عنوان: آیا اهل ‌بیت(سلام ‌الله‌ علیهم) استکمال روحی دارند؟
شرح:

بسم الله الرحمن الرحیم

 الحمدلله ربّ العالمین و الصلاة و السّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علي آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَالمُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین

 

بحث جلسه قبل رسید به اینجا که آیا روح ما قبل از بدن ما بوده است یا نه؟ عده‌ای از بزرگان، هم فلاسفه و هم مفسّرین و هم اخباریین، فرموده بودند که روح ما قبل از بدن ما بوده است. همه ارواح از زمان حضرت آدم تا روز قیامت در جایی جمعند و پروردگار عالم این‌ها را خلق کرده و آن عالم هم در روایات ما به نام عالم ذر نامیده شده و عالم میثاق شمرده شده است و این‌ها دلیل داشتند هم از قرآن و هم از روایات و هم از دقّت‌های فلسفی.

باز عده‌ای از بزرگان از فلاسفه، نظیر صدرالمتألهین و از مفسرین نظیر استاد بزرگوار ما علامه طباطبائی و از اخباریین مانند مرحوم فیض و امثال این‌ها بودند که گفته بودند روح بعد از جسم پیدا می‌شود. وقتی بچّه متولد شود، جسم است و روح نیست و جسمانیت الحدوث است و اما کم‌کم روح در او پیدا می‌شود.

مرحوم صدرالمتألهین برای همین یک قاعده درست کرده‌اند به نام قاعده جوهری و تا آخر کار هم جلو رفته‌اند. تقریباً یک جلد أسفار مربوط به همین سفر نفس است و این‌ها گفته بودند: روح بعد پیدا می‌شود. همه ما مرکب از روح و جسم هستیم و وقتی به دنیا آمدیم، جسم فقط بودیم و آن حرکت استکمالی در درون ما و در عمق جان ما برای ما روح ایجاد کرد. این‌ها نیز ادلّه فراوانی برای این قولشان ذکر کرده‌اند. ذکر کردن ادلّه طرفین به درد جلسه ما نمی‌خورد و اما اگر یادتان باشد، گفتم من یک قولی دارم به نام قول سوم و اینست که در ازل، ارواح ما خلق شده است به نام عالم ذر. به این اندازه هم شعور داشته است که خدا از آن‌ها تعهد گرفته است به عنوان: «أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى‏».[1][1]

خدا به آن‌ها گفته آیا من پروردگار شما نیستم؟ و همه گفته‌اند: بله. حتی کفاری که در عالم ذر هستند، گفته‌اند بله، پروردگار تویی و خدا تویی و اللّهی و مستجمع جمیع صفات کمالات هستی. و اما باید توجه به این مطلب داشت که این روح، نارس است و در عالم ذر استکمالی نداشت. اگر بخواهد استکمال کند، باید در این جسم و این دنیا آید و به واسطه آن جسم که روح را بُراق می‌کند و حرکت می‌کند و می‌رسد به جایی که به جز خدا نداند و استکمال در این دنیا پیدا می‌شود. این استکمال مسلّماً در عالم ذر نبوده است و همه می‌گویند و قطعاً چنین است. اگر روح در این دنیا نیاید، این استکمالی که برسد به آنجا که به جز خدا نبیند، ندارد؛ چون آن استکمال مربوط به این دنیاست و مربوط به عالم ذر نیست. لذا این قول سوّم که ندیده‌ام کسی بگوید، جمع بین دو قول است و معنایش اینست که عالم ذر داریم و این ارواح ما قبل از ابدان ما خلق شده و معلوم نیست چند سال است و در بعضی از روایات آمده دو هزار سال و این از باب مثال است و بالأخره قبل از بدن ما خلق شده به نام عالم ذر، به نام عالم میثاق. و در این دنیا کم‌کم به این بدن ما متعلّق شده است. حال اگر بیفتد در راه استکمال، یعنی آنچه صدرالمتألهین می‌گفتند، اگر بیفتد در حرکت جوهری، که یک دفعه هوی و هوس‌ها و شهوت‌ها و دنیا و ریاست طلبی‌ها نمی‌گذارد در راه بیفتد و سقوط می‌کند و جای او جهنم است و بدبختی دنیا و آخرت دارد، اما اگر بیفتد در راه استکمال، آنگاه استکمال پیدا می‌کند و این استکمالش ابدی است و اینطور نیست که یک دفعه این استکمال متوقّف شود، بلکه در بهشت هم این استکمال هست و بالاخره این استکمال و این حرکت جوهری ملاصدراست که ما را می‌رساند به آنجا که به جز خدا نداند.

