عنوان: فطرت انسان دعا جوست
شرح:

بسم الله الرحمن الرحيم

بحث ما راجع به دعا، راز و نیاز با خدا، تضرع و توسل به اهل بیت (ع) بود و به تناسب اینکه سرمشقی در قرآن هست، دستورالعملی در قرآن هست که این دستورالعمل برای انسان خیلی کار می‌کند و این دستورالعمل بحثش رسید به دعا و راز و نیاز با خدا « و تَبْتَلَّ اليه تبتيلاً » و معلوم است برزنده‌ترین بحث‌ها همین بحث دعا، تضرّع راز و نیاز با خداست و ما علاوه بر اینکه عبدیم او مولا- باید رفیق با هم باشیم و این قضیة رفاقت بین عبد و مولیٰ ، بین بنده و خدا چیز خوبی است؛ انسان می‌تواند از این رفاقت خیلی استفاده بکند و راه رفاقت با خدا همین دعا و راز و نیاز با خدا؛ صحبت کردن با خدا، اظهار کوچکی در مقابل خدا، اظهار شرمندگی در مقابل خداست.

چیزی که امشب باید تذکر دهم این است که فطرت انسان چنانچه خدایاب و خداجوست، دعا یاب و دعاجوست و اگر این فطرت بیدار باشد، دائم التوجه و دائماً دعا و راز و نیاز با آن هست. پرده‌های غفلت است که نمی‌تواند انسان دائم التوجه باشد یا دائم الدعا باشد. قرآن شریف در این باره تأکید دارد پا فشاری دارد، همان دهری‌ها، همان‌هایی که اصلاً خدا را قبول ندارند لجاجت و پافشاری دارند در حال عادی. اما اگر وضع استثنایی برایشان جلو بیاید، علاوه بر اینکه خدا را می‌یابند، می‌بینند، با چشم دل خدا را می‌بینند، همان وقت دعا، راز و نیاز با خدا، تضرع با خدا شروع می‌شود. قرآن می‌فرماید: « فأذا رکبوا فی الفک دعُو الله مخلصين لهُ الدين. فاذا نجاهم الی البرّ اذاهم يشرکون » وقتی در بن‌بست واقع شدند مثلاً در دریا کشتی‌شان در حال غرق است، در هوا هواپیمایشان در حال سقوط است، به بن بست رسیدند و هیچ چیزی، هیچ کسی نیست به فریاد اینها برسد آن وقت فطرت بیدار می‌شود و وقتی فطرت بیدار شد می‌یابد خدا را،  خدا را می‌بیند، خدا را نه فقط می‌یابد، خدا را می‌یابد یک وجود مُستجمع جمیع صفات کمالات، می‌یابد این خدا قدرت دارد. این خدا علم دارد، این خدا گوش دارد. « ارحم الراحمين »  است. می‌یابد این خدا جواد است، رئوف است، مهربان است. چون اینها را می‌یابد در بن بست هم واقع شده کسی نیست که به فریادش برسد؛ خدا خدا شروع می‌شود یعنی فطرت به طور ناخودآگاه دعا می‌کند. دعا ، راز و نیاز با خدا شروع می‌شود. خدا، خدا، خدا. صد و بیست و چهار هزار پیامبر آمدند برای همین که آن آنی‌ها را دوامی کنم. قالبی کنم. اگر دستور داده شده ما نماز بخوانیم قرآن می‌فرماید : برای همین است « اَنَ الله الذی لا الله الا أن؟؟؟؟ فأعبدونی و أقم الصلوة لذکری » من خدایی هستم تا ندارم، و من که خدا که تا ندارم عبادت کنید. مرا برای اینکه منم که باید عبادت شوم، نه بت نه هویٰ و هوس، نه شیطان. نماز بخوانید. بعد می‌فرماید: چرا می‌گویم عبادت کن، گرا می‌گویم نماز کن؟ برای اینکه آن فطرت بیدار شود، بیابد خود را در محضر خدا، همه جا را محضر خدا بداند؛ بیاید همه جیز را دست خدا، بیاید این خدا را قادر، عالم، رئوف، رحیم، جواد، حکیم بیابد. بعد از اینکه همه اینها یابید خدا خدا شروع می‌شود و آن لذتی هم دارد بعدِ وحشت‌ها، بعدِ بی کسی‌ها، بعدِ بن‌بست‌ها ناگهان به مقصود به مطلوب می‌رسد. دیگر همة وحشت‌ها از بین می‌رود؛ دیگر همة بی کسی‌ها از بین می‌رود، دیگر همه غم و غصه‌ها در اون، آن از بین می‌رود. دیگر تمام غفلت‌ها از بین می‌رود. دیگر همة توجه‌ها به غیر از بین می‌رود. چیزی که باقی می‌ماند خودش، خدا و اینکه در محضر خداست و باید بگوید خدا، خدا، خدا. همة پیامبرها برای این آمدند. قرآن می‌فرماید: اگر به تو می‌گویم عبادت کن برای اینکه به مقام عبودیت برسی یعنی بیداری فطرت. اگر می‌گویم نماز بخوان باز برای این است که این توجه آن ، آنی، گاه، گاهی این توجه، توجه قالبی بشود، توجه دائمی باشد. قرآن شریف ذکر را می‌خواهد بسیار می‌خواهد. به قول امام صادق (ع) می‌فرمایند: خدا همه چیز را محدود می‌خواهد اما یک چیز است که محدود نمی‌خواهد به اندازة وسع می‌خواهد خیلی می‌خواهد و آن ذکر. بعد امام صادق آیه را می‌خوانند « يا ايها الذين اذکرو الله ذکراً کثيراً و سجوه بکرة و اصيلاً » ای مؤمن دائم الذکر باشد. ای مؤمن تا می‌شود یاد خدا باش و این یاد خدا زبان بگوید « لا اله الا الله » زبان بگوید « و لا حول و لا قوة الا بالله » زبان بگوید خدا، خدا، خدا دل هم با زبان بگوید خدا، خدا، خدا عملش هم با این زبان و دل بگوید خدا، خدا، خدا همه انبیا برای این آمدند همه عبادات برای این است. اگر ماه مبارک رمضان است برای همین است، اگر نماز است، اگر روزه است برای همین است و بالاخره هر چه شما عبادت فرض کنید این برای همین است به قول قرآن شریف « لذکری » برای یاد خدا. بنابراین این دعا، راز و نیاز با خدا یک چیزیست که فطرت انسان به آن می‌خورد بلکه فطرت انسان دائم التوجه است. اگر غفلت نباشد، اگر حجاب نباشد. و پیامبرها آمدند حجاب را بردارند؛ پیامبرها آمدند این حجاب‌ها را یکی پس از دیگری پاره کنند. انبیا آمدند برای اینکه حجاب‌های ظلمانی، حجاب‌های نورانی را پاره کنند و بالاخره انسان را برسانند به یک جا که خود را در محضر خدا بیابد حتی دل خودش را در محضر خدا بیابد. ادب حضور را مراعات کند. دیگر خواه  ناخواه آن ذکر آنهم ذکر آنچنانی که خود را در محضر خدا می‌یابد برایش پیدا شود « انا الله الذی لا اله الا انا فاعبدنی و اقم الصلوة لذکری » بنابراین اگر دعا افضا همه عبادات است برای این است که همه عبادات برای اینه که این دعا، این حال دعا و راز و نیاز برای انسان پیدا شود. اگر گفتند به ما شب قدر است در شب قدر باید دعا کرد، راز و نیاز با خدا داشت برای خاطر همین است که آن فطرت بیدار شود و وقتی که فطرت بیدار شد حجاب‌ها پاره شد غفلت‌ها از بین رفت مواظب باشیم دوباره غفلت نیاید دوباره حجاب نیاید. توجه به این مطلب که این دنیا خود حجاب است دیگر چه رسد مکروهاتش، دیگر چه رسد ؟؟؟؟؟؟؟ العیاذ بالله دیگر چه رسد گناهش، گناه حجاب است وقتی حجاب شد دیگر این فطرت دادش به جایی نمی‌رسد. بعضی اوقات دیگر گناه روی گناه می‌رسد به آنجا که این فطرت هم نابود می‌شود. دیگر این فطرت هم مریض می‌شود؛ که دیگر سالم کردن آن می‌شود اما مشکل است. وقتی که آن مُرد زنده کردن آن می‌شود اما مشکل است. ولی علی کلٍ حال اینکه امشب به شما می‌گویم و باید به آن توجه داشته باشید فطرت انسان دعاجو، دعایاب است. اگر راستی فطرت بیدار بشود، انسان خدا خدایش یک لذت برایش دارد به طور ناخودآگاه خدا خدا می‌کند. دیگر آن وقت هم که با خدا رفاقت داشت و خدا خدا کرد و اینها دیگر نظر به حاجت ندارد. آن کسی که عبد است اصلاً نظر ندارد به اینکه چی به من بدهد چه کار بکند؛ به قول خواجه حافظ شیرازی:

تو بندگی چو گدایان به شرط خرد نکن                       که خواجه خود روش بنده‌پروری دارد

در ماه مبارک رمضان انشاءالله موفق بشوید این دعای سحر خیلی دعای خوبی است. من وقتی در قم بودم یک سالی حالی پیدا کردم یک شرح مفصلی بر این دعا نوشتم. انصافاً دعا خیلی بالاست. اهل بیت (علیهم السلام) این دعا را مثل مناجات شعبانیه می‌خواندند. چیزی که باید توجه داشته باشید امتیاز این دعاست. اینه که از اول دعا تا آخر دعا نمی‌گوید خدا چی به من بده دنیا بده آخرت بده، حوایجم را بده. هی می‌گوید خدا، خدا، خدا « اللهم انی اسئلک ببهائک اللهم انی اسئلک بنورک » تا آخر هیچ جا ندارد که خدایا بهشتم بده، خدایا دنیایم را آباد کن و این نکته‌ای دارد و این است که انسان برسد به یک جا که فطرتش بگوید خدا، خدا، خدا از این خدا خدا لذت ببرد بدون اینکه توجه به حوایجش داشته باشد. این است که هر چه بخواهد پروردگار عالم به او عنایت می‌کند و احتیاج به گفتن نیست. این گداها بعضی‌شان زرنگند و دستشان را دراز می‌کنند سرشان را کج می‌کنند، هیچ نمی‌گویند؛ بعضی یا علی می‌گوید و می‌ایستد به تو نگاه می‌کند بعضی‌شان می‌گوید چیز به من بدهید این اولیه دومی خیلی بیشتر شما را به وجه می‌آورد و شما را به رحمت می‌آورد که به او چیز بدهید. ما باید در مقابل خدا چنین باشیم « اللهم انی اسئلک ببهائک اللهم انی اسئلک بنورک » و تا آخر که مراد آن بها و نور و امثال اینها هم چهارده معصومند بر می‌گردد به اینکه خدایا تو را قسم می‌دهم به نورت به جمالت که همه اینها چهارده معصومند، چی، هر چه تو می‌خواهی و هر چه تو بگویی، هر چه تو مقدر کرده باشی و اصلاً اینهم هر چه تو بخواهی و مقدر کرده باشی. اینهم در زندگیش نیست. آنی که هست این است که خدا خدا خدا و این دعا، راز و نیاز با خدا بالاترین لذت برای انسان است. این یک معاشقه است که انسان راستی، یکوقت به زبان است خوب است، ذکر لفظی است. یکدفعه در بن‌بست‌هاست خوب است چاره‌ای انسان ندارد در بن بست‌ها بگوید خدا خدا خدا. اما یکدفعه راستی دائم التوجه به اینکه در محضر خداست و خدا را هِی می‌خواند « يا ارحم و راحمين ، يا حی و يا قيوم » فارسی خدا خدا خدا.  