جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۳ خرداد


 
  • پیام تسلیت در پی عروج شهادت‌گونۀ رییس محترم جمهوری اسلامی ایران و هیأت همراه
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ نهم: هدف از خلقت انسان(3)
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ هشتم: هدف از خلقت انسان(2)
  • پیام به هجدهمین دورۀ همایش «حکمت مطهّر»
  • میزان زکات فطره و کفّاره در سال ۱۴۰۳
  • پیام در پی شهادت سردار مجاهد، سرتیپ پاسدار محمدرضا زاهدی
  • پیام به نوزدهمین نمایشگاه قرآن و عترت اصفهان
  • پیام در پى ارتحال عالم جليل القدر مرحوم آيت‌الله امامى كاشانى«قدّس‌سرّه»
  • پیام در آستانۀ برگزاری ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان رهبری و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی

  • -->

    حديث / آفاق نیایش - تفسیر دعای کمیل / آفاق نیایش - تفسیر دعای کمیل
    بخش ششم‏

    يا نُورُ يا قُدُّوسُ يا اوَّلَ الْاوَّلينَ وَ يا آخِرَ الْاخِرينَ؛ به فرياد مى‏طلبم كسى را كه نور صرف است. و كسى را كه از هر عيب و نقص مبرى است. و به فرياد مى‏طلبم كسى را كه مقدم بر هر چيز و مؤخر از هر چيزى است- يعنى به فرياد مى‏طلبم كسى را كه همه جا موجود است.

    آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 85

    تفسير ادبى‏

    «نور» به آن چيزى گفته مى‏شود كه توسط آن چيزهاى ديگر، بر ما مكشوف مى‏گردد وخود ذاتا براى ما ظاهر و هويداست. وقتى كه نور، از قبيل «نور شمس» ظاهرى باشد، همين كلمه «نور» به آن اطلاق مى‏گردد.

    به «عقل» و «علم» هم «نور» گفته مى‏شود؛ زيرا با آن دو نيز «معقول» و «مجهول» بر ما ظاهر مى‏گردند.

    خداوند تعالى «نور» است، زيرا همه چيز توسط او ظاهر و آشكار مى‏گردد اما او خود ذاتا ظاهر و نمايان است.

    «قدوس» صيغه مبالغه است از ماده «قدس» به معناى «تنزيه» و «پيرايش» است، لذا خداوند- كه از هر عيب و نقصى پيراسته است- «قدوس» است.

    «اول» به چيزى گفته مى‏شود كه بر حسب زمان، رتبه و عليت پيش از آن چيزى نباشد.

    «آخر» به چيزى گفته مى‏شود كه بر حسب زمان، رتبه يا بقايش پس از فناى هر چيز، ديگر چيزى پس از آن نباشد.

    خداى تعالى «اول» و «آخر» است نه بر حسب زمان بلكه به معناى رتبه كه ان‏شاءالله توضيح آن خواهد آمد.

    نور الهى‏

    الفاظ «نور» و «قدوس» دو اسم از اسماى خداى تعالى هستند و علم براى ذات مقدس حق تعالى مى‏باشند. البته در اين دعا از قرآن شريف اخذ شده‏اند، هم‏چنان كه خداوند تعالى در اين دو آيه شريفه فرموده است:

    آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 86

    -؛ اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَا شَرْقِيَّةٍ وَ لَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِي‏ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيمٌ‏[1] خدا روشنى بخش آسمان‏ها و زمين است.

    -؛ هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ‏[2] او همان خداست كه هيچ معبودى جز او نيست، حاكم ومالك اصلى اوست، پاك و پيراسته، به كسى ظلم نمى‏كند، امنيت بخش و مراقب هر چيزى است. قدرت مندى است شكست‏ناپذير كه هر امرى را اصلاح مى‏كند و شايسته عظمت است خداوند از آن چه شريك براى او قرار مى‏دهند منزه است.

    با اين تفاوت كه در قرآن منظور از ذكر آن دو، وصف حق تعالى است ولى در دعا «اسم علم» از آن اراده شده است. لذا بدون تنوين آورده شده اند.

    نام هاى «اول» و «آخر» هم از قرآن شريف اخذ شده اند. خداوند تعالى فرموده است:

    ؛ هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيمٌ‏[3] آغاز اوست، انجام اوست، پيدا اوست، پنهان اوست و او بر هر چيز آگاه است.

    پس خداوند تعالى نور است:

    1. زيرا وجود هر كس به او وابسته است و با وجود او موجود هست. همان طور كه نور ذاتا نمايان و نمايش گر غير است خداوند تعالى هم بر حسب وجود، ذاتا نمايان و نمايان گر غير است.

    2. نيز خداوند تعالى نور است از اين جهت كه هر كس غير از او باشد در نزد اهلش توسط او شناخته مى‏شود، ولى او با ذات خودش معرفى مى‏شود. لذا با ذاتش بر خود

    آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 87

    دلالت نمود و ذاتش توسط خود ذاتش ظاهر است. هر چيز با او معرفى و شناخته مى‏شود.

    اميرالمؤمنين على (ع) در دعاى صباح و امام حسين (ع) در دعاى عرفه، به اين مطلب اشاره كرده‏اند كه پيش از اين ذكر شد.

