بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین والصلاة والسّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علی آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَالمُرسَلین سیّما بقیة الله فی الأرضین و لَعنة الله عَلی اعدائهم أجمعین.
شب جمعه متعلّق به قطب عالم امکان و محور عالم وجود و واسطۀ بین غیب و شهود، یعنی حضرت ولیعصر«عجّلاللهتعالیفرجهالشّریف» است؛ اظهار ارادت کنید خدمت آقا با سه صلوات.
يکی از فضايل بزرگ در اسلام «تسالم و برادری» با يکديگر و گذشت و فداکاری است. در مقابل اين تسالم، «تفرقه» است. يکی از رذائل بزرگ اينست که انسان تفرقه جو باشد. آدم جنجالی باشد و بخواهد با همه تفاهم نکند، حتی در خانه. قرآن روی آن تسالم که يکی از فضائل بزرگ انسان است، خيلی پافشاری دارد. روايات اهلبيت«سلاماللهعليهم» نيز روی آن خيلی پافشاری دارند و آن رذيلهای که به معنای تفارق است، به معنای اينکه طرد وحدت در ميان مردم و در خانواده، گناهش خيلی بزرگ است و قرآن شريف میفرمايد اين تفرقه موجب میشود به جان هم بيفتيد و بالاخره هر دو يکديگر را طرد کنيد. لذا میبينيم که اسلام روی هرچه موجب وحدت شود، سفارش کرده است. ثواب بالايی هم بر آن بار کردهاند. مثلاً تعاون، به فکر يکديگر بودن، اينکه بتواند گرهای از کار يک نفر باز کند، اين افضل اعمال است. ثوابی بالاتر از آن در روايات ما ديده نمیشود. برای اينکه تعاون و کمک به يکديگر و گره از کار يکديگر گشودن، باعث وحدت در ميان مسلمانان میشود. اگر اين جملۀ «وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ» در قرآن عمل شود، که شايد بيش از صد جا از قرآن جداً خواسته است؛ يعنی تعاون و کمک و اينکه انسان خودخور و خودخواه نباشد. به همان اندازه که به فکر خودش است، به فکر ديگران باشد. لاأقل یک دهم آنچه به فکر خود است، به فکر ديگران باشد. اين علاوه بر اينکه موجب میشود فقر در جامعه نباشد و علاوه بر اينکه موجب میشود تبعيض در جامعه نباشد، علاوه بر اينکه موجب میشود آنچه اسلام میخواهد يعنی قضيۀ تعاون در خارج متحقّق شود، علاوه بر اينها موجب دوستی و وحدت در ميان مسلمانها میشود؛ لذا ثواب به اندازهای بالاست که لاأقل ثواب يک حج و يک عمره برای کسی است که کمکی به يک مسلمان کند.
ابان بن تغلب يکی از فقهای بزرگ اسلام است و میگويد با امام صادق«سلاماللهعلیه» طواف مستحبّی میکردم. ناگهان کسی مرا صدا کرد. شيعه بود و او را میشناختم، اما چون در خدمت امام صادق طواف میکردم، جوابش را ندادم. دور دوّم و سوّم را که زديم او مرتب مرا صدا کرد و من جوابش را ندادم. در دور سوّم امام صادق فرمودند: مگر با تو نيست؟ گفتم بله؛ فرمودند شيعه است؟ گفتم آري. فرمودند: چرا طواف را رها نمیکنی تا ببينيی او چه میگويد؟! میگويد طواف را رها کردم و رفتم و او گرهای داشت و گرۀ او را باز کردم و بعد که آمدم، امام صادق طوافشان تمام شده بود و در مسجد در گوشهای نشسته بودند و تماشای مطاف میکردند. من هم طوافم را به جا آوردم و خدمت امام صادق آمدم. امام فرمودند چه کار داشت؟ گفتم حاجتی داشت. فرمودند چه کردي؟ گفتم گرهاش را باز کردم. در روایت دیگری حضرت میفرمایند: اگر کسی دل شيعهای را به دست آورد، ثوابش از حج و عمره مقبول و مبرور بالاتر است. حج صحيح زياد است، اما حج مقبول که خدا بپذيرد، کم است و خدا از متقی میپذيرد و حج مبرور هم اصلاً نيست يا خيلی کم است که خدا روی حجش و روی عمل و روی نماز و روزهاش بگويد بارک الله. امام صادق در اين روايت میفرمايند خدا يک حج و عمرۀ مقبول و مبرور به او میدهد. اين ثوابها استحقاقی نيست، يعنی برآوردن يک حاجت از کسی اينقدر ثواب ندارد، بلکه اين ثواب تفضّلی است. معنای ثواب تفضّلی اينست که دانه میريزند که کبوتر بگيرند. اين همه ثواب را میدهند برای اينکه روح تعاون در مردم زنده شود. اين همه ترغيب و تحريص میکنند برای اينکه ما به اين جملۀ «وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ» عمل کنيم.
