عنوان: پيام معظّم‌له به دوّمين کنگرۀ ساليانۀ اخلاق پزشکي
شرح:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم

871122S.jpgبرگزاري دوّمين کنگرۀ ساليانۀ اخلاق پزشکي، نويدبخش توجّه و اهتمام مسئولان و متصدّيان امر بهداشت و درمان کشور به موضوع بسيار مهمّي است که در جمهوري اسلامي بايد سال‌ها پيش از اين دربارۀ آن برنامه‌ريزي و اقدام مي‌شد. از اين‌رو اميد است مباحثات و پژوهش‌هاي اين همايش علمي با دقّت و انگيزۀ هرچه بيشتر دنبال شود و براي کاربردي نمودن و پياده‌سازي آن، زمينه‌سازي گردد.

در اين فرصت، تذکّر و بيان چند نکتۀ کلّي را ضروري مي‌شمارم و اميدوارم اين نکات مورد توجّه و تعلّق خاطر شما شرکت‌کنندگان گرامي در اين کنگره، واقع گردد:

1) روزگار معاصر، مقهور دانش‌ها و فن‌آوري‌هايي است که فرهنگ و معادلات اجتماعي و روابط انساني جديدي را بنا نهاده است. در چنين فضايي، دستاوردهاي پيچيده و نوين و پيشرفت‌هاي خيره‌کنندۀ علمي، زندگي و موقعيّت بشر را از ابعاد گوناگوني آسان‌تر ساخته و توانمندي‌هاي بزرگ و فراواني بدان بخشيده است. ولي اين، همۀ ماجرا نيست، چرا که با ديدۀ انصاف، به روشني مي‌بينيم که در سايۀ اين فن‌آوري‌ها و پيشرفت‌هاي چشمگير، لطمه‌ها و صدمه‌هاي بزرگي نيز به ديگر ساحت‌هاي فردي و اجتماعي انسان وارد آمده است.

بشر در طول تاريخ، همواره با اين معضل اساسي مواجه بوده است که حتّي از سودمندترين اختراعات و اکتشافات علمي، مي‌توان در راه مقاصد ضدّ بشري و اهدافي که به کلّي مغاير با نيّات دانشمندان و مکتشفان بشردوست و حق‌طلب بوده، سوء استفاده کرد. از کشف آتش گرفته تا شکافتن اتم و تا ساير ابتکارات علمي، با همين آسيب مخاطره‌آميز برخورد جدّي داشته است. اينجاست که تنها و تنها، دغدغۀ اخلاق و التزام به مباني اخلاقي، باعث ضبط و کنترل انسان مي‌شود و او را بر سر اين دو راهيِ صلاح و فساد، از ورود به عرصۀ افکار ناشايستِ ضدّ اخلاقي و نيّات پليد غير انساني، باز مي‌دارد. همۀ کساني که با نگاه تيزبين و عمقي نگر و با چشمِ معرفت شناسانه به پيامدها و نتايج اجتماعي پيشرفت‌هاي علمي بشر، نگريسته‌اند و ابعاد معرفتي اين پيشرفت‌ها را کاووش نموده‌اند، بر اين نکته اذعان کرده‌اند که اگر عنصر با اهمّيت اخلاق از صحنه و ساحتِ استفاده و بهره‌برداري از دستاوردهاي علمي بشر، حذف گردد، هيچ تضميني براي سوء استفاده‌هاي ضدّ انساني از اين دستاوردها وجود نخواهد داشت. اساساً رسالت و کارکرد اصلي اخلاق، همين است که در ساحت فردي، تحوّل روحاني انسان و هرچه کم شدنِ تعلّق او به دنيا و ماديّات مانند قدرت، ثروت، شهوت و شهرت را تأمين نمايد و در ساحت اجتماعي، مطلوب‌هاي با اهميّت جامعه همانند عدالت و آزادي و امنيّت و نظم را تضمين سازد.

