جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۳ خرداد


 
  • پیام تسلیت در پی عروج شهادت‌گونۀ رییس محترم جمهوری اسلامی ایران و هیأت همراه
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ نهم: هدف از خلقت انسان(3)
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ هشتم: هدف از خلقت انسان(2)
  • پیام به هجدهمین دورۀ همایش «حکمت مطهّر»
  • میزان زکات فطره و کفّاره در سال ۱۴۰۳
  • پیام در پی شهادت سردار مجاهد، سرتیپ پاسدار محمدرضا زاهدی
  • پیام به نوزدهمین نمایشگاه قرآن و عترت اصفهان
  • پیام در پى ارتحال عالم جليل القدر مرحوم آيت‌الله امامى كاشانى«قدّس‌سرّه»
  • پیام در آستانۀ برگزاری ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان رهبری و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی

  • -->

    حديث / آفاق نیایش - تفسیر دعای کمیل / آفاق نیایش - تفسیر دعای کمیل
    بخش دهم‏

    الّلهُمَّ لااجِدُ لِذُنُوبى غافِرا وَ لا لِقَبائِحى ساتِراً وَ لا لَشَى‏ءٍ مِنْ عَمَلِىَ الْقَبيحِ بِالْحَسَنِ مُبَدِّلًا غَيْرَكَ لا الهَ الّا انْتَ سُبْحانَكَ وَ بِحَمْدِكَ، ظَلَمْتُ نَفْسى وَ تَجَرَّأْتُ بِجَهْلى وَ سَكَنْتُ الى قَديمِ ذِكْرِكَ لى وَ مَنِّكَ عَلَىَّ. الّلهُمّ مَوْلاىَ كَمْ مِنْ قَبيحٍ سَتَرْتَهُ وَ كَمْ مِنْ فادِحٍ مِنَ الْبَلاءِ اقَلْتَهُ وَ كَمْ مِنْ عِثارٍ وَقَيْتَهُ وَ كَمْ مِنْ مَكْرُوهٍ دَفَعْتَهُ وَ كَمْ مِنْ ثَناءٍ جَميلٍ لَسْتُ اهْلًا لَهُ نَشَرْتَهُ؛

    اى خدا! غير از تو براى گناهانم آمرزنده اى و براى اعمال بدم پوشاننده اى و براى تبديل بدى ها به خوبى ها تبديل كننده‏اى را نيافتم- تويى كه آمزرنده اى، تويى كه پوشاننده اى، تويى كه بدى ها را نزد مردم مبدّل به خوبى مى‏كنى- نيست خدايى غير از تو. پاك و منزّهى وعالم هستى به حمد تو اشتغال دارد. اى خدا به خودم ظلم كردم و چون جاهل بودم جرئت به گناه پيدا كردم. به اين كه هميشه به ياد من بوده و بر من لطف و بخشش داشتى آسوده خاطر نشستم. اى خدا و مولاى من چه بسيار زشتى ها را كه پوشانيدى و چه بسيار از بلاهاى سنگين كه بر طرف كردى و چه بسيار لغزش هايى كه مرا از آن‏ها نگاه داشتى و چه بسيار ناراحتى‏ها كه از بين بردى و چه بسيار تعريف هاى خوبى كه من اهليّت آن را نداشتم و تو آن را منتشر كردى.

    آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 144

    تفسير ادبى‏

    «فدح» عبارت از سنگينى هر چيز است كه در اين جا به معناى بلاى عظيم است.

    «اقاله» موافقت بر فسخ معامله است كه در اين جا به معناى رفع بلاست.

    «عثره» و «عثار» به معناى لغزش و خطاست. در دعا آمده است «يا مقيل العثرات»، منظور «لغزش» است و به اين معناست كه خداوند تعالى «برطرف كننده لغزش هاست» چرا كه او بنده اش را از لغزش باز مى‏دارد.

    همه اين جملات گر چه خبرى هستند ولى در اين جا با قصد «انشا» ذكر شده اند و اين واقع تر است. لذا در علم اصول گفته شده است كه وقتى جمله اخبارى، به قصد انشا آورده شود از تأكيد بيش ترى برخوردار مى‏گردد.

    لذا جملات:

    «اللّهُمَّ اغْفِر ذُنُوبى وَ اسْتُرْ عُيُوبى وَ بَدَّلِ الْقَبيحَ عَنّى بِالْحَسَنِ‏

    » به اين معناست كه اين كارها از هيچ كس جز تو برنمى آيد.

    پس در حقيقت ذكر چيزى با بينه و برهان تأكيد ديگرى در دعا به شمار مى‏رود.

    آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 145

    آداب دعا

    حضرت با حمد، تسبيح و كلمه توحيد خداوند را به مجد و بزرگى ياد مى‏كند.

    پس از آن به گناه خويش اعتراف مى‏كند، ولى عذر مى‏آورد كه اگر مخالفتى صورت گرفته است از جهت عناد او و انكار ربوبيت حق تعالى نبوده است، بلكه اولًا به واسطه غلبه جهل و شهوت بوده و ثانيا به خاطر لطف دائمى خدا بر او بوده است.

    سپس اين لطف را نسبت به پوشيده داشتن معايب، رفع بلا، برطرف كردن لغزش ها، دفع مكروهات و بلند داشتن آوازه ستايشش- كه در واقع خود را شايسته آن نمى‏داند- از خداوند متعال خواسته است.

    ذكر اين خواسته ها به صورت اخبار هم براى تأكيد و بيان خواسته هايش با بينه و برهان است. زيرا كسى كه لطفش دائمى باشد ناگزير در حال حاضر بايد اين لطفش فراگير باشد لذا با تأكيدهاى پى در پى خواسته هاى خود را برشمرده و اجابت آن‏ها را از خداوند خواسته است. گفتيم كه اين تأكيد و تكرار لازمه دعاست: «فإنَّ اللهُ يُحِبُّ الْحاحُ الْمُلِحّين؛[1] خداوند اصرار كسانى را كه بر خواسته شان پافشارى كنند دوست دارد.»