بالاترین لذت برای انسان همین است اینکه امام صادق (سلام الله علیه) می‌فرماید « الرکعتان فی  جوف اليل احب الی من الدنيا و ما فيها » خیلی معنا دارد. دو رکعت نماز پیش من بهتر از دنیا و آنچه در دنیاست. این اگر لذت و فایده نداشت امام صادق (سلام الله علیه) این را نمی‌فرمودند باید فایده دعا، فایده دو رکعت نماز از دنیا و آنچه در دنیاست مهمتر باشد تا امام صادق (سلام الله علیه) یاد ما بدهد اینکه می‌فرماید : « الرکعتان فی  جوف اليل احب الی من الدنيا و ما فيها » نمی‌خواهند تعریف خودشان را بکنند یا به شما خبر بدهند من اینجوری هستم که دو رکعت نماز در دل شب برای من بهتر از دنیا و آنچه در دنیاست. و راستی چنین است همان قضیه حضرت ابراهیم را شنیدید؛ مسلم می‌خواستند امتحانش کنند جبرئیل آمد سبوح قدوس میکائیل گفت « ربنا و رب الملٰئکة و الروح » صدای ملکوتی پیچید در بیابان حضرت ابراهیم در بیابان بودند. حضرت ابراهیم از همین صدا به اندازه‌ای لذت برد. گفت ای کسانی که اسم معشوقم را بردید یکدفعه بگویید من نصف مالم را، نصف هستیم را می‌دهم. جبرئیل گفت سبوح قدوس. میکائیل گفت « ربنا و رب الملٰئکة و الروح » دوباره حضرت ابراهیم گفت اگر یک مرتبه دیگر بگویید هستیم را می‌دهم جبرئیل گفت سبوح قدوس میکائیل گفت « ربنا و رب الملٰئکة و الروح » دیگر ابراهیم رفت بالا خلیل است عاشق است . وقتی خلیل خدا عاشق خدا باشد اینها خیلی آسان است. فدا شدن پروانه برای شمع آسان است بلکه لذت است. بالاترین لذت برای پروانه چیست؟ این است که شمع او را بسوزاند، خاکستر شود، پای شمع ریخته شود؛ لذا ابراهیم در آخر کار گفت خدایا. گفت ای کسی که اسم محبوبم را بردی دیگر چیزی ندارم خودم را می‌دهم، شبانه روز خدمتگزار تو باشم یکدفعه دیگر اسم محبوب من را ببر. سبوح قدوس « ربنا و رب الملٰئکة و الروح » ما را که می‌بینی اینیم. از قطره عالم ملکوت معلوم است؛ یک بچه دو ساله بلکه بلکه یک بچه شیرخوار هرچه لذت جنسی را برایش بگوید توجه نمی‌کند. یعنی چه این حرفها ؟ ما چون سر و کاری با عالم ملکوت نداریم قضیه چنین است و الّا راستی یک « الله اکبر » یک    « لا اله الا الله » یک « سبوح قدوس ربنا و رب الملٰئکة و الروح » باید انسان را نشاط بدهد یک دنیا نشاط بشود. باید با « حی و يا قيوم » انسان برسد به آنجا یک دنیا انرژی یک دنیا فعالیت و اگر راستی به جایی رسیده باشید چنین است این دعا و راز و نیاز با خدا در زندگی انسان خیلی موثر است اگر نشاط بخواهد دعا، راز و نیاز با خدا. اگر انرژی فعالیت بخواهد دعا و راز و نیاز با خدا، تضرع با خدا، سرافکندگی و خجالت در مقابل خدا، اگر سیر و سلوک بخواهد دعا و راز و نیاز با خدا، اگر عاقبت به خیری برای خودش و اولادش بخواهد دعا و راز و نیاز با خدا، اگر بخواهد راستی برسد به جایی که در دل شب بیاید خدا را، ببیند خدا را، دعا و راز و نیاز با خدا، اگر هم آخرت می‌خواهد و این مقام قرآن می‌فرماید : «وجوهً يومئذٍ  ناضِرَه الی ربها ناظره » در روز قیامت یک افرادی هستند پر از نشاط. اینها کارشان چیست؟ در روز قیامت تا حساب کتاب مردم تمام شود نظر کردن به خدا، نظر عاشق به معشوق و یابیدن توجه معشوق به این عاشق «وجوهً يومئذٍ  ناضِرَه الی ربها ناظره » لذا این پنجاه هزار سال برای او یک آن است. یک کسی آمد خدمت امام صادق (سلام الله علیه) گفت : یابن رسول الله دوتا آیه در قرآن است من نمی‌توانم این دو آیه را حلش کنم؛ یک آیه این است که می‌فرماید در روز قیامت 1 هزار سال است. یک آیه می‌فرماید نه پنجاه هزار سال است من چطور این دو آیه را حل کنم. مقدار الف سنه یک آیه می‌گوید مقدار خمسین الف سنه آقا امام صادق (ع) فرمودند: جمعش این است روز قیامت همان پنجاه هزار سال است اما پنجاه پلیس راه دارد. هر پلیس راه آن هزار سال است. این که خدمت امام صادق نشسته بود وحشت کرد گفت : یابن رسول الله پنجاه هزار سال !؟ فرمودند: اما برای مومن یک آن یک لحظه خیلی معنا دارد، خیلی حرف است. یعنی معمولاً هم اینجور است کسی یابیده باشد خدا را مصداق این آیة « وجوهً يومئذٍ  ناضِرَه الی ربها ناظره » پنجاه هزار سال نگو، بگو پنصد هزار سال باز هم یک آن [ ] چهل سال ریاضت سیر و سلوکی تا انسان بفهمد که این معنایش چیست اما علی کل حال خطاب شد یا رسول الله اینها واله و حیرانند در ذات من و به جوری که بهشت شکایت می‌کند، بهشت حرف می زند. بهشت شعور دارد. حورالعین ها شکایت می‌کنند. علی کل حالٍ بهشت و نعمت‌ها شکایت می‌کنند خدایا: تو ما را برای این خلق کردی این اصلاً، ابداً به ما نظر ندارد بی اعتنا به ما. خطاب می‌شود اینها واله و حیرانند در ذات من، آنها غیر لذت حورالعین است، غیر لذت خوردن و آشامیدن است، غیر لذت آن نهرهای بهشتی با آن عالم ملکوتی. بعد خطاب شد منم به اینها نظر دارم. این طور نیست که اینها عاشق من باشند منم عاشق آنها هستمو در روایت هم داریم خطاب شد یا رسول الله من هم به اینها نظر دارم و در هر نظری ملک اینها را زیاد می‌کند. یعنی به اینها کمال می‌دهم به اینها سعی وجودی می‌دهم. می‌رسد به آنجا دیگر سعی وجودیش بیش از سعی وجودی جبرئیل می‌شود. سعی وجودیش بیش از سعی وجودی ملائکه حَمَلِة عرش می‌شود. آن نظر به او دارد لذت می‌برد به اندازه‌ای که لذت بهشت برایش پوچ است آن هم نظر به او دارد نظرش وسعت، سعی وجودی، کمال دعا و راز و نیاز با خدا انسان را به این جاها می‌رساند. همه ، همه مخصوصاً جوانها ماه مبارک رمضان جلو است و ماه مبارک رمضان ماه خدا، ماه راز و نیاز با خدا؛ جوانها کمتر بخوابید، جوانها کمتر بخورید، جوانها کمتر استراحت بکنید و بالاخره جوانها از این فرصت که جلو آمده است فوق العاده اهمیت بدهید. پیغمبر اکرم می‌فرماید: « الا اِنّ فی ايام دهرکم نفحات الا فتحرضوا لها » گاهی نسیم‌های رحمت می‌وزد، وقتی که نسیم رحمت خدا وزید خود را در معرض این رحمت‌ها قرار بدهیم یعنی ماه مبارک رمضان جلو است. ماه مبارک رمضان باید همان روزهای اول انسان را برساند به این جا که « لمسائل فرحتان فرحة عند الافطار و فرحة عند الجبار » دیگر نه از خورد و خوراک موقع افطار لذت ببرد نه. باید کم‌کم برسد به آن‌جا بیاید خود را در محضر خدا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ به خدا چه لذت بالایی. در روایت می‌خوانیم که ماه مبارک رمضان این ثوابش است.    « الصوم لی رانا اُجزیٰ به »  معمولاً محدثین، منبری‌ها این را می‌خوانند « الصوم لی رانا اُجزیٰ به » روزه مال من است من هم پاداشش می‌دهم، خوب این نماز هم مال خداست پاداش می‌دهد. همة عبادات چنین است اما ظاهراً « أَجزی به » نیست « أُجزيٰ »  روزه مال من است. تشبه عبد به خدا. وقتی تشبه عبد به خدا شد پاداش چیست؟ خودِ خدا، پاداش خودِ خدا یعنی چه؟ یعنی به واسطة روزه انسان دل پیدا می‌کند اغیار را از دل بیرون می‌کند. خانة خدا بدون اغیار می‌شود، خدا تجلی در دل می‌کند. صاحب خانه وارد خانه می‌شود. این را می‌گویند «« الصوم لی رانا اُجزیٰ به » روزه مال من است پاداشش خود من، نماز پاداشش بهشت است. مراتب بهشت، انفاق، صدقه دادن، عبادات دیگر پروردگار شما هر چه بیشتر بهشت با آن مقامهایش بیشتر اما این قضیة روزه در میان عبادات چون تشبه است. یعنی انسان اگر روزة حسابی بگیرد یکدفعه مثلاً روزه می‌گیرد طبق رسالة عملیّت خوب خیلی خوب است باید بگیرد و به آن می‌گویند روزة صحیح و پاداش هم داردخیلی . اما گاهی روزه می‌گیرد علاوه بر اینکه طبق فتویٰ طبق رساله است، طبق اخلاق، طبق سیر و سلوک دیگر می‌رسد به آن جا که نه، اصلاً، ابدا خَلَجان ذهنی و وسوسه‌ها، تخیل‌ها دیگر اینها و یکدفعه راستی روزه می‌گیرد همان تشبه، تشبه عبد به خدا دیگر معلوم است « الصوم لی و انا اُجزیٰ به » دیگر پاداش خود خدا تجلی خدا در دل و همان که در روایات آمده :   « قلب المؤمن عرش الرحمٰن، لا يسعنی ارضی و لاسمائی و لکن يسعنی قلب عبدی المومن » فرصت عالی به نام ماه مبارک رمضان جلوست. از این فرصت استفاده کنید. نمی‌گویم دعا برای رفع گرفتاریها نکنید، نمی‌گویم نفرین به مثل آمریکای جنایتکار ؟؟؟؟؟؟؟ نکنید، نمی‌گویم به فکر دنیایتان نباشید، نمی‌گویم به فکر بهشت و آخرت نباشید؛ همة اینها باشد اما می‌گویم در این شبانه‌روز ماه مبارک رمضان یک آن بیایید خود را در محضر خدا، ادب حضور را مراعات و در آن حال خدا، خدا، خدا نظیر گفتن اسم معشوق به زبان عاشق، تا کم‌کم بشوید محب خدا، تا کم‌کم بشوید محبوب خدا، تا برسد به آنجا؛ آخر ماه مبارک رمضان ای راه مشکل را لااقل یک مقداریش را طی کرده باشید و به همه مخصوصاً جوانها هم بگویم می‌شود در ماه مبارک رمضان راه صد ساله را پیمود اگر توجه باشد. توجه، توجه، توجه و این توجه در ماه مبارک رمضان خیلی چیز خوبی است ولی متأسفانه همه چیزمان را دنیا مشغول کرده در روزهای ماه مبارک رمضان مشغول کسب و کارمونیم اگر یک نماز ظهری بخوانیم، پشت سر کسی که زود نماز می‌خواند تا فرار کنیم و برویم دنبال کسبمون، کارمون و دیگر عصر هم گرسنگی تسلط بر ما پیدا می‌کند، دیگر حالی نداریم، منتظر افطار و چیزی بخوریم و شبمون هم اگر حالی پیدا بکنیم به عنوان حوائجی که داریم یکی زن ندارد، یکی شوهر ندارد، یکی خانه ندارد، یکی کار ندارد، این مشکل‌های اجتماعی که الان همه دارند؛ مشغولیم تا بشود منتظر هم هستیم تا بشود شب‌های قدر؛ شب‌های قدر چی؟ آن وقت هم که دعا می‌کنیم چیزی هم که در نظرمان نیست مثل این بحث امشب من است. دیدم چهارشنبه توی بحث من یک جمله‌ای بود همین جمله را الان دو دفعه تکرار کنم. مرحوم آیت الله العظمی آقا باقر بهبهانی یکی از مراجع بزرگ تقلید است می‌گوید در حرم حسین خدمت آقا امام زمان رسیدم، می‌گوید حرم شلوغ بود و آقا امام زمان به من لطف کردند به جای اینکه چشم بصیرت به من بدهند گوش بصیرت به من دادند و به من گفتند گوش کن می‌گوید، من گوش کردم دیدم آن می‌گوید خدایا زن ندارم به من زن بده. آن می‌گوید خدایا بهشتم بده، بعد امام زمان نگاهی به من کردند فرمودند: ببین کدامشان به فکر من نسیتند. یک کدامشان نمی‌گویند خدایا فرج امام زمان را نزدیک کن. یک آهی امام زمان کشیدند، این جمله را به من گفتند. من عرض کردم در شب‌های قدر این بحث مرا یک مقدار اهمیت بدهید نمی‌گویم شب قدر نگو خدا دنیایم را اصلاح کن، نه نمک آشت را هم از خدا بخواه اما توجه داشته باشید که ما امام زمان داریم الان ناراحت است، پشت پردة غیبت است باید ظاهر شود، ما باید او را ظاهرش کنیم ما باید مهیا باشیم برای فرج امام زمان ولی مهمتر از همة اینها شب قدر، شب دعا، شب رابطة با خدا، انسان بیابد که در محضر خداست و باید بگوید خدا خدا خدا، کم‌کم از عَرَض به واقعیت می‌رسیم، از مجاز به حقیقت می‌رسیم، ؟؟؟؟؟ انسان را به جاهای بالا می‌رساند؛ یکدفعه که نمی‌شود اما بالاخره باید شروع کرد. این مناجات شعبانیه که تمام شد نمی‌دانم چند مرتبه شما آقایان،  شما خانمها که خوبهای این آستان هستید، سر و کار با منبر دارید، سر و کار با محراب دارید شکر باید بکنید؛ همین شما خوبها این مناجات شعبانیه را چند مرتبه خواندید. توجه به مضامین تا سر حد عشق عرفا، بزرگان نظیر حضرت امام عشق می‌ورزند به این مناجات شعبانیه، لذا شاید مثلاً هفت – هشت جا شما از حضرت امام راجع به همین مناجات شعبانیه یک چیز شنیدید. این مناجات شعبانیه خیلی چیز دارد اما یکدفعه در آن اواخر به اوج می‌رسد می‌گوید خدایا من مناجات با تو می‌کنم تو هم مناجات با من می‌کنی ناجيتَهُ نمی‌گوید ناجیتُهُ  خدایا مناجات با من می‌کنی این چیست. یعنی بشر به کجا می رسد که گاهی آن مناجات می‌کند با خدا گاهی هم خدا مناجات می‌کند با این. سورة حمد دیگر همین است انسان وقتی که به نماز می‌ایستد این سوره حمد پروردگار عالم با ما حرف می‌زند به زبان ما کلام الله است دیگر. کلام الله یعنی خدا دارد به زبان ما با ما حرف می‌زند این همان معنای ناجَیتَه است که در این مناجات شعبانیه آمده است. نمی‌خواهم بِگم  به این جاها به زودی انسان می‌رسد مواظب باشید به فکر تخیل و وسوسه‌هاس شیطان درون و برون یکدفعه موجب نشود. من این بحث من اَل اَعیاذُ بالله آلوده بشود نمی‌گویم که شما به این زودی به این جایگاه می‌رسید. نه نمی‌خواهم بگویم که ماها خلق شدیم برای این که برسیم به یک جایی که بگوییم خدا، خدا، خدا پروردگار عالم