برعکس اين، هرچه موجب تفرقه شود، گناهش خيلی بزرگ است. توهين کردن به يک مسلمان، توهين کردن شوهر به زن و زن به شوهر و توهين کردن دو تا هم حجرهای و رفيق به يکديگر و مسخره کردن همديگر، گناهش به قدری بزرگ است که جنگ با خداست. اين جملۀ «مَنْ أَهَانَ لِي وَلِيّاً فَقَدْ بَارَزَنِي بِالْمُحَارَبَةِ» در روايات ما زياد آمده است. امام صادق«سلاماللهعليه» کلمۀ ولی را معنا میکنند به شيعه و اين روايت میگويد هرکسی به يک شيعه توهين کند، جنگ با خداست، يعنی گناه خيلی بزرگ است. کم پيدا میشود در قرآن و روايات ما که بگويد جنگ با خداست. مثلاً در قرآن، راجع به رباخوار است که قرآن میفرمايد دست از رباخواری بردار، و الاّ اعلام جنگ با خداست و خدا اعلام جنگ با تو میکند اگر دست از رباخوری برنداري. در قرآن ظاهراً همين يک جا اين آمده است. در روايات ما هم ظاهراً همين يک جاست و اگر جای ديگری هم باشد و شما سراغ داشته باشيد، خيلی کم است، اما راجع به توهين به مردم، رواياتی داريم. روايات، هم صحيحالسند و هم ظاهرالدلاله است و هم ائمۀ طاهرين«سلاماللهعليهم» روی آن پافشاری و تأکيد دارند. اين گناه، گناه استحقاقی نيست. يعنی مثلاً اگر آقا زخم زبانی به خانمش بزند، اينقدر گناه ندارد يا خانم يک توهين به شوهرش بکند، اينقدر گناه ندارد، پس چرا خدا اين همه گناه را میدهد؟ به خاطر اينکه توهين موجب تفرقه است و گناه تفرقه خيلی بزرگ است. مثلاً زن و شوهر با هم محبّت دارند و چيزی که ضربۀ عجيبی به اين محبت میزند و ترميمش هم مشکل است و شيشۀ محبت شکسته میشود و شيشۀ بشکسته را پيوند کردن مشکل است، توهين و قهر کردن است که اين شيشۀ محبت را میشکند. لذا گناه خيلی بزرگ است و جنگ با خداست. اگر يک زن و شوهر با هم قهر کنند، موجب لعن ملائکه از اول شب تا صبح است. يک زن و شوهر به يکديگر توهين کنند، جنگ با خداست. اين را هم بگويم که اسلام نمیپذيرد که بگوييد تقصير او بود، بلکه تقصير هرکسی که باشد، بايد فوراً آشتی شود. لذا در روايات داريم دو نفر مسلمان يا دو نفر شيعه با هم قهر کنند، خيلی بد است. حال اگر اين کار بد را کردند، اگر روز سوّم شد و با هم آشتی نکردند، «خَارِجَيْنِ مِنَ الْإِسْلَام» هستند. پيغمبر اکرم اينها را به مسلمانی قبول ندارند، چه رسد که بخواهند شفاعت آنها را بکنند و حتماً تقصير هرکه باشد، مخصوصاً کسی که تقصير ندارد که او بايد جلو رود.
