جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۳ خرداد


 
  • پیام تسلیت در پی عروج شهادت‌گونۀ رییس محترم جمهوری اسلامی ایران و هیأت همراه
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ نهم: هدف از خلقت انسان(3)
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ هشتم: هدف از خلقت انسان(2)
  • پیام به هجدهمین دورۀ همایش «حکمت مطهّر»
  • میزان زکات فطره و کفّاره در سال ۱۴۰۳
  • پیام در پی شهادت سردار مجاهد، سرتیپ پاسدار محمدرضا زاهدی
  • پیام به نوزدهمین نمایشگاه قرآن و عترت اصفهان
  • پیام در پى ارتحال عالم جليل القدر مرحوم آيت‌الله امامى كاشانى«قدّس‌سرّه»
  • پیام در آستانۀ برگزاری ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان رهبری و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی

  • -->

    حديث / آفاق نیایش - تفسیر دعای کمیل / آفاق نیایش - تفسیر دعای کمیل
    بخش سيزدهم‏

    وَ قَدْ اتَيْتُكَ يا الهى بَعْدَ تَقْصيرى وَ اسْرافى عَلى نَفْسى، مُعْتَذِراً نادِماً مُنْكَسِراً مُسْتَقيلًا مُسْتَغْفِراً مُنيباً، مُقِرّاً مُذْعِناً مُعْتَرِفاً، لااجِدُ مَفَرّاً مِمّا كان مِنّى، وَ لا مَفْزَعاً اتَوَجَّهُ الَيْهِ فى امْرى، غَيْرَ قَبُولِكَ عُذْرى، وَ ادْخالِكَ ايّاى فى سَعَةِ رَحْمَتِك، الَّلهُمَّ فَاقْبَلْ عُذْرى، وَارْحَمْ شِدَّةَ ضُرّى، وَ فُكَّنى مِنْ شَدِّ وَثاقى؛

    اى خداى من! حقيقتا به سوى تو آمدم در حالى كه در حقت كوتاهى كرده و در حق خودم نيز ظلم نموده ام، عذرخواهانه، پشيمان و شكسته خاطر آمده‏ام. در حالى كه از كرده هاى خودم دست برداشته‏ام و به سوى تو بازگشت نموده ام، آمده ام آمرزش طلبانه و با آه و زارى در حالى كه اقرار به گناه دارم و در اقرارم هيچ گونه كراهتى ندارم.

    - جاهل نيستم- مى‏دانم گناه كارم. با اين روزگار بدم چاره اى و پناه گاهى نمى‏يابم كه رو به آن آورم جز آن كه عذرم را قبول كنى و از اين بند محكمى كه به آن اسير شده‏ام آزادم كنى.

    آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 228

    تفسير ادبى‏

    «اسراف» و «تبذير» ضد اقتصاد و ميانه روى است. فرق بين اسراف و تبذير اين است كه: تبذير صرف كردن چيزى در محل نامناسب است؛ اسراف زياده روى در مصرف چيزى نسبت به حد عادى آن است.

    «عذر» چيزى است كه سرزنش و گناه را برطرف كند، و «اعتذار» عبارت از عذرخواهى و بهانه آوردن براى دفع سرزنش.

    «مستقيل» از اقاله به معناى فسخ معامله است و در اين جا منظور از ذكر آن، دست برداشتن از معصيت و بدى هايى است كه براى او حاصل شده است.

    «اقرار، اذعان، اعتراف» هر سه يك معنا دارند با اين تفاوت كه اقرار وقتى از روى ميل و بدون كراهت صورت‏پذيرد «اذعان» ناميده مى‏شود.

    «مفرّ» و «مفْرع» به معناى پناه گاه است، و فرق بين آن دو اين است كه: وقتى فرار همراه با تضرع صورت گيرد «مفْرع» نام مى‏گيرد.

    «ضُرّ» از ماده «ضرر» گرفته شده است. و به معناى بدحالى است. «مضطرّ» هم از همين ريشه است.

    «وثاق» به معناى ريسمان يا بندى است كه اسير را با آن مى‏بندند.