    در اين قسمت از دعا حضرت آداب دعا را هم كه بخشى از آن تمجيد، تسبيح، سپاس و ستايش است مراعات فرموده كه اين مسئله علاوه بر آن كه بر تأكيد مطلب اضافه مى‏كند و لطفى ديگر بر لطافت هاى پيشين مى‏افزايد، خود نيز رمزى است بين عاشق و معشوق، بنده و پروردگار و ذوقى است كه تا كسى آن را نچشد حلاوتش را در نمى‏يابد، زيرا از برترين مراتب فصاحت و بلاغت است.

    آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 146

    اميرالمؤمنين على (ع) در اين جملات پروردگارش را دعا مى‏كند و دعاى او از قبيل دعاى سائل از مسئول، فقير از غنى، مربوب از رب و بنده از مولا نيست، بلكه دعاى عارف است از خداى تعالى كه بهترين دعاهاست، هم چنان كه عبادت عارفان هم در اعلى مراتب عبادت قرار دارد. دعاى عارف عبارت از آن دعايى است كه مشتمل بر بينه و برهان است ولى نه برهان فلسفى بلكه برهان ذوقى و عشقى، لذا اين جملات متضمن اين نوع برهان از جهات گوناگون است.

    در آغاز اين قسمت از دعا حضرت مى‏فرمايد: خداوندا! از آن جا كه هيچ كس جز تو شايسته گذشت كردن نيست و در هستى جز تو هيچ چيز ديگر تأثير نمى‏گذارد لذا براى تو چاره اى نيست مگر اين كه پاسخ مثبت به من دهى. در وسط جملات مى‏فرمايد:

    آفاق نيايش تفسير دعاى كميل ؛ ص146

    اوندا! گناه من به جهت عناد و لجاج نبوده بلكه به خاطر تسلط نفس بر من و اميد به لطف ديرينه تو بوده است. لذا چاره‏اى جز پاسخ مثبت به من و پذيرش من ندارى و در پايان مى‏فرمايد:

    خداوندا! از آن جا كه فضل تو دايمى و عنايتت بر من هميشگى است لذا ناگزيرى كه اين فضل و عنايت را پس از اين هم بر من داشته باشى و در حق من به كارگيرى.

    اين تمام مطلبى است كه در جملات فوق آمده بود.

    آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 147

    احسان پروردگار

    آمرزش تمامى گناهان فقط از جانب خدا صورت مى‏گيرد، زيرا در قرآن است كه:

    ؛ قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ‏[2] اى بندگان من كه نسبت به جان خودتان زياده روى و بيهوده كارى كرده ايد از رحمت خدا مأيوس و نااميد نباشيد. خداوند همه گناهان را مى‏آمرزد.

    حتى وقتى كه گناه كارى اراده بازگشت و توبه مى‏كند پيش از توبه‏اش خداوند بر او سلام مى‏كند و به پيامبر چنين مى‏فرمايد:

    ؛ وَ إِذَا جَاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِنَا فَقُلْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءاً بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ‏[3] وقتى كسانى كه به نشانه هاى ما ايمان دارند پيش تو آمدند بگو: سلام بر شما. پروردگارتان رحمت را بر خود واجب كرده است به اين صورت كه هر يك از شما كار بدى از روى نادانى و ناآگاهى انجام داد و سپس توبه كرد و كارش را اصلاح نمود. آن جا خداوند آمرزش گر دل سوز است.

    خدا توبه كاران را دوست دارد و خدا هر كس را دوست بدارد جز سعادت او را نصيبى نيست:

    ؛ وَ يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِ وَ لَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ‏[4] خدا توبه كاران و پاكى جويان را دوست دارد.

    آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 148

    عيب‏پوشى خداوند

    خداوند پس از توبه، گناهان را مى‏پوشاند. از امام صادق (ع) روايت شده است:

    «اذا تابَ الْعَبْدُ تَوْبَةً نَصُوحاً احَبَّهُ اللهُ فَسَتَرَ عَلَيْهِ فِى الدُّنْيا وَ الْاخِرَة؛[5]

    وقتى كه بنده اى توبه واقعى كرد خداوند او را دوست مى‏دارد. لذا در دنيا و آخرت بر گناهان گذشته او سرپوش مى‏گذارد.»

    راوى مى‏گويد پرسيدم: چگونه گناهان را مى‏پوشاند؟

    حضرت فرمودند:

    «يُنْسى مَلَكَيْهِ ما كَتَبا عَلَيْهِ مِنَ الذُّنُوبِ وَ يُوحِى إِلى جَوارِحِه اكْتُمى عَلَيْهِ ذُنُوبَهُ وَ يُوحى الى بِقاعِ الْارْضِ اكْتُمى ما كان يَعْمَلُ عَلَيْكِ مِنَ الذُّنُوبِ فَيَلْقَى اللهَ حينَ يَلْقاهُ وَ لَيْسَ شَى‏ءٌ يَشْهَدُ عَلَيْهِ بِشى‏ءٍ مِنَ الذُّنُوبِ؛

    خداوند هر گناهى را كه دو فرشته موكل او برايش نوشته باشند از خاطرشان مى‏برد، به اعضايش وحى مى‏كند كه گناهانش را ناديده بگيرند، به برجستگيهاى زمين وحى مى‏كند كه هرگناهى را كه بر روى تو انجام داده بود ناديده بگير، لذا وقتى كه با خدا ملاقات مى‏كند شاهدى بر گناهان او پيدا نمى‏شود.»

