مفسرين شيعه و سني اتفاق دارند
كه روزي زهرا(ع) با اطرافيانش روزه بودند. در هنگام افطار فقيري رسيد و از آنها
چيزي خواست. زهرا پدرش و شوهرش و بچههايش و خادمهاش افطار خود را به آن گدا
دادند. زهرا براي افطار روز بعد ناني تهيه كرد. يتيمي آمد، زهرا نان را به يتيم
داد. در مرتبه سوم ناني تهيه نمود، اسيري آمد و افطار خود را به او داد و بالاخره
هر سه شب را بدون افطار صبح كرد و آيۀ شريفه نازل شد: وَيَعْلِمُونَ الطَّعامَ
عَلَي حُبّهِِ مِسْكِيْناً وَيَتيماً وَاَسِيراً. اِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ
اللَّهِ لاَنُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلاَشُكُوراً![1]
«و اطعام كردند طعامي را كه دوست
داشتند به مسكين و يتيم و اسير، جز اين نيست كه اين كار را فقط براي خدا ميكنيم و
از شما جز او سپاس نميخواهيم.» [2]
در خاتمه به تفسير كنيه و اسم ايشان ميپردازيم.
براي القاب زهرا، تفسيرها،
تأويلها و گفتگوها چندان است كه در اين نوشته مجال بازگو كردن همۀ آن نيست. فقط به
طور فشرده به تفسير كنيه و اسم ايشان ميپردازيم:
زهرا امابيها گفتهاند و اين
كنيه را كه افتخاري براي آن حضرت است، پيامبرگرامي به ايشان داده است. [3] امابيها
به معناي «مادرپدرش»؛ يعني زهرا مادر پدر
خويش است. اين كنيه معاني مختلفي دارد، اما بهترين معني همان است كه
پيامبر(ص) به اين كنيه داد، يعني: «زهرا علت غايي جهان هستي است.» رواياتي نيز نقل
شده است كه زهرا علت غايي جهان هستي است و اگر كسي ادعا كند كه واسطۀ فيض عالم
هستي نيز هست، ادعاي او بدون دليل و به گزاف نيست.
و اما فاطمه، فاطمه را فاطمه
گفتهاند و اين تسميه اسراري دارد و همۀ آن اسرار از روايات بهرهمند است:
1ـ سُمِيَّتْ فَاطِمَةُ
فَاطِمَهَ لاِنَّهَا فُطِمَتْ مِنَ الشّرِ. [4]
فاطمه، فاطمه ناميده شده است؛
چرا كه از شر بريده و جدا است.
اين جمله اشاره به عصمت زهرا
سَلامُ اللّهِ عَلَيْها است؛ زيرا مسلماً و معصومه است، و آيۀ «اِنَّمَا يُريدُ
اللّهُ لِيَذْهِبَ عَنَكُمُ الرِّجسَ اَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِرَّكُمْ
تَطْهِيراً».[5] دربارۀ او است. [6]
2ـ سُمِيَّتْ فَاطِمَةَ لأنَّهَا
فُطِمَتْ عَنِ الطّمْثِ. [7]
فاطمه را فاطمه گفتند؛ زيرا
بريده است از خوني كه زنها ميبينند. اين تفسير اشاره به طهارت ظاهري زهرا(ع) است؛ زيرا از نظر روايات، چنانچه زهرا مطهره
بود از نظر معني، طاهره بود از خون حيض،
نفاس و استحاضه.
3ـ سُمِيَّتْ فَاطِمَةُ
فَاطِمَةَ لأِنَّهَا فُطِمَتْ عَنِ الْخَلْقِ.
فاطمه را فاطمه گفتند، براي اينكه بريده شده بود از خلق.
اين تفسير اشاره به مقام فنا و
لقاي زهراي مرضيه است. كسي كه در دل او هيچ كس جز خدا نبود، دل او فقط مشغول به
خدا است.
4ـ سُمِيَّتْ فَاطِمَةُ
فَاطِمَةَ لاِنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ كُنَهِ مَعْرفَتِهَا
فاطمه، فاطمه نام گرفت؛ زيرا
مردم از معرفت او بريده شدهاند و قدرت برشناخت حقيقت او ندارند، و اين تفسير
اشاره به همان مقامي دارد كه به واسطۀ آن مقام،امابيها ناميده شده است.
