عنوان: حكم اشراف بر خانه ديگران و باز كردن در و پنجره به طرف كوچه
شرح:

    اعوذ بالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقدﺓ من لسانی یفقهو قولي .

مباحثه قبل يك مباحثه مبتلا به ، هميشه مخصوصاً الان هست و اين مباحثه كه نزاع در املاك است مشهور در ميان اصحاب بلكه اجماع طوري مشي كرده اند كه با قواعد نمي سازد و يك مقداري درباره اش صحبت كردم و چون مسئله خيلي مبتلا به است و خيلي مشكل هم است پيش من من عبارات مرحوم محقق در شرايع را مي خوانم ادله اي هم كه ديگران و من جمله صاحب جواهر اقامه كرده اند براي حرف محقق آنرا هم عرض

 مي كنم واميدوارم بشود از شما استفاده بكنيم وببينيم اين قول مشهور را مي شود درست كرد يا نه؟

((يجوز اخراج الرواشن و الا جنحه الي الطرق النافذه)) شما مي توانيد بالكن بزنيد روي خيابانها ميتواني پنجره ميشود زد وهم مي تواني بزني زير خيابانها شما سرادب بزنيد براي خودتان زيرزمين بزنيد براي خودتان و روي آن را بپوشانيد ومردم از رو بروند زيرش هم مال شما باشد مي فرمايند مي شود اين كار راكرد.

((يجوز اخراج الرشن والا جنحه الي الطرق النافذه))اين طرق نافذه يعني خيابانهايي كه بن بست نيست يك دفعه كوچه بن بست است به آن مي گويند طريق غير نافذه يا طريق مرفوعه كه بعد عرض مي كنيم يك دفعه هم مثل خيابان است يك كوچه غير بن بست است يك كوچه عمومي.

((اذا كانت عاليه لا تضر بالمارة))كوچه را نگير امّا اگر بالكن جوري باشد كه اتومبيل مثلاً بتواند از ريزش حركت كند خب اشكال ندارد بله اگر كوچه را مي خواهد بگيرد آن معلوم است كه نمي شود.((و لم يعارض فيمها مسلم))و هيچ كس هم نمي تواند حق ندارد كه معارض تو شود ونمي تواند بگويد چرا اين كار را مي خواهي بكني مرحوم محقق مي فرمايند ((ولو عارض فيها مسلم علي الاصح))ولو م كسي بيايد بگويد نكن،تو مي تواني اين كار را بكني اين علي الاصحمي خورد به آن ولو عارض والا در اصل مسئله اشكالي نيست كه مثل مرحوم شيخ طوسي گفته اگر كسي ممانعت بكند حق ممانعت دارد آن وقت آن مي گويد مال من است حق ممانعت دارد اين علي الصح به آن مي خورد والا اصل مطلب مسلم است.

خب حالا دليل چيست؟دو تا دليل مرحوم صاحب جواهر ما آورند يا سه تا دليل يكي سيره مي فرمايند((للسيره المستره في ساير الاعصار والامصار من زمن النبي الي يومنا هذا))يك سيره است در ميان عقلاءبعد هم مي فرمايند اين سيره در ميانعقلاء امضاءشده به فعل رسول گرامي كه ناودان براي عمويشان عباس توي كوچه گذاشتند ((وقد وضع هو))يعني رسول گرامي ((ميزاباً لدار عمه العباس))خب اين حرف صاحب جواهر كه للسيره وامضايش هم فعل رسول گرامي.كه ما گفتيم سيره نداريم اصلاً عرف استيحاش مي كند وآن فعل رسول گرامي هم معلوم نيست چيست؟اطلاق ندارد آيا چه مصلحتي در كار بوده وضعيف السند هم هست اصلاً سند ندارد.

لذا يك حرف ديگر هم داريم ميگفتيم كه خود مرحوم محقق حالا مي آيند مي گويند اگر كوچه بن بست باشد نمي شود چرا؟مي گويند براي اينكه صاحب دارد ما گفتيم كه اگر صاحب دارد و نمي شود واجاره از افرادي كه آن كوچه بن بست مال آنهاست خب كوچه هاي عمومي هم صاحب دارد و نمي شود الا بااجازه مثل الان اگر بدون اجازه شهرداري بالكن بزند، بدون اجازه شهرداري پنجره باز كند جلويش را مي گيرد حالا در كوچه بن بست هم همين طور كوچه بن بست صاحب دارد كوچه غير بن بست هم صاحب دارد براي اينكه يا صاحبش يا عموم مسامين است عنوان است يا همه چيز مال حكومت است من جمله خيابانها در همه جا هميشه چنين بوده است و الان هم هست بالاخره صاحب دارد و صاحبش شخصيت حقوقي است نه شخصيت حقيقي وشخصيت حقوقي با شخصيت حقيقي تفاوت نمي كند بالاخره صاحب دارد. خب اگر صاحب دار