    3. ديگر آن كه خداوند تعالى از اين نظر نور است كه راهنماى تكوينى، تشريعى و عنايتى هر چيز است. اوست كه از هر جهت «مهدى» است، چنان كه امام رضا (ع) در حديثى كه در پاسخ تفسير آيه:؛ اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَا شَرْقِيَّةٍ وَ لَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِي‏ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيمٌ‏[4] اشاره به اين مطلب كرده‏اند، يعنى «هادى اهل السموات و الارض».[5]

    آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 88

    انواع هدايت‏

    خداوند تعالى داراى سه نوع هدايت است:

    1. هدايت تكوينى، كه در كتاب خود به آن اشاره فرموده است:

    ؛ قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى‏[6] پرودگار ما آن كسى است كه به هر چيز، آفرينش بخشيده و سپس او را هدايت كرده است.

    2. هدايت تشريعى، كه عبارت باشد از ارائه طريق كه در كتاب خود به اين مورد هم اشاره فرموده است:

    ؛ إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً[7] ما راه را به او نشان داديم، چه قدر شناس باشد و چه نباشد.

    3. عنايت خاصه، كه در كتابش به اين هم اشاره فرموده است:.؛ ذلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ‏[8] مايه هدايت براى پرهيزكاران است. و آن رسيدن به مطلوب است. معلوم است كه اقتضاى اين نوع هدايت به دست بنده است و همه اين هدايت ها از جانب خداى تعالى است. پس او «هادى» است و به اين معنا «نور» است.

    قدوس‏

    از آن جا كه خداوند، وجود و فيض محض و مافوق هر نوع كمال است، پس در ساحت مقدس او نقص و عيبى راه ندارد. زيرا كه نقص و عيب مختص ممكنات و ماهيت هاست، ولى تنها اوست كه در هر دو سرا يك چهره و يك نوع نمود دارد.

    آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 89

    اول الاولين و آخر الاخرين‏

    در اين مورد تفاسير مختلفى وجود دارد كه عبارتند از:

    تفسير اول: ممكن است اين دو اسم به اين صورت تفسير شوند كه چون خداوند تعالى به احاطه قيومى بر هر چيز محيط است، لذا او اول و آخر، ظاهر و باطن است. بنابراين هر چيزى كه «اول» فرض گردد، او پيش از آن قرار مى‏گيرد؛ و هر چيزى كه «آخر» فرض گردد، او پس از آن قرار خواهد گرفت؛ و هر چيزى كه «نمايان» فرض شود، او از آن نمايان تر است؛ و هر چيزى هم «پنهان» فرض شود، او از آن پنهان تر است؛ چرا كه او به احاطه قيومى خود بر هر چيز محيط و فراگير است.

    تفسير دوم: او بدين جهت «اول» است كه او بوده و پيش از او هيچ چيز نبوده و «آخر» خواهد بود چون پس از نيستى و نابودى هر چيزى او ماندنى و «ظاهر» است چون نور است و ذاتا ظاهر است؛ با آن كه فعلش دليل بر ظهور اوست و بدين جهت او «باطن» است كه خردها از درك كنه او عاجز و قاصرند.

    تفسير سوم: او «اول و آخر و ظاهر و باطن» است از آن نظر كه در خانه كسى نيست به جز صاحب خانه. لذا «وجود» اوست و ديگران همه «وجود نما» هستند؛ بنابراين از باب كنايه به او «اول و آخر» اطلاق مى‏شود.

    در اين جملات سخن از دعا كننده و دعا شونده به ميان آمده ولى از مدعوّ له و مدعوٌ به ذكرى نشده است. اين نوع دعا كردن از باب تعليق حكم بر وصف است كه به جهت عليت مبداء اشتقاق معلوم مى‏شود و ملجأ در وقت پناه جستن، جز آن كه پناه ببرد و كسى را كه پناه گاه خود مى‏داند صدا كند كارى نمى‏كند و در اين جا ديگر بر زبان آوردن خواسته لازم نيست. لذا داعى در اين حالت مى‏گويد: «يا ارحم الراحمين» و خود اين دعا قرينه «ارحمنى؛ به حال من دل بسوزان» را هم به همراه دارد. اين جا هم همين طور است و وقتى كه گفته مى‏شود:

    آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 90

    «يا نُورُ يا قُدُّوسُ يا اوَّلَ الْاوَّلينَ وَ يا آخِرَ الْاخِرين.» يعنى:

    «نَوِّرْ قَلْبى وَ امْرى وَ خَلِّصْنى مِنَ الْعُيُوب فى امْرِ قَلْبى وَ دُنْياىَ وَ آخِرَتى وَ يا قَديرُ وَ يا مُحيطُ اغِثْنى وَ خَلِّصْنى‏؛ اى نور! اى پاك و منزّه! اى اوّلين موجودات! و اى آخرين موجودات! دلم و كارم را روشن كن و مرا از عيب هايم در مسائل دنيايى، و آخرتى و قلبى ام خالص و پيراسته ساز. اى قدير! اى محيط! به فرياد من برس و مرا رهايى بخش.»



    [1]. نور، آيه 35.

    [2]. حشر، آيه 23.

    [3]. حديد، آيه 3.

    [4]. نور، آيه 35.

    [5]. بحارالانوار، ج 4، ص 16،( باب 3، تأويل آيةالنور)، ح 4.

    [6]. طه، آيه 50.

    [7]. انسان، آيه 3.

    [8]. بقره، آيه 2.

    چاپ
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365