اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم. رب اشرح لي صدري و يسرلي امري واحلل عقده من لساني، يفقهوا قولي.
نيروي هفتم از نيروهايي كه ميتوانيم در جنگ درون از آن استفاده كنيم بيداري شب و بيداري بينالطلوعين است.
بحث ما درباره جهاد درون (جهاد اكبر) بود و دانستيم كه بخودي خود نميتوانيم در اين جنگ پيروز شويم بلكه بايد از خارج براي غلبه بر بعد حيواني كمك بگيريم و دربارة اين نيروها تاكنون از شش نيرو بحث شد.
نيروي هفتم كه بحث امشب است و ميشود آن را بهترين نيروها دانست و قرآن شريف هم آنرا بهترين نيرو ميداند «بيداري شب» است. بحث امشب قدري مشكل است و از آن دشوارتر عمل كردن به آن است و اميدوارم كه به خواست پروردگار عالم و لطف حضرت بقيهالله ـ عجل الله تعالي فرجه الشريف ـ اين بحث را روشن كنم و اميدوارم كه پروردگار عالم به همة ما توفيق عمل كردن به آن را عنايت فرمايد.
قرآن شريف راجع به بيداري شب و سحر و طلوع فجر فوقالعاده اهميت قائل شده است و ميفرمايد:
«بسم الله الرحمن الرحيم. و الفجر و ليال عشر و الشفع و الوتر و الليل اذا يسر هل في ذلك قسم لذي حجر».
يعني قسم به طلوع فجر، قسم به شبهاي دهگانه، قسم به نماز شبي كه در دل شب خوانده ميشود و آن سه ركعت آخر به نام فجر وتر است و قسم به آخر شب، قسم به سحر و قسم به آن شب وقتي كه پشت كند يعني آخر شب، قسم به سحر و قسم به آن شب وقتي كه پشت كند يعني آخر شب، بعد ميفرمايد «هل ذلك قسم لذي حجر» يعني اگر كسي تعقل داشته باشد ميفهمد كه اين قسمها چرا خورده شده و چه مقدار اهميت دارد.
در اين سوره مباركه به شب سوگند خورده شد وقتي كه پشت كند يعني به آخر شب، به قبل از بين الطلوعين، به فجر قسم خورده شد، قسم به آن كاري كه در دل شب انجام داده ميشود يعني نماز شب و اتفاقاً در قرآن شريف اين قسم تكرار شده است.
در جاي ديگر ميفرمايد: «والليل اذا عسعس و الصبح اذا تنفس» در اينجا عبارت فرق كرده و الا از نظر معني به يك معناست، يعني قسم به آخر شب و قسم به بين الطلوعين.
همين جمله باز در جاي ديگر قرآن تكرار شده و ميفرمايد: «والليل اذا ادبر و الصبح اذا اسفر»، در اين آيه شريفه از بين الطلوعين و به فجر و بين الطلوعين سوگند خورده شده است.
از اين قسمها كه در قرآن شريف است به خوبي استفاده ميكنيم كه آخر شب فوقالعاده عجيب است، فوقالعاده عظيم است و باز استفاده ميكنيم كه طلوع فجر فوقالعاده از نظر اسلام مهم است.
قرآن شريف راجع به نماز شب و نماز صبح اول وقت خيلي اهميت داده است و با كمال صراحت ميفرمايد كه نيرو ميدهد و ميتوانيم از اين نيرو استفاده كرده و به مقام محمود برسيم. ميفرمايد:
«اقم الصلوه لدلوك الشمس الي غسق الليل و قرآن الفجران قرآن الفجر كان مشهودا».
اين آيه شريفه نمازهاي پنجگانه را تعيين ميفرمايد.
در اين آيه ميفرمايد از اول ظهر تا نصب شب چهار نماز داريم به نام نماز ظهر، نماز مغرب، و نماز عشاء و بعد ميفرمايد: «و قرآن الفجر» نماز چهارگانه را دارد به نام نماز صبح، «والقرآن الفجران قرآن الفجر كان مشهودا» نماز اول وقت، بين الطلوعين، نماز صبحي كه اول وقت خوانده ميشود تمام امتيازات آن نمازها را دارد و آن نمازي است كه خدا بر آن شهادت ميدهد، ملائكه آسمان بر آن شهادت ميدهند و اين نمازي است كه روشنايي آن به قدري است كه پيش همه مشهود است، نزد همه معلوم است و بعد ميفرمايد: «و من الليل فتهجد به نافله لك» بعضي از شب را بيدار شو، آخر شب را زنده بدار براي اين كه آخر شب (نماز شب) براي تو نافلهاي است «عسي ان يبعثك ربك مقاماً محموداً» خدا دوست دارد كه تو مقام محمودي پيدا كني، مقامي كه همه بپسندند، اگر ميخواهي مقامي پيدا كني كه همه بپسندند نماز شب بخوان، قبل از طلوع فجر بيدار شو، نماز اول وقت طلوع فجر بخوان و اگر بتواني همة بين الطلوعين را بيدار باشي بدان كه مقام محمود روي مقام محمود داري.
