جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ جمعه ۱۰ فروردين


 
  • پیام به نوزدهمین نمایشگاه قرآن و عترت اصفهان
  • پیام در پى ارتحال عالم جليل القدر مرحوم آيت‌الله امامى كاشانى«قدّس‌سرّه»
  • پیام در آستانۀ برگزاری ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان رهبری و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • شرکت در ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی
  • پیام در پی ارتحال عالم‌جلیل‌القدر آیت‌اللّه آقای حاج سید محمّد موسوی بجنوردی «رضوان‌اللّه‌علیه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت آيت‌الله آقاى حاج شيخ عبدالقائم شوشترى«رضوان‌الله‌عليه»
  • پیام تسلیت در پی درگذشت مرحوم آيت‌الله نمازى«رضوان‌الله‌علیه»
  • پيام تسليت در پى حادثه تروريستى در شهر كرمان
  • اطّلاعیّه

  • -->

    متن درس اخلاق معظّم‌له با موضوع معرفت نفس؛ بعد روحی انسان «جلسه چهارم»-1394/11/8

     

    بسم الله الرحمن الرحیم

    الحمدلله ربّ العالمین والصلاة والسّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علی آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَالمُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین.

     

    متن درس اخلاق معظّم‌له با موضوع معرفت نفس؛ بعد روحی انسان «جلسه چهارم»-1394/11/8شب جمعه متعلّق به قطب عالم امکان و محور عالم وجود و واسطۀ بین غیب و شهود، یعنی حضرت ولی‌عصر«عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف» است؛ اظهار ارادت کنید خدمت آقا با سه صلوات.

    فصل چهاردهم بحث ما دربارۀ يک امر مهمی بود که چند جلسه‌ای دربارۀ آن صحبت کردم و آن امر مهم يک آيه از آيات قرآن بود. پروردگار عالم وقتی اين انسان را ساخت،‌خودش به خودش فرمود: آفرين. بعد هم اين آيه را بر پيغمبر اکرم«صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» نازل کرد که عالم بشريت توجه به آن داشته باشند که خدا دربارۀ اين انسان فرموده است: «فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقينَ»[1]

    آفرين بر اين خدا که اين انسان را خلق کرده است. خواه ناخواه وقتی خدا أحسن الخالقين باشد و به خود آفرين بگويد، بايد اين انسان أحسن المخلوقين باشد. بايد چيزی و کسی بالاتر از اين انسان نباشد.

    در اين باره صحبت کردم که اين انسان اگر خودش را گم نکند، اگر خودش را بشناسد،‌که به آن معرفة‌النفس می‌گويند و اين دو سال بحث ما دربارۀ همين بود، اين می‌تواند به جاهای بالايی برسد.

    مرتبۀ اولش که دربارۀ آن صحبت کردم، می‌رسد به آنجا که در همين دنيا بالاترين لذت را دارد. نماز و رابطۀ با خدا برای او لذتی دارد که به جز خدا نداند. نماز برای او يک مکالمه و يک معاشقه با خدا می‌شود: «الرَّكعَتانِ فِى جَوفِ‏ اللَّيلِ احَبُّ الَىَّ مِنَ الدُّنيَا وَ مَا فيِهَا»[2]