آيهای در قرآن راجع به زن و شوهر است و خيلی بالاست و تعيين وظيفه برای زن و شوهر میکند. میفرمايد: «وَ إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ»
بين زن و شوهر که تفاهم صد درصد نيست و قطعاً اختلافات سليقهای جلو میآيد. در آن اختلافها بايد سکوت کرد. لذا يکی از گناهان بزرگ در خانه اينست که بين زن و شوهر مجادله باشد. هرکسی بخواهد حرف خودش را به کرسی بنشاند و بالاخره در روايات فراوانی داريم که قيل و قال و مجادله، گناهش در سرحد کفر است. يا مثلاً دو تا طلبه با هم مباحثه میکنند اما مجادله جلو میآيد و اين گناهش در سرحدّ کفر است. دو تا رفيق يا دو تا طلبه با هم قيل و قال کنند و بعد مجادله کنند، گناهش در سرحد کفر است، برای اينکه مجادله تفرقه میاندازد و به محبت ضربه میزند و مجادله ضرر به وحدت میزند.
بعضی اوقات ديده شده که مثلاً خواهر و برادر يا دو برادر يا دو خواهر با هم قيل و قال میکنند، اولاً نشاط هر دو از بين میرود و علاوه بر اينکه نشاط خانه را از بين میبرند و بعضی اوقات هم منجر به عصبانی شدن میشود. همۀ اينها گناه دارد؛ اما آنچه گناهش در سرحد کفر است قيل و قال و مجادله است، حال حق با هرکه باشد. اسلام میگويد وقتی يک مجادله میرسد، بايد سکوت کرد. اگر يکی جداً بدی کرده، ديگری نمیتواند بدی کند و اگر او هم بدی کند، به قول قرآن «وَ جَزَاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا»، او هم يک گناه مثل ديگری کرده و هر دو گناه در سرحدّ کفر است. بنابراين بايد گذشت و ايثار و فداکاری کرد. لذا قرآن راجع به زن و شوهر میفرمايد بايد عفو کنيد، بايد گذشت کنيد تقصير هرکه باشد، بايد اين رفاقت زن و شوهری ضربه نخورد، بايد اين وحدت زن و شوهر در خانه ضربه نخورد. بعد قرآن میفرمايد اين کم است «وَ إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا»، بايد اگر قيل و قال شد و اگر جر و بحث شد و اگر يکی از آنها بدی کرد، ديگری انتقامگيری و کينهتوزی نداشته باشد. آدم کينهتوز در روز قيامت به صورت شتر محشور میشود. برای اينکه میگويند شتر کينهتوز است. انسان نبايد کينهتوز باشد. حال اگر کسی غلطی کرد، نبايد به دل بگيرد، مخصوصاً زن و شوهر.
قرآن میفرمايد باز هم کم است؛ «وَ تَغْفِرُوا»، اگر زن جداً بدی کرد، شوهر بايد خوبی کند. اينجا انصافاً مشکل است. اوّلی و دوّمی مشکل است امّا «وَ تَغْفِرُوا» که قرآن میخواهد مشکل میشود. اينکه اگر يکی بدی کرده، ديگری خوبی کند و اگر يکی قهر کرده، ديگری عذر بخواهد و آشتی کند و حتی برسد به آنجا که اگر تقصير ندارد، اما تقصير را برای خودش بگذارد و از او عذرخواهی کند. آنگاه قرآن پاداش میدهد و میفرمايد وقتی چنين شد: «فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ»، رحمت خدا در اين خانه مثل باران میبارد و در روز قيامت مورد رحمت خدا میشود و در روز قيامت خدا از همۀ گناهانش میگذرد:
«وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا أَ لاَ تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ»
ای جامعۀ اسلامي! همه بايد وحدت داشته باشید. اگر يکی بدی کرد، ديگری بايد گذشت کند. باز قرآن میفرمايد: «وَ لْيَصْفَحُوا»، علاوه بر اينکه عفو میکند، بايد مواظب باشد که به دل نگيرد و اصلاً کينهتوزی و به دل گرفتن نباشد. آنگاه قرآن يک جمله دارد که مهم است و آن اينست که: «أَ لاَ تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ»؟ آيا نمیخواهيد در روز قيامت مورد عفو خدا باشید؟
هيچکس نمیتواند در روز قيامت با اعمالش به بهشت رود، بلکه همه بايد با عفو خدا و با تفضل به بهشت روند و الاّ اگر عفو خدا و تفضّل خدا نباشد، همه جهنّمی هستند. اين همه نعمتها هست و چه کسی میتواند قدر اين نعمتها را به جا آورد تا اينکه استحقاق بهشت پيدا کند. لذا هيچکس استحقاق بهشت ندارد، پس با عفو و گذشت و ايثار خدا بايد به بهشت رود. خدا از او بگذرد تا اينکه بهشتی شود. بعد قرآن میفرمايد آيا میخواهی بهشتی شوی و مورد عفو خدا شوي؟ بايد عفو و گذشت و ايثار و فداکاری در ميان خانه و در بين رفقا و اجتماع حکمفرما باشد.