    پس از آن كه حضرت عذر مى‏آورد كه مخالفت او در تكاليف به خاطر عناد و لجاج صورت نگرفته، بلكه به جهت غلبه هوا و هوس و فريب شيطان بوده و هيچ حجيتى ندارد، مى‏فرمايد:

    «وَ قَدْ اتَيْتُكَ يا الهى؛ حالا به سراغ تو آمده ام اى پناه من!»

    آداب دعا از نظر عرفان و صحبت كردن بنده با آقاى خود يا عاشق با معشوق در كمال فصاحت و بلاغت قرار دارد.

    آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 229

    اقرار به تقصير و گناه و توحيد ربوبى را- كه به انواع گوناگون و مترادف تكرار كرده است- داراى فصاحت ديگر و لطف ديگرى است.

    خود كلام نيز به روشنى بر اين مطلب دلالت مى‏كند كه دعا كننده در عالم عبوديت و عالم وحدت است و اصلًا به عالم كثرت توجهى ندارد.

    آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 230

    اعتدال در معيشت‏

    از كلام حضرت كه فرموده‏اند: «و اسرافى على نفسى و ...» اين مطلب به دست مى‏آيد كه ميانه روى در تمايلات و خواسته ها بسيار پسنديده است و آن چه نامشروع و ناپسند است زياده روى و از حد اعتدال خارج شدن است، بلكه ميانه‏روى در معيشت از امورى است كه در قرآن و روايات، آدمى به آن مأمور شده است:

    -؛ وَ ابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لَا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا وَ أَحْسِنْ كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ وَ لَا تَبْغِ الْفَسَادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ‏[1] در آن چه كه خدا به تو داده است در پى سراى آخرت باش سهم خودت را هم از دنيا فراموش نكن.

    -؛ قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَ الطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ‏[2] بگو چه كسى آراستگى و زينت الهى را كه خداوند براى بندگانش نمايان كرده و نيز روزى پاكيزه را حرام كرده است؟

    از پيامبر (ص) هم نقل شده است كه آن حضرت شنيد كه يكى از اصحابش روش ترك دنيا و رهبانيت را در پيش گرفته است، خشمگين شد و به مسجد رفت و مردم را گرد آورد و فرمود:

    «انَا رَسُولُكُمْ آكُلُ مِنَ اللذائِذِ و اجامِعُ النِّساءَ وَ اكُونُ فِى الناس مَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتى فَلَيْسَ منّى؛[3]

    من پيامبر شما هستم. از غذاهاى لذيذ مى‏خورم و با زنان مجامعت مى‏كنم و در بين مردم هستم. هر كس از روش من سرباز بزند از من نيست.»

    آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 231

    بنابراين آن چه مذموم است زياده روى و خروج از اعتدال است. خداوند تعالى در مورد صفات مؤمنين مى‏فرمايد:

    ؛ وَ الَّذِينَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كَانَ بَيْنَ ذلِكَ قَوَاماً[4] و كسانى كه وقتى انفاق مى‏كنند نه ول خرجى مى‏كنند و نه تنگ نظرى، بلكه روشى بين اين دو را در پيش مى‏گيرند.

    از سفارشات الهى است كه:

    -؛ وَ لَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَ لَا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً[5] دستت را به گردنت بسته نگه مدار. كاملًا هم از هم آن را باز نكن كه آن وقت مورد شماتت و سرزنش قرار مى‏گيرى و يا حسرت زده باقى مى‏مانى.

    -؛ يَا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَ كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لَا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ‏[6] اى آدمى زادگان! زيور آلات خود را پيش هر مسجدى برگيريد. بخوريد و بياشاميد ولى زياده روى نكنيد كه خدا اسراف كنندگان را دوست نمى‏دارد.

    و نيز فرموده است:

    - ..؛ وَ قَالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمَانَهُ أَ تَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ وَ قَدْ جَاءَكُمْ بِالْبَيِّنَاتِ مِنْ رَبِّكُمْ وَ إِنْ يَكُ كَاذِباً فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ وَ إِنْ يَكُ صَادِقاً يُصِبْكُمْ بَعْضُ الَّذِي يَعِدُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ‏[7] خداوند بى گمان كسى را كه اسراف‏گر و دروغ پرداز باشد راهنمايى نمى‏كند.

    آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 232

    - ..؛ وَ لَقَدْ جَاءَكُمْ يُوسُفُ مِنْ قَبْلُ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا زِلْتُمْ فِي شَكٍّ مِمَّا جَاءَكُمْ بِهِ حَتَّى إِذَا هَلَكَ قُلْتُمْ لَنْ يَبْعَثَ اللَّهُ مِنْ بَعْدِهِ رَسُولًا كَذلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتَابٌ‏[8] خداوند به اين صورت هر كس را كه اسراف‏گر و شكاك باشد گمراه مى‏دارد.

    - ...؛ مِنْ أَجْلِ ذلِكَ كَتَبْنَا عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعاً وَ مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعاً وَ لَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيراً مِنْهُمْ بَعْدَ ذلِكَ فِي الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ‏[9] پيامبران ما هم با دلايل آشكار به سراغ ايشان آمدند و پس از آن بسيارى از ايشان به اسراف‏گرى و زياده روى پرداختند.

    - ..؛ فَمَا آمَنَ لِمُوسَى إِلَّا ذُرِّيَّةٌ مِنْ قَوْمِهِ عَلَى خَوْفٍ مِنْ فِرْعَوْنَ وَ مَلَئِهِمْ أَنْ يَفْتِنَهُمْ وَ إِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِي الْأَرْضِ وَ إِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِينَ‏[10]

    فرعون هم كه در روى زمين برترى جويى پيشه كرد براى آن بود كه او هم از اسراف كاران بود.

    -.؛ لَا جَرَمَ أَنَّمَا تَدْعُونَنِي إِلَيْهِ لَيْسَ لَهُ دَعْوَةٌ فِي الدُّنْيَا وَ لَا فِي الْآخِرَةِ وَ أَنَّ مَرَدَّنَا إِلَى اللَّهِ وَ أَنَّ الْمُسْرِفِينَ هُمْ أَصْحَابُ النَّارِ[11] اسراف كاران هستند كه دوزخى‏اند.

    آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 233

    پيامدهاى اسراف‏

    از آيات چنين برمى‏آيد كه عاقبت اسراف و زياده روى به كفر و هلاكت ختم مى‏شود. پيامدهايى كه بر اسراف و زياده روى مترتب است عبارتند از:

    1. به فسق، خوش گذرانى و سركشى منجر مى‏شود كه در قرآن لفظ «اتراف» به آن اطلاق شده است. كلام الهى است:

    ؛ وَ إِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيراً[12] ما هر وقت اراده كنيم كه جايى را به نابودى بكشيم به خوش گذران هاى آن‏جا فرمان مى‏دهيم تا آن‏ها در آن جا خراب كارى و فسق پيشه كنند. حرف ما كه تحقق پيدا كرد زير و رويش مى‏كنيم.

    -؛ وَ أَصْحَابُ الشِّمَالِ مَا أَصْحَابُ الشِّمَالِ وَ كَانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِيمِ‏[13] واصحاب شمال، چه اصحاب شمالى! آن‏ها كه در تندباد و آب جوشان و سايه دود سياه قرار خواهند داشت كه نه خنك خواهد بود و نه آرام بخش. چراكه آن‏ها پيش از آن خوش گذران بودند و بر انجام گناه بزرگ اصرار مى‏ورزيدند.

    2. گاهى نيز به فقر منجر مى‏شود، چنان كه خداوند نيز مى‏فرمايد:

    ؛ وَ لَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَ لَا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً[14] نه هرگز دست خود (در احسان به خلق) محكم بسته دار و نه بسيار باز و گشاده دار كه هر كدام كنى به نكوهش و حسرت خواهى نشست.

    آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 234

    لذا «جرجى زيدان» يكى از علل پيش رفت اسلام را وجود اشخاصى نظير «دحيه كلبى» دانسته است كه وقتى به عنوان سفير اسلام به روم رفت، جزشترش كه او از شيرآن استفاده مى‏كرد- و شتر نيز از علف بيابان- هيچ چيز ديگر با خود نبرد.

