند[3] و انسان‌هاي زشت‌کردار و بد، در برهوت هستند[4]، امّا مختصّات و مشخصات دقيق اين دو مکان معلوم نيست.

آنچه مشخّص است اينکه در برزخ، مؤمنين، زير پرچم مولا اميرالمؤمنين علي«سلام‌الله‌عليه» هستند. همان‌گونه که در قيامت، زير لواي حمد هستند و از دست اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه»، از آب کوثر مي‌نوشند و با شفاعت ايشان و اهل بيت«سلام‌الله‌عليهم» به بهشت مي‌روند. شايد معناي اين روايات که مي‌فرمايند: «مؤمنين در وادي‌ السّلام هستند»، اين باشد که آنان، زير سايۀ لطف و عنايت مولا اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» هستند و انسان‌هاي بدکار، در بيابان خشک و بي آب و علف، سرگردان و در زحمت و مشقّت‌اند. به نظر مي‌آيد آنچه به عنوان برهوت در روايات براي سرنوشت انسان‌‌هاي بدکار آمده، از باب مثال است، بدين معنا که افرادي که ولايت ندارند، در عالم برزخ سرگردان هستند. کساني که براي عالم برزخ خود زاد و توشه‌اي فراهم نساخته‌اند، در آنجا خانه و کاشانه ندارند و در عذاب الهي سرگردان و حيران خواهند بود. 

اگر کسي بگويد عالم برزخ همين خانۀ قبر است، ظاهراً اشتباه نکرده است و از برخي از روايات استفاده مي‌شود که اين قبر، خانۀ انسان‌ها تا وقوع قيامت است.[5] در ميان مردم هم مشهور است که به قبر، خانۀ آخرت مي‌گويند و خانۀ آخرت، يعني عالم برزخ.

اگر کسي نيکوکار و خوب باشد، قبر او باغي از باغ‌هاي بهشت و اگر زشت‌کار باشد، خانۀ قبر او، گودالي از جهنّم خواهد بود:

«إِنَّ الْقَبْرَ لَرَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ أَوْ حُفْرَةٌ مِنْ حُفَرِ النَّارِ»[6]

وقتي بدن انسان را در قبر مي‌گذارند، در واقع، قبر، خانۀ ابدي بدن مي‌شود و روح که سال‌ها به اين بدن تعلّق داشته، به قبر که خانۀ جسم و متعلّق به بدن است، دلبستگي خواهد داشت. از اين جهت مي‌توان گفت: عالم برزخ، قبر هرکسي است. حتي بعد از آنکه جسم انسان در قبر مي‌پوسد و تجزيه مي‌شود نيز دلبستگي و رفت و آمد روح به قبر، پايان نمي‌يابد. البته جسم برخي بزرگان مانند علامه مجلسي«ره»، در قبر سالم مي‌ماند ولي به هرحال، جسم آنان حيات ندارد و روح با خانۀ قبر مأنوس است.

 

فضيلت حضور در مزار اموات

همان‌طور که بيان شد، خانۀ قبر محلّ ‌برزخ انسان‌هاست، به اين معنا که به خاطر وجود بدن در آنجا، روح، يک تعلّق خاطري به اين خانه دارد، لذا در تعاليم ديني سفارش شده است که بر سر قبر گذشتگان برويم. اردواح مردگان، ما را مي‌بينند و چون تعلّق روح به بدن هنوز به طور کامل از بين نرفته است، وقتي بر سر قبور آنها حاضر مي‌شويم و براي آنها طلب مغفرت مي‌کنيم يا حمد و سوره مي‌خوانيم، به زائرين خود مي‌نگرند و به آنها دعا مي‌کنند. قرائت حمد و سوره‌، خواندن قرآن، دادن خيرات و مبرّات، مانند هديه‌اي گران‌بها و طبقي از نور براي آ‌نها است و مايۀ برکت و نجات ايشان مي‌باشد؛ لذا فراوان سفارش شده که وقتي بر سر قبور مي‌رويم، در آنجا قرآن بخوانيم، صدقه بدهيم و کارهاي نيکي را به عنوان هديه براي آنها بفرستيم.

