جستجو :
اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَن صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَ في كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَليلاً وَ عَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً
امروز: ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۳ خرداد


 
  • پیام تسلیت در پی عروج شهادت‌گونۀ رییس محترم جمهوری اسلامی ایران و هیأت همراه
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ نهم: هدف از خلقت انسان(3)
  • درس اخلاق؛ انسان در قرآن، جلسۀ هشتم: هدف از خلقت انسان(2)
  • پیام به هجدهمین دورۀ همایش «حکمت مطهّر»
  • میزان زکات فطره و کفّاره در سال ۱۴۰۳
  • پیام در پی شهادت سردار مجاهد، سرتیپ پاسدار محمدرضا زاهدی
  • پیام به نوزدهمین نمایشگاه قرآن و عترت اصفهان
  • پیام در پى ارتحال عالم جليل القدر مرحوم آيت‌الله امامى كاشانى«قدّس‌سرّه»
  • پیام در آستانۀ برگزاری ششمین دورۀ انتخابات مجلس خبرگان رهبری و دوازدهمین دورۀ انتخابات مجلس شورای اسلامی

  • -->

    اعتقادات / حديث اهل نظر / فهرست مطالب
    مهر پنهان

    اشتياق جوانان به ظهور

    آقاى بانكى: اتفاقاتى كه در دوران حاضر مى‏افتد، حالاتى را ايجاد مى‏كند كه همه را بيش از پيش منتظر حضرت كرده است. گويى ما در عصر ظهور به سر مى‏بريم. الان احساس مى‏شود كه ما در بين‏الطلوعين ظهور حضرت به سر مى‏بريم. ظهور اينقدر نزديك شده كه آرام‏آرام، گرمى طلوع خورشيد و نورانيت آن دارد هويدا مى‏شود. غوغاهاى جهانى، صحبت از غبار اسب فارس الحجاز دارد. دنيا طورى شده كه بيشتر از هر موقعى، همه را ياد مولايمان حضرت مهدى (عج) انداخته است. در بين جوانها كه هستيم، در اين يكساله بيشتر از هر دوره‏اى، صحبت و اقبال نسبت به موضوع مهدويت به چشم مى‏خورد. همه جا صحبت از حضرت مهدى (عج) است. زيارت آل ياسين سرود جوانان شده است. وقتى جوانها را نگاه مى‏كنيم ياد اين روايت مى‏افتيم كه‏ «اصحاب المهدي شباب‏[1]» همه اينها فضايى را ايجاد مى‏كند و ما را به اين نكته مى‏رساند كه ان‏شاءالله ظهور نزديك است. امسال ان‏شاءالله در بين جوانان شهر اصفهان در محضر استاد عزيز اخلاق حضرت آيت‏الله العظمى مظاهرى هر هفته‏

    حديث اهل نظر، ص: 4

    دور هم جمع مى‏شويم و به ياد حضرت مهدى (عج)، خودمان را براى ظهور و طلوع خورشيد حقيقت آماده‏تر مى‏كنيم. در اين دوره طواف عشقى را شروع مى‏كنيم در زمينه اين كه چقدر به ظهور نزديك شده‏ايم. علائم ظهور چيست؟ چه كنيم كه مهياى ظهور آقا بشويم؟ اكنون وارد سؤالات مى‏شويم.

    بوى ظهور مى‏آيد!

    دوستان دلشان مى‏خواهد اين مطلب را كه به صورت توصيفى گفته شد، از پايگاه علمى و روائى برايشان روشن شود كه مسأله ظهور با حوادثى كه ما داريم مى‏بينيم، چقدر به ما نزديك است؟ آيا اين آرزويى كه همه ما داريم كه در عصر ظهور باشيم، آيا اين حس، يك خيال و آرزو است يا مى‏تواند واقعيت داشته باشد؟ آيت‏الله العظمى مظاهرى: اميدواريم به لطف حضرت ولى عصر (عج) بتوانيم امسال مباحث ارزنده‏اى راجع به حضرت ولى عصر (عج) داشته باشيم. من درباره اين سؤالى كه آقاى بانكى فرمودند، جمله‏اى ازحضرت امام عرض كنم؛ اين جمله، خيلى ارزنده است، ايشان هميشه مى‏فرمودند: بايد انقلاب بشود و بعد اين انقلاب صادر شود. مى‏فرمودند: مراد از اين كه انقلاب صادر شود، اين است كه ظلم ستيزى و عدالت‏خواهى در ميان مردم منتشر شود، حاضر باشند براى اين ايده و عقيده جان بدهند. اما هوچى‏كن‏ها، اين حرف را به بازى مى‏گرفتند كه صدور انقلاب يعنى چه؟ ايشان در جواب آنها مى‏فرمودند: انقلاب صادر شد بدون اينكه ما درباره‏اش كارى كنيم و بخواهيم، انقلاب صادر شد. بعداً معنا مى‏كردند كه «انقلاب صادر شد» يعنى، دنيا از اين نظام و از اين انقلاب استقبال كرده است. به عبارت ديگر، دنيا ظلم ستيز شده است، دنيا عدالت‏خواه شده است. لذا حضرت امام عقيده داشتند ظهور نزديك است و مى‏فرمودند: اگر دنيا مخصوصاً

    حديث اهل نظر، ص: 5

    جوانها حالت ظلم ستيزى و عدالت‏خواهى پيدا بكند، ظهور نزديك مى‏شود. ظهور

    حضرت ولى عصر متوقف بر اين است كه يك انقلابى در جهان پيدا بشود و انقلاب يعنى يك آمادگى در زن و مرد، مخصوصاً جوانها، پيدا بشود. اگر اين آمادگى پيدا بشود، ظهور محقق مى‏شود و قطعاً حضرت ولى عصر (عج) تشريف مى‏آورند. در همين ايران مى‏بينيم استقبال جوانها راجع به حضرت مهدى (عج) و ظهور آقا شعله‏ور و طوفانى شده است. همين اشتياق الان در دنيا هم هست. در ايران به صورت دعاى ندبه و زيارت مسجد جمكران و مصيبت و مداحى درآمده، اما در دنيا به صورت ديگر. مثلًا همين جنايتى كه آمريكا كرد، شما ديديد كه در دنيا چه سروصدايى راجع به ظلم ستيزى پيدا شد؛ مخصوصاً در بين جوانان حتى در آمريكا. اگر آقاى بانكى گفتند كه ظهور نزديك است، درست گفتند، بوى ظهور مى‏آيد. براى اينكه ظهور متوقف بر انقلاب جهانى است، متوقف بر اين است كه مردم مخصوصاً جوانها مهيا بشوند، تهيؤ براى اينكه پرچم حضرت مهدى (عج) را كه كاشف از ظلم ستيزى و عدالت‏خواهى است، روى كره زمين افراشته كنند. در روايات همين را مى‏خوانيم. بيش از سيصد روايت از پيامبر و ائمه طاهرين به اين عنوان داريم: «به يملأ الله الارض قسطاً وعدلًا بعد ما ملئت ظلماً وجوراً[2]» مهدى (عج) آن كسى است كه پرچم عدالت به دست او روى كره زمين افراشته مى‏شود و ظلم كه سرتاسر جهان را گرفته است نابود مى‏شود. من راجع به اين مطلب، 305 روايت از پيغمبر اكرم و ساير ائمه به اين مضمون پيدا كردم. قطعاً بيش از اينهاست و از جمله خود آقا وقتى كه به دنيا آمدند، حكيمه خاتون همين را مى‏گويد؛ مى‏گويد: آقا به سجده رفتند، بعد انگشت مبارك را كه علامت پيروزى است، بالا گرفتند و اين جمله را فرمودند:

    «بي يملأ الله الارض قسطاً و عدلًا بعد ما ملئت ظلماً و جوراً[3]

    » من كسى هستم كه پرچم اسلام به دست من روى كره زمى‏

    حديث اهل نظر، ص: 6

    افراشته مى‏شود و عدالت سرتاسر جهان را مى‏گيرد، بعد از آن كه ظلم سرتاسر جهان را گرفته است. و لذا اين حالى را كه در دنيا مى‏بينيم و اين انقلابى را كه در جهان مى‏بينيم، از آن بوى ظهور مى‏آيد و من از همه خانمها و آقايان تقاضا دارم كه راجع به ظهور خيلى دعا كنيد.

    ظهور صغرى و كبرى‏

    آقاى بانكى: آيا همانطور كه ما قبل از غيبت كبرى، غيبت صغرى داشتيم و امام زمان به تدريج غايب شدند و به معناى كاملش، اول غيبت صغرايشان طى شد و بعد غيبت كبرى، آيا مى‏شود اين را براى ظهور هم در نظر گرفت و بگوئيم قبل از ظهور كبرى، ظهور صغرى وجود دارد؟ اگر چنين چيزى وجود داشته باشد، آيا ظهور صغرى به نسبت افراد فرق مى‏كند؟ مثلًا يك نفر ظهور صغرايش از پارسال شروع شده و يكى از سال آينده شروع مى‏شود؟ اگر ممكن است، تعبير ظهور صغرى را نيز توضيح بدهيد.

    آيت‏الله العظمى مظاهرى: ظهور صغرى و ظهور كبرى مربوط به فرد و اشخاص نيست؛ مربوط به دو نوع است. بحثى هست كه انقلاب حضرت ولى عصر آيا دفعى است يا تدريجى؟ بعضى گفته‏اند تدريجى است؛ به اين صورت كه آقا امام زمان اول مى‏آيند و مدتها طول مى‏كشد تا بر كره زمين مسلط شوند. از 313 نفر شروع مى‏شود و آن 313 نفر، به مرور زمان زيادتر مى‏شوند تا بالاخره به دست شيعه، به دست مستضعفين، پرچم اسلام روى كره زمين افراشته مى‏شود. بعضى هم فرموده‏اند: انقلاب دفعى است، خرق عادت است. آقا امام زمان مى‏آيند و به يك شبانه روز با خرق عادت مسلط بر كره زمين مى‏شود، طى شش شبانه روز استاندارهايشان را نصب مى‏كنند و بالاخره دفعتاً و با خرق عادت، روى كره زمين مستقر مى‏شود. اما يك قول سومى بايد گفت كه ظاهراً همين صحيح است كه انقلاب امام زمان هم تدريجى است و هم دفعى؛ تدريجى است كه به آن مى‏گويند ظهور صغرى يعنى‏

    حديث اهل نظر، ص: 7

    مائيم كه بايد ظهور را به فعليت‏

    برسانيم، مائيم كه بايد براى اينكه آقا امام زمان بيايند، مهيا بشويم. اين تهيؤ ما بايد به تدريج پيدا شود كه اين تهيؤ راجع به شيعه و كارگردانهاى امام زمان مثل شما است. بايد با تقوى و خودسازى به مرور زمان مهيا بشويم تا آن مقدمه براى آمدن امام زمان فراهم شود. به اين مى‏گوئيم: ظهور صغرى يا انقلاب تدريجى. اما ظهور كبرى و انقلاب دفعى آن است كه وقتى امام زمان، كارگردان براى دنيا داشت، حتماً ظاهر مى‏شود؛ البته با خرق عادت و بدست شيعه. به رهبرى ايشان، پرچم اسلام روى كره زمين افراشته مى‏شود.