رسد آدمی به جایی که به جز خدا نداند                       بنگر که تا چه حد است مقام آدمیت

اگر این درنده خوئی ز طبیعتت بمیرد                             همه عمر زنده مانی به مقام آدمیت

طیران مرغ دیدی تو ز پای‌بند شهوت                              به در آی تا ببینی طیران آدمیّت

من خیال می‌کنم این قول سوّم، جمع بین اقوال است و جمع بین دو قولیست که بزرگان گفته‌اند و دربردارنده امتیازهای هر دو قول است و آنچه ملاصدرا در أسفار می‌خواسته، تحقّق پیدا می‌کند.

بحث گذشته ما به اینجا رسید. ممکن است بعضی از شما بحث را توجه کرده باشید و بگویید تا اینجا تکرار بود. اگر در جلسه کسی اینطوری است، هم عذرخواهی می‌کنم و هم تشکّر می‌کنم. عذرخواهی می‌کنم برای اینکه این بحث تکرار بود و اما تشکر می‌کنم برای اینکه این بحث را صد مرتبه هم تکرار کنیم، باز جا دارد و از بحث‌های فوق العاده مهم در اسلام عزیز است. در میان فلاسفه اسلامی و در میان عرفا و در میان مفسّرین بحثی بسیار ارزنده است.

چیزی که بحث امروزمان است که آن هم خیلی مهم است و راجع به اهل بیت«سلام‌الله‌علیهم» است. همه آن‌ها این را گفته‌اند، مثل بوعلی سینا با آن مقامش، مثل صدرالمتألهین با آن عرفانش و هم از نظر قرآن و روایات ما با آن همه مقامش اتفاق دارند و اینست که ما عالم ذر را قائل شویم یا نشویم، ما روح این انسان را جسمانیت الحدوث و یا روحانیت البقاء بدانیم یا ندانیم و یا به قول من ارواح نارس آمده‌اند برای استکمال و اگر در راه استکمال بیفتند به مقام‌های بالایی می‌رسند و خدا هم این انسان‌ها را برای همین خلق کرده است که از صفر شروع کنند و به بیست برسند؛ این راجع به انسان‌های معمولی است.

و اما راجع به اهل بیت«سلام‌الله‌علیهم» این نیست. حضرت امام یک جمله دارند که ندیده‌ام کسی بگوید. بارک الله به این دهان‌ها و بارک الله به این فهم و شعورها و بارک الله به این عشق به ائمّۀ طاهرین، به اهل بیت«سلام‌الله‌علیهم».

حضرت امام در یکی از کلماتشان می‌فرمایند: خدا در ازل تجلی کرد با همۀ اسماء و صفاتش و حتّی اسماء و صفات مستأثره‌اش و اهل‌بیت پیدا شدند و بعد هم تجلی دوّم کرد در ازل با همه اسماء و صفاتش و حتی اسماء و صفات مستأثره‌اش و آنگاه قرآن پیدا شد. قرآن، عترت و عترت، قرآن؛ و این‌ها در ازل بوده‌اند. بعد خدا بر سر ما منت گذاشت و این اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» به این دنیا آمدند. مفسّر قرآن و معلم قرآن برای اینکه ما را به خدا برسانند و برای اینکه ما را با این حرف‌های مقدّس آشنا کنند.