اين آيه شريفه به خوبي به ما ميفهماند كه اگر كسي بتواند قبل از طلوع فجر بيدار باشد، اگر بتواند نماز صبح خود را اول وقت بخواند، بر نفس اماره تسلط پيدا ميكند، از آن جنگي كه در درون است سرافراز بيرون ميآيد؛ معلوم است كه هيچ مقامي از اين بالاتر نيست كه انسان بتواند در آن جنگ امتياز بيافريند، افتخار كسب كند و بتواند در آن پيروز شود.
مقام محمود يعني تسلط بر نفس اماره، مقام محمود يعني پيروز شدن در جنگ درون، مقام محمود يعني اين كه انسان نفس اماره و آن بعد حيواني را بتواند كنترل كند، نظير براق بر آن سوار شود و به هر كجا كه ميخواهد بتواند برسد.
در سورة المزمل كه شايد سوره دوم و سوم باشد كه به پيغمبر(ص) نازل شده ميفرمايد: «يا ايها المزمل» يعني اي كسي كه عباي نبوت به خود پيچيدهاي، به مقام نبوت رسيدهاي، اي كسي كه ترا نبي كردهايم و اين مقام را به تو دادهايم. معني «يا ايها المزمل» و «يا ايها المدثر» كه دو سوره در كنار هم است هر دو به يك معني است؛ اين كه در فارسي آن را «اي گليم به خود پيچيده» معنا ميكنند معني فارسي آن است و معنايش اين است: اي كسي كه عباي نبوت به خود پيچيده و به مقام نبوت رسيدهاي، بار سنگيني به دوش تو آمده است: «انا سنلقي عليك قولا ثقيلا»، بار سنگيني به دوست آمده، اگر بخواهي اين بار سنگين را به منزل برساني بايد نيروهايي از خارج تهيه كني و اولين نيرويي كه براي پيغمبر(ص) تعيين ميشود، شب بيداري است.
«يا ايها المزمل قم الليل الا قليلا نصفه او انقض منه قليلا اوزد عليه ورتل القرآن ترتيلا انا سنلقي عليك قولا ثقيلا».
شب بيدار باش، تا ميتواني شب بيداري كن؛ بعد علت ميآورد كه اين دليل براي ما خيلي فايده دارد و ما بايد اين علتي را كه در اين سوره آورده شده هميشه در نظر داشته باشيم: «انا ناشئه الليل هي اشد وطاً واقوم قيلا» آن حالتي كه آخر شب به انسان دست ميدهد، آن حالتي كه نماز اول وقت صبح به انسان ميدهد، آن حالتي كه بين الطلوعين به انسان ميدهد آن حالت اين است «انا ناشئه الليل هي اشد وطاً»، انسان حالتي پيدا ميكند كه ميتواند نفس اماره را كنترل كند، ميتواند بر آن بعد حيواني تسلط پيدا كند، ميتواند آن را تعديل كند، نظير اسب چموش به دهانش دهنه بزند و بر آن براي استكمال و رسيدن به مقام محمود و مقام معنويت و اقوم قيلا، سوار شود.
اگر ميخواهي اراده قوي داشته باشي، نفوذ كلمه داشته باشي، در ميان مردم ابهت و عزت داشته باشي، اگر ميخواهي دشمن جني و انسي از تو حساب ببرند، اگر ميخواهي هنگام برخورد با مشكل بتواني آن را هضم كني، خلاصه اگر ميخواهي ارادة تو قوي شود بايد آخر شب را بيدار باشي، آخر شب اراده را تقويت ميكند.
كتابهايي كه درباره تقويت اراده نوشته شده است، نميتواند اراده را قوي كند؛ روانشناسها راجع به تقويت اراده كتابها نوشتهاند اما نه خود ارادة قوي دارند و نه كتابهايشان ميتواند ارادة كسي را قوي كند.
قرآن ميفرمايد: اگر ميخواهي اراده قوي داشته باشي، ترديد و شك نداشته باشي، وقتي كاري پيش آمد بتواني تصميم بگيري، اگر مشكلي جلو آمد بتواني با مشكل دست و پنجه نرم كني، بايد آخر شب بيدار باشي، بايد نماز را اول وقت، يعني طلوع فجر نماز صبح را بخواني، بايد بين الطلوعين بيدار باشي.