    انقلابى ديگر قبل از ظهور

    آقاى بانكى: وقتى كه به روايات ظهور نگاه مى‏كنيم، صحبت از انقلابى است كه زودتر از ظهور رخ مى‏دهد. گاهى در اين روايات، آدرسهايى هم داده شده است، مثلا سيدى از قم قيام مى‏كند[4]، و روايتهاى گوناگونى كه گاهى مبهم و گاهى خيلى مشخص به قضيه ايران و يا با تعبيرهاى مختلفى به اين منطقه اشاره دارد و ظاهراً در بين اهل تسنن، اين روايات زيادتر است. در يكى از اين روايات، از امام باقر (ع) نقل شده كه وقتى به اين انقلاب اشاره مى‏كنند، مى‏فرمايند: من اگر اين دوران را درك كنم، خودم را مهياى صاحب اصلى اين امر مى‏كنم‏[5]. آيا مى‏شود از اين تعبير آقا استفاده كرد كه آن انقلاب، با ظهور حضرت، هم‏عصر است؛ يا به يك بيان ديگر، آيا مى‏شود اين انقلاب را يك فجر صادق دانست. اين روايات را تا چه اندازه مى‏شود به انقلاب ايران قابل تطبيق دانست؟

    حديث اهل نظر، ص: 8

    آيت‏الله العظمى مظاهرى: اولًا به همه، مخصوصاً جوانها، بگويم كه ما روايات فراوانى راجع به علامات ظهور داريم كه بحث‏ها مى‏طلبد و ان‏شاءالله ما در ضمن صحبت، بحث‏خواهيم كرد، اما اين علامات ظهور هيچ كدامش نمى‏تواند براى ما يك علامت حتمى باشد. به عبارتى ديگر همه اين علامتها، حتى علامت سفيانى، علامت آن سيد حسنى، علامت دجال اولًا يك ابهامى دارد. نمى‏دانيم معنايش چيست. و ثانياً بر فرض كه معنايش را هم بدانيم، اگر محقق بشود، آيا حتماً آقا مى‏آيد؟ آن هم معلوم نيست. آن كه وظيفه ما است، اين است كه ما مهيا باشيم، يك سرباز مجهز باشيم و از نظر دل، انقلاب داشته باشيم. بايد دعاى غريق را بخوانيم و راستى مصداق واقعى دعاى غريق بشويم:

    «يا الله يا رحمن يا رحيم يا مقلب القلوب ثبت قلوبنا علي دينك‏[6]

    يكى از سوء استفاده‏هايى كه دشمن، مخصوصاً بهايى‏ها مى‏كردند، راجع به همين است كه علاماتى را كه مربوط به ظهور است، بيان ميكردند و در مجالسشان از آن صحبت مى‏كردند. به جوانها مى‏گفتند: ببينيد! اين علامت محقق شد، اما ظهور واقع نشد، پس اصلش دروغ است. خيلى بايد مواظب باشيم و در حالى كه اين علامتها براى ما موجب اميدوارى است، نبايد يك دفعه طورى شود كه حالت انحراف و يأس براى ما پيدا شود.

    تعيين وقت ظهور

    آقاى بانكى: در روايات به اين مسئله تصريح مى‏شود كه:

    «كذب الوقاتون‏[7]

    » نبايد كسى وقت تعيين كند. منتهى يك وقت آدم اهل وقت تعيين كردن است، ولى يك اصطلاح ديگر هم هست كه مى‏گويند اهل تقريب هستيم؛ يعنى به اصطلاح با اين علائم و شواهدى كه در روايات يا در آثار مختلف به آن برخورد

    مى‏كنيم، احساس‏

    حديث اهل نظر، ص: 9

    مى‏كنيم كه داريم نزديك و نزديكتر مى‏شويم. بعضى به همين هم ايراد مى‏گيرند و مى‏گويند اگر نزديك بودن ظهور را احساس كنيم، اما بعد محقق نشود، ممكن است اعتقاد ما را دچار خدشه كند. اين را هم اگر مى‏شود، توضيح دهيد.

    آيت‏الله العظمى مظاهرى: اگر اين اميد، انسان را به سر حد عشق به امام زمان و ظهور آن حضرت برساند، معلوم است كه خيلى خوب است. اما شرط آن همين است كه يكدفعه حالت يأس پيدا نشود و اگر اعتقادات خودش را محكم بكند كه اين احساسات نتواند ضربه به آن عقيده بزند، ظاهراً مانعى ندارد. بله، براى عموم مردم كه عقايدشان احساساتى است، ممكن است اين جور احساسات براى آنها ضرر داشته باشد. چيز ديگرى كه لازم است بيان شود اين است كه معناى ظهور و معناى تهيؤ براى ظهور، اين نيست كه فقط آن احساسات باشد، بايد واقعاً از نظر علم و عمل يك سرباز مجهزى باشد كه بتواند از كارگردانهاى امام زمان باشد، مخصوصاً جوانها و اين معلوم است كه خيلى كار دارد.

    ظهور عدالت و امنيت‏

    آقاى بانكى: بحث بعدى در مورد معناى حقيقى ظهور است؛ چيزى كه همه دارند ساعت شمارى مى‏كنند تا رخ بدهد. امروز مى‏خواهيم روى خود مفهوم ظهور صحبت كنيم. روى اين مطلب كه آيا ظهور، ظهور يك شخص است؟ آيا صرفاً آمدن يك امام يا يك ولى از اولياء الهى است؟ يا معنايى كه از ظهور در روايات بيان مى‏شود و همگى در انتظارش نشسته‏ايم، معنايى فراتر از اين دارد؟ اين ظهور، ظهور چه چيزهايى است كه ما داريم انتظار آن را مى‏كشيم؟ و چه لوازمى دارد؟

    آيت‏الله العظمى مظاهرى: از قرآن استفاده مى‏كنيم كه 124 هزار پيغمبر آمده است براى اينكه عدالت اجتماعى در ميان مردم حكم‏فرما بشود. قرآن در اين باره مى‏فرمايد: «و لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط و انزلنا

    حديث اهل نظر، ص: 10

    الحديد فيه بأس شديد و منافع للناس‏[8]» ما همه پيامبرها را با معجزه فرستاديم و علاوه بر معجزه با قانون نيز فرستاديم، علاوه بر قانون همه آنها سمت قضاوت هم داشتند و در آخر آيه مى‏فرمايد: همه آنها، سمت اجرا نيز داشتند؛ يعنى انبياء از طريق خدا هم قوه مقننه، هم قوه مجريه و هم قوه قضائيه داشتند، هم قانون وضع مى‏كردند، هم قانون اجرا مى‏كردند و هم در مورد اختلافهاى بين مردم، قضاوت مى‏كردند. علاوه بر اين، قرآن مى‏فرمايد: همه آنها معجزه داشتند. حالا اين پيامبران با اين ابزارها براى چه مبعوث شدند؟ طبق اين آيه، هدف از بعثت انبياء اين است كه يك عدالت اجتماعى در ميان مردم حكم‏فرما شود كه خواه ناخواه لازمه اين عدالت اجتماعى، امنيت اجتماعى، امنيت اقتصادى و امنيت فرهنگى است. لازمه‏اش اين است كه يك زندگى منهاى فقر و ناامنى و ظلم در جامعه حكم‏فرما باشد. قبلًا هم گفتم كه بيش از سيصد روايت از پيغمبر اكرم و ائمه طاهرين صادر شده است كه حضرت ولى عصر (عج) مى‏آيد براى اينكه عدالت را در سراسر جهان گسترش دهد. هدف ظهور، آن چيزى است كه همه انسانها مى‏خواهند، آن چيزى كه فطرت همه انسانها طالب آن است و اگر مانعى برايشان نباشد، دنبال آن هستند.

    آقاى بانكى: سؤالى كه پيش مى‏آيد اين است كه چرا مثلًا در زمان پيامبر اكرم كه اشرف مخلوقات بودند، يا در زمان حضرت على (ع) كه عدالت مجسم بودند، ظهور عدالت رخ نداد؟ چرا بايد اين قضيه متأخر بشود و مدتى خلأ وجود اولياء از نظر ظهور فيزيكى و ارتباطى، ايجاد شود تا بعدها مردم ظهور عدالت كلى را ببينند؟

    آيت‏الله العظمى مظاهرى: حضرت امام (ره) بارها راجع به اين سؤال، جواب مى‏دادند و مى‏فرمودند: همه‏پيامبرها آمدند كه عدالت اجتماعى بياورند، اما نشد. مى‏فرمودند: در حالى كه انبياء خيلى كار كردند، اما مخالفان، نگذاشتند در هدفشان موفق بشوند. اگر

    حديث اهل نظر، ص: 11

    ظالمان گذاشته بودند، عدالت حتماً جامه عمل مى‏پوشيد. قرآن مى‏فرمايد: هدف از بعثت انبياء همه و همه، همين هدفى است كه آقا امام زمان دارد، همين هدفى است كه صددرصد جامه عمل مى‏پوشد. قرآن شريف در اين تواريخى كه نقل مى‏كند نكته‏ها دارد. يكى از نكته‏هايش همين است كه حضرت نوح مى‏خواست اين كار را بكند، به قول قرآن حدود هزار سال هم زحمت كشيد[9]، اما نگذاشتند. حضرت موسى در ميان انبياء خيلى زحمت كشيد، خيلى خون جگر خورد، اما بالاخره آن چه مى‏خواست، نشد. اگر از ما بپرسند كه از نظر قرآن، پيغمبر براى چه مبعوث شده بود؟ بايد بگوئيم براى اينكه آدم بسازد. «هو الذي بعث في الامّيّين رسولًا منهم يتلوا عليهم آياته ويزكّيهم و يعلّمهم الكتاب و الحكمة[10]» پيغمبر اكرم آمده با معجزه، آن هم قرآن، آمده براى اينكه آدم بسازد اما آن چه مى‏خواست، نشد. آن اندازه هم كه محقق شد، بعد از مرگ پيغمبر اكرم خنثى شد و بالأخره ائمه طاهرين، يكى پس از ديگرى آمدند، اما نشد. حتى كار رسيد به آنجا كه حضرت ولى عصر (عج) مجبور شدند غايب شوند. ابتدا غيبت صغرى بود كه شايد بتواند در آن غيبت صغرى كارى بكند ولى نگذاشتند. بعد هم غيبت كبرى جلو آمد و تا الآن نشده و اگر يك تهيؤ به نام ظهور صغرى براى مردم حاصل بشود، قاعده لطف اقتضا مى‏كند كه حضرت ولى عصر (عج) همان وقت بيايد. اين تهيؤ براى عدالت اجتماعى، براى اينكه ظالم سركوب شود، براى اينكه يك امنيت صددرصد به معناى عامش در جامعه حكم‏فرما بشود، لازم است. لذا از زمان حضرت آدم تا به الآن شنيده مى‏شود كه هر وقتى كه تهيؤى براى همه مردم پيدا بشود، حتماً امام زمان مى‏آيد و در جلسه قبل گفتم كه اين‏

    حديث اهل نظر، ص: 12

    تهيؤ، تدريجى است، ما بايد اين تهيؤ را در دل پيدا كنيم. اما ظهور بايد دفعى و خرق عادت باشد و به قول پيغمبر ظهور حضرت به يك شبانه روز تحقق پيدا مى‏كند[11].

