عنوان: عالم برزخ - جلسۀ پنجم
شرح:

بسم الله الرّحمن الرّحیم

الحمدلله ربّ العالمین والصلاة والسّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علی آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَالمُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین.

 

فصل شانزده بحث ما در معرفت نفس راجع به عالم برزخ بود. عالمی که بايد بين دنيا و آخرت طی شود. گفتم اين عالم برزخ مراتبی دارد. مرتبۀ اولش موقع مردن است يعنی سکرات موت. فهميديم که برای بعضی اين مردن خيلی آسان و لذتبخش است. ملاقات اهل‌بيت«سلام‌الله‌عليهم» است، بلکه از قرآن فهميده می‌شود که ملاقات خداست و مکالمه با خداست و با لذّتی از اين دنيا می‌رود و جای او هم خدمت اهل‌بيت«سلام‌الله‌عليهم» در زير پرچم ولايت است.

اما برای آدم‌های غافل،‌کسانی که فکری برای قيامت و برای قبر و برزخ نکرده‌اند و يک عمر در گناه و غفلت بوده‌اند، سکرات موت خيلی مشکل است. می‌بيند که دستش خالی است و کسی را ندارد. بلکه آنها که بايد کمکش کنند، نه تنها کمکش نمی‌کنند، بلکه با غضب با او برخورد می‌کنند. مرگ برای اين به اندازه‌ای مشکل است و مثل اينکه کسی را زنده‌زنده قطعه قطعه کنند. اين فصل اول و مرتبه اول بود که درباره‌اش صحبت کرديم.

مرتبه دوّم قبر است. معمولاً کم پيدا می‌شود کسی را در قبر نگذارند. غالب مردم را در قبر می‌گذارند. اين قبر هم مثل سکرات مرگ است. گاهی خيلی آسان است. يک بازپرسی از اين خواهد شد و همين تلقينی است که برای ميت می‌خوانند و خاک روی او می‌ريزند. به اين بازپرسی می‌گويند. نکير و منکر دو ملک از طرف خدا يک بازپرسی از اين دارند. اين اگر آدم خوبی باشد و به قول قرآن «خَيْرُ الْبَرِيَّةِ»[1][1] باشد و شيعۀ خالص باشد و اعتقاد به اهل‌بيت«سلام‌الله‌عليهم» و شعار اهل‌بيت داشته باشد و در عملش متابعت از اهل‌بيت«سلام‌الله‌عليهم» باشد، مثلاً‌ تابع حضرت علی«سلام‌الله‌عليه» باشد،‌ آنگاه اين دو ملک خيلی کار برايش می‌کنند و اين بازپرسی را با احترام از او می‌کنند.

اين بازپرسی بايد باشد. همينطور که گفتم برای هرکه مُرد، چه خوب باشد و چه بد باشد، تلقين می‌خوانند و اين همان بازپرسی نکير و منکر است و بايد باشد. اما برای آدم‌های خوب همين بازپرسی يک لذّت است. آوردن اسم علی در قبر در مقابل نکير و منکر و احترام به اهل‌بيت«سلام‌الله‌عليهم» و اقرار به امامت دوازده امام و اقرار به اينکه من مرده‌ام و در محضر خدا آمده‌ام و ان‌شاء‌الله رستگارم.

بعد بازپرسی تمام می‌شود و وارد برزخ می‌شود. اين آقا يا اين خانم وارد باغی از باغ‌های بهشت است که در اينجا بهشت برزخی است. پيغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» شب معراج به اين بهشت رفتند و در اين بهشت گردش کردند و با ابرار صحبت کردند. چنان‌که پيغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» در شب معراج به جهنم برزخی رفتند و آن جهنم برزخی را ديدند و با افراد جهنمی که در برزخ هستند گفتگو کردند. پيغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» نقل کرده‌اند که در شب معراج هم جهنم رفتم و جهنّمیان را ديدم و هم بهشت رفتم و بهشتیان را ديدم. اين آدم خوب از آن افراد است که در رفاه و آسايش است. با ملائکه رفت‌و‌آمد دارد. قرآن می‌فرمايد ملائکه با او رفت‌وآمد دارند:

«نَحْنُ أَوْلِياؤُكُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ»[2][2]

هم دنيا کمکت می‌کنيم و هم آخرت با تو همراهيم و با تو نشست و برخاست داريم.