شد همين جوري كه شما مي فر ماييد در كوچه خصوصي نمي شود ما هم مي گوييم در كوچه غير خصوصي نمي شود اين حرف ماست.

اين حرف اختلافي است ما قائل هستيم به اينكه زمين مال امام است،امام بايد اجازه بدهد((الارض و فيها لله تبارك وتعالي))و لله تبارك وتعالي داده به حكومت اسلامي به ولايت،در زمان پيامبر،پيامبر بوده بعدش هم ائمه طاهرين حالا هم ولايت فقيه اين((الارض كلها لنا))روايات فراواني داريم و هيچ حرفي دراين مسئله نيست حالايك دفعه((من احيي ارضاً فهي له))كوچه خصوصي را سه چهار نفر آباد مي كنند ميشود مالك يا مي شود حق دار.

بعضي ها گفته اند حق دار ما مي گوييم نه مي شوند مالمك جنانچه زمين را توي بيابان مثلاً خانه مكند باغ مي كند ميشود مالك((من احيا ارضاًفهي له))حالا اين كوچه عمومي ميگوييد كه مردم اين را آباد كرده اند خب مي شود شخصيت عنواني،يعني براي مردم صاحب جواهر اينجا مي گويند براي مردم است ((لكل مسلم))طوري نيست خب پس حالا صاحب دارد حالا اين آقا مي خواهد پنجره باز كند يا بالكن بزند مي خواهد سراب بزند بايد با اجازه باشد.

اجازه در كوچه خصوصي آن دو سه تا صاحب است به نحو شركت در كوچه عمومي ولايت فقيه است حكومت است براي اينكه عنوان مسلمين وقتي كه مالك باشد ديگر خود عنوان ولايت مالك باشد يا عنوان مسلمانها مالك باشد ديگر متوليش حاكم شرع است.

در اين مورد روايت نداريم به نحوي كه صاحب جواهر-نه در اين مسئله-در مسئله ديگر مجبورشده اند به دعائم تمسك بكنند و روايت دعائم را خواندم روايت خيلي دلالتش خوب است اما سندش اشكال دارد ولي حرف در اين است كه روايت اين جور مگويد

 

 

تو مي تواني پنجره باز كني اشراف به خانه همسايه،اگر بخواهي زن همسايه را ببيني آن حرام است ونمي شود امااگر مي خواهي روشنايي بگيري هيچ طورينيست ولو اشراف باشدهفت طبقه محله را خراب كن!دعائم الاسلام مي گويدطوري نيست حالا شما يك كدام هست توي اين جلسه پا شود بگويد طوري نيست هيچ عاقلي مي تواند اين حرف را بزند كه بگويد آقا طوري نيست دو سه طبقه بساز اين روايت دعائم مي گويد كه اگر يك كسي يك خانه 50متري 100متري دارد شما بيا دو سه طبقه بساز وآفتاب اين را بگير مي گويدطوري نيست توي ملك خودت است و هيچ اشكالي ندارد تو بيا دو سه طبقه بساز اين خانه همسايه را،به آن خانه همسايه را طوري كلي اشراف بده خانه اي را كه 100ميليون تومان قيمت آن است بشود 10ميليون! طوري نيست !هيچ عاقلي اينجا مي تواند بلند شود وبگويد طوري نيست ؟ توي ملك خود ماست وهيچ طوري نيست .