    غيبت، لطف خفى‏

    آقاى بانكى: پس در واقع مى‏توان گفت كه براى تحقق عدالت كلى سه چيز لازم است: يكى امام عادل، يكى عطش عمومى عدالت و يكى هم افرادى كه آمادگى اين را دارند كه امت اين امام باشند. براى تحقق عدالت در دوره‏هاى قبل، امام عادل بوده؛ حضرت على بودند، پيامبر بودند، ولى عطش عدالت، جهانى نشده بود. همچنين امتى كه با آن بشود عدالت جهانى را ايجاد كرد، وجود نداشت و داستان غيبت يك نوع محروميت از ديدار امام است كه انسانها به واسطه اين محروميت به اين فكر بيفتند كه آن دو مقدمه ديگر رخ بدهد. وقتى آن دو مقدمه رخ داد، آن امام عادل مى‏تواند عدالت كلى را ايجاد كند.

    آيت‏الله العظمى مظاهرى: بله! حرف خوبى است. غيبت كبرى در حقيقت يك لطف خفى از طرف حضرت ولى عصر و از طرف خداوند متعال است. اين غيبت كبرى است كه اين تهيؤ را به انسانها مى‏دهد كه آقا بيايد و بواسطه آن، ظلم ستيزى در جهان حكم‏فرما شود. لذا فرمايش شما بسيار فرمايش خوبى است و بنده هم ضميمه مى‏كنم كه اصلًا غيبت كبرى در حاليكه براى ما سخت است، اما خود يكى از الطاف‏

    خفيه خداست. يك مصيبت كه در بطن اين مصيبت، لطف خوابيده است و آن لطف، ظهور امام زمان است و اينكه عدالت و امنيت به‏معناى واقعى در جامعه حكم‏فرما شود.

    حديث اهل نظر، ص: 13

    ظهور دين‏

    آقاى بانكى: مفهوم عدالت عام‏تر از مفاهيم دينى است و مخاطب آن كل مردم جهان هستند، يعنى چه ديندار باشند و چه ديندار نباشند، چه مسلمان باشند و چه مسلمان نباشند. لذا همه تشنگان عدالت، چه آنهايى كه با ايمانند و چه بى‏ايمان، مخاطب اين ظهورند. اما ظهورى هم هست كه مربوط به خود دين است. در قرآن فرموده‏: «ليظهره علي الدين كله‏[12]» كه ظاهراً در روايات تصريح كرده‏اند كه تأويل اين آيه جز در زمان ظهور امام زمان رخ نمى‏دهد[13]. خود اين هم ظاهراً يك موهبت جديدى است كه اختصاص به جنبه ايمانى دارد. لطفاً در اين زمينه هم توضيحاتى بيان فرماييد.

    آيت‏الله العظمى مظاهرى: بله! سؤال خوبى است و توجه به اين مطلب هم ضرورى است. آن چه موجب مى‏شود آقا امام زمان بيايد، همان است كه يك تهيؤ براى عدالت‏خواهى درست بشود. اما آقا امام زمان وقتى آمد، اول دين مى‏آورد. به خاطر اينكه اگر دين نباشد، معنا ندارد عدالت بتواند محقق بشود. من يك بحثى داشتم به نام كنترل غرائز كه چه چيزى مى‏تواند اين انسان را كنترل كند؟ اين انسان بايد كنترل بشود، اگر كنترل نشود، غرائزش مزاحم ديگران و خودش است. در آن جا فرضيه‏هايى را نقل كردم، مثلًا عقل مردم كامل بشود، علم مردم كامل شود، تربيت مردم عالى شود، قانون خوب حكم‏فرما شود، نظارت ملى حكم‏فرما بشود. همه اين‏ها چيزهايى است كه قطعاً كنترل مى‏كند اما هيچ كدام اينها نمى‏تواند وقتى يكى از غرائز انسان طغيان بكند، او را كنترل كند. اما يك چيز مى‏تواند در همان حالى كه اين انسان‏

    حديث اهل نظر، ص: 14

    طغيان كرده است، او را كنترل كند و آن ايمان است، آن هم ايمان عاطفى نه ايمان عقلى و علمى. ايمان عاطفى است كه مى‏تواند عدالت اجتماعى صددرصد بياورد. ما اگر عدالت اجتماعى مى‏خواهيم، بايد اين جامعه را كنترل كنيم و هيچ چيز نمى‏تواند جامعه را كنترل كند جز دين، آنهم دين احساساتى و قلبى. وقتى حضرت ولى عصر (عج) مى‏آيند، اول مردم را مؤمن مى‏كنند. به دنبال اين ايمان است كه عدالت اجتماعى و امنيت اجتماعى در جامعه حكم‏فرما ميشود. اگر ما فقط عدالت را بخواهيم اما اين را نخواهيم، مسلماً نمى‏شود. لذا همان چيزى كه شما فرموديد، در قرآن نيز آمده است‏: «هو الذي أرسل رسوله بالهدي و دين الحقّ ليظهره علي الدين كله و لو كره المشركون‏[14]»

    ظهور عقل و معرفت‏

    آقاى بانكى: در دين، بخصوص دين اسلام و بخصوص معارف تشيع تأكيد مى‏شود كه آن عنصرى كه در دين خيلى مهم است، عنصر معرفت و بصيرت است. خداوند در قرآن به پيامبر مى‏فرمايد: «قل هذه سبيلي ادعو الي الله علي بصيرة[15] من به سوى خدا، بر اساس بصيرت دعوت مى‏كنم و اينقدر بر روى عقلانيت در دين ما تكيه شده است كه در مجامع حديث ما مثل اصول كافى، باب اول را باب عقل و جهل قرار داده‏اند. لذا دين، ظهور كلى پيدا نخواهد كرد مگر اينكه بصيرت عميق و عقلانيت ويژه‏اى در ديندارها درست شود. در روايات مى‏خوانيم كه امام زمان تا ظهور پيدا مى‏كنند، خداوند دستش را روى سر مردم قرار ميدهد و عقول مردم‏

    حديث اهل نظر، ص: 15

    چندين برابر مى‏شود[16]. آيا مى‏شود تعبير كرد كه يكى از اقسام ظهور، ظهور عقل و معرفت است، ظهور عقلانيت است؟ به نحوى كه بعضاً در روايات مى‏بينيم كه مثلًا بعضى آيات قرآن را مى‏گويند: اين مربوط به متعمقين آخرالزمان است‏[17]، همه درك نمى‏كنند و در واقع، آن انتظارى كه ما داريم كه عقل به آن ثمره نهايتش برسد، در ظهور حضرت رخ خواهد داد؟

    آيت‏الله العظمى مظاهرى: اين روايتى كه هست كه وقتى آقا بيايد و دست روى سر مردم بكشد، عقلشان چند برابر مى‏شود، اين، دو معنا دارد. يك معنايش اين است كه انسان اگر موانع نداشته باشد، عقلش كار مى‏كند و نبوغش براى خودش و ديگران استفاده دارد. مثلًا يك جوان وقتى كه موانع نداشته باشد و از نظر تشكيل خانواده، از نظر ارضاى غرايز و از نظر اقتصادى در رفاه باشد، معلوم است فكرى كه مى‏كند خيلى بالاتر از كسى است كه هزار مانع داشته باشد. معناى اينكه خدا عقل مردم را چند برابر مى‏كند، اين است كه وقتى عدالت اجتماعى سراسر جهان را گرفت، وقتى ظلم و فقر در جهان نبود، وقتى موانع براى انسانيت در جهان نبود، اين انسان چند برابر مى‏تواند فكر كند تا وقتى كه موانع در كار باشد. آن وقت عقل و فطرت مردم بيدار است. به همين جهت دين را مى‏يابد، نه فقط خدا را. اين يك معنايش است كه ظاهراً همين معنا هم بايد باشد. يك معنايش هم اين است كه قبلًا گفتم كه ظهور كبرى با خرق عادت همراه است.

    حديث اهل نظر، ص: 16

    ظهور صلح جهانى‏

    آقاى بانكى: يكى از دغدغه‏هاى مصلحان جهانى، صلح جهانى و امنيت جهانى است. در جلسه‏اى كه دو سال قبل رهبران اديان و نمايندگانشان در سازمان ملل داشتند، همه پيامشان صلح و امنيت بود. ظاهراً بشر، هيچ وقت به صلح جهانى نمى‏رسد مگر بعد از ظهور آقا امام زمان. مى‏شود اين را يكى ديگر از جنبه‏هاى ظهور دانست؛ يعنى ظهور صلح جهانى. ظاهراً در روايات نكات بسيارى در اين زمينه گفته شده، حتى مثلًا مى‏گويند: حيوانات گوشتخوار، ديگر گوشتخوار نيستند، يعنى بين گوسفند و گرگ هم ظاهراً آشتى داده مى‏شود[18].

    اين را مى‏خواستيم بيان كنيد كه آيا اين صلح بين ما انسان‏هاست يا بين اكوسيستم حيوانات هم رخ مى‏دهد؟

    آيت‏الله العظمى مظاهرى: مسلماً نه! اين از باب تشبيه است؛ يعنى براى اينكه بفهمانند كه امنيت سرتاسر جهان است و ديگر دغل‏بازها در حاليكه دغلند، حقه‏بازها و درنده‏ها در حاليكه از نظر سيرت درنده‏اند، جرأت درنده‏گى ندارند، تشبيه شده‏اند به گرگ و گوسفند. يعنى آن گرگها كه در زمان ما درندگى مى‏كنند، ديگر اين درندگى در آن زمان نيست و گرگ و ميش در يك صحرا مى‏چرند؛ يعنى همه انسانها از يك امنيت صددرصدى برخوردارند. لذا اين رواياتى كه هست، درست است، اما كنايه است. معنايش اين است كه يك عدالت اجتماعى صددرصد بر جهان حكم‏فرما مى‏شود، كسى نمى‏تواند حق كسى را بخورد، كسى ديگر جرأت ندارد به كسى تجاوز بكند و يك امنيت اجتماعى در جامعه حكم‏فرماست. اصل مطلب درست است، صلح كل هم‏

    حديث اهل نظر، ص: 17

    بايد باشد، اما صلح كل يك مصلح را مى‏طلبد، يك معصوم را مى‏طلبد، يك كسى را كه خود صددرصد عادل باشد.