در جهان پزشکي نيز که همّت و ابتکار انديشمندان، آرزوهاي بزرگي براي درمان بيماري‌هاي گوناگون را در روزگار ما محقَّق ساخته است و بي‌شک روش‌هاي نوين پزشکي به لحاظ توسعه و تحوّل اين رشته خيره‌کننده و چشم‌گير است، امّا اين ابتکارات و تحوّلات در معرض همان آفت بزرگِ سوء استفاده‌هاي بشري است و از اين جهت، صيانت از اين

فضاي قابل احترام علمي، تنها در گرو اخلاق‌مداري است و بدين سبب، اهميّتِ شايانِ توجّه اخلاق پزشکي در همۀ ابعاد ريز و درشت آن بايد به منزلۀ يک دغدغۀ هميشگي براي اصحاب بهداشت و درمان مطرح و جلوه‌گر باشد.

2) اگرچه ظهور اين تحوّلات جديد و سريع در علوم پزشکي به طور طبيعي مسائل و پرسش‌هاي اخلاق پزشکي را به شدّت گسترش داده است و پديده‌هاي نوظهوري مانند پيوند اعضاء، باروري‌هاي آزمايشگاهي و تلقيح مصنوعي، شبيه‌سازي، ژن‌درماني، توليد و بهره‌برداري از سلول‌هاي بنيادين و ده‌ها نظاير آن ، هر يک، پرسش‌ها و پژوهش‌هاي جديدي را چه در حوزۀ احکام و دستورالعمل‌هاي فقهي و حقوقي و چه در حوزۀ باورها و هنجارهاي اخلاقي به وجود آورده‌اند امّا اگر بخواهيم اصولي را به عنوان ارکان اساسي اخلاق پزشکي، احصاء و بيان نماييم، بي‌ترديد بايد بر سه رکن زيربنايي، انگشت تأکيد بگذاريم:

نخست: حفظ کرامت انسان به عنوان برترين موجود در عالم هستي؛ مسألۀ کرامت انسان، يک موضوع بسيار مهم و زيربنايي در جهان خلقت است و فضيلت والايي است که خداوند خالقِ انسان به او اعطاء فرموده است: «وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني‏ آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى‏ كَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلاً» اين تاج کرامت و فضيلت که بر سر آدمي نهاده شده است، به تصريح قرآن کريم ارزش او را در زمينۀ حقّ حيات مادّي و معنوي چنان گسترش داده که آن را معادل ارزش همۀ انسان‌ها کرده است: «مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَميعاً وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَميعاً» از اين‌رو، حفظ و پاسداشت کرامت انساني بايد يکي از دغدغه‌هاي اصلي اصحاب بهداشت و درمان به ويژه پزشکان گرامي باشد و در برخورد و مواجهه با بيماران، خود را ملتزم به پاسداشت اين کرامت اعطاء شده از سوي خالق هستي بشمارند و از هرگونه برخوردي که ناقض اين اصل انساني و الهي است، پرهيز نمايند. اکنون با تأسّف بايد گفت که علي‌رغم همۀ خدمات بي‌شماري که در بخش‌هاي گوناگون بهداشت و درمان کشور صورت مي‌پذيرد، امّا نقض کرامت انساني که پيامد مهمّ فقدان و خلأ اخلاق پزشکي است، يکي از اشکالات جدّي در عرصۀ پزشکي است و بايد براي آن فکر و اقدام جدّي نيز صورت پذيرد، چنانکه ساير بخش‌هاي اجتماعي نيز از دستبرد فقدان و خلأ اخلاق، مصون نمانده‌اند و در هر صورت همۀ ما بدون استثناء، نيازمند يک بازگشت جدّي به اخلاق براي حفظ و احترام به کرامت انساني هستيم.

