بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین والصلاة والسّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علی آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَالمُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین.
شب جمعه متعلّق به قطب عالم امکان و محور عالم وجود و واسطۀ بین غیب و شهود، یعنی حضرت ولیعصر«عجلاللهتعالیفرجهالشریف» است؛ اظهار ارادت کنید خدمت آقا با سه صلوات.
در جلسه قبل بحث مهمی جلو آمد اما ناقص ماند و بنا شد در این جلسه هم دربارۀ آن بحث مهم صحبت کنم. به تناسب عزاداریها و اینکه این عزاداریها توسّل به امام حسين«سلاماللهعليه» و توسّل به اهلبیت«سلاماللهعليهم» است و بايد باشد. در حالی که فوايد زيادی دارد، اما اگر هيچ فايده نداشت به جز اين فايده که اين عزاداريها توسّل به اهلبیت«سلاماللهعليهم» است، بس بود که ما اين عزاداريها را فوقالعاده اهميّت دهيم و پرمحتوا کنيم. گريه و زاری در اين عزاداريها زياد شود و بالاخره گناه نباشد و مورد تأييد حضرت زهرا«سلاماللهعليها» باشد. به اين تناسب گفتم که از نظر قرآن توسّل يک امر لازمی است. اگر ما بين خودمان و خدا واسطه قرار ندهيم، نمیتوانيم فيض از طرف حق بگيريم. اگر دعايمان مستجاب شود، اگر گرفتاريهايمان رفع شود، اگر حتّی پابرجا باشيم، حتّی عالم وجود پابرجا باشد، به واسطۀ اهلبیت«سلاماللهعليهم» است: «بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِكُمْ يَخْتِمُ وَ بِكُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ، وَ بِكُمْ يُمْسِكُ السَّمَاءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ»
لذا قرآن با جديّت کاملی میفرمايد بايد واسطه بين خود و خدا داشته باشيم: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ»؛ ای بندگان با تقوا، برای گرفتن فيض واسطه میخواهيد و آن اهلبیت«سلاماللهعليهم» است.
«وَ لِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا»
خدا، اهلبیت«سلاماللهعليهم» را دارد. اسماء الحسنی يعنی اهلبیت«سلاماللهعليهم». در وقت دعا کردن اهلبیت«سلاماللهعليهم» را واسطه قرار دهيد. لذا در جلسه قبل میگفتم شاید بیش از یک میلیون دعا در مفاتيح محدّث قمی هست. يک دعا نداريم که توسّل در آن دعا نباشد. يا اول يا وسط يا آخرش هست و خيلی دعاها نظير کميل و ابوحمزه ثمالی در اول يا وسط يا آخرش توسل هست.
«وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحيماً»
میفرمايد: ای گناهکار اگر میخواهی آمرزيده شوي، بايد نزد پيغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» استغفار کنی و پيغمبر هم برايت استغفار کند، آنگاه پروردگار عالم با تلاطم رحمتش تو را میآمرزد. ما اگر بخواهيم استغفار کنيم، اهلبیت«سلاماللهعليهم» را میخواهيم، اگر بخواهيم دعا کنيم، اهلبیت«سلاماللهعليهم» را میخواهيم، اگر بخواهيم برای رفع گرفتاريهايمان اصلاح کنيم، اهلبیت«سلاماللهعليهم» را میخواهيم و بدون اهلبیت«سلاماللهعليهم» نمیشود.
«أَبَى اللَّهُ أَنْ يُجْرِيَ الْأَشْيَاءَ إِلَّا بِأَسْبَابٍ»
معنا ندارد خدا بدون اسباب کار کند. «أَبَى اللَّهُ» تکوينی است و نه تشريعي؛يعنی محال است که پروردگار عالم بدون وسائط کار کند. تقصير از فيض نيست، بلکه قصور از عالم وجود است و قصور از ماست. آيا پروردگار عالم میتواند بدون درخت به ما زردآلو دهد؟ اين رحمت ميوه برای ما بايد به واسطۀ درخت باشد. آن درخت بايد به واسطۀ خاک و آب باشد. چه وسائط فراوانی میخواهد تا يک دانه ميوه به ما برسد. اگر آب نباشد، نمیشود، اگر ريشههای درخت نباشد، نمیشود و اگر تنۀ درخت و شاخهها نباشد، نمیشود و اگر رگهای ريزی که متصل به شاخهها و ميوه و برگهاست، نباشد، باز نمیشود. اين تقصير از خدا نيست که خدا نتواند و يا نکند بلکه تقصير از عالم وجود است که اين عالم وجود بايد با وسائط فيض نفع ببرد. لذا اين توسّلها بايد باشد.