    ظهور طبيعت‏

    آقاى بانكى: مصداقى از ظهور مربوط مى‏شود به طبيعت؛ باز در روايات داريم كه به فرمان حضرت، زمين دفائن خود را بيرون مى‏ريزد. گنجينه‏هاى زمين و معادن زمين، رو مى‏شود يا بيابانها سرسبز مى‏شود[19]. دلمان مى‏خواهد روى ظهور طبيعت هم نكاتى را بيان بفرمائيد.

    آيت‏الله العظمى مظاهرى: اين هم باز كنايه است؛ يعنى اينكه گنجها بيرون ريخته مى‏شود، معنايش اين نيست كه وقتى آقا آمد، آنجا كه گنج است، آنجا كه معدن است، خودش را يبرون مى‏ريزد يا مى‏نماياند كه من معدنم، بياييد مرا استخراج كنيد. ظاهراً معنايش اين است كه وقتى امام زمان مى‏آيد، مردم فعال هستند. آنچه اسلام روى آن خيلى پافشارى كرده، كار و فعاليت است، اين كه دولت بايد براى جوانها كار ايجاد بكند، همه مردم فعال باشند. من خيال مى‏كنم اينجور روايات هم كنايه است. ظهور طبيعت به اين معنا نه خرق عادت است و نه معجزه. ظهور طبيعت بدست مردم، با علم مردم، با كاردانى و كارگرى مردم پيدا مى‏شود و آن طبيعت انسانها را صددرصد مستغنى مى‏كند.

    حديث اهل نظر، ص: 18

    ظهور خلافت الهى‏

    آقاى بانكى‏ يكى از جنبه‏هاى ظهور حضرت در آيه‏ «وعد الله الذين آمنوا منكم و عملوا الصالحات ليستخلفنّهم في الارض‏[20]» بيان شده است. در اين آيه، خلافت كسانى را كه اهليت خلافت دارند، مشروط به دو چيز كرده: ايمان و عمل صالح. در روايات يكى از مصاديق بارز اين آيه را ظهور حضرت مهدى (ع) دانسته‏اند[21]. از همين جا مى‏شود استفاده كرد كه يكى از جنبه‏هاى ظهور، ظهور خلافت كليه الهيه است. سؤالى كه براى ما در اين زمينه پيش مى‏آيد، اين است كه اين شرطى كه در اين آيه‏

    گذاشته‏اند، آيا شرط كامل است؟ يعنى در هر دوره‏اى كه مؤمنين نتوانستند يا انسانهاى خوب نتوانستند خليفه شوند، مى‏شود از اين آيه استفاده كرد كه يا ضعف، در ايمانشان بوده يا ضعف در عمل صالحشان؛ يا اينكه نه! امكان دارد ايمان و عمل صالح باشد ولى شرايط ديگرى هم براى ظهور خلافت باشد كه رخ نداده است.

    آيت‏الله العظمى مظاهرى: اين آيه استخلاف، يا بهترين يا از بهترين آيات درباره ظهور حضرت ولى عصر (عج) است كه اين آيه خيلى ظاهر و هويدا مى‏فرمايد كه اين شيعه اگر متقى باشد، اين خلافت روى زمين را حتماً پيدا مى‏كند. اما صورت خوبى كه آيه شريفه پيدا كرده است، اين است كه يك آمال و آرزوهايى از انسانها بيان مى‏كند و آن اين كه هر انسان با وجدانى، هر انسانى كه فطرتش بيدار باشد، اولًا دلش مى‏خواهد كه فطرتش، آن ايده‏اش جهانى شود و مى‏خواهد كه موانعى براى انتشار اين آرزو نباشد و قرآن مى‏فرمايد: اين آرزوى شيعه، قطعاً جامه عمل مى‏پوشد. قرآن مى‏فرمايد: ما علاوه بر اين كه او را خليفه روى كره زمين مى‏كنيم و حكومت جهانى مال اوست، تشيع او هم جهانى مى‏شود. بعد چيزى كه به كار رفته است، اين است كه شيعه‏

    حديث اهل نظر، ص: 19

    مى‏خواهد شيعه‏گرى جهانى بشود، اما ظلم و ناامنى نباشد، عدالت اجتماعى سرتاسر جهان حكمفرما باشد. قرآن مى‏فرمايد: اين هم حتماً مى‏شود. «و ليبدلنهم من بعد خوفهم أمنا[22]» بعد از آنكه خوف ناعدالتى و ظلم جهان را گرفته است، بدست اين شيعه عدالت اجتماعى هم سرتاسر جهان را مى‏گيرد، امنيت اجتماعى، امنيت اقتصادى، امنيت فرهنگى سرتاسر جهان را مى‏گيرد. نكته مهم اين است كه چه شيعه‏اى؟ كه خداوند مى‏فرمايد شيعه متقى «الذين امنوا و عملوا الصالحات‏[23]» ايمان تنها هم نه، ايمان توأم با عمل صالح.

    ايمان و عمل صالح، زمينه ساز ظهور

    آقاى بانكى: امام سجاد مى‏فرمايند

    : «هم والله شيعتنا اهل البيت‏

    » اين آيه به خدا قسم در حق شيعيان ماست‏ «يفعل الله ذلك بهم علي يدي رجل منا» اين كار بدست مردى از ما انجام مى‏شود «و هو مهدي هذه الامه‏[24]» حال سؤالى كه براى ما خيلى مهم بود اين است كه اين ايمان و عمل صالحى كه در اينجا گفته شده، دو شرط قطعى است يعنى اگر اين دو تا رخ بدهد بايد اين خلافت رخ بدهد يا نه؟ و اگر اين طور باشد كه اين دو شرط قطعى است، نمى‏توان عكس آن را نتيجه گرفت؛ يعنى هر دوره‏اى كه شيعه به اين خلافت نرسيده، معلوم مى‏شود كه يا در ايمان ضعيف بوده يا در عمل صالح. و اگر معلوم شد كه اين دو شرط شرط قطعى است، آيا مى‏شود نتيجه گرفت كه بهترين كار براى اينكه زمينه ظهور براى حضرت رخ بدهد، همين تقويت ايمان و عمل صالح است؟

    حديث اهل نظر، ص: 20

    آيت‏الله العظمى مظاهرى: همينطور كه عرض كردم و در مباحث قبلى هم جواب دادم، اگر شيعه حقيقتاً شيعه باشد، به اين معنا كه از نظر عقيده شيعه باشد، از نظر گفتار شيعه باشد، از نظر كردار شيعه باشد حتماًبايستى به قاعده لطف امام زمانش را دارا باشد. اين عبارت «وجوده لطف و تصرفه لطف آخر و عدمه منا» مرحوم شيخ خواجه نصيرالدين طوسى اشاره به همين است. اگر مى‏بينيد كه ما امام زمانمان غائب است، امام نداريم، دسترسى به امام نداريم، اين «عدمه منا» ما مهيا نيستيم و تهيؤ ما به اين است كه واقعاً از نظر عقيده شيعه باشيم، از نظر گفتار شيعه باشيم كه اين دو قسمتش در جامعه شيعه‏

    هست ولو كامل نيست. آنچه لنگيم، قسمت سوم است؛ يعنى از نظر عمل و تهيؤ عملى. اگر واقعاً از نظر عمل شيعه باشيم، مسلماً برخدا واجب است كه امام زمان را به ما برساند. به اين مى‏گويند: قاعده لطف. و عرض كردم با اين آيه شريفه احتياج به روايت هم نداريم. روايتى كه ايشان فرمودند نظيرش زياد است كه در ذيل همين آيه يا آيات ديگر مى‏فرمايد: منظور شيعيان ما هستند. خود همين آيه كلمه «منكم» دارد، مى‏گويد: شيعه، اما شيعه‏اى كه متقى باشد. همين شيعه متقى را دو دفعه تكرار مى‏كند، مى‏فرمايد: «يعبدونني لا يشركون بي شيئاً[25]» بعد هم از باب مثال دو سه تا مصداق ذكر مى‏كند: يكى «اقيموا الصلوة» و ديگرى‏ «آتوا الزكوة» هم رابطه محكم با خدا و هم رابطه با مردم- و سوم «اطيعوا الرسول‏[26]» كه اين اطاعت غير از آن اطاعت اول است كه در زمان ما، اطاعت از حكومت اسلامى يعنى ولايت فقيه است.

    ظهور كمال انسان‏

    آقاى بانكى: در رابطه با خلقت انسان غايتى وجود دارد. به طور كلى ما اين غايت را مى‏گوئيم كمال. بنده به يك حديثى برخورد كردم كه جزء احاديث دشوارتر

    حديث اهل نظر، ص: 21

    مهدويت است كه در كتاب منتخب الاثر، 123 منبع براى اين حديث ذكر كرده بود كه خيلى از آنها اهل تسنن بودند، حديث اين است كه: اگر از كل عالم يك روز باقى بماند، آن روز آنقدر طول مى‏كشد تا حضرت مهدى (عج) ظهور كنند[27]. آيا از اين كه تأكيد كرده كه اگر فقط يك روز باشد، اين روز نبايد تمام بشود تا اين اتفاق بيفتد، مى‏توان نتيجه گرفت كه ظهور حضرت يكى از مصاديق ظهور كمال و فلسفه خلقت است. ظهور، غايت خلقت است، يعنى آن چيزى كه اصلًا برايش خلقت انسان مهيا شده است؟

    آيت‏الله العظمى مظاهرى: اين روايتى كه ايشان فرمودند، نظيرش در روايات ما و در روايات اهل تسنن زياد است. الا اينكه اين روايتها كنايه است و معنايش اين است كه حتماً بايد چنين باشد، حتماً آقا بايد بيايد، حتماً بايد به دست شيعه، به دست مستضعفين، اين استكبار نابود بشود و به جاى آن عدالت اجتماعى سرتاسر جهان را بگيرد. لذا در روايات ما بطور كنايه، براى اينكه بفهمانند حتماً اين طور خواهد شد، مى‏فرمايند: اگر يك روز هم باقى باشد، بايد امام زمان بيايد. براى اينكه اين وعده خداست و اما اينكه حضرت ولى عصر براى اين مى‏آيند كه انسان را به كمال برسانند، خوب اين درست است. مسلم است كه وقتى حضرت ولى عصر آمدند، انسان از نظر ماديت ترقى مى‏كند، مى‏رسد به آنجا كه علم 70 برابر مى‏شود. اين هفتاد هم از باب مثال است؛ شايد بتوانيم بگوييم هفتاد ميليارد برابر مى‏شود. لذا يك خرق عادتى است، يك عملى است كه ما الآن سرمان نمى‏شود، بايد بيايد اين علم را به ما بدهد تا بفهميم. از نظر كمال‏

    علمى، بالا مى‏رود و به انتها مى‏رسد. از نظر كمال‏

    حديث اهل نظر، ص: 22

    اجتماعى، كه امنيت و عدالت باشد، به انتها مى‏رسد، يعنى مافوق عدالت در جهان حكمفرما مى‏شود. از نظر انسانيت هم چنين است آنها كه معلمشان امام زمان باشد، به مطلوب مى‏رسند. اينها مسلم است. اما اين كه بگوئيم امام زمان مى‏آيد براى اينكه انسان را كامل بكند، در روايات‏كم آمده، ولى گفتنش مانعى ندارد.

