در اين باره چه ماديگرا باشد چه الهي، نميتواند بگويد نظم در اين عالم نيست و من خيال نميكنم، شما كسي را از دانشمندان پيدا كنيد كه بگويد نظمي در جهان هستي نبوده و وحدت و يكپارچگي بر آن حكمفرما نيست. همه قائلند به اين كه اگر شما بخواهيد يك لقمه غذايي را كه در دهان ميگذاريد، جزء بدن شما بشود، همه اعضاء بايد با هم هماهنگ باشند. بگذريم از اينكه به قول سعدي خدايش رحمت كند:
ابر و باد و مه و خورشيد و فلك دركارند تا تو ناني به كف آري و به غفلت نخوري
همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار شرط انصاف نباشد كه تو فرمان نبري
قطع نظر از اينكه اين لقمه از كجا پيدا شده، وقتي آن را در دهان ميگذاري، دندانها اين لقمه غذا را ميجوند، زبان كار ميكند كه اگر زبان نباشد نميشود آن لقمه را جويد، بالاتر از آن غدد بزاق هم زير زبان ترشح ميكنند و اين لقمه را تر و نرمش ميكنند تا قابل هضم و فرورفتن بشود، بعد زبان كوچك كه در اينجا نقش مهمي دارد به كار ميافتد، زبان كوچك جلوي راه تنفس را ميگيرد كه غذا داخل آن نشود، اگر اين عضو اندكي در انجام وظيفه كوتاهي كند و ذرهاي غذا داخل ناي بشود انسان را ميكشد، قوه بلع يعني اگر انسان قوه بلع نداشت كه غذا را فرو ببرد بايد از گرسنگي بميرد. وقتي غذا در معده ميرود، اين ديگ جوشان غذا را به صورتي كه قابل هضم باشد در ميآورد. قوهاي كه در آن تعبيه شده، غذا را از معده، بيرون ميفرستد به اثنيعشر و به رودهها ميبرد.
رگهاي ريزي كه در اثني عشر و رودههاست جوهر غذا را ميگيرد و تفاله غذا را به صورت مدفوع بيرون ميريزد. كليهها و دستگاههاي ديگر جوهر غذا را ميگيرند و به صورت ادرار بيرون ميدهند. اين جوهر غذا كه وارد خون شد، گلبولهاي قرمز گارد پخش ارزاق كه در هر انساني چند ميليارد از اين گلبولها موجود است اين غذا را به سلولها ميرسانند كه اگر يك دقيقه غذا و يا هوا به آنها نرسد سلولها ميميرند و انسان از بين ميرود. گلبولهاي قرمز، نه فقط غذا به سلولها ميرسانند، بلكه اكسيژن را هم ميرسانند، گاز كربنيك را ميگيرند و بر ميگردانند كه ما به اين تنفس ميگوئيم. باز هم خدا رحمت كند سعدي را، ميگويد:
هر نفسي كه فرو ميرود ممد حيات است و چون بر ميآيد مفرح ذات پس در هر نفسي دو نعمت موجود است و بر هر نعمتي شكري واجب.
از دست و زبان كه برآيد كز عهده شكرش بدر آيد
علاوه بر گلبولهاي قرمز، گلبولهاي سفيد كه آن هم چندين ميليارد در بدن انسان موجود است نقش بسيار مهمي دارند. يعني اينها گارد نگهبان بدن هستند و اگر نباشند ميكروبها در يك لحظه انسان را نابود ميكنند. ميكروب همراه غذا يا از راه هوا مرتب وارد بدن ميشود، مثل دشمني كه مرتب به يك كشور گسترده حمله ميكند و ميخواهد آنجا را به اشغال خود در آورد اما با مقاومت روبرو ميشود. گلبولهاي سفید کارشان دشمن کسی و نابود کردن دشمن است اگر آن گارد پخش ارزاق و این كارد نگهبان در بدن انسان نبود، انسان نيمساعت هم نميتوانست در اين دنيا بماند، نه غذايي بود و نه قدرت دفاعي در برابر دشمن. سلولها ميمردند و ميكروبها انسان را نابود ميكردند.
شما از وقتي كه لقمه غذا در دهان ميگذاريد تا وقتي كه جوهر غذا به سلولها ميرسد تا زوائد آن به صورت مدفوع و بول و عرق دفع ميشود، قدري دربارهاش فكر كنيد، ميبيند سر تا پا نظم است، سر تا پا حكمت است، سر تا پا دقت است. اگر به هر يكي از اين اعضاء، زبان، لبها، غدد، زبان كوچك و حلق، معده با آن حركات و ترشحاتش، رودهها كه دستگاه گوارش است، دستگاه گردش خون يا تنفس كوچكترين خللي وارد شود هستي انسان در خطر نابودي قرار ميگيرد.
اين ترتيب، اين حكمت، اين نظم در انسان چيزي نيست كه كسي بتواند منكرش بشود و اگر بخواهيم در اين مورد بحث كنيم اولاً من كه متخصص اينكار نيستم بعد هم روزها و شبها بايد در اين باره بحث كرد، پس بهتر است اين بحث را رها كنيم و به بعد دیگر آن بپردازيم. ببينيم اين يك لقمه غذا چگونه بدست آمده است.