    در همين مورد نقل شده است كه شاعرى براى عمر بن عبدالعزيز كه مى‏خواست جلوى زياده روى و اسراف را بگيرد تا به اين وسيله جهان اسلام را به خودكفايى برساند شعرى خواند و از او صله و جايزه خواست.

    عمر از او پرسيد: چه چيزى به عنوان صله مى‏خواهى؟

    شاعر در جواب گفت: خلفا دست كم اسبى، خلعتى، وجه نقد بى حد و حسابى به او مى‏دادند.

    عمر از اين سخن حيرت زده شد و گفت:

    به خدا قسم! جز دو لباس و چهل درهم پول نقد هيچ چيز ديگر ندارم كه مى‏توانم نصف آن‏ها را به تو بدهم.

    بنابراين، عاقبت اسراف و زياده روى در مصرف اموال انسان را به فقر مى‏كشد، فقر هم به كفر و فسق منجر مى‏شود.

    اميرالمؤمنين على (ع) به فرزندش محمد بن حنيفه فرمود:

    «يا بُنَىَّ ايّاكَ وَ الْفَقْر. فَانَّهُ مَنْقَصَةً فِى الدّين، مُدْهِشَةً لِلْعَقْل، داعِيَةً لِلْمَقْت؛[15]

    اى نور چشم من! از فقر بپرهيز كه موجب نقصان در دين است و مايه هراس و پراكندگى عقل و جلب كننده بدبختى است.»

    و نيز فرمود:

    «كادَ الْفَقْرُ انْ يَكُونَ كُفْرا

    ؛[16] ديرى نمى‏گذرد كه فقر به كفر تبديل مى‏شود.»

    آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 235

    3. موجب خوارى در هر دو عالم است.

    در ديوانى كه منسوب به اميرالمؤمنين على (ع) است چنين آمده:

    «وَ قَدْ دَقَّتْ وَ رَقَّتْ وَاسْتَرَقَّت‏


    فُضُولُ الْعَيْشِ اعْناقُ الرِّجالِ؛[17]




    زياده روى در زندگى كردن مردان را مى‏كوبد، خورد مى‏كند و قطع مى‏نمايد.»

    لذا در اين شعر به خوارى، غم ها، ندامت ها و بالاخره ضعف اعصاب كه ناشى از زياده روى در رفاه و آسايش زندگى است، اشاره شده است. البته خوارىِ خضوع در برابر مردم و قرض خواستن از ايشان به مراتب از آن‏ها بدتر است.

    اما در مورد تبذير و بيهوده مصرف كردن اموال علاوه بر آن كه مفاسد مذكور را در پى دارد قرآن چنين شخصى را برادر شيطان دانسته است:

    ؛ إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ وَ كَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُوراً[18] ريخت و پاش كنندگان از دير باز برادران شياطين بوده اند. شيطان هم قدر نشناس پروردگار خود بود.

    خلاصه آن كه آسايش و رفاه در زياده روى نيست بلكه فقر، خوارى و امراض روحى همه تحت الشعاع اسرافند. اميرالمؤمنين على (ع) فرموند:

    «عَزَّ مَنْ قَنَعَ وَ ذَلَّ مَنْ طَمَعَ‏

    ؛[19] هر كس قناعت پيشه كند سرفرازى و هر كس طمع كرد به خوارى افتاد يابد.»

    منظور از قناعت در اخلاق اسلامى، عبارت از اقتصاد است كه در كتب اقتصادى به اين صورت تعريف شده است:

    آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 236

    «توليد به مقدار مصرف و مصرف به اندازه توليد.»

    لذا آن طور كه عوام از آن استنباط مى‏كنند يعنى خود را به فقر، فلاكت، تنبلى و گوشه نشينى واداشتن نيست.

    بنابراين هر كس كه دنيا او را سرگرم نكند؛ حتى اگر ثروتمند هم باشد او انسان پارسا و قانعى است. همان طورى كه اميرالمؤمنين (ع) نيز فرمودند:

    «مَنْ لايَأْكُلْ ما لَيْسَ لَهُ وَ لا يَلْبِسُ ما لَيْسَ لَهُ وَ لايَشْرى ما لَيْسَ لَهُ فَهُوَ الْقانِع؛[20]

    هر كس چيزى را كه براى او نباشد نخورد، نپوشد و نخرد شخص قانعى است.»