    ظهور قرآن‏

    آقاى بانكى: ما در رابطه با قرآن كريم عقايدى داريم كه هم نص قرآن بر آن دلالت دارد و هم روايات زيادى بر آن تأكيد مى‏كند؛ مثل تعابيرى چون‏ «تبياناً لكل شي‏ء[28] قرآن روشنگر هر چيزى هست. يا در روايات زيادى داريم كه «ع‏ لم ما كان و ما يكون و ما هو كائن‏» در قرآن هست‏[29]. اين طور معرفى قرآن با آن چيزى كه ما حالا داريم از قرآن استفاده مى‏كنيم، خيلى متفاوت است، يعنى ما الآن اين چيزها را از قرآن نمى‏بينيم، طبق عقيده‏مان و طبق قرآن باور داريم كه «تبياناً لكل شى‏ء» است ولى هنوز اين ويژگى قرآن ظاهر و هويدا نشده. آيا مى‏توان يكى از مصاديق ظهور حضرت مهدى (عج) را ظهور قرآن نام گذاشت كه اين جور چيزها كه در قرآن بوده و به اصطلاح بيان شده ولى هنوز بر بشريت ظاهر نشده، در دوران حضرت ظاهر مى‏شود؟

    آيت‏الله العظمى مظاهرى: بله! اين حرف خيلى بحث دارد. ابن‏عربى يك جمله‏اى دارد كه جمله خوبى است. مى‏گويد: 700 تفسير تا حال بر قرآن نوشته شده، اما قرآن هنوز بكر است. استاد بزرگوار ما علامه طباطبايى (ره) و همچنين حضرت امام (ره)

    حديث اهل نظر، ص: 23

    مى‏فرمودند: از وقتى كه ابن عربى اين جمله را گفته تا الآن، بيش از 700 تفسير ديگر اضافه شده است، اما هنوز قرآن بكر است. انصافاً چنين است. يعنى ما از قرآن يك قطره از دريا بيشتر نتوانسته ايم استفاده كنيم و نخواهيم توانست. بايد مبين قرآن بيايد، همان كه قرآن مى‏فرمايد: ما قرآن را نازل كرديم «لتبين للناس ما نزّل إليهم‏[30]» بايد مبين بيايد تا قرآن معلوم بشود و آنكه خودش مثل قرآن است، بايد قرآن را تفسير كند. معلوم است در زمان امام زمان علم به انتها مى‏رسد و قرآن شريف تفسير مى‏شود.

    ظهور اسماء و صفات الهى‏

    آقاى بانكى: حالا كه بحث به اينجا رسيد، به يك مرحله ديگر از ظهور وارد بشويم. ما مى‏دانيم كه خداوند هيچ وقت به ذهن نمى‏آيد و هر چه از او توصيف كنيم و در ذهن بگيريم، باز او غير از خداست و به ما گفته‏اند كه آنچه از خدا ظاهر مى‏شود، چيزى جز تجليات الهى در اهل بيت نيست. اهل بيت مجمع همه اسماء و صفات و ظهور اسماء و صفاتند. آيا مى‏شود اين طور بيان كرد كه ظهور حضرت مهدى (عج) يك معنايش ظهور اسماء و صفات الهى است به طور كلى، به اين معنا كه در دوره‏هاى قبلى چنين چيزى رخ نداده. زمان پيامبر هم، اين ظهور بوده است، ولى براى ما خلايق درك اين اسماء و صفات در دوران ظهور حضرت مهدى (عج) به مراتب بيشتر خواهد شد؟

    آيت‏الله العظمى مظاهرى: اين دوتا حرف دارد. يك حرف اينكه چرا پيغمبر اكرم يا ائمه طاهرين براى مردم نگفتند؟ به خاطر اين كه لياقت نبود، نگفتند. اميرالمؤمنين (ع) مى‏رفتند درد دلشان يا علمشان را به چاه مى‏گفتند. اگر يك كسى را پيدا مى‏كردند مثل ميثم تمار، هر چه ظرفيت داشت به او مى‏دادند. ميثم تمار چهار سال بيشتر

    حديث اهل نظر، ص: 24

    خدمت اميرالمؤمنين نبود و در اين مدت علم بلايا و منايا را ياد گرفت و وقتى سر دار رفت، آن جمله‏اى را كه اميرالمؤمنين روى منبر مى‏گفت، گفت. گفت: مردم! بيائيد از من بپرسيد، از هر چه مى‏خواهيد، از علم ما كان و ما يكون و ما هو كائن. معلوم مى‏شود كه انسانها اگر رابطه‏ى با ولايت پيدا بكنند، به خيلى‏جاها مى‏توانند برسند. بعد از اميرالمؤمنين هم يكى پس از ديگرى ائمه طاهرين يا زندان‏

    بودند و يا محصور بودند يا اينكه مثل امام صادق مجبور بودند براى مردم، فقه بگويند. اما وقتى آقا امام زمان مى‏آيند، همه اين موانع رفع مى‏شود، تهيؤى هم پيدا مى‏شود. در روايات زياد داريم كه پيغمبر اكرم به شماها مى‏نازيدند، به سلمان مى‏گفتند كه عده‏اى از قوم تو (ايرانيها) مى‏آيند و خيلى چيز سرشان مى‏شود[31] و ان‏شاءالله از قرآن هم به خوبى استفاده مى‏شود. اصلًا اين ظهور مربوط به شيعه است. فهم و شعور شيعه، ذوق شيعه، عرفان شيعه، در اين چيزها انصافاً خيلى بالاست. اميدواريم كه آقا امام زمان بيايد و ما درك بكنيم. آنچه من دارم مى‏گويم، يك قطره از درياى وجود امام زمان و از درياى علم امام زمان است.

    نقش ما در تعجيل ظهور

    آقاى بانكى: سؤال مهم ديگرى كه براى ما مطرح ميشود، اين است كه ما براى ظهور آقا چه كار مى‏توانيم بكنيم. آيا ظهور يك پديده‏اى است طبيعى كه هر موقع وقتش برسد، رخ مى‏دهد و ربطى به ما ندارد؟ يا اين طور نيست. در واقع ما دوست داريم بدانيم كه چه كار مى‏توانيم براى اين قضيه بكنيم؟ آيا ما مى‏توانيم در جهت جلو افتادن امر ظهور، كارى انجام بدهيم؟

    حديث اهل نظر، ص: 25

    آيت‏الله العظمى مظاهرى: سؤال، سؤال خوبى است. يك جمله‏اى به همه شما عرض كنم و از طرف شما جواب مى‏دهم كه حتماً با جواب من موافقيد. اگر آقا امام زمان امروز آمدند و پرچم اسلام روى كره زمين افراشته شد، شما از آقا امام زمان چه توقعى داريد؟ مى‏خواهيد چه شود؟ مسلماً مى‏خواهيد كه دين خدا روى كره زمين افراشته شود و بر طبق آن عمل شود، مى‏خواهيد كه عدالت، امنيت و به عبارت ديگر قوانين اسلام صددرصد پياده شود. بنابراين اگر ما مى‏خواهيم امام زمان بيايد، به خاطر اين است كه از خدا اطاعت كنيم، همه از خدا اطاعت كنند. اگر ما مهدى (روحى فداه) را مى‏خواهيم، براى اين است كه بنده خداست و اين بنده خدا مى‏تواند دين خدا را ترويج كند. اين بنده خدا مى‏تواند عدالت اجتماعى و امنيت اجتماعى به معناى عامش بياورد. معناى ظهور و اينكه ما منتظر ظهور باشيم، همين است. بايد خودمان را بسازيم، بايد مهياى اين ظهور باشيم، بايد حالى در ما پيدا شود كه حاضر باشيم مثل امام حسين (ع) همه چيزمان را فداى آن بكنيم. اين معناى ظهوراست. اگر اين تهيؤ پيدا شود، قطعاً امام زمان مى‏آيند. ما قاعده‏اى داريم در علم كلام به نام قاعده لطف و معناى قاعده لطف اين است كه لازم است بر پروردگار عالم، براى اينكه انسان به كمال برسد، پيامبر مبعوث كند. پروردگار عالم چون كه حكيم است و رحمت واسعه دارد، بر او لازم است بعد از پيغمبر، امام مبعوث كند. لذا بزرگان مى‏گويند: ارسال رسل و انزال كتب و نصب ائمه طاهرين براى امامت، اينها همه از قاعده لطف سرچشمه مى‏گيرد. چون خدا حكيم است، چون خدا قدرت اين كار را دارد، چون خدا علم دارد كه اين كار خوب است و بالاخره چون خدا جواد است و رحمت واسعه دارد، بايد ارسال رسل و انزال كتب بكند. بايد بعد از پيغمبر، حضرت على (ع) و امامان ديگر را نصب به خلافت بكند. همان قاعده لطف به ما مى‏گويد: اگر تهيؤ براى آمدن حضرت ولى عصر (عج) پيدا شود، بايد ظاهر شوند؛ بر خدا لازم است او را ظاهر كند. بر مى‏گردد به آن غيبت صغرى كه با شما صحبت كردم كه ما

    حديث اهل نظر، ص: 26

    دو تا ظهور داريم: 1) ظهور صغرى كه دست ماست كه اسمش را گذاشتيم انقلاب تدريجى 2) آن ظهور كبرى است كه اسمش را گذاشتيم انقلاب دفعى. اگر ما مهيا شويم و آن ايثار، گذشت و فداكارى كه لازم است در ما موجود شود، همان وقت حضرت، مى‏آيند.

    شاخصه‏هاى تهيؤ

    آقاى بانكى: ما وقتى كه به خودمان نگاه مى‏كنيم تا حدودى اين تهيؤ را در خودمان مى‏بينيم و در جامعه خودمان مى‏بينيم يا در دوره‏هاى تاريخ مى‏بينيم، ولى بعد مى‏بينيم آقا ظهور نكردند. خيلى وقتها بشر احساس آمادگى كرده ولى بعد معلوم شده كه فقط ادعا كرده‏ولى واقعيت اين طور نبوده. اگر ممكن است، شما شاخصه‏هايى معرفى كنيد كه ما حداقل طبق آن شاخصه‏ها خودمان را امتحان كنيم. بدانيم كه ما اين چيزها را كم داريم و اين كار را بايد انجام دهيم كه آمادگى‏مان محرز شود.