 

ضرورت توجّه دائمي به خانۀ قبر

پيامبر اکرم«صلّي‌ الله‌ عليه و ‌آله و سلّم» در روايت تکان دهنده‌اي مي‌فرمايند:

«القبر ينادي بخمس كلمات: أنا بيت الوحدة؛ فاحملوا إليّ أنيسا، و أنا بيت الحيّات؛ فاحملوا إليّ ترياقا، و أنا بيت الظلم، فاحملوا إليّ سراجا، و أنا بيت التراب فاحملوا إليّ فراشا، و أنا بيت الفقر فاحملوا إليّ كنزا»[7]

قبر هر انسان، هر روز چندين مرتبه او را صدا مي‌زند و گوش شنوا مي‌خواهد که آن را بشنود و چشم بينا و بصير مي‌خواهد که حقيقت آن را ببيند. قبر مي‌گويد: اي صاحب من، من خانه‌اي تاريک هستم، براي من چراغي بفرست. اي صاحب من! من خانه‌اي وحشتناک هستم، پس مونسي بفرست. اي صاحب من! من خانه‌اي هستم بي تجمل و بي فرش، پس براي من فرشي بفرست.

همانگونه که انسان‌‌ها در دنيا به فکر خانۀ خود و آباداني آن هستند، بايد به فکر آباداني خانۀ آخرت نيز باشند. اينکه عوام مردم، قبر را خانۀ مرده مي‌دانند، حرف خوبي است و انسان بايد در طول حيات خود، براي آباداني اين خانه بکوشد.

انسان‌هاي نيکوکار، قبر خود را به باغي از باغ‌هاي بهشت تبديل مي‌کنند و انسان‌هاي بدکار، آن را به حفره‌اي پر از عقرب و مار و سختي‌ها مبدّل مي‌سازند. در روايتي که از پيامبر اکرم«صلّي‌ الله‌ عليه و ‌آله و سلّم» نقل شد، يکي از نداهاي قبر نيز چنين است که من خانه‌اي هستم پر از عقرب و مار، پس يک ترياقي بفرست: «و أنا بيت الحيّات؛ فاحملوا إليّ ترياقا»؛يعني جداً توبه کن تا اين مار و عقرب‌ها که از نيش‌هاي و ظلم‌هاي تو پيدا شده، بميرند و موجب آزار تو نشوند.

آن سخن‌های چو مار و کژ دمت          مار و کژدم گشت و می‌گیرد دُمت

 

تجسّم اعمال در برزخ

مار و عقرب‌ و حيوانات موذي که در قبر به سراغ افراد گناهکار مي‌آيند، در اثر اعمال خود او در دنيا، پديد آمده‌اند و در واقع تجسّم گفتار و کردار او هستند و منزل برزخ وي را به يک محيط بسيار دردآور و ناگوار مبدّل مي‌سازند.

يکي از علماي بزرگ را در خواب ديدند که ناراحت است. به او گفتند: تو که نبايد ناراحت باشي و با شناختي که از تو داريم، بايد قبر تو باغي از باغ‌هاي بهشت باشد! ايشان جواب داده بود: قبر من يک بهشت و باغي از باغ‌هاي بهشت و توأم با رفاه است، ولي من در زمان حيات به شخصي زخم زبان زدم و از کار خود توبه نکردم و حلاليّت نطلبيدم، لذا آن زخم زبان اکنون به صورت يک عقرب درآمده و بعضي از اوقات، شصت پاي مرا نيش مي‌زند و نارحتي من از نيش آن عقرب است!

اين مطالب مسلّم و قطعي است و روايات نيز مؤيّد آن است. بالاتر از سخن بزرگان و علماء، در کلام  پيغمبر اکرم«صلّي‌‌الله‌‌عليه‌و‌‌آله‌و‌سلّم» و ائمۀ طاهرين«سلام‌الله‌عليهم» نيز اين مطالب به شيوه‌هاي گوناگون بيان شده است.

توجّه به عالم قبر و برزخ بسيار حائز اهميّت است و بي توجّهي و غفلت نسبت به آن، از ساده لوحي سرچشمه مي‌گيرد و خطرناک است. انسان براي زندگي دنيوي که شايد بيش از صد سال طول نکشد، به فکر آباداني و ساخت منزل زيبا و مجلّل است، امّا عجيب است که براي خانۀ قبر، که شايد ميليون‌ها سال در آنجا بماند، به فکر نيست! انسان‌ها مخصوصاً خانم‌ها، به فکر تجمّل و زيبايي منازل خود هستند و در تهيۀ اثاثيه، حسّاسيت خاصّي به کار مي‌برند، در حالي که به تعبير قرآن شريف، اين زندگي در مقابل برزخ، مانند يک روز يا قسمتي از يک روز است. قرآن کريم مي‌فرمايد وقتي سؤال مي‌شود که چقدر در دنيا مانديد؟ پاسخ مي‌دهند:

«قالُوا لَبِثْنا يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْم‏»[8]

ما يک روز يا نصف روز مانديم. وقتي براي دنيا که به اين سرعت مي‌گذرد، به فکر آباداني و تهيۀ امکانات هستيم، چگونه براي برزخ که ميليون‌ها برابر آن طول مي‌کشد و حالت دائمي دارد، به فکر نيستيم؟ تبديل قبر به باغي از باغ‌هاي بهشت يا حفره‌اي از حفره‌هاي جهنّم، به دست خود انسان و وابسته به اعمال او است و آنچه در قبر و عالم برزخ مي‌بيند، تجسّم اعمال خودش است.

 

نقش باقيات الصّالحات در آباداني برزخ

از تعاليم ديني استفاده مي‌شود که باقيات الصّالحات و اعمال نيک ماندگار، مانند يک جوي روان، تا وقتي باقي است، براي صاحب آن اثر بخش است و به مثابۀ يک باران نعمت هميشگي، بر سر عاملين و بانيان آن مي‌بارد. در زمان‌هاي گذشته، مردم بيشتر به فکر کارهاي خير و باقيات الصّالحات بودند. مثلاً با ساختن مدرسۀ علميه، مسجد، بيمارستان و نظاير آن، خود را در ثواب افرادي که در آن اماکن به عبادت يا کار خيري مشغول مي‌شوند، سهيم مي‌کردند.

عکس اين قضيه نيز صادق است و کساني که به جاي عمل نيک، کار بدي را پايه ريزي کنند و باقي بگذارند، اثر آن عمل، مانند يک جوي کثيف و پر از اشياي خبيث، هميشه به سوي آنان، جاري خواهد شد. اگر کسي مکاني براي گناه يا لهو و لعب بسازد، تا وقتي آن مکان پابرجاست، در گناه کساني که در آن مرتکب گناه مي‌شوند، شريک است. لذا توجّه به گذاشتن باقيات الصالحات و جاري ساختن نهر روان و هميشگي نعمت و رحمت و اجتناب از نهر نقمت و بلا، بسيار حائز اهميّت مي‌باشد.

پيغمبر اکرم «صلّي‌ الله‌ عليه و ‌آله و سلّم» مي‌فرمايند:

«مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً كَانَ لَهُ أَجْرُهَا وَ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ مَنْ سَنَّ سُنَّةً سَيِّئَةً كَانَ عَلَيْهِ وِزْرُهَا وَ وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة»[9]

اين روايت را شيعه و سنّي نقل کرده‌‌اند و در مورد اولاد صالح است. عبارت‌هاي مختلف و مشابهي نيز دارد.[10] اگر کسي در تربيت فرزندان خود کوشا باشد و اولاد صالح و شايسته‌اي پس از خود بگذارد و آن فرد، مؤمن بوده و براي جامعه و مردم، مفيد باشد، هرکار نيکي که فرزند انجام مي‌دهد، به همان اندازه پدر و مادر او نيز از ثواب آن بهره‌مند هستند، بدون آنکه چيزي از پاداش عامل آن، کم شود. يعني تربيت فرزند صالح و شايسته، يک نهر جاري از خيرات براي والدين است. در مقابل اگر کسي در تربيت فرزندان خود کوتاهي کند و پسر يا دختر نا اهلي تربيت کند، هر گناهي که مرتکب شوند، به همان اندازه براي والدين آنان نيز گناه و وزر و وبال خواهد بود. اگر خداي نکرده دختري بي‌حجاب يا بدحجاب باشد، هرچه گناه کند، علاوه بر اينکه در نامۀ خود او هست، در نامۀ پدر و مادرش که در تربيت او تلاش نکرده‌اند نيز وجود خواهد داشت.

 لذا توجّه به اين مطلب، بسيار حائز اهميّت است که انسان بايد مواظب باشد براي خود، باقيات صالحات برجا بگذارد، نه اينکه باقيات طالحات بگذارد.

علاوه بر اينکه فرزند صالح، باقيات الصّالحات براي والدين است، به تعبير قرآن شريف و روايات اهل بيت«سلام‌الله‌عليهم» تربيت ديني و هدايت فرزند، به اندازۀ زنده کردن همۀ جهان ثواب دارد.

«وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَميعاً»[11]

از طرف ديگر، اگر کسي يک اولاد ناصالح و زشت‌کرداري به جامعه تحويل دهد، مانند آن است که جهان را کشته باشد:

«مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَميعاً»[12]

تربيت اولاد صالح و شايسته، در وضع فعلي، بسيار سخت و مشکل است، امّا اگر کسي با تلاش و کوشش بتواند فرزند صالحي تحويل اجتماع دهد، يک نهر رحمت دايمي به سوي خود جاري و روان ساخته است: «مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً كَانَ لَهُ أَجْرُهَا وَ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ».

 

آثار شوم حقّ الناس در عالم برزخ

مطلب مهم ديگر در رابطه با عالم برزخ، قضيۀ حقّ الناس است. حقّ الناس در عالم برزخ قابل گذشت نيست و اگرچه انسان، نيکوکار باشد، ولي وجود حقّ الناس در نامۀ اعمال، موجب ناراحتي او خواهد شد. 

يکي از علماي وارسته پس از مرگ، به خواب فرزندش که او هم از علماي گرانقدر بود، آمده بود. آن عالم نقل مي‌کرد که پدرم را در خواب نگران و مضطرب ديدم. گفتم: چرا نگران و ناراحت هستيد؟! شما که بايد جاي عالي و روضه‌اي از رياض الجنه را داشته باشيد! پدرم گفت: من هيجده تومان به يکي از کسبۀ بازار بدهکار هستم و اين بدهي را در دفترم ننوشته‌ام. الان در برزخ به من مي‌گويند که چرا در دفترت ننوشتي که اين بدهکاري را ورثۀ تو بپردازند؟ لذا آن هيجده تومان موجب عذاب من شده است! درحالي که در باغ و بهشت هستم و وضعيّت من خوب است و ملائکه مونس من هستند، اما اين حقّ الناس مرا اذيت مي‌کند.

آن عالم بزرگوار مي‌گويد: وقتي از خواب بيدار شدم، به بازار رفتم و به آن طلبکار که يک کاسب جزء بود، گفتم: تو از پدر من طلبکاري؟ گفت: آري. گفتم: چقدر؟ جواب داد: هيجده تومان. از اينجا معلوم مي‌شود که وضع مالي آن عالم خوب نبوده و محبور به قرض و يا نسيه گرفتن شده است، امّا به هر علّتي در دفترش ننوشته يا فراموش کرده است آن را بنويسد. فرزند آن عالم مي‌گويد: هيجده تومان را به آن شخص پرداختم و از او گله کردم که چرا قبلاً نگفتي طلبکار هستي تا طلب تو را بدهيم؟! او جواب داد: چرا پدرت که عالم بود، بدهي خود را در دفتر ننوشت تا شما بپردازيد؟ در ضمن من ترسيدم بگويم و شما باور نکنيد. 

واقعاً حقّ الناس در عالم برزخ مشکل زاست و در روز قيامت، رسيدگي به آن بسيار سخت و حسّاس است.[13]

آقايان و خانم‌ها! مواظب باشيد حقّ‌الناس به گردن شما نباشد که عالم برزخ سخت و بدي براي شما رقم خواهد زد. حتي اگر به خاطر نيکي‌هاي فراوان، بهشت برزخي براي کسي فراهم شود، ولي حقّ الناس موجب زجر و غم و غصّۀ او خواهد شد.

 

 

پي نوشت‌ها:

================

1. مؤمنون / 100-99

2. مؤمنون / 100

3. الكافي، ج ‏3، ص 243

4. الكافي، ج ‏8، ص 261 ؛ بحار الأنوار، ج ‏25، ص 382

5. الکافي، ج 3، ص 242: «... وَ اللَّهِ أَتَخَوَّفُ عَلَيْكُمْ فِي الْبَرْزَخِ. قُلْتُ وَ مَا الْبَرْزَخُ؟ قَالَ: الْقَبْرُ مُنْذُ حِينِ مَوْتِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة»

6. الخصال، ج 1، ص 120

7. تحرير مواعظ العدديه، ص 390

8. مؤمنون / 113

9. الفصوال مختاره، ص 136

10. ر.ک: الکافي، ج 5، ص 9؛ ثواب الاعمال، ص 132؛ الامالي المفيد، ص 191؛ مسند احمد، ج، ص 360؛ سنن ابن ماجه، ج 1، ص 74 و ...

11. مائده / 32

12. مائده / 32

13. ر.ک: سير و سلوک؛ توبه (از تأليفات معظّم‌له)