بحث راجع به نماز شب و شب زندهداري، اين كه آخر شب را انسان بتواند بيدار باشد، بتواند بينالطلوعين راز و نيازي با خدا داشته باشد براي ما فوقالعاده مفيد است، چنانچه براي تقويت نورانيت ميدهد، به انسان نشاط ميدهد، علاوه بر نورانيت دل و نشاط انسان زندگي خوشي پيدا ميكند، ديگر در زندگي او گره پيدا نميشود و اگر هم گرهاي پيدا شود، نيمه شب، آخر شب، بين الطلوعين به خوبي ميتواند گره را باز كند، لذا از نظر قرآن شريف آخر شب و بين الطلوعين فوقالعاده اهميت دارد.
از اين جهت 90% مردم نماز صبح خودشان را قبل از آفتاب ميخوانند، بر فرض هم كه خيلي خواب نداشته باشند اما شيطان طوري وسائل را فراهم ميكند كه آخر شب خواب باشند، بين الطلوعين خواب باشند و روايات زيادي داريم كه شيطان مواظب است كه نگذارد انسان اين فيض عظمي را بدست بياورد.
ميدانيد كه به دست آوردن اين فيض كاري بسيار مشكل است و بر فرض كه شخص يكي دو هفته ادامه بدهد باز مانعي پيش ميآيد و بالاخره آخر شب از دست انسان گرفته ميشود، در حالي كه ادامة اين كار فوقالعاده براي دنياي انسان مفيد است و براي آخرت انسان مفيد است، براي انسانيت انسان مفيد است، براي اين كه پروردگار عالم هميشه دست عنايتش روي سر انسان باشد مفيد است، براي استجابت دعا فايده دارد، براي اين كه گناهان روز مانع و سد نشود و از بين برود فوقالعاده مفيد است.
اگر دنيا ميخواهيد به اين بحث خيلي زياد اهميت بدهيد و اگر آخرت ميخواهيد به اين بحث فوقالعاده اهميت بدهيد و در رابطه با بحثمان بهترين نيروها كه از بيرون براي انسان ميآيد همين نيرو است:
«ان ناشئه الليل هي اشد وطاً و اقوم قيلا».
حالتي كه در دل شب براي انسان پيدا ميشود، از نظر روانشناسها از نظر علماي علم اخلاق، از نظر قرآن و روايات براي سازندگي انسان خيلي مفيد است. ما خيلي هم نميتوانيم درك كنيم كه آخر شب چه خصوصيتي دارد.
ما معمولاً تا ساعت 11ـ12 بيداريم اما اول شب فايدهاي ندارد، چيزي به انسان نميدهد گر چه انسان مشغول عبادت هم باشد، مثل روز است كه به عبادت مشغول باشد، خود اول شب يا روز به انسان چيزي نميدهد اما آخر شب ولو عبادت هم نكند تأثير فوقالعاده دارد. لذا ميخوانيم كه يكي از مستحبات شبهاي احياء اين است كه انسان آخر شب را بيدار باشد گر چه كاري هم نكند.
در روايات فراواني داريم اگر انسان بتواند بين الطلوعين بيدار باشد ولو نماز شب هم نخواند، اين بيداري بينالطلوعين و اين بيداري آخر شب خودش براي انسان خيلي مفيد است، مخصوصاً براي ايجاد نشاط و رفع گرفتاريها، غمها و غصهها فايده دارد، بخصوص كه دنياي روز براي ما دلهرهها، اضطراب خاطرهها، شكها و بينشاطيها آورده معمولاً هم از ضعف اعصاب سر چشمه ميگيرند و ما اگر بخواهيم آدم با نشاطي در روز باشيم، بهترين راهش اين است كه قبل از اذان صبح ولو مقدار كم بيدار باشيم؛ بهترين راهش اين است كه بينالطلوعين را بيدار باشيم.
رسم بسياري از بزرگان است كه اول شب را زود ميخوابند و آخر شب را بيدارند، مطالعهشان را براي آخر شب ميگذارند، كارشان را براي بينالطلوعين ميگذارند. چه خوب است انسان بتواند آخر شب، بينالطلوعين مشغول عبادت باشد و دستورهايي را كه داده شده انجام بدهد، قرآن بخواند كه در اين سوره المزمل مخصوصاً روي قرآن خيلي سفارش شده: «ورتل القرآن ترتيلا».
