عنوان: بازنشر بیانات اخلاقی معظّم‌له در آستانۀ شب قدر
شرح:

 بسم الله الرحمن الرحیم

 الحمدلله ربّ العالمین و الصلاة و السّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علي آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَالمُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین

الان که می‌آمدم، جوانی از من یک سؤال کرد و سؤال خوبی بود. گفت: بهترین عبادات در شب قدر چیست؟ و این انصافاً سؤال خوبیست. جوابش را دادم که بهترین عبادت در این دوسه شب، توبۀ از گناه است. یک حالتی برای انسان پیدا شود که از رفتارش و از گذشته‌‌ها خجالت زده شود و آن حالت موجب شود که یک حالت پشیمانی از گناه و یک حالت اجتناب از گناه برایش پیدا شود، و اگر خدا توفیق دهد اشک گنهکار هم بعد از آن باشد و یک قطره اشک از او بچکد، ثواب این توبه را احدی نمی‌داند به جز خدا و کسانی که علمشان وابسته به علم خداست.

پروردگار عالم این توبه را خیلی دوست دارد و دوست دارد بنده‌اش بهشتی شود. در قرآن زیاد آمده که خدا دوست دارد، بنده‌اش بهشتی شود و رستگار شود و در دنیا یک زندگی خوب و در آخرت یک زندگی خوب‌تر داشته باشد. اگر کسی بخواهد چنین باشد، چه باید بکند؟ در قدم اول گذشته‌‌ها را صاف کند، آلودگی‌‌ها را رفع کند و دل مهیّا برای رحمت الهی شود، و در وقتی دل مهیای رحمت خدا می‌شود که گناه در این دل نباشد و این دل آلوده نباشد.

در شب قدر چه باید بکنیم که مورد رحمت خدا واقع شویم؟! چه باید بکنیم که دعایمان مستجاب شود و جلسه هم برای خود و هم برای دیگران مهیا شود؟!

باید اوّل زمینه درست کرد؛ یعنی اوّل باید دل را پاک کرد و دل به توبه پاک می‌شود و توبه یعنی پشیمانی از کارهای زشتش. یک حالتی پیدا شود که خجالت‌زده از خدا شود. اینکه در محضر مقدس خدا از نعمت‌های خدا سوء استفاده کرده، یعنی گناه کرده و مخالفت کرده است. این حال پشیمانی و افسردگی اگر برایش پیدا شد، لازمه‌اش اینست که تصمیم می‌گیرد که گناه نکند. به این توبه می‌گویند. حال قرآن سر بگیرد و آنگاه ثوابش چندین برابر می‌شود و اگر قرآن سر نگیرد، دلش پاک شده و توبه‌اش قبول شده است. استغفار کند، ثواب دارد، حال استغفار زبانی باشد، ثواب دارد و استغفاری که دل همراه زبان باشد، ثواب بیشتر دارد، اما آنچه هست، عمل است یعنی یک دگرگونی در دل، یک خجالت زدگی در دل؛ و بالاخره در مقابل خدا شرمنده باشد. و اگر مثل شما ولایت داشته باشد که الحمدالله دارید، از امام زمان«ارواحنافداه» و از همه ائمه طاهرین«سلام‌الله‌علیهم» و از پیغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» هم شرمنده شود؛ برای اینکه قرآن می‌فرماید: اعمال شما در محضر خدا و در محضر پیغمبر و در محضر ائمه«سلام‌الله‌علیهم» است: «وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُون‏»[1][1]

هرکاری می‌خواهی بکن، اما توجّه به این داشته باش که در محضر خدا و در محضر پیغمبر«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» و در محضر اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» هستی. شما این ولایت را دارید و الاّ اگر این عقیده را نداشته باشید، شیعه نیستید.

شیعه عقائدی دارد که اگر آن عقائد نباشد، شیعه نیست. و من جمله در همین جا. کسی پیدا شود که امام زمان را حاضر و ناظر بر کارهایش و حتی حاضر و ناظر بر دلش نبیند، شیعه نیست. شیعه آنست که عقیده داشته باشد که امام زمان تسلّط وجودی بر دلش و در تسلّط وجودی بر خانه و زندگی و گفتار و کردارش دارد. علاوه بر اینکه از خدا عذرخواهی می‌کند، از اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» نیز عذرخواهی کند. البته عذرخواهی زبان خوب است و اینکه انسان در شب قدر یا در شب‌های دیگر بگوید «استغفرالله و اتوب الیه»، این خوب است اما آنچه کاربرد دارد، اینست که دل هم با زبان بگوید «استغفرالله ربی و أتوب الیه». آنگاه تصمیم اینکه گناه نکند، با این عمل و با این دل می‌شود. اینست که علاوه بر اینکه یک دعای مستجاب دارد و علاوه بر اینکه سبب می‌شود جلسه نورانی به نور او شود و جلسه نورانی به دل نورانی او شود، علاوه بر همه این‌‌ها این توبه از هر عبادتی بالاتر است.