در عالم برزخ اين افراد عالی می‌توانند با خدا هم صحبت کنند. مثل نماز است. نماز در دنيا يعنی صحبت‌کردن با خدا. نماز دو قسم است. حمد و سوره صحبت کردن خدا با بنده است و مابقی نماز صحبت کردن بنده با خداست. به اين مکالمه و گفتگو می‌گويند. برای اهل دل هم می‌گويند معاشقه و عشقبازی با خدا. نماز در دنيا چنين است. اگر گوش ملکوتی باشد، اگر دل ملکوتی باشد، می‌يابد که خدا با او حرف می‌زند، نظير اينکه شما الان روزه هستيد و تشنه‌ايد و اگر به شما بگويند تشنگی چيست، نمی‌توانيد معنا کنيد، اما تشنگی را می‌يابيد و اين يابيدن و باور مهم است. کسی که به راستی آدم حسابی است، نمازش يابيدنی است.

عالم برزخ نيز اينگونه است. می‌يابد خدا را و در همان عالم برزخ استکمال دارد. اينکه بعضي‌ها گفته‌اند وقتی انسان مرد پروندۀ او خاتمه پيدا می‌کند و استکمال ندارد، اين درست نيست. توقّف ممنوع است. لذا عالم برزخ استکمال دارد. چه استکمالی بالاتر از اينکه با خدا صحبت کند و معلوم است يک مکالمه، پيمودن راه‌های معنوی است. اين سير من الحق الی الحق است. به راستی سير دارد و استکمال دارد و فقط لذتش اين نيست که بخورد و بياشامد و استفاده از معنويات و ظواهر عالم برزخ کند، بلکه بالاتر از اين استکمال دارد؛ با خدا صحبت می‌کند و خود اين علم است البته نه علم الفبايی و علم کتابی، بلکه علم سير و سلوکی يا علم يابيدنی است. علمی که به راستی در حرکت است و حرکتش به اندازه‌ای لذتبخش است که اين مدهوش است. اينکه شما شنيده‌ايد اميرالمؤمنين علی«سلام‌الله‌عليه» نماز می‌خواندند و غش کردند،‌ اين غش‌کردن نيست، بلکه مدهوشی است. يعنی اميرالمؤمنين در نماز بعضی اوقات می‌رسيدند به مقامی که به هيچ چيز توجه نداشتند به جز خدا. بعضي‌ها از قبر و قيامت وارد برزخ می‌شوند و وارد آن باغ با آن همه لذت‌ها،‌ اما مدهوشند در جمال حق.

روايت عجيبی است که از پيغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» نقل می‌کنند که پيغمبر فرموده‌اند بعضی از بنده‌ها در همين عالم برزخ،‌ بهشت برزخی از آنها در پيش خدا گله می‌کند. خدايا تو ما را برای اين خلق کرده‌ای، اما اين محلّی به ما ندارد و نگاهی به ما ندارد. حورالعين و باغ‌های بهشتی و نعمت‌های آن، همه گله دارند. خطاب می‌شود اين مدهوش در رحمت من است. بگذاريد لذت ببرد و لذت او مکالمۀ او با من و مکالمۀ من با اوست. بعد آنچه مزه دارد، اينست که خدا به بهشت برزخی می‌گويد من در هر نگاهی که به اينها می‌کنم مُلک اينها، يعنی سعۀ وجودی اينها را زياد می‌کنم.[3][3] يعنی استکمال روی استکمال و رو به قرب خداست تا خدا خدايی کند. لذا عالم برزخ برايش خيلی آسان است ولو چندين ميليون سال طول می‌کشد، اما برای اين يک لحظه است.