در بين الطلوعين خواندن قرآن خيلي مؤثر است، در بينالطلوعين دعا مستجاب است. در اين يك ساعت و نيم گاهي خدا با انسان حرف بزند يعني قرآن بخواند و گاهي او با خدا حرف بزند يعني دعا كند؛ خود وقت تأثير بسزايي دارد، عبادت در آن وقت تأثير بسزائي دارد، و اگر نتواند عبادتي كند لااقل كارش را براي بينالطلوعين بگذارد، مطالعهاش را بينالطلوعين انجام دهد و اول شب را زودتر بخوابد.
اتفاقاً رسم پيغمبر اكرم(ص) و ائمه طاهرين(ع) هم همين بود. رسم اصحاب رسول اكرم(ص) و ائمه طاهرين(ع) هم اين چنين بود كه اول شب ميخوابيدند. اين مصيبت براي ما ايرانيها و ساير مسلمانان از كجا پيدا شده؟ سنيها بيشتر از شيعيان به آخر شب و بينالطلوعين توجه دارند. افرادي كه به زيارت خانه خدا مشرف شدهاند ديدهاند كه معمولاً سنيها مقيدند به اين كه قبل از طلوع فجر در مسجد حاضر باشند. رسم پيغمبر اكرم(ص) و ائمه طاهرين(س) اين بود كه قبل از اذان صبح در مسجد حاضر بودند، نماز شب خود را در مسجد ميخواندند، بينالطلوعين را بيدار بودند؛ الان هم خيلي از سنيها همين رسم را دارند و رسم بسيار عالي است برخلاف ما كه تا ساعت 12 بيداريم و معلوم است كه ساعت 12 بخوابد و بخواهد آخر شب هم بيدار شود، روزش از بين ميرود، كارش از بين ميرود و نميشود كه انسان كارش را فداي نماز شبش كند، نميشود كارش را فداي بيداري بينالطلوعين كند. اگر بخواهيم، بايد برنامه داشته باشيم، برنامهاي منظم در مورد نماز شب؛ لازم نيست كه ركعت آخرش يعني نماز وتر را طول بدهيد تا مبادا اين طول دادن شما را خسته كند يا شيطان از اين راه جلو بيايد، بلكه ميشود طوري از خواب برخيزيد كه پس از وضو گرفتن حدود يك ربع، بيست دقيقه 11 ركعت نماز شب را بخوانيد و به اين صورت كه 4 دو ركعت به نيت نماز وتر. نماز وتر ـ يك ركعت آخري ـ تفصيلهايي دارد: در قنوتش 40 مؤمن را دعا كنيد چه زنده باشد، چه مرده و 300 مرتبه «العفو» بگويد. اگر دعاهاي ديگر هم بخواند خوب است اما اگر بخواهد طول بدهد، معمولاً اول كار انسان خسته ميشود و ما بايد مواظب باشيم در حالي كه تقويت روح ميكنيم جسم خود را خسته نكنيم كه جسم نظير اسب سركش است، اگر بخواهيم از اسب سركش استفاده كنيم بايد آن را دهنه بزنيم اما بايد مواظب غذا و آب او مراقب استراحتش هم باشيم.
اين طور نشود كه اول كار يك ساعت قبل از اذان صبح را، يك ساعت و نيم بينالطلوعين را تا يكي دو هفته بر خود تحميل كنيم، بعد خسته شويم؛ لذا اگر بشود در ابتداي كار نيم ساعت قبل از اذان صبح بلند بشويد، يك ربع تطهير كنيد، وضو بگيريد بعد 11 ركعت نماز بخوانيد، وقتي كه نماز شب تمام شد اول اذان صبح ميشود، نماز صبح خود را بخوانيد بعد از نماز صبح تعقيب مختصري، كمي قرآن بخوانيد، بعد بخوابيد ولو اين كه خوابيدن بينالطلوعين كراهت دارد و خيلي هم كراهت دارد، بسيار خوب است كه انسان بينالطلوعين را بيدار باشد اما در اول كار اين طور نباشيد، مثلاً نيم ساعت به وقت كارتان مانده بيدار شويد و صبحانه بخوريد و بسر كارتان برويد.