چه خوش میگويد:
چون خدا خواهد کهمان یاری کند
مـیـل مـا را جـانـب زاری کـنـد
تـا نگرید ابـر کی خـنـدد چـمـن؟
تا نگرید طفل کی جوشد لبن؟
تـا نگریـد کـودک حلـوا فـروش
بحر بخشايش نمیآيد به جوش
اين تقصير از خدا نيست، تا اينکه کسی بگويد خدا نمیتواند بدون درخت به ما ميوه دهد. البته میدهد، اما معجزه میخواهد. همۀ عالم نبايد خرق عادت و معجزه باشد، بلکه معجزه در جای خاصّی است که احتياج به آن معجزه پيدا کنيم. مثل معجزه انبياء برای مردم. حتّی بنا نيست انبيا هم با معجزه جلو بروند، بلکه در جای خاصّی که لازم باشد، معجزه ايجاد میکنند برای اثبات مقصودشان و برای اثبات مطلوبشان؛ و الاّ خود انبياء نيز با همين وسائط زندگی و تبليغ میکنند. پيغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» بيست و سه سال با معجزه کار نکردند، بلکه با فعاليّت بود. ايشان را سنگ میزدند، تبليغ میکرد و طردش میکردند باز تبليغ میکرد و همّ و غم او تبليغ دين بود و البته معجزه هم داشت و آن قرآن بود. اين کتاب آسمانی که علم ماکان و مايکون و ما هو کائن در آن هست، معجزۀ ايشان بود، اما با خرق عادتها نبود. يعنی مثلاً اينطور نبود که پيغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» با معجزه، همه را مسلمان کنند. آنچه میشود همين است که خدا صد و بيست و چهار هزار پيغمبر برگزيند و يکی از آنها خاتمالانبياء است. اينها با مردم حرف بزنند و دل مردم را رام کنند و عقل مردم را باصفا و شفاف کنند و با عقلشان بگويند: «لا اله الاّ الله».
لذا اين واسطه بايد باشد و کسانی که تازه پيدا شدهاند و حرفهایی میزنند، قبلا هم بودهاند؛ امثال کسروی و کسروی منشها هميشه بودهاند؛ امّا این مسئله در عمق جان بتپرستان هم هست که ما واسطه میخواهيم. با این تفاوت که آنها مطلب را بد میگيرند. حماقت آنها به اينجا میرسد که بت را واسطه قرار میدهند بين خودشان و خدا. قرآن نقل میکند که آنها میگفتند:
«هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللَّهِ»
«مَا نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى»
ما اگر سجده به بت میکنيم برای اينست که میخواهيم واسطه قرار دهيم بين خودمان و خدا. خدا اين را رد نمیکند و نمیگويد چرا واسطه قرار میدهي؟ قرآن میگويد خيلی نادانی که چيزی را که هيچ نفع و ضرری ندارد بين خود و خدا واسطه قرار میدهي! چرا او را که واسطۀ فيض عالم است، واسطه قرار نمیدهي؟ چرا کسی را که میتواند به اذن خدا همه کاری کند، شفيع قرار نمیدهي؟! لذا حتی بتپرست هم در عمق جانش خوابيده است که دعا با توسّل باشد. در عمق جانش خوابيده است که بايد بين خدا و بنده واسطه باشد. لذا خدا نمیگويد چرا واسطه قرار میدهی، بلکه میگويد چرا واسطۀ بيخود و خرافی قرار میدهي؟! برای واسطه کسی را قرار بده که خدا او را تعيين کرده است: «مَنْ ذَا الَّذِی يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ»
آنکه خدا میگويد شفيع و واسطۀ فيض شو، يعنی اهلبیت«سلاماللهعليهم» لياقت اين را دارند که واسطۀ فيض اين عالم باشند و لياقت اين را دارند که رفع همّ و غم کنند و لياقت اين را دارند که دعا را ببرند به عالم ملکوت و آنجا مستجاب شود و بالاخره تسلط وجودی بر اين عالم داشته باشند. حال اين را واسطه قرار بده تا هم عقلت بپسندد و هم خرافت نباشد. قرآن میگويد واسطه میخواهی، اما اشتباه نکن. اگر میخواهی واسطه قرار دهي، کسی را واسطه قرار بده که بتواند کار کند، اما به قول قرآن بت که هيچ نفع و ضرری ندارد، معنا ندارد کسی واسطه قرار دهد. قطب عالم امکان و محور عالم وجود و واسطۀ بين غيب و شهود را در اين دنيا واسطه قرار دهيم برای رفع همّ و غم و برای استجابت دعاهايمان و برای اينکه ما و عالم وجود باقی بمانيم و بتوانيم استکمال کنيم.