اين زمين مرده ناگهان زنده ميشود، درختهاي مرده ناگهان زنده مي شوند، دو تا درخت پهلوي هم يك آب ميخورند، از يك خاك تغذيه ميكنند، در يك هوا تنفس ميكنند، از يك نور استفاده ميكنند، اما يكي خرما ميدهد، يكي انگور.
قرآن شريف راجع به ازدواج در گياهان بلكه لقاح در همه موجودات بارها تذكر داده، ميفرمايد: عالم بر مبناي نر و ماده است، هر چيزي جفت دارد. بعضي چيزها را ميدانيد، مثل خرما كه لقاح دارد، يعني بايد يك گردي از درخت نر بگيرند و به درخت ماده بزنند تا خرما بدهد. اما همين عمل در همه گياهان به نحوي صورت ميگيرد كه انسان از نحوه عملكرد اين گياهان و يا حتي تشخيص چنين نكات دقيق غافل بوده و نميداند چگونه بارور ميشوند، اگر چه امروزه تا حدودي روشن شده كه به وسيله انسان يا پرندگان و حشرات و باد عمل گردهافشاني تحقق ميپذيرد. قابل تذكر اين كه وقتي بدانيم يك عمل گردهافشاني چگونه به موجودات ديگر عالم مثل باد، حشرات، پرندگان و ... مربوط است، ميبينيم عالم مثل زنجيري به هم پيوسته است.
كمكم بياييد در يك دانه اتم، ميبينيد كه نر و ماده دارد يعني جفت دارد. الكترونها دور پروتونها و نوترونها ميگردند كه دقيقاً مقدار بار مثبت با بار منفي برابر است خود اتم به اين كوچكي يك منظومه است. اين كرهزمين خود حركتها دارد، تا به حال بيش از چهارده حركت براي اين كره خاكي بيان شده است و شايد هم بيشتر باشد، اول ميگفتند زمين اصلاً حركت ندارد در حاليكه قرآن در آن محيط كه گفتم، دانشگاه نبود، دبستان هم نبود، فرمود: زمین حرکت دارد بعداً گالیله هم گفت زمین حركت دارد ولي هيچ كس باور نكرد. كمكم حركتهاي زمين يكييكي كشف شد، نه يكي، نه دوتا، خيلي بيشتر. از جمله حركات مشهور زمين يكي حركت وضعي است كه سرعتش در خط استوا تقريباً ساعيت «280» فرسنگ است و از اين حركت، شبانهروز پيدا ميشود. حركت ديگرش انتقالي است و در هر دقيقه «300» فرسخ و هر ساعتي «000/18» فرسنگ به دور خورشيد ميچرخد كه از اين حركت، فصلها پديد ميآيد و خلاصه حركتهاي ديگر كه هر كدام براي بقاء اين سياره و بقيه سيارات مربوطه لازم است و كمترين تندي و يا كندي، كل عالم هستي را در مخاطرة جدي قرار ميدهد. ممكن است شما با اتومبيل گاهي كند و گاهي تند برانيد، اما اگر فرض كنيم فقط يكي از اين حركتهاي زمين يك مقدار كند شود، روز و شب چندين برابر ميشود و ديگر در اين زمين امكان زندگي نيست. نه گياه ميتواند برويد و نه ديگر كسي ميتواند روي آن زندگي كند. اگر يك مقدار حركتش تند شود حرارتي كره را فرا ميگيرد كه قابل سكونت نيست، به علاوه منظومه شمسي به هم ميخورد و حركت كل اجرام سماوي را مختل ميسازد. اگر دو تا ماشين با سرعت به هم بخورد، چه ميشود؟ حالا به همين نسبت بزرگش كنيد، حركت به قدري سريع است كه هر دو كره ذوب ميشوند.
همين خورشيد را اول ميگفتند حركت ندارد. تا این اواخر هم ميگفتند ثابت است، بعد به دست آوردند كه نه، حركت خيلي عجيب است، به اندازهاي حركت تند است تلسكوپ نميتوانسته حركت را ببيند. لذا گفتند در اين اواخر اثبات شده است كه منظومة شمسي ما به دنبال ستاره «وگا» كه هر ساعتي حدود «2870» كيلومتر سرعت دارد به جاي نامعلومي، در حركت است. ولي قرآن ميگويد معلوم است، آنجا كه خدا ميخواهد «والشمس تجري لمستقرلها»
يك وقتي دانشمندان علم هيئت، فلك درست ميكردند از جمله هيئت بطلميوس كه در زمان پيغمبراكرم(ص) در يونان فلك درست ميكرد، اين ستارهها را به فلك اول آسمان اول ميخكوب ميدانست و فلك را به يك پياز تشبيه ميكرد اما قرآن در همان زمان گفت همه اينها غلط است «و كل في فلك يسبحون» و هر كدام در فلك خود شناور است.
قرآن ضمن تكرار چنين مضاميني همه آنها را شناور ميداند. «خلق السموات بغير عمد ترونها» اينها ستون نامرئي دارند كه شايد منظور همان قوه جاذبه و دافعه باشد. خورشيد با قوه جاذبهاي كه دارد سيارات منظومه شمسي را به دور خود در مسيري حركت ميدهد و نگاه ميدارد و نيز به سبب قوه دافعه سيارات تعادل آنها حفظ ميشود. اگر قوه دافعه كره زمين نباشد، زمين در فضا پرتاب شده و نابود ميگردد.