كمكم از اين راه ميتوانيد طوري براي خود برنامه تنظيم كنيد كه بينالطلوعين بيدار باشيد، لذا نماز شب آن قدرها هم وقت نميگيرد، يك ربع بيشتر طول نميكشد، يازده ركعت بيشتر نيست اما از نظر قرآن خيلي اهميت دارد، از نظر قرآن خيلي به آن قسم خورده شده: «والفجر وليال عشر و الشفع و الوتر و الليل اذا يسر»، قسم به طلوع فجر، قسم به شبهاي دهگانه ـ دهة ذيالحجه ـ قسم به نماز شب، قسم به نماز وتر، قسم به آخر شب كه نماز شب در آن خوانده ميشود. در قرآن تكرار هم شده ميفرمايد: اگر اين گونه عمل كني يعني يك ربع قبل از اذان صبح بيدار شوي «مقام محمود» پيدا ميكني، يعني در ميان مردم مقام و شخصيتي پيدا ميكني كه همه بپسندند، همه حسرت شخصيت تو را بخورند، ابهت در دل دشمن و محبت در دل دوست و نشاط در ميان مردم داشته باشي و بالاتر از همه در جنگ درون پيروز و سربلند باشي.
بنابراين، با يك ربع قبل از اذان صبح ميشود نماز شب به جا آورد. اين كه بگوئيم خدايا ... مصداق شب زندهدار هستيم. اتفاقاً قرآن هم ميفرمايد: «و من الليل» يعني بعضي از شب را بيدار باش، بعضي از آخر شب را بيدار باش. در سورة المزمل به اين نكته اشاره ميفرمايد تا آن اندازه كه ميتواني.
«يا ايها المزمل قم الليل الا قليلا، نصفه او انقص منه قليلا اوزد عليه ورتل القرآن ترتيلا».
اي پيغمبر، تا آن اندازه كه ميتواني در آخر شب بيدار باشي بيدار باش، گاهي يك ساعت، زماني هم دو ساعت، وقتي هم كه نميتواني يك ربع قبل از اذان را، نيم ساعت قبل از اذان صبح را بيدار باش.
دو خواندن نماز اول وقت است؛ در مورد نماز اول وقت بحث كردم؛ روايتي هست كه خيلي تكان دهنده است:
زني به خدمت بقيه الله الاعظم (عج) رسيد؛ ميگويد: خدمت آقا بودم، با آقا رفتم، به خانهاي رفتند و در آن خانه ايستادند و به من فرمودند: لعنت خدا باد بر آن كسي كه همة ستارهها پيدا شده باشد اما نماز مغرب و عشاء خود را نخوانده باشد. بعد فرمودند: لعنت خدا باد بر آن كسي كه همه ستارهها پنهان شده باشد امام هنوز نماز صبح خود را نخوانده باشد.
از نظر قرآن و روايات راجع به نماز اول وقت خيلي سفارش شده مخصوصاً در مورد نماز صبح، همين نماز صبحي كه بر فرض نماز اول وقت هم بخوانيم اما در نماز صبح لنگيم. اسلام (يعني قرآن روايات اهلبيت) به نماز صبح و بجا آوردن اول وقت بيشتر از نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء داده است.
آيه ميفرمايد: «اقم الصلوه لدلوك الشمس الي غسق الليل»، نماز صبح را جداي از نمازهاي چهارگانه حساب ميكند. معلوم ميشود اين كه جدايش ميكند اهميتش از نظر قرآن از چهار نماز ديگر بيشتر است. بعد هم نكته ديگرش اين است كه ميفرمايد: «قرآن الفجر»، آن نمازي كه امتياز همة نمازها در آن جمع است، نماز اول وقت، بينالطلوعين، امتياز نماز ظهر را دارد، امتياز نماز عصر را دارد، امتياز نماز مغرب و عشاء را دارد يعني هر كاري كه آن نمازها براي انسان ميكند نماز صبح اول وقت هم آن كاري را براي انسان ميكند هر امتيازي كه آنها دارند اين هم آن امتيازات را دارد.
بحث امشب از نظر عمل مشكل است. اصولاً فايده بحث اخلاقي اين طور است، بحثهاي اخلاقي غير از بحثهاي فلسفي است، بحث فلسفي از نظر گفت و شنيد مشكل است، نميشود اينجا حركت جوهري ملاصدرا را با شما صحبت كنم نه براي من مفيد است و نه براي شما اما بحث اخلاقي اين طور نيست، بحث اخلاقي گفتن و شنيدنش آسان است، اگر به بحث توجه داشته باشيد آسان ميشود اما عمل كردن به بحث اخلاقي دشوار است؛ همه ميدانند كه حسد بد است اما از بين بردن حسد كاري مشكل است؛ همة شما ميدانيد تكبر بد است، همه ميدانيد كه انسان فطرتاً درك ميكند كه تكبر بد است، تواضع خوب است اما از بين بردن صفت تكبر مشكل است.