در زیارت جامعه در چندین جا و از جمله در وسط زیارت جامعه این فرمایش حضرت امام هست. امام هادی«سلام‌الله‌علیه» می‌فرمایند: «خَلَقَكُمُ‏ اللَّهُ‏ أَنْوَاراً فَجَعَلَكُمْ‏ بِعَرْشِهِ‏ مُحْدِقِينَ‏ حَتَّى مَنَّ عَلَيْنَا بِكُمْ فَجَعَلَكُمْ‏ فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ‏»[2][2]

می‌فرماید پروردگار عالم در ازل انوار مقدس شما را خلق کرد و در عرش خدا شما انوار مقدس در پیش خدا بودید و ذکر خدا و ورد خدا و تماس با خدا داشتید تا اینکه خدا بر سر ما منت گذاشت و شما را در این دنیا آورد برای اینکه ما را آدم کنید. برای اینکه ما به مقام بالا برسیم: «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ‏ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ‏ لِلنَّاسِ‏ ما نُزِّلَ‏ إِلَيْهِمْ‏»[3][3]

ائمّه طاهرین! اهل‌بیت! شما معلم قرآنید. قرآن می‌گوید من آنم که: «تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ء»[4][4]

 قرآن می‌گوید من آنم که: «وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في‏ كِتابٍ مُبينٍ»[5][5]

قرآن می‌گوید من آنم که: «ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْ‏ءٍ»[6][6]

نمی‌توانی چیزی پیدا کنی از ازل تا ابد که در قرآن نباشد. نمی‌توانی چیزی بخواهی از قرآن که در قرآن نباشد. اما معلوم است که این معلم می‌خواهد و معلمش را قرآن تعیین می‌کند: «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ‏ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ‏ لِلنَّاسِ‏ ما نُزِّلَ‏ إِلَيْهِمْ‏»

یا رسول الله! مبیّن قرآن تو هستی. یا علی! مبیّن قرآن تو هستی. اهل‌بیت! مبیّن قرآن شما هستید. شمائید که می‌توانید علم ماکان و مایکون و ما هو کائن را از قرآن بیرون بکشید. ما می‌دانیم که چیزی نیست از علم که در قرآن نباشد. گفتم تجلی ذاتی خداست. این تجلی ذاتی خدا را کسی می‌تواند تفسیر کند که خود تجلی ذاتی خدا باشد، یعنی اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم»؛ لذا ما مدّعی هستیم که همه کس نمی‌تواند قرآن را تفسیر کند: «مَنْ‏ فَسَّرَ الْقُرْآنَ‏ بِرَأْيِهِ‏ فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ‏ مِنَ النَّار»[7][7]

هرکسی از ذهن خودش بخواهد قرآن را معنا کند، جایگاه او آتش جهنّم است.

بنا این‌طور بود که قرآن و عترت توأم یکدیگر باشند و قرآن نازل شود و عترت در پیش قرآن باشد و مفسّر قرآن باشد. لذا پیغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» این روایت عترت و روایت ثقلین را بیش از هزار مرتبه در هر فرصتی فرموده‌اند. پیغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» هر فرصتی جلو می‌آمد، می‌فرمودند:

«إِنِّي‏ تَارِكٌ‏ فِيكُمُ‏ الثَّقَلَيْنِ‏ مَا إِنْ‏ تَمَسَّكْتُمْ‏ بِهِمَا لَنْ‏ تَضِلُّوا، كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض»‏[8][8]

دو چیز است، یکی قرآن و یکی اهل بیت و این دو از هم از هم جداشدنی نیستند و الاّ اگر جدا شود، ضلالت و گمراهی است. قرآن منهای عترت نمی‌شود و عترت منهای قرآن نمی‌شود. و قرآن، عترت و عترت، قرآن و آنست که انسان‌ها را در اخلاق کامل می‌کند و در عرفان، انسان‌ها را کامل می‌کند و اگر بنا باشد راجع به علوم طبیعی صحبت شود، انسان‌ها را کامل می‌کند و بالاخره می‌تواند هر علمی را به انسان‌ها یاد دهد، البته اگر زمینه باشد و اگر مردم بخواهند. ولی مردم نخواستند. من عقیده دارم از بی‌عقلی نخواستند. من قبلاً در این باره صحبت کردم و وقتی عقل را معنا می‌کردم، می‌گفتم چطور می‌شود علی«سلام‌الله‌علیه» را رها کنند و سقیفۀ بنی‌ساعده را جلو بیاورند و برسانند به آنجا که حتّی به امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» سلام نکنند. این بی‌عقلی و بی‌شعوری است و تقصیر مردم است. فقط تقصیر سقیفۀ بنی‌ساعده نگذارید. بله آن‌ها تقصیر دارند؛ امّا تقصیر مردم هم هست. مردم اگر گفتۀ پیغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» را سرمشق کرده بودند، سقیفۀ بنی‌ساعده جلو نمی‌آمد. ولی سقیفۀ بنی‌ساعده از سکوت مردم استفاده کرد، به اندازه‌ای که حضرت زهرا«سلام‌الله‌علیها» را کشت و امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» را خانه‌نشین کرد، بی‌عقلی مردم و سستی مردم. و بالاخره این حدیث ثقلین باید سرمشق مردم باشد، ولی سرمشق مردم نشد و وقتی نشد، آنگاه گمراهی است، زیرا: «مَا إِنْ‏ تَمَسَّكْتُمْ‏ بِهِمَا لَنْ‏ تَضِلُّوا»