جملۀ «سلامٌ عليکم» شعار اسلام است. آن وقتها در زمان جاهليت وقتی به هم میرسيدند میگفتند «انعم صباحا»، يعنی صبح بخير. مثل اينکه الان نيز متأسفانه همه جا هست و در ميان شيعه هم آمده که بهجای سلام میگويند: صبح بخير. اين غلط است و روش جاهليت و روش غربيهاست. «سلام عليکم» شعار اسلام است. سلام عليکم دو سه تا معنا دارد: يک معنايش اينست که شعار اسلام است و هرکه نداشته باشد، اسلامش لنگ است برای اينکه بايد علاوه بر اينکه اعتقاد به اسلام داريم، تظاهر به اسلام هم بکنيم.
اسلام سه مرتبه دارد. يک: اعتقاد به ولايت اميرالمؤمنين و ائمۀ طاهرين«سلاماللهعلیهم»، اما علاوه بر اين، بايد شعار باشد. عزاداريها و مراسم جشنها و در اقامه و اذان آوردن اسم ولايت و اسم اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» باشد. سوّم اينکه بايد به تشيّع عمل کند. اگر يکی از اينها نباشد، تشيّع واقعی نيست. لذا ائمۀ طاهرين«سلاماللهعليهم» پافشاری دارند به اينکه از ما نيست کسی که عمل به تشيع نکند، ولو اعتقاد و شعار هم دارد، اما لنگ است و بايد عمل نيز باشد. بايد اين سه رکن اعتقاد، شعار و عمل باشد.
سلام عليکم شعار اسلام است. شما به کسی میرسيد و میگوييد سلامٌعليکم، يعنی من مسلمانم و ديگری میگويد عليکم السلام يعنی من هم مسلمانم.
معنای ديگر سلامٌ عليکم اينست که من با تو همسو و همگام هستم. تو مسلمانی و من هم مسلمانم: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّةً»
معنای ديگر سلامٌعليکم، دعاست؛ يعنی خدا تو را سلامت بدارد. او هم میگويد خدا تو را سلامت بدارد. لذا اين سلامٌ عليکم بايد به هر سه معنی باشد. يعنی هم شعار اسلام زنده شود و هم دعا به مسلمانها کرده شود و هم اظهار اينکه من مسلمانم و با تو يکی هستم و او هم بگويد من مسلمانم و با تو يکی هستم، «کلٌ يدٌ علی ما سواهم»، همه يک دست در مقابل بيگانهايم. همه يک دست در مقابل کسی که بخواهد به اسلام عزيز ضربه بزند و بخواهد کفر بورزد و امثال اينها. لذا اين آيۀ شريفه، آيۀ مهمی است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّةً»، همۀ شما باید به این آیه عمل کنید: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لاَ تَفَرَّقُوا»
«حبل الله» يعنی تشيع، حبل الله يعنی ولايت اميرالمؤمنين؛ اما اگر بخواهيد به واسطۀ تفرقه همديگر را طرد کنيد و يکديگر را طرد کنيد، نمیشود و همه بايد «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّةً». بعد قرآن به جای اينکه بفرمايد تفرقه نداشته باشيد، میفرمايد: «وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ»؛ شيطان شما را نبرد. تفرقه موجب میشود عداوت در ميان مسلمانها پيدا شود و تفرقه موجب میشود شيطان انسی و شيطان جنّی از شما استفاده کند، لذا «وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ». هر دو آيه يک معنا دارد، لذا يک قاعدۀ کلی اينکه هرچه که موجب وحدت و محبت شود و هرچه موجب اين باشد که دلها با هم نزديک شود، ثواب تفضّلی دارد و ثوابش از هر عبادتی بالاتر است. خيال نمیکنم بتوانيد ثوابی بالاتر از تعاون و کمک کردن به يکديگر پيدا کنيد. گفتم اين ثوابها تفضلی است يعنی ثواب میدهد برای چيز ديگري. همين مثال عوامانه اينکه دانه میريزند که کبوتر بگيرند، اين همه ثواب را میدهند برای اينکه در ميان ما وحدت ايجاد شود. اين همه ثواب را میدهند برای اينکه دل ما پر از تعاون شود. اين صفت تعاون که يک حالت است، بايد برای همۀ مسلمانها ايجاد شود.
پيغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» به مدينه آمدند و کار اوّلی که پيغمبر اکرم کردند، اين بود که تشکيل حکومت دادند. تشيّع حکومت میخواهد و اسلام حکومت میخواهد، لذا اوّل کاری که پيغمبر کردند، اين بود که ملّت را متشکّل کردند. محور خود پيغمبر اکرم و پشتوانه مردم بودند. معنای جمهوری اسلامی و معنای نظام ما نيز همين است، که مرکز يعنی ولايت فقيه و پشتوانه هم مردم هستند، امّا پيغمبر اکرم بعد از اينکه تشکيل حکومت دادند، وحدت ايجاد کردند. يعنی اول کارشان نماز جماعت بود و اين نماز جماعت يعنی وحدت. ثواب اين نماز جماعت خيلی بالاست و گناه اعراض از آن نيز خيلی بالاست. ثواب به اندازهای بالاست که اگر دو نفر با هم اقتدا کنند و نماز جماعت بخوانند، ولو در مسجد هم نباشد، خدا به هر رکعتي، صد و پنجاه رکعت ثواب میدهد. اگر ده نفر در مسجد باشند و يکی امام جماعت و نه نفر مأمون باشند، ثوابش را به غير خدا کسی نمیداند. همۀ اينها ثوابهای استحقاقی نيست، يعنی مثلاً اگر ده نفر يک نماز جماعت بخوانند، اگر تمام ملائکه و جن و انس نويسنده شوند و تمام چوبها قلم شوند و تمام درياها مرکب شوند، نمیتوانند ثواب يک رکعتش را بنويسند، اين به خاطر وحدت است. امام جماعت میگويد الله اکبر و همه با هم الله اکبر میگويند. بايد جلو نيفتند و عقب نيفتند و متابعت از امام جماعت کنند. امام جماعت به رکوع میرود، همه با هم به رکوع روند و وقتی امام جماعت سر از رکوع برمیدارد، همه سر از رکوع بردارند. امام جماعت میگويد السلام عليکم، همه با هم بگويند السلام عليکم و رحمة الله و برکاته. لذا پيغمبر اکرم اين نماز جماعت را تشکيل دادند و حتّی يک وقت به پيغمبر اکرم گفتند تفرقه پيدا شد و بعضيها عمداً به نماز جماعت نمیآيند و اينها میخواستند کارشکنی کنند و اعراض کنند. الان نيز اگر کسی نماز جماعت نرود و اعراض کند و مسجد و امام جماعت و روحانيت و جماعت را قبول نداشته باشد و در خانه نماز بخواند، گناهش خيلی بزرگ است. امر مستحبّ را ترک کرده، اما چون اعراض است، گناهش خيلی بزرگ است. لذا پيغمبر اکرم به منبر رفتند و در وسط منبر فرمودند من شنيدهام دستهای در نماز جماعت کارشکنی میکنند، اگر دست برداشتند که برداشتند و الاّ خانههايشان را بر سرشان خراب میکنم و آتش میزنم. چون ضرر به وحدت میزنند. بعد پيغمبر اکرم همه را با هم برادر کردند و معنايش اينست که هرچه دارم مال تو و هرچه تو داري، مال من. هرچه میخواهم برای خودم، برای تو هم میخواهم و هرچه برای خودم نمیخواهم، برای تو نمیخواهم. لذا همه را با هم برادر کردند و اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» را با خودشان برادر کردند. بنابراين با اين وحدت هشتاد و چهار جنگ را پشت سر گذاشتند. امکاناتی نداشته و امکاناتشان صفر بودند و حتّی تشنه بودند و پياده و پابرهنه به جنگ میرفتند. جرجی زيدان که نصرانی بود و در شش جلد کتابی که دربارۀ تمدن اسلام نوشته، میگويد کفش هم نداشتند و پابرهنه میرفتند و پايشان زخم بود و اينها سيصد نفر بودند و آنها سه هزار نفر، اما پيروزی از اينها بود. ده برابر بودند اما قرآن میگويد پيروزی از شماست، برای اينکه همه وحدت داشتيد و صددرصد تابع پيغمبر بوديد و هشتاد و چهار جنگ را با نبود امکانات پشت سر گذاشتند.