از نظر قرآن فهميديم كه بيداري شب خيلي اهميت دارد، اول طلوع فجر خيلي اهميت دارد، آخر شب اهميت دارد، قرآن چهار پنج جا به آن قسم ميخورد. بين الطلوعين خيلي اهميت دارد، اول طلوع فجر خيلي اهميت دارد. قرآن سه چهار جا به آن قسم خورده. همه اينها را ميدانيم و ميدانيم كه نماز شب نشاط ميدهد، نماز شب گره ميگشايد، نماز شب غم و غصه را ميبرد، نيرو ميدهد، نماز شب حالتي به انسان ميدهد كه بر همه چيز از جمله نفس اماره ميتواند غلبه كند؛ اينها را فهميديم اما عمل كردن به بحث امشب كاري خيلي مشكلي است؛ مشكل است؛ حتي ممكن است مهيا بشويد، ساعت هم بگذاريد، ساعت زنگ بزند، بيدار هم بشويد اما بلند نشويد در حالي كه خسته هم نيستيد اما چرا بيدار نميشويد؟ روايت دارد كه شيطان ميآيد دست و پايت را ميگيرد و ميدوزد، بالاخره براي بلند نشدنت توجيهاتي ميكني: حالا بخواب، الان بلند ميشوي، حالا زود است؛ يك وقت بيدار ميشود ميبيند نزديك طلوع آفتاب است، تصميم دارد اما نميشود، چون كبريت احمر است لذا به هر كسي نميدهند.
گناه روز اثر ميگذارد؛ كسي آمد خدمت آقا اميرالمؤمنين(ع) عرض كرد يا علي، چطور است كه نميتوانم براي نماز شب بيدار شوم؟ چطور است كه از نماز شب محروم ميشوم؟ فرمودند: براي اين كه گناه روزت تو را غل ميكند تو را در قيد ميكند، نميگذارد بيدار شوي؛ غذاي حرام تأثير ميگذارد، كارهايي كه در روز انجام ميدهيم تأثير ميگذارد حتي كارهاي مباح هم اثر دارد. استاد بزرگوار ما مرحوم آقا شيخ عباس تهراني ـ رحمه الله عليه ـ فرمودند كه در نجف مرا از خواب بيدار ميكردند. روايت هم داريم اگر كسي رابطهاش با خدا خوب باشد ملائكه او را بيدار ميكنند، شيطان را به عقب ميرانند. ايشان ميگفتند: آقا شيخ عباس پاشو؛ گاهي ميگفتند: عباس پاشو؛ گاهي ميگفتند: او، او، پاشو. اسمم را نميگفتند: يك كسي در آن جلسه ميگفت براي من طور ديگري هم اتفاق افتاده، ميگفت مثل الاغي كه سكش ميكنند به من سك ميزدند.
اينها كساني هستند كه با عالم ملكوت سروكار دارند و الا ما را نه سكمان ميزنند نه با ما كاري دارند. همان است كه آقا اميرالمؤمنين(ع) ميفرمايند گناه روز ما را غل كرده، شيطان هم آمده. شيطان اعوان و انصار فراواني دارد. يكي دستش را ميگيرد، يكي پايش را ميگيرد، ديگري روي سينهاش ميخوابد، يكي هم مثل شيطان بزرگ، بريش توجيهگري ميكند، مرتب توجيه ميكند و آخر توجيه او اين است: بخواب الان بلند ميشوي. خوب خوابش ميبرد، اتفاقاً وقتي يك هفته اين طور عمل كرد و خوابيد، ديگر شيطان غلبه پيدا ميكند بعد ساعت زنگ ميزند او نميشنود، ساعت بالاي سرش هست، خيلي هم زنگ قوي است اما او بيدار نميشود.
بعد مرحوم آقا شيخ عباس ـ رحمه الله عليه ـ ميگفتند فكر ميكردم چرا اين طوري است كه من گاهي آقا هستم، گاهي آقا شيخ عباس هستم، گاهي عباس هستم، گاهي هم آن قدر مطرودم كه اسم هم ندارم، به من ميگويند، او، او پاشو؟ چطور ميشود كه به او سك ميزنند چرا اين طوري هستم؟ نگاه كردم ديدم گفتار من، كردار روز من در صدا كردن من در عالم ملكوت تأثير كرده، اگر گفتار و كردارم خوب بوده اگر در روز مواظب بودم، آنجا آقا بودم، اگر متوسط بوده، آنجا آقا شيخ عباس بودم، اگر پايين آمده عباس بودم، اگر هم پايينتر آمده «او» بودم، اگر هم خيلي هم پايينتر آمده كه غفلت در روز سرتا پاي مرا ميگرفت ديگر آنجا الاغ بودم. اتفاقاً روايت هم داريم كه انسان در عالم ملكوت اسمها دارد، گفتار و كردارش در اين كه آنجا چه اسمي داشته باشد تأثير ميگذارد. در روايت ميخوانيم آن مردي كه غيرت نداشته باشد «سمي في السماء ديوثا».