اين بحث فیالجمله که در هفتۀ گذشته مقداری دربارهاش صحبت کردم و بايد همه بدانيم که بدون واسطه نمیشود. پروردگار عالم میتواند به ما آب دهد اما بدون واسطه نمیشود.
تا نگرید ابر کی خندد چمن؟
بايد پروردگار عالم به ابر امر کند و ابر بالا رود و از آنجا به قول قرآن هرکجا که خدا میخواهد ببارد و وقتی باريد، چشمه ايجاد شود و از آن چشمهها استفاده کنيم برای خودمان و برای وابستهها و برای باغ و چمنمان. حال محال است بدون ابر، باران ببارد. محال است که بدون ابر يا برداشت بخارها از درياها خدا باران بباراند. زيرا «أَبَى اللَّهُ أَنْ يُجْرِيَ الْأَشْيَاءَ إِلَّا بِأَسْبَابٍ»؛ همه چيز از طرف خداست، اما واسطه میخواهد، بردن ما به بهشت توسط خداست، اما اعمال صالح و شايستۀ ما را میخواهد. خدا میتواند گناهکار را بيامرزد، اما واسطه میخواهد. خدا نمیتواند ما را همينطور به بهشت ببرد، بلکه واسطه میخواهد و واسطه تقوای ماست: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ»
ما بايد متّقی باشيم تا پروردگار عالم نظر لطفی به ما بکند و در اين دنيا يک انسان کامل شويم و در آخرت مورد شفاعت اهلبیت«سلاماللهعليهم» قرار بگيريم، آنگاه با اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» به بهشت رويم. به قول قرآن: «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ»؛ اين نيز واسطۀ فيض است، لذا در اين دنيا همينطور که همۀ ما حس میکنيم عالم تکوين واسطۀ فيض بين خدا و بندههاست. عالم تشريع واسطۀ فيض بين بندهها و رفتن به بهشت است. اينکه يک انسان کامل شود و بالاتر از اينها اينکه واسطۀ فيض نظير کارخانه و روشنايی اينجاست که حتماً سيم میخواهد. برای اينکه فيض پروردگار عالم به عالم وجود برسد، حتماً واسطه میخواهد. واسطۀ اينکه برق به ما برسد، سيم است و واسطه اينکه ما انسان کامل شويم و مورد رحمت خدا شويم، اهلبیت«سلاماللهعليهم» است. فيض از طرف حق به ما برسد يا به عالم وجود برسد، قطب عالم امکان و محور عالم وجود الآن، آقا امام زمان«ارواحنافداه» است.
بحثی که الان به درد همه میخورد و همه اگر لجوج نباشند، قانع میشوند، اينست که پروردگار عالم میفرمايد من بدون سبب کار نمیکنم، چه در تکوين و چه در تشريع و اگر شما میخواهيد آمرزيده شويد، بايد پيغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» برايتان دعا کند: «فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحيماً»؛ اين راجع به دنياست و اسمش را توسّل میگذاريم.