قرآن در این باره خیلی حرف دارد. به پیغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» می‌گوید: یا رسول الله! وقتی توبه‌کننده، پیش تو می‌آید که توبه کند، سلام مرا به او برسان و به او بگو ناامید نباش. گناه هرچه بزرگ و گناه هرچه فراوان باشد، اگر این حالت برایت پیدا شود، حتماً خدا می‌آمرزد. اصلاً نمی‌شود کسی به جایی برسد که بگوید خدا مرا نمی‌آمرزد و این گناهش از هر گناهی بالاتر است.

یک قضیه نقل می‌کنند که یکی از سران هارون‌الرشید در ماه مبارک رمضان روزه می‌خورد و رفیقش به او گفت چرا روزه می‌خوری؟ گفت من می‌دانم که خدا مرا نمی‌آمرزد. او قضیه عجیبی نقل کرد و بالاخره شصت نفر از سادات را کشته بود. گفته بود خدا مرا نمی‌آمرزد، لذا روزه بگیرم یا نگیرم، فرقی ندارد. این راوی می‌گوید: خدمت موسی بن جعفر«سلام‌الله‌علیهما» آمدم و قضیه را گفتم. موسی بن جعفر خیلی ناراحت شدند؛ بعد فرمودند این حالتی که برایش پیدا شده، گناهش بالاتر از کشتن آن شصت نفر سادات است. قرآن می‌فرماید گناه یأس از رحمت خداوند در سرحدّ کفر است: «وَ لا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُونَ»[2][2]؛ مأیوس از رحمت خدا نشوید، برای اینکه اگر کسی از رحمت خدا مأیوس شود، گناهش در سرحد کفر است، لذا شب قدر، شب امید است برای همه. شب توفیق برای همه است و شما باید به این فکر باشید که  خداوند توفیق عبادت و بندگی و ترک معصیت و توفیق توجه و توفیق دعا و مهم‌تر از همه توفیق توبه عنایت کند. توفیق توبه خیلی بالاست و به همه کسی نمی‌دهند. اگر کسی پیدا کرد، بداند که درّ گرانبهایی پیدا کرده، هم برای خودش و هم برای دیگران.

قضیه حضرت موسی«سلام‌الله علیه» قضیه خوبیست. رفته بودند برای دعای باران و باران نیامد. خطاب شد ای موسی! یک نفر نمّام و سخن‌چین در میان شماست و نمی‌گذارد دعا مستجاب شود. او را بیرون کنید تا باران بیاید و دعایتان مستجاب شود. حضرت موسی داد و فریاد کردند که بیرون برو و تو نمی‌گذاری باران بیاید. مقداری طول کشید و کسی هم بیرون نرفت، اما ناگهان باران آمد و چه باران خوبی! حضرت موسی رابطه را با خدا وصل کرد و فرمود خدایا! کسی از میان ما بیرون نرفت. خطاب شد این باران را برای همان نمّام و سخن‌چین دادم، برای اینکه جداً توبه کرد و یک دگرگونی برایش پیدا شد و از گذشته پشیمان شد و از این به بعد نمّامی و سخن‌چینی نمی‌کند و با من تعهد کرده و استغفرالله گفته، لذا باران را به خاطر همان توبه دادم.

این تاریخ است، اما قرآن و روایات اهل‌بیت همین را می‌گویند. اگر در شب قدر حالی پیدا شد و این را توجّه داشته باشید که اگر این حال توبه پیدا شد، حال دعا هم پیدا می‌شود و خداوند دعا‌ها را مستجاب می‌کند. اگر این حال توبه پیدا شود، شخصی نمی‌شود و خدا باران رحمتش را نازل می‌کند و به مجلس رحمت و عفو و گذشت می‌کند. ولو یک نفر این حال را پیدا کرده اما نور خدا در مجلس تابیده است و وقتی نور خدا تابیده است، نور خدا همه مجلس را گرفته است. شما در این شب‌ها خیلی می‌توانید به خلق خدا خدمت کنید. یعنی علاوه بر اینکه با توبۀ خود موجب سعادت دنیا و آخرت می‌شود، موجب سعادت برای دیگران هم می‌شوید. موقع افطار و قبل از وارد شدن به جلسه به همین توفیق توبه فکر کنید. تقاضا دارم در وقتی که در جلسه دعا شرکت کردید، در خودتان بروید و  حرف زدن و اختلاط کردن و العیاذبالله دروغ گفتن و غیبت کردن و تعریف کردن نباشد. بگو من کسی هستم که نعمت خدا را صرف در مخالفت خدا کردم.

