بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین والصلاة والسّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علی آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَ المُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین.
اينگونه مجالس فوايد بالايی دارد، که ارزش هرکدام، از دنيا و آنچه در دنياست، بيشتر است. فايدۀ اولی که اينگونه مجالس دعا و راز و نياز با خدا دارد، اينست که حالت يأس و نااميدی را از انسان میگيرد و يا لاأقل کم میکند. حالت يأس و نااميدی بالاترين خطر برای انسان است. بلايی بالاتر از اين نداريم که کسی در زندگی مأيوس شود. بالاتر اينکه، مأيوس از خدا شود. گناه به اندازهای بالاست که قرآن میفرمايد کفر است: «وَ لاَ تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لاَ يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ»
مأيوس از رحمت خدا نشويد. حال يأس و نااميدی برای شما در زندگی پيدا نشود که اگر اين حالت برای شما پيدا شد، شما را تا سرحد کفر میبرد، و اين زنگ خطريست برای کسی که در زندگی مأيوس شود و راجع به خدا مأيوس از خدا شود و راجع به اهل بيت«سلاماللهعليهم» مأيوس از اهل بيت شود. حالتی برای او پيدا شود که بگويد ما که هرچه گفتيم نشد و هرچه کرديم نشد و اين حالت کم کم انسان را در سرحد کفر میبرد. مخصوصاً اينکه شيطان هم کمک میکند و آنگاه چرا چراها شروع میشود و آن چرا چراهای شيطانی انسان را از راه به بيراهه میکشاند.
اينگونه مجالس حال يأس و نااميدی را لاأقل کم میکند يا متوقف میکند. اما چه بسيار ديدهايم که مبدّل به اميد و رجاء میکند. چه بسيار ديدهايم که مأيوس است و در اين مجالس میآيد و حالی برای او پيدا میشود و آن حال يأس را از بين میبرد و مبدّل میشود به حالت اميد و رجا؛ و اينگونه مجالس و دعا و راز و نياز با خدا و توسّل به اهل بيت«سلاماللهعليهم»، اگر هيچ فایدهای جز این نداشت، بايد بگوييم از دنيا و آنچه در دنياست، مهمتر بود.
اين همه سفارشی که شده که در جلسۀ دعا شرکت کنيد، در جلسات دينی شرکت کنيد، به همین خاطر است. راوی میگويد شب اول محرّم بود و يک دهه روضه گرفتيم. در خفقان هم بوديم و نمیگذاشتند برای امام حسين«سلاماللهعليه» جلسه بگيريم. يک جلسۀ مخفيانه گرفتيم و خيلی خوشحال شدم که توانستم در اين جلسۀ وعظ و خطابه و توسل شرکت کنم. فردا صبح رفتم خدمت امام صادق«سلاماللهعليه» و به ايشان بشارت دادم که ديشب در جلسۀ توسل شرکت کردم. آقا فرمودند: بله من هم در جلسۀ شما حاضر بودم. معنای روايت اينست که آقا امام زمان«ارواحنافداه» در اینگونه جلسات حاضرند. اين حضور امام زمان و توجه امام زمان به جلسه خيلی کارها میکند. و از جمله کارها اينست که حال يأس و نااميدی را از انسانها و مخصوصاً از جوانها میگيرد.
فايدۀ دوم اينکه اينگونه مجالس این است که حال رجاء و اميد به انسان میدهد. اگر کسی از زندگی نااميد شود و آن حال رجاء و اميد به خدا و اميد به آينده و اميد به اهل بيت«سلاماللهعليهم» در او ضعيف شده باشد، با شرکت در اینگوه مجالس میتواند امید خود را بهدست آورد. اگر حالت امیدواری برایش حاصل گردد، گاهی میتواند تا سرحد عصمت به پیش برود.
آيهای در قرآن هست که راجع به اينگونه مجالس هفده تأکيد دارد و میفرمايد برای اينست که حالت رجاء و اميد به تو میدهد. دستت از همه جا بريده شده و در اين مجالس اميد به خدا پيدا میشود. گرفتاريها سر تا پايت را گرفته و اينگونه مجالس حالت توسل به اهل بيت«سلاماللهعليهم» و رجاء و اميد به زندگی و به رفع بلاها و رفع پريشانيها میدهد.
قرآن راجع به اين حالت میفرمايد: «وَ إِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِی وَ لْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ». آيۀ خوبی است و از نظر تأکيد نمره اول است و مثل آن را در قرآن نداريم. میخواهد اميد و رجا به ما بدهد. میفرمايد: اگر در جلسۀ دعا نشستی و اگر با خدا راز و نياز کردي، اين خدا خدا کردن کم کم تو را به جاهای بالايی میرساند و آنگاه خدا را میيابي. خدا میفرمايد: من نزديکم و تو دوري. تو اميد و رجايت از بين رفته و الاّ من نزديکم: «فَإِنِّی قَرِيبٌ».