ديروز مي گفتم كه روايت نداريم غير ازاين روايت دعائم بخواهيم تمسك كنيم خب نمي شود. ((في دعائم الاسلام وعنه صلوات الله وسلامه عليه انه سئل عن الرجل يطيل بنائه فمنع جاره الشمس ))سه طبقه مي سازد آفتاب خانه همسايه را مي گيرد ((قال ذلك له))طوري نيست ((وليس هذا من الضرر))پيامبر اكرم گفتند قاعده ضرراين را هم نمي گيرد.حالا چرا نمي گيرد؟((وليس هذا من الضرر الذي يمنع منه ))باز حضرت فرمودند ((ويرفع جداره ما احب)) ديوار را ببرد بالا طبقه سوم چهارم بسازد وببردبالا طوري نيست (( اذالم يكن نظر منه اليهم )) يك دفعه سه طبقه مي سازد لات است مي خواهد تـوي خـانـه مـردم را نـگـاه بكند خب اين حرام است ((اذا لم يكن نظر منه اليهم )) اما اگر نمي خواهد تطلع بكند نمي خواهد خانه بسازد واشراف بدهد به خانه همسايه پنجره باز كند توي خانه همسايه گفته اند ما احب دلش مي خواهد بكند،هيچ طوري نيست. باز روايت ديگر ((و عنه انه ليس لاحد ان يفتح كوة في جداره ينظرمنها الي شيء من داخل جاره)) اين نمي شود كه مي دانيم اين سوراخ را باز كرده براي اينكه نگاه بكند يا در را باز كرده براي اينكه چشم چراني بكند اين نمي شود((وان فتعح للضياء في موضع يري منه لم يمنع ذلك))اما اگر براي اين اين است كه مي خواهد پنجره باز كند خب اتاق در مي خواهد درهايش را مي خواهد توي كوچه باز كند اما اشراف پيدا مي كند به خانه همسايه مي گويند طوري نيست.    

حالااين روايت دعائم دلالتش خوب است اما حالا كيست كه اين را بتواند بپذيرد؟قاعده لاضرر كه دردرس قبل مي گفتم قاعده لا ضررشأن نزولش همين جاست كه اين آقا مگر چه كار مي خواست بكند حق راهرو داشت ملك داشت اما بدون اجازه مي خواست برود توي راه خودش ومي خواست برود سر ملك خودش به او گفتند اجازه بگير گفت نمي گيرم دلم نمي خواهد بگويم يا الله،گفتند بفروش گفت نمي فروشم حضرت فرمودند((انت رجل مضر))به انصاري گفتند برو اين درخت را بكن بينداز پهلوي او مگر يك كسي الان سه طبقه بسازد ((انت رجل مضر))نيست؟آن آمدن ورفتن ويك يا الله نگفتن گفتند ((انت رجل مضر))اما اين آقا مي خواهد سه طبقه بسازد خانه مردم را به طوركلي نابود كند اين ((انت رجل مضر))نيست؟حالا يك نفر آمده دو طبقه ساخته وطبقه دوم مشرف به خانه شماست،شما هيچ چيزتان نمي شود؟مي گوييد كه تو هر كاريمي خواهي بكن؟مي توانيد بگوييد؟ نظرش اشكال دارد.اگر كسي بخواهد خانه بسازد چشمچراني كند آن چشم چراني حرام است.خانه اش را هم گفته اند حرام است ما هم مي پذيريم مقدمه حرام،حرام است.اما اينجا قضيه چشم چراني نيست قضيه گرفتن آفتاب خانه همسايه است قضيه اشراف است اين اشراف حرام است قائده لا ضرر مي گويدنبايدباشد.علي كل حال حرف مرحوم محقق اين شد((يجوز اخراجالرواشن والاجنحه الي طرق النافذه))اين حرف مرحوم محقق در اينجا اما همين محقق مي فرمايند((واما الطرق المرفوعه يعني غير نافذه و هي التي لا تنتهي الي الطريق آخر))مرحوم صاحب جواهر معنا مي كنند يعني كوچه خصوصي((واما الطرق المرفوعه لا يجوز احداث باب فيها ولا جناح ولا غيره الا باذن اربابه))خب به مرحوم محقق مي گوييم چرا اذن مي خواهد؟مي گوييدبرلي اينكه ملك خصوصي است مي گوييم خب آنجا هم اذن مي خواهد براي اينكه ملك است بدون مالك كه نمي تواند باشد ملك عمومي است خب در آنجا اذن مي خواهد ازحاكم شرح اينجا اذن ميخواهد از افرادي كه در كوچه هستند ما همين را مي گوييم اگر اذن بدهد اشكال ندارد يك كسي اذن مدهد اينكه پنجره باز كن توي كوچه ما ناودان بگذارد توي كوچه ما،دو طبقه بسازد هيچ اشكال ندارد مشرف باشد به خانهما آفتاب را بگيرما اجازه مي دهيم هيچ اشكال ندارد خب اينها كه درست است.