قرآن، اهل‌بیت و اهل‌بیت، قرآن؛ لذا این اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» استکمال ندارند. اینکه دیدم بعضی از بزرگان در کتابشان نوشته‌اند آقا امام زمان چون هزار سال عمر می‌کند، هزار سال عبادت می‌کند، پس از این جهت بهتر از پیغمبر«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» و بهتر از امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» است، با این حرف‌ها جور در نمی‌آید. بلکه چهارده معصوم تامّ و کامل هستند و ذرّه‌ای نقص در آن‌ها نیست تا حرکت جوهری ملاصدرا بتواند آن‌ها را کامل کند. تا نماز شب‌ها و جنگ‌ها و خانه‌نشینی‌‌ها بتواند آن‌ها را تام کند، بلکه آن‌ها از اوّل تام هستند. مانند قرآن که از اوّل تام است. قرآنِ «وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في‏ كِتابٍ مُبينٍ»[9][9]، یک مجموعه علم است و از ازل بوده است و تا ابد نیز همین است. مفسّر قرآن هم معنایش این نیست که چیزی بر قرآن اضافه می‌شود و چیزی از قرآن روشن می‌شود، بلکه آنچه در قرآن هست برای ما گفته می‌شود. اما مردم نخواستند بدانند و لذا آن‌ها هم مجبور شدند ساکت بمانند. لذا قرآن تام و کامل است و ذره‌ای کم و زیاد ندارد و حرکت جوهری ذرّه‌ای روی آن اثر ندارد. اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» نیز چنین هستند. همۀ اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» تام و کامل هستند. زیارت جامعه زیارت خوبیست. آقا امام زمان فرموده زیارت خوبیست. علامه مجلسی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» می‌گوید در سرّمن‌رای خدمت آقا رسیدم و آقا فرمودند جلو بیا. ابهّت آقا مرا گرفته بود و نمی‌توانستم برود و بالاخره آقا فرمودند بیا. می‌گوید رفتم خدمت آقا و آقا دست مبارک را روی شانه من گذاشتند و فرمودند: «نعم الزیارة هذه». علامه مجلسی تا اینکه چشمش به آقا افتاده بود، زیارت جامعه را مدّاح‌وار خوانده بود و به جای سلام زیارت جامعه را خوانده بود. آقا فرمودند: «نعم الزیارة هذه»، این چه زیارت خوبیست. علامه مجلسی می‌گوید اشاره کردم به قبر امام هادی«سلام‌الله‌علیه» و گفتم از جدتان است؟ ایشان فرمودند: آری. لذا در پیش اهل دل و پیش بزرگان و از جمله علامه مجلسی می‌فرمایند: بهترین زیارات از نظر سند و دلالت، این زیارت جامعه است و این زیارت جامعه همه چیز دارد. تمام اسرار شیعه در این زیارت جامعه خوابیده است و نمی‌توانید سرّی از اسرار شیعه پیدا کنید که در این زیارت جامعه نباشد. این زیارت باید یک صبحگاهی برای همۀ ما باشد، ولی متأسّفانه برای هیچکس نیست. قبل از اینکه از خانه بیرون آیید یک صبحگاهی برای شما باشد. می‌دانید که قوای مسلّحه در هر مملکتی صبحگاهی دارند. الان در همین نظام مقدس ما ارتش صبحگاهی دارد و سپاه صبحگاهی دارد و قوای مسلّح صبحگاهی دارند. و ما ادعا می‌کنیم قوای مسلّحانۀ امام زمانیم و منتظر امام زمان هستیم تا به دست ما و به رهبری ایشان پرچم اسلام روی کره زمین افراشته شود. پس لاأقل این زیارت جامعه را هر روز همه به عنوان صبحگاهی بخوانند و در این زیارت جامعه این جمله‌ای که خواندم، جمله شیرینی است: «خَلَقَكُمُ‏ اللَّهُ‏ أَنْوَاراً فَجَعَلَكُمْ‏ بِعَرْشِهِ‏ مُحْدِقِينَ‏ حَتَّى مَنَّ عَلَيْنَا بِكُمْ فَجَعَلَكُمْ‏ فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ‏»