    يعنى هر كس كه در رفاه و آسايش زياده روى پيشه كند اگر چه مراعات حلال و حرام را هم بكند مسرف و ول خرج و هر كس كه مالش را در راه حرام و ناشايست مصرف كند يا بيهوده مصرف نمايد «مترف و مبذّر» مى‏باشد.

    آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 237

    شيوه اعتذار

    اعتذار كه براى رفع سرزنش و گناه آوره مى‏شود اگر از نظر عقل و شرع به جا باشد «عذر» ناميده مى‏شود ولى اگر بى جا باشد به آن «بهانه» گفته مى‏شود و قرآن نيز آن را به هر دو معنا به كار برده است:

    ؛ وَ إِذْ قَالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْماً اللَّهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَاباً شَدِيداً قَالُوا مَعْذِرَةً إِلَى رَبِّكُمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ‏[21] وقتى هم به گروهى از آن‏ها گفته شود كه چرا مردمى كه خداوند آن‏ها را به هلاكت مى‏رساند يا سخت عذابشان مى‏نمايد، پند مى‏دهيد؟ مى‏گويند از باب عذر خواهى به درگاه پروردگارتان است بلكه آن‏ها هم با تقوا و خويشتن دار گردند.

    اين نوع عذر آوردن در آيه «عذر موجه» است كه در قرآن به كار برده شده است. اما در اين آيه كه خداوند مى‏فرمايد:

    ؛ يَوْمَ لَا يَنْفَعُ الظَّالِمِينَ مَعْذِرَتُهُمْ وَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ[22] روزى كه بهانه آوردن ستم گران برايشان سودى ندارد. آن‏ها مورد طرد و نفرين قرار مى‏گيرند و بدجايگاهى خواهند داشت.

    عذر غير موجه و بهانه آوردن پس از اتمام حجت در دنيا هست.

    البته «عذرخواهى» از صفات كمالى است كه منشأ آن تواضع و انكسار است.

    لذا هر كس داراى صفت فروتنى و افتادگى باشد از كارهاى ناپسندى كه در حق خالق يا خلق از روى فراموشى يا به جهت غلبه شهوت و هوا و هوس و فريب شيطان‏

    آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 238

    از او سرزده باشد، عذرخواهى مى‏كند. چنان كه عذرخواهى نكردن هم از صفت خودبزرگ بينى سرچشمه مى‏گيرد.

    بنابراين، هر كس كه خود را بزرگ انگارد ديگر عذرخواهى نخواهد كرد، بلكه اصلًا ناپسندى‏يى در خود و اعمالِ ناشى از خود نخواهد ديد تا عذرخواهى كند. همان طور كه شيطان خود را بزرگ انگاشت و از خداوند تعالى عذرخواهى نكرد. كلام الهى است كه:

    ؛ قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعَالِينَ إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ‏[23]- خداوند تعالى- گفت: اى ابليس! چه چيزى تو را از سجده بر آفريده من كه با دو دستم او را آفريده ام بازداشت؟ خود را بزرگ انگاشتى يا آن كه از صدرنشينان عالم هستى بوده اى؟- شيطان- گفت: من از او بهترم. تو مرا از آتش آفريدى در حالى كه او را از گل خلق كردى.- خداوند- گفت: از آن جا بيرون برو كه تو مطرودى و لعنت و نفرين من تا روز جزا بر تو باد.- شيطان- گفت: پس به عزت و سربلندى تو قسم مى‏خورم كه همگى شان را از راه بيرون مى‏كنم مگر بندگان پاك و برگزيده تو را.

    عجيب اين جاست كه پس از طردش از جانب خداوند باز هم عذرخواهى نكرد.

    آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 239

    عذر بدتر از گناه‏

    چنان كه ذكر شد عذرخواهى از وسايل نجات است ولى عذرخواهى نا به جا از وسايل نابودى و هلاكت مى‏باشد.