حرف ما هم آنجاست كه بدون اجازه اين كارميشود كرد يا نه؟مرحوم محقق مي فرمايند در كوچه هاي خصوصي چون مالك دارد نمي شود در كوچه هاي عمومي مي شود مرحوم صاحب جواهر مي گويند براي چه؟

براي اينكه((لكن مسلم))يعني تصدق ميكند مالك دارد خب اگر مالك دارد بايد از همه مسلمين اجازه بگيرد،از همه كه نمي شود از حاكم شرع بايد اجازه بگيرد بر مي گرددبه اينكه اگر كسي مي خواهدتصرف در كوچه بكند چه عمومي و چه غير عمومي بايد اجازه بگيرد در كوچه هاي عمومي از حاكم شرح،دركوچه هاي خصوصي از كساني كه صاحب آن كوچه خصوصي هستند.

اگر كسي الان در خيابانها رسم است كه ويترينها را مي آورندجلو ويك قدري از پيادهروها را مي گيرند خب اين حرام است.حرام است گناهش هم بزرگ است اگر هم يك دفعه به واسطه اين كسي زمين بخورد اين آقا ضامن است وشهرداري هم جلويش را مي گيردبيش از اين نمي تواند جلويش را بگيرد بايد شدت عمل به خرج دهد بايد جلويش را بگيرد اگر كسي توي مغازه سقط فروشي نخودهايش را گذاشت توي پياده رو و يك كسي آمد پا به آن زد جهنم!ضامن نيست اين كارش هم گناه است خب اينها همه كوچه هاي عمومي اين تصرف دركوچه هاي عمومي همه اش حرام است.حالا مي خواهدبالكن بزند سراب بكند باز هم حرام است.ديگر تفاوت كه نمي كند بالكن باشد يا سرداب باشد چرا؟

1-((الناس مسلطون علي اموالهم))اينجاها نمي آيدحيثي است.

2-دليل براي جواز نداريم الا شهرت كه شهرت هست.

3-اينكه قاعده لا ضرر همه اينجاهاراميگيرد.

4-ما نداريم ما يك چيزي كه بلا مالك باشد اين مالكش حاكم شرح است.ازحاكم شرع بايد اجازه داد كه نمي توانم توي راهرو حاكم شرح مي تواند اجازه بدهد وبگويد كه پياده رورابگيريدطوري نيست. قاعده لا ضرر،قاعده لا خرج وامثال اينها حكومت دارد بر عناوين اوليه وچيزي نمي تواند حاكم باشد مثلاً بيايد بگويد ضرراست اما طوري نيست اين عقل نمي پسنددلذا هيچ دليلي نمي تواند بر قاعده لاحرج بر قاعده ضرر حكومت پيدا كند وبگويد مضر الا اينجا،حرجي طوري نيست.مسلم نمي شود اينها را گفت.

((ولوكانت اظلن به طريق علي وجه ذهب الضياءمنه))اين اشكال ندارد مرحوم صاحب جواهر مي گويندلا خلاف ولا اشكال در اينكه اينها اگر كوچه خصوصي باشد اشكال دارد اگر عمومي باشد اشكال ندارد.الان بالكن بزندبدون اجازه يا اينكه بعضي اوقات توي اصفهان ديده مي شود روي كوچه را بالا خانه زده واتاق كرده واتاقش را هم متصل كرده به خانه اش حالا يك كسي بيايد خيابان45 متري را دو تا ستون بزند در وسط يك عمارت درست بكند روي خيابان!طوري نيست!مي شود؟روايت دعائم دلالتش بسيار عالي است اما آيامي شودروايت دعائم را استدلال به آن كرد وبگوييم در باز كند،پنجره باز كندبالكن بزند،سرداب بزند خيابان بزند هيچ طوري نيست چرا؟صاحب جواهر تمسك به روايت دعائم نمي كند للسيره وبراي فعل پيامبراكرم شايد جنبه حكومتي داشته يك ناودان براي عمويش-معلوم ميشوداز اين حرف هم كه مردم مي گفتندچرا؟يعني نميشودناودان در كوچه عمومي پيامبراكرمكهاين كارراكردنديك تاريخ شد- بازكردنداين معلـوم ميشـود نمي شده سيره عكس بوده كه در تاريخ نوشتندپيامبراكرم يك ناودان درمسجدمدينه گذاشتندبعضي ازدرهارابه مسجد باز كردند و يك ناودان هم براي عمويشان توي كوچه گذاشتند. يعني همين جوري كه در باز كردن در مسجد نمي شده وبااجازه پيامبر بوده و بعد هم بستند وناودان را برداشت و گفت توي مسجد رسول الله نمي شود ناودان باشديك ناودان هم توي كوچه گذاشتند كه در تاريخ نوشتند پيامبر يك كار غير عادي كردند والا اگر عادي بود نبايد توي تاريخ بنويسند نبايد روايت روي آن باشد كه پيامبر اكرم ناودان گذاشتند توي كوچه. اين معلوم مي شود كه نمي شده ناودانتوي كوچه گذاشت اما پيامبر اكرم برلي عمويشان گذاشند همه اش حكومتي بوده ويك مصلحتي در كار بوده ولي به اين نكته كه من عرض كردنم توجه كنيد كه معلوم مي شود كه ناودان نمي شده در مكوچه عمومي بگذارند پيامبر اكرم براي عمويشان گذاشتند كه در تاريخ نوشتند يعني استثناء،پيامبر اكرم يك كار استثنايي كردند والااگر همه مي گذاشتند وطوري هم نبود اين توي تاريخ نوشتن نداشت كه پيامبر اكرم يك ناودان براي عمويشان گذاشتند توي كوچه!