    آيت‏الله العظمى مظاهرى: آمادگى، گاهى احساساتى است كه خوب است. انصافاً همه شما عزيزان، عشق به اين داريد كه آقا امام زمان بيايند. راستى هم آقا امام زمان را تا سر حد عشق دوست داريد. در اين مورد هيچ اشكالى نيست. همه شما كه اينجا آمده‏ايد، عشق به امام زمان شما را اين جا آورده است. براى اينكه جملاتى راجع به حضرت مهدى (عج) بشنويد. به اين مى‏گويند: آمادگى احساساتى كه خيلى خوب است. كاربرد هم دارد و نيروى كنترل كننده هم هست. اما آن آمادگى كه من گفتم، غير از اينهاست. اين كه ايثار و گذشت و فداكارى داشته باشيد و حاضر باشيد همه را براى حضرت مهدى (عج) بدهيد. يكى دو تا مثال در اين مورد مى‏زنيم كه واقع هم شده. مرحوم آقا باقر بهبهانى يكى از مراجع بزرگ تقليد است. خيلى بزرگ است و خدمت به دين هم خيلى كردند. ايشان مدتى در بهبهان بودند و خدمت كردند و يك مدتى در كرمانشاه واقعاً كار كردند. مدتى هم اصفهان بودند و در اصفهان هم واقعاً كار كردند. بعد هم در اواخر عمر رفتند كربلا و در آنجا مكتب اخبارى‏گرى را نابود

    حديث اهل نظر، ص: 27

    كردند و مكتب اصول‏گرايى را جلو آوردند و علم اصول را كه پايه فقه است، اين مرد بزرگ در كربلا، نجف و عراق پايه‏ريزى كرد. ايشان يك وقتى در اصفهان منبر مى‏رفت. روى منبر يك جمله گفتند: اگر امام زمان بيايد، معلوم نيست شما پذيرا باشيد. به مردم برخورد كه چرا آقاى بهبهانى، اين مرجع بزرگ اين حرف را زدند و حتى رسيد به آنجا كه وقتى همه رفتند، خادم مسجد، خيلى به ايشان جسارت كرد. اتفاقاً خادم خوابيد و خواب ديد كه امام زمان، ظهور كردند. خوشحال شد و آمد در خدمت امام زمان. به حضرت گفت: آمدم كه در ركاب شما مهيا شوم. حضرت فرمودند: آيا حاضرى به خاطر من از همه چيزت بگذرى؟ گفت: بله آقا! فرمودند: مال تو شبهه‏ناك است و بايد همه آن را پس بدهى، حتى لباسهايت را. لباسها را كَند و فقط در خدمت امام زمان، يك شلوار داشت. آقا امام زمان فرمودند: خوب اين خانمى را هم كه دارى، به اين دليل عقدش درست نيست. گفت: خوب! آن را هم رها كردم. گفت: خوب! اين بچه‏ها هم شهبه‏ناك هستند. اين شمشير را بگير، گردن بچه‏هايت را بزن! تا به اينجا رسيد، گفت: تو امام زمان كه نيستى هيچ، سيد هم نيستى! تو به درد نمى‏خورى! ناگهان از خواب بيدار شد. آمد روى دست و پاى مرحوم بهبهانى افتاد و تضرع و زارى كرد و گفت كه فهميدم تو چه مى‏گويى. اين خواب است، نمى‏گويم حجت است. توجه داشته باشيد وقتى كه امام زمان بيايند، هيچ كس را نمى‏كشند الا خارهاى سر راه را. مال هيچ كسى را مصادره نمى‏كنند. آقا امام زمان بيايند، زن كسى را از كسى نمى‏گيرند. اين خواب است. اما اين خواب يك چيزى به عامه مردم و خادم آقا فهماند. اينكه گذشت و ايثار و فداكارى غير از اينهاست. بايد مثل زهير باشند در كربلا. بايد مثل اصحاب امام حسين (ع) باشند. آن 313 نفر مثل اصحاب امام حسين (ع) هستند.

    آقاى بانكى: چه كنيم تهيؤ احساساتى را تبديل به تهيؤ واقعى كنيم؟

    حديث اهل نظر، ص: 28

    آيت‏الله العظمى مظاهرى: قدم اول، تقيد به ظواهر شرع است. اهميت به واجبات صددرصد و اهميت به مستحبات به اندازه‏اى كه ضرر به كارتان نخورد. عمده، اجتناب از گناه است و كم‏كم برسد به ترك مكروهات و شبهات. اگر سير و سلوك مى‏خواهيد، اين قدم اول است. اگر مهدى (عج) مى‏خواهيد، اين قدم اول است. اگر سعادت دنيا و آخرت مى‏خواهيد، اين قدم اول است.

    بداء در ظهور

    آقاى بانكى: حاج آقا مطلبى است در عقايد شيعه كه جزء عقايد اختصاصى شيعيان هم هست به نام «بداء» كه معتقديم گاهى اتفاقى، قرار است بيفتد، اما به خاطر اعمال ما يا جلو مى‏افتد و يا به تأخير

    مى‏افتد يا اصلًا محو مى‏شود. «يمحو الله ما يشاء و يثبت‏[32]» باز در روايات مى‏بينيم كه مسئله بداء در ظهور مهدى (عج) نيز موضوعيت دارد؛ يعنى ممكن است ظهور جلو و عقب بيفتد به خاطر كارهاى ما. حال، اگر چه اعمالى مرتكب شويم، باعث مى‏شود ظهور عقب بيفتد؟ يعنى آن گناهان و آن كارهايى كه باعث مى‏شود ظهور عقب بيفتد، چيست؟

    آيت‏اللّه العظمى مظاهرى: سؤال خوبى است. مسئله بداء را اينجا نمى‏شود حل كرد. يك مسئله فوق‏العاده علمى‏است. مثل حضرت امام كه در اين موارد خيلى وارد بودند، شايد در مسئله بداء بيش از دو ماه صحبت كردند، آن هم صحبتهاى علمى. لذا بهتراست مسئله بداء را اينجا نياوريم. اما اصل فرمايش ايشان فرمايشى بسيار متين است و آن اينكه بعضى اوقات نشانه‏هاى ظهور پيدا مى‏شود، آمادگى‏پيدا مى‏شود، اما به خاطر بعضى اعمال ناشايست بندگان به تأخير مى‏افتد.

    حديث اهل نظر، ص: 29

    تضرع براى ظهور

    آقاى بانكى: موضوع ديگرى كه در روايات به آن توجه مى‏شود، دعا و تضرع براى ظهور حضرت است‏[33]، به نحوى كه دعاهاى بسيار زيادى براى فرج داريم. شايد در بين ادعيه ما اينقدر كه در مورد فرج امام زمان دعا داريم، در هيچ موضوع خاص ديگرى اين قدر دعا نداشته باشيم. به اين حالت تضرع مى‏گويند: استغاثه به امام زمان؛ واژه زيباى استغاثه را استفاده مى‏كنند. ضمنِ بيان تأثير دعا و تضرع در ظهور آقا، در مورد ارتباط بين ظهور آقا و واژه استغاثه توضيحى بفرماييد؟

    آيت‏الله العظمى مظاهرى: يكى از چيزهايى كه باعث مى‏شود آقا امام زمان بيايد، دعاى ماست، تضرع و زارى ماست، استغاثه‏هاى ماست. و همان طور كه تقوا مقدمه ظهور است و زمينه براى ظهور درست مى‏كند، دعا و زارى هم مقدمه مى‏شود براى ظهور حضرت. به اين معنا كه ما دعا مى‏كنيم و دعا مستجاب مى‏شود ان شاء الله و به واسطه دعاى شما جوانان، فرج آقا امام زمان نزديك مى‏شود و محقق مى‏شود. بنابراين من از همه شما تقاضا دارم كه دعا را فراموش نكنيد و مخصوصاً بعد از صلوات‏ «و عجل فرجهم» را فراموش نكنيد. در نماز، هم در ركوع و سجده و قنوت، ذكر صلوات را فراموش نكنيد و بعد از آن‏ «و عجل فرجهم» بگوئيد. البته در تشهد نه! در تشهد تعبدى است كه بايد صلوات بفرستيم بدون‏ «وعجل فرجهم» و استغاثه به حضرت يعنى اى كسيكه واسطه فيض هستى، از خدا اين فيض را بخواه كه ان شاءالله در زمان ما و به رهبرى شما، پرچم اسلام روى كره زمين افراشته شود، لذا استغاثه به امام زمان يعنى استغاثه به خدا، يعنى استغاثه به واسطه فيض خدا و اراده امام زمان‏

    حديث اهل نظر، ص: 30

    همان اراده خداست و اراده خدا همان اراده امام زمان است «وما تشاؤون الا ان يشاء الله‏[34]»

    استطاعت ظهور

    آقاى بانكى: در روايات داريم كه مثل امام مثل خانه كعبه است‏[35]. كعبه، ثابت است؛ ماهائيم كه فاصله‏مان به آن نزديك و دور مى‏شود و به دور آن حلقه مى‏زنيم و طواف مى‏كنيم. از اين مثل معلوم مى‏شود كه ظهور امام به اين است كه ما چقدر به او نزديك شده باشيم، هر چه ما به سمت او نزديك بشويم، او بيشتر براى ما ظاهر مى‏شود و همانطورى كه براى رسيدن به كعبه، استطاعت لازم است و تا فرد مستطيع نشده، نمى‏تواند به زيارت خانه خدا برود، براى ظهور هم، استطاعت لازم است. ما مى‏خواهيم استطاعت ظهور پيدا كنيم، ببينيم چه شرايطى هست تا ما همه براى ظهور امام زمان مستطيع بشويم. مى‏خواهيم شرايط استطاعت ظهور را، به طور دقيق بررسى كنيم و هيچ متنى، علمى‏تر و مبين‏تر از متن قرآن نيست. اگر در بين آيات قرآن برشى بزنيم، در سوره كهف كه در ميان قرآن قرار دارد، عجيب‏ترين داستان قرآنى در آن هست به نام داستان خضر و موسى. در اين داستان، نكات عجيبى وجود دارد، خيلى از حقايق فكرى شيعه را مى‏شود از لابه‏لاى عبارات و كنايات اين داستان درآورد و يكى از بسته‏هاى مناسب براى استفاده از قرآن كريم است كه ان‏شاءالله به استمداد الهى، مى‏خواهيم ببينيم در بحث استطاعت ظهور چه برداشت‏هايى از اين داستان عجيب مى‏توان كرد. اين كه بحث استطاعت ظهور را از اين داستان مى‏خواهيم برداشت كنيم، به قرينه خود داستان است. وقتى كه جناب موسى از حضرت خضر

    حديث اهل نظر، ص: 31

    سئوال مى‏كنند كه اجازه هست كه من تابع شما شوم، پيرو شما شوم، جناب خضر مى‏گويند: «انك لن تستطيع معي صبرا[36]» تو استطاعت لازم را ندارى. از همين واژه ما الهام گرفتيم ببينيم اين استطاعت چيست؟ من قبل از اينكه وارد داستان شوم و روى بندبند آيات داستان از آقا سؤالاتى بكنم، با اين سئوال بحث را دنبال مى‏كنم كه آيا اين نوع مقايسه، مقايسه درستى است؟ آيا اين برداشت درست است كه ما بين اين دو، مقايسه‏اى كنيم و عظمت مقام امام زمان را نسبت به انبياى اولوالعزم متوجه بشويم؟

    آيت‏الله العظمى مظاهرى: اولًا در باب استطاعت، اصل مطلب گفته شد و همان تهيؤ يعنى استطاعت. ما اگر بخواهيم از ياران امام زمان باشيم، بايد استطاعت داشته باشيم، اگر بخواهيم حضرت ولى عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف بيايند، بايد تهيؤ در جامعه باشد و شيعه هم بايد استطاعت اينكه بتواند كارگردان زمان ظهور باشد را داشته باشد.