    پيغمبر اکرم«صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» می‌فرمايند: لذتم اينست که دو رکعت نماز شب برايم بهتر از دنيا و آنچه در دنياست. اگر ما خود را گم نکنيم و اگر راه را که برايمان تعيين کرده‌اند، برويم، می‌رسيم به اينجا. اين مربوط به پیامبر نيست و آن مقام ديگری دارد. اين برای ماست که ما بدانيم اگر راه را پيدا کرديم، اگر اين أحسن المخلوقين خودش را گم نکرد، در همين دنيا، بالاتر از بهشت، لذت دارد. در همين دنيا خدمت به خلق خدا برای او بالاترين لذت‌هاست. اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» بعد از سقيفۀ بنی ساعده که بيست و پنج سال بود و شبانه روز ظلم به اميرالمؤمنين بود و چه ظلم‌های بالايی بود؛ از نظر ظاهر، غم و غصه و نگرانی برای اسلام عزيز  بود، اما همين اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» در اين بيست و پنج سال توانسته بيست و شش باغ را به دست مبارک خودش غرس کند؛ و اين بيست و شش مزرعه و باغ را به خاطر فقرا و ضعفا و آبرومندان درست کرده بود. يعنی لذت خدمت کردن به خلق خدايش يک معجزه است. ما نمی‌توانيم تصور کنيم، اما حتماً هست که اميرالمؤمنين در بيست و پنج سال با آن همه ظلم‌ها و مشقت‌ها، اما خدمت به خلق خدا برايش به اندازه‌ای لذت دارد که باغ را با دست مبارک خودش آبياری می‌کند و مواظبت می‌کند و مثلاً‌ يک مزرعه خرما می‌شود و اين مزرعه خرما را وقف می‌کند برای بينوايان. اين لذت است و اگر لذت نبود، نمی‌شد. انسان اگر درک کند که أحسن المخلوقين است، در نمازش دو رکعت نماز برايش از دنيا و آنچه در دنياست بالاتر است.

    راجع به رابطه با مردمش هم چون با رابطه با خدا لذت می‌برد و اين نيز رابطه با خداست،‌ بيست و شش مزرعه درست می‌کند. از نظر خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج برای اميرالمؤمنين لذت نيست، بلکه پوچ است. لذا همه شنيده‌ايد لباس‌هایی از کرباس و آن خورد و خوراک حتی در زمانی که دو ثلث جهان زير نظرش است، اما می‌گويد موقع افطار ديدم مقداری نان جو و مقداری دوغ ترش می‌خورند. اما در همان وقت که دو ثلث جهان زير نظر مبارکش است، از همان قضيه لذت می‌برد که همۀ شما شنيده‌ايد؛ اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» می‌رفتند و ديدند خانمی مشک آب به دوشش است اما غُرغُر می‌کند از دست اميرالمؤمنين علی«سلام‌الله‌عليه». آنگاه اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» جلو رفتند و مشک آب را گرفتند و به منزل رفتند و مشک آب را گذاشتند و رفتند برايش غذا آوردند و نان و خرما برايش آوردند و حتی رسيد به اينجا که گفتند می‌توانم برايتان نان بپزم. عجب بود که اميرالمؤمنين را نمی‌شناخت. راوی می‌گويد رفتم و ديدم هستۀ خرما را درمی‌آورند و دهان بچه می‌گذارند و گريه می‌کنند و می‌گويند: علی را ببخش که دربارۀ تو کوتاهی شده است. رفتم و به صاحب خانه گفتم می‌دانی اين کيست؟! اين مولا اميرالمؤمنين علی«سلام‌الله‌عليه» است و زن که آمد عذرخواهی کند، اميرالمؤمنين گريه می‌کنند و عذرخواهی می‌کنند و می‌گويند ببخش مرا که کوتاهی شده است. نبايد به اينجا برسد که تو از دست من نگران باشي! مرتب گريه کردند و گفتند مرا ببخش. اين لذت است و غير از لذتی است که غذای لذيذ بخورد. ايشان يک عمر در مشقت بود.

    راوی می‌گويد: رفتم و مهمان بودم پيش معاويه و موقع شام يک شام خاصی برايش آوردند و جمعيت زياد بود و غذا را در مقابل من گذاشت و گفت تو مهمان من هستی و اين غذا را تو بخور. گفتم اين غذا چيست. آنگاه شمرد و گفت بره بادام و بره پسته و غيره. راوی می‌گويد گريه‌ام افتاد و گفتم معاويه چند وقت قبل ماه مبارک رمضان افطار مهمان اميرالمؤمنين بودم. يک غذای معمولی برای من آورد و غذای خاصی هم برای اميرالمؤمنين آورد. ديدم مقداری نان جو که از دست مبارکش تهيه می‌کرد و در آن پنج سال يک شاهی از بيت المال نخورده و قدری نان جو و قدری دوغ ترش بود و نان را در اين دوغ می‌ريختند و می‌خوردند و حمد می‌کردند. من گله کردم و گفتم يک غذای معمولی مثل همين غذايی که برای من تهيه کرديد، برای اميرالمؤمنين هم تهيه می‌کرديد. آن خانم گريه کرد و گفت نمی‌گذارند و حتی نمی‌گذارند قدری روغن زيتون به اين نان‌ها بزنيم. معاويه گريه کرد و گفت اسم کسی را آوردی که مثل او نيامده و نخواهد آمد.

