بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
قال امیرالمؤمنین
و امام المتّقین علیه افضل صلوات المصلّین: «وَ اللَّهِ لَهِيَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ
إِمْرَتِكُمْ إِلَّا أَنْ أُقِيمَ حَقّاً أَوْ أَدْفَعَ بَاطِلًا».
فلسفۀ حکومت و حکمرانی علوی در دو اصل اصیل «اقامۀ حق» و «دفع باطل» خلاصه میشود و در سایۀ این آرمان متعالی است که سایر وظایف و رسالتهای حکومت، سامان میپذیرد.
حق و باطل در نگاه امیرالمؤمنین«علیهالسّلام» دو مسیر متفاوت و متضاد است که یکی راه روشن دستیابی به سعادت جاودان است و دیگری راه تاریک منتهی به شقاوت دامنگیر: «فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ أَوْضَحَ لَكُمْ سَبِيلَ الْحَقِّ وَ أَنَارَ طُرُقَهُ، فَشِقْوَةٌ لَازِمَةٌ أَوْ سَعَادَةٌ دَائِمَةٌ».
آن زمان که شخص شخیص آن حضرت نیز با اصرار و حضور مردم، حکومت و امارت را پذیرفت، به تصریح خودِ آن بزرگوار با هدف مقابله با مصداق بارز باطل یعنی بیداد ستمگران و اقامۀ حق یعنی ستاندن داد ستمدیدگان بود، وگرنه دنیا و امارت آن در چشم تیزبین مولا، از آب بینی بزغالهای، بیارزشتر و فرومایهتر مینمود: «أَمَا وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِيَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا يُقَارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَيْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَ لَسَقَيْتُ آخِرَهَا بِكَأْسِ أَوَّلِهَا وَ لَأَلْفَيْتُمْ دُنْيَاكُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِي مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ».
آن حضرت در این زمینه، خداوند متعال را به شهادت میگیرند که آنچه در حکومت خود انجام دادهاند نه به سبب رغبت و رقابت و مسابقه در قدرت و نه به منظور به چنگ آوردن متاع دنیای دون، بلکه با هدف متعالی بازگرداندن آثار تغییر یافتۀ دین و اصلاح بلاد و امنیّت و آسودگی مظلومان از عباد و اجرای حدود تعطیل شدۀ الهی و خلاصه احیای حق و عدالت و اماته و ابطال باطل بوده است: «اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ يَكُنِ الَّذِي كَانَ مِنَّا مُنَافَسَةً فِي سُلْطَانٍ وَ لَا الْتِمَاسَ شَيْءٍ مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ، وَ لَكِنْ لِنَرِدَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِينِكَ وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِي بِلَادِكَ، فَيَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِكَ وَ تُقَامَ الْمُعَطَّلَةُ مِنْ حُدُودِكَ».
حکومت و حکمرانی علوی که در یک دوران کوتاه و درعین حال، بسیار پرفراز ونشیب به منصۀ ظهور درآمد، نه فقط یک نمونۀ شاخص تاریخی از اقامۀ حق و دفع باطل و یک طرازِ روشن از عدالتگستری و تدبیرگرایی و محوریّت اخلاق و معنویّت در حکومتداری است، بلکه قطعاً سرمشقی راهگشا برای همۀ سیاستمداران و کارگزاران حکومتی به شمار میرود و همواره الهامبخش مصلحان و حکمرانانی است که دل در گرو آرمانهای انسانی و ارزشهای اخلاقی دارند.
کتاب شریف نهج البلاغه که بیتردید در کنار قرآن کریم، راه روشن هدایت است، فقط نهج تقوا و معنویّت و اخلاق نیست، بلکه نهج حکومت و سیاست نیز هست و سند جامع و جاودانی است که منشور حکمرانی علوی، به شمار میآید.
در این کتاب مقدس، همۀ اصول و شاخصههای یک حکمرانی شایسته و یک حکومت پایدار، به بهترین وجه، بیان شده است و علاوه بر تبیین ارزشها و زیربناهای سیاست و حکومت، روشها و ابزارهای حکمرانی نیز تعیین گردیده است؛ و از این جهت آشنایی همه کارگزاران حکومتی و فعالان در عرصۀ سیاست با این صحیفۀ انسانساز و جامعهپرداز و التزام نظری و عملی به تعالیم و آموزههای حیاتبخش آن، حقّاً لازم و ضروری است.
در این کتاب پر ارج و به ویژه در عهدنامۀ مالک اشتر که سند ماندگار حکومتی و منشور پرافتخار سیاسی اسلام است، هم اصول مربوط به حقوق ملّت و هم تکالیف حکومت و وظایف مسئولان حکومتی، به روشنی تبیین میشود و همۀ آنچه که در این زمینهها لازم است به خوبی بیان میگردد.
در این مجال کوتاه صرفاً به پنج نکتۀ مهم در این خصوص اشاره میشود:
۱) امام امیرالمؤمنین«علیهالسّلام»، ماموریّت و مسئولیّت اصلی حکومت و رئوس برنامههای آن را در چهار عرصه (اقتصاد، امنیّت، اصلاح امور مردم و سازندگی کشور) معیّن فرموده و در جملات آغازین عهدنامه با روشن نمودن این خطمشی کلّی، در حقیقت، مسیر مطالبات مردم از حکومت را نیز مشخص مینمایند: «هَذَا مَا أَمَرَ بِهِ عَبْدُ اللهِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ مَالِكَ بْنَ الْحَارِثِ الْأَشْتَرَ فِي عَهْدِهِ إِلَيْهِ حِينَ وَلَّاهُ مِصْرَ جِبَايَةَ خَرَاجِهَا وَ جِهَادَ عَدُوِّهَا وَ اسْتِصْلَاحَ أَهْلِهَا وَ عِمَارَةَ بِلَادِهَا».
۲) عدالت یکی از ارکان مهم و برجستۀ حکمرانی علوی است تا بدانجا که باید گفت نام و یاد مبارک علی«علیهالسّلام» با عدالت و عدالتخواهی و عدالتورزی پیوندی ناگسستنی یافته است. علی«علیهالسّلام» صدای رسای عدالت در تاریخ انسانیّت است و تمام زندگی و توش و توان خود را در راه عدالت مصروف داشته است.
از دیدگاه آن حضرت کسانی میتوانند پایبند به عدالت در حکومت و سیاست باشند و با تبعیض مبارزه کنند که ابتدا عدالت را در خود، محقّق ساخته باشند و عدالت، لقلقۀ زبان آنان نباشد: «أَلْزَمَ نَفْسَهُ الْعَدْلَ فَكَانَ أَوَّلَ عَدْلِهِ نَفْيُ الْهَوَى عَنْ نَفْسِهِ، يَصِفُ الْحَقَّ وَ يَعْمَلُ بِهِ».
۳) در حکمرانی علوی، کارگزاران حکومتی نه تنها از روحیّۀ استکباری و قدرتمداری، برحذر داشته شدهاند و آن حضرت، سه پیامد منفی این روحیّۀ مذموم را که «فساد روحانی» و «تزلزل ایمان»و «فراهم شدن زمینۀ دگرگونی حکومت» است، هشدار دادهاند: «وَ لَا تَقُولَنَّ إِنِّي مُؤَمَّرٌ آمُرُ فَأُطَاعُ، فَإِنَّ ذَلِكَ إِدْغَالٌ فِي الْقَلْبِ وَ مَنْهَكَةٌ لِلدِّينِ وَ تَقَرُّبٌ مِنَ الْغِيَرِ»، بلکه دولت و حکومت علوی، حکمرانی رحمت و محبّت و لطف بر مردم، معرفی میشود:
«وَ أَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِيَّةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ، وَ لَا تَكُونَنَّ عَلَيْهِمْ سُبُعاً ضَارِياً تَغْتَنِمُ أَكْلَهُمْ، فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ: إِمَّا أَخٌ لَكَ فِي الدِّينِ وَ إِمَّا نَظِيرٌ لَكَ فِي الْخَلْقِ».
۴) حکمرانی علوی، عرصه خدمت بیمنّت به ملّت و بزرگ نشمردن خدمت و پرهیز از تخلّف وعده است: «وَإِيَّاکَ وَالْمَنَّ عَلَى رَعِيَّتِکَ بِإِحْسَانِکَ، أَوِ التَّزَيُّدَ فِيمَا کَانَ مِنْ فِعْلِکَ، أَوْ أَنْ تَعِدَهُمْ فَتُتْبِعَ مَوْعِدَکَ بِخُلْفِکَ، فَإِنَّ الْمَنَّ يُبْطِلُ الاِْحْسَانَ، وَالتَّزَيُّدَ يَذْهَبُ بِنُورِ الْحَقِّ، وَالْخُلْفَ يُوجِبُ الْمَقْتَ عِنْدَ اللهِ وَالنَّاسِ؛ قَالَ اللهُ تَعَالَى: «کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللهِ أَنْ تَقُولُوا ما لاَ تَفْعَلُونَ» و به ویژه مراعات طبقات ضعیف مردم و اقشار آسیبپذیر که باید همواره مورد توجّه خاص باشند: «اللهَ اللهَ فِي الطَّبَقَةِ السُّفْلَى مِنَ الَّذِينَ لاَ حِيلَةَ لَهُمْ، مِنَ الْمَسَاکِينِ وَالْمُحْتَاجِينَ وَأَهْلِ الْبُؤْسَى وَ الزَّمْنَى، فَإِنَّ فِي هَذِهِ الطَّبَقَةِ قَانِعاً وَمُعْتَرّاً».
۵) حکومت و سیاست علوی، مبتنی بر توجّه و تمرکز بر اصول و مسائل اساسی و دارای اولویّت قطعی و پرهیز از مسائل فرعی و حاشیهای از یک سو؛ و انتخاب و گزینش شایستگان و عقب راندن و کنار نهادن فرومایگان از سوی دیگر است و البته روشن است که این تنها شایستگان هستند که قدرت تمسّک و تمرکز بر مسائل اساسی کشور دارند و این فرومایگان هستند که همواره سرگرم به حاشیهها و فرونهادن اولویتها میباشند. امیر مؤمنان«علیهالسّلام» با صراحت میفرمایند: «يُستدَلُّ على إدبارِ الدُّوَلِ بأربَعٍ: تَضييعِ الاُصولِ و التمسُّكِ بالفروعِ و تَقديمِ الأراذلِ و تأخيرِ الأفاضِلِ».
باری اینها نکات برجستۀ حکمرانی علوی است که سرمشق و الهامبخش همۀ کارگزاران حکومت دینی و سیاستمداران است.
امید است خداوند سبحان توفیق درک این تعالیم حیاتبخش و عمل و التزام به آن را به همۀ فعالان در عرصۀ حکومت و سیاست، عنایت فرماید.
از همۀ متصدّیان محترم برگزاری این کنگره صمیمانه قدردانی و تشکّر کرده و نیز مقدم میهمانان عزیز را گرامی داشته و اظهار امیدواری میکنم که این کنگره به اهداف عالیۀ خود نائل آید. انشاءالله تعالی.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته.
حسين المظاهرى
20 / جمادیالاولی / ١٤٤7
20 / آبان / ١٤٠4