اگر پرس و سوال و گفتگوی آنها با نکير و منکر خوب نباشد،‌ گم می‌شوند و لال می‌شوند و از ابهت نکير و منکر به لرزه درمی‌آيند و از هر مصيبتی برايشان بالاتر می‌شود. بالاتر شدن برای اينست که می‌بيند بي‌کس است. در دنيا يک ساعت قبل اولاد و عشيره داشت و ديگران بودند و برايش گريه می‌کردند و الان مرده و هيچکس را ندارد. اهل‌بيت«سلام‌الله‌عليهم» با او کاری ندارند و خدا هم با او سر و کار ندارد. لذا همين حسرت و غم و غصه برايش يک جهنم می‌شود. از قبر بيرون می‌آيد «حُفْرَةٌ مِنْ‏ حُفَرِ النِّيرَانِ»، ‌گودالی از گودال‌های جهنم تا روز قيامت. شايد صد ميليون سال طول بکشد و اين در رنج و غم و غصه و تب و بيماری و در چه‌کنم چه‌کنم باشد و کسی را ندارد برای اينکه اين کس را بايد در دنيا تهيه کند و امّا تهيه نکرده است. خدا را ندارد و اهل‌بيت را هم ندارد و کسی ديگر به فرياد او نمی‌رسد.

قبر برای بعضی خيلی لذتبخش است؛ اما برای خيلي‌ها سخت است؛ لذا پيغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» می‌فرمايند:

«الْقَبْرَ رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ أَوْ حُفْرَةٌ مِنْ‏ حُفَرِ النِّيرَانِ»[4][4]

قبر يا باغی از باغ‌های بهشت و يا گودالی از گودال‌های جهنم است. به راستی اگر ما احتمال دهيم آنچه من گفتم درست باشد، که روايت را از اهل‌بيت نقل کردم و از قرآن خواندم و مسلم است، امّا احتمالش هم بايد ما را به فکر قبر و قيامت بيندازد. بايد ما را به فکر عالم قبر و اينکه بتوانیم سالم از قبر به عالم برزخ برويم و در عالم برزخ، خوش و خرم با ملائکه سر وکار داشته باشیم،‌بیندازد و بالاتر از اين، سر و کار داشتن با خدا و اهل‌بيت و زير پرچم ولايت‌بودن است. اينکه در روايت داريم مؤمن در وادی‌السلام است، معنايش اينست که زير پرچم ولايت و زير پرچم اميرالمؤمنين علی«سلام‌الله‌عليه» است و اگر هيچ نباشد و بهشت برزخی هم نباشد و اما اين فرد زير پرچم اميرالمؤمنين باشد، بس است برای اين که بگويد چه خوش و لذتبخش است؛ اما اگر کسی هيچکس را نداشته باشد و علی را نداشته باشد، با خدا نتواند درددل کند و خدا با او قهر باشد و کسی ديگر را اصلاً نشناسد و کسی نداند اين کیست و کجاست، ‌آنگاه معلوم است در صحرای بی‌آب و علف و گرم و سوزنده با يک دنيا غم و غصه به‌سر می‌برد تا اينکه قيامت برپا شود. لذا از همۀ شما تقاضا دارم خيلی به فکر عالم برزخ باشيد.

روايتی مشهور است و اين روايت را کم می‌خوانم برای اينکه خيلی ناراحت کننده است زيرا امام صادق«سلام‌الله‌عليه» می‌فرمايند برزختان برای خودتان و ما روز قيامت شما را شفاعت می‌کنيم. اين خيلی ناراحت‌کننده است و ما بايد در اين دنيا به فکر قبر و عالم برزخ باشيم. بايد کاری کنيم و بهشت و مونسی فراهم کنیم تا بتوانیم زير پرچم ولايت خوش و خرم تا روز قيامت باشيم.

چند چيز در عالم برزخ کار را خيلی مشکل می‌کند و از همه تقاضا دارم به اين چند چيز خيلی اهميت دهيد. يکی «حقّ‌النّاس» است.