ممكن است اينجا اسمش آقا باشد، با شخصيت باشد اما اين روايت ميگويد در عالم ملكوت به او «ديويث» ميگويند. روايت داريم كه زني از دنيا ميرود، ملائكه رحمت ميآيند و روحش را با عظمتي بالا ميبرند، وقتي به آسمان اول ميرسد ملائكه به استقبالش ميآيند و مرتب ميگويند خانم آمد، خانم آمد. برعكس هم داريم اگر زني زبانش نيش داشته باشد، اگر مردي متكبر باشد، آن كسي كه غيبت سر تا پايش را گرفته، آن كسي كه به عرض و ناموس و مال و آبروي مردم تجاوز ميكند، وقتي او را قبض روح ميكنند ملائكه غلاظ و شداد قبض روحش ميكنند، با وضع نكبت باري هم او را به آسمان ميبرند، وقتي به آسمان اول ميرسد كسي به استقبالش نميآيد اما ميگويند: سگ آمد، سگ آمد. همين كه خانم بوده، آقا بوده «سمي في السماء كلباً».
نماز شب به آدم اسم ميدهد؛ يك وقت ميشود كه در عالم ملكوت «سمي متهجداً»، متهجد ناميده ميشود. اين زن همان است كه شب را بيدار بوده، اين مرد آن است كه شب بيدار بوده. اگر بتواند اين چنين اسمي در عالم ملكوت پيدا كند، معلوم است كه همة گرفتاريها رفع ميشود به اينجا ميرسد كه ملائكه براي رفع مشكلاتش به او كمك ميكنند و اين خود مراتبي دارد؛ يك وقت بدون اين كه ملكي را ببيند ملائكه كمك كارش هستند، گرفتاريش را رفع ميكنند، يك وقت قدري پايينتر است به او الهام ميكنند يعني در هر گرفتاري الهام دارد.
در روايات ميخوانيم كه «روح الامين نفث في روحه» يعني ملائكه ميآيند، روح الامين از عالم ملكوت ميگويد كه چه كاري بكن كه گرفتاريت رفع شود؛ ميگويد چه بكن تا بر دشمن درون و دشمن بيرون غلبه پيدا كني، چه بكن تا رستگار شوي. گاهي هم به اينجا ميرسد كه قرآن ميفرمايد: ملك را ميبيند «ان الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا تنتزل عليهم الملائكه» ملائكه ميآيند و با او حرف ميزنند. به او چه ميگويند؟ اگر غمي دارد ميگويند: «لا تخافوا و لا تحزنوا» تو ما را داري چرا غم ميخوري؟ «نحن اوليائكم في الحيوه الدنيا و في الاخره»، ما كمك كار تو هستيم، هم در دنيا و براي كارهاي دنيا تو را ياري ميكنيم و هم براي كارهاي آخرتت در آخرت تو را كمك ميكنيم.
چيزي كه از بحث امشب بايد برداريم اين است كه بدانيم آخر شب كارها ميكند. حافظ شيرازي ميگويد:
دلا بسوز كه سوز تو كارها بكند دعاي نيمه شبي رفع صد بلا بكند
بايد بدانيم كه بين الطلوعين و نماز اول وقت صبح كارها ميكند، كارها ساخت ميشود ولي نبايد خودمان را خسته كنيم، نبايد بر نفس تحميل شود. اگر خود را خسته كنيم يك حالت افراطگري در اخلاق بخود بگيرد كه آن هم مذموم است. اين كه مرتب ميگوييم در بحثهاي اخلاقي بايد استاد ببينيد براي همين است.
«معراج السعاده» كتاب خوبي است اما اگر انسان بخواهد خودش اين كتاب را مطالعه كند و جلو برود، مبادا يك حال افراطگري يا تفريطگري بخود بگيرد و اگر حال افراطگري بگيرد بدتر از آن وقتي است كه خودسازي نكرده بود. هم افراطگري و تفريطگري بد است و هم خودسازي نكردن، هر سه بد است؛ آن كه خوب است اخلاق متكي به ايمان و متكي به قرآن است. يعني بايد روح تعادل را در همه چيز براي انسان بياورد و اين مشكل است، خيلي هم مشكل است.
مثالي براي شما بزنم و بحث را تمام كنم.