    پيش از توبه نيز بر گناهان پرده پوشى مى‏كند. روايت شده است كه:

    «انَّ اللهَ تَعالى جَعَلَ لِلْعَبْدِ ارْبَعينَ سِتْراً يَسْتُرُهُ عَنِ النّاسِ فَكُلَّما ارْتَكبَ ذَنْباً اخْتَرَقَ واحِدٌ مِنْ تِلْكَ الْاسْتارَ فَاذا اخْتَرَقَها كُلَّها امَرَ اللهُ تَعالى مَلائِكَتَهُ انْ يَسْتُرُوهُ بِالْاجْنِحَةِ فَاذا اصَرَّ انْزَجَرَ الْمَلائِكَةُ فَاجازَهُمُ اللهُ انْ يَرْفَعُوا عَنْهُ اجْنِحَتَهُمْ فَاذاً صارَ الْمُذْنِبُ مُفْتَضَحاً؛[6]

    آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 149

    خداوند تعالى چهل پرده بر بنده اش كشيده است كه با آن‏ها بنده را از مردم مى‏پوشاند. هرگاه كه گناهى مرتكب مى‏شود يكى از آن پرده ها دريده مى‏شود تا آن كه همه پرده ها دريده مى‏شوند. در آن وقت خداوند تعالى به فرشتگانش فرمان مى‏دهد كه او را با بال هاى خود بپوشانند و وقتى كه بنده در ارتكاب گناه پافشارى نمايد فرشتگان از او گريزان مى‏شوند. آن گاه خداوند به ايشان اجازه مى‏فرمايد كه بال هايشان را از او برگيرند. اين جاست كه گناه كار رسوا مى‏شود.»

    در اين كه خداوند پوشاننده عيب ها «ستار العيوب» است بحثى نيست؛ حتى گناه كار را در برابر مردم از رسوايى محافظت مى‏نمايد، ولى اين مسئله تا وقتى است كه تحت عنايت او باشد و گرنه وقتى كه توجه و عنايت خدا به خاطر از بين رفتن اقتضا و لياقت بنده از ميان برود ديگر بنده از رسواشدگان و گمراهان به شمار مى‏رود. چنان كه در قيامت هم رسوا خواهد بود.

    شايد معناى روايت فوق هم همين باشد.

    خداوند ستار است يعنى سخت نمى‏گيرد و چنان با بنده برخورد مى‏كند كه گويى گناه گناه كار را نمى‏بيند. چنان كه در دعاى ابوحمزه ثمالى آمده است:

    «وَ بِسِتْرِكَ سَتَرْتَنى حَتى كَانَّكَ اغْفَلْتَنى وَ مِنْ عُقُوباتِ الْمَعاصى جَنَّبْتَنى حَتّى كَانَّكَ اسْتَحْيَيْتَنى؛[7]

    و با پوشش خودت مرا پوشيده داشتى تا آن جا كه گويى از من غافل شدى و از عقوبت سركشى ها و سرپيچى ها امانم دادى تا جايى كه گويا تو از من شرم دارى.»

    ولى صفت «ستّار» غالبا در دعاها به معناى اول به كار برده مى‏شود.

    آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 150

    تبديل اعمال‏

    احتمال دارد كه منظور حضرت از تبديل بدى‏ها به نيكى همين باشد همان طور كه خداوند تعالى مى‏فرمايد:

    .؛ وَ الَّذِينَ لَا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ وَ لَا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَ لَا يَزْنُونَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ يَلْقَ أَثَاماً إِلَّا مَنْ تَابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صَالِحاً فَأُولئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَ كَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً[8] زنا هم نمى‏كنند كه هر كس اين كار را انجام بدهد بسيار گنه كار شناخته مى‏شود. روز قيامت عذابش دو چندان مى‏شود و براى هميشه با خوارى در آن باقى مى‏ماند، مگر آن كه توبه كند و ايمان بياورد و كارش را شايسته كند كه در اين صورت خداوند بدى هاى اين ها را به نيكى تبديل مى‏كند چرا كه خداوند از ديرباز آمرزش گر مهربان بوده است.

    «تبديل» دراين جا به اين معناست كه گناهانش بخشيده مى‏شود و ثواب توبه كه از برترين كارهاست براى او نوشته مى‏شود.

    البته ممكن است كه منظور، انتشار حمد و ثناى او و تبديل بدى هاى واقعى او در نظر مردم، و در ظاهر به حسنات باشد و ظاهرا قرينه كلام حضرت نيز كه فرمود

    : «وَ كم مِن ثناءٍ جميلٍ لسْتُ اهلًا لَهُ نشرتَهُ‏

    » به اين معناست نه به معناى اول.

    خلاصه آن كه پيداست خداوند تعالى گناهان را محو كرده و به جاى آن ثواب توبه و رحمت را در دفتر اعمال او مى‏نويسد بدون آن كه بنده مستحق اين همه فضل و كرم باشد چنان كه در عين عدم استحقاق بنده، به او شخصيت و منزلت اجتماعى هم مى‏بخشد.

    آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 151

    حالا اين موهبت يا فقط با كرم و رأفتش صورت مى‏گيرد- كه غالبا اين طور است- و يا علاوه بر آن خود بنده هم اقتضاى آن را دارد. كلام الهى است:

    ؛ إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدّاً[9] كسانى كه ايمان دارند و كار شايسته انجام مى‏دهند خداوند رحمان به آن‏ها محبتى خاص دارد.

    امام حسن مجتبى (ع) فرمودند:

    «مَنْ ارادَ عِزّاً بِلا عَشيرَة وَ هَيْبَةً بِلا سَلْطَنَةَ فَلْيَخْرُجْ مِنْ ذُلِّ مَعْصِيَةِ اللهِ الى عِزِّ طاعَتِه.»[10]

    لذا در اين فراز از دعا كه حضرت فرمودند: «و لا شى‏ءٍ مِنْ عَملِىَ الْقَبيحِ بالْحَسنِ مُبدِّلًا غَيرَكَ» احتمالِ هر دو معنا هست ولى معناى دوم ظاهرتر است.

    آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 152

    ظلم به نفس‏

    تفسير كلام حضرت كه فرمودند: «ظَلَمْتُ نَفْسى، نسبت به خودم ستم روا داشتم» چنين است كه گناه ستمى است به خداى تعالى، زيرا گناه، شرك است و شرك هم ستم بزرگى است. خداوند تعالى مى‏فرمايد:

    ؛ أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ‏[11] اى آدمى زادگان! مگر من با شما پيمان نبستم كه شيطان را عبادت نكنيد كه او دشمن آشكارى است براى شما؟

    و نيز در قرآن كريم از زبان حضرت لقمان فرموده است:

    ..؛ وَ إِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَ هُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ‏[12] اى نور چشم من! براى خدا هم كار و شريكى فرض نكن كه شرك به خدا، ستم بزرگى است.

    شكى نيست كه گناه ظلمى است در حق جامعه و تأثير آن در اجتماع از نظر قرآن يك مسئله قطعى است. خداوند در همين رابطه مى‏فرمايد:

    ؛ وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لَا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ‏[13] بپرهيزيد از بلايى كه اگر فرود آيد تنها بر سر ستم كاران شما فرود نمى‏آيد.

    و نيز فرموده است:

    ؛ ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ‏[14] در خشكى و دريا به خاطر دستاورد هاى مردم فساد و خرابى به بار آمد.

    آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 153

    هم‏چنين خداى تبارك و تعالى مى‏فرمايد:

    ؛ وَ إِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيراً[15] وقتى كه بخواهيم جايى را خراب كنيم به ول خرجان آن فرمان مى‏دهيم. آن‏ها خراب كارى در شهر به راه مى‏اندازند آن وقت حرف ما تحقق پيدا مى‏كند و آن‏ها را زير و رو مى‏كنيم. چه زير و رو كردنى!

    اما فعلًا بحث در اين است كه گناه ظلمى است نسبت به شخص گناه كار، و گناهى از آن بالاتر و زشت تر وجود ندارد. گناه، انسان را ز راهى كه برايش تعيين و تقدير شده باز مى‏دارد و مانع رسيدن او به كمال مى‏شود و نمى‏گذارد عنايت هاى ويژه الهى به او برسد، زيرا سير انسان به سوى كمال متوقف بر «تخليه» است- كه پيش از اين درباره آن بحث شد- و گناه موجب سير نزولى و انحطاطى او مى‏شود. كلام الهى است كه:

    ؛ وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانْسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ وَ لَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ ذلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ‏[16] خبر كسى را كه ما از نشانه هاى خود به او داديم و او از آن‏ها فاصله گرفت برايشان بازگو كن كه شيطان او را دنبال كرد و او از گمراهان گرديد. ما اگر مى‏خواستيم با همان‏ها او را بالا مى‏كشيديم و رفعت مى‏بخشيديم اما او مدام به زمين چسبيد و پى دل خواه خود رفت. لذا قضيه او شبيه قضيه سگ است كه اگر او را بزنى اظهار خشم مى‏كند، اگر هم او را به حال خودش رها بكنى باز هم اظهار خشم و عصبانيت مى‏كند.

    آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 154

    و مكرر خداوند فرموده است:

    .؛ قُلْ إِنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وَ أَبْنَاؤُكُمْ وَ إِخْوَانُكُمْ وَ أَزْوَاجُكُمْ وَ عَشِيرَتُكُمْ وَ أَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَ تِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَ مَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لَا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً فَلَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ‏[17] خداوند گروه زشت كار را راهنمايى نمى‏كند.

    آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 155

    عوامل تجرى‏

    اما جرأت و جسارت در برابر مولا هم چنان كه در اين دعا هم هست دو صورت دارد:

    الف) جهل و ناآگاهى بنده؛ زيرا كسى كه به حق خداى متعال، به نفس خودش و به حقيقت گناه و اين كه نتيجه اش چيست ناآگاه باشد همين جهل و ناآگاهى‏اش موجب مى‏شود كه در حق مولا جسارت كند. عقل نمى‏پذيرد كه كسى واقعا خدا را بشناسد و مرتكب گناه هم بشود. لذا ما در بخش عصمت گفتيم كه عصمت از درجات و مراتب شناخت است.

    چنان كه اگر كسى خودش را بشناسد و بداند كه جانشين خداست و خداوند تعالى او را گرامى داشته و امانت الهى به او سپرده ديگر مرتكب گناه نخواهد شد. خداوند هم در انتهاى آيه امانت، به همين مسئله اشاره كرده و مى‏فرمايد:

    ..؛ إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَ أَشْفَقْنَ مِنْهَا وَ حَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُوماً جَهُولًا[18] انسان از ديرباز بسيار ستم پيشه و ناآگاه بوده است.

    لذا اگر كسى بداند كه گناه حتى از چاقويى هم كه در گوشت فرو مى‏رود سريع تر در صاحبش اثر مى‏گذارد و كيفر آن در هر دو دنياست ديگر مرتكب گناه نمى‏شود.

    شايسته است كه ما هم اين مسئله را- چنان كه اميرالمؤمنين على (ع) توجه داده اند- يادآورى كنيم كه گناه از روى جهل و ناآگاهى صورت بگيرد قابل تدارك و توبه است ولى اگر از روى عناد ولج بازى صورت گرفته باشد ديگر تداركش بى نهايت مشكل است. بلكه مى‏توان گفت كه آتش جهنم هم فقط براى شخص لجوج است و كافر هم اگر كفرش از سر لجاجت نباشد بلكه در اثر جهل قصورى باشد در آتش نخواهد بود.

    فاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 156

    البته اگر جهل به خاطر عدم تلاش براى رسيدن به واقع و از سرتقصير باشد، مؤاخذه خواهد شد، زيرا چنين شخصى كوتاهى كرده و كوتاهى كردن نوعى لجاجت به شمار مى‏رود. آتش جهنم جز بر لج بازان و سهل انگاران حرام است. لذا در صورتى كه گناه شخص از سرلجاجت و تقصير نباشد خدا برتر از آن است كه او را مورد عذاب قرار دهد.

    ب) رجاى افراطى؛ كه در حقيقت «حماقت» است نه «اميد».

    اميدى كه از صفات شايسته و پسنديده است آن است كه انسان مقدمات چيزى را بنابر اقتضاى آن آماده نمايد و بعد از خدا بخواهد تاآن را به او بدهد. مثل زارع كه اميدوار است تخمى كه كاشته و از آن مواظبت كرده روزى به ثمر بنشيند ولى رجاى افراطى كه در حقيقت حماقت است- آن است كه مقدمات چيزى را آماده نكرده و از طرفى اميد به چيزى داشته باشد، مثل زارعى كه بذر نپاشيده ولى اميد بارورى و بهره گيرى از زمين دارد:

    دهقان سال خورده چنين گفت با پسر


    كاى نور چشم من به جز از كشته ندْرَوى‏[19]




    قرآن كريم هم به اين مسئله اشاره فرموده است:

    ؛ يَوْمَ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَ الْمُنَافِقَاتُ لِلَّذِينَ آمَنُوا انْظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ قِيلَ ارْجِعُوا وَرَاءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَ ظَاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذَابُ يُنَادُونَهُمْ أَ لَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ قَالُوا بَلَى وَ لكِنَّكُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَكُمْ وَ تَرَبَّصْتُمْ وَ ارْتَبْتُمْ وَ غَرَّتْكُمُ الْأَمَانِيُّ حَتَّى جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ وَ غَرَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ[20] روزى كه مردان و زنان منافق به مؤمنين مى‏گويند به ما نظر كنيد تا از نورتان بهره‏اى‏

    آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 157

    بگيريم، گفته مى‏شود: برگرديد از پشت سر خودتان نور كسب كنيد. آن گاه ديوارى بين مؤمنان و منافقان كشيده مى‏شود كه درى در آن ديوار است. پشت آن «رحمت» است و روى آن كه به طرف منافقان است عذاب.- منافقان، مؤمنين را- صدا مى‏زنند كه مگر ما با شما نبوديم؟ مؤمنان مى‏گويند: چرا! ولى شما خودتان را به هلاكت انداختيد. نگران بوده و شك داشتيد، آمال و آرزوها شما را فريب داد تا آن كه فرمان خدا رسيد و شيطان شما را فريب داد و به انحراف كشانيد.

    انسان در معرض زيان كردها و بلاياى مادى و معنوى، لغزش ها و خطاياى مادى و معنوى است و در همين رابطه خداوند تعالى فرموده:

    ؛ إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ[21] انسان مدام در زيان كارى است.

    در دو سوره «معوّذتين» هم خداوند به اين مطلب اشاره نموده و فرمان داده است كه از بلايا، لغزش ها و مكروهات مادى و معنوى به خدا پناه ببريد. چرا كه انسان بى نهايت ضعيف و ناتوان است:

    .؛ يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُخَفِّفَ عَنْكُمْ وَ خُلِقَ الْإِنْسَانُ ضَعِيفاً[22] و انسان، ضعيف آفريده شده است.

    به طورى كه اگر چند دقيقه هوا به او نرسد مرده است. علاوه بر اين كه دشمن از چهار طرف او را محاصره نموده است. چنان كه كافى است يك ناخوشى كه سلامتى يى در پى اش نباشد موجب مرگ او شود؛ از نظر روحى هم ضعيف است:

    ؛ إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً وَ إِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً[23] هنگامى كه بدى به او رسد بى تابى مى‏كند و هنگامى كه خيرى به او رسد مانع ديگران مى‏شود.

    آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 158

    علاوه بر آن كه دشمن در كمينش نشسته، اما يك شيطان براى گمراه كردنش بس است:؛ قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ‏[24] در مجموع گرفتارى‏هاى معنوى از قبيل وسوسه‏هاى نفس اماره، تمايلات و وسوسه‏هاى شياطين جنى و انسى بسيار زياد است ولى خداوند تعالى مأمورانى را براى دفع بلاهاى مادى و معنوى به كار گماشته است:

    ؛ لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَ إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلَا مَرَدَّ لَهُ وَ مَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَالٍ‏[25] براى انسان مأمورانى است كه پى در پى و از پس و پيش، او را از فرود آمدن حوادث و بلايا محافظت و مراقبت مى‏نمايند. خداوند اوضاع هيچ قومى را تغيير نمى‏دهد مگر آن كه آن قوم وضعيت نفسانى خود را تغيير دهند. وقتى كه خداوند تعالى بخواهد به مردمى بدى برسد هيچ كس ياراى بازگرداندن آن را ندارد، غير از او نيز صاحب اختيارى ندارند.

    بنابراين هر قدر ارتباط با خداوند تعالى بيش تر باشد اين مأموران هم بيش تر مى‏شوند. مثل تقوى كه موجب مى‏شود انسان تحت ولايت و حفاظت الهى قرار گيرد مخصوصا در برابر بلاياى معنوى. خداوند تعالى فرموده است:

    .؛ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَاناً وَ يُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ‏[26] اگر در راه خدا خويشتن دارى پيشه كنيد خداوند نيروى تميز دهنده اى در وجود شما قرار مى‏دهد.

    آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 159

    -.؛ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ قَدْ جَاءَكُمْ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثِيراً مِمَّا كُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتَابِ وَ يَعْفُو عَنْ كَثِيرٍ قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتَابٌ مُبِينٌ يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَ يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ يَهْدِيهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ‏[27] قرآن كريم براى رفع بلاياى مادى و معنوى بسيار مفيد است. رسول خدا (ص) فرمود:

    «فَاذا الْتَبَسَتْ عَلَيْكُمُ الْفِتَنُ كَقِطَعِ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَيْكُمْ بِالْقُرآنِ فَانَّهُ شافِعٌ مُشَفَّعٌ وَ ماحِلٌ مُصَدَّق وَمَنْ جَعَلَهُ امامَهُ قادَهُ الىَ الْجَنَّةِ وَ مَنْ جَعَلَهُ خَلْفَهُ ساقَهُ الَى النّار؛[28]

    وقتى كه فتنه‏ها مثل پاره‏هاى شب تاريك، شما را فرو پوشيدند به قرآن پناه ببريد كه او ميان جيگر، شفاعت كننده و نفرين كننده ايست كه نفرينش مورد پذيرش قرار مى‏گيرد. هر كس آن را پيشواى خود قرار دهد به طرف بهشت رهبرى‏اش مى‏نمايد و هر كس از قرآن جلو بيفتد او را به سمت آتش راهنمايى مى‏كند.»

    نسبت به خواص سوره‏ها رواياتى هست كه به حد تواتر معنوى مى‏رسند و مضمون آن‏ها اين است كه قرآن تعقيب كننده بلاياى مادى و معنوى و برطرف كننده آن هاست و ما در اين جا به بعضى از اين روايت ها كه از اهل بيت (ع) رسيده و در كافى آورده شده است اشاره مى‏كنيم:

    از على بن الحسين (ع) روايت شده است كه:

    «لَوْ ماتَ مَنْ بَيْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ لَمَا اسْتَوْحَشْتُ بَعْدَ انْ يَكُونَ الْقُرآنَ مَعى؛[29]

    اگر قرآن همراه من باشد ديگر اگر تمامى كسانى هم كه بين مشرق و مغرب هستند بميرند و مرا تنها بگذارند وحشت نخواهم كرد.»

    اين روايت دلالت مى‏كند بر اين كه بودن قرآن آدمى را از هر شرى محافظت مى‏نمايد.

    آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 160

    از امام صادق (ع) نيز روايت شده است كه فرمودند:

    «قالَ اميرَالْمُؤْمنين (ع) الْبَيْتُ الَّذى يُقْرَا فيهِ الْقُرآنُ وَ يُذْكَرُ اللهُ عَزَّوَجَلَّ فيهِ تَكْثُرُ بَرَكَتُهُ وَ تَحْضُرُهُ الْمَلائِكَةُ وَ تَهْجُرُهُ الشّياطِينُ وَ يَضى‏ءُ لِاهْلِ السَّماءِ كَما تَضى‏ءُ الْكَواكِبُ لِأَهْلِ الْأرْضِ وَ إنَّ الْبَيْتُ الَّذى لا يُقْرَا فيهِ الْقُرْآنُ وَ لا يُذْكَرُ اللهُ عَزَّوَجَلَّ فيهِ تَقِلُّ بَرَكَتُهُ وَ تَهْجَرُهُ الْمَلائِكَةُ وَ تَحْضَرُهُ الشَّياطينُ؛[30]

    اميرمؤمنان على (ع) فرمود: خانه اى كه در آن قرآن خوانده شود و خداوند عزّوجلّ در آن ياد شود بركتش بيش تر مى‏شود و ملائكه در آن خانه حاضر مى‏شوند و شيطان ها را از آن خانه مى‏گريزند و آن خانه چنان كه ستارگان براى زمينى‏ها مى‏درخشند در نظر آسمانيان درخشان و تابان جلوه مى‏كند و خانه اى كه در آن قرآن خوانده نشود و خداوند عزّوجلّ در آن ياد نشود بركتش كم مى‏شود و ملائكه از آن خانه دور مى‏گردند و شياطين درآن جا حاضر مى‏شوند.»

    امام سجاد (ع) نيز فرمودند:

    «قالَ رَسُولُ اللهَ (ص) مَنْ قَرَأَ ارْبَعَ آياتٍ مِنْ اوَّلِ الْبَقَرَةِ وَ آيَةَ الْكُرْسىِّ وَ آيَتينِ بَعْدَها وَ ثَلاثَ آياتٍ مِنْ آخِرِها لَمْ يَرَ فى نَفْسه وَ مالِه شَيْئا يُكْرِهُهُ وَ لايَقْرَبُهُ شيْطانٌ وَ لايَنْسَى الْقُرآنَ؛[31]

    رسول خدا (ص) فرمودند: هر كس كه چهار آيه از اول بقره، آيه‏الكرسى و دو آيه بعد از آن و سه آيه هم از آخر بقره را بخواند نسبت به خود و مالش چيزى كه ناخوشايندش باشد نمى‏بيند، شيطان به او نزديك نمى‏شود و قرآن را فراموش نمى‏كند.»

    امام موسى بن جعفر (ص) فرمودند:

    «اذا خِفْتَ امْرا فَاقْرَأْ مِأَةَ آيَةٍ مِنَ الْقُرآنِ مِنْ حَيْثُ شِئْتَ ثُمَّ قُلْ الّلهُمَّ اكْشِفْ عَنّى الْبَلاءَ ثَلاثُ مَرّاتٍ؛[32]

    آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 161

    وقتى از مسئله اى بيم داشتى صد آيه از هر كجاى قرآن را كه خواستى بخوان و سه بار بگو: خداوندا! اين بلا را از من برطرف كن.»