اصلاًاين چنين سيره اي ما نداريم بله قلدر بازي خوب است كه معمولاًاين كساني كه بالكن مي گذارند اين كساني كه روي كوچه را مي پوشانند يا اين كساني كه دو طبقه،سه طبقه الان ميسازند و خانه مردم را خراب مي كنند اين قلدر بازي ها پارتي بازي ها ،پول دادن ها،رشوه دادن ها حرفي است ولي ما باشيم وعقلاءيـك كسي سـه طـبقه بسـازد آن طرفش  آفتاب  مردم را از بين ببرد آن اشراف پيدا كند به خانه هاي مردم و خانه هاي مردم را كم قيمت كند،بي قيمت كند،هيچ طوري نيست!مي شود؟

بنابراين مسلم نمي شود بله اگر كسي از اجماع و شهرت واينها بترسد آن وقت فتوي هم ندهد در رساله ها كه نمي شود از اين حرفها نوشت،ولي همين جور از مسئله رد بشود ومن خيال مي كنم همين جورها بوده است.همين جور از مسئله گذاشتند چون شيخ طوسي فـرمـوده انـد وبـعد هم ديـگران فـرموده اند محقق اين طور و مرحوم صاحب جواهـر هـم

مي خواستند يك استدلالي براي آن بكنند اين جور استدلال كردند واز مسئله گذشتند اما راستي ما بخواهيم توي رساله هايمان بنويسيم راستي مردم مي گويند كه ظالم است،اين هم معين ظالم است حتي شهرداري هم اجازه بدهد الان شهرداري آن وقتها كه اجازه كلي مي داد حالا يك قدري كم كرده،همين شهرداري را همه مردم مي گويند ظالم است .

حضرت امام فرمورند جايز است در تحرير هست و اما اشكال داريم به حضرت امام.حضرت امام-ايشان كه خانه نداشت-آيا اگر كسي دو طبقه بسازد ومشرف به خانه شما،شما هيچ چيزتان نمي شود و چيزي هم نيست و فتوي هم مي دهيد طوري نيست؟مسلم حضرت امام جلويش را مي گيرد.آفتاب مردم را بگيرد و دو طبقه بسازد اين مسلم نمي شود شما اگر مي خواهد مسئله يك مقدار براي شما واضح بشودفرض كنيد خانه خودتان است يك كسي آمده دو طبقه ساخته وآفتاب خانه شما را به طور كلي گرفته يا اينكه اشراف پيدا كرده به خانه شما،بچه هم ندارد كه بيايد توي خانه نگاه كند هـمين اشـراف -  شـما بخـواهيد ايـن خـانه را بـخريد ،آبا می خرید؟نه.خانه خودتان باشد

 نمي گوييد ظلم است؟مي گوييد.خب همين جور كه براي خودت مي گويي براي ديگران هم بگو ديگر.اين خلاصه حرف است.روايت در مسئله نداريم حالا باز هم اين روايات را من فردا بخوانم،خودتان هم بيش از اين كار كنيد ببينيم كه چه بايد در مسئله گفت؟

و صلي الله علي محمد و آل محمد.