در اين كه جهان از روي تقدير و اندازه است اشكالي نيست. اين همان برهان نظم است كه در قسمتهاي گذشته پيرامون آن بحث شد. هر چيزي در اين عالم اندازه دقيقي دارد، آن هم دقت عالمانه. به قول قرآن شريف:
اِنّا كُلَ شَييٍ خَلَقناهُ بِقَدَرٍ
در اين عالم هر چيزي به اندازه خود و روي يك نظام دقيق خلق شده است.
«وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَي اللهِ فَهُوَ حَسْبُهُ اِنَّ اللهَ بالِغُ اَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللهُ لِكُلِّ شَيْيٍ قَدْراً»
پروردگار عالم بر عالم هستي قدرت دارد و هر چيزي را به اندازه آفريده است.
مقدريكهبهگل نكهت وبهگل جان داد |
|
بههركههر چه سزا بود، ايزدش آن داد |
«وَ اِنْ مِن شَيْيٍ اِلاّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ اِلاّ بِقَدَرٍ مَعْلومٍ»
هر چيزي از طرف ما و از خزانه قدرت ماست.
حضرت امام صادق(ع) فرمودند: هر چيزي از «كاف و نون» كن رحماني است، و از آنجا سرچشمه ميگيرد و هر چيزي از خزانه خدا و با قدر خدا سرچشمه ميگيرد، اما بدون حساب نيست، به اندازه است. شايد نظير اين سه آيهاي كه آمد، بيش از صد آيه در قرآن باشد كه ميگويد عالم هستي روي قدر و اندازه است. اين اندازه و قدر و نظام را اگر با علم ذاتي خداوند و در علم خداوند بسنجيم، به آن قدر گويند. همان قضا و قدري كه بين همه مشهور شده و بحثي نيز در اين مورد در فلسفه داريم. قدر يعني اندازهگيري و در علم ذاتي خدا يك اندازهگيري براي عالم هستي بوده است.
با اين كه مثال خيلي غلطي است ميشود گفت نظير مهندسي كه وقتي بخواهد ساختماني را پياده كند، اول نقشه ساختمان را در ذهن خود ميآورد سپس به كارهاي بعدي ميپردازد. نقشه عالم هستي را هم قبل از خلقت «قدر» يعني اندازهگيري گويند. بعد آن نقشه به اراده حق موجود شد، معلوم است كه اراده حق احتياج به معونه و كمك ندارد و به مجردي كه اراده كرد، عالم هستي موجود گرديد و آن نقشه پياده شد، به اين عالم «قضا» ميگويند. پس اين «قضا و قدر» كه ما ميگوئيم يك غلط مشهور است و بايد بگوييم، قدر و قضا.