شخصی خدمت امام سجّاد«سلام‌الله‌علیه» آمد و گفت یابن رسول الله! من گناه می‌کنم و نمی‌توانم ترک گناه کنم. امام سجّاد«سلام‌الله‌علیه» دیدند که حرف زدن با او فایده ندارد، لذا تحریف عاطفه کردند. امام سجّاد«سلام‌الله‌علیه» فرمودند: گناه کن، اما وقتی می‌خواهی گناه کنی، یک جایی برو که خدا تو را نبیند. گفت آقا نمی‌شود.

«يَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَ ما تُخْفِي الصُّدُورُ»[3][3]

خدا هرکجا باشد می‌بیند. امام فرمودند: در مقابل خدا مخالفت خدا کن، امّا از نعمت خدا استفاده نکن. این چشم و زبان شما چقدر ارزش دارد؟! یک غربی یک کتابی نوشته به نام آئین دوست ‌یابی و کتاب خوبیست و در این کتاب یک جمله دارد و می‌گوید ای کسی که خیلی درمانده‌ای و سرتاپا حاجت و سرتاپا بلا و گرفتاری داری، من دو چشم تو را می‌گیرم و تمام دنیا را به تو می‌دهم، آیا می‌دهی یا نه! جوابش منفی است، مگر اینکه کسی دیوانه باشد. دوباره همین آقا می‌گوید ای کسی که خیلی درمانده‌ای و خیلی گرفتاری، دو تا گوشت را می‌گیرم و تمام دنیا را به تو می‌دهم و تمام پول‌های دنیا از تو باشد، آیا می‌دهی یا نه! باز جواب منفی است. یکی یکی جلو می‌رود و می‌گوید دو تا دستت را می‌گیرم و تمام دنیا را به تو می‌دهم یا دو تا پایت را می‌گیرم و تمام دنیا را به تو می‌دهم. حال این آقا نعمت‌های ظاهری را حساب کرده و نعمت‌های باطنی بالاتر از اینهاست و قرآن می‌فرماید:

«وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَة»[4][4]

تو نعمت‌های ظاهری داری، مانند دست و پا و چشم و گوش و زبان و اما نعمت‌های باطنی هم داری، از جمله عقل.

الان شما نشسته‌اید و صحبت گوش می‌دهید و من صحبت می‌کنم، اگر خدای ناکرده عقل نداشتید، در جلسه می‌آمدید و با داد و فریاد جلسه را به هم می‌زدید، آنگاه چه می‌کردید؟! حال عقل شما چقدر ارزش دارد؟ اگر خدا تمام دنیا را به شما بدهد و عقل شما را بگیرد؛ یا به‌عنوان مثال اگر بگویند تمام جهان از شما و تمام دلارهای غرب و پول‌های شرق و زمین‌‌ها برای شما، اما تشیع را از تو می‌گیریم، آیا می‌دهید یا نه؟! کسی آری نمی‌گوید، مگر اینکه دیوانه باشد. این نعمت باطنی تشیع و نعمت باطنی اسلام عزیز است. ما نعمت یکی و دو تا و صد تا و هزارتا نداریم و به قول قرآن: «وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها»[5][5]

چه کسی می‌تواند نعمت‌‌ها را بشمارد! شما که خیلی گرفتار و به قول خودتان بدبخت هستید، آیا می‌توانید نعمت‌های خدا را شماره کنید؟! البته نمی‌توانید.

امام سجّاد«سلام‌الله‌علیه» به این آقا گفتند گناه کن اما از نعمت‌های خدا استفاده نکن. او گفت این بدتر است و چطور می‌شود از نعمت‌های خدا استفاده نکرد، هرچه هست از اوست: «قُلِ اللَّهُمَّ مالِكَ الْمُلْك‏»[6][6]

فرمودند گناه کن و در محضر خدا گناه کن و نعمت‌های خدا را بخور و گناه کن، اما از ملک خدا بیرون برو. مثلاً شخصی یک کسی را مهمانی کرده و خیلی به او احترام می‌گذارد و از اطاق بیرون می‌رود و ناگهان می‌بیند این مهمان از در نگاه به زنش می‌کند، چقدر منفور می‌شود؟

آن‌کس که نمک خورد و نمکدان بشکست                      پیش رندان حقیقت سگ به از اوست

حال ما در ملک خدا نعمت خدا را می‌خوریم و در محضر مقدس خدا گناه می‌کنیم.