قطعاً می‌گوید لبیک. این لبیک خدا را بشنوید. نمی‌شود که خدا نگوید لبیک « ادعونی فستجب لکم » چند تا آیه در قرآن داریم راجع به این. خوب وقتی که بگوییم خدا آن می‌گوید لبیک؛ دل می‌خواهد گوش می‌خواهد این لبیک را بشنود، می‌شود ناجیتَه . ناجیتُهُ ، ناجیتَه. من مناجات می‌کنم آن هم جوابم را می‌دهد. درنماز حمد و سوره می‌خوانم خدا دارد با من مناجات می‌کند « سبحانَ ربی العظيم و بحمده » توجه به اینکه من دارم مناجات با خدا می‌کنم خدا جوابن را می‌دهد. دعا چیز خوبی است برای اهل دل بالاترین لذت است. بالاترین غذای روح است و ماه مبارک رمضان را به آن خیلی اهمیت بدهید مخصوصاً شبهای قدر و اینجور چیزها در نظرتان باشد دیگر برای شما هر مشکلی آسان می‌شود. دیگر می‌رسید به آنجا که امام زمان از شما التماس دعا می‌خواهد، نشنیدید حسین (ع) می‌خواست برود میدان به زینب گفت زینبم در نماز شب مرا فراموش نکن التماس دعا. زینب به کجا رسیده است؟ بله شام عاشورا نماز شب می‌خواند، پشت دروازه کوفه نماز شب می‌خواند، خرابة شام نماز شب می‌خواند و نماز شب زینب یک شب در این مسافرت تعطیل نشد. حال شام عاشوراست. خیلی خوب مصیبت خیلی بزرگ است اما مگر می‌شود نماز شب فدای مصیبت بشود شام عاشورا شام عجیبی برای زینب است، داغ شش‌تا برادر آن هم مثل حسین و ابوالفضل. یک هشت زن و بچه اینها غافله سالار. زینب باید مواظب باشد مخصوصاً اینکه برادر هی سفارش این بچه‌ها را می‌کرد. هر چه می خواست از زینب جدا بشود زینبم، زن و بچه‌ام، زینبم این بچه‌ها، انصافاً هم خوب قافله سالاری کرد، خیلی عالی. یک دریا درنده، بدتر از درنده، یک دریا لشکر که حسینش را کشتند با آن وضع علی اکبرش را کشتند. دچار اینها این بچه‌ها نزدیک است از تشنگی بمیرند. لذا فرستاد پیش عمر سعد، عمر سعد اگر آب به اینها نرسد همه می‌میرند. لذا یک مشک آب هم گرفت برای بچه‌ها. آب را قسمت می‌کرد یک ظرف داد به سکینه بخورد. سکینه شیرین زبان می‌خواست یک روضه بخواند. گفت عمه‌جان زینب اجازه بده ببرم گودال قتل‌گاه این آب را بریزم روی حلقوم بابام. برای اینکه بابام را با لب تشنه کشتند. آب را قسمت کرد بچه‌ها را آرام کرد. وقتی کار قافله سالازی تمام شد آمد پهلوی امام سجاد. نشسته بنا کرد نماز شب بخواند. آقا امام سجاد نماز شب می‌خواندند خوابیده، مرض به ایشان غلبه کرده بود. نمی‌توانست بنشیند و ایشان نشسته نماز شب که تمام شد یک جمله امام سجاد دارد کمرشکن برای ماست. ما نباید برای این مصیبت‌ها فقط گریه کنیم باید سرمشق بگیریم. امام سجاد در آن اوضاع گفت که عمع‌جان ندیده بودم نماز شبت را نشسته بخوانی، اعتراض کرد به زینب زینبم چرا نماز شب را ایستاده نخواندی. در محضر خدا تو کسی هستی که می‌یابی در محضر خدا داری با خدا مناجات می کنی، داری با خدا، خدا خدا می‌کنی؛ چرا نشسته؟ زینب مظلومه یک پیام داد برای همه شما گفت: که آقا می‌خواستم بایستم نماز شب بخوانم اما زانوهایم تاب ایستادن نداشت؛ هر چه ایستادم نتوانستم لذا نشستم.

پایان نوار