در اين جنگی که در زمان ما جلو آمد، دنيا هشت سال با ما جنگيد. به قول حضرت امام شوروی بدتر از امريکا و امريکا بدتر از شوروری و صهيونيسم بدتر از هر دو بود و همه اينها جنگيدند. يکی بمب شيميايی داد و يکی مثل شوروری بمب روی سر اصفهانيها ريخت. قارونهای خليج فارس ميلياردها دلار دادند و سيا و موساد سياستش را درست میکردند و امريکا هم آقا بالاسر صدام بود. به قول صدام گفته بود شش روزه بايد تهران باشد. اما هشت سال نتوانست هيچ غلطی بکند. او میخواست براندازی کند اما نشد، بلکه خودش بيچاره و بدبخت شد. اينها فقط بهخاطر وحدت بود. البته چيز ديگری هم بود و آن نماز شبها در سنگر و زيارت عاشورها در قرارگاهها و نماز جماعتها در قرارگاهها و يک وحدت حسابی بود اما رنگ تقوا و تشيّع داشت. حمله با «يا زهرا» بود و معلوم است که پيروز میشود. همينطور که مسلمانهای صدر اسلام با جملۀ «الله اکبر» پيروز میشدند، اينها هم با جملۀ «يا علي» و «يازهرا» پيروز شدند. با راز و نيازها در خط مقدم جبهه. کولهباری دارد با يک شيشه آب و در خط مقدم جبهه و پشت میکند به سنگر و با خدا راز و نياز میکند. دشمن خواب است اما اين در خط مقدمه جبهه است و راز و نياز با خدا دارد. میگويد خدايا من تو را يافتم، خدايا تفحص کردم و تو را يافتم، خدايا عاشقت شدم، خدايا حاضرم همه چيزم را يعنی زن و بچه و خودم را فدای تو کنم. اين معلوم است که پيروز است. در همۀ اينها اينست که ما اگر بخواهيم از جبهه الگو بگيريم بايد اين را بدانيم که وحدت باشد، اما رنگ خدايی داشته باشد. مثل مسلمانهای صدر اسلام که هيچگاه نماز شبشان در جبهه ترک نشد. هيچ وقت نشد که نماز نخوانند. پيغمبر اکرم میفرمودند نماز بخوانيد ولو اينکه نماز جنگ بخوانيد. مثل امام حسين که نماز جنگ خواندند. در اين هشت سال جنگ يا ده سال جنگ پيغمبر اکرم در صدر اسلام، همه نماز جماعت میخواندند. اگر وحدت باشد، پيروزيم، وگرنه اگر تفرقه بيايد، معلوم است که نابوديم و من از همه تقاضا دارم که اين وحدت را حفظ کنيد، مخصوصاً زن و شوهر در خانه، يا دو برادر يا دو خواهر در خانه يا برادر و خواهر در خانه. عصبانی شدنها و حرف رد و بدل کردن، کمکم میرسد به جايی يک دفعه عصبانی میشود و عليه اسلام هم حرف میزند. خدا نکند کسی عصبانی شود و بخواهد حرف خودش را به کرسی بنشاند.[14]
[1]. البقره، 3: «و از آنچه به ايشان روزى دادهايم انفاق مىكنند.»
[4]. ر.ک: الکافی، ج 2، ص 351 تا 353.
[6]. التغابن، 14: «و اگر ببخشاييد و درگذريد و بيامرزيد، به راستى خدا آمرزنده مهربان است.»
[7]. الشورى، 40: «و جزاى بدى، مانند آن، بدى است.»
[8]. النور، 22: «و بايد عفو كنند و گذشت نمايند. مگر دوست نداريد كه خدا بر شما ببخشايد؟ و خدا آمرزنده مهربان است.»
[9]. البقرة، 208: «اى كسانى كه ايمان آوردهايد، همگى به اطاعت [خدا] درآييد.»
[10]. آلعمران، 103: «و همگى به ريسمان خدا چنگ زنيد، و پراكنده نشويد.»
[11]. البقرة، 208: «و گامهاى شيطان را دنبال مكنيد كه او براى شما دشمنى آشكار است.»
[12]. جامع الاخبار، ص 76.
[13]. ر.ک: من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 376؛ وسائل الشیعه، ج 8، ص 292.
[14].