    اما استفاده كردن از آيات حضرت موسى و حضرت خضر؛ اولًا اين آيات، آيات عجيبى است و هر كسى از اين آيات، استفاده‏اى كرده است. حضرت امام رضوان الله تعالى عليه مى‏فرمودند كه: «مسأله قضا و قدر، مسأله جبر و تفويض، مسأله بداء، در اين سه، چهار آيه حل شده است.»

    بعضى‏ها از همين آيات شريفه، استفاده‏هاى اخلاقى كرده‏اند، بعضى‏ها، استفاده سير و سلوكى كرده‏اند. و الآن آقاى بانكى مى‏خواهند استفاده تهيؤ و ظهور حضرت را، از آيات بكنند و خوب هم هست، عالى است. ما هر چه از قرآن بخواهيم و البته لياقت برداشت هم داشته باشيم، مى‏توانيم برداشت كنيم. و اين به تجربه براى من هم اثبات شده كه در مورد هر مطلب مهمى‏كه به قرآن رجوع كرده‏ام، براى آن مطلب‏

    حديث اهل نظر، ص: 32

    آيات فراوانى پيدا كردم. بنابراين فرمايش ايشان راجع به اين آيات سوره كهف و استفاده كردن از لفظ استطاعت، بسيار به جا و خوب است، تا ان‏شاءالله ببينيم به كجا مى‏رسيم. برداشت از قرآن، يك برداشت فوق‏العاده خوبى است، البته ظرفيت و تقوا و ذوق قرآنى مى‏خواهد تا از قرآن استفاده بكنيم ان‏شاءالله.

    در جستجوى مهدى (عج)

    آقاى بانكى: «واذ قال موسي لفتاه لا ابرح حتي ابلغ مجمع البحرين او امضي حقباً[37]» در اين آيه، حضرت موسى به دوستش و وصيش، جناب يوشع مى‏گويد: سراغ كسى دارم مى‏روم كه حاضرم عمرم را در راه بدست آوردن او بگذرانم، در تفسير آمده كه «حقباً» هشتاد سال يا هفتاد سال را مى‏گويند. اين قدر مى‏گردم تا او را پيدا كنم، اين حالت تحسس، حالت انتظار و حالت گشتن است كه اينجا حضرت موسى بيان مى‏كند كه واقعاً آدم وقتى كه يك حقيقتى را بخواهد، بايد حاضر باشد تمام عمرش را، صرف آن كند. با اينكه حضرت موسى، پيامبر اولوا العزم بود، خودش كليم الله بود، با خدا صحبت مى‏كرد، ولى با اين حال وقتى كه متوجه اين عبد الهى شده بود، گفت: من بايد بگردم تا او را پيدا كنم. آيا مى‏توان از همين، اين حالت انتظارى را كه ما بايد داشته باشيم و اينكه به دنبال حضرت باشيم را برداشت كرد يا نه؟

    آيت‏الله العظمى مظاهرى: برداشت خوبى است. و من تصديق مى‏كنم، الا اينكه عرض كردم از قرآن برداشتهاى فراوانى مى‏شود كرد. همين جا، يك برداشت اين است كه اگر كسى، نور ولايت بخواهد، بايد اين نور ولايت در همين دنيا در دل او رسوخ كند و حقيقتاً عاشق امام زمان باشد و مثل عاشق كه مى‏گردد به دنبال معشوق، مثل پروانه كه مى‏گردد به دنبال شمع، اين طور دنبال امام زمان بگردد؛ به عبارت ديگر دنبال رضايت امام زمان بگردد. يك استفاده ديگر هم اين است كه اگر كسى بخواهد عالم‏

    حديث اهل نظر، ص: 33

    بشود، بايد شاگردى كند، و اگر بخواهد شاگردى كند، بايد بگردد دنبال استاد. لذا سير و سلوكى‏ها مى‏گويند كه استاد مى‏خواهد، بدون استاد نمى‏شود و همين طور فقه و فلسفه و علوم طبيعى. من از اين آيه استفاده مى‏كنم كه اگر امام زمان مى‏خواهيد، معلم مى‏خواهد؛ يك معلم صددرصد مورد تأييد حوزه‏ها، يك معلمى‏كه واقعاً راجع به اعتقادات كار كرده باشد، ملا باشد. استاد مى‏خواهيم، بدون استاد نمى‏شود. بزرگان در مورد اين استاد خيلى پافشارى دارند؛ يكى از علماى علم اخلاق مى‏گويد: اگر يك عمر بگردم تا يك روز استاد پيدا كنم، جا دارد. ديگرى مى‏گويد: اگر نصف عمرم را بگردم تا نصف ديگرش از استاد استفاده كنم، ارزش دارد. همين آيه شريفه مى‏فرمايد كه تمام عمرم را اگر بگردم تا ولايت را پيدا كنم، تا معلم را پيدا كنم، جا دارد. بنابراين استفاده ايشان را من قبول دارم.

    ضرورت يافتن استاد

    آقاى بانكى: حاج آقا، افرادى در همين مسير استاد پيدا كردن، اسير دست يك عده آدم دغل و منحرفى مى‏شوند كه خود را استاد معرفى مى‏كنند. آدم تا ريشه‏يابى و آسيب‏شناسى مى‏كند، مى‏بيند كه اغلب‏شان كسانى هستند كه بالاى دست خودشان كسى را سراغ ندارند، يعنى در ذهنشان اين است كه من ديگرخودم واصل شده‏ام، به نتيجه رسيده‏ام و هر چه برايشان صحبت مى‏كنيم كه مثلًا فلان صحبتى كه شما مى‏كنيد را آيا از فلان عالم پرسيديد، يا با فلان بزرگوار صحبت كرديد، مى‏گويد: نه! من اصلًا نيازى به اينها ندارم. آيا مى‏شود از همين آيه، همين آسيب را متوجه شد كه حتى اگر آدم به مقام موسوى هم برسد، حتى اگر موسايى باشد كه پيامبر اولوا العزم است و حتى صاحب يك شريعت است، باز هم‏ «فوق كل ذي علم عليم‏[38]». در هر

    حديث اهل نظر، ص: 34

    مرحله‏اى بالاتر از خودش وجود دارد و بايد دستش را دراز كند و به بالاتر از خودش تكيه كند؟

    آيت‏الله العظمى مظاهرى: بله! من ابتدا به شما جوانها، مخصوصاً شما خانم‏ها نصيحت مى‏كنم كه مواظب باشيد كه گول شيطان جنى و انسى را نخوريد؛ به عبارت ديگر مواظب باشيد احساسات شما راجع به امام زمان، عشق شما راجع به امام زمان، شما را در چاه نيندازد. بعضى اوقات، همين عشق و احساسات، شما را كور و كر مى‏كند. مى‏رساند به آنجا كه ناگهان يك آدم نفهمى، يك آدم حقه‏بازى شما را به عنوان امام زمان برده است، خيلى مواظب اين باشيد.

    و اما فرمايش ايشان؛ خوب معلوم است، اتفاقاً علماى علم اخلاق، سير و سلوكى‏ها، اينها مى‏گويند كه افراد عامى، معلم مى‏خواهند، اما معلم عمومى؛ يعنى راجع به اخلاق، راجع به سير و سلوك، راجع به امام زمان اين جلسات عمومى براى شما كفايت مى‏كند، نوارهايى كه مورد تأييد صددرصد باشد، براى شما كفايت مى‏كند، كتابهايى كه صددرصد مورد تأييد باشد، براى شما كفايت مى‏كند. لذا مى‏گويند: استاد براى مبتدى‏ها بايد عمومى باشد، خصوصى اصلًا معنا ندارد، استاد خصوصى مال آن افرادى است كه حقيقتاً به جايى رسيده‏اند. مثلًا استاد بزرگوار ما حضرت امام رضوان الله تعالى عليه، بعد از آن كه يك فيلسوف عارفى بود، بعد از آن يك فقيه اصولى عاليقدرى بود، و در حوزه‏ها جا باز كرده بود، خود ايشان مى‏فرمود: آقاى شاه آبادى را پيدا كردم. لذا اين استاد خصوصى كه در ميان شما جوانها مشهور شده، استاد خصوصى يعنى بعد از آنكه علامه دهر شديد، بعد از آن كه واقعاً اين مقام سير و سلوك را، هفت منزل را پيموديد، آن وقت موقع استاد خصوصى است و اين كه مرتب به من مراجعه مى‏شود، هم خانم‏ها، هم آقايان، كه استاد خصوصى مى‏خواهيم، درست نيست. به خانم‏ها مى‏گويم: مواظب باشيد! خطرناك است، خيلى خطرناك است و به آقايان هر بار گفته‏ام كه استاد خصوصى، اصلًا براى شما نيست.

    حديث اهل نظر، ص: 35

    اين يك اشتباه است كه بعضى‏ها در ذهن شما انداخته‏اند، شما استاد عمومى‏مى‏خواهيد؛ يعنى ديدن اين گونه مجالس، اين گونه مجالس را بررسى كردن، مطالعه كتابهاى سير و سلوكى، كتابهاى اخلاقى و بالاخره استاد عمومى.

    بنده تقاضا دارم از شما خانم‏ها و آقايان، رابطه‏تان با مسجد و منبر، رابطه‏تان با روحانيت قطع نشود. همه مصائبى كه جلو آمده و مى‏آيد، از همين قطع رابطه با روحانيت است. با مسجد سروكار داشته باشيد، با منبر سروكار داشته باشيد، با نوارهاى مورد تأييد صددرصد سروكار داشته باشيد، با كتابهاى صددرصد مورد تأييد سروكار داشته باشيد، اين مى‏شود استاد براى شما. بنابراين اين فرمايش ايشان، فرمايش خوبى است و اين كه انسان به هر حدى برسد، استاد مى‏خواهد؛ مثل كلاسهاى ابتدايى و دبيرستان كه استاد مى‏خواهد، اما استاد دبيرستان غير از آن كلاسهاى ابتدايى است.