در اصول كافي روايتي است، روايت خوبي است و آن اين است كه حضرت امام صادق(ع) به يكي از اصحابش سفارش ميكند، ميفرمايد: مواظب باش در امر به معروف و نهياز منكر حالت افراط و تفريط نداشته باشي. بعد مثال ميزند و ميفرمايد: يك عالمي، عابدي، يك يهودي را مسلمان كرد، اين يهودي وقتي مسلمان شد آن عابد روزي به دنبال يهودي رفت و گفت بيا برويم و در مسجد نماز بخوانيم. او را به مسجد برد و نماز مغرب و عشاء را در مسجد خواند، وقتي نماز تمام شد به يهودي گفت عبادت كردن در مسجد، قرآن خواندن در مسجد خيلي خوب است، خوب است كمي در مسجد بماني. وقتي مدتي در مسجد ماندند به يهودي گفت حالا ديگر نزديك اذان صبح است، خوب است كمي ديگر همين جا بمانيم و نماز شب را اينجا بخوانيم. او را نگاه داشت تا بينالطلوعين نماز شبش را هم خواند، بعد گفت: اول صبح است نماز صبح را هم اينجا بخوانيم و خواند. گفت قرآن خواندن بينالطلوعين خيلي خوب است، تا اول خوب است امروز روزه مستحبي هم بگيريم. روزه مستحبي هم گرفت. روز هم او را در مسجد نگاه داشت تا نماز مغرب و عشاء را خواندند و به خانه رفتند. يهودي خسته و كوفته شام خورد و خوابيد. قبل از اذان صبح آن شخص به در خانه يهودي آمد و در زد كه بيا به مسجد برويم. يهودي گفت راستش را بخواهي ديشب وقتي به خانه آمدم فكر كردم، ديدم اين دين اسلام براي آدمهاي بيكار خوب است و من خيلي كار دارم، لذا همان ديشب از اسلام برگشتم.
بعد امام صادق (ع) سفارش ميكردند و ميفرمودند كه مواظب باشيد مردم را از مسلماني برنگردانيد. الان به شما همين سفارش امام صادق(ع) را ميكنم؛ مواظب باشيد نفس اماره را خسته نكنيد اين دشمن است، اسب چموش است «ان النفس لاماره بالسوء الا ما رحم ربي» ذات او شر است، كارش شر است، به شر افتخار ميكند اما همين نفس اماره است که میتواند تو را به عالم ملکوت برساند. مَلک چون نفس اماره ندارد نميتواند ترقي كند، حيوان هم چون بعد معنوي ندارد نميتواند پيشرفت كند اما انسان است كه ميتواند به جايي برسد كه به جز خدا نداند. به چه وسيله؟ به وسيله همين دشمن سرسخت، به وسيله همين نفس اماره، بايد اين نفس اماره را ارضاء كرد: كم خوري در اسلام موقوف است، زهد به اين معني كه در ميان مردم مشهور است در اسلام موقوف است، رياضت غير ديني در اسلام موقوف است، نفسكشي در اسلام ممنوع است، اين كه زن شوهر نكند، مرد زن نگيرد در اسلام مبغوض است، همة اينها مسلم است، اينها همه به خاطر اين است كه بايد نفس را ارضاء كرد.
بله، البته بايد اسب چموش را دهنه زد، بر آن سوار شد، بايد مواظب بود كه يكدفعه چموشي نكند، راهش اين است اما اگر بخواهيم او را خسته كنيم ميافتد، مثل اسبي است كه مثلاً ميتواند پانزده من بار ببرد و شما هزار من بارش كنيد همان جا زير بار ميافتد، نميتواند بلند شود، اگر به آن غذا ندهيد، نميتواند كار بكند، آب و استراحت به آن ندهيد نميتواند كار بكند. نفس اماره ما استراحت ميخواهد، مواظبت ميخواهد، بايد خستهاش نكنيم، با آن مدارا كنيم تا بتوانيم از آن كار بكشيم، بايد گولش بزنيم، گول زدن نفس اماره اين است ابتداء نيم ساعت قبل از اذان صبح بيدار شدن، يك نماز شب خواندن، يك نماز اول وقت صبح خواندن، يك مقدار تعقيب خوانده و نخوانده خوابيدن تا كمكم پس از يكي دو سال بينالطلوعين بيدار ماندن. پس از آنكه پير شديد ديگر خواب نداريد، آن وقت چهل مؤمن را دعا كردن، سيصد مرتبه العفو گفتن، در صورت توانايي يكي دو ساعت قبل از اذان صبح با خدا راز و نياز كردن. اين حضرت زهرا(س) است كه با وجود خستگي روز شب به قدري روي پا ميايستد و عبادت ميكند كه پاهاي او ورم ميكند.
خدا را به زهراي مرضيه قسمش ميدهيم كه توفيق عمل كردن به بحث امشب را به همة ما عنايت فرمايد.