    لذا هر كسى كه كار زشتى مرتكب شود در هر دو سرا زيان كار است. ولى عذرخواهى ناموجه ضررش بيشتر است، چرا كه عذر ناموجه موجب هلاكت و نابودى نفس لوامه مى‏گردد و نفس لوامه نيز در ابتداى امرعذرهاى غير موجه را نمى‏پذيرد:

    ؛ بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ وَ لَوْ أَلْقَى مَعَاذِيرَهُ‏[24] خود انسان از خودش خبر دارد. هر چند هم بهانه بياورد و هر قدر هم عذربتراشد.

    ولى به هر حال مى‏خواهد مقابل خود را باز كند:

    ؛[25] ولى آدمى مى‏خواهد راه را به روى خودش باز كند.

    لذا وقتى كه بخواهد آتش‏نفس ملامت گر را خاموش كند و در برابر ضربات سهم گين آن دفاع و ايستادگى نمايد. در مقابل كارهاى ناشايست پى در پى عذرخواهى مى‏نمايد تا آن كه به مرور زمان به جهل مركب مبتلا مى‏شود و واى به حال كسى كه به چنين بلايى مبتلا شود. خداوند تعالى فرموده است:

    ؛ أَ فَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً فَإِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشَاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ فَلَا تَذْهَبْ نَفْسُكَ عَلَيْهِمْ حَسَرَاتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا يَصْنَعُونَ‏[26] آيا درست است كه هر كس كار بدش برايش آراسته شود آن را خوب مى‏بيند؟ پس معلوم مى‏شود كه خدا هر كس را بخواهد گمراه مى‏كند و هر كس را بخواهد راهنمايى‏

    آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 240

    مى‏نمايد. تو نيز از حسرتى كه به حال آن‏ها مى‏خورى خودت را پاى مال و تلف نكن. خداوند مى‏داند كه آن‏ها چه مى‏كنند.

    به گمانش كه حق با اوست بهانه جويى مى‏كند. لذا قرآن مى‏فرمايد به او اجازه عذرخواهى داده نمى‏شود:

    ؛ هذَا يَوْمُ لَا يَنْطِقُونَ وَ لَا يُؤْذَنُ لَهُمْ فَيَعْتَذِرُونَ‏[27] آن روز، روزى است كه لب به سخن نمى‏گشايند و به آن‏ها اجازه سخن گفتن هم داده نمى‏شود تا بهانه بياورند.



    [1]. قصص، آيه 77.

    [2]. اعراف، آيه 32.

    [3]. با اندك اختلاف در متن روايت، ر. ك: وسائل الشيعة، ج 20، ص 107، ح 25158؛ بحارالأنوار، ج 22، ص 124،( باب 37، ماجرى بينه و بين اهل ...)، ح 94.

    [4]. فرقان، آيه 67.

    [5]. اسراء، آيه 29.

    [6]. اعراف، آيه 31.

    [7]. غافر، آيه 28.

    [8]. غافر، آيه 34.

    [9]. مائده، آيه 32.

    [10]. يونس، آيه 83.

    [11]. غافر، آيه 43.

    [12]. اسراء، آيه 16.

    [13]. واقعه، آيات 41- 46.

    [14]. اسراء، آيه 29.

    [15]. نقل به مضمون، ر. ك: نهج البلاغه، حكمت 319.

    [16]. كافى، ج 2، ص 307،( باب الحسد)، ح 4 ..

    [17]. لازم به ذكر است كه اين بيت در منابع به أبوالفتح البستى منسوب است، ر. ك: نهاية الأرب فى فنون الأدب، ج 2، ص 114.

    [18]. اسراء، آيه 27.

    [19]. ابن ابى الحديد، شرح نهج‏البلاغه، ج 19، ص 50؛ غررالحكم، كلمه 9018.

    [20]. روايت در كتب روايى به اين صورت يافت نشد، در اين زمينه ر. ك: مستدرك الوسائل، ج 12، ص 50،( باب 62، استحباب الزهد فى الدنيا ...)، ح 13486.

    [21]. اعراف، آيه 164.

    [22]. غافر، آيه 52.

    [23]. ص، آيه 75- 83.

    [24]. قيامت، آيه 14 و 15.

    [25]. همان، آيه 5.

    [26]. فاطر، آيه 8.

    [27]. مرسلات، آيه 35 و 36.

    چاپ
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365