    ولايت‏پذيرى ياران امام زمان‏

    آقاى بانكى: بحث بعدى جنبه ولايت‏پذيرى اصحاب امام زمان است. آنچه مسلم است، اين است كه آن شاخصه اصلى كه ياران امام زمان بايد داشته باشند، توجه، معرفت و اطاعتى است كه بايد نسبت به آقا امام زمان داشته باشند و ما كه مى‏خواهيم خودمان را براى ظهور آقا آماده كنيم، اين جنبه ولايت‏پذيرى را بايد در خودمان حفظ كنيم. مى‏خواهيم جوانب اين قضيه روشن شود. ابتدا از اين بحث شروع مى‏كنيم كه ما از چه لحاظ بايد با ائمه ارتباط داشته باشيم؟ به چه چيزهايى بايد رسيدگى كنيم؟ آن ابعادى را كه مورد غفلت است، بيان فرماييد.

    آيت‏الله العظمى مظاهرى: تشيع براى ما يك افتخار است. پيغمبر اكرم (ص) روى اين تشيع فوق‏العاده پافشارى داشتند. هم از منابع‏

    اهل سنت نقل شده و هم از منابع روايى‏

    حديث اهل نظر، ص: 36

    ما. نقل مى‏كنند كه پيغمبر در بعضى مواقع روى منبر مى‏فرمودند: «يا على انت و شيعتك هم الفائزون‏[39]» ما به تشيع افتخار مى‏كنيم و يقين داريم. الحمدالله در اين باره كتاب زياد است و سنى‏ها و شيعه‏ها كتاب زياد نوشته‏اند و كتابى كه روى آن پافشارى مى‏كنم، كتاب «شبهاى پيشاور» از مرحوم سلطان العلماء است كه كتاب ارزنده‏اى است.

    بنابراين ما بايد براى اين تشيع كه يقين داريم، استدلال هم داشته باشيم. اين تشيع 3 بعد دارد: 1- محبت 2- اظهار آن محبت 3- طبق آن اظهار، عمل كردن. اگر محبت فقط باشد، خوب است ولى كاربردى ندارد. اگر محبت و گفتار هر دو باشد، خوب‏تر است اما باز هم كاربردش كم است. وقتى تمام مى‏شود كه علاوه بر آنكه يقين دارد، محبت داشته باشد و به زبان هم اظهار كند و بر طبق آن عمل هم بكند. ما ايرانى‏ها تا سر حد عشق، اهل بيت را دوست داريم. كسى نيست كه به او بگويند دنيا را به تو مى‏دهيم ولى على را رها كن و او قبول كند. از نظر زبان هم الحمدالله شعار «اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمداً رسول الله و

    اشهد ان علياً ولى الله» را دائماً تكرار مى‏كنيم. ولى چيزى را كه بايد اصلاح كنيم، عمل است؛ يعنى صد در صد بر طبق اين گفتار، عمل شود. ما اگر مى‏خواهيم اسممان در طومار منتظرين باشد، بايد به هر اندازه كه مى‏توانيم بر طبق علم، عمل كنيم.

    آقاى بانكى: آيا مى‏توان گفت كه در مرحله پيروى از اهل بيت و كلًا در هر كارى كه هرمى داشته باشد، مراحل اوليه بايد با گامهاى استوار عقل برداشته شود تا محكم و مستحكم باشد و وقتى آن استحكام عقلى و معرفتى ايجاد شده باشد، بايد وارد پرواز عاشقانه شويم؟

    حديث اهل نظر، ص: 37

    آيت‏الله العظمى مظاهرى: خيلى افراد را سراغ داريم كه از نظر عقلى، قدرت استدلال ندارند؛ يعنى اگر به او گفتى: اميرالمؤمنين را اثبات كن، نمى‏تواند، اما دين تعبدى دارد، يقين تقليدى دارد، يقين دارد كه اين تشيع درست است و ما اسمش را مى‏گذاريم‏ «نتيجة البرهان» مراجع تقليد در رساله‏هايشان نوشته‏اند كه اگر كسى را بخواهند عقد كنند، بايد به اسلام يقين داشته باشد. اما منظور اين نيست كه بتواند برهان اقامه كند. اگر برهان نتواند اقامه كند، اما به نتيجه برهان، يقين داشته باشد، يقيناً آن فرد مسلمان و شيعه است. اما شما جوانها در وضع فعلى بايد زيربنا داشته باشيد؛ يقين به تشيع. يقين تعبدى نه! بلكه با برهان، امام شناس باشيد. اگر كسى از شما بپرسد به چه دليل فرزند دوازدهم امام على (ع) غائب است و روزى ظاهر مى‏شود؟ فوراً بايد دليل بياوريد و اگر نتوانستيد، شما مقصريد.

    وعجل اللهم فى فرج مولانا صاحب الزمان‏



    [1]. كتاب الغيبه، شيخ طوسى، ص 476: عن اميرالمؤمنين( عليه السلام): اصحاب المهدى شباب لا كهول فيهم الا مثل كحل العين و الملح فى الزاد

    [2]. ر. ك: احقاق الحق، قاضى نورالله شوشترى، ج 13، صص 132- 156

    [3]. كمال الدين و تمام النعمه، شيخ صدوق، ص 428 در روايت اين چنين است: واملأ الارض بى عدلًا و قسطاً

    [4]. بحار الانوار، علامه مجلسى، ج 57، ص 216 عن ابى الحسن الاول عليه السلام قال: رجل من اهل قم يدعوا الناس الى الحق

    [5]. كتاب الغيبه، محمد بن ابراهيم نعمانى، ص 273 عن ابى جعفر عليه السلام انه قال: اما انى لو ادركت ذلك لاستبقيت نفسى لصاحب هذا الامر

    [6]. كمال الدين و تمام النعمه، ص 352

    [7]. كافى، شيخ كلينى، ج 1، ص 368

    [8]. حديد( 57)/ 25

    [9]. عنكبوت( 29)/ 14 فلبث فيهم الف سنة الا خمسين عاما

    [10]. جمعه( 62)/ 2

    [11]. مناقب آل ابى طالب، ابن شهر آشوب، ج 1، ص 252 ان النبى صلى الله عليه و آله قال له( عباس بن عبدالمطلب): ثم يخرج المهدى من ولدى يصلح الله امره فى ليلة

    [12]. توبه( 9)/ 33

    [13]. كمال الدين و تمام النعمه، ص 670« قال ابو عبد الله عليه السلام: والله ما نزل تأويلها بعد و لاينزل تأويلها حتى يخرج القائم عليه‏السلام»

    [14]. توبه( 9)/ 33

    [15]. يوسف( 12)/ 108

    [16]. كافى، ج 1، ص 25 عن ابى جعفر عليه السلام قال: اذا قام قائمنا وضع الله يده على رؤوس العباد فجمع بها عقولهم و كملت به احلامهم

    [17]. كافى، ج 1، ص 91 سئل على بن الحسين عن التوحيد فقال: ان الله عز و جل علم انه يكون فى آخر الزمان اقوام متعمقون فانزل الله تعالى قل هو الله احد و الآيات من سورة الحديد الى قوله: و هو عليم بذات الصدور فمن رام وراء ذلك فقد هلك

    [18]. معجم احاديث الامام المهدى( عج)، كورانى عاملى، ج 1، ص 530 عن النبى انه قال: و يبسط فى المشرق و المغرب الأمن من كرامة الحجة بن الحسن صلوات الله عليهما حتى يرتع الاسد مع الغنم و النمر مع البقر و الذئب و الغنم و تلعب الصبيان بالحيات

    [19]. الارشاد، شيخ مفيد، ج 2، ص 381 روى مفضل بن عمر قال: سمعت اباعبدالله عليه السلام يقول: و تظهر الارض كنوزها حتى يراها الناس على وجهها

    [20]. نور( 24)/ 55

    [21]. كتاب الغيبه، محمد بن ابراهيم نعمانى، ص 240

    [22]. همان

    [23]. همان

    [24]. مجمع البيان لعلوم القرآن، امين الاسلام طبرسى، ج 7، ص 267

    [25]. نور( 24)/ 55

    [26]. نور( 24)/ 56

    [27]. عيون اخبار الرضا، شيخ صدوق، ج 1، ص 297 بكى الرضا عليه السلام بكاء شديداً ثم رفع رأسه الىّ( دعبل) فقال لى: لو لم يبق من الدنيا الا يوم واحد لطول الله ذلك اليوم حتى يخرج( القائم) فيملأها عدلا كما ملئت جوراً و ظلماً

    [28]. نحل( 16)/ 89

    [29]. كافى، ج 1، ص 261 عن الامام الصادق عليه السلام قال: انى لَاعلم ما فى السماوات و ما فى الارض و اعلمُ ما فى الجنةِ و ما فى النار و اعلم ما كان و ما يكونُ ثم مكث هَنيئَةً فرأى أنّ ذلك كبُر على مَن سمِعَه منه فقال: علمتُ ذلك من كتاب الله عز و جل إن الله عز و جل يقول فيه تبيانُ كلِّ شى‏ء

    [30]. نحل( 16)/ 44

    [31]. بحار الانوار، ج 64، ص 168 والذى نفسى بيده لو كان الايمان منوطاً بالثريا لتناوله رجال من فارس

    [32]. رعد( 13)/ 39

    [33]. كمال الدين و تمام النعمه،، ص 485 .... ورد التوقيع بخط مولانا صاحب الزمان عليه السلام: و أكثروا الدعاء بتعجيل الفرج فإن ذلك فرجكم

    [34]. دهر( 76)/ 30

    [35]. كفايه الاثر، خزاز قمى، ص 199 قالت( فاطمة الزهراء): يا اباعمر لقد قال رسول الله( ص) مثل الامام مثل الكعبة إذ تؤتى و لا تأتى

    [36]. كهف( 18)/ 67

    [37]. كهف( 18)/ 60

    [38]. يوسف( 12)/ 76

    [39]. امالى، شيخ طوسى، ص 551

    چاپ
    احکام
    اخلاق
    اعتقادات
    اسرار حج
    مناسک حج
    صوت
    فيلم
    عکس

    هر گونه استفاده از مطالب این سایت با ذکر منبع بلامانع می باشد.
    دفتر مرجع عاليقدر حضرت آية الله العظمى مظاهری «مدّظلّه‌العالی»
    آدرس دفتر اصفهان: خيابان عبد الرزاق – کوی شهيد بنی لوحی - کد پستی : 99581 - 81486
    تلفن : 34494691 -031          نمابر: 34494695 -031
    آدرس دفتر قم :خیابان شهدا(صفائیه)- کوی ممتاز- کوچۀ شماره 1(لسانی)- انتهای بن‌بست- پلاک 41
    تلفن 37743595-025 کدپستی 3715617365