    از امام صادق (ع) روايت شده است كه:

    «مَنْ قَرَءَ قُلْ هُوَ اللهُ احَد، احَدَ عَشَرَ مَرّةً اذا خَرَجَ عَنْ بَيْتِه فَهُوَ فى حِفْظِ اللهِ حَتّى يَرْجِع؛[33]

    هر كس كه يازده بار سوره توحيد را هنگام بيرون آمدن از خانه بخواند، تا وقتى كه برگردد تحت حفاظت خدا خواهد بود.»

    و نيز فرمودند:

    «مَنْ قَرَءَ قُلْ هُوَ اللهُ احَد فى دُبُرِ الْفَريضَةِ جَمَعَ اللهُ لَهُ خَيْرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَة؛[34]

    هر كس كه بعد از نماز واجبش سوره توحيد را بخواند، خداوند خير دنيا و آخرت را يك جا براى او فراهم مى‏كند.»

    و در جاى ديگرى از حضرتش وارد شده است:

    «لَوْ قُرِئَتِ الْحَمْدُ عَلى مَيِّتٍ سَبْعينَ مَرَّةً ثُمَّ رُدَّتْ فيهِ الرُّوح ما كانَ ذلِكَ عَجَباً؛[35]

    اگر بر مرده هفتاد بار حمد خوانده شود و سپس روح به بدن او بازگردد، جاى شگفتى نيست.»

    امام موسى بن جعفر (ع) مى‏فرمايد:

    «مَنِ اسْتَكْفى بِآيَةِ مِنَ الْقُرآن مِنَ الْشَرْقِ الىَ الْغَرْبِ كُفِىَ اذا كانَ بِيَقينٍ؛[36]

    هر كس كه با يك آيه از قرآن به جنگ شرق و غرب برخيزد در صورتى كه يقين داشته‏

    باشد همين يك آيه به عنوان سلاح براى او بس است.»

    اميرالمؤمنين على (ع) فرمودند:

    آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 162

    «وَالَّذى بَعَثَ مُحَمَّداً (ص) بِالْحَقِّ وَ اكْرَمَ اهْلَ بَيْتهِ ما مِنْ شى‏ءٍ تَطْلُبُونَهُ مِنْ حِرْزٍ مِنْ حَرْقٍ اوْ غَرقٍ او سَرَقٍ او افْلاتُ دابَّةٍ مِنْ صاحِبها اوْ ضالَّةٍ اوْ آبِقٍ الّا وَ هُوَ فِى الْقُرآن ...؛[37]

    قسم به آن كس كه محمد را به پيامبرى برگزيد و خاندان او را گرامى داشت، در پى هر حرزى كه براى دفع آتش‏سوزى، غرق شدن، سرقت يا رم كردن چهارپايى از صاحبش يا گم شده اى يا گريخته اى- راجع به هر بلا و آفتى- كه باشيد در قرآن هست.»

    البته نظير اين‏گونه روايات بسيار زياد است.

    آن چه كه جا دارد در اين جا يادآورى شود، اين است كه: قرآن سپرى است در برابر هر چيز و مايه حفاظت و مراقبت آدمى است از هر بلاى مادى و معنوى به ويژه سوره‏هاى حمد، آيةُ الكرسى، قل هو الله احد، قل يا ايها الكافرون و معوّذتين.

    از جمله چيزهايى كه براى رفع بلايا و دفع كمبودها و نواقص مفيد است دعاست.

    فوايد ادعيه‏

    مطلق دعا هم چنان كه در اين دعا هست براى كسى كه فكر و ذكرش مشغول مطلبى است فايده دارد و او را از شرور، عاهات و بليات مادى و معنوى آزاد مى‏سازد.

    دربين ادعيه، دعاهاى خاصى هم از اهل بيت (ع) رسيده است كه ما قسمتى از آن‏ها را نقل مى‏كنيم، چرا كه ذكر همه آن‏ها مقدور نيست. لذا علاقه مندان مى‏توانند به كتاب‏هاى دعا از جمله: مصباح المتهجد، مفاتيح، مهج الدعوات، آداب الدعا و غيره مراجعه نمايند.

    1. براى رفع اهوال و سختى ها، كه به تجربه هم رسيده است:

    «الّلهمَّ انى اسْئَلُكَ بِحَقِّ مُحَمِّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ انْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ انْ تُنْجِيَنى مِنْ هذَا الْغم؛[38]

    آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 163

    خدايا! تو را به حق محمد و آل محمد قسمت مى‏دهم و از تو مى‏خواهم كه بر محمد و آل محمد درود بفرستى و مرا از اين غم و غصه رهايى بخشى.»

    سپس آن چه را كه مى‏خواهد بر زبان بياورد.

    2. براى برآورده شدن حاجت، برطرف شدن گرفتارى و دفع بلا كه به تجربه هم رسيده است:

    «الّلهُمَّ انّى اسْئَلُكَ بِحَقِّ فاطمَةَ وَ ابيها وَ بَعْلِها وَ بَنيها وَ السِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فيها انْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمِّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ انْ تَقْضِىَ حَوائِجَنا؛[39]

    خداوندا! تو را به حق فاطمه، پدر، شوهر و دو پسرش و به حق آن امانت سرپوشيده و پنهانى كه در وجود او نهفته بود قسمت مى‏دهم و از تو مى‏خواهم كه بر محمد و آل محمد درود بفرستى و خواسته هاى ما را برآورده كنى.»

    سپس خواسته هايش را بر زبان بياورد.

    3. براى محفوظ ماندن از هر گونه بلاى جانى، مالى و خانوادگى كه هر روز صبح و عصر خوانده مى‏شود:

    «الّلهُمَّ انْتَ رَبّى لا الهَ الّا انت. عَلَيْكَ تَوَكَّلْتُ وَ انْتَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظيم. وَ لاحَولَ وَ لا قُوَّةَ الّا بِاللهِ الْعَلِىِّ الْعَظيم. ما شاءَ اللهَ كانَ وَ ما لَمْ يَشأ لَمْ يَكُنْ اعْلَمُ انَّ اللّهَ عَلى كُلِّ شَى‏ءٍ قَديرٍ وَ انَّ اللّهَ قَدْ احاطَ بِكُلِّ شى‏ءٍ عِلما. الّلهُمَّ انّى اعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ نَفْسى [وَ مِنْ شَرِّ قَضاءِ السُوءٍ وَ مِنْ كل شَرٍّ كُلِّ ذى شَرٍّ وَ مِنْ شَرِّ الْجِنِّ وَ الْانْسِ‏][40] وَ مِنْ شَرِّ كُلِّ دابَّةٍ انْتَ آخِذٌ بِناصِيَتِها. انَّ رَبّى عَلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ؛[41]

    آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 164

    خداوندا! تو پروردگار من هستى. جز تو پناهى نيست. چون تو پروردگار عرش عظيم هستى من امور خودم را به تو واگذار كردم. هيچ امكان گردش و نيروى حركت نيست مگر آن كه توسط خداوند بلند مرتبه و با عظمت به وجود آمده است. آن چه را كه خدا خواسته، شده و آن چه را كه نخواهد نمى‏شود. مى‏دانم كه خدا بر هر كارى قادر است و خداوند بر هر چيزى احاطه علمى دارد. خداوندا! من از شر خودم و از شرّ قضاى بد و از شرّ هر صاحب شرّى و از شرّ جن و انس و از شرّ هر جنبنده اى كه سرنوشتش در دست توست به تو پناه مى‏آورم. چرا كه راه پروردگارم راست و مستقيم است.»

    4. براى دفع سختى ها و گره گشايى از كارها:

    «الْحَمْدُ لِلّه. كُلُّ نِعْمَتٍ مِنَ اللّه. لايَأْتى بِالْخَيْرِ الّا اللّه لايَصْرِفُ السُّوءَ الّا اللّه؛[42]

    سپاس و ستايش خدا را. هر نعمتى از جانب خداست. خير نمى‏رسد مگر از جانب خدا. شر برطرف نمى‏گردد مگر توسط خدا.»



    [1]. وسائل‏الشيعة، ج 7، ص 60،( 20 باب استحباب الالحاح فى الدعاء)، ح 8721.

    [2]. زمر، آيه 53.

    [3]. انعام، آيه 54.

    [4]. بقره، آيه 222.

    [5]. كافى، ج 2، ص 430،( باب التوبة)، ح 1.

    [6]. با اختلاف در متن و نزديك به اين مضمون، ر. ك: علل الشرايع، ج 2، ص 532،( باب هتك الستر)، ح 1.

    [7]. مفاتيح الجنان، دعاى ابوحمزه ثمالى؛ بحارالانوار، ج 95، ص 87،( باب 6، الأعمال و ادعيه ...)، ح 2.

    [8]. فرقان، آيه 68- 70.

    [9]. مريم، آيه 96.

    [10]. اين روايات با اندكى تفاوت در متن از امام صادق( ع)، وارد شده است، ر. ك: بحارالانوار، ج 68، ص 178،( باب 14، الاجتهاد و ...)، ح 26.

    [11]. يس، آيه 60.

    [12]. لقمان، آيه 13.

    [13]. انفال، آيه 25.

    [14]. روم، آيه 41.

    [15]. اسراء، آيه 16.

    [16]. اعراف، آيه 175 و 176.

    [17]. توبه، آيه 24 و 80.

    [18]. احزاب، آيه 72.

    [19]. حافظ، ديوان اشعار، غزليات، شماره 486.

    [20]. حديد، آيه 13 و 14

    [21]. عصر، آيه 2.

    [22]. نساء، آيه 28.

    [23]. معارج، آيه 20 و 21.

    [24]. ص، آيه 82.

    [25]. رعد، آيه 11.

    [26]. انفال، آيه 29.

    [27]. مائده، آيه 15 و 16.

    [28]. كافى، ج 2، ص 598،( كتاب فضل القرآن)، ح 2.

    [29]. همان، ص 602، ح 13.

    [30]. كافى، ص 610،( باب البيوت التى يقرأفيها القرآن)، ح 3.

    [31]. كافى، ص 621،( باب فضل‏القرآن)، ح 5.

    [32]. كافى، ص 621،( باب فضل‏القرآن)، ح 8.

    [33]. نقل به مضمون، ر. ك: وسائل‏الشيعة، ج 4، ص 871، ح 7800؛ ج 5، ص 75، ح 9665؛ ج 7، ص 392، ح 9666.

    [34]. با اندكى اختلاف در متن روايت، ر. ك: بحارالأنوار، ج 83، ص 27،( باب 38)، ح 29 به نقل از: ثواب الأعمال، ص 288.

    [35]. كافى، ج 2، ص 623،( باب فضل القرآن)، ح 16.

    [36]. همان، ح 18.

    [37]. كافى، ج 2، ص 624، ح 21.

    [38]. بحارالأنوار، ج 91، ص 209،( باب 38، أحراز النبى( ص))، ح 2.

    [39]. نقل به مضمون، ر. ك: بحارالأنوار، ج 43، ص 21 و 58،( باب 3، مناقبها و فضائلها و بعض ...)، ح 11 و 50.

    [40]. ما بين قلاب مربوط به يك حديث ديگرى است كه اين‏جا آورده شده است. ر. ك: عدةالداعى، ص 271، ذيل( فضل فى ذكر دعوات مختصة بالأوقات).

    [41]. بحارالأنوار، ج 83، ص 297،( باب 45، الأدعيه والأذكار ...)، ح 58.

    [42]. ر. ك: بحارالأنوار، ج 47، ص 183،( باب 6، ماجرى بينه ...)، ح 29.

    چاپ
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365