دوّمين اصلي که از ارکان اخلاق پزشکي محسوب و به شمار مي‌آيد، احساس مسئوليّت در رسالت خطيري است که پزشکان گرامي و ساير دست‌اندرکاران عرصۀ سلامت بر عهده دارند. جان و حيات آدميان، در اختيار اصحاب بهداشت و درمان است و با توجّه به ارزش نامحدودي که از قرآن کريم براي اين تحفۀ الهي بيان شد، ضرورت وجود يک احساس مسئوليّت حقيقي در اين زمينه جاي ترديد ندارد. حقّ اين احساس مسئوليّت وقتي گذارده خواهد شد که پايه‌هاي علمي و دانشوريِ متصدّيان عرصۀ پزشکي کاملاً متقن و صحيح باشد و آنان خود را به طور مرتّب و مستمرّ، از حيث علمي، روزآمد نگاه دارند و در مواجهۀ با بيماران، همۀ ابعاد علمي بيماري را مورد توجّه قرار دهند.

در اين‌جا، البتّه نقش مؤسسات تعليمي و دانشگاه‌هاي علوم پزشکي و خصوصاً اساتيد بزرگوار و گرانقدر اين مجامع، نقشي کاملاًَ برجسته و بي‌بديل است، ولي اين به تنهايي، کافي نيست. وجدان کاري و علمي و احساس مسئوليّت، يک امر متعاليِ اخلاقي است که بايد براي هميشه چه در دوران تعلّم و تحصيل و چه پس از آن در دوران اجراء و پياده‌سازي، با آدمي همراهي کند.

و سوّمين رکن زيربنايي در اخلاق پزشکي را بايد صيانت از عزّت و شرافت طبابت در برابر سيم و زر و جاه و مقام، قلمداد کنيم. همان نکته‌اي که در سوگندنامۀ پزشکان که منسوب به بقراط حکيم است، آمده و بي‌شک مطلبي کاملاً با اهمّيت و از حيث اخلاقي، تعيين‌کننده است.

 روشن است که حکومت و دولت بايد به طور شايسته و بايسته، معيشت و امور زندگي و حرفه‌اي اصحاب سلامت را در يک جامعه تأمين نمايد، امّا به هر صورت، حفظ و نگاهداشت نفس در برابر تعلّقات مادّي و دنيايي، يک کار اخلاقي بزرگ است که نياز به ممارست و مجاهدت دارد و اين مجاهدۀ با نفس است که اگر با آن مهرباني و شفقت بر خلق که گفته شد، همراه و توأمان گردد، از آدمي موجودي مي‌سازد که همۀ تحسين‌ها و سپاس‌ها را برمي‌انگيزد.

3) در پايان با تأکيد مجدّد بر ضرورت استمرار مباحثات و پژوهش‌هاي مربوط به اخلاق پزشکي، به نظر مي‌رسد تشکيل يک نهاد و مجمع دائمي براي اين منظور که رسالت تبيين و تنقيح مباني و روش‌ها و اهداف اخلاق پزشکي و توسعه و گسترش انديشۀ اخلاق پزشکي و نظريّه‌پردازي در اين زمينه و پاسخ‌گويي به چالش‌ها و پرسش‌هاي اساسي مطرح در اين حوزه را بر عهده داشته باشد، امري لازم و شايسته است و اميد آنکه اين اتّفاق، با همّت و اقدام مسئولان مربوطه، در جامعۀ پزشکي ما صورت پذيرد.

از خداوند تعالي، توفيق و تأييد شما عزيزان را مسألت مي‌کنم و اميدوارم که اين نشست علمي که با هدفي والا و گران‌مايه تشکيل يافته است، دستاوردهاي بزرگ و شيريني داشته باشد. از دانشگاه علوم پزشکي اصفهان و همۀ متصدّيان و مسئولان برگزاري اين کنگره و شما شرکت‌کنندگان محترم و گرامي، صميمانه تقدير و تشکّر مي‌نمايم.

 

والسّلام‌عليکم و رحمة‌الله وبرکاته

حسين المظاهري

2/اسفندماه/1390