    لذت مولا اميرالمؤمنين به غذايی که معاويه می‌خورد نيست، بلکه لذت اميرالمؤمنين در همان وقت که دو ثلث جهان زير نظر اوست، در نهج البلاغه در مقابل دوست و دشمن می‌گويد: ای مردم! من شما را مستغنی و خودکفا کردم و از نظر خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج همه در رفاه هستيد و حتی من برای شما آب آوردم که در رفاه باشيد.[3] اين انسان است و انسان اگر راه را پيدا کند و متابعت از اميرالمؤمنين و امثال اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» می‌شود و به اينجا می‌رسد که بالاترين لذت برايش اينست که ببيند مردم از نظر خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج در رفاهند. اين معنای: «فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقينَ»[4] است. اگر راه را پيدا کنيم،‌ همۀ ما چنين خواهيم بود و زجر بکشيم از اينکه ببينيم کسی گرسنه است و لذت ببريم از اينکه بتوانيم دختری را شوهر دهيم يا پسری را زن دهيم. بالاترين لذت برای ما اينست. آنگاه می‌شود حضرت زهرا. همۀ شما می‌‌دانيد که حضرت زهرا ازدواج کرد و پيغمبر اکرم«صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» به اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» گفتند: چه داری؟ و ايشان گفتند هيچ ندارم و شمشيری و زره‌ای و شتری دارم. فرمودند: زهرا از شما چيزی نمی‌خواهد، اما مهريه را بايد شما بدهيد. زره را بفروش، آنگاه همۀ کارها درست می‌شود. زره را فروخت و آورد خدمت پيغمبر اکرم و پيغمبر اکرم چند نفر خانم امين را فرستاد برای تهيه جهيزيه و يک جهيزيه ضروری تهيه کردند و شد شصت و سه درهم. جهيزيه هفده قلم بود. يک پيراهن و يک فرش و يک قدح برای ضرورت و غيره. پيغمبر را خواستند که به جهيزيه نگاه کند و لذت ببرد. پيغمبر اکرم نگاهی به جهيزيه کردند و گريۀ شوق کردند و گفتند: خدايا! مبارک کن اين جهيزيه را که غالبش از گل است. بعد هم همه می‌‌دانيد که شب عروسی آن پيراهن را به فقيری داد. در وقتی که حضرت زهرا را به خانۀ شوهر می‌بردند، فقير آمد و از زهرا کمک خواست و حضرت زهرا همان پيراهن عروسی را داد و با پيراهن کهنه به منزل اميرالمؤمنين رفت. اميرالمؤمنين هم توجه به اين چيزها نمی‌کردند. پيغمبر اکرم که آمدند،‌ شايد برای سرمشق ما گفتند: زهراجان! پيراهن عروسی تو کجاست؟ گفت خانمی از من چيزی خواست و من آن را دادم. پيغمبر گفتند: چرا پيراهن دختری خود را ندادي؟ گفت برای اينکه قرآن می‌گويد خوب هر چيزی را به ديگران دهيد و من پيراهن عروسی‌ام را دادم. پيغمبر اکرم فرمودند: زهراجان! اين خانه کار دارد. کارهای خارج خانه برای اميرالمؤمنين و کارهای داخل خانه برای تو. حضرت زهرا خيلی خوشحال شدند. پيغمبر اکرم خداحافظی کردند و رفتند. يک جمله نقل می‌کنند که جمله خيلی شيرين است:

    «فَلَا يَعْلَمُ مَا دَاخَلَنِى‏ مِنَ السُّرُورِ إِلَّا اللَّهُ بِإِكْفَائِى رَسُولُ اللَّهِ تَحَمُّلَ رِقَابِ الرِّجَالِ»[5]

    گفت خدا می‌داند چقدر من خوشحال شدم از اين تقسيمی که پيغمبر اکرم کرد و فرمود تا می‌شود از خانه بيرون نرو. خدا می‌داند چقدرخوشحال شدم و خدا می‌داند که پيغمبر اکرم به من فرمود کارهای داخل خانه از تو و کارهای خارج خانه از اميرالمؤمنين باشد و اين لذت برای زهراست. نظير اين از حضرت زهرا و خود پيغمبر اکرم زياد است و مخصوصاً مولا اميرالمؤمنين علی«سلام‌الله‌عليه» و آن سی سالۀ غصب خلافت. در آن پنج سالی که حکومت پيدا کرد و ای کاش اين حکومت را به اميرالمؤمنين نداده بودند و خيلی زجر کشيد، به اندازه‌ای که بلند بلند از دست اين مردم گريه می‌کرد که چه بلايی بر سر اسلام عزيز می‌آورند. اما همين اميرالمؤمنين لذت بالايی دارد که بتواند در نماز جمعه ادعا کند که من همه را در رفاه کردم. اسلام فقر ندارد و اگر مسلمان هست بايد فقر در ميان مسلمان نباشد و اگر فقر هست، تقصير خود ما مسلمان‌هاست و اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» درحالی که در پنج سال، سه جنگ برايشان جلو آمد و آن هم جنگ‌های مسلمان کشی که خيلی برای اميرالمؤمنين زجر بود. جنگ جمل و جنگ صفين و جنگ خوارج نهروان، اما در اين جنگ‌ها و در اين حول و ولاها و بلاها،‌در نماز جمعه در مقابل دشمنانی مثل خوارج که ايراد می‌کردند و در وسط منبر بلند می‌شدند و جسارت می‌کردند، اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» می‌فرمايند: ای مردم همه در رفاه هستيد، از نظر خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج[6]. آن هم حضرت زهرا«سلام‌الله‌عليها» که پيراهن عروسی را می‌دهد و خوشحال است و از اينکه پيغمبر اکرم گفتند از خانه بيرون نيا، خوشحال است و لذت می‌برد. اين أحسن المخلوقين است و راه را پيدا کرده است و لذت‌هايش هم همين است و «خيراً من الدنيا و ما فيها» است يعنی لذت‌های آنها را نمی‌توان با دنيا مقايسه کرد. دنيا کجا و اين لذت‌ها کجا؟!

    بنابراين همان مرحله اول: «فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقينَ»[7] در همين دنياست، چه رسد که به عالم برزخ و عالم مرگ برسد که چقدر لذت بالاست. يا برسد به روز قيامت که قرآن می‌فرمايد: روز قيامت پنجاه هزار سال است: «كانَ مِقْدارُهُ خَمْسينَ أَلْفَ سَنَةٍ»[8]امام صادق«سلام‌الله‌عليه» می‌فرمايند: اما برای مؤمن يک لحظه است. روايتی از پيغمبر اکرم«صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» هست که خيلی برای همه اميدوار کننده است. پيغمبر اکرم«صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» می‌فرمايند: به خدا قسم لذتی که مؤمن در روز قيامت در صف محشر می‌برد، پنجاه هزار سالش يک لحظه است و آن لحظه بالاترين لذت‌هاست. برای شيعيان اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» لذت يعنی اين. وقتی صف محشر تشکيل شد که يک لحظه تشکيل می‌شود، ‌اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» با آن سعۀ وجودی می‌آيد و ان‌شاءالله بالای سر شما می‌آيد و شما را بيدار می‌کند و مهر ولايت را به پيشانی شما می‌زند و بعد يک دسته از ملائکه با احترام خاصی اين انسان را لب حوض کوثر خدمت حضرت زهرا«سلام‌الله‌عليها» می‌آورند و حوض کوثر حقيقت زهراست: «إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ»[9] بعد قرآن می‌فرمايد ما کوثر را به تو داديم، نماز بخوان: «فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ»[10].

    همۀ اين نکته‌ها خيلی چيزها را به ما می‌فهماند. بالاخره اين را می‌آورند لب حوض کوثر و از دست اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» و آن سعۀ وجودی که محشر را گرفته، در اينجا يک ليوان آب به اين خانم و آقا می‌دهند، آنگاه اگر پير است، جوان می‌شود و اگر نازيباست، زيبا می‌شود و اگر مريض است،‌سالم می‌شود و حتی اگر صفات رذيله رسوخ کرده و هنوز ذوب نشده، ‌آب کوثر آن را ذوب می‌کند و اين از آن لذت‌ها خيلی بالاتر است، ‌آنگاه اعراف که يک سوره دربارۀ آن هست، تماشا برای اين خانم و آقا می‌شود. روايت می‌گويد: «كانَ مِقْدارُهُ خَمْسينَ أَلْفَ سَنَةٍ»[11] برايش يک لحظه است. می‌گويد آمدم خدمت امام صادق«سلام‌الله‌عليه» و از اين آيه سوال کردم و امام صادق فرمودند: پنجاه هزار سال است و پنجاه پليس راه دارد و هر پليسی هزار سال طول می‌کشد. می‌گويد من وحشت کردم و گفتم پنجاه هزار سال و پنجاه پليس راه هست! امام صادق فرمودند: اما برای مؤمن يک لحظه است. يعنی لذت به اندازه‌ای است که پنجاه هزار سالش يک لحظه است. اين هنوز در محشر است و به دنبال اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» به بهشت می‌رود. قرآن می‌فرمايد: همه بايد از جهنم بگذرند و به بهشت برسند. جهنّم احترام خاصی به او می‌کند و وارد بهشت می‌شود. بهشت که معنايش اينست که هرچه بخواهد آنجا هست و هرچه نخواهد در آنجا نيست. اين بهشت است با آن همه آيات در قرآن. اما اين بهشت برای او کوچک است. به اين می‌گويند: کسی که راه را پيدا کرد و فهميد که: «فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقينَ»[12] يعنی چه؟ و فهميد که أحسن المخلوقين در قرآن يعنی چه؟ و بهشت برايش کوچک است. حتی می‌رسد به آنجا که اعتنا به بهشت ندارد و بهشت از دست او شکايت می‌کند. خدا جواب بهشت را می‌دهد که بگذار بنده‌ام منغمر در عالم وحدت است و لذت ببرد.[13]

    اين کافی نيست و به قول حضرت امام«رضوان‌الله‌تعالی‌عليه» تازه اول کار است و سير من الحق الی الحق است. اين سير من الحق الی الحق خيلی معنا دارد و هر قدم آن از بهشت و آنچه در بهشت است، بالاتر است. اصلاً ‌نمی‌توان از نظر لذت و تکامل حساب کرد. تا خدا خدايی می‌کند اين هم تکامل می‌کند و توقف ممنوع است. معنای توقف ممنوع سير من الحق الی الحق است. بزرگان نظير حضرت امام‌ها، منزل ديگری هم پيدا کرده‌اند به نام منزل سير من الحق فی الحق. البته نمی‌توانم اين را بفهمم و بفهمانم، اما هست برای زهراها و اميرالمؤمنين‌ها و برای شيعيانِ به راستی خلّص و برای کسانی که به راستی اين حرف‌ها را درک کرده‌اند و برای کسانی که به راستی درک کرده‌اند برای اين دنيا خلق نشده‌اند و اين دنيا وسيله است. دنيا بُراق است. مثل اينکه برای پيغمبر اکرم بُراق آورده‌اند و سوار اين بُراق شده و به جايی رفته که حتی جبرئيل متوقف شده است.