نمیشود که تو بگويی خدا خدا و من بیمحلی کنم. اين معقول نيست، پس حتماً جواب تو را میدهم: «أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ».
بعد قرآن میفرمايد: دعا کن و حرف مرا بشنو و خدا خدا کن. ايمان داشته باش که درست میگويم و ايمان داشته باش که همين است که گفتم: «فَلْيَسْتَجِيبُوا لِی وَ لْيُؤْمِنُوا بِي»
آيا میخواهی به مقام رشد و صلاح برسي؟ آيا میخواهی هالۀ يأس برود و حالت نااميدی برود و حالت اميد و رجا و حالت اميد به آيندۀ خوب برايت پيدا شود؟ دعا و راز و نياز با خدا و اينگونه مجالس را داشته باش تا به آنچه میخواهی، برسی: «لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ»
اگر این حالت در بعضی پيدا نشود، اما بالاخره تغيير ایجاد میکند. همان تغيير هم بس است. آن حال نااميدی لاأقل از او گرفته میشود يا کمرنگ میشود. حال اميد و رجا در او دميده میشود و به عبارت ديگر يک آشتی کنانی بين بنده و خدا و بين عبد و مولا و بين ما و اهل بيت«سلاماللهعليهم» پيدا میشود. لذا اگر کسی مأيوس شود و بگويد خدا مرا نمیآمرزد، گناهش از هر گناهی بالاتر است.
آمده بود خدمت امام صادق و گفته بود يک نفر چند نفر را کشته و مأيوس از رحمت خداست و روزهاش را میخورد و وقتی میپرسيم چرا روزهات را میخوري، میگويد خدا مرا نمیآمرزد. امام صادق فرمودند: اين حالتی که برايش پيدا شده گناهش از آن چند نفری که کشته، بالاتر است.
اين نيز حالت دوم بود که از نظر علمای علم اخلاق، اين حالات موجب هدايت و موجب شرافت است و موجب نزديک شدن به خداست و موجب میشود کم کم حال شهود برای انسان پيدا شود. همه و مخصوصاً جوانها! تا میتوانيد روی اين دو موضوع کار کنيد. يکی مثبت و يکی منفی است. منفی يعنی مأيوس از رحمت خدا نشويد و مثبت يعنی اميد و رجاء به رحمت خدا داشته باشيد.
قرآن میفرمايد چه بسيار که گمان نمیکردی به جايی برسی، اما از راهی که گمان نداشتي، پروردگار عالم مشکلات تو را حل کرد. قرآن میفرمايد: تو بيا، ما هستيم: «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لاَ يَحْتَسِبُ» اگر به راستی بيايی و جداً خدا را صدا کني، معنا ندارد که يکی پروردگار عالم را صدا کند و خدا جوابش را ندهد. قرآن میفرمايد از راههايی که گمان نداري، درست میشود.
بعد می فرماید: «وَ مَنْ يَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ» اگر به راستی کسی رابطۀ عاطفی با خدا پيدا کند، اما جدی باشد و فقط لقلقۀ لسان نباشد، حالت یأس او از بین می رود و حالت امیدواری پیدا میکند. اگر هم فقط قرآنی به سر بگذارد و اهل بيت«سلاماللهعليهم» را صدا کند و بعد هم منبری دعا کند و اين هم يا الله بگويد و برود، خوب است و ثواب يک حج و يک عمره دارد و ثوابش خيلی بالاست، امّا آن حالات ارزشمند و روحانی برایش حاصل نمیشود.
پس در این شبها و در این مجالس همه باید بهدنبال کسب دو نعمت بزرگ باشند؛ دو نعمتی که به عنوان دو بال برای پرواز به آن سفارش شده است؛ يکی بال اميد و رجاء و يکی هم بال دوری از يأس و نااميدي. اگر کسی این دو بال را داشته باشد، آنگاه میتواند پرواز کند و در پرواز به خيلی جاها برسد. من خيلی سراغ دارم، هم از جوانها و هم از مسنها و هم از پيرمردها، که حالت يأس و نااميدی برايشان پيدا شده بود، ولی در يک جلسه حالی پيدا کردند و حال يأس و نااميدی رفت و حال رجاءآمد و تمام گرفتاريهاي مادی و معنوی آنها اصلاح شد. طولی نکشيد که از راهی که گمان نداشتند همۀ گرفتاريهايشان اصلاح شد.