عالم آخرت و دنيا يک چيزند، به قول قرآن اينجا ظاهر و آنجا باطن است. اينجا مجاز است و آنجا حقيقت است. يک سکه دوروست و اين رو دنيا و روی ديگر آخرت است. آنجا نيز واسطه میخواهيم که اسمش را شفاعت میگذارند. در اين دنيا توسّل و در آنجا شفاعت است. شفاعت از اهلبیت«سلاماللهعليهم» است، لذا قرآن در چندين جا میفرمايد: اين شفاعت هست اما با اذن خدا. يعنی بت نمیتواند شفاعت کند، اما پيغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» میتواند شفاعت کند، زيرا خدا او را واسطه قرار داده بين ما و خودش. همينطور که دين آورده است، همينطور رفتن بهشت برای ما به واسطۀ شفاعت اهلبیت«سلاماللهعليهم» است. قرآن چندين جا اين شفاعت را امضا کرده است، از جمله در برخی آيات در حالی که شفاعت را امضا میکند، تکاندهنده نيز هست و کمر انسان را میشکند. میفرمايد: «في جَنَّاتٍ يَتَساءَلُونَ، عَنِ الْمُجْرِمينَ، ما سَلَكَكُمْ في سَقَرَ»؛ يعنی حساب و کتاب تمام میشود. عدهای از شيعيان به جهنّم میروند. جهنّميان تعجب میکنند، يا ملائکه که نگهبان جهنم هستند سوال میکنند که «ما سَلَكَكُمْ في سَقَرَ»؟ و به قول اهل علم، «ما» استفهاميۀ تعجّبيه است. يعنی تعجب میکنند که شيعه و جهنم معنا ندارد! شيعه بايد وقتی وارد صف محشر میشود، زير لوای حمد برود. عَلَمی که اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» لب حوض کوثر نصب کرده و يک طرفش «لا اله الاّالله محمد رسول الله علی ولی الله» و طرف ديگرش «الحمدلله رب العالمين» است. يعنی از زبان شيعه نقل میکند که خدمت مولا اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» آمديم. آنجا اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» به آنها آب کوثر میدهد. اگر پير است، جوان میشود و اگر ناسالم است، سالم میشود، اگر صفت رذيله دارد، رفع میشود و اگر جاهل است، عالم میشود و بالاخره يک انسان کامل میشود. آنجا در حالی که پنجاه هزار سال است، اما برای اين شيعه يک لحظه است. در روایات میفرمايند يک لحظه است. بعد به واسطۀ اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» که به قول قرآن او جلو و شيعه به دنبال و میروند به سمت مقصود و مقام قرب الهي.
جهنّميان تعجّب میکنند از اينکه شيعه و جهنّم است، لذا از آنها سؤال میکنند. يا ملائکهای که نگهبان جهنّم هستند، تعجّب میکنند و سؤال میکنند شما که شيعه هستيد چرا جهنّم آمدهايد؟ يک دسته میگويند ما شيعه هستيم امّا: «قَالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّينَ»؛ قرآن در جای ديگر میگويد اگر نماز هم بخواند امّا بیاعتنا نسبت به نماز باشد، وای بر او. در وقت نماز همه چيز بايد فدای نماز شود و همه چيز تعطيل شود به جز نماز: «فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ، الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاَتِهِمْ سَاهُونَ»، مسلمان نيست و وای به اين نامسلمان که در وقت نماز، غافل از نماز است. لذا عدهای میگويند ما که به جهنم آمدهايم، زير سر بینمازی ماست. عدهای ديگر میگويند ما نماز میخوانديم، امّا: «وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِينَ»، بال ديگری نداشتيم و آن رابطه با مردم و کمک کردن به خلق خداست. بال اوّل نماز و بال دوّم کمک به خلق خداست، البته هرکس به اندازهاش. امّا اينها میگويند ما اين کاره نبوديم و به فکر مردم و شيعيان نبوديم و ما را به جهنّم آوردند.
سوّم اينکه میگويند: «وَ كُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضينَ»؛ ما نماز میخوانديم و به مردم رسيدگی میکرديم اما با گنهکار نشست و برخاست داشتيم، يعنی فساد اخلاقی در خانه و اجتماعمان بود و خودمان دامن به اين فساد اخلاقی میزديم. لذا اين هم دستۀ سوّم است.
دستۀ چهارم اقرار مىكنند: «وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّين»؛ ما معاد را تكذيب مىكرديم، معاد را فراموش كرده و ياد مرگ نبوديم و براى قبر و عالم برزخ و قيامت خود كارى نمىكرديم. از اينرو ما را به جهنّم آوردند.