    گفت جبريلا بيا اندر پی ام                 گفت رو رو من حريف تو نی ام

    اين برای امت پيغمبر است و برای شماست، اگر پيدا نکنيد خسارت کرده‌ايد. خيال کرده‌ايم برای خوراک و استراحت‌ها و تجمل گرائي‌ها و لذت‌های زودگذر خلق شده‌ايم، اما معلوم است که خيلی ضرر می‌کند که بُراق نداشته باشد برای حرکت و يا اگر داشته باشد متوقف شود. لذا به عرش خدا می‌رسد. اين همه در قرآن عرش خدا آمده، احدی تا حال نتوانسته معنا کند که عرش يعنی چه؟ و يا لوح و قلم يعنی چه؟ اينها مراتبی برای ماست که طی کنيم و به خدا برسيم. تا خدا با ما حرف بزند و ما با خدا حرف بزنيم و ما سير من الحق الی الحق، بلکه به قول بزرگان سير من الحق فی الحق داشته باشيم و هر قدمی از آن سير از دنيا و آنچه در دنياست بالاترست و يا از آخرت و آنچه در آخرت است، بالاتر است.

    تقاضا دارم مخصوصاً جوان‌ها در اين بحث‌ها قدری کار کنيد و فکر کنيد. البته آسان است و خيال نکنيد که مشکل است. اگر انسان در راه بيفتد خدا کمکش می‌کند:

    «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً ، وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»[14]

    خدا کمک می‌کند و خدا راه را می‌نماياند و خدا سُبل السّلام را به ما می‌فهماند:

    «قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبينٌ ، يَهْدي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَ يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ يَهْديهِمْ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقيمٍ»[15]

    يک دفعه حضرت امام در درس‌های اخلاقي، می‌فرمودند از: «قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ»[16] می‌فهميم يعنی قرآن و «كِتابٌ مُبينٌ»[17] يعنی قرآن و از: «سُبُلَ السَّلامِ»[18] می‌فهميم يعنی راه‌های سلامتی و اما در «وَ يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ يَهْديهِمْ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقيمٍ»[19] لنگ می‌شويم و انسان نمی‌تواند بفهمد، اما از نظر لفظی چيزی را درست می‌کند. لذا خيال نکنيد ما تفسير قرآن می‌دانيم و کسی هم تا حال ادعا نکرده که تفسير قرآن می‌داند. در يکی از کلمات ابن عربی دارد که هفتصد تفسير بر قرآن نوشته شده و هنوز قرآن بکر است. حضرت امام می‌فرمودند: از آن زمان تا حال هفتصد تفسير نوشته شده، اما قران هنوز بکر است. قرآن وقتی ترجمه و تفسير می‌شود که صاحب قرآن، تال و تلو قرآن بيايد. يعنی ان‌شاء الله به دست ما و به رهبری امام زمان پرچم اسلام روی کرۀ زمين افراشته شود و حکومت از امام زمان شود و رجعت بيايد و حکومت از اهل‌بيت«سلام‌الله‌عليهم» شود و حضرت زهرا«سلام‌الله‌عليها» همه کاره شود و فرماندهٔ کل قوا حضرت زهرا شود و آنگاه حضرت زهرا برای ما تفسير می‌گويد. اين چقدر لذت دارد و شيرين است.

    پيغمبر اکرم می‌فرمود فرزند مهدی می‌آيد و «يرکب و يرقی الاسباب اسباب السموات السبع و الارضين السبع» يعنی مهدی سوار می‌شود و انشاء الله با شما حرکت می‌کند و از عرش و کرسی و قلم و غيره می‌گذرد و به آنجا می‌رود که خدا بخواهد.

    اين لذت است و معنای: «فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقينَ»[20] است و اين مراتب لذاتی است که برای انسان هست و هرکه به اين مراتب نرسد، لاأقل هرکه بهشتی نشود، جداً خسارت است. انسان خودش را به هيچ فروخته است.

    اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» جملۀ شيرينی دارد و می‌فرمايد: «من كانَت هِمَّتُهُ ما يَدخُلُ بَطنَهُ ، كانَت قِيمَتُهُ ما يَخرُجُ مِنهُ»[21]

    هرکس لذتش اينها باشد که ما می‌گوييم و قيمتش همان باشد که از شکمش بيرون می‌آيد. به راستی چنين است: «قِيمَتُهُ ما يَخرُجُ مِنهُ»

    در روايات می‌شود جيفه يعنی مُردار[22]. همه اينها را گفته‌اند. هم لذت‌هايش و هم الم‌هايش را گفته‌اند و همه و مخصوصاً اهل‌بيت«سلام‌الله‌عليهم» برای شيعه اينها را گفته‌اند و مواظب باشيد ناگهان خود را ارزان نفروشيد و مواظب باشيد ناگهان نرسد به آنجا که اميرالمؤمنين بفرمايند: «من كانَت هِمَّتُهُ ما يَدخُلُ بَطنَه ، كانَت قِيمَتُهُ ما يَخرُجُ مِنهُ»[23]

    البته کار می‌خواهد و مشکل نيست و ما خلق شده‌ايم برای اينکه به اينجاها برسيم. اما ما مشکل می‌کنيم و نماز برايمان سنگين است و خدمت به خلق خدا برايمان سنگين است و الاّ برای همين خلق شده‌ايم که خدا به ما آفرين بگويد. البته گفته است و معنای: «فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقينَ»[24]

    همين است. خدا می‌گويد آفرين بر من که اين انسان را خلق کردم.

     



    [1]. المؤمنون، 14: «آفرين باد بر خدا كه بهترين آفرينندگان است.»

    [2] .وسائل الشيعة، ج 8، ص 156

    [3] . مناقب آل أبي طالب«ع»؛ ج ‏2، ص 99.

    [4]. المؤمنون، 14: «آفرين باد بر خدا كه بهترين آفرينندگان است.»

    [5]. قرب الإسناد، ص 25.

    [6] . مناقب آل أبي طالب«ع»؛ ج ‏2، ص 99.

    [7]. المؤمنون، 14: «آفرين باد بر خدا كه بهترين آفرينندگان است.»

    [8]. المعارج، 4: «مقدارش پنجاه هزار سال است به سوى «او» بالا مى‏روند.»

    [9]. الکوثر، 1: «ما تو را [چشمه‏] كوثر داديم.»

    [10]. الکوثر، 2: «پس براى پروردگارت نماز گزار و قربانى كن.»

    [11]. المعارج، 4: «مقدارش پنجاه هزار سال است به سوى «او» بالا مى‏روند.»

    [12]. المؤمنون، 14: «آفرين باد بر خدا كه بهترين آفرينندگان است.»

    [13] . ارشادالقلوب، ج 1، ص 200.

    [14]. الطلاق، 2و3: «و هر كس از خدا پروا كند، [خدا] براى او راه بيرون‏شدنى قرار مى‏دهد. و از جايى كه حسابش را نمى‏كند، به او روزى مى‏رساند، و هر كس بر خدا اعتماد كند او براى وى بس است.»

    [15]. المائده، 15و16: «قطعاً براى شما از جانب خدا روشنايى و كتابى روشنگر آمده است. خدا هر كه را از خشنودى او پيروى كند، به وسيله آن [كتاب‏] به راه‏هاى سلامت رهنمون مى‏شود، و به توفيق خويش، آنان را از تاريكيها به سوى روشنايى بيرون مى‏برد و به راهى راست هدايتشان مى‏كند.»

    [16]. المائده، 15: «قطعاً براى شما از جانب خدا روشنايى آمده است.»

    [17]. المائده، 15: «كتابى روشنگر»

    [18]. المائده، 16: «راه‏هاى سلامت»

    [19]. المائده، 16: «آنان را از تاريكيها به سوى روشنايى بيرون مى‏برد و به راهى راست هدايتشان مى‏كند.»

    [20]. المؤمنون، 14: «آفرين باد بر خدا كه بهترين آفرينندگان است.»

    [21]. غرر الحكم، ج 2، ص 217.

    [22] . قال اميرالمؤمنين عليه السلام: ما لابن آدم و للعجب، اوّله نطفة قذرة، و آخره جيفة مذرة، و هو بين ذلك يحمل العذرة. غرر الحكم، ج 2، ص 272.

    [23]. غرر الحكم، ج 2، ص 217.

    [24]. المؤمنون، 14: «آفرين باد بر خدا كه بهترين آفرينندگان است.»

    آرشيوچاپ
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365