5ـ سُمِيَّتْ فَاطِمَةُ
فَاطِمَةَ لاَنَّهَا فُطِمَتْ هِيَ وَ شِيعَتُها عَنِ النّارِ. [8]
فاطمه را فاطمه گفتند؛ چون
شيعيان خود را از آتش ميرهاند و نجات ميدهد. اين تفسير اشاره به شفاعت است.
6ـ سُمِيَّتْ فَاطِمَةُ
فَاطِمَةَ لِأَنَّ اَعْدائَهَا فُطِمُوا عَنْ حُبِهّا.
فاطمه را فاطمه گفتند؛ چون
دشمنان او بريده مي شوند از محبت او، و روشن است كسي كه محبت اهل بيت را ندارد به
رو در آتش انداخته ميشود.
در حق فاطمه چه ميتوان گفت كه
پيامبرگرامي چون بر زهرا وارد ميشد يا زهرا بر او وارد ميشد، چهرۀ زهرا، سينۀ
زهرا و دست زهرا را ميبوسيد. او را استقبال ميكرد و به جاي خود مينشانيد[9] و
ميفرمود: من بوي بهشت را از سينۀ زهرا استشمام ميكنم، ولي همين زهرا به قدري
براي ديگران متواضع است كه وقتي اميرالمؤمنين از او اجازه ميخواهد كه كساني بر
خانه زهرا وارد شوند، زهرا با آنكه از اين ملاقات سخت بيزار است؛[10] اما چون علي
ميخواهد، آن بانوي متواضع در مقابل شوهر ميگويد: خانه، خانۀ تو و من هم كنيز تو
هستم.[11]
زني ميآيد و از زهرا مسألهاي
سؤال ميكند؛ اما چون بيماري فراموشي دارد، ده بار برميگردد و مسأله را سؤال ميكند.
در بار دهم اززهرا عذرخواهي ميكند و زهرا در جواب ميفرمايد: «در هر بار،
پروردگار عالم به من پاداشهاي زيادي عنايت ميكند، پس تكرار سؤال تو عذر ندارد.» [12]
زهرا(س) وقتي پدر بزرگوارش فضه
خادمه را به او داد، به دستور پدر كارهاي خانه را قسمت كرد: يك روز زهرا كارها را
انجام ميداد و روز ديگر نوبت فضه بود. [13]
نبايد فراموش شود و بانوان بايد
بدانند كه زهرا و همۀ اهل بيت، سرمشق زندگي ما هستند، همه بايد از پيامبر گرامي و
خاندان او سرمشق بگيرند قرآن چنين دستور ميدهد:
لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ
اللّهِ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَزجُوااللّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ...[14]
.
به تحقيق كه رسول خدا سرمشق است
براي كساني كه اميد به خدا و روز جزا دارند.
ما اگر سعادت دو جهان را
بخواهيم، بايد پيرو رسول اكرم و اهلبيت گرامي او باشيم. بانوان اسلامي وقتي به
سعادت ميرسند كه در عفت، ايثار، فداكاري، مردمداري، شوهرداري، خانهداري و
تربيت اولاد، پيرو زهرا سَلامُ اللّهِعَلَيْها باشند.
صاحب وسايل الشيعه در جلد دوم
وسايل، قضيهاي از زهرا نقل ميكند كه همه مخصوصاً بانوان اسلامي بايد به آن توجه
داشته باشند.
مضمون همۀ روايات چنين است: «فضۀ
خادمه در روزهاي آخر عمر زهرا، او را مهموم و مغموم يافت. علت را پرسيد. زهرا گفت:
«چون جنازۀ مرا بلند ميكنند، حجم بدن من نمايان است و نامحرم حجم بدن مرا ميبيند.»
فضه ميگويد شكل عماري را براي زهرا رسم كردم و گفتم: در عجم رسم است افراد با شخصيت
را در عماري ميگذارند. زهرا شاد شد، تبسم نمود و وصيت كرد كه جنازۀ او را در
عماري بگذارند.
همه ميدانيم كه وصيت مؤكد كرد
كه اميرالمؤمنين او را شب غسل دهد و كفن و دفن كند و كسي را هم خبر نكند. [15]
پي نوشت ها: