عنوان: درس اخلاق معظّم‌له با موضوع معرفت نفس؛ ارتباط انسان با عالم هستی«جلسۀ هجدهم»-1395/11/14
شرح:

بسم الله الرّحمن الرّحیم

الحمدلله ربّ العالمین والصلاة والسّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علی آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَالمُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین.

 

شب جمعه متعلّق به قطب عالم امکان و محور عالم وجود و واسطۀ بین غیب و شهود، یعنی حضرت ولی‌عصر«عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشّریف» است؛ اظهار ارادت کنید خدمت آقا با سه صلوات.

دهۀ مبارک فجر است، برای پايداری نظام مقدس و برای روح پرفتوح حضرت امام و برای سلامتی مقام معظم رهبری صلواتی ختم کنيد.

بحث هفتۀ گذشته درباره رابطه با قرآن بود و گفتم اين رابطه با قرآن را قرآن جدی می‌خواهد. مراتبی دارد و همۀ مراتبش را می‌خواهد و ما بايد رابطه محکم و مستمر و رابطۀ عالی با قرآن داشته باشيم.

روايتی از پيغمبر اکرم«صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» نقل شده و مرحوم کلينی از ائمۀطاهرين«سلام‌الله‌عليهم» روايت را نقل می‌کند و روايت خيلی بالاست. پيغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» فرمودند:

«فَإِذَا الْتَبَسَتْ‏ عَلَيْكُمُ‏ الْفِتَنُ‏ كَقِطَعِ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَيْكُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّعٌ وَ مَاحِلٌ مُصَدَّقٌ‏ وَ مَنْ جَعَلَهُ أَمَامَهُ قَادَهُ إِلَى الْجَنَّةِ وَ مَنْ جَعَلَهُ خَلْفَهُ سَاقَهُ إِلَى النَّار»[1]

اگر گرفتاري‌ها رو به شما آورد و اگر بلاهای اجتماعی رو به شما آورد، گرفتاري‌ها سخت و بلاها سخت است، برای رفع اين بلاها و گرفتاري‌ها، ‌انس با قرآن داشته باشيد. بعد پيغمبر اکرم«صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» می‌فرمايند: «فَإنَّهُ شافِعٌ مُشفَّعٌ وَماحِلٌ مُصَدَّقٌ»؛ ‌قرآن شفاعت می‌کند و شفاعت او پذيرفته می‌شود. برای رفع گرفتاري‌ها توسل به قرآن و خواندن قرآن به هر اندازه که بشود، آنگاه دعا مستجاب می‌شود. دوش به دوش اهل‌بیت«سلام‌الله‌عليهم»، قرآن است. قرآن نفرين می‌کند و نفرين او پذيرفته می‌شود. اگر کسی سر و کار با قرآن نداشته باشد، گرفتاري‌هايش بيشتر می‌شود. اگر کسی قرآن نخواند و قرآن نداند، ‌بلاهای اجتماعی به او رو می‌آورند. بعد پيغمبر اکرم«صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» می‌فرمايند: «وَ مَنْ جَعَلَهُ أَمَامَهُ قَادَهُ إِلَى الْجَنَّةِ»؛ هرکه قرآن سرمشق زندگيش باشد، ‌بهشتش از همين دنيا شروع می‌شود. يک زندگی خوش و خرم و رفع گرفتاري‌ها، ‌زندگی که دست عنايت خدا روی آن زندگی است. در آخرت هم بهشت است و قرآن شفاعت او را می‌کند. «وَ مَنْ جَعَلَهُ خَلْفَهُ سَاقَهُ إِلَى النَّارِ»؛ ‌اما هر کسی که با قرآن سر و کار نداشته باشد و قرآن نخواند و قرآن نداند، ‌جهنّمش از همين دنيا شروع می‌شود. گرفتاري‌ها و بلاهای اجتماعی دارد تا اينکه برسد به قيامت و در قيامت هم جهنم است.

روايت خيلی بالاست و نظير آيۀ شريفه است که در هفتۀ گذشته از سورۀ مزمل خواندم. لذا بايد سروکار با قرآن داشته باشيم. اين قرآن يک کتاب آموزشی و پرورشی است و می‌تواند ما را از جهالت‌ها و گرفتاري‌ها و از دچار شدن به بلاهای اجتماعی و بلاهای دشمن نجات دهد. بی‌اعتنايی به قرآن بلا و گرفتاری می‌آورد، بلای اجتماعی می‌آورد.

گفتم اين رابطه با قرآن مراتب دارد. مرتبۀ اولش خواندن قرآن است. ما سواد داشته باشيم يا نداشته باشيم. ما معنای قرآن را بفهميم يا نفهميم، خواندن قرآن خيلی فايده دارد. حتّی اگر معنايش را هم ندانيم؛ نظير کسی است که سيبی بخورد و اصلا‌ً‌ نداند ويتامين يعنی چه، وقتی آن سيب را می‌خورد ويتامين‌ها به بدن جذب می‌شود.

«قَدْ جاءَكُمْ‏ مِنَ‏ اللَّهِ‏ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبينٌ»[2]

قرآن نور است و دل را منوّر می‌کند، ‌حال انسان معنايش را بفهمد يا نفهمد و يا توجه به معنا داشته باشد يا نداشته باشد.

باز همين مرتبۀ دومش خوب خواندن و بی‌غلط خواندن قرآن و اينکه قرآن روان در ذهن او باشد و قرآن را بی‌غلط بخواند و قرآن درس زندگی است و اين درس زندگی را خوب بداند. اين مرتبه نيز همانند مرتبۀ اول واجب و لازم است. بايد خوب بتوانيم قرآن بخوانيم، ‌حال معنايش را بدانيم يا ندانيم.

سوّم، حفظ قرآن است. الحمدلله يکی از برکات بزرگ اين نظام جمهوری اسلامی اينست که حفظ قرآن در ميان جوان‌ها آمد. الحمدلله الان خيلي‌ها حافظ قرآنند. علاوه بر اينکه انس با قرآن دارد و شبانه روز قرآن می‌خواند تا بتواند روان و خوب قرآن بخواند، اما مهم‌تر حافظ قرآن است. آيه را می‌خوانند و می‌گويند بعدِ آن را بخوان و اين عالی می‌خواند. کار خيلی مقدّس است و از افتخارات جمهوری اسلامی و از برکات بزرگ اين نظام است. امّا کم است. همين حافظان قرآن را با کلّ جوان‌ها و با مردم بسنجيم، يک در هزار می‌شود. بايد همۀ ما حافظ قرآن باشيم. هفتۀ گذشته می‌گفتم نه اينکه خيال کنيد کار مشکل است، بلکه در زمان پيغمبر اکرم«صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» همه حافظ قرآن بودند در حالی که سواد الفبا هم نداشتند. برای کتابت وحی پيغمبر اکرم«صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» کسی را در مکه نداشتند به غير اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» که وقتی قرآن نازل می‌شد، می‌نوشتند. به مدينه آمدند و می‌خواستند لجنه‌ای تشکيل دهند و همه جا را گشتند و نشد و بالاخره شانزده نفر که سواد الفبا داشتند و حافظ قرآن بودند و انس با قرآن داشتند، کاتبان وحی شدند و رياست با اميرالمؤمنين«سلام‌الله‌عليه» بود و آنها هم کمک می‌کردند. سواد الفبا نمی‌شُد پيدا کرد، اما حافظ قرآن خوب پيدا می‌شُد. همه حافظ قرآن بودند. خانم سواد الفبايی نداشت و به قول امروزي‌ها بی‌فرهنگ بود، امّا فرهنگ قرآن در دل او رسوخ کرده بود و حافظ قرآن بود. پيرمرد خوب می‌توانست برای اسلام عزيز جان فدا کند، در جبهه‌ها کارزارهای بالايی می‌کرد، امّا سواد الفبايی نداشت، ولی حافظ قرآن بود. کم بود کسی که حافظ قرآن نباشد و اين حفظ قرآن خيلی عاليست. اگر به راستی بخواهيد بچه‌هايتان را حافظ قرآن کنيد، در دو سه سال با تشويق و ترغيب می‌توانيد اينها را حافظ قرآن کنيد. ما سراغ داريم افرادی که پنجاه سال به بالا داشتند و تصميم داشتند حافظ قرآن شوند و حافظ قرآن شدند. پير و جوان و نوجوان و بچه ندارد. هفتۀ‌ گذشته می‌گفتم اين انسان طوری خلق شده که نمی‌دانم و نمی‌توانم و نمی‌شود در قاموس او راه ندارد و اگر بخواهد می‌تواند و اگر بخواهد می‌شود و اگر بخواهد جداً می‌تواند به دست بياورد، لذا نمی‌شود و نمی‌توانم و قدرتش را ندارم در قاموس انسان راه ندارد. شاهدش نيز همين است که در صدر اسلام همه حافظ قرآن بودند، در حالی که از نظر سواد الفبا بی‌فرهنگ بودند، امّا خواستند و حافظ قرآن شدند. حتّی در تاريخ نقل می‌کنند عمر روی منبر «الذين آمنوا» را و الذين خواند و يک عربی گفت يک واو زياد کرديد. بالاخره يکی از کتّاب وحی را آوردند و او گفت اين آقا درست می‌گويد. آن آقا گفت اشتباه در قرآن بايد رفع شود. روی حرف «و» در «و الذين یکنزون» با هم نزاع می‌کردند و يکی می‌گفت واو دارد و يکی می‌گفت واو ندارد.[3] نظير اينها زياد است.

تقاضا دارم از شما که اگر دنيا می‌خواهيد تا می‌توانيد قرآن بخوانيد. قرآن بالاترين توسل‌هاست. بعضی اوقات خرافت‌هايی در ميان بعضی از مردم است. گرفتار می‌شود و می‌گويد برايم جادو کرده‌اند و به دنبال جادوگر می‌رود و خرافت‌های عجيب و غريب دارد. قرآن می‌گويد به دنبال اينها نرو، بلکه به دنبال قرآن برو: «إذَا التَبَسَت عَلَيكُمُ الفِتَنُ كَقِطَعِ اللَّيلِ المُظلِمِ فعَلَيكُم بِالقُرآنِ فَإنَّهُ شافِعٌ مُشفَّعٌ وَماحِلٌ مُصَدَّقٌ»؛ لذا به دنبال جادو رفتن و به دنبال ربا دادن و دنبال العياذبالله به دست آوردن مال حرام، گرفتاری روی گرفتاری می‌آورد. اينها گرفتاری را رفع نمی‌کند، بلکه آنچه گرفتاری را رفع می‌کند «فعَلَيكُم بِالقُرآنِ فَإنَّهُ شافِعٌ مُشفَّعٌ وَماحِلٌ مُصَدَّقٌ» است. بهشت تو از همين جا شروع می‌شود، اگر سروکار جدی با قرآن داشته باشيد. گرفتاري‌های متراکم از همين جا شروع می‌شود، اگر سر و کار با قرآن نداشته باشيد. ما وقتی جمعيتی حساب کنيم، انس با قرآن ما کم است. خواندن و حفظ آن بسيار کم است. آن وقت‌ها رسم بود صبح به صبح قرآن می‌خوانديم و شب به شب قرآن می‌خوانديم. طلبه‌ها تا يک جزء يا نصف جزء قرآن نمی‌خواندند، مطالعه را شروع نمی‌کردند. صبح به صبح تا يک جزء يا نصف جزء قرآن نمی‌خواندند، سر کار نمی‌رفتند يا درس را شروع نمی‌کردند. همۀ ما بايد قبل از کار قرآن بخوانيم و همه بايد قبل از خواب قرآن بخوانيم. همه بايد اول شب و مخصوصاً‌ در نماز شبمان قرآن بخوانيم. اگر کسی در قرآن خواندن روان باشد و آرام بخواند، يک جزء را در نيم ساعت می‌خواند. خيلي‌ها را سراغ دارم که خيلی آرام و با طمأنيه يک جزء قرآن را در نيم ساعت می‌خوانند. حال نيم ساعت صبح و نيم ساعت شب را به قرآن دهيد. معنايش اينست که در ماه دو ختم قرآن می‌کنيد. اين در زندگی شما تأثير دارد. به دنبال اين و آن و به دنبال خرافت‌ها و به دنبال کارهايی که اسلام نمی‌خواهد و به دنبال آبروريزی خودتان و امثال اينها نباشيد. راهی که اسلام عزيز و قرآن گفته است بگير و جلو برو و توسل به قرآن و اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» داشته باش. با دو بال حرکت کن. يکی بال توسّل به قرآن و يکی بال توسّل به اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» پرواز کن و به خدا برس. خدا می‌پذيرد و دنيا و آخرت را اصلاح می‌کند.

مرتبۀ سوّم ارتباط با قرآن، تفسير قرآن است. پيغمبر اکرم«صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» مدرس قرآن بودند و تدريس می‌کردند. برای زن‌ها و مردها جلسه داشتند. پيغمبر اکرم«صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» خيلی داغ در اين باره جلسه داشتند به اندازه‌ای که ده آيه می‌دادند و می‌گفتند اين ده آيه را حفظ کنيد و عمل به ده آيه کنيد و رسوخ در دل کند و بعد ده آيۀ ديگر را شروع کنيم. قرآن این را هم جداً می‌خواهد.

«أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى‏ قُلُوبٍ أَقْفالُها»[4]

چرا تدبّر در قرآن نداری و چرا تفسير نمی‌داني؟!‌ مگر قفل بدبختی روی دلت خورده که تفسير نمی‌دانی و دقت در قرآن نداري؟! ‌بالاخره اين تفسير قرآن را می‌خواهند. تفسير قرآن مراتب دارد و يک مرتبه‌اش اينست که انسان هرجای قرآن را باز کرد بتواند تفسير کند. اگر شبانه‌روز يک ساعت را اختصاص به تفسير دهيد، چند سال طول نمی‌کشد که يک دوره تفسير در ذهنتان موجود می‌شود. اين خيلی ارزش دارد و بالاترين ارزش‌هاست. پيش اهل دل از هر دکترا و از هر فوق تخصصی بالاتر است. چه امتيازی بالاتر از اينکه انسان بتواند قرآن را معنا کند. اين تفسير می‌خواهد و خودش نمی‌تواند. پيغمبر اکرم«صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» می‌فرمايند: «مَنْ فَسَّرَ الْقُرْآنَ بِرَاْیِهِ فَلْیَتَبَوَّا مقْعَدَهُ مِنَ النّار»[5]

هرکسی از خوددرآوری با قرآن کار کند، جايگاهش جهنم است. اما اگر کسی جداً با ديدن تفسیر و با فکر بتواند يک دوره قرآن را معنا کند، خيلی ارزش دارد و قرآن اين را می‌خواهد. قرآن می‌گويد اگر اين را نداشته باشي، قفل بدبختی روی دلت است: «أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى‏ قُلُوبٍ أَقْفالُها».

البته قرآن بالاتر از اينهاست. حضرت امام«رضوان‌الله‌تعالی‌عليه» ‌قرآن را معنا می‌کند و می‌فرمايد پروردگار عالم تجلی کرد با همۀ اسماء ‌و صفاتش و حتی اسماء‌و صفات مستأثره‌اش و آنگاه قرآن پيدا شد. تجلی ذاتی کرد با همۀ اسماء و صفاتش و حتی اسماء‌ و صفات مستأثره‌اش و اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» پيدا شد. قرآن يعنی علم خدا، علم ذاتی تجلی کرده است و قرآن پيدا شده است. اين خيلی معنا دارد و اگر يک ماه روی اين جملۀ‌ حضرت امام حرف بزنيم باز به جايی نمی‌رسيم. قرآن خيلی عاليست. وقتی چنين شد، ما هرچه می‌توانيم قرآن بخوانيم. همينطور که بعضي‌ها فيلم‌ها را با نگاه عجيبی می‌بينند يا به ماهواره‌ها نگاه می‌کنند، يک ساعت تفسير قرآن ببينند. آنگاه حافظ قرآن می‌شود و يک دوره تفسير هم می‌تواند به دست بياورد و کم‌کم می‌تواند دقت در قرآن کند. کم‌کم می‌تواند برداشت از قرآن داشته باشد.

بسیارند کسانی که تفسير نوشته‌اند؛ حضرت امام از ابن‌عربی نقل می‌کردند که هفتصد تفسير بر قرآن نوشته شده و قرآن هنوز بکر است. حضرت امام می‌فرمودند: بعد ابن عربی تا الان نيز هفتصد تفسير ديگر نوشته شده اما قرآن هنوز بکر است.

جوان‌ها! تقاضا دارم قدری روی اين حرف‌ها فکر کنيد. وارد اين وادی شويد. وارد شدن در اين وادی واردن شدن در وادی نور است: «قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبينٌ»، لذا برداشت از قرآن داشته باشيد.

بانو امین«رضوان‌الله‌تعالی‌عليها» هم شوهردار بود و هم بچه‌دار بود و هم خانه‌دار بود، اما اين خانم خواست. البته برايش مشکل هم بود. آن وقت‌ها مکتب نبود و بايد التماس می‌کرد تا يک نفر به خانه‌اش بيايد و برايش درس بگويد و کم‌کم مجتهد شود. کم‌کم اين خانم يک دوره تفسير به نام «مخزن العرفان» نوشت و الان اين کتاب به فارسی هم هست. اين خانم به خانم‌ها ياد داد که اگر بخواهيد می‌شود. قدری بياييد در وادی نور و ببينيد اين وادی چه نورانيتی دارد. آنگاه می‌توانيد برسيد به آنجا که مثل اين بانو علاوه بر اينکه تفسير می‌داند در مقابل مفسرين قد علم می‌کند و بعضی اوقات برداشت از قرآن دارد.

جوان‌ها! حتماً می‌شود و ضرری به کارتان هم ندارد. نمی‌گويم شما کارتان را روی انس با قرآن بگذاريد، بلکه يک ساعت وقتتان را به طور جدی به قرآن دهيد، آنگاه ببينيد چقدر ارزش پيدا می‌شود.

رابطۀ بعدی عمل به قرآن است.



[1]. الکافی، ج 2، ص 598.

[2]. المائده، 15: «قطعاً براى شما از جانب خدا روشنایی و کتابی روشنگر آمده است.»

[3]. ر.ک: الدر المنثور، ج 3، ص 232.

[4]. محمد، 24: «آيا به آيات قرآن نمى‏انديشند؟ يا [مگر] بر دل‌هايشان قفلهايى نهاده شده است؟»

[5]. عوالی اللئالی، ج 4، ص 104.