امام سجّاد«سلام‌الله‌علیه» باز حرف آخر را زدند و فرمودند: گناه کن، اما وقتی عزرائیل آمد که جانت را بگیرد، نده. در وقتی که ملائکه غلاظ و شداد می‌خواهند تو را به جهنم بکشانند، نرو. او گفت نمی‌شود. آنگاه آقا امام سجّاد«سلام‌الله‌علیه» نتیجه گرفتند و فرمودند تو که اینقدر ذلیل هستی در مقابل خدا با این همه نعمتی که خدا به تو داده و در محضر مقدس خدا، چگونه گناه می‌کنی؟![7][7]

یکی از تضرع و زاری‌های ائمّۀ طاهرین«سلام‌الله‌علیهم» و نسبت دادن گناه به خودشان، همین جاست، که مثلاً امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» که دعای کمیل دارد، معنایش اینست که خدایا! من چطور در مقابل این نعمت‌های تو می‌توانم بی تفاوت باشم. اگر بخواهم شکرش را بکنم، نمی‌شود برای اینکه: «وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها»[8][8]

و اگر بی‌تفاوت باشم، بی‌وفا هستم. بنابراین خدایا! تضرع و زاری می‌کنم که تو مرا ببخش و خدا هم می‌بخشد. چهارده معصوم«سلام‌الله‌علیهم» که معصومند و گناه نمی‌کنند، معانی مختلف دارد و یک معنایش همین است که در مقابل نعمت‌های خدا نمی‌توانند شکر کنند و در مقابل ولایت مطلقه که امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» دارد، نمی‌تواند شکر کند، لذا در مثل دعای کمیل گریه و زاری و مدهوش شدن و خدا خدا کردن و نسبت گناه به خودش دادن.

بله، اهل دل و بزرگان یک معنای دیگر هم می‌کنند و می‌گویند معنایش اینست که گناه مراتب دارد: «مَراتِبُ‏ التَّوبِ‏ كَمَراتِبِ التُّقى‏»[9][9]؛ همینطور که تقوا مراتب دارد، گناه نیز مراتب دارد و مراتب گناه، یکی ترک اولی و کراهت است و یکی هم توجه به غفلت‌هاست. امیرالمؤمنین«سلام‌الله‌علیه» که نمی‌تواند دائم‌التّوجه باشد و یا پیغمبر اکرم«صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» که نمی‌تواند دائم‌التّوجه باشد. بالاخره گاهی خواب است و گاهی غذا می‌خورد و گاهی تماس با زن دارد و بالاخره گاهی تماس با مردم دارد و آن وقت‌ها مقام لقاء کم می‌شود و بالاترین گناه برای چهارده معصوم«سلام‌الله‌علیهم» همین است. لذا دعای ابوحمزه ثمالی را می‌خواند با آن مضمون بالا؛ که دعای ابوحمزه ثمالی مضمون عجیبی دارد. حال همه و حتّی چهارده معصوم، در مقابل خدا باید خجالت زده باشیم و باید شرمنده باشیم. این حالت حتماً در جلسه ما هست و مخصوصاً در میان خانم‌ها که از خدا گله داریم. خودمان موجب شدیم بلا برایمان درست شده و جامعه موجب شده و جامعه پر از گناه شده و گناهش دست و پا پیچ ما شده و ما از خدا گله می‌کنیم به جای اینکه از خودمان گله کنیم. به جای اینکه گریه و زاری کنیم که خدایا نمی‌توانم شکر نعمت‌هایت را بکنم و در محضر مقدس تو گناه کردم و مخالفت کردم و حالت توبه و انابه برایم پیدا شود، به جای آن گله مند از خدا هستیم و بالاترین کفر در پیش اهل دل همین است که انسان از خدا ناراضی باشد. بالاترین مقام برای بنده، مقام رضا و تسلیم است.

«يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ، ارْجِعي‏ إِلى‏ رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً ، فَادْخُلي‏ في‏ عِبادي ، وَ ادْخُلي‏ جَنَّتي»[10][10]

بندگانی هستند که خدا از آن‌ها راضی و آن‌ها هم از خدا راضی هستند. خوشا به حال این‌ها که مقام رضا و تسلیم دارند. حال ما از مقام رضا و تسلیم گذشتیم، اما من از همه شما تقاضا دارم از خدا گله نکنید، زیرا این در پیش اهل دل کفر است. این در پیش آقا امام زمان«ارواحنافداه» خیلی مبغوض است. موجب می‌شود دعا مستجاب نشود و موجب می‌شود اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» شفاعت برای حوائج و روز قیامتمان نکنند.