يکی از علمای بزرگوار تهران مرده بود. يکی از مريدانش در خواب ديده بود اين آقا غم و غصه دارد و خيلی نگران است. گفته بود آقا شما که بايد روضة من رياض الجنة و خدمت مولا اميرالمؤمنين و اهل‌بيت باشيد چرا شما را با غم و غصه می‌بينم؟! گفته بود بله وضعم خيلی خوب است، اما هجده ريال بدهکارم به مشهدی تقی سقط‌فروش و از من يک سؤال شده و نمی‌توانم جواب دهم و آن اينست که چرا حقّ‌النّاس داری و چرا رد نکرده‌اي؟ اين آقا از خواب بيدار شده بود و پيش آقازادۀ اين آقا رفته بود که آقازاده هم يکی از علمای بزرگ تهران بود و قضيه را به اين آقازاده گفت و آقازاده به بازار تهران رفت و بالاخره مشهدی تقی سقط‌فروش را پيدا کرده بود. گفته بود تو از پدر من طلب‌کاری؟ گفته بود بله هجده ريال. گفته بود چرا زودتر نگفتی که به تو بدهيم؟ گفت پدرت بايد بنويسد و من ترسيدم بگويم و شما فکر کنيد که می‌خواهم مال مردم‌خوری کنم. بالاخره هجده ريال را رد کرد. فرداشب خودپسر خواب ديد که پدر خوشحال است و گفت رفتم خدمت مولا اميرالمؤمنين علی«سلام‌الله‌عليه» و مولا اميرالمؤمنين از تو تشکّر کرد.

حقّ‌النّاس در عالم برزخ خيلی مشکل است. خيلی مواظب باشيد که حقّ‌النّاس نداشته باشيد. خمس و ردّ مظالم و مخصوصاً در کارهای تجاری، گرانفروشي‌ها و رشوه‌خواري‌ها و رباخواري‌ها نداشته باشيد. حقّ‌النّاس در عالم برزخ خيلی مشکل است. ‌غيبت و تهمت و شايعه‌پراکنی و زخم زبان زدن به ديگری هم حقّ‌النّاس است. آن حقّ‌النّاس پولی و اين حقّ‌النّاس عرضی است.

يکی از علمای بزرگ را در خواب ديدند که اين آقا غم و غصه دارد و رنگش پريده و زرد است. گفتند آقا شما بايد خيلی بالا باشيد. اين همه خدمت کرديد. گفت بله در رفاه و آسايش هستم و زير پرچم ولايتم، اما يک زخم زبان زدم و اين زخم زبان يک عقرب شده و بايد اين عقرب را با توبه و انابه و حلاليت در دنيا کشته باشم، امّا يادم رفته است و الان اين عقرب سردرآورده است. گاهی می‌آيد و نيشی به شصت پای من می‌زند و من از درد اين نيش عقرب می‌سوزم و می‌سازم تا دوباره سر و کلۀ او پيدا شود. آن آقا می‌گفت رفتم و کسی را که گفته بود پيدا کردم و قضيه را به او گفتم و او گفت بله حسابی دلم را سوزاند و من هم کسی را جز خدا نداشتم و در دلم گذاشتم تا اينکه او مرد. البته او کار بدی کرده که در دلش گذاشت است. غيبت خيلی بد است، اما ما بايد غيبت‌کننده را عفو کنيم. شايعه‌پراکنی خيلی بد و زشت است، اما ما بايد صفت مهربانی و بخشندگی داشته باشيم. تهمت خيلی سنگين است، اما همين تهمت که سنگين است و گناهش از آدم‌کشی بالاتر است، اما کسی که به او تهمت زده‌اند، بايد ببخشد. لذا اينکه دلش سوخته و دل سوختگی را نگاه داشته و آن عقرب در عالم برزخ اذيت کرده است،‌ بدکاری کرده، اما مثل زخم‌زبان زدن و تهمت‌زدن و شايعه‌پراکنی و غيبت، مثل حقّ‌النّاس است. همينطور که از حقّ‌النّاس نمی‌گذرند و مشکل است، از حقّ‌اللّهی که مربوط به مردم است مثل تهمت و شايعه‌پراکنی و غيبت و خصوصاً نمام و سخن‌چينی عالم برزخ انسان را خراب می‌کند. مواظب باشيد در ماه مبارک رمضان از اينگونه چيزها توبه کنيد. مواظب باشيد از حقّ‌النّاس‌ها چه صورت اول و چه صورت دوم دوری کنيد که در وقتی مرديد، ان‌شاء‌الله عالم قبر برای شما بهشت بلامصيبت باشد.

 



[1][1]. البينة، 7.

[2][2]. فصلت‏، 31: «در زندگى دنيا و در آخرت دوستانتان ماييم.»

[3][3]. ر.ک: ارشاد القلوب، ج 1، ص 200.

[4][4]. ارشاد القلوب، ج 1، ص 75.