عنوان: سيروسلوک(جلسه هشتم):ابعاد و مراتب نماز
شرح:

نماز داراي مراتبي است، مرتبه اول نماز كه معمولاً مربوط به  انسانهاي عادي است، همان لقلقه زبان مي باشد و اصطلاحاً به آن نماز لساني گفته مي شود. اين نماز براي انسان رفع تكليف مي كند و باعث مي شود چنين انساني تارك الصلاة نباشد. يعني جزء كافران به شمار نرود و به اندازه وسعش هم مي تواند نيروي كنترل كننده از گناهان باشد. شايد بتوان گفت نود درصد مردم همين نماز لساني را مي خوانند. طبق تحقيقاتي كه به عمل آمده تعداد افرادي كه نماز خوان بوده اند و جرم و جنايت هم مرتكب شده اند، خيلي كمتر است نسبت به افراد تارك الصلاة كه جرم و جنايت مرتكب شده اند. اين نتيجه نشان مي دهد كه همين نماز زباني و اينكه شخصي اهل نمار جماعت و منبر باشد و لو اينكه اين جماعت و منبر رفتن هم ظاهري باشد، بالاخره او را در جاهايي نجات مي دهد و به نفع انسان عمل مي كند.

اين مرتبه نماز از نظر فقهي صحيح است و قضا هم ندارد.  

مرتبه دوم نماز كه از اهميت بالاتري بر خوردار است، نمازي است كه در آن دل انسان به ياد خدا خاشع باشد. در حالي كه زبان نماز مي خواند، دل او هم نماز بخواند وقتي شخص مي گويد «اياك نعبد و اياك نستعين» دل نيز واقعاً خاشع در برابر خدا باشد و همين آية را بخواند و خشيت خداوندي بر دل انسان حكمفرما شود. چنين شخصي جزء مومنون به حساب مي آيد. چنانچه خدا در سوره مومنون مي فرمايد:«بسم الله الرحمن الرحيم قد افلح المومنون الذين هم في صلاتهم خاشعون والذين هم عن اللغو معرضون» همانا رستگار شدند مومنون همان كساني كه در نماز شان خاشع براي خدا هستند و كساني كه از لغو اعراض مي كنند.

در روايت است كه وقتي خداوند بهشت را خلق كرد خطاب شد به بهشت كه صحبت كن و بهشت آيات اول سوره مومنون كه وصف مومنين است را تلاوت كرد. چنين كساني هستند كه وقتي با زبان مي گويند «الله اكبر» دل نيز بگويد «الله اكبر» به اين معنا كه من توجه به هيچ چيز ديگر ندارم جز به خداوند متعال. اين همان معناي اول براي ذكر قلبي است كه قبلاً اشاره شد و اما معناي دوم براي اين مرتبه از نماز اينكه دل مودب در برابر خدا باشد. به اين صورت كه انسان واقعاً با ادب نماز بخواند و به اين طرف و آن نگاه نكند، نگاه روي مهر باشد و دستها با احترام روي دو پا نظير كسي كه در مقابل بزرگي ايستاده است. به اين نماز مي گويند نماز همراه با خضوع  و رستگار آن كسي است كه علاوه بر اينكه نماز مي خواند هم با دل نماز بخواند و هم مودب در برابر خدا باشد. به عبارت ديگر مي توان گفت خضوع يعني رعايت ادب ظاهري در نماز و خشوع يعني ادب دل يعني اينكه دل نيز با خدا باشد.

 مرتبه سوم از نماز اين است كه انسان خود را در محضر خدا مي يابد و در واقع همان ذكر عملي است. يعني علاوه براينكه درمي يابد با دل كه در محضر خداست و خدا دارد با او حرف مي زند. به آنجا مي رسد كه واقعاً درك مي كند كه او نيز با خدا حرف مي زند. در اين صورت است كه نماز مي شود يك گفتگو يك مكالمه و هرچه انسان در اين راه جلو تر برود، نماز به صورت يك معاشقه در مي آيد انسان به هر درجه از كمال كه برسد و معرفت به خدا پيدا كند، خدا نيز به همان اندازه توجه به او دارد اگر نماز ما زباني شد به همان اندازه هم خدا ما را ياد مي كند و اگر نماز قلبي شد خدا هم به همان اندازه به ما توجه دارد. در واقع مي شود گفت در نماز مرتبه سوم، شخص نمازگزار عاشق خداست و خدا هم عاشق او مي باشد.

 در يك روايت قدسي وارد شده است كه «من طلبني وجدني و من وجدني عشقني و من عشقني عشقته و من عشقته قتلته و من قتلته فعَليَّ ديته  و من عليَّ ديته  فانا ديته»

خداوند عزّوجل مي فرمايد:كسي که مرا بيابد،مي جويد و كسي كه مرا پيدا كرد، عاشق من مي شود و كسي كه عاشق من شد، من نيز عاشق او مي شوم و كسي كه من عاشق او شوم او را مي كشم و كسي كه من او را بكشم، ديه او بر من واجب است و كسي كه ديه او برمن واجب شده باشد، پس خود من ديه او هستم .

در واقع كسي كه خداوند را كه مستجمع جميع كمالات است مي يابد، مطمئنّاً عاشق او مي شود و خداوند مي فرمايد در اين صورت من نيز عاشق او مي شوم و از اينجا به بعد نفس كشي سالک پيش مي آيد و به جايي مي رسد كه وقتي عاشق خداوند شد، بابت اين عشق، نفس ا