بعضی اوقات چهار یا پنج مرتبه به مشهد می‌رود و چیزی می‌خواهد که صلاح او نیست که به او بدهند، البته آقا امام رضا«سلام‌الله‌علیه» لطف می‌کنند، اما چیزی که او می‌خواهد صلاح نیست و چیز دیگری می‌دهند و ناگهان این با امام رضا قهر می‌کند و به مشهد نمی‌رود. این کفر و بدبختی است. لذا از همه شما تقاضا دارم از خدا راضی باشید.

اما بحث اینست که اگر از شما بپرسند بالاترین عبادت‌ها چه در شب قدر و چه در غیر شب قدر چیست؟ اجتناب از گناه و بالاتر از آن توبه از گناه است. ثواب اجتناب از گناه خیلی بالاست، اما بالاتر از اجتناب از گناه، توبه و انابه است و معنای توبه هم یعنی انسان یک حالی پیدا کند و از گفتار و کردار و رفتارش شرمنده شود و تصمیم بگیرد کار زشت در محضر مقدس خدا نکند. آنگاه می‌شود حرّ بن یزید ریاحی، که گناه خیلی بزرگ بود اما خیلی بالا رفت و در یک ساعت به شهدای کربلا رسید. آقا امام حسین«سلام‌الله‌علیه» به اصحابش می‌فرماید بهتر از شما نبوده و نخواهد آمد و بهترین شهدا شما هستید.[11][11] حرّ بن یزید ریاحی به یک ساعت خودش را رساند به جایی که به جز خدا نداند. آقا امام حسین در وقتی که بالای سر او رفتند، برای هیچکس این کار را نکردند و حتی برای علی اکبر که فرقش شکافته بود، این کار را نکردند، اما فرق حر بن یزید شکافته بود و امام دستمال مبارکشان را درآورده و به پیشانی او بستند. می‌گویند در زمان یکی از سلاطین قبر را شکافتند و بدن تازه بود و طمع کرد و دستمال را از سر باز کرد و خون جاری شد و دوباره دستمال را بستند.

این ثواب توبه و مقام توبه است. اما به راستی توبه باشد، یعنی خجالت زده از گذشته و خجالت زده مثل حرّ بن یزید ریاحی باشد، که بدنش مثل بید می‌لرزید و گفت حسینم! گناه من خیلی بزرگ است و امام فرمود تو را بخشیدم. گفت! حسینم! گناهم خیلی بزرگ است و اول کسی که بدن زینب را لرزانده من بودم و من شما را محصور کردم. امام فرمودند تو را بخشیدم. گفت اگر بخشیدی، پس بروم و در راه تو شهید شوم. فرمودند برو و این برو خیلی افتخار برای حرّ است. گفت اجازه بده من از زینب عذرخواهی کنم. فرمودند تو برو و من خودم از زینب عذرخواهی می‌کنم. معنایش اینست که مردان باغیرت که می‌خواهید توبه کنید، زن‌های با عفّت که می‌خواهید توبه کنید، حسین شما حاضر نشد نامحرم با زینب حرف بزند.



[1][1]. التوبه، 105: «و بگو: «[هر كارى مى‏خواهيد] بكنيد، كه به زودى خدا و پيامبر او و مؤمنان در كردار شما خواهند نگريست.»

[2][2]. یوسف، 87: «و از رحمت خدا نوميد مباشيد، زيرا جز گروه كافران كسى از رحمت خدا نوميد نمى‏شود.»

[3][3]. غافر، 19: «[خدا] نگاه‌هاى دزدانه و آنچه را كه دل‌ها نهان مى‏دارند، مى‏داند.»

[4][4]. لقمان، 20: «و نعمت‌هاى ظاهر و باطن خود را بر شما تمام كرده است‏.»

[5][5]. ابراهیم، 34: «و اگر نعمت خدا را شماره كنيد، نمى‏توانيد آن را به شمار درآوريد.»

[6][6]. آل عمران، 26: «بگو: «بار خدايا، تويى كه فرمانفرمايى؛ هر آن كس را كه خواهى‏.»

[7][7]. ر.ک: جامع الاخبار، ص 130.

[8][8]. ابراهیم، 34: «و اگر نعمت خدا را شماره كنيد، نمى‏توانيد آن را به شمار درآوريد.»

[9][9]. شرح المنظومة، ص 355.

[10][10]. الفجر، 27 تا 30: «اى نفس مطمئنّه، خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگرد، و در ميان بندگان من درآى، و در بهشت من داخل شو.»

[11][11]. ر.ک: الارشاد، ج 2، ص 91.