عنوان: در پرتو اخلاق125:حکايتي آموزنده از مردم داري رسول خدا«ص»
شرح:

parto125.jpgدر تاريخ صدر اسلام آمده است که قبيله‌اي نصراني در اطراف حجاز زندگي مي‌کردند و رئيس آن قبيله، عدي بن حاتم طائي بود. عدي، پس از درگذشت پدرش حاتم طائي که به سخاوت مشهور بود، سرپرست قوم شده بود و او و قومش تا بعد از فتح مکّه هنوز اسلام را نپذيرفته بودند. از اين رو گروهي از جانب پيامبر اکرم«صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» براي نشر اسلام به سوي قبيلۀ آن‌ها عزيمت کردند. عدي با شنيدن اين خبر فرار کرد و مسلمانان، خواهر او که دختر حاتم طايي بود را به همراه ساير افراد آن قبيله به مدينه بردند.

وقتي دختر حاتم طائی پیامبر اکرم«صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم»را دید، گفت: من دختر حاتم طائی هستم، عزیز بودم و اکنون ذلیل شده‌ام، شما مرا به خانواده‌ام برگردانيد. پیغمبر اکرم«صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» سکوت اختيار کردند. فرداي آن روز، در ملاقات با آن حضرت، سخنان و درخواست خود را تکرار کرد. پیامبر گرامي در پاسخ فرمودند: از دیروز که گفتی، من منتظرم شخص امین، مورد اعتماد و خیرخواهی بيابم تا تو را به خانواده‌ات برگرداند. بالاخره او را به خانواده‌اش برگرداندند. دختر حاتم طائي تحت تأثير رأفت و مردم داري پیامبر اکرم«صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم»قرار گرفت و هنگام بازگشت، برادرش عدي را يافت و به او گفت: آگاه باش که دين اسلام پیشرفت می‌کند، زيرا واقعیت و حقیقت خاصّي دارد. تو هرچه زودتر نزد پيامبر برو و اسلام اختيار کن.

عدی بن حاتم به مدينه آمد و در مسجد خدمت رسول خدا«صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم»رسيد. پيامبر به او احترام گذاشتند، زيرا وي فرزند حاتم طائی بود. پس از نماز، حضرت او را در خانۀ خود مهمان کردند. عدی می‌گوید: به دنبال رسول خدا راه افتادم. در وسط راه، در حالي که هوا بسيار گرم بود، پیرزنی نزد پيامبر آمد و از ايشان سؤال کرد و آن حضرت را در آن هواي گرم، معطّل نمود، امّا رسول خدا«صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» با سعۀ‌صدر و مهربانی، جواب وي را دادند تا اینکه سؤال‌ او تمام شد. عدی بن حاتم چون معمولاً با ثروتمندان و طبقۀ اشراف سر و کار داشت و اینگونه رفتارها را ندیده بود، تحریک عاطفه شد و با توجه به گفته‌هاي خواهرش، زمينۀ پذيرش اسلام در وجود او ايجاد گرديد. با خود گفت: اين مرد نمي‌تواند انساني معمولي باشد. سپس وقتي به خانۀ پيامبر آمد و ساده‌زيستي ايشان را ديد، بسيار تعجّب کرد که چگونه حاکم حکومت چنين زندگي ساده‌اي دارد؟

پیامبر اکرم«صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» احترام خاصی به او گذاشتند و پس از صرف غذا، جمله‌اي گفتند که او حيران ماند. فرمودند: تو که نصرانی نیستی، چرا از نصرانی‌ها عشریه می‌گیری؟

در نصرانيّت واجب بود که يک دهم از اموالشان را تحت عنوان عُشريه به رئيس و بزرگ قبيله بدهند. عدي بن حاتم نصراني نبود، امّا قوم او که نصراني بودند، از اين حقيقت خبر نداشتند و به او به عنوان بزرگ قوم نصراني، عشريه مي‌پرداختند. پیامبر فرمودند: گرفتن عشریه براي تو که نصراني نيستي، حقّ الناس است و گناه بزرگي دارد.

عدي بن حاتم با شنيدن اين واقعيّت از زبان پيامبر اکرم«صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم»که هيچ کس جز خودش از آن مطلّع نبود و با زمينه‌اي که در اثر مردم داري آن حضرت در او ايجاد شده بود، مسلمان شد. 

در واقع، مردم‌داري پيامبر اکرم«صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم»، احترام به دختر حاتم طايي، توجّه به خواسته‌هاي مردم، به خصوص پاسخ‌گويي ايشان در هواي گرم به سؤالات يک پيرزن، ساده‌زيستي آن حضرت و نيز خبر غيبي ايشان، باعث اسلام آوردن عدي بن حاتم شد.

همچنين اين حکايت آموزنده به ما می‌‌فهماند که يکي از دلايل پيشرفت اسلام، سعۀ صدر، مردم داری و صبر و استقامت پيامبر اکرم«صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم» در برابر حوائج و توقعات مردم بود.

                                                           

                                                            برگرفته از سلسه دروس اخلاق معظّم له