آقا! در ازل بودی و پیش خدا بودی و در عرش خدا بودی و خدا بر سر ما منّت گذاشت و شما را در این ابدان مقدّسه آورد برای اینکه ما به کمال برسیم و برای اینکه ما عالم و عارف شویم و به مقام عبودیّت برسیم.

این آیه شریفه، آیۀ خوبیست و سنّی نمی‌تواند معنا کند و شیعه معنا می‌کند: «في‏ بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ»[10][10]

سنّی آیه را معنا می‌کند و می‌گوید مساجد مقدس هستند و باید تقدس آن‌ها را حفظ کنیم[11][11] و اما شیعه می‌گوید: «في‏ بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ»، مسجد نیست، بلکه علی«سلام‌الله‌علیه» است. این امام حسن و امام حسین«سلام‌الله‌علیهما» هستند و این قطب عالم امکان است.

منصور دوانیقی که خدا لعنتش کند، خیلی با امام صادق«سلام‌الله‌علیه» بد بوده و آن امام را اذیت کرده است. در حالی که حکومت را امام صادق«سلام‌الله‌علیه» به او داده بودند و درحالی که آقا امام صادق«سلام‌الله‌علیه» او را تأیید کرده بودند، اما بالاخره خیلی بد بود و یکی از کارهای زشتش این بود که مجلس می‌گرفت و در آن مجلس معاندین و علمای اهل تسنّن جمع می‌شدند برای اینکه امام را مسخره کنند. از امام چیزی بپرسند و یکی قبول نکند و یکی هم پوزخند بزند. یکی از مجالس این بود که قتاده یکی از علمای بزرگ اهل تسنن است. می‌گوید منصور دوانیقی به من گفت امام صادق«سلام‌الله‌علیه» را دعوت کردم و تو هم بیا و با او حرف بزن و از او مسئله بپرس، شاید آقا گیر کند. خدا نکند کسی احمق باشد و به قول قرآن دانسته در جهنم می‌افتد. بالاخره جلسه را گرفتند و بنا شد در جلسه وقتی امام صادق«سلام‌الله‌علیه» وارد شدند، کسی جلوی پای امام صادق«سلام‌الله‌علیه» بلند نشود و به امام صادق«سلام‌الله‌علیه» توهین کنند. جلسه مهیا از معاندین و من جمله قتاده از علمای بزرگ اهل تسنن بود. آقا امام صادق«سلام‌الله‌علیه» وارد شدند، تا اینکه آقا وارد شدند، منصور دوانیقی بلند شد و دوان دوان آمد و آقا را در بغل گرفت و آقا را پیش خود نشاند. همه تعجب کردند که این که اصرار می‌کرد جسارت و توهین به آقا شود، خودش به آقا احترام گذاشت. سکوت جلسه را گرفت. فرق بین امام و غیر امام همین است. ابهّت تکوینی امام جلسه را گرفت. آقا امام صادق سکوت جلسه را شکستند و رو کردند به قتاده و فرمودند چرا مرا در اینجا آوردی؟! اگر سؤالی داری سؤال کن. قتاده با ترس و لرز گفت: یابن رسول الله! پنیر خوردن چگونه است؟ حضرت تبسمی کردند و فرمودند: خوردن پنیر حلال است. بعد امام صادق فرمودند: سوالت همین بود؟! گفت نه، من چهل سؤال مشکل تهیه کرده بودم از شما بپرسم و تمام آن‌ها یادم رفت و ابهت شما مرا گرفته و نمی‌توانم حرف بزنم. مرادم اینجاست که آقا امام صادق«سلام‌الله‌علیه» فرمودند: می‌دانی کجا نشسته‌ای؟! في‏ بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ ، رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ.[12][12]