بعد قرآن میفرماید: «فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعينَ»
شفاعتی که از اهلبیت«سلاماللهعليهم» است، به ما نرسيد. حتّی در ذيل همين آيه، روايت داريم که بعضی از انها میگويند ما دسترسی به اهلبیت«سلاماللهعليهم» پيدا نکرديم. ما را از راهی به جهنم بردند که اهلبیت«سلاماللهعليهم» را نديديم تا اينکه شفاعت ما را بکنند. لذا همين دو سه آيه، اصل شفاعت را امضا کرده است. يعنی در روز قيامت شفاعت هست و شفاعت از اهلبیت«سلاماللهعليهم» است. اهلبیت«سلاماللهعليهم» در روز قيامت خيلی شفاعت میکنند، امّا لياقت میخواهد. مثل اينکه باران برای زمين خيلی مفيد است، اما اگر زمين شورهزار باشد، هرچه باران ببارد، نمیشود. در روايات میخوانيم امام حسين«سلاماللهعليه» در روز قيامت به اندازهای شفاعت میکند که حتی دشمنان طمع میکنند به شفاعت اهلبیت«سلاماللهعليهم». امّا اين شفاعت به اين چند دسته نمیرسد. آدم بینماز زمينه ندارد و زمين شورهزار است و نمیشود شفاعتش کنند. آدمی که خودخور و خودخواه و خودمحور است، بلکه ظلم به ديگران میکند و حقالنّاس میکند و مال مردم را میبرد و به ديگران ظلم میکند، لياقت ندارد و زمين شورهزار است و باران رحمت نمیتواند بر او ببارد. اين تقصير امام حسين«سلاماللهعليه» نيست، بلکه قصور از خود اوست. خودش را طوری ساخته است که نمیشود مورد شفاعت اهلبیت«سلاماللهعليهم» واقع شود. بلکه بعضی از اينها مورد نفرين پيغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» هم واقع میشوند. کسانی که پشت پا به قرآن بزنند. قرآن از زبان پيغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» در روز قيامت میفرمايد: «وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً»
اينها به قرآن من پشت پا زدند. از قرآن من خيلی میشد استفاده شود و میتوانستند به واسطه قرآن من يک انسان کامل شوند، امّا نشدند و پشت پا به قرآن زدند. خدايا بازخواست مرا از اينها بکن. اين آيه میفرمايد اصلاً نمیشود شفاعتش را بکنند، بلکه بعضيها را نفرين هم میکنند. لذا اين شفاعت در آيات فراوانی امضا شده است و اين نيز يک امر تکوينی است. امريست که اگر نباشد، نمیشود. گفتم توسّل و شفاعت تفاوتی ندارد. در اين دنيا اسمش را توسّل و در آخرت اسمش را شفاعت میگذاريم و قرآن و روايات روی هر دو خيلی پافشاری کردند. قرآن اينقدر که روی اين واسطۀ فيض در دنيا و آخرت پافشاری کرده است، کمتر چيزيست که قرآن اينقدر به آن اهميّت داده باشد. اگر روايات اهلبیت«سلاماللهعليهم» را جمع کنيم يک کتاب میشود راجع به شفاعت اهلبیت«سلاماللهعليهم» و راجع به دعا و توسّل در اين دنيا. لذا ما بايد رابطهمان با اهلبیت«سلاماللهعليهم» محکم باشد. ما بايد واسطه قرار دهيم يا در آخرت شفيع قرار دهيم بين خودمان و خدا. بدون شفاعت معقول نيست. حتی هفتۀ گذشته اشارهای کردم و گفتم بدانيد که همۀ انبياء نيز بايد با شفاعت اهلبیت«سلاماللهعليهم» به بهشت بروند. برای اينکه واسطه فيض عالم آنها هستند: «وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا»
و بهشت نعمت بزرگی است که بايد با واسطۀ فيض عالم يعنی اهلبیت«سلاماللهعليهم» باشد. همه و حتّی انبيای اولوالعزم نظير نوح پيغمبر و ابراهيم خليلالله و موسی کليمالله و عيسی روحالله، و مابقی انبيا به طريق اولی اگر بخواهند مورد رحمت خدا واقع شوند، واسطه میخواهند. لذا مثلاً انبيای اولواالعزم در اين دنيا واسطه قرار میدادند اهلبیت«سلاماللهعليهم» را در خانه خدا.
معجزههای حضرت موسی با واسطه بوده است. يعنی با توسّل و دعا بوده است.
«فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِمَاتٍ» يعنی اهلبيت«سلاماللهعليهم». يا حضرت ابراهيم اگر توانست آتش را خاموش کند، به واسطۀ شفاعت اهلبیت«سلاماللهعليهم» بوده است. اگر موسی کليمالله توانسته عصا را اژدها کند با توسّط و رابطه قرار دادن و با واسطه بوده است. همۀ آنها چنين بودهاند:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ»
لذا در روز قيامت چون واسطۀ فيض اهلبیت«سلاماللهعليهم» هستند، همۀ انبيا حتّی اولواالعزم بايد با واسطه و شفاعت و واسطۀ فيض اين عالم يعنی اهلبیت«سلاماللهعليهم» به مقام قرب الهی که دارند، برسند.