آنگاه قتاده گفت: آقا می‌دانم که این بیوت در قرآن، مساجد نیست، بلکه بدن‌های مقدّس شماست. بدن‌های مقدسی که خدا می‌خواهد روزبه‌روز رو به ارتفاع باشد. شخصیت اجتماعی، شخصیت سیاسی، شخصیت علمی و بالأخره ارواح مطهّر اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» ذره‌ای استکمال ندارند و کامل تمام و تام تمام هستند و در عالم ذر با خدا راز و نیاز داشته‌اند و در این دنیا هم با نماز شبشان با خدا راز و نیاز دارند و در بهشت هم با خدا راز و نیاز دارند و تا خدا خدایی کند، مکالمه و معاشقه با خدا دارند و اما استکمال ندارند و حرکت جوهری ملاصدرا از ماست و از غیر اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» است. این بحث‌ها، بحث‌های ارزنده‌ای است و تقاضا دارم به آن اهمیت دهید و ممکن است روزی به درد شما بخورد و اگر در دنیا به دردتان نخورد، یقین داشته باشید که در عالم برزخ و در عالم محشر اینگونه بحث‌ها خیلی به درد می‌خورد، به اندازه‌ای که انسان را با اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» محشور می‌کند.



[1][1]. الأعراف، 172: «آيا پروردگار شما نيستم؟ گفتند: آری!»

[2][2]. من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 613.

[3][3]. النحل، 44: «و اين قرآن را به سوى تو فرود آورديم، تا براى مردم آنچه را به سوى ايشان نازل شده است توضيح دهى.»

[4][4]. النحل، 89: «روشنگر هر چيزى است‏.»

[5][5]. الأنعام، 59:‌  «و هيچ تر و خشكى نيست مگر اينكه در كتابى روشن [ثبت‏] است.»

[6][6]. الأنعام، 38:‌ «ما هيچ چيزى را در كتاب [لوح محفوظ] فروگذار نكرده‏ايم.»

[7][7]. عوالي اللئالي، ج ‏4، ص 104.

[8][8]. الاحتجاج، ج 1، ص 263؛ همچنین ر.ک: الکافی، ج 2، ص 415؛ تفسیر القمی، ج 1، ص 172؛ الامالی الصدوق، ص 523؛ بحار الانوار، ج 23، ص 106 تا 110؛ مسند احمد، ج 3، ص 14؛ کتاب السنّه، ص 630؛ المعجم الکبیر، ج 5، ص 154؛ کنزالعمّال، ج 1، ص 186 و...

[9][9]. الأنعام، 59:‌ «و هيچ تر و خشكى نيست مگر اينكه در كتابى روشن [ثبت‏] است.»

[10][10]. النور، 36: «در خانه‏هايى كه خدا رخصت داده كه [قدر و منزلت‏] آن‌ها رفعت يابد و نامش در آن‌ها ياد شود.»

[11][11]. ر.ک: تفسیر القرآن العظیم(ابن ابی‌حاتم)،‌ ج 8، ص 2604 و 2605؛ تفسیر قرطبی، ج 13، ص 265 و 266

[12][12]. النور، 36 و 37: «در خانه‏هايى كه خدا رخصت داده كه [قدر و منزلت‏] آن‌ها رفعت يابد و نامش در آن‌ها ياد شود. در آن [خانه‏]‌ها هر بامداد و شامگاه او را نيايش مى‏كنند ،  مردانى كه نه تجارت و نه داد و ستدى، آنان را از ياد خدا